جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ فروردین ۲۴, دوشنبه

کلکانی، سيد عبدالمجيد

از: دانشنامه‌ی آریانا

فهرست مندرجات

[...][...]


عبدالمجيد کلکانی (زادۀ ۱۳۱۸ خ - درگذشتۀ ۱۳۵٩ خ)، از مبارزان چپ‌گرا و آزاديخواه و رهبر «سازمان آزاديبخش مردم افغانستان» (ساما) بود.


[] زندگی‌نامه

عبدالمجيد کلکانی فرزند عبدالرحیم خان[۱] در اول حمل (فروردين) ۱۳۱۸ خورشيدی[٢] در يک خانوادۀ سرشناس و زمیندار کلکان کوهدامن زاده شد.[٣]

مردم از سر محبت به مجيد کلکانی و يا از روی ارادتی که به خانواده‌ی وی دارند، از او به‌عنوان «سيد»، «آقا» و يا «پير» ياد می‌کنند. چنان‌که به‌گفتۀ قاضی سيد موسی عثمان، برخی نویسنده‌ها از روی محبت کلمه سید را در سرنامش می‌آورند، در حالی که او از طرف مادر نواسه صاحب‌زاده پغمان است، که صاحب‌زاده‌های پغمان سید نیستند، اما مردم متدین ما به‌ احترام بزرگی به خانواده‌ی صاحب‌زاده‌ها، هميشه به آن‌ها «آقا» خطاب می‌کنند[۴] و يا به گفتۀ ا. حکيمی پسـر عموی مجيد، در تمام خطه‌ی شـمالی از وی به‌نام «پیـر» یادآوری می‌شــود و مورد تکـریم قرار می‌گـیرد.[۵]

به‌هر حال، در سال ١٣٢٣ مجید هنوز ۵ سال داشت[٦] که به‌گفتۀ ا. حکيمی، پدر و پدربزرگ‌اش را دودمان نادری در زمان صدارت «محمدهاشم خان» بدون هیچ جرم و گناهی به‌دار کشیدند.[٧] او می‌نويسد:

    در همان زمان، علت را همه کس می‌دانست؛ زيرا که زمین‌خواران وابسته به سلطنت خاندان «آل يحيی» در همسویی کامل با آن خاندان به‌خاطر مصادره چند قطعه زمین يا چند باب باغی که محصول رنج طاقت‌فرسای پدربزرگ مجيد که "عبدالحکيم خان" نام داشت، بود، او و پسر جوانش را یعنی "عبدالرحیم" پدر مجید را همزمان کشتند و افزون بر مصادره املاک و دارایی آن‌ها، دو کودک عبدالرحيم خان را که یکی (مجيد) ۵ سال و دیگری (قيوم) ٣ سال داشت، در قعر زمستان نفی بلد و یا به سخن ديگر تبعید کردند.[٨]

اين که ا. حکيمی دليل قتل پدر و پدربزرگ مجيد کلکانی را فقط طمع زمین‌خواران وابسته به خاندان سلطنت وانمود می‌کند، دقيق به‌نظر نمی‌رسد. زيرا آنچه که از ‌نوشتۀ قاضی سيد موسی عثمان استنباط می‌شود، اين است که اين املاک بعدها در اختيار مجيد و خانواده‌اش قرار داشته است. قاضی می‌نويسد:

    «عبدالمجید آقا عیار زمان خود، کاکه، انسان‌دوست، مهربان، خوش خلق، پیشانی باز، شجاع، بی‌ترس، امانتکار و از نگاه اقتصادی خود و خانواده‌ی وی محتاج نبود. پدر و نیاکانش باغدار و زمیندار بودند، زمین و باغ‌های‌شان توسط مردم غریب منطقه در برابر مزد عادلانه کشت و نگهداری می‌شد. خانواده‌ی او از سرشناسان شمالی بود، که پدر و پدرکلانش توسط نادر و خاندان او به‌خاطر وطن‌پرستی و محبوبیتی که در بین اقوام پروان و کاپیسا داشتند. ناجوانمردانه بعد از گرفتاری امیر کلکانی امیر حبیب‌الله خان خادم دین رسول‌الله، پادشاه افغانستان، در ارگ کابل به‌دست سید شریف خان، یاور نادر، بدون فیصله محکمه قانونی اعدام گردیدند.»[۹]

