جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۲ آذر ۲۹, جمعه

آفرینش جهان در اساطیر مصر

از: باجلان فرخی

آفرینش جهان

(در اساطیر مصر)

فهرست مندرجات

[قبل][بعد]


اسطوره‌های مصر با اساطیر «سومر» و «اَکَّد» رابطه دارد اما ناهمانندی‌های اقلیمی «مصر» با «بین‌النهرین» و تفاوت گردش رود نیل با «دجله» و «فرات» سبب پیدایی شکل دیگری از اساطیر در مصر باستان شده و تفاوت‌ها را از همانندی‌ها بیش‌تر کرده است.

رود «نیل» از خاستگاه خود دریاچهٔ ویکتوریا تا ملتقای آن با «مدیترانه» مسافتی به‌طول ۳۴۷۳ میل را طی می‌کند. «نیل» در فاصلهٔ «خرطوم» و «آسوان» بر اثر ریزش از ارتفاع بیست‌ و هشت متری آبشارهائی را تشکیل می‌دهد که به «شلاله‌های نیل» معروفند این رود از «شلاله‌های نیل» تا دریای مدیترانه مسافتی کمان شکل به‌طول ۶۴۰ کیلومتر را طی می‌کند و با رسیدن به‌دلتای نیل، در جنوب قاهرهٔ کنونی (ممفیس کهن) و گذر از کانال‌های «دمیاط» و «رشید» با شاخه‌های فراوان به‌دریا می‌ریزد.

بدین‌سان مصر دارای دو طبیعت آفریقایی و مدیترانه‌یی است و تفاوت این دو منطقه در تاریخ و اساطیر مصر علیا و سفلی نقشی اساسی دارد. تلاش تاریخی مصریان برای مهار کردن طغیان‌های مشهور نیل و توزیع آب برای آبیاری و ایجاد وحدت بین مردمان دو منطقهٔ مصر علیا و سفلی به‌اساطیر مصر، در مقایسه با اساطیر «بین‌النهرین»، شکل تازه‌ئی می‌دهد و از این طریق فرمانروائی مصر با فرمانروائی «سومر» و «اکد» شکلی ناهمانند به‌خود می‌گیرند.

در اساطیر بین‌النهرین شاهان برگزیدگان آسمان‌اند و گاهی پس از مرگ به‌مقام خدایی می‌رسند اما در اساطیر مصر شاه همانا خدایی است که به‌هنگام زنده بودن حور (Horus) و پس از مرگ اوزیریس (osiris) و سَرور مردگان است. بخش عظیمی از تاریخ کهن مصر به‌دورِ «حور ـ اوزیریس» و «اوزیریس ـ حور» مربوط می‌شود و از این روست که اسطوره‌های «اوزیریس» و مراسم تدفین و مومیایی کردن در اساطیر مصر نقش عمده‌یی دارد.

همراه با انجام مراسم آئینی نیایش «اوریزیس» نیایشِ رَع (Ra) نیز انجام می‌گیرد. رَع «خورشید ـ خدا»‌یی است که خاستگاهی کهن‌تر از «اوزیریس» دارد. و چنین است که با گذشت زمان این دو آئین نیایشی به‌هم نزدیک می‌شوند و از نزدیکی آن‌ها ترکیبی از اسطورهٔ «اُزیریس ـ رع» پدیدار می‌شود.

اسطوره‌های آفرینش مصر با این سه عامل یعنی «نیل»، «اوزیریس» و «رع» رابطه دارد و کوشش ما در اینجا گفت و گو از این سه عامل است و در پایان از خدایانی سخن می‌گوییم که با آفرینش، تولد و مرگ رابطه دارند و با توجه به‌وسعت دامنهٔ اساطیر مصر ناگزیر از اختصاریم.


