جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۱ دی ۱۱, دوشنبه

آيات خشونت

از: مهدیزاده کابلی

نقد قرآن

آيات خشونت

فهرست مندرجات

[قبل][بعد]


آيات خشونت قرآن: سورۀ احزاب آيه ٦۱، سورۀ بقره آيه ۱۹۱، سوره مائده آيات ٣٣ و ٣٨، سورۀ محمد آيه ۴، سورۀ نسأ آيه ٨۹، سورۀ توبه آيات ۵، ۱٢، ٢۹ و ۱٢٣[۱].

در بیش از ۵٠ آیه از قرآن تأکید می‌شود که از خدا بترسید از جمله در آل‌عمران آیۀ ۱٧۵ آمده: «و از من بترسید اگر اهل ایمانید»

در قرآن لغت هلاک کردن ٧٣ بار در بیش از ٦٠ آیه به اشکال مختلف آن به‌کار رفته است. نیز لغت عذاب به‌معنی مجازات و شکنجه به تعداد ٣٦۵ مرتبه در مجموع بیش از ٣٠٠ آیه در اشکال مختلف آن به‌کار رفته است

کشتن انسان از مکررترین و مهم‌ترین موضوعات اشاره شده در قرآن است. به‌طور نمونه: در سورۀ بقره آیۀ ۱۹۱ آمده: «هرجا مشرکان را یافتید به قتل رسانید و از شهرهایشان برانید.»، یا در سورۀ انفال آیۀ ٣۹ آمده: «ای مؤمنان کافران را بکشید که در زمین فتنه و فساد دیگری نماند و آئین همه دین خدا گردد.» و یا در سورۀ محمد آیۀ ۴ آمده است: «شما مؤمنان چون با کافران روبرو شدید باید آنان را گردن زنید.»

شمار آیه‌های خشونت‌آمیز، که در ارتباط با کشتن، عذاب و شکنجه‌دادن، قتل‌عام کردن است از ٧٠٠ آیه تجاوز می‌كند. بیش از ۵٠ درصد از ٣٠٠٠ مجموع آیه‌های باقیمانده قرآن نیز به‌نوعی در ارتباط با آیه‌های خشونت‌آمیزاند. همه‌ی این آیات در تناقض آشکار با «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ» یعنی: و به راستی ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم (سوره الإسراء آیۀ ۷۰)، قرار دارد.


[] ...




[] ...





[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- 1
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها








۱۳۹۱ دی ۱۰, یکشنبه

اسلام سیاسی

از: دانشنامه‌ی آریانا

فهرست مندرجات

[...][...]


اسلام سیاسی (به انگلیسی: Political Islam)، اصطلاحی جدید است که در برابر اسلام سنتی پدید آمده است و به‌دنیای مدرن تعلق دارد[۱]. واژه‌هایی چون بنیادگرایی اسلامی، بیداری اسلامی، رادیکالیسم اسلامی و اسلام‌گرایی از جمله واژگانی هستند که کاربرد زیادی دارند. محققان جنبش‌های اسلامی از تعابیر مختلفی در بیان این پدیده استفاده کرده‌اند. در کل به‌نظر می‌رسد در بین واژگان موجود دال‌هایی چون اسلام‌گرایی و اسلام سیاسی واژگان مناسب‌تری برای توصیف و نامگذاری کلان جریان اسلامی معاصر می‌باشند.[٢]

بر اساس نظریه­ی گفتمان، اسلام سیاسی گفتمانی است که هویت اسلامی را در کانون عمل سیاسی قرار می‌­دهد. در گفتمان اسلام سیاسی، اسلام به یک دال برتر تبدیل می‌شود.[٣] بابی سعيد معتقد است كه مفهوم اسلام سیاسی بیشتر برای توصیف آن دسته از جریان‌های سیاسی اسلام به‌کار می‌رود که خواستار ایجاد حکومتی بر مبنای اصول اسلامی هستند. بنابراین اسلام سیاسی را می‌توان گفتمانی به‌حساب آورد که گرد مفهوم مرکزی حکومت اسلامی نظم یافته است. اسلام‌گرایی طیفی از رویدادها از پیدایش یک ذهنیت اسلامی گرفته تا تلاشی تمام عیار برای باز­سازی جامعه­ی مطابق با اصول اسلامی را دربر می‌گیرد.[۴] خمینی در کشف‌الأسرار نوشته‌است:


[] تاریخچه

محمدسعید عشمآوی، دانشمند اسلامی مصر، می‌گوید: خداوند می‌خواست که اسلام دین باشد، اما آدم‌ها از آن سیاست ساختند[۵].

مصر باستان نخستین تمدنی است که حکومت دینی داشت: فرعون، ابتدا به‌عنوان تجلی خدا تلقی می‌شد، بعداً پسر و تجسم خدا شد، از این رو، تصمیم‌ها، رفتارها و سخنانش معصوم تلقی می‌شد. این الگوی حکومت دینی تقریباً همه‌جا و در همۀ مراحل سیر تاریخ جهان، تا ژاپن معاصر وجود دارد، اما به‌ویژه در اروپای سدۀ میانه است که این الگو از خلال نظریه‌های متعددی که روحانیت برای توجیه قدرت مطلق حاکمان شرح و بسط دادند، گسترش یافت. این نظریه‌ها عبارت اند از: حاکم به مثابۀ تجلی یا سایۀ خدا بر زمین است، حاکم توسط مشیت الهی انتخاب می‌شود، و حاکمیت سلطنتی موهبت الهی است.

از آغاز، در اسلام ساختار سیاسی ویژه و ثابتی وجود نداشته است؛ اما قرآن اصل‌هایی را تعیین نموده که در جامعه اسلامی، قانون به‌شمار می‌آیند. از جمله این اصل‌ها شورا است.[٦] قانون محمد در مدینه، نخستین قانون‌گذاری در اسلام است.

در تاریخ اسلام، نخست حکومت خلفای راشدین و خلفای اموی و پس از آن، حکومت سلاطین رواج یافت. شیعیان، حکومت خلفا را نظام سیاسی مشروع و قانونی نمی‌دانستند؛ و معتقد به امامت بودند. شیعیان، پادشاهی را به‌عنوان نوع حکومت در زمان غیبت آخرین امام، مهدی پذیرفتند. این رأی در بین شیعیان، پیش از مطرح شدن نظریه حکومت ولایت فقیه توسط روح‌الله خمینی عمومیت داشت.

    ما نگفتیم که ما شاه هستیم یا سلطنت حق ماست. ما این‌طور بیان کردیم که اگر سلطنتی تشکیل شود که هر خردمندی تصدیق می‌کند که آن خوب است و مطابق مصالح مردم و کشور است، البته تشکیلاتی که بر اساس احکام خدا و عدل الهی تأسیس شود، بهترین تشکیلات است. لکن اکنون نخواسته‌اند اساس حکومت را به‌هم بزنند. اگر گاهی هم با شخص سلطانی مخالفت کرده‌اند، مخالفت با همان شخص بوده، از باب آن که او را مخالف مصالح کشور می‌دانسته‌اند و مخالفت با اصل سلطنت نداشته‌اند.[٧]

در تاریخ اسلام، حفاظت از شریعت و برقراری نظم، وظیفه پادشاهان به شمار می‌رفت. با این حال پادشاهان تا حد بسیار زیادی از آموزه‌های شریعت که به آنان واجب بود، دور بودند.

