|
روز سیاه در تاریخ اتحاد شوروی
ورود نیروهای شوروی به افغانستان
فهرست مندرجات
.
ارتش سرخ در افغانستان
در تاریخ ۲۵ دسامبر سال ۱۹۷۹ در ساعت ۱۵:۰۰ بعد از ظهر نیروهای شوروی از سرحد افغانستان عبور نمودند. جنگ افغانستان که ۹ سال و ۱ ماه و ۱۹ روز، مجموعاً ۳۳۳۸ روز، دوام کرد، آغاز گردید. از طریق این جنگ بیش از ۶۲۰ هزار تبعهی شوروی (طبق معلومات دیگر بیش از یک میلیون نفر) گذشتند. آنها عملاً از تمامی ملل و ملیتهای که در جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی بهسر میبردند، نمایندگی میکردند.
علت این طولانیترین جنگ در تاریخ اتحاد شوروی چه بود؟ علت را باید مدتها قبل از ورود نیروهای شوروی، و بهصورت مشخص - در سال ۱۹۷۳ - جستجو کرد. آنگاه در افغانستان پادشاه محمدظاهرشاه سرنگون گردید. قدرت به خویشاوند او محمدداوود منتقل شد که بهجای دولت شاهی افغانستان نظام جمهوری اعلام داشت. اما رژیم محمدداوود مدت زمان زیادی نپائید. در سال ۱۹۷۸ انقلاب ثور رخ داد و حزب دموکراتیک خلق افغانستان که جمهوری دموکراتیک افغانستان را اعلام داشت، بهقدرت نو مبدل گشت. افغانستان، به اساس اعلامیهی رهبری حزبی، اعمار سوسیالیزم را آغاز کرد. در مسکو از این با توجه زیادی استقبال کردند. در رهبری شوروی طرفداران زیادی «جهش» افغانستان از فیودالیزم به سوسیالیزم وجود داشت.
و این در کشوری، جای که مناسبات فیودالی، تضادهای ملیتها، قبایل، طواطف و اقوام مختلف، فقر، بیسوادی و مذهبیبودن متعصب مسلط بود و جای که حداقل ۴۰ هزار مسجد و در حدود ۳۰۰ هزار ملا وجود داشت. کشور را در حقیقت آنها رهبری میکرد و اسلام را با اشکال بسیار محافظهکارانه آن تبلیغ میکردند.
شاید، این اولین اشتباه رهبران سالخورده شوروی با درک کورکورانه از مارکسیزم بود. زیرا فقط با اساس سؤتفاهم بزرگ رژیم رویکار آمده در کابل میتوانست بهمثابهی سوسیالیستی ارزیابی گردد.
در حزب دموکراتیک خلق افغانستان مبارزه که مدتها قبل بین فراکسیون «خلق» (تحت رهبری - نورمحمد ترهکی و حفیظالله امین) و «پرچم» (تحت رهبری ببرک کارمل) جریان داشت، تشدید گردید. در کشور، در ماهیت امر، اصلاحات زراعتی با ناکامی مواجه گردید، آنرا پیگردها و ستمگری فرا گرفته بود، نورمهای دین اسلام بهطور خشن پایمال میشدند و با عدم درک کامل اقوام از مفکورههای سوسیالیستی تلاشهای اعمار زندگی اجتماعی طبق نمونه و مثال اتحاد شوروی با ناکامی مواجه میشد. اقوام پشتون قیام کردند. جریان مهاجران به خارج از کشور تشدید گردید. مداخلات باندها از پاکستان آغاز شد، بوی جنگ داخلی به مشام میرسید که شورش ضدحکومتی مورخ ۱۵ مارچ سال ۱۹۷۹ در هرات - سومین شهر بزرگ افغانستان - به نقطهی اوج آن مبدل گشت. ترهکی که امکان دیگر تحکیم بر مسند قدرت را نمیدید، از اتحاد شوروی در مورد ورود نیروها خواهش نمود، تا از بدترین سناریوی انکشاف حوادث جلوگیری نماید. بعدها چنین خواهشات بارها تکرار شدند و نه تنها ترهکی، بلکه دیگر رهبران افغان آنرا تکرار میکردند.
