جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۸ خرداد ۹, پنجشنبه

ایران به‌چه معناست؟

از: علی‌رضا مناف‌زاده

ایران به‌چه معناست؟


فهرست مندرجات

.



ایران به‌چه معناست؟

علی‌رضا مناف‌زاده پژوهشگر علوم اجتماعی مقیم پاریس است. او چندین کتاب به‌زبان فرانسوی نوشته‌ است.

یکی از اشتباهات در تاریخ‌نگاری ایرانیان معاصر آن است که می‌پندارند واژه‌ی «ایران»، که در عهد ساسانیان، در کتیبه‌های شاهان آن سلسله به‌کار رفته، مترادف با «ایران‌شهر» به‌معنای «سرزمین آریایی‌ها / کشور ایران» بوده است. در حالی‌که این یک غلط مشهور است. در پارسی میانه (پارسیک) نباید ایران را به کشور ایران ترجمه کرد، چرا که ایران در این زبان، از دو واژه‌ی «ایر» (Er) به‌معنای «آریایی / زرتشتی / آزاده» بوده و «ان» پسوند جمع است، که بار قومی-مذهبی دارد.

فقط پس از اسلام، به‌ویژه در شاهنامه فردوسی «ایران» به‌معنای (سرزمین آریایی‌ها) به‌‌کار رفته است و به‌گفته‌ی علی‌رضا مناف‌زاده، «ايران کنونی ادامه‌ی کشوری است که صفویان بنيان گذاشتند. درسال ۱۵۰۱ ميلادی، هنگامی که شاه اسماعيل صفوی تاج شاهی بر سر می‌نهاد، خويشتن را «شاهنشاه ايران» ناميد و بدين‌سان، چنان‌که والتر هينتس، تاريخدانِ آلمانی، می‌گويد، تاريخ دولت واحد ايرانی آغاز شد.»

ایران به‌چه معناست؟ آیا صورت مفرد آن یعنی واژه‌ی «ایر»، چنان‌که گروهی از ایران‌شناسان از اواخر قرن هیجدهم مطرح کرده‌اند، نشانه‌ی قوم و نژادی ویژه است؟ آیا این واژه با واژه‌ی «آریا» هم‌ریشه است؟ و آیا واژه‌ی آریا در منابع ایرانی دلالت بر قوم و نژادی خاص دارد؟ سیلوِسْتْر دوساسی[۱]، زبان‌شناس و شرق‌شناس فرانسوی، نخستین اروپایی بود که در قرن هیجدهم درباره‌ی مفهوم ایران در زمان ساسانیان سخن گفت. او پیشگام ترجمه‌ی سنگ‌نوشته‌های اردشیر بابکان، شاپور اول و شاپور دوم ساسانی به‌زبان فرانسه بود. از نظر او، در این سنگ‌نوشته‌ها واژه‌ی ایران دلالت بر جغرافیا و مردمی خاص دارد. هرچند ایران‌شناسان دیگری در دو قرن گذشته تفسیر دوساسی را از واژه‌ی ایران رد کردند، اما دیدگاه او اکنون پذیرفته‌ترین دیدگاه در میان ایرانیان است.

سرجان مَلکُم[٢]، مورخ اسکاتلندی، در اوایل قرن نوزدهم میلادی برای مطمئن شدن از درستی ترجمه‌ی دوساسی، آن‌را نزد ملافیروز، موبَد موبَدان زرتشتیان هند، در بَمبَئی بُرد. در کتاب تاریخ پرشیا (که اکنون باید گفت: تاریخ ایران) می‌نویسد: ملافیروز، موبَد دانشمند پارسیان در بمبئی، به من اطمینان داد که ترجمه‌ی دوساسی در کل درست است. اما این توضیح را نیز افزود که واژه‌ی انیران به‌معنای بی‌دینان است. «اِر» واژه‌ای پهلوی است و معنای آن «مؤمن» است. «اِران»، صورت جمع آن است. در پهلوی پیشوند «اَ» و «اَن»، چنان‌که در یونانی و سانسکریت، پیشوند نفی است. در نتیجه، «اَنِران» یعنی بی‌دینان. به گفته‌ی او، شاه اِران و انِران یعنی شاه مؤمنان و بی‌دینان یا شاه پرشیا و ملت‌های دیگر. مؤمنان زرتشتیان‌اند و بی‌دینان غیرزرتشتیان. تعبیر دینی ایران و انیران در شاهنامه نیز آمده است. بر پایه‌ی این تعبیر باید بپذیریم که واژه‌ی ایران سپس معنای قومی و سرزمینی یافته است.