با اين وصف، احتمال دارد که دليل اعدام شدن عبدالحکيم خان و پسر او، ناشی از ترس حکومت هاشم خانی بوده باشد تا از تکرار شورش‌هايی که پس از اعدام امیر حبیب‌الله خان کلکانی و ياران او، بين سال‌های ١٣٠٨ و ١٣٠۹ خورشيدی، در خطه‌ی شمالی به ويژه کلکان و کوهدامن واقع گرديده بود، جلوگيری شود.

به‌هر صورت، پس از آنکه عبدالحکيم خان و پسر او به قتل رسيدند، بازماندگان آن‌ها از جمله عبدالمجيد همراه با برادر و خواهر خود که هر سه خردسال بودند، به قندهار تبعيد شدند.[۱٠] مجيد بارها می‌گفت:

    «سلطنت می‌خواست با تبعید ما در قندهار، در واقع، ما را به ذم خود از مردم کوهدامن به دور نگهدارد، هرچند دوری از خانواده و اقارب برای ما سخت بود، اما نمی‌دانست که با این کار خود، برای ما اين امکان را فراهم می‌آورد که نخست، یک بخش دیگری از مردم خود را بشناسیم و دو ديگر آن که، با آشنایی به زبان «پشتو» در کنار زبان «دری» و به‌علاوه برخورداری از نعمت آشنایی با دو فرهنگ، در زندگی مخفی مبارزاتی، هیچ نوع مشکل زبانی برای مان به‌وجود نیاید»[۱۱]

اين تبعيد مدت ۸ سال به طول انجاميد[۱٢] و سرانجام در سال ۱۳۳۱ خورشيدی پايان پذيرفت.[۱٣]

مجيد آموزش‌های دورۀ ابتدايی را در قندهار به پايان رساند و زمانی که به کابل آمد، وارد مدرسۀ (مکتب) نجات شد.[۱۴] در كلاس، هميشه جزو شاگردان برجسته و ممتاز بود و حتی می‌توان گفت ممتازترين شاگردان كلاس بود که شوربختانه دغدغه‌های روشنفکرانه و ماجراجويی‌های سياسی و نبرد چريکی او را از ادامه تحصيل باز داشت.

وقتی كه مشغول فراگيری تحصيل در ليسه (دبيرستان) نجات بود تيم ورزشی را كه در آن اصول سياسی تدريس می‌شد به‌نام جمهوری‌خواهان تاسيس کرد. بعد اين محفل را به بی‌نوايان تغيير نام داد. اما نتوانست بی‌نوايان را از نظر اصول و تشكيلات مبارزاتی سر پا ايستاد کند.[۱۵] بنابر اين، پس از چندی اين محفل فروپاشيد. قيوم رهبر می‌نويسد:

    «محفل در میزان سال ۱۳۳۶ بنابر تجربۀ محدود و عدم استحکام درونی و فقدان امکانات در وقتی از هم پاشید که مورد پیگرد پولیس قرار گرفت. عده‌ای به ایران فرار کردند و یا زندانی شدند و عدۀ دیگری نیز مؤقتاً عقب‌نشینی کردند و مجید که مورد تعقیب دولت بود به زندگی مخفی پناه برد.»[۱٦]

