جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۸ فروردین ۲۴, شنبه

ترجمان، نخستین روزنامه فکاهی و طنز در افغانستان

از: عباس توفیق (طنزپرداز و روزنامه‌نگار)

ترجمان


فهرست مندرجات

.



نشریه‌ی ترجمان در افغانستان چگونه منتشر شد؟

نشریه‌های فکاهی ترجمان و کاکا توفیق

ترجمان، اولین هفته‌نامه‌ی فکاهی-طنز افغانستان در دهه‌های چهل و پنجاه شمسی توسط عبدالرحیم نوین و علی‌اصغر بشیر هروی و جلال نورانی در کابل نشر می‌شد. شماره‌ی نخست ترجمان در ۲۹ حمل (فروردین) ۱۳۴۷ چاپ شده و تا کودتای داوود خان ۲۶ سرطان (تیر ۱۳۵۲) ادامه یافت. دکتر نوین در دوره‌ی ریاست جمهوری داوودخان وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان شد.

در این نوشته که عباس توفیق طنزپرداز، پژوهشگر و روزنامه‌نگار کهنه‌کار ایرانی برای بی‌بی‌سی فرستاده است، حکایت روزهای آغازین تولد و رشد مجله‌ی طنز ترجمان در افغانستان، دوستی و همکاری نزدیک طنزپردازان در دو کشور همسایه را آورده است.

هنگام تحصیل در دانشگاه سوربن پاریس در تحقیقات و مطالعاتی که بر روی «نقش مطبوعات فکاهی و طنزآمیز در جامعه» کرده بودم به موضوع «نیاز جوامع مختلف به این چنین مطبوعاتی» علاقمند شدم. به این خاطر بر روی تاریخ مطبوعات فکاهی و طنز و علل به‌وجود آمدن آن‌ها در اروپا مطالعه کردم. هرچه جلوتر رفتم در این نظریه‌‌ی خود راسخ‌تر شدم که تمام جوامع به این‌گونه مطبوعات نیاز دارند و اگر در کشوری چنین موهبتی وجود نداشته باشد و نشریه‌ای به این سبک منتشر گردد، مردم از آن استقبال خواهند کرد.

چندی پس از بازگشت به ایران متوجه شدم در کشور همسایه، برادر و هم‌زبان‌مان افغانستان هنوز یک روزنامه فکاهی و طنزآمیز به‌وجود نیامده است. با تحقیق از نماینده‌ی فروش روزنامه توفیق در کابل دریافتم در آن‌جا هفته‌نامه‌ای به‌نام «ژوندون» منتشر می‌شود و شخصی به‌نام عبدالرحیم نوین کاریکاتورهایی در آن می‌کشد. روزنامه‌ی توفیق در افغانستان خریداران و مشترکین فراوان داشت. از قسمت مشترکین توفیق صورت مشترکین افغانی توفیق را خواستم، دیدم این کاریکاتوریست افغان به‌نام دکتر عبدالرحیم نوین، مشترک توفیق است و هر هفته روزنامه‌ی توفیق به نشانی او ارسال می‌شود.

دکتر نوین را به ایران دعوت کردم. در تابستان ۱۳۴۶ به تهران آمد. روزنامه‌ی توفیق را به‌خوبی می‌شناخت. در دفتر توفیق برای او شرح دادم که علاوه بر طنزپردازی و روزنامه‌نگاری و جامعه‌شناسی، تخصص دیگرم «نقش مطبوعات فکاهی و طنزآمیز در جامعه» و «نیاز جوامع به مطبوعات فکاهی و طنزآمیز» است و یکی از کشورهایی که این چنین روزنامه‌ای در آن وجود ندارد و به آن نیاز هست کشور شما افغانستان است. دکتر نوین گفت: مردم افغانستان، مثل مردم ایران اهل شوخ‌طبعی، لطیفه، لطافت و شوخی و خنده نیستند و از یک روزنامه‌ی فکاهی و طنزآمیز استقبال نخواهند کرد.