در امپراتوری ساسانی مانند امپراتوری‌های کهن دیگر، عامه‌ی مردم را با بستگی‌های دینی‌شان مشخص می‌کردند. چنان‌که در امپراتوری عثمانی ملت اسلام دربرگیرنده‌ی همه‌ی مسلمانان جدا از بستگی‌های قومی و زبانی‌شان بود. به ارتدوکس‌ها نیز ملت روم می‌گفتند. بنابراین، معنای دینی دو واژه‌ی ایران و انیران در زمان ساسانیان پذیرفتنی‌تر از همه‌ی معناهای دیگری است که شرق‌شناسان در دو قرن گذشته به این دو واژه داده‌اند. در امپراتوری ساسانی اقوام بسیاری می‌زیستند، اما آن‌چه اهمیت داشت تعلق دینی آنان بود. مؤمنانِ به آیین زرتشت را از هر قومی که بودند «ایران» و پیروان دین‌ها و مذاهب دیگر مانند بوداییت، یهودیت، مسیحیت و دیگر سنن مذهبی را «انیران» می‌نامیدند. واژه‌ی «ایران‌شهر» نیز که گفته‌اند در زمان ساسانیان به کشور ایران گفته می‌شده، بی‌ارتباط با پرستش آیین زرتشت نیست. در مسالک والممالک آمده است که عراق عرب را، که تختگاه ساسانیان بود، دل ایران‌شهر می‌خواندند. نام کهن نیشابور نیز ایران‌شهر بوده است.

گراردو نیولی[٣]، ایران‌شناس ایتالیایی، فرضِ هم‌ریشه بودن دو واژه‌ی «ایران» و«آریا» را به کل بی‌اساس می‌داند. از سوی دیگر، صورت‌های گوناگون واژه‌ی آریا در سنگ‌نوشته‌های هخامنشی، در اوستا و در وداها معناهای گوناگون دارند. بعید به‌نظر می‌رسد که واژه‌ی «آریا» در سنگ‌نوشته‌های هخامنشی به‌همان معنای اوستاییِ «اَیریا» به‌کار رفته باشد. درست است که زرتشتیت به قلمرو امپراتوری هخامنشی راه یافت، اما شاهان این خاندان خدایان مصری و بابلی و عیلامی را نیز می‌پرستیدند. وانگهی، واژه‌ی «اریا» در زبان‌های خاور نزدیک از جمله کلدانی و سُریانی نیز وجود داشت. ازهمین‌رو، به‌عقیده‌ی بعضی از ایران‌شناسان از جمله نیولی ممکن است هخامنشیان این واژه را از فرهنگ‌های دیگر گرفته باشند. از همین‌رو، درباره‌ی ترجمه‌ی درست آن هنوز هم‌رأیی وجود ندارد.

ايران کنونی ادامه‌ی کشوری است که صفویان بنيان گذاشتند. در سال ۱۵۰۱ ميلادی، هنگامی که شاه اسماعيل صفوی تاج شاهی بر سر می‌نهد، خويشتن را «شاهنشاه ايران» ناميد و بدين‌سان، چنان‌که والتر هينتس، تاريخدانِ آلمانی، می گويد، تاريخ دولت واحد ايرانی آغاز شد. بی‌گمان، در معنای این ایران کسی چون و چرا نمی‌کند. اما معنای ایران پیش از صفویان هنوز موضوع بحث و پژوهش ایران‌شناسان است. روشنگری‌های آنان نه تنها بر دانش‌ما می‌افزاید، بلکه تصویر‌های ذهنی ما را نیز می‌شکند و بدین‌سان آرامش خاطر ما را به‌هم می‌زند. دو راه پیش پای ماست. یا باید چشم خود را بر نتایج آن پژوهش‌ها بربندیم و یا با ذهنی آزاد و سنجشگر و با نگاهی باریک‌بین در آن‌ها درنگریم. از دانش نهراسیم!


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی نگاشته شده است.