[] اسطورهٔ «اوزیریس»

اسطوره‌های «اوزیریس» متأثر از سه عامل سیاسی، معیشتی و آئینی‌اند و هر یک از این سه عامل در تشکل اسطورهٔ «اوزیریس» نقشی خاص دارد: در این اسطوره‌ها «اوزیریس» پادشاهی است که برادرش سِت (seth) به‌او کینه می‌ورزد. و با ناپدید شدن «اوزیریس» نبرد مصر سفلی و علیا آغاز می‌شود و این نبرد کوششی سیاسی در جهت وحدت مصر است. «اوزیریس» بعد از مردن دوباره زنده می‌شود و این بخش از اسطوره یادآور اسطورهٔ «دوموزی» یا «تموز» گیاهخدای بین‌النهرین و دیگر خدایانِ گیاهی است که با فرارسیدن فصل گرما می‌میرند و باز فرا رسیدن بهار زنده می‌شوند و «اوزیریس» بعد از مرگ زنده شده و قاضی جهان زیرین می‌شود و نقشی می‌یابد که گویای آرزوی انسان دیرین برای ادامهٔ زندگانی بعد از مرگ و تمایلات آئینی اوست. «اوزیریس» در نقش داور جهان مردگان نقشی همانند نقش خفت آموختی (Khepht- Amenti) سَرورِ جهان زیرین یا جایگاه کوچندگان به‌غرب[۱] دارد.

«پلوتارخ» مورخ یونانی، از سنگ نوشته‌ها و اسنادی سخن می‌گوید که بنابر آن‌ها «اوزیریس» پسر گِب(Geb خدای زمین) شوهر و برادر ایزیس (Isis) کشاورزی و گدازگری را به‌مصریان آموخت. «اوزیریس» پادشاه و ملکهٔ‌ او «ایزیس» هنرهای بسیاری را به‌مردم مصر آموختنند. سرانجام سِت، برادر «اوزیریس»، او را در بیست و هشتمین سال فرمانروائیش بر مصر، در نیل غرق کرد. و آن چنین بود که «ست» و هفتاد و دو تن از یارانش «اوزیریس» را در جشنی فریفتند و او را به‌بازی درون صندوقی زندانی کردند و صندوق را به‌امواج نیل سپردند، و امواج صندوق را از معبر رود «تَنیتیک» (Tanitic از شاخه‌های نیل) گذر داد و به‌ساحل دور (مدیترانه؟) و آنگاه به‌«بابل» برد؛ و در ساحل، انجیر بن کهن «اوزیریس» را در خود جای داد و جسدش او را مدفون کرد. پادشاه بابل بر آن انجیر بن گذشت و از رعنائی و بلندی آن حیران شد و فرمان داد که از تنهٔ آن درخت ستونی برآورند تا زینت افزای کاخ او باشد. «ایزیس» غمگنانه به‌جست و جوی شوهر خویش برآمد و از ماجرا آگاه شد. آنگاه از پادشاه بابل خواست که آن ستون را بدو ارزانی دارد، و چنین شد. «ایزیس» تابوت «اوزیریس» را به‌ساحل بوتو (Buto) بازگردانید. شبانگاه «ست» به‌هنگام شکار، در پرتو ماهتاب، تابوت را یافت و جسد «اوزیریس» را تکه تکه کرد ودر سراسر خاک مصر پراکند.

«ایزیس» تکه پاره‌های تن «اوزیریس» - به‌جز مردیِ او را که اوکسیرینوکس (oxyrhynchus) هیولا ماهی نیل خورده بود - گرد آورد و به‌افسون او را به‌زندگی بازگردانید. و «اوزیریس» به‌غرب کوچید و شاه قلمرو غرب و جهان زیرین شد.