در نظریه سیاسی اسلام، نقش دولت محدود بوده‌است و در عمل مسائل عمده‌ای همچون عدل، بهداشت و آموزش تا قبل از به وجود آمدن دولت‌های جدید در جهان اسلام، در اختیار بخش خصوصی قرار داشت. حکومت معمولاً شخصی بود و تا قبل از دوران معاصر خلفا و پادشاهان جلسات پیوسته‌ای با مردم عادی داشتند که در این نشست‌ها به شکایات و تقاضاهای مردم پاسخ می‌دادند.


[] ...




[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پيوست‌ها

پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- بهروزلک، غلامرضا، اسلام سياسی و اسلام­گرايی معاصر، پگاه حوزه، شماره­ی ٢٠۹، خرداد ۱٣٨٦
[٢]- همان‌جا
[٣]- سعيد، بابی، هراس بنيادين اروپامداری و ظهور اسلام‌گرايی، ترجمه‌ی غلام‌رضا جمشيدی‌ها و موسی عنبری، تهران، دانشگاه تهران، ۱٣٧۹، ص ٢٠
[۴]- همان‌جا
[۵]-
[٦]- قرآن، سورۀ ٣: آیۀ ۱۵۹
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها








[] پيوند به بیرون

[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]



۱۳۹۱ دی ۸, جمعه

شونیسم ایرانی

از: دانشنامه‌ی آریانا

فهرست مندرجات

[...][...]


شونیسم ایرانی یا شونیسم پارسی یک نوع میهن‌پرستی افراطی و ستیزه‌جو، و یک ایمان کور به برتری و شکوه ملی ایرانیان است.


[] ...




[] ...




[۱]
[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پيوست‌ها

پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها








[] پيوند به بیرون

[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]



۱۳۹۱ دی ۷, پنجشنبه

خدا و جهان هستی

از: مهدیزاده کابلی

شناخت

خدا و جهان هستی

فهرست مندرجات

[قبل][بعد]


بشر از کهن‌ترین دوران به‌وجود خدا یا خدایان به‌عنوان آفریننده جهان باور داشته و این عقیده از عقاید راسخ او بوده است که هیچگاه در صحت و استواری آن به‌خود شک راه نداده است.

امروزۀ نیز آفرینش هوشمند، ایده‌ای است که هواداران آن معتقدند، بهترین توضیح برای جهان و موجودات زنده با فرض وجود علتی هوشمند محقق می‌شود، و جهان آن‌چنان ساده نیست که توسط طبیعت ساخته شود[۱]. دانشمندان خداباور می‌گویند:

«نظامات کافی آفرینش، اثر یک اندیشه بزرگ و آفریننده‌ای توانا [و دانا] است، زیبایی طبیعت و رنگ‌آمیزی حیرت‌آور، و نقش و نگار ظاهر جهان اثر نقاش چهره‌دستی است که از روی حکمت و دانش بی‌کران خود به‌ جهان، هستی بخشیده و هر جزیی از اجزای آن را روی نقشه اندازه‌گیری خاصی آفریده است.»[٢]

این مدل - که قرائت جدیدی از برهان نظم است - توسط گروهی از متفکران دارای صبغهٔ دانشگاهی پیش کشیده شده است. ویلیام دمبسکی و جان جونز از نظریه‌پردازان مشهور حوزهٔ آفرینش هوشمند هستند. این متفکران عقیده دارند که می‌بایست وجودی هوشمند بر این جهان احاطه داشته باشد. در مقابل دانشمندان بی‌خدا، این نظریه‌ را نوعی مغالطه توسل به جهل می‌دانند.

توسل به جهل (یا توسل به نادانی) مغالطه‌ای است که در آن شخص ادعا می‌کند که یک گزاره درست است به این دلیل که نقیض آن ثابت نشده ‌است. از نظر منطق، هر قضیه در گام نخست نه درست است و نه نادرست و در گام دوم، باید درستی یا نادرستی آن تعیین شود. بی‌اطلاعی دربارهٔ درستی یک گزاره، نمی‌تواند درستی نقیض آن را نتیجه دهد.[٣]

به‌هر حال، دربارۀ خدا و جهان هستی از منظر سه جهان‌بینی جداگانه‌ی دینی، اندیشه و دانش می‌توان نگریست.


[] بینش دینی

اسطورۀ آفرینش جهان و خلقت آنسان، یکی از برجسته‌ترین نکته‌ی ضعف سه آیین یکتاپرستی جهان بوده است؛ زیرا در این مورد، آموزه‌های هر سه آیین به‌طور مستقیم رو در روی واقعیت‌های جهان دانش قرار گرفته‌اند.


[] تفکر فلسفی

فیلسوف معروف انگلیسى «برتراند راسل» در یکى از کتاب‌هاى خود تصریح مى‌کند که: «در جوانی به خداوند باور داشتم و بهترین دلیل بر آن را برهان «علّةالعلل» مى‌دانستم و این‌که تمام آنچه را در جهان مى‌بینم، داراى علّتی است و اگر زنجیر علّت‌ها را دنبال کنیم، سرانجام به‌علّت نخستین مى‌رسیم و این نخستین علّت را «خدا» مى‌نامیم. ولی بعدها به‌کلّى از این عقیده برگشتم، زیرا فکر کردم اگر هر چیز را باید علّت و آفریننده‌اى باشد، خدا نیز باید علّت و آفریننده‌اى داشته باشد»[۴]

اندیشمندان خداباور این اندیشه را به چالش کشیده‌اند. در این‌جا باید دید راه حلّ نزدیک و روشن این ایراد نزد آنان چیست؟

آنان می‌گویند: اتّفاقاً این ایراد یکى از معروف‌ترین و در عین حال ابتدایى‌ترین ایراداتى است که مادّى‌ها دارند. آن‌ها به‌عبارت روشن‌تر مى‌گویند: «اگر همه چیز را خدا آفریده، پس خدا را چه کسى آفریده است؟»

در این‌جا چند نکته‌ی اساسى وجود دارد که با توجّه به آن، پاسخ ایراد به‌خوبی روشن مى‌شود: آیا اگر ما عقیده مادّى‌ها را بپذیریم و مثلاً با «راسل» هم صدا شویم، دیگر از این ایراد رهایى خواهیم یافت؟ مسلّماً نه!... چرا؟

زیرا «ماتریالیست‌ها» هم عقیده به قانون علّیت دارند، آن‌ها نیز همه چیز را در جهان طبیعت معلول دیگرى مى‌دانند. بنابراین عین این سئوال براى آن‌ها هم مطرح است که اگر هر چیز معلول «مادّه» است پس «مادّه» معلول چیست؟

روى این حساب (و با توجّه به این که سلسله علّت‌ها و معلول‌ها تا بی‌نهایت نمی‌تواند پیش برود) همه فلاسفه جهان (اعم از الهى و مادّى) به‌یک وجود ازلی (وجودى که همیشه بوده است) ایمان دارند، منتها مادّى‌ها مى‌گویند وجود ازلی جهان همان «مادّه» یا قدر مشترک میان مادّه - انرژى است، ولی خداپرستان مى‌گویند سرچشمه اصلى خداست؛ به این ترتیب روشن مى‌شود که «برتراند راسل» هم ناچار است به‌یک وجود ازلی (اگر چه مادّه باشد) ایمان داشته باشد.

با این حال، آیا این وجود ازلی مى‌تواند علّتی داشته باشد؟ البتّه نه!... چرا؟ زیرا یک وجود ازلی همیشه بوده و چیزى که همیشه بوده است که نیازى به‌علّت ندارد، تنها موجودى نیازمند به‌علّت است که یک وقت نبوده و سپس هستی یافته است.

نتیجه این‌که: وجود یک مبدأ ازلی و همیشگی، قولی است که جملگی برآنند و دلایل استوار عقلى بر بطلان تسلسل (یک سلسله علّت و معلول بی‌پایان) همه فلاسفه را بر این داشته که به یک مبدأ ازلی قائل گردند.