معرفی هفته‌نامه فکاهی ترجمان در نشریه توفیق

به او گفتم من برخلاف او فکر می‌کنم و برای این کار دلیل دارم. به او تعداد مشترکین افغانی روزنامه‌ی توفیق و آمار فروش توفیق در شهرهای افغانستان و به‌ویژه در کابل و هرات را نشان دادم و گفتم مردم افعانستان که از روزنامه‌ی ایرانی توفیق که درباره‌ی مسائل ایران، موضوعات مورد علاقه و مبتلابه مردم ایران و برای مردم ایران نوشته می‌شود، این‌قدر استقبال می‌کنند، اطمینان داشته باشید که از یک روزنامه‌ی فکاهی و طنز که درباره‌ی مسایل افغانستان و موضوعات مورد علاقه و مبتلابه افغانستان نوشته شود، بسیار بیش‌تر استقبال خواهند کرد. اما این کار دو شرط مهم دارد: اول، چنین روزنامه‌ای باید مثل روزنامه توفیق، ملی و مردمی باشد. دوم، مستقل از تمام قدرت‌ها باشد.

هنگامی که قانع شد او را تشویق کردم قدم جلو بگذارد و نخستین روزنامه‌ی فکاهی و طنز افغانستان را منتشر کند و این افتخار نصیب او شود.

در پایان به او گفتم: در این راه، ما با استفاده از نیم‌قرن تجربه‌ی توفیق از هیچ راهنمایی، کمک و حمایت دریغ نخواهیم کرد. دکتر عبدالرحیم نوین تشکر کرد، خوشحال و امیدوار به افغانستان بازگشت.

سال بعد، در ۲۹ فروردین ۱۳۴۷، نخستین روزنامه‌ی فکاهی «طنزآمیز» افغانستان به‌صاحب امتیازی دکتر عبدالرحیم نوین و مدیر مسئولی و سردبیری علی‌اصغر بشیر (هروی) با نام «ترجمان» منتشر شد و در ۱۶ مهرماه ۱۳۴۷ آقای بشیر در نامه‌ای که در پی می‌آید اعلام کرد به حرف من گوش داده‌اند و ترجمان را «از جهات بسیار، مخصوصأ از حیث بی‌طرفی و عدم انسلاک (وابستگی) به دسته‌های سیاسی» با همان راه و روش توفیق منتشر کرده‌اند.

علی‌اصغر بشیر هروی مسئول جریده‌ی فکاهی ترجمان (سمت چپ) و عباس توفیق طنزپرداز و روزنامه‌نگار

در جواب نامه‌ی «ترجمان» به دکتر نوین چنین نوشتم: «تا آن‌جا که من از مطالعه‌ی روزنامه‌ی گرامی شما فهمیدم، ترجمان از این خصوصیات برخوردار است و من نیز آن‌چه را که سردبیر با ذوق شما آقای علی‌اصغر بشیر در نامه‌ی خود برایم نوشته بود قبول دارم و معتقدم ترجمان و توفیق از جهات بسیار به‌خصوص از حیث استقلال، بی‌طرفی، ملی بودن و عدم بستگی به دستجات مختلف سیاسی شباهت و در نتیجه رابطه‌ی معنوی تام و تمامی با یکدیگر دارند و به‌خاطر همین سنخیت و هم‌آهنگی است که از طرف خود، برادرانم، و عموم کارکنان روزنامه، زیاد توفیق پیشرفت و بهبود روزافزون روزنامه‌ی کوچک ولی پر مغز شما را از صمیم قلب آرزو می‌کنم.

نامه‌ی علی‌اصغر بشیر به دکتر عباس توفیق

سردبیر گرامی شما نوشته بود: «چون توفیق در راه روزنامه‌نویسی چند پیراهن بیش‌تر از ترجمان پاره کرده است، بد نیست گه گاه نظرات و انتقادات خود را هم برای ترجمان بفرستد». در این مورد پندی را که شادروان حسین توفیق مؤسس روزنامه‌ی توفیق در آخرین ساعات حیات خود به ما داد برایتان می‌نویسم که گفت: «اگر می‌خواهید در قلب مردم جای داشته باشید، همیشه با مردم و برای مردم باشید».

در ۱۵ قوس (آذر ماه) همان‌سال، سال ۱۳۴۷، نامه‌ای از دکتر نوین که از تهران پست شده بود به‌دست من رسید. وقتی نامه را خواندم متوجه شدم که او در سفری به پاریس شبانه به تهران رسیده و در توقف کوته یک شبه‌اش در «هتل میامی» تهران این نامه را برای من نوشته است.