با توجه به‌روایات دیگر این اسطوره «ایزیس» پیش از کوچیدن «اوزیریس» به‌قلمرو غرب به‌نیروی جادو از او باردار شد و از این باروری «حور» تولد یافت. با تولد «حور» اسطورهٔ «اوزیریس» شکل تازه‌ئی می‌یابد و در روایات گوناگون مصری از نبردی سخن می‌رود که در آن «حور» بر عموی خود «ست» پیروز می‌شود و انتقام پدر را می‌گیرد:

    «اوزیریس»! «حور» می‌آید تا تو را در آغوش کشد. «حور» می‌آید، در پیِ او آنان که به‌تو پشت کردند و از آن جمله «تحوتی» (Thoth) همه در بند و اسیر او. «حور» می‌آید، آنکو دل «سِت» را از تپیدن بازداشت؛ دل کسی را که تو از او برتر و کهن‌تر بودی. «گب» از بازگشت تو شادمان و «حور» خدایان را برادرسان به‌تو پیوند داده است... «حور» با چشم خودش در دست به‌سوی تو می‌آید، به‌سوی تو می‌آید تا چشم خویش را به‌تو ارزانی دارد، روان توست که در «حور» جاری است، توان توست که در «حور» نهاده شده. «حور» دشمنان را به‌سوی تو می‌آورد تا از تو نگریزند. «حور» ست را به‌پای تو می‌افکند، باشد که تو را بر فراز خویش بیند و بر خویش بلرزد. «اوزیریس»! «حور» انتقام تو را گرفت...»[٢]

در بخشی از این اسطوره سخن از دادگاهی است که با حضور خدایان و به‌ریاست «گِب» تشکیل می‌شود و در آن حقانیت «حور» در فرمانروایی بر مصر سفلی و علیا به‌اثبات می‌رسد.

در نبرد «حور» و «سِت»، «حور» یک چشمش را از دست می‌دهد و بعدها در اساطیر مصر بدر و محاق ماه با گشوده و بسته بودن چشم حور رابطه می یابد. در روایتی دیگر آمده است که «حور» به‌هیأت عقابی است که چشم راستش خورشید و چشم چپش ماه است و شب و روز و برآمدن و فرونشستن ماه و خورشید با باز و بسته شدن چشم «حور» مربوط می‌شود. گاهی در نقوش و تندیس‌های مصری «حور» را به‌هیأت کودکی نشان داده‌اند که از درون گل نیلوفر آبی تولد می‌یابد و از آنجا که در روایتی دیگری تولد «رع» را نیز همین گونه است «حور» و «رع» با هم پیوند می‌یابند و «حور» در نقش خدای نجومی آشکار می‌شود.

بدین سان اسطورهٔ «اوزیریس» و «ایزیس» که در اینجا برای رسیدن به‌نتیجه به‌روال اسطورهٔ «اِنو مه ئلیش» ترکیب شد مبیّن تأثیر عوامل سه گانهٔ سیاسی، معیشتی و آئینی در شکل‌گیری این اسطوره است. جنگ‌های «حور» و «سِت» از نبردهای مصر علیا و سفلی و تلاش برای وحدت مصر متأثر است. بازگشت «اوزیریس»، وقتی که در درون انجیربن پنهان می‌شود یادآور خدایان گیاهی و اعجازانگیزی افسردن و بردمیدن گیاه نزد انسان‌های کهن است. نمایان شدن «حور» در نقش خورشید ـ خدا بازگشتی است به‌توجیه رویدادهای طبیعت و مبیّن دورِ اوزیریس ـ حور و هور ـ اوزیریس است؛ و در پایان فرمانروایی «اوزیریس» در قلمرو غرب بازگشت به‌آرزوی آئینی کهن و امید زندگانی پس از مرگ است.

هنوز هم زنان مصری درماه «اَثیر» (Athyr) تندیس‌های گِلین از «اوزیریس» می‌سازند و به‌امواج نیل می‌سپارند و این سنتی است که یادآور به‌رود سپردن «اوزیریس» است.


[] خورشید - خدای رَع

گزارش کهن‌ترین مراسم آئینی مصر به‌نیایش خورشید - خدای «رَع»‌ باز می‌گردد و این حاکی از آن است که خورشید - خدای اساطیر مصری، به‌ویژه در اسطوره‌های آفرینش، نقش مهم‌تری را از خورشید - خدای بابلی «شامَش» دارد. از روایات چنین برمی‌آید که «رع» در نقش خورشید - خدا نخستین پادشاه، و در نقش «اَتوم» (Atum) آفرینندهٔ جهان است.