بنابر این برخلاف آنچه «راسل» پنداشته اختلاف میان «فلاسفه الهى» و «مادّى» این نیست که یکى «علّةالعلل» را قبول دارد و دیگرى منکر است، بلکه هر دو به‌طور یکسان عقیده به‌وجود یک علّةالعلل یا علّت نختسین دارند. پس اختلاف میان این دو در کجاست؟

صریحاً باید گفت تنها نقطه تفاوت این‌جاست که خداپرستان آن علّت نخستین را داراى علم و اراده مى‌دانند (و آن را خدا مى‌نامند) ولی مادّى‌ها آن را فاقد علم و اراده تصوّر مى‌کنند (و نام آن را مادّه گذارده‌اند).

مسأله‌ی مهم براى فلاسفه الهى این است که بعد از اثبات علّت نخستین، براى اثبات علم و دانش بی‌پایان او استدلال کنند که اتّفاقاً اثبات این مسأله از طریق مطالعه نظام هستی و اسرار شگرف آفرینش و قوانین حساب‌شده‌اى که بر سراسر آسمان‌ها و زمین و موجودات زنده و تنوّع آن حکومت مى‌کند، کار آسانی است.[۵]




[] دید علمی

در آغاز قرن بیستم دانش انسان نسبت به کائنات به کهکشان راه شیری محدود می‌شد. اما هنگامی که از اوایل قرن بیستم تلسکوپ‌های پرتوان به‌مشاهد آسمان‌ها پرداختند، یافته‌ها‌ی جدید، انسان را در تجسم جهان تواناتر ساخت. ادوین هابل کشف کرد که همه کهکشان‌ها در حال گریز از همدیگر هستند و جهان منبسط می‌شد. اگر جهان در حال گسترش باشد، باید آغازی نیز داشته باشد. بر این اساس نظریه انفجار بزرگ یا مهبانگ مطرح شد. با مطرح شدن نظریه انفجار بزرگ، دانشمندان با پرسش جدیدی که قبل از انفجار بزرگ چه بوده رو به رو شدند که در طول تاریخ بی‌همتا است و هنوز یکی از معماهای حل نشده فیزیک محسوب می‌شود. [فیزیک از آغاز تا امروز، ص ۵٢٧]

انفجار بزرگ‏، برجسته ترین نظریّهٔ علمی است، که تاکنون در مورد پیدایش جهان ارائه شده است. طبق این نظریه، که در ابتدا توسط یک کشیش بلژیکی به نام جورج لماتیره در سال ۱۹٢٧ میلادی بیان شد، جهان فعلی ما، ۱٣,٧ میلیارد سال پیش از ذره بسیار کوچک‌تر از کوچک‌ترین ذرات بنیادی به‌وجود آمد. به این حالت تکینگی گویند. رفتار تکینگی اصولاً قابل توصیف و درک نیست. اما در واقع، بر پایه‌ی این نظریه، از این تکینگی جهان منفجر شد و از این ذره همهٔ ذرات بنیادی به‌وجود آمدند و شروع کردند از مرکز آن دور شدن، که میلیاردها کهکشان و از جمله کهکشان راه شیری به‌وجود آمدند.

پس جهان از هیچی یا عدم به‌وجود نیامده است، بلکه بر اساس نظریۀ انفجار بزرگ؛ جهان از انفجار یک تودهٔ فوق‌العاده متراکم و با حجم ناچیز آغاز شده ‌است. این انفجار باعث انبساط جهان به‌صورت بادکنکی می‌شود.


[] نتیجه‌گیری





[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است. این نوشتار، با اندکی تغییرات و مستندساری، براساس گفتگوهای او با دوستان در فیس بوک نگارش شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها








۱۳۹۱ دی ۶, چهارشنبه

اینترنت در افغانستان

از: طاهر قادری (گزارشگر بی بی سی)

از سکس تا صلح

(در جستجوی اینترنتی افغان‌ها)

فهرست مندرجات

[قبل][بعد]


کمیتۀ خبرنگاران افغانستان با استناد به گزارش سالیانه گوگل، نگاهی کرده به این‌که کاربران افغان در مقایسه با بقیه‌ی جهان، بیشتر چه واژه‌هایی را جست‌‌و‌جو کرده‌اند.

گوگل امسال در آخرین روزهای سال ۲۰۱۲ میلادی، گزارشی منتشر کرده است که آمار واژه‌هایی را که بیشتر در این سایت در سال ۲۰۱۲ جست‌و‌جو شده است نشان می‌دهد.

بر اساس این آمار، افغانستان در جست‌و‌جوی واژه «کتاب» در میان ۱۳۹ کشور در ردیف ۱۹ قرار گرفته است.

واژه‌ی دیگری که کاربران افغان در سال ۲۰۱۲ در جستجوی آن بوده‌اند، واژه‌ی «صلح» است. براساس این آمار، افغانستان برای جست‌و‌جوی عبارت صلح جایگاه هشتم را از میان حدود ۴۰ کشور گرفته است.

بریالی فطرت، استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه کابل، این موضوع را به‌فال نیک می‌گیرد و می‌گوید: «متأسفانه مردم افغانستان از نظر اقتصادی این توانمندی را ندارند که کتاب را از بازار بخرند. برای‌همین با جست‌و‌جو در گوگل، با هزینه کم آن‌ را به‌دست می‌آورند.»

میرویس رحمانی، لیسانس مدیریت و تجارت از دانشگاه خصوصی کاردان در کابل می‌گوید «ما برای پیدا کردن کتاب در کابل همیشه دچار مشکل بوده‌ایم. مخصوصاً، مشکل زمانی بیشتر می‌شود که در مورد موضوع تحقیق ما کمتر کتابی به فارسی نوشته شده. مثلا من خودم فعلاً مشغول نوشتن پایان‌نامه تحصیلی‌ام هستم. تا هنوز یک کتاب هم نتوانستم در کتاب خانه‌های کابل در مورد «کیفیت مخابرات در افغانستان» پیدا کنم. برای همین یگانه جایی که برایم مشکل‌گشا بوده، گوگل است و تمام مواد و کتاب تحقیقی‌ام را به زبان انگلیسی از گوگل پیدا کرده‌ام.»

فاطمه امینی، دانشجو در یکی از دانشگاه‌های خصوصی در مزارشریف نیز می‌گوید گوگل برای دانشجویان افغان یک نعمت است: «خدا را شکر که گوگل وجود دارد و تقریباً تمام منبع ما دانشجویان همین گوگل است. موثریت آن هم این است که هم به فارسی و هم به انگلیسی مواد پیدا می‌شود و یا هم می‌توان سایت‌ها و کتاب‌های منبع را از این طریق پیدا کرد. با آن‌که سرعت اینترنت در افغانستان خیلی پایین است، ولی بازهم اینترنت برای تحقیقات ما یک نعمت است»


[] بیشترین جست‌و‌جوی واژۀ «سکس»

افغانستان در جست‌وجوی چند واژه‌ی دیگر هم در مقایسه با گذشته در صدر جدول قرار گرفته است از جمله کاربران افغان در جست‌و‌جوی عبارت‌های که شامل واژه‌ی سکس می‌شود هم از خیلی کشورها پیشی گرفته‌اند و رتبه‌ی دوازدهم را در میان ۱۴۴ کشور گرفته‌اند.

با آن‌که هنوز کشورهایی مثل سریلانکا، هند، اتیوپی، بنگلادش، پاکستان، سومالی و ویتنام در جستجوی این عبارت، از افغانستان پیش افتاده‌اند، اما با این وجود خیلی‌ها از شنیدن این آمار به‌دلیل فیلتر بودن سایت‌های پورنوگرافی در افغانستان، متعجب شده‌اند.