دوست دانشمند عزیزم جناب آقای دکتر عباس توفیق،

از این‌که جریده‌ی ترجمان با همه نارسایی‌هایش مورد توجه آن دوست گرامی واقع شده، خوشحال و مسرورم و از لطف آن برادر ارجمند صمیمانه تشکر می‌کنم. در خصوص پند گران‌بهای که شادروان حسین توفیق به شما داده و شما هم آن‌را به‌عنوان توشه در این راه پر سنگلاخ که پیش‌رو داریم به ما اهدا فرموده‌اید، همواره به‌خاطر خواهم داشت. منظورم این عبارت جامع و کامل است: «اگر می‌خواهید در قلب مردم جای داشته باشید همیشه با مردم و برای مردم باشید».

در نامه‌ی آن برادر گرامی خواندم که در نظر دارید در صفحه‌ی دنیای نیشخند روزنامه‌ی توفیق، روزنامه‌ی ترجمان را معرفی کنید. البته از حسن‌نظر شما بعید نیست. ولی دوست عزیز، شما که یادداشت‌ها و مدارکی درباره‌ی ترجمان خواسته‌اید شاید در شماره‌ی ۳۲ ترجمان قضیه حریقی را که در منزل من واقع شده و برای من یادداشت باقی نگذاشته است خوانده باشید. در این صورت می‌توانید از روی شماره‌های ترجمان هرچه لازم می‌دانید بنویسید. تنها موضوعی که از شما خواهشمندم راجع به آن کاملأ سکوت اختیار بفرمائید مفاهمه و مذاکره سال گذشته است زیرا بنابر عللی فعلأ مصلحت نیست که از روابط حسنه‌ی کاکاتوفیق و کاکاترجمان در گذشته یادآوری شود. و همین که این نامه را در مدت اقامت مختصر خود از این‌جا خدمت شما می‌فرستم شاید بتواند موضوع را تا حدی روشن کند.

خود من عجالتأ عازم پاریس می‌باشم و ممکن است دو سه هفته نسبت مصروفیت طبی در آن‌جا داشتم. شب ناوقت رسیدم و لازم ندیدم در دل شب شما را ناراحت ساخته به ملاقات شما بیایم و ساعت شش صبح پرواز می‌کنم. اگر توفیق زیارت شما در بازگشت نصیبم شد حضوراً با شما مذاکراتی انجام خواهم داد و اگر موفق نشدم شما هر طوری‌که لازم می‌دانید (البته با حذف همان موضوع) نظرات خود را درباره‌ی ترجمان و معرفی آن در هفته‌نامه‌ی زیبای توفیق بنویسید. از علاقه شما و از نامه‌ی شما تشکر کرده می‌گویم: خدا توفیق را از ما نگیرد.

با احترام - دوستدار شما، طهران - ۱۵/۹/۴۷

دکتور نوین

نامه‌ی دکتر نوین به دکتر توفیق

دکتر نوین در بازگشت از پاریس به دیدن من آمد. به او گفتم خیال‌اش کاملأ آسوده باشد. آن‌چه در نامه‌اش نوشته بود را به‌خوبی درک می‌کنم. مشکلات او را می‌فهمم و مطمئن باشد که در روزنامه‌ی توفیق از مذاکرات گذشته‌مان چیزی نخواهم نوشت اما هرچه بتوانیم - تا هنگامی که شما با مردم و برای مردم افغانستان هستید - در حق ترجمان خواهیم کرد.

در سال بعد در صفحه‌ی ۱۸ شماره ۱۴ چهل و هشتمین سال توفیق که «شماره‌ی مخصوص تابستان توفیق» بود، در یک صفحه‌ی تمام، این‌چنین برای ترجمان سنگ تمام گذاشتم:

«روزنامه‌ی فکاهی ترجمان از ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۲ به‌مدت ۵ سال با نهایت محبوبیت منتشر گردید. هنگامی که در سال ۱۳۵۲ در افغانستان کودتا شد و رژیم سلطنتی سقوط کرد صاحب امتیاز و مدیر آن دکتر عبدالرحیم نوین وزیر اطلاعات و فرهنگ افعانستان گردید و سردبیر آن علی‌اصغر بشیرهروی به ریاست آرشیو ملی و مدیریت سمینارهای علمی و ادبی افعانستان منصوب شد».[۱]


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- عباس توفیق، نخستین روزنامه فکاهی و طنز در افغانستان چگونه منتشر شد؟، بی‌بی‌سی فارسی: ۱۲ آوریل ۲۰۱۹ - ۲۳ فروردین ۱۳۹۸.


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها

وب‌سایت بی‌بی‌سی