مهم‌ترین مرکز نیایش «رع» «هلیوپولیس» بود، و هم در آنجا بود که اسطورهٔ «اوزیریس» با اسطورهٔ خورشید ـ خدا در کهن‌ترین دورهٔ پادشاهی مصر شکل گرفت. در فرمان‌های طوماری فراعنه از فرعون به‌لقب پسرِ خَفرِع (Khafre) قرار دارد حاکی از یکی شدن «حور» و «رع» و حمایت «رع» از پادشاه است.

با گذشت زمان اسطورهٔ «اوزیریس - حور» با اسطورهٔ «رع» پیوند می‌یابد و روایت مرگ تحوتمسِ سوّم(Tuthmosis) و بر تخت نشستن اَمِنحو تپ دوم (Amenhotep) سندی است بر این گفته:

    پادشاه «تحوتمس» سوم به‌آسمان عروج کرد،

    «تحوتمس» سوم به‌خورشید پیوست؛

    «تحوتمس» با او که تن او زاده بود یک شد.

    بامدادی دیگر فرا رسید

    قرص رخشان خورشید برآمد

    پادشاه «آمنحوتپ» دوم بر تخت پدر نشست.

بدین‌سان با توجه به‌اسطورهٔ «اوزیریس» پادشاه مرده به«اوزیریس» مبدل شده با «رع» یک می‌شود.


[] اسطورهٔ آفرینش

اسطوره‌های آفرینش مصری با همهٔ تعددشان از عاملی قابل رؤیت و تجربی سرچشمه گرفته‌اند و در همهٔ آن‌ها به‌صورتی نامستقیم ازتأثیر خورشید بر لجن‌زارها و برکه‌های بازمانده از طغیان نیل و موجوداتی که دراین لجن‌زارها و برکه‌ها به‌وجود می‌آیند سخن می‌رود.

«خورشید ـ خدا» دراساطیر مصر چون خدایان دیگر مصری نام‌ها و نقش‌های گوناگون دارد. قرص خورشید، اَتون (Aten) و خورشید برآمده از افق خِپر (Khepri) نام دارد و خِپر سرگین گردان هیولاسانی است که قرص خورشید را می‌گرداند؛ خورشید میانهٔ آسمان «رع»، و خورشید شامگاهان «اَتوم» نامیده می‌شوند. درروایتی دیگر، خورشید «حور» نام دارد و از ترکیب «حور» و «رع» نام تازه‌ئی می‌یابد که «رع - حراختی» (Ra-Harakhte) است و «رع - حراختی» خورشید جوانی است که از سینهٔ افق پر می‌کشد. در اسطورهٔ کهنی خورشید گوساله‌ئی زرگون است که هر بامداد ازمادر خود گاو آسمانی، یعنی نوت (Nut) متولد می‌شود. «نوت» هر شامگاه گوساله را می‌خورد و بامداد دیگر او را می‌زاید. در روایت دیگر «نوت» خدا بانو - مادر و به‌هیأت زنی است که به‌نشان آسمان بر زمین پل زده است و «گب» زمین - خدا در هیأت پیرمردی است که ستان افتاده و فاصله میان او و آسمان را که همسر اوست، شُو یا «هوا - خدا» پر کرده است. در اسطورهٔ دیگری «رع» خورشید - خدا و پاسداران او هر بامداد با زورقی ازنیل آسمانی می‌گذرند و شامگاه از راه نیل زیرزمینی به‌آسمان باز می‌گردد. در این سفر بزرگ‌ترین دشمن «رع» یعنی «اِپِپِ» گاهی «رع» را فرومی‌بلعد و این زمانی است که خورشید سیاه می‌شود و یاران «رع» او را از کام «اِپِپ» بیرون می‌کشند.[٣] طول زمان سفر «رع» در نیل آسمانی و نیل زیرزمینی برابر است و بدین سان شبانه روز به‌دو بخش مساوی تقسیم شده است که در هر بخش آن «رع» ۲۴ قلمرو آسمانی و زیرزمینی خود را سرکشی می‌کند. در اسطورهٔ کهن دیگری از مرغ هیولایی به‌نام گِب سخن می‌رود که چشم راست او خورشید و چشم چپ او ماه است.