بر اساس یافته‌های گوگل، بیشترین عبارت‌های جست‌و‌جو شده توسط کاربران افغان شامل این واژه‌ها بوده است: سکس مجانی، سکس آمریکایی، سکس حیوانی و جستجوی کلیپ‌های سکس تعدادی از هنرپیشه‌های افغان.

کمترین جست‌و‌جوی اینترنتی برای سکس، در روسیه، چین، اوکراین و بلاروس بوده است که تنها حدود دو درصد محتوای جست‌و‌جو شده به آن اختصاص دارد.

این آمار در حالی منتشر می‌شود که دولت افغانستان چند سالی‌است بعضی از سایت‌های اینترنتی را فیلتر می‌کند و مسئولان افغان بارها گفته‌اند که هدف این برنامه بستن سایت‌های «غیر اخلاقی» است.


[] گسترش فساد اخلاقی؟

بریالی فطرت، روان‌شناس در دانشگاه کابل، چند عامل عمده را دلیل افزایش تعداد بازدیدکننده‌های سایت‌های پورنوگرافی می‌داند.

او می‌گوید: «با کمال تأسف چند علت وجود دارد که جوانان افغان، اعم از دختر و پسر از اینترنت برای دیدن عکس و فیلم‌های سکسی استفاده می‌کنند. بیکاری یکی از این عوامل است.»

آقای فطرت معتقد است عده‌ای از جوانان به‌خاطر بالا بودن هزینه ازدواج و محدود بودن روابط جنسی، با دیدن این‌گونه سایت‌ها، دست به «خودارضایی» می‌زنند.

او می‌گوید: «وقتی جوانان نتوانند در سن معینی ازدواج کنند، این خودبه‌خود یک نوع عقده و شرارت جنسی را به‌وجود می‌آورد. برای همین مجبور می‌شوند از مجرای مختلف این نیاز خود را ارضا کنند که دیدن عکس‌ها و فیلم‌های سکسی یکی از این راه هاست.»

آقای فطرت باور دارد که این نه‌تنها صدمه‌ جدی بر روح و روان جوانان وارد می‌کند، بلکه باعث گسترش فساد در جامعه نیز می‌شود.

سید مخدوم رهین، وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان هم چندی پیش همین نظر را در توجیه فیلتر کردن بعضی از سایت‌های اینترنتی به رسانه‌ها گفته بود: «صحنه‌های بسیار وقیح اعمال جنسی و سکس در اینترنت دیده می‌شود».

واژه‌ی دیگری که بیشتر در کشور همسایه افغانستان، در پاکستان، جستجو شده، واژه «تروریسم» است. پاکستان در میان ۳۹ کشور، برای جست‌و‌‌جوی این کلمه در جایگاهی دوم قرار گرفته است در حالی‌که نام افغانستان اصلاً در این فهرست نیامده است.

کاربرد اینترنت در افغانستان هر روز پررنگ‌تر می‌شود. بر اساس آمار وزارت مخابرات این کشور، فعلاً بیش از دو میلیون نفر در افغانستان از اینترنت استفاده می‌کنند.

با بیشترشدن کاربران، کار دولت هم در نظارت بر آن سخت‌تر می‌شود و آن‌طور که روان‌شناسان می‌گویند تا وقتی در دنیای واقعی جای بعضی چیزها خالی است، مردم همچنان در دنیای مجازی به دنبالش خواهند گشت[۱].


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدی خراسانی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- طاهر قادری، از سکس تا صلح؛ در جستجوی اینترنتی افغان‌ها، بخش فارسی بی بی سی: چهارشنبه ٢٦ دسامبر ٢٠۱٢ - ٠٦ دی ۱٣۹۱



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

بخش فارسی بی بی سی



فرج ( کُس)

از: دانشنامه‌ی آریانا

فَرْج


فهرست مندرجات
کالبدشناسی بدندستگاه تناسلی زن

فَرْج یا کُس (به انگلیسی: Vulva)، به بخش بیرونی اندام تناسلی زن گفته می‌شود[۱] که دارای قسمت‌های مختلفی است از آن جمله می‌توان به برجستگی عانه که با موهای شرمگاهی (زهار) پوشیده می‌شود، لب‌های کوچک، لب‌های بزرگ و چوچوله (کلیتوریس) که حساس‌ترین قسمت جنسی فرج است اشاره کرد[٢]. بخش درونی این اندام مهبل (Vagina) نام دارد[٣].


واژه‌شناسی

فرج (جمع: فروج) واژه‌ی عربی است که در زبان فارسی دری به‌معنای سوراخ، شکاف، سوراخ پس یا پیش آدمی، عورت زن، شرمگاه[۴] و کُس یا کوس آمده است که معادل واژه‌ی انگلیسی «vulva» به‌کار می‌رود. واژه‌ی وولوا بر گرفته از واژۀ لاتین قرون وسطا «volva» یا «vulva» است که به معنای «رحم یا اندام تناسلی زن». احتمالاً این واژه نیز از واژه‌‌ی قدیمی لاتین «volvere» گرفته شده است که شبیه به کلمه‌ی سانسکریت «ulva» به‌معنای «رحم» است[۵].

در فقه اسلامی، واژۀ عربی «بُضع» بر «شرمگاه زن»، به لحاظ آن که از آن بهره جُسته می‌شود و نیز بر عقد نکاح به لحاظ سبب بودن آن برای حلّیت استمتاع (بهره جستن)، اطلاق شده است. از این عنوان، در کتاب‌های فقهی، در باب‌های حج، جهاد، صلح، عاریه، نکاح، طلاق، غصب و حدود سخن رفته است.[٦]


آناتومی

اندام تناسلی زن از دو بخش خارجی و داخلی تشکیل شده ‌است: دستگاه تناسلی اندام «فرج» (= Vulva) و اندام تناسلی داخلی «واژن» یا «مهبل» (= Vagina) نامیده می‌شود[٧].

ساختار تشریحی فرج (بخش بیرونی اندام تناسلی زن) عبارتند از: لب‌های کوچک، لب‌های بزرگ، تپه‌ی ونوس، چوچوله (کلیتوریس)، دهانه‌ی مهبل (واژن)، میاندوراه و هشتی[٨].

لب (Labia)، ساختار آناتومیک بخشی از دستگاه تناسلی زنان است که بخش عمده‌ی خارجی و قابل رویت فرج تشکیل می‌دهد. در اطراف فرج دو جفت لب وجود دارد: لب بیرونی یا لب‌ بزرگ (labia majora) و لب کوچک (labia minora) که اغلب در زیر لب بیرونی پنهان است. لب‌های فرج، چوچوله و دهانه‌ی واژن و میزراه را احاطه کرده و محافظت از آن‌ها را انجام می‌دهد[۹].

تپه ونوس (Mons Veneris)، که بر گرفته از واژه‌ی لاتین «hill of Venus» (به‌معنای: الهه عشق رومی) است، برآمدگی مدوری در جلو شرمکاه و انباشته از بافت چربی در زیر پوست است که «عانه» (استخوان شرمگاه که استخوان لگن را می‌سازد) یا محل رستنگاه موی در زیر ناف (زهار) را می‌پوشاند و بالاتر از لب‌های بزرگ و کوچک (Labia) قرار دارد. تپه‌ی ونوس، از لحاظ روابط جنسی در برخی از زنان بسیار حساس است و وظیفۀ محافظت از استخوان شرمگاه در برابر ضربه، به‌ویژه در زمان مقاربت جنسی را به‌عهده دارد[۱٠].