    مجید از همان ابتدای بازگشت از تبعید، روابط بسیار صمیمانه با روستانشینان اطراف کابل برقرار کرده و در ميان روشنفکران منطقۀ شمالی مورد احترام بود. جوانان روستايی در شجاعت، صمیمیت و بردباری او را الگو می‌دانستند. در مدت کمی بين مردم، به‌عنوان یکی از معروف‌ترین جوانان پرشور خطه‌ی کوهدامن شناخته شد. اشخاص زیادی از هر طرف به دیدن او می‌آمدند و با وی طرح دوستی می‌ریختند. در این مدت، او بارها به‌مناطق دور دست افغانستان، از جمله به‌طرف شمال، کوهستان‌های جنوبی و یا ولایات غرب و هزاره‌جات سفر می‌کرد و آنگاه که از مسافرت چند ماهه‌ باز می‌گشت، کوله‌باری از تجربه و آگاهی را با خود به ارمغان می‌آورد.[۱٧]

با اين وصف، مجيد به زندگی مخفی روی آورد و زندگی مخفی او مدت شش سال به درازا کشيد.[۱٨] پس از آن در مدرسۀ علوم دينی ابوحنيفه (دارلعلوم شرعی) در پغمان ثبت نام کرد و تحصيل خود را در آن‌جا پی گرفت. اما پيش از آن که مدرک پایان تحصیلی دبیرستان را به‌دست آورد، مدير مدرسه را که مولوی عبدالحق نام داشت به قتل رساند.[۱۹] دربارۀ انگيزه و چگونگی اين قتل روايات متفاوت وجود دارد.

مجید کلکانی، در حوت سال ۱۳۵۸، دستگیر و در ۱۸ جوزای ۱۳۵۹ اعدام شد.


[٢٠]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
يادداشت ٢: کسانی که در اين مقاله از آنها نقل قول شده است، اغلب ارتباط بسيار نزديک با شادروان عبدالمجيد کلکانی داشته‌اند. بطور نمونه ا. حکيمی پسر عموی مجيد و آقای سيد موسی عثمان از همکلاس‌های دورۀ مدرسه‌ی او هستند و آقای نصير مهرين کسی است که نخستين‌بار ساما در خانه وی بنيان گذاشته شد.



[] پيوست‌ها

پيوست ۱: زنده‌یاد عبدالقیوم رهبر، گوشه‌های از زندگی عبدالمجید کلکانی
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- ا. حکیمی، دفاع از «مجید کلکانی» دفاع از وجدان بیدار انسانیست، سايت اينترنتی رهروان
[۲]- سيد عبدالمجيد کلکانی بانی تفکر ملی در نهضت انقلابی، سايت اينترنتی آريايی
[۳]- عثمان، سيد موسی، از ملت نجیب افغانستان معذرت می‌خواهم، سايت اينترنتی رهروان؛ برگرفته از: سایت گفتمان
[۴]- همان‌جا
[۵]- دفاع از «مجید کلکانی» دفاع از وجدان بیدار انسانیست
[۶]- همان‌جا
[٧]- دفاع از «مجید کلکانی» دفاع از وجدان بیدار انسانیست
[۸]- همان‌جا
[۹]- از ملت نجیب افغانستان معذرت می‌خواهم
[۱٠]- ا. حکيمی فقط از مجيد و بردار او قيوم نام می‌برد. در حالی که قاضی سيد موسی عثمان به خواهر خوردسال او هم اشاره می‌کند.
[۱۱]- دفاع از «مجید کلکانی» دفاع از وجدان بیدار انسانیست
[۱۲]- همان‌جا
[۱۳]- سيد عبدالمجيد کلکانی بانی تفکر ملی در نهضت انقلابی
[۱۴]- دفاع از «مجید کلکانی» دفاع از وجدان بیدار انسانیست
[۱۵]- سير حركت جنبش روشنفكری افغانستان: دوره ریزش و خیزش ۱۹۹۲-۱۹٧٨، سايت روزنامۀ پيمان
[۱۶]- رهبر، عبدالقيوم، به مناسبت اولین سالگرد شهادت عبدالمجید کلکانی، شمارۀ پنجم جریدۀ رهایی (ارگان نشراتی هجاما – هواداران جنبش انقلابی مردم افغانستان)، آلمان: جوزای سال ۱۳۶۰ ش
[۱٧]- همان‌جا
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها








[] پيوند به بیرون

[۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]