ماه در اسطوره‌یی برادر خورشید و هر دو پسران «نوت» (آسمان)‌اند. درجای دیگر ماه همانا «تحوِتی» است که در نقش «ایبیس» (Ibis) یعنی لک لک مصری (قره لیلک) در آسمان نمایان می‌شود، و در جایی دیگر از اساطیر مصر ماه عا (Aah) یا خُونسور (Khonsu) نام دارد. در اسطورهٔ «نوت» ستارگان فرزندان «نوت»اند که شبانگاه از او زاده می‌شوند و بامداد «نوت» آنان را می‌بلعد؛ و در روایتی ستارگان ارواح مردگانی‌اند که به‌خدمت خورشید - خدا در می‌آیند و از آن جمله ستارهٔ صبح هر روز موظف است که چاشت «خورشید - خدا» را فراهم آورد.

«خورشید -‌ خدا» در نقش آفرینندهٔ جهان «اتوم ـ رع» نام دارد. نون (Nun) در این نقش اقیانوس آغازین بی‌جنبش جهان را درخود داشت تا آنگاه که با برآمدن نخستین گریوه‌های جهان از «نون»، «اتوم ـ رع» بر گریوهٔ آغازین برآمد و خدایان و جهان را هستی بخشید.

در اسطوره‌یی خاستگاه حرکت «نون» اُگدواده (Ogdoad) نام دارد. در این اسطوره «اُگدواده» هیولایی است ساخته از چهار مار و چهار غوک، و بیانگر بی‌نظمی نابسامانی آغازین جهان است. «اگدواده» هفت زن دارد به‌نام‌های «نونت» (Naunet)، «کوک» (Kuk)، «کوکت» (Kauket)، «حوح» (Huh)، «حوحت» (Hauhet)، «اَمون» (Amon)، و «اَمونت» (Amonet) و جمع اینان «نون» و «نون» خاستگاه حرکت آغازین است. پس «اتوم» از «نون» برمی‌خیزد و با پدید آوردن نظم از بی‌نظمی جهان را هستی می‌بخشد و «اگدواد» و همسرانش به‌خدای و خدا بانوان بدل می‌شوند.

در اسطورهٔ دیگری در آغاز هیچ نبود مگر انو (Anu) که خود با خویش هم بستر شد و شُو (هوا) و تِفنوت Tefnut (رطوبت) ازاو زاده شدند. «شو» با «تفنوت» در آمیخت و دومین جفت جهان یعنی «زمین ـ خدا» «گِب» و «آسمان ـ خدابانو» «نوت» تولد یافتند و جهان را سامان دادند.

در روایت «هلیوپولیس» در پیِ این اسطوره خدایان و خدابانوان پنجگانه ادامه یافتند و از آمیزش «گب» و «نوت» دو توأمان نر و ماده، یعنی «اوزیریس» و «ایزیس»، سِت و نفتیس (Nephthys) تولد یافتند و مصر را سامان دادند و بدین سان خدایان نه گانه «هلیوپولیس» هستی یافتند.

در اسطورهٔ دیگری که خاص «مِمفیس» (پایتخت مصر کهن در هزاره سوم قبل از میلاد) است «بِتاح» خدایِ بزرگ «مِمفیس» همانا «نون» و آفرینش جهان از اوست.