چوچوله یا خروسه (Clitoris)، اندام جنسی اسفنجی قابل تحریکی است که دارای رگ‌ها و اعصاب فراوان می‌باشد که فقط در زنان وجود دارد. بخش دکمه مانند و قابل رویت این اندام، نزدیک اتصال لب‌های کوچک به‌هم، در بالای خروجی پیشابراه و مهبل قرار دارد. می‌توان گفت چوچوله تحریک‌پذیرترین اندام جنسی در دستگاه تولید مثل زنان بوده و هنگام اوج لذت جنسی با تجمع خون به اندازه‌ای تا دو برابر اندازه‌ی همیشگی نیز خواهد رسید[۱۱]. از این روی، این اندام، برای آغاز برانگیختگی جنسی زنان، نقش کلیدی دارد[۱٢].

دهانه‌ی مَهبَل یا واژن (Vagina)، در واقع همان سوراخ فرج (کُس) است که بخش بیرونی اندام تناسلی زن را با بخش درونی آن ارتباط می‌دهد و قطر بیرونی آن در حدود ۲ سانتی متر است. این سورخ، محل ورود و خروج آلت تناسلی مردانه و احساس لذت جنسی زن می‌باشد و هم‌چنین خون عادت ماهانه از این سوراخ خارج می‌گردد[۱٣].

میاندوراه (Perineum)، در کالبدشناسی، چه در مورد جنس مؤنث و چه مذکر، به محدوده میان منطقه تناسلی و مقعد گفته می‌شود.[۱۴]

پرده‌ی بکارت (Hymen)، بافت نازکی است از جنس مخاطی مشابه با دیواره واژن که ورودی مهبل را به‌صورت ناقص می‌پوشاند. این پرده در بخش خارجی دستگاه تناسلی دختران قرار دارد و در دهانه‌ی مهبل واقع شده‌ است. این پرده، در اکثر موارد با اولین دخول آلت تناسلی مردانه به فرج زن پاره می‌شود که عمداً با اندکی درد و خون‌ریزی همراه است. اما در برخی دختران با دخول آلت تناسلی مردانه به فرج آنان، این پرده پاره نمی‌شود، در این موارد، این پرده با زیمان به‌کلی از بین می‌رود و یا پارگی آن با دستگاه انجام می‌شود.


[] يادداشت‌ها




[] پيوست‌ها

مهدیزاده کابلی، فرج (نسخه‌ی جدید)
...


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]- شرمگاه، واژه مرکب از ترکیب شرم و پسوند مکان گاه، آلت تناسل و شرم مرد و زن. به‌معنی عورت است. مرادف شرمجای، خربت، معرنفط، آن‌جا که آلت تناسل جای دارد. محل عورت مرد یا زن از قبل و دبر، عورت، قبل و دبر، شرم، فرج، نهانگاه، سوآت، هر یک از دو قسمت پوشیدنی از پیش و پس اعم از مرد و زن.
[۵]-
[٦]- رجوع شود به: لسان العرب، واژه‌ی «بضع» ج ۸، ص ۱۴
در فقه اسلامی، «بضع» به‌معنای «شرمگاه زن»، کاربرد دارد. در واقع، «عقد نکاح، ملک یمین و تحلیل اسباب حلّیت انتفاع از بضع (فرج) هستند» (تذکرةالفقهأ (ق) ج ۲، ص ۲۱۰.). بضع زن، مال شمرده نمی‌شود. ازاین‌رو، نه به ورثه منتقل می‌شود (تذکرةالفقهأ (ق) ج ۲، ص ۱۹۲) و نه قابل اجاره و عاریه دادن و فروختن است (جامع المقاصد، ج ۱۳، ص ۱۸۴). بنابراین اگر کسی کنیزی را غصب کند و مولا را از استمتاع او محروم سازد، ضامن منافع استیفا نشده نیست (تذکرةالفقهأ (ق) ج ۲، ص ۳۸۲)، ولی انتفاع از بضع ضمان‌آور است. ازاین‌رو، اگر غاصب، کنیز را وطی کند ضامن مهرالمثل او است (جامع المقاصد، ج ۶، ص ۲۴۸) و نیز اگر مردی زنی را به شبهه وطی نماید مهرالمثل او را باید بپردازد. (جواهر الکلام، ج ۳۲، ص ۳۷۹)
مهری را که شوهر به زن می‌پردازد در حقیقت عوض حقّ انتفاع از بضع وی می‌باشد (جواهر الکلام، ج ۳۱، ص ۱۰۷). ازاین‌رو، شرط عدم مهر برای زن در عقد باطل است و بنابر نظر مشهور موجب بطلان عقد نیز می‌شود (جواهر الکلام، ج ۳۱، صص ۴۹-۵۱). ذکر نکردن مهر در عقد نکاح - که از آن به تفویض بضع تعبیر می‌شود - جایز است و موجب بطلان عقد نمی‌شود (جواهر الکلام، ج ۳۱، ص ۴۹). مهر قرار دادن بضع که در جاهلیت مرسوم بوده باطل است و آن بدین‌گونه بوده که مردی دختر یا خواهر خود را به ازدواج دیگری در می‌آورد به شرط آنکه او نیز دختر یا خواهرش را به عقد وی در آورد. نفس این مبادله مهر قرار داده می‌شد (جواهر الکلام، ج ۳۰، صص ۱۲۸-۱۳۰).
دفاع از بضع همسر و کنیز همچون دفاع از جان، جایز بلکه واجب است (الدروس الشرعیة، ج ۲، ص ۶۰). از شرایط استطاعت، عدم خوف بر بضع است و در صورت خوف، حج ساقط می‌شود (جامع المقاصد، ج ۳، ص ۱۳۳).
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]- »Female Sexual Anatomy«, The Sexual Anatomy of Woman, The SACRED SEX Web site
[۱۱]- چوچوله، از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
[۱٢]- آناتومی دستگاه تناسلی زنان، مشاور زناشویی توسط زوج شاد، اولین سایت بررسی مسایل جنسی و زناشویی مسیحیان فارسی زبان
[۱٣]-
[۱۴]- میاندوراه، از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد


[] جُستارهای وابسته






[] سرچشمه‌ها







[] پيوند به بیرون

[۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ٦ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]

رده‌ها │ کالبدشناسی │ اندام جنسی │ اندام جنسی زنانه

۱۳۹۱ دی ۵, سه‌شنبه

نائیک، ذاکر عبدالکریم

از: دانشنامه‌ی آریانا

فهرست مندرجات

[جهان اسلام][دانشمندان اسلامی]


دکتر ذاکر عبدالکریم نائیک (به انگلیسی: Zakir Abdul Karim Naik) (زادۀ ۱۸ اکتبر ۱۹٦۵ م - )، پزشک هندی در رشته‌ی جراحی، نویسنده، خطیب فعال اسلامی در سطح بین‌المللی[۱]، شخصیتی برجسته در جهان اسلام و بنیان‌گذار و مدیر بنیاد پژوهش اسلامی است که سازمانی ناسودبر و مالک شبکهٔ تلویزیونی جهانی پیس‌تی‌وی هند می‌باشد[٢]. او نمایندۀ افکار (ایدیولوژی) سلفی است.


[] زندگی‌نامه

ذاکر عبدالکریم نائیک، در ۱۸ اکتبر ۱۹٦۵ میلادی، در شهر بمبئی هندوستان چشم به جهان گشود[٣]. تحصـیلات ابتـدایی را در دبیرسـتان سـانت پیـتر (St. Peter's High School) به پایـان رسـاند و سـپس وارد دانـشــگاه پـزشــکی «کـیـشــنـاچـانـد چـالـیـرام» (Kishinchand Chellaram College یا دانشگاه ممبئی) شد و مدرک دکترا در رشته پزشکی را از آن‌جا به‌دست آورد[۴].