در سپتامبر سال ۱۹۷۹ تمام قدرت در کشور در دست امین متمرکز گردید. ترهکی به اساس امر او کشته شد، نابودسازی طرفدران ترهکی و کارمل آغاز گردید. تعداد قربانیان از ۵۰ هزار نفر تجاوز نمود. اپوزیسیون کابل بیش از ۹۲٪ خاک کشور را کنترول میکرد و گروههای مسلح آنرا ۴۰ هزار نفر تشکیل میداد، افزایش آشکار نیروهای نظامی امریکا در خلیج فارس و در جزیره دیگو-گارسیا: نیروهای هوایی، بحری و قوتهای واکنش سریع، آغاز گردید.
در اینجا باید تذکر داد که اوضاع در جهان، در شرق نزدیک و شرق اوسط در اواخر سالهای ۱۹۷۰ به نفع اتحاد شوروی که مواضع آن تضعیف شده بود، انکشاف نمییافت. از دستدادن ممکن افغانستان «سوسیالیستی» در مسکو نهایت دردناک تلقی میشد.
در عینحال ایالات متحده مساعی را جهت کشاندن پای اتحاد شوروی به جنگ در افغانستان بهعمل میآوردند. به این ترتیب، زبیگنیف بژیزینسکی مشاور رئیسجمهور کارتر در بارهی امنیت ملی بعدها میگفت که رئیسجمهور کارتر قبل از ورود نیروهای شوروی در تاریخ ۳ جولای سال ۱۹۷۹ هدایت محرم راجع به کمک مخفی به مخالفان رژیم طرفدار شوروی در کابل امضا کرده بود. این، بهعقیده، بژیزینسکی، باید به مداخله نظامی شوراها منجر میگردید.
ایالات متحده، بهگفتهی بژیزینسکی، روسان را بهمداخله مجبور نمیساخت، اما بهطور آگاهانه احتمال آن را افزایش داد، تا آنها این کار را بکنند. بژیزینسکی میگوید: «آن عملیات محرم مفکوره برازنده بود که امکان جلبنمودن روسان را به تلک افغانستان فراهم ساخت. وقتیکه شورویها رسماً از سرحد عبور کردند، من به کارتر نوشتم: «حالا ما امکان تامیننمودن جنگ خودی ویتنام به اتحاد شوروی پیدا کردیم، مسکو باید در طول تقریباً ده سال جنگ و منازعه تحملناپذیر برای آن پیش برد که باختن روحیه و بالاخره فروپاشی امپراطوری شوروی در قبال خواهد داشت».
امریکا فعلانه از اطلاعات غلط برای متقاعدساختن مسکو به نیات واشنگتن در مورد مداخله در کابل و ایجاد پایگاههای راکتی در افغانستان استفاده میکرد. این بهحد کافی به حقیقت شباهت داشت. آنهم در صورت که امین، طبق برخی معلومات، قبلاً در سالهای ۶۰ با استخبارات غربی ارتباط داشت. غیرمطمئینبودن امین در این امر تبارز مییافت که او مذاکرات محرم با پاکستان و چین پیش میبرد.
در روزهای اول دسامبر در کرملن بحث بر ضرورت ورود نیروهای شوروی به افغانستان آغاز گردید. بعد از تزلزل طولانی در مورد ورود قطعات محدود - ۷۵ — ۸۰ هزار نفر فیصله نمودند. آنهم برای مدت کم.
به اساس حکم شخصی مارشال اوستینوف وزیر دفاع اتحاد شوروی بسیج وسیع قطعات و جز و تامهای حوزههای نظامی ترکستان و آسیای میانه در سرحد با جمهوری دموکراتیک افغانستان آغاز گردید. این بزرگترین لشکرکشی اردوی شوروی بعد از ختم جنگ دوم جهانی بود. جالب اینکه به قطعات و جز و تامهای اردوی ۴۰-م بیش از ۳۲ هزار نظامی احتیاط از ازبکستان، ترکمنستان و تاجکستان جلب شده بودند.
در جریان دو هفته دهها هزار نفر، تخنیک - تانکها، هلیکوپترها و زرهپوشها بهسوی سرحد به حرکت افتادند. این تصور سادهلوحانه است که استخبارات امریکا در جریان این حوادث، تحرکات نیروها، تجمع آنها در سرحد و غیره، قرار نهداشت. این سوال منطقی بهوجود میآید - چرا آمریکایان قبل از وردو نیروهای شوروی به افغانستان هیاهوی برپا نکردند؟ چرا معلومات استخباراتی و ثبوتهای «تجاوز شوروی» به قضاوت جامعه وسیع جهانی نهگذاشت؟ شاید بهخاطری که در واشنگتن از ترساندن بیروی سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست هراس داشتند که به ماجراجویی مرگبار افغانی میلغزید؟
در تاریخ ۱۲ دسامبر سال ۱۹۷۹ بیروی سیاسی راجع به ورود نیروها فیصله نهایی اتخاذ کرد و آنرا بهشکل مصوبه محرم شماره ۱۷۶/۱۲۵ «راجع به اوضاع در «A» کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی ترتیب نمود.