    «بِتاح» بر سریر بزرگ تکیه زده است

    «بِتاح ـ نون» پدرِ «اَتوم»

    «بتاح ـ نونِت» مادرِ «اَتوم»

    خدایان نه گانهٔ دل و زبان «بتاح»اند

    «بتاح» بود که خدایان را آفرید.[۴]

زبان بازتاب اندیشه است، و در این اسطوره «بتاح» با اندیشیدن به‌خدایان و چیزها و به‌زبان آوردن آن خدایان و جهان را هستی می‌بخشد. در روایاتی که به‌‌«بتاح» مربوط می‌شود «بتاح» مانند «مردوک» پس از آفرینش جهان سرنوشت ساز است و پس از فراهم آوردن خوراک خدایان و انسان مصر را به‌ایالات و شهرها تقسیم می‌کند و بر هر یک خدائی می‌گمارد و آنگاه به‌استراحت می‌پردازد. اسطورهٔ «بتاح» که با روایت «سِفرتکوین» [تورات] قابل مقایسه است در واقع اسطوره‌یی سیاسی است که از تسلط فرعون بر مصر و ایجاد نظم و وحدت مصر باستان سخن می‌گوید و از اساطیر «هلیوپولیس» و «بین‌النهرین»‌ گرفته شده و زمینه‌ئی برای اسطوره‌های آفرینش بعدی است.

افرینش انسان را در اساطیر مصر نخست به «رع» نسبت داده‌اند. در اسطوره‌های آمده که انسان اشک چشم «رع» است. در اسطوره‌های بعدی نخست آفرینندهٔ انسان «بتاح» و سپس در اسطوره‌های بعدی دیگر «خِنوم» (Khnum) آفریدگار اوست و روایت این آفرینش چنین است که «خِنوم» انسان را از لجن کنارهٔ نیل برچرخ کوزه‌گری خود برآورد.


[] «رع» پیر

به سبب طغیان‌های منظم نیل در اساطیر مصر اسطوره‌ئی نمی‌توان یافت که به‌توفان و ویرانگری‌های ناشی از آن اشاره کند. اما با توجه به‌‌اسطورهٔ «رع» روایتی هست که بنابر آن «رع» به‌نابودی انسان برمی‌خیزد و آن اسطوره چنین است که: وقتی که «رع» پیر و ناتوان شد خدایان، و از آن جمله «نون»، را احضار کرد و با آنان به‌مشورت پرداخت که از قدرت و هیبت پیشین خبری نیست و مردمان از او فرمان نمی‌برند. پس «رع» به‌رهنمود «نون»، «هاثور» (Hathor) را فرو فرستاد تا خطاکاران را نابود کند. «هاثور» در این راه چندان پیش رفت که تبار انسان دستخوش تباهی شد؛ و «رع» که چنین نمی‌خواست تدبیری اندیشید و به‌کار بست. و آن چنین بود که «رع» هفت هزار خم آبجو را که با گل اُخرای سرخ به‌رنگ خون کرده بود شبانگاه بر زمین جاری کرد. بامداد خدابانو «هاثور» با دیدن چهرهٔ خود در تالاب آبجو فریفتهٔ خود شد و سر به‌تالاب فرو برد چندان آبجو خورد که مست شد و وظیفهٔ خود از یاد برد، و بدین سان تبار انسان از تباهی رهائی یافت. بنا به‌همین روایت، خدایان و مردمان به‌هنگام پیری «رع» بر او شوریدند. و او زمین را ترک می‌گوید و به‌آسمان می‌رود و از آن زمان به‌بعد قلمرو فرمانروائی «رع» آسمان است نه در زمین.


[] مرگ اَپوفیس

در روایات اسطوره‌یی آمده است که «رع» دشمنی به‌هیأت اژدها مار دارد به‌نام «اَپوفیس» (Apophis)، که سرانجام به‌یاری خدایان دیگری و قدرت کلام آنان بر او پیروز می‌شود. با مرگ «اَپوفیس» یا «اِپِپ» جهان سامان می‌یابد. در این اسطوره پیروزی «رع» و خدایان بر «اِپِپ» در آغاز سال نو انجام می‌گیرد و شکل این اسطوره یادآور اسطورهٔ «بتاح» و به‌ویژه اسطورهٔ «اِنومه ئلیش»‌ و پیروزی «مردوک» بر «تیه مت» و آفرینش جهان توسط «مردوک» است.

در اساطیر مصری «اپپ» نهاد تاریکی و برودت و «رع» نماد خورشید و گرما است و در روایتی فرعون از دشمنان خود با عبارت «آنان همانند اژدها مار اَپوفیس در بامداد سال نو» یاد می‌کند و خود را «رع» یا پسر «رع» می‌خواند.