اگرچه ذاکر نائیک، در اصل یک دکتر است، اما پس از الهام‌گیری از احمدحسین دیدات، شغل پاره‌وقت خود را با انجام سخنرانی‌های اسلامی برای عموم مردم شروع کرد که به شهرت او انجامید[۵].

در حال حاضر، او یکی از مبلغان مشهور و از شماری علمای توانای دین اسلام شناخته می‌شود[٦] و در زمینه‌ی پاسخ‌های قناعت‌بخش در مورد دین اسلام به پرسش‌کننده‌ها، از شهرت خاصی برخوردار است. هم‌چنین او مدافع اسلام در برابر ادیان دیگر است[٧].

از سال ٢٠٠٢ میلادی به این سو در بیشتر از ٦٠٠ بحث دینی در نقاط مختلف جهان از جمله، امارات، کویت، کانادا، امریکا، انگلستان، قطر، بحرین، عربستان سعودی و چندین کشور دیگر اشتراک کرده است[٨].

دکتر نائیک، همه روزه تقریباً در ٢٠ کانال تلویزیونی در جهان دیده می‌شود و هزاران نفر از نقاط مختلف دنیا دوستدار شنیدن تبلیغات مذهبی او هستند و سخنانش در کست‌های دیداری و شنیداری نیز در بازارهای سی‌دی فروشی در سراسر جهان به‌ویژه جهان اسلام، دیده می‌شود[۹].

از ماه نوامبر سال ٢٠٠٧ به این سو، رهبری کنفرانس ۱٠ روزه اسلامی را که همه ساله با اشتراک ۱٢ عالم توانایی دین از سراسر جهان اسلام برگزار می‌شود، بر عهده دارد[۱٠].


[] دیدگاه‌ها




[] آثار

دکتر ذاکر نائیک، مقالات زیادی نوشته است و برخی از کتاب‌های او عبارت اند از:

  • پاسخ به سوالات متداول و مشترک پرسیده شده از طریق غیرمسلمانان.
  • سازگاری یا عدم‌سازگاری قرآن و علوم معاصر.
  • مفهوم خدا در ادیان بزرگ
  • اسلام و تروریسم
  • حقوق زنان در اسلام – حفاظت شده یا تحت کنترل؟
  • آیا باید قرآن را با درک بخوانیم؟
  • کلام خدا در قرآن؟



[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پيوست‌ها

پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها








[] پيوند به بیرون

[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]



۱۳۹۱ دی ۳, یکشنبه

مکر

از: دانشنامه‌ی آریانا

فهرست مندرجات

[قرآن][واژه‌های قرآنی]


مکر به‌معنای خدعه کردن، فریفتن، و هم‌چنین: فریب، حیله و خدعه[۱] ۱۱ مورد در ٧ آیۀ قرآن به‌کار رفته است.[٢]


[] واژه‌شناسی

واژه‌ی مکـر عـربی اسـت و پارسـی آن دریـژ می‌باشـد که واژه‌ای اوسـتایی اسـت[٣]. این واژه در فرهنگ‌های مختلف چنین آمده است: در «منتهی الارب»، به‌معنای «فریب» آمده، ناظم‌الاطبأ به‌معنای فریب، ریو، تنبل و حیله و خدعه و فریب‌دادگی و تزویر و ریا و دورویی و غدر بیان کرده، در فرهنگ «آنندراج» فریب و با لفظ بستن و کردن مستعمل است در «یادداشت به‌خط مرحوم دهخدا» دسـتان، فسـون، افسـون، گـربـزی، خـداع، خدیعت، ترفند، کیـد، مکیدت، سگالش، بدسـگالی، چـاره، خِبّ، تلـبیس، خَتر، غیلـة، مَحـل، کنبـوره، رنگ، نیرنـگ، و کیمـیا ذکر شـده اسـت.[۴]


[] مکر در قرآن

در سورۀ (۱٦) نحل آیۀ ٢٦ آمده: «قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللّهُ بُنْيَانَهُم مِّنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِن فَوْقِهِمْ وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَشْعُرُونَ» (پيش از آنان كسانی بودند كه مكر كردند و[لی] خدا از پايه بر بنيان‌شان زد در نتيجه از بالاى سرشان سقف بر آنان فرو ريخت و از آن‌جا كه حدس نمى‌‏زدند عذاب به سراغ‌شان آمد)

در سورۀ فاطر آیۀ ۱٠ آمده: «مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُوْلَئِكَ هُوَ يَبُورُ» (هر كس سربلندى مى‌‏خواهد سربلندى يكسره از آن خداست. ‏سخنان پاكيزه به‌سوى او بالا مى‏رود و كار شايسته به آن رفعت مى‏بخشد و كسانی كه با حيله و مكر كارهاى بد مى‌‏كنند عذابی سخت ‏خواهند داشت و نيرنگ‌شان خود تباه مى‌‏گردد)

در سورۀ آل‌عمران آیۀ ۵۴ آمده: «وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ» (و [دشمنان] مكر ورزيدند و خدا [در پاسخ‌‏شان] مكر در ميان آورد و خداوند بهترين مكرانگيزان است)

در سورۀ (۲۷) نمل آیۀ ۵۰ آمده: «وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ» (و دست به نيرنگ زدند و [ما نيز] دست به نيرنگ زديم و خبر نداشتند)؛ همچنین: در آیۀ ۷۰ همان سوره گفته شده: «وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُن فِي ضَيْقٍ مِّمَّا يَمْكُرُونَ» (و بر آنان غم مخور و از آنچه مكر مى‌‏كنند تنگدل مباش)

در سورۀ الأعراف آیۀ ۹۹ آمده: «أَفَأَمِنُواْ مَكْرَ اللّهِ فَلاَ يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ» (آيا از مكر خدا خود را ايمن دانستند [با آن‌كه] جز مردم زيانكار [كسى] خود را از مكر خدا ايمن نمى‌‏داند)

در سورۀ یوسف آیۀ ۳۱ آمده: «فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِيمٌ» (پس چون [همسر عزيز] از مكرشان اطلاع يافت نزد آنان [كسى] فرستاد و محفلى برايشان آماده ساخت و به‌هر يك از آنان [ميوه و] كاردى داد و [به يوسف] گفت بر آنان درآى پس چون [زنان] او را ديدند وى را بس شگرف يافتند و [از شدت هيجان] دست‌هاى خود را بريدند و گفتند منزه است‏. خدا اين بشر نيست اين جز فرشته‌‏اى بزرگوار نيست)

در سورۀ إبراهيم در آیۀ ۴٦ آمده: «وَقَدْ مَكَرُواْ مَكْرَهُمْ وَعِندَ اللّهِ مَكْرُهُمْ وَإِن كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ» (و به‌يقين آنان نيرنگ خود را به‌كار بردند و [جزاى] مكرشان با خداست هر چند از مكرشان كوه‌ها از جاى كنده مى‌‏شد)[۵]

در سورۀ (۱۰) یونس آیۀ ۲۱ آمده: «وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِّن بَعْدِ ضَرَّاء مَسَّتْهُمْ إِذَا لَهُم مَّكْرٌ فِي آيَاتِنَا قُلِ اللّهُ أَسْرَعُ مَكْرًا إِنَّ رُسُلَنَا يَكْتُبُونَ مَا تَمْكُرُونَ» (و چون مردم را پس از آسيبی كه به ايشان رسيده است رحمتی بچشانيم به‌ناگاه آنان را در آيات ما نيرنگى است بگو نيرنگ خدا سريع‌‏تر است در حقيقت فرستادگان [= فرشتگان] ما آنچه نيرنگ مى‌‏كنيد مى‌‏نويسند)