باید گفت، رهبری وقت حزب کمونیست اتحاد شوروی محولنمودن چنین مساله مهم، مانند ورود نیروها به کشور همجوار، (و در ماهیت امر، مساله راجع به آغاز جنگ) جهت بحث به ارگانهای عالی قدرت — شورای عالی اتحاد شوروی یا شورای وزیران اتحاد شوروی لازم نهدید. نههم حکم شورای عالی اتحاد شوروی یا شورای وزیران اتحاد شوروی، نه کدام سند دیگر در باره مساله ورود نیروها تصویب نشد. همه اوامر بهطور شفاهی صادر میشدند. از همینرو ورود نیروها از نقطهنظر حقوقی غیرقانونی بود.
هدف رسماً اعلام شده مداخله نظامی شوروی در جمهوری دموکرایتک افغانستان بهطور مشخص - کمک به ثباتبخشیدن اوضاع و دفع تجاوز ممکن از خارج - فرمولبندی شده بود. در عین حال این واقعیت مهم دلچسپ است که وظیفه اولی که باید نیروهای ما اجرا کنند، سرنگون ساختن و از بین بردن حفیظالله امین و تعویض او توسط ببرک کارمل دستنشاندهی شوروی بود. لذا، استناد بر اینکه ورود نیروهای شوروی به خاک افغانستان به اساس خواهش حکومت قانونی جمهوری دموکرایتک افغانستان صورت گرفته، بههیچوجه اساس ندارد. زیرا این مبتذل است که درخواست حکومت و رهبر آنرا جهت ورود نیروها بهخاطری پذیرفت، تا این رهبر را یکجا با حکومتاش نابود سازد.
برعلاوه شاندن چهکسی بهجای امین ظالم بر مسند قدرت پلان شده بود؟ ببرک کارمل. این شخص را ستر جنرال مایوروف، معاون اول نیروهای زمینی و مشاور ارشد نظامی در افغانستان در کتاب خود تحت عنوان «حقیقت جنگ در افغانستان» چنین مشخص ساخته: «من در زندگی خود احمقان، تنبلان و شرابیان را دوست نداشتم. و در اینجا همه این کوایف در یک شخص متمرکز شده. و این شخص - رهبر حزب و رئیس دولت است!»
بهطور کل فیصله راجع به ورود نیروهای شوروی به جمهوری دموکراتیک افغانستان بدون تحلیل مربوطه اوضاع و پیشبینی انکشاف اوضاع، ارزیابی علل، خصوصیت، مقیاس و شیوههای حل منازعه و همچنان بدون تعیین اهداف دقیق مشترک سیاسی و استراتژیکی اتخاذ گردیده بود. در نتیجه اتحاد شوروی، به گفته ژورنالیستان، به «تلک خرس» افتاد و افغانستان برای اتحاد شوروی واقعاً هم به «باطلاق» شبیه آن مبدل گشت که ویتنام برای ایالات متحده مبدل گشته بود.
جالب اینکه برخلاف ورود نیروها رهبران عالیرتبه - لویدرستیز مارشال اوگارکوف، معاون اول ستردرستیز سترجنرال اخرامییف، سترجنرال پاولوفسکی قومندان عمومی نیروهای زمینی مخالفت نموده بودند.
سترجنرال پاولوفسکی در اگست - نوامبر سال ۱۹۷۹ در ترکیب هیات عالیرتبه شوروی در افغانستان قرار داشت، جای که شخصاً اوضاع را در کشور قبل از ورود نیروهای شوروی مطالعه میکرد. به اساس نتائیج کار او به رهبری سیاسی - نظامی شوروی گزارش تحریری با امتناع قاطع علیه ورود نیروها به افغانستان ارائه کرد و بعداً در جلسات مشورتی از نظر خود دفاع میکرد.
ا. ن. کاسیگین رئیس شورای وزیران شوروی نیز قاطعانه با ورود نیروها مخالف بود و او یگانه عضو بیروی سیاسی بود که از فیصله این ارگان حمایت نکرد.