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- آنتوان ایساک سیلوستر دوساسی (Antoine Isaac Silvestre de Sacy) (زاده‌ی ۲۱ سپتامبر ۱۷۵۸ م - ۲۱ فوریه ۱۸۳۸ م)، زبان‌شناس و خاورشناس نامدار فرانسوی است، که که خاستگاه یهودی داشت و به‌سبب آگاهی از تاریخ ایران عصر ساسانی و آشنایی با زبان یونانی، علاوه بر کتیبه‌هایی که تا آن‌زمان شناخته نشده بود، موفق به خواندن نام یونانی اردشیر بابکان، مؤسس سلسله‌ی ساسانیان و اولین پادشاه (۲۲۶-۲۴۱ م) آن سلسله شد. بخشی از کتیبه‌های ناشناخته در اصل به زبان پهلوی نوشته شده بود و دوساسی به کمک فرهنگ پهلوی آنکتیل دوپرون توانست نام شاپور دوم و نیز بهرام (وهرام) را هم بخواند. وی چون در تحقیقات خود از سکه‌های عصر ساسانی بهره می‌گرفت، نامش در تاریخ به‌عنوان سکه‌شناس نیز ثبت است. او حاصل تحقیقات خود را در چهار رساله تدوین کرد و آن‌ها را در سال‌های ۱۷۸۸، ۱۷۸۹ (سال انقلاب کبیر فرانسه)، ۱۷۹۰ و ۱۷۹۳ در فرهنگستان کتیبه‌ها و در حضور اعضای آن قرائت کرد و سپس در یک مجله به چاپ رساند.
[٢]- سر جان مَلکُم (Sir John Malcolm)، (زاده‌ی ۲ مه ۱۷۶۹ م – درگذشته‌ی ۳۰ مه ۱۸۳۳ ‌م)، دیپلمات، تاریخدان، سیاست‌مدار و افسر اسکاتلندی کمپانی هند شرقی بود. او در اوایل قرن نوزدهم بارها از سوی کمپانی برای عقد توافق‌نامه‌های سیاسی و بازرگانی به دربار قاجار فرستاده شد. او در سال ۱۷۸۳، در سن چهارده سالگی - با درجه‌ی ستوان دومی - به ارتش کمپانی هند شرقی بریتانیا در مدرس پیوست. هنگامی‌که جان ملکم به هند رسید، ارتش کمپانی هند شرقی در حال جنگ با تیپوسلطان بود. از همان زمان تصمیم گرفت با زبان‌های بومی درباری به‌خصوص فارسی آشنا شود. فرمان‌فرمای هندوستان سه هدف برای جان ملکم در نظر گرفته بود: نخست این‌که ایرانی‌ها را راضی کند تا خیال کمپانی را از بابت تهدیدات زمان‌شاه درانی که در بخش‌ وسیع از خراسان کنونی تا سند در افغانستان حکومت می‌کرد و تهدیدی برای هندوستان محسوب می‌شد، راحت نمایند؛ دوم، شر فرانسوی‌هایی که در تلاش برای نفوذ به هند از طریق ایران بودند را کم کند؛ و سوم این‌که مقدمات گسترش تجارت با ایران را فراهم نماید.
ملکم در ۱۶ نوامبر ۱۸۰۰ (۲۵ آبان ۱۱۷۹) به‌حضور فتحعلی‌شاه قاجار رسید تا نامه‌ی شاه انگلستان را تقدیم کند. کاخ شاه قاجار و لباس‌های او، ملکم را حیرت‌زده کرد. شاه پرسش‌های زیادی در خصوص شاه انگلستان و شیوه‌ی جانشینی شاهزادگان از ملکم پرسید. در ۲۷ نوامبر ملکم برای ارائه‌ی هدایای خود به کاخ آمد. هدایای او عبارت بودند از ساعت‌های جواهرنشان، جعبه‌های طلاکوب، لوسترهای شیشه‌ای، تپانچه‌های زیبا، تفنگ بادی، یک الماس گرانبها و آینه‌هایی که حمل آن‌ها زحمت زیادی برای هیئت همراه ملکم داشت. شاه یک ساعت برای ملاحظه‌ی دقیق هدیه‌ها وقت گذاشت. ملکم بر این باور بود از آن‌جا که ایرانیان «حتی دو مرحله هم از بربریت فاصله نگرفته‌اند» باید ایشان را با رشوه خرید.
کمی بعد مذاکرات ملکم با حاجی ابراهیم‌خان کلانتر صدراعظم برای عقد عهدنامه آغاز شد. در این زمان حمله‌های قشون ایران به نیروهای زمان‌شاه درانی که به خواسته‌ی میرزا مهدی‌علی (فرستاده‌ی سابق کمپانی هند شرقی) انجام شده بود، باعث شد که زمان‌شاه ضعیف شود. شورش شاهزاده محمود نیز به وخامت اوضاعِ زمان‌شاه کمک کرد. سرانجام زمان‌شاه به‌تحریک ایران به‌دست برادر خود از اوج شاهنشاهی سقوط کرد و کور شد. از این‌جهت دست‌کم در آن‌زمان انگلستان تهدیدی از ناحیه‌ی درانی‌ها احساس نمی‌کرد.
[٣]- گراردو نیولی (Gherardo Gnoli) (زاده‌ی ۶ دسامبر ۱۹۳۷ م - درگذشته‌ی ۷ مارس ۲۰۱۲ م)، خاورشناس و تاریخ ادیان‌شناس ایتالیایی بود. او از سال ۱۹۶۸ تا ۱۹۹۳ استاد کرسی ایران‌شناسی دانشگاه شرق‌شناسی ناپل و سپس ریاست آن را به عهده داشت. او سپس به دانشگاه لا ساپینتزای رم منتقل و از سال ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۸ استاد کرسی «تاریخ دین در ایران و آسیای مرکزی» شد. نیولی هم‌چنین در سال ۱۹۷۹ به ریاست مؤسسه‌ی ایتالیایی مطالعات خاورمیانه و خاور دور منصوب گردید، و ریاست انجمن ایتالیایی تاریخ ادیان را از سال ۲۰۰۵ تا زمان درگذشت خود به‌عهده گرفت. یکی از کارهای کلیدی و مهم نیولی مطالعه در خصوص مفهوم یا ایده‌ی ایران بود. کتاب مشهورش به‌نام «آرمان ایران: جستاری در خاستگاه نام ایران» (The Idea of Iran. An essay on its origin)، به تفصیل به این موضوع می‌پردازد که نام و مفهوم ایران از چه زمان و چگونه شکل گرفت و وارد تاریخ شد.


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها

مناف‌زاده، علی‌رضا، ایران به‌چه معناست؟، رادیو فرانسه فارسی: ۱۸ ژوئیه ۲۰۱۴.