در سورۀ (۱۳) الرعد آیۀ ۴۲ آمده: «وَقَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلِلّهِ الْمَكْرُ جَمِيعًا يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ وَسَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ» (و به‌يقين كسانی كه پيش از آنان بودند نيرنگ كردند ولی همه تدبيرها نزد خداست آنچه را كه هر كسى به‌دست مى‌آورد مى‌داند و به‌زودى كافران بدانند كه فرجام آن سراى از كيست)

در سورۀ (۳۴) سبأ آیۀ ۳۳ آمده: «وَقَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَن نَّكْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَندَادًا وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِي أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (و كسانی كه زيردست بودند به كسانی كه [رياست و] برترى داشتند مى‌گويند [نه] بلكه نيرنگ شب و روز [شما بود] آن‌گاه كه ما را وادار مى‌كرديد كه به‌خدا كافر شويم و براى او همتايانى قرار دهيم و هنگامى كه عذاب را ببينند پشيمانی خود را آشكار كنند و در گردن‌هاى كسانی كه كافر شده‌‏اند غل‌ها مى‌نهيم آيا جز به‌سزاى آنچه انجام مى‌دادند مى‌رسند.)

هم‌چنین در سورۀ الأنفال، آیۀ ۳۰ آمده: «وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ» (و ياد كن كه كافران در حق تو بدسگالى مى‌كردند تا تو را در بند كشند يا بكشند يا آواره كنند، و آنان مكر مى‏‌ورزيدند و خداوند هم مكر مى‌ورزيد و خداوند بهترين مكرانگيزان است‏.)[٦]

در تمام موارد بالا، به استثنای مواردی که مکر به‌عنوان صفت خدا بیان شده است، واژۀ مکر به‌معنای حیله، فریب، کید، و نیرنگ به‌کار رفته است. اما در مورد خدا، مفسران قرآن از سر مصلحت‌اندیشی دینی، با وجود اتحاد در لفظ، در معنا اختلاف آورده‌اند؛ زیرا، آنان بر این باور بوده‌اند که «مکراﷲ جز مصلحت را نباشد و غدر با آن نبود که اﷲ تعالی پاک است و منزه از غدر کردن. این هم‌چنان است که خود را جل جلاله کید گفت و آن‌گه در آن کید از غرور پاک و منزه است، به‌خلاف مخلوق که کید او با غرور است و مکر او با غدر، پس مکر خالق به مخلوق نماند، همنامی هست، لکن همسانی نیست»[٧].

از این رو، آیۀ ۵۴ سوره آل عمران را این گونه: «و (یهود و دشمنان مسیح، برای نابودی او و آیینش،) نقشه کشیدند؛ و خداوند (بر حفظ او و آیینش،) چاره‌‌جویی کرد؛ و خداوند، بهترین چاره‌‌جویان است.» معنا می‌کنند.

و یا در حالی که آیۀ ۱۵ سوره الطارق «إِنَّهُم يَكيدونَ كَيدًا» را چنین: «آن‌ها پیوسته حیله می‌‌کنند» معنا می‌نمایند، آیۀ ۱٦ این سوره «وَأَكيدُ كَيدًا» را طوری دیگر ترجمه می‌نمایند (و من هم در برابر آن‌ها چاره می‌کنم!)!

به‌همین‌سان، ترجمۀ آیۀ ۳۰ أنفال را ناصر مکارم شیرازی می‌نویسد: «(به‌خاطر بياور) هنگامی را كه كافران نقشه می‌كشيدند كه تو را به زندان بيفكنند، يا به قتل برسانند، و يا (از مكه) خارج سازند، آن‌ها چاره می‌انديشيدند (و تدبير می‌كردند) و خداوند هم تدبير می‌‏كرد و خدا بهترين چاره‌جويان (و مديران) است.»؛ فولادوند: «و [ياد كن] هنگامى را كه كافران در باره تو نيرنگ مى‌كردند تا تو را به بند كشند يا بكشند يا [از مكه] اخراج كنند و نيرنگ مى‌زدند و خدا تدبير مى‌كرد و خدا بهترين تدبيركنندگان است» و تفسیر کابلی: «و (یاد کن) آن‌گاه که مکر کردند به تو آنان که نگرویده‌اند تا حبس کنند ترا یا بکشند ترا یا بیرون کنند ترا از مکه و ایشان بدسگالی می‌کنند و (جزا می‌دهد خدا ایشان را) و تدبیر می‌کند خدا و خدا بهترین خفیه تدبیرکنندگان است.»[٨] برگردان می‌کنند.

    با این حال، تفسیر کابلی، دربارۀ شأن‌النزول این آیه می‌نویسد: «پیش از هجرت، کفار مکه در «دارالندوه» گردآمدند و دربارۀ پیغمبر رأی زدند و گفتند چاره چیست اقوام داخلی از دست وی پریشان است و از خارج نیز مردم هر روز به‌دام وی گرفتار می‌شوند. مبادا قوتش زفته رفته زیاد و مقابله دشوار گردد. آراء مختلف گردید. بعضی بر آن بودن که حضرت را در حبس افکنند یا سخت مجروع گردانند. بعضی گفتند: جلای وطن شود تا همیشه از این اندیشه نجات یابیم.

    سر انجام فیصلۀ عمومی بر رأی ابوجهل قرار گرفت و آن چنین بود که از هر قبیلۀ عرب جوانی منتخب شود و همه در یک وقت با شمشیرهای آخته بر وی حمله کنند، تا بنی‌هاشم نتوانند با تمام عرب جنگ کنند و خون‌بهای او به‌تمام قبایل تقسیم گردد.

    در حالی که آن تیره‌بختان کافر مشغول این تدابیر بودند، از سوی دیگر در شکست آن‌ها تدبیر لطیف الهی روی‌کار آمد، ملکی به پیغمبر اطلاع داد و حضرت وی علی را بر بستر خویش خوابانید و خود به‌چشم جمعیتی که به قتلش گردآمده بودند، خاک افکند بدر رفت. به‌یک تار موی مبارک و حضرت علی گزندی نرسید و دشمنان خائب و خاسر شدند و کسانی که در قتل وی رأی داده بودند در بدر کشته گردیدند و معلوم شد تا خدا همراه باشد - کس نتواند زیانی رساند - چنان‌که پیغمبر خود را نجات داد - خانواده و اهل و عیال‌تان را که در مکه می‌باشند نیز حفاظت کرده می‌تواند - دشمن اگر قوی است نگهبان قوی‌تر است.»[۹]




[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی و مهدی خراسانی برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پيوست‌ها

پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ج ٢، ص ۱٨۴٢
[٢]- واژۀ مکر در موارد و آیات بیشتر به‌کار رفته است: در سورۀ نحل آیۀ ٢٦، سورۀ فاطر آیات ۱٠ و ۴۳، سورۀ آل عمران آیۀ ۵۴، سورۀ نمل آیات ۵۰ و ۷۰، سورۀ الأعراف آیۀ ۹۹، سورۀ یوسف آیات ۳۱ و ۱٠٢، سورۀ إبراهيم در آیۀ ۴٦، سورۀ الأنفال، آیۀ ۳۰، سورۀ يونس آیۀ ٢۱، سورۀ الانعام آیات ۱٢۳ و ۱٢۴
[٣]- سرواژۀ «مکر» در لغت‌نامه‌ی دهخدا
[۴]- همان‌جا
[۵]- ترجمه‌های فارسی توسط فولادوند انجام شده است.
[٦]- ترجمۀ فارسی توسط خرمشاهی صورت گرفته است.
[٧]- کشف الاسرار، ج ٢، ص ۱٣۴
[٨]- تفسیر کابلی، ج ٢، ص ۴۵۱
[۹]- همان‌جا، صص ۴۵۱-۴۵٢
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها








[] پيوند به بیرون

[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]



۱۳۹۱ آذر ۲۹, چهارشنبه

جزیه

از: دانشنامه‌ی آریانا

فهرست مندرجات

[اقتصاد اسلامی][واژه‌های اسلامی]


جزیه (مُعرب واژه‌ی فارسی گزیت؛ به انگلیسی: Jizya) به‌معنی مالیات و خراج است و در اسلام خراجی است که از اهل کتاب گرفته می‌شود تا در قلمرو اسلامی جان و مالشان حفظ شود[۱].