متخصصین شرقشناس، کارشناسان وزارت خارجه و انستیتوتهای اکادمیک نیز با ماجراجویی افغانی مخالف بودند. به این ترتیب، در انستیتوت اقتصاد جهانی و مناسبات بینالمللی، راستی هم، بعد از ورود نیروها، سند تحت عنوان «برخی تصورات راجع به نتائیج سیاسی خارجی سالهای ۷۰ (تیزسها» ترتیب شده بود که، در ماهیت، اشغال افغانستان را حادثه خطرناک شناخته بود.
در تاریخ ۲۵ دسامبر در ساعت ۱۵:۰۰ بعد از ظهر قطعات اردوی ۴۰-م از سرحد گذشتند و در تاریخ ۲۷ دسامبر گروپ ویژهی کاجیبی تاجبیک را طی تهاجم تصرف نمود. امین و پسران او کشته شدند. ببرک کارمل رهبر جدید کشور گردید.
تا اواسط سالهای ۱۹۸۰ تعداد نیروهای شوروی در افغانستان تا ۱۰۸۸۰۰ سرباز رسید. عملیات محاربوی در سراسر کشور با انرژی زیادی گسترش یافتند، اما پیروزی در آنها ناممکن بود. اتحاد شوروی منابع برای آن نداشت، تا امور عمرانی را در این کشور عقبمانده بهمثابهی اقتصاد و عرصه معاصر اجتماعی تامین کند. مردم بهحساب تجارت با کشورهای همجوار پاکستان و ایران بهسر میبردند و در آنجا مواشی، پوست و بیشتر از هم تریاک میفروختند و در بدل اشیای مورد ضرورتشان را خریداری میکردند.
نیروهای شوروی تجارت خارجی را برای افغانان ممنوع ساخته نمیتوانستند: در افغانستان گرسنگی بهوجود آمد و اقتصاد شوروی نمیتوانست این کشور را تامین کند - بسیاری چیزها برای اتباع خود کشور کفایت نمیکرد.
در طول تمام جنگ سرحدات افغانستان باز مانده بود و افراد مسلح - مجاهدین به آرامی به پاکستان و ایران برای بهدست آوردن سلاح و مهمات میرفتند و دوباره برمیگشتند. از همینرو جنگ اصلاً هیچ مفهوم نداشت - پیروزی بر دشمنان در صورت دریافت کمک توسط آنها از خارج و سرحدات باز اصلاً ناممکن و تامین حمایت رژیم طرفدار شوروی از طرف اکثریت مردم — بهطور کل دور از واقعیت بود. بهخاطریکه اردوی شوروی طی تمام مدت زمان ۱۰ سال هیچگاه بیش از ۴۰٪ خاک افغانستان را کنترول کرده نتوانست.
برعلاوه این، بهای مادی، دیپلوماتیک و اخلاقی جنگ برای اتحاد شوروی بسیار بلند ثابت شد. در اواسط سال ۱۹۸۷ مسکو، جای که قدرت به میخائیل گورباچف اصلاحطلب رسید، راجع بهقصد آغاز خروج نیروها اعلام داشت. گورباچف بهطور علنی افغانستان را «زخم خونچکان» نامید.
و نیروهای شوروی در سال ۱۹۸۹، بدون آنکه کدام دستاورد داشته باشند، از افغانستان خارج شدند. و نباید نظامیان را به این مقصر خواند که به اتحاد شوروی، بهخاطر اجرای اوامر قومندانی حلف وفاداری نموده بودند و وجیبهی خود را قهرمانانه اجرا کردند. اشتباه سیاستمدارن - رهبران سالخورده شوروی، که در زمان گذشته بهسر میبردند، واقعیتهای عینی را نمیدانستند و نمیخواستند بدانند، در عالم خیال بهسر میبردند که «تاریخ مجتمع نظامی-صنعتی» بهوجود آورده بود، برای اتحاد شوروی به بهای بسیار گران تمام شد.
در جنگ افغانستان اتحاد شوروی تلفات بس بزرگ مادی، سیاسی، معنوی و اخلاقی متحمل گردید. تلفات رسمی اردوی اتحاد شوروی را بیش از ۱۵ هزار نفر تشکیل داده. تعداد زخمیان ۵۳۷۵۳ نفر (از جمله آنها ۱۰۷۵۱ نفر معیوب ماندند). ولی نظامیان که در خاک اتحاد شوروی در شفاخانهها به اثر زخمهای که در جریان عملیات محاربوی در افغانستان برداشته بودند، میمردند، در احصائیهی رسمی تلفات جنگ در افغانستان شامل نمیباشند. به اساس تحقیقات پروفیسور دگروال ولانتین رونوف تلفات ۲۶ هزار نفر کشته ارزیابی میشوند که از جمله ۲۹۹۰ تن افسر میباشند.
از نقطهی نظر مالی جنگ برای اتحاد شوروی به بهای تقریباً ۷۰-۸۰ میلیارد دالر تمام شده است. برعلاوه، مجاهدین مقدار عظیم تسلیحات و تخنیک محاربوی را از بین بردهاند.
جنگ بههیچکدام از اهداف نرسید و هیچیک از وظایف که بهخاطر آن آغاز شده بود، حل نکرد. نجاتدادن و دفاع از «دستاوردهای» انقلاب ثور میسر نشد. رژیم کاذب سوسیالیستی طرفدار شوروی سهسال بعد از خروج اتحاد شوروی از افغانستان سقوط کرد. جلوگیری از حضور امریکایان در افغانستان نیز ممکن نشد. از سال ۲۰۰۱ بعد از سقوط رژیم طالبان آمریکا در این کشور قطعات نظامی ۱۴ هزار نفری (در سال ۲۰۱۴ - ۱۴۰ هزار) نگهداری میکند. رئیسجمهور ترامپ در مورد کاهش تعداد نظامیان تا ۷ هزار نفر فیصله نموده است. راستی، پایگاههای راکتی که بهسوی روسیه هدفگیری شده باشند، امریکا در افغانستان اعمار نمیکند (از چیزیکه بزرگان از بیروی سیاسی بریژنف چنین ترس داشتند).
جنگ رشتههای چندین قرنه عنعنوی دوستی با افغانان تخریب کرد و بخش اعظم باشندگان کشور را بهدشمنان مبدل ساخت. جنگ شوروی جنگ داخلی دوامدر و رویارویی نظامی نیروهای مختلف داخلی و خارجی در افغانستان که اینک تقریباً ۴۰ سال ادامه دارد، تحریک نمود. جنگ نفوذ اتحاد شوروی را تضعیف کرد، به تقویت فشار اقتصادی و تکنالوژیکی بر اتحاد شوروی از جانب غرب منجر گردید و پدیدهای بحرانی را در خود اتحاد شوروی تشدید نمود.
جنگ به شکست اتحاد شوروی در «جنگ سرد»، در ساحه نظامی - استراتژیک جهانی بین دو ابرقدرت، سیستمهای اجتماعی-سیاسی و بلاکهای نظامی، مساعدت نمود. جنگ بنیادگرایی اسلامی را بهشور آورد. مشخصاً در افغانستان در مبارزه با اتحاد شوروی «القاعده» (سازمان ممنوع در فدراسیون روسیه) تشکیل شد و اسامه بن لادن نخستین گامهای در راه ترور بر میداشت. در همینجا اولین هستههای جنبش «طالبان» (سازمان ممنوع در فدراسیون روسیه) سازماندهی شدند. از همینجا دانهی سرطان تروریزم اسلامی ریشههای خود را به سراسر جهان توسعه بخشید. یعنی جنگ افغانستان به تغییرات بینادی و تقسیم مجدد تمام جهان، نه به نفع اتحاد شوروی، منجر شد.
منازعه افغانی و درسهای آن یکبار دیگر نشان میدهد و ثابت میسازد که توسط میتودهای نظامی و متکبرانه پرابلمهای سیاسی در جهان معاصر و فوقالعاده پیچیده ممکن نیست. آنها را میتوان فقط بهطرق صلحآمیز حل نمود. و اگر کسی در مورد عمل کردن، بدون در نظرداشت واقعیتها، بدون تحلیل علمی عواقب این یا آن فیصله نماید پس این از قبل به ناکامی محکوم است که انفجارت جهانی و فاجعه به مقیاس کائینات در قبال خواهد داشت.
در دسامبر سال ۱۹۸۹ در دومین کنگرهی نمایندگان مردمی اتحاد شوروی مصوبه راجع به ارزیابی سیاسی فیصله راجع به ورود نیروهای شوروی به افغانستان تصویب گردید - در آن اعلام شده که مداخله در افغانستان شایستهی محکومنمودن سیاسی و اخلاقی است. و تحلیل جنگ افغانستان و عواقب آن ثابت میسازد که این برحق است.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- روز سیاه در تاریخ اتحاد شوروی: به مناسبت روز ورود نیروهای شوروی به افغانستان، وبسایت اسپوتنیک افغانستان: ۲۷ دسامبر ۲۰۱۸.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت اسپوتنیک افغانستان