[] واژه‌شناسی

جزیه عربی‌شده گزیت فارسی است، که در پهلوی به‌معنای مالیات سرانه به‌کار می‌رفته ‌است. گزیت یا سرگزیت، مالیات نقدی بود که ساسانیان، پیش از اسلام از یهود و نصاری می‌گرفتند[٢]. اصل واژه عبری یا آرامی بوده است و از گزیتا به‌معنی جدایی گرفته شده ‌است[٣].

جزیه از نظر معنا و كاربرد مترادف با باج و خراج نیز به‌‌كار رفته‌ است[۴]. در فرهنگ فارسی عمید آمده: «جزیه یا گزیت، خراج زمین، و مالیات اسلامی از مردم غیر مسلمان که اهل کتاب بودند و در ممالک اسلامی زندگی می‌کردند و اهل ذمه نامیده می‌شدند می‌گرفتند.»[۵]

جزیه در اسلام، مالیاتى است که حکومت اسلامى از اهل کتاب (یهودى، مسیحى و مجوسى) که در حمایت آن هستند دریافت مى‌کند. برخى از خاورشناسان گرفتن جزیه را نوعى تحمیل ظالمانه و تجاوز به حریم مال و شخصیت و آبروى جزیه‌پردازان دانسته‌اند[٦].


[] تاریخچه

در كتيبه‌های‌ هخامنشى‌، واژة باج‌ به‌صورت‌ «باجى» (baji) به‌كار رفته‌ است[٧]. واژۀ دیگری که در آن زمان به این معنی به‌کار می‌رفته کلمه «خراگ» (خراج) است. نظر به این‌که مالیات اصلی را باژ یا باجی (باج) می‌نامیدند، کلمه‌ی خراگ (خراج) می‌بایستی مربوط به هدایا و ارمغان‌هایی بوده باشد که مردم به میل و رغبت خود یا با فشار می‌پرداختند. یعنی همان «دورای» یونانی، با این تفاوت که در زمان داریوش بزرگ، زمان پرداخت آن مشخص و معین شد. گزنفون، در مورد اقدامات کوروش در زمینه‌ی خراج و مالیات می‌نویسد: «چون (کوروش) برای نگهداری و بهسازی امپراطوری بزرگی که بنیاد نهاده بود نیاز به‌توان مالی بسیار و نقدینگی فراوانی داشت بنابراین، اصلاح وضع مالی مردم و وصول مالیات منظم را در صدر امور پادشاهی خود قرار داد.»[٨]

در دورۀ ساسانيان‌ از وصول‌ باج‌ِ سرانه‌ از پيشه‌وران‌، توليدكنندگان‌ و تاجران‌، ياد شده‌ است‌ و آورده‌اند كه‌ نظارت‌ برگردآوري‌ باج ‌با «استريوشان‌سالار» (رئيس ‌ماليات‌ ارضى‌) بوده‌، و باج‌ و خراج‌ در اين‌ دوره‌ از مهم‌ترين‌ عوايد دولت‌ محسوب‌ مى‌شده‌ است‌؛ ولی‌ گاه‌ در مواقع‌ بحرانی‌ چون‌ قحطى‌، مردم‌ از پرداخت‌ آن‌ معاف‌ بوده‌اند[۹]

رومیان نیز از ملل تابعه باج دریافت می‌کردند. در عهد جديد از عنوان‌ «باج‌گير» ياد شده‌ كه‌ وظيفۀ جمع‌آوری‌ ده‌ يك‌ها و باج‌ها را داشته‌، و به‌ ستمگری‌ و سنگدلی‌ مشهور بوده‌ است[۱٠].‌

در قرن‌ نخست‌ هجری‌ مفهوم‌ «باج‌» چنان‌ با خراج‌ و جزيه‌ درهم‌ آميخته‌ بود كه‌ به‌نظر برخى‌ محققان‌، اعراب‌ به‌ تفاوت‌ ميان‌ آن‌ها واقف‌ نبودند؛ ولی‌ بعضى‌ برآنند كه‌ اين‌ معنی‌ فقط در مورد خراسان‌ صادق‌ است‌[۱۱]. طبری‌ در ضمن‌ وقايع‌ سال‌ ۱٢۱ هجری قمری‌ در مرو از مالی‌ هنگفت‌ ياد كرده‌ است‌ كه‌ عمال‌ بنی‌اميه‌ به‌ جز خراج‌ِ مرسوم‌، از مردم‌ گرفته‌ بودند[۱٢]. «مَكس‌» نيز باجى‌ بود كه‌ در دروازه‌های‌ شهر از بازرگانان‌، دوره‌گردان‌ و فروشندگان‌ جزء گرفته‌ مى‌شد و كالاهای‌ كمتر از ٢٠٠ درهم‌ از پرداخت‌ آن‌ معاف‌ بود[۱٣]. شايد مؤلف‌ حدود العالم‌ در سدۀ ۴ هـ.ق‌ نخستين‌ كسى‌ است‌ كه‌ از گرفتن‌ باج‌ در دهى‌ در تبت‌ ياد كرده‌ كه‌ توسط مسلمانان‌ِ راهدار از مسافران‌ گرفته‌ مى‌شد[۱۴].


[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پيوست‌ها

پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-
[٢]- نفیسی، سعید، مسیحیت در ایران تا صدر اسلام، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، ص ۳۸
[٣]- باج به‌معنی پول يا شيئی را به‌زور از كسی گرفتن و خراج يعنی پولی يا كالايی را باب ضرر و زيان به كسی دادن.
[۴]- لغت‌فرس‌، ص ۵۵؛ بغدادی‌، ص ٣۱؛ برهان قاطع، ذيل‌ واژۀ باژ.
[۵]- عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ج ۱، ص ٦۹٠
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]- نگاه كنید به: طبری‌، ج ٢، ص ٨٢؛ كريستن‌‌سن‌، ۱۴٣-۱۴۵
[۱٠]-لوقا، ٧: ٣۴، ۱٨: ۱٠-۱۴، ۱۹: ٢؛ متی‌، ۱٨: ۱٧، ٢۱: ٣۱؛ نيز نگاه كنید به: هاكس‌، ۱۵۵).
[۱۱]- دنت‌، صص ۴٣-۴۴
[۱٢]- طبری، ج ٧، صص ۱٧٣-۱٧۴
[۱٣]- زمخشری‌، ص ٢٧۴؛ انصاف‌پور، ص ٢۱٢
[۱۴]- حدود العالم، ص‌ 399
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

اسدی‌ طوسى‌، لغت‌فرس، به‌ كوشش‌ محمددبير سياقى‌، تهران:‌ ۱٣٦٠
گزنفون، کوروش نامه، مترجم مشایخی رضا، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱٣۴٢.

Kent, R., Old Persian, New Haven, 1953



[] پيوند به بیرون

[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]