[] اسم اعظم

بنا به‌اسطوره‌یی همهٔ قدرت «رع» به‌اسم اعظم یا نام پنهان او وابسته است و «رع» را بی‌این نام قدرتی نیست. در کتابی کهن دربارهٔ جادو و راه درمان نیش مار چنین آمده است که:

جادوگر بزرگ «ایزیس» برآن بود که با دانایی به‌اسم اعظم به‌برترین قدرت جادوی دست یابد. «ایزیس» ماری آفرید به‌اسم قتال و او را در کوره راهی در کنار کاخ «رع» پنهان کرد. «رع» بر آن کوره راه گذشت و نیش مار بدو رسید و دردی جانگاه همهٔ تن او را فرا گرفت. پس «رع» خدایان و «ایزیس» جادوگر بزرگ را به‌پیشگاه خود خواند. و به«ایزیس»‌ فرمان داد که او را از آن درد عظیم برهاند. «ایزیس» نامش را پرسید و پاسخ شنید: در بامداد «خِپر» به‌نیمروز «رع» و غروبگاهان «اتوم». «ایزیس» اسم اعظم را جویا شد و «رع» به‌ناچار همهٔ خدایان را، مگر «حور»، از درگاه دور کرد و اسم اعظم را گفت و از درد رهایی یافت.


[] تحوتی، ماه - خدا و جانشین رع

در اسطوره‌ای دلتای نیل کهن‌ترین ماه ـ خدا، «ایبیس» لک لک مصری یا قره لک لک است. در مصر میانه نقش «ایبیس» به‌«تحوتی» واگذار می‌شود و بزرگ‌ترین مرکز نیایش او در مصر میانه و در شهر اشنون (Eshnun) یا «هرموپولیس» (Hermopolis) قرار داشت. تحوتی در کهن‌ترین اسطوره‌یی که با اساطیر انسان‌های عصر پارینه سنگی بستگی می‌یابد مرغی است که از تخم او جهان هستی می‌یابد و در اسطوره‌ئی او را روح «اُگدواد» خوانده‌اند.

در اساطیر «هرموپولیس» «تحوتی» از درون گل نیلوفر آبی تولد می‌یابد و روایت است که «رع» ماه را به‌«تحوتی» ارزانی داشت یا که «تحوتی» ماه را آفرید یا آن که خود ماه بود. در اسطوره‌ئی تحوتی به‌فرمان «رع» جانشین «رع» می‌شود تا در غیاب او شب‌ها را روشن کند و یاران «اِپِپ» نتوانند در تیرگی از جهان زیرین بیرون آیند. «تحوتی» یکی از سرنشینان پاسدار زورق «رع» در سفر او بر نیل آسمانی و در روایتی چشم چپ «حور» است.

«تحوتی» در نقش روشنی بخش جهان زیرین با «اوزیریس» و جهان مردگان ارتباط می‌یابد و در برخی از نقوش مصری در تالار عدل کنار «اوزیریس» و ترازوی او قرار دارد. «تحوتی» در نقش ماه‌ ـ خدا فرمانروای ستارگان، و در روایت دیگری ارواح مردگان را با زورقی سیمین در نیل آسمانی از این سو به‌آن سو می‌برد. در همین نقش تحوتی «معیار زمان» و آفرینندهٔ دانش ریاضیات، نجوم و ستاره‌شناسی و درارتباط با نجوم و ریاضیات «جادوی بزرگ» نام دارد.

«تحوتی» در نقش «جادوی بزرگ» با اسطورهٔ احیاء «اوزیریس» ارتباط می‌یابد و با یاری اوست که «ایزیس»، «اوزیریس» را زنده می‌کند و از او باردار می‌شود تا «حور» را بزاید و انتقام «اوزیریس» را بگیرد. در نبردهائی که بین «حور» و «سِت»‌ در می‌گیرد «تحوتی» نقش دارو را به‌عهده دارد.

«تحوتی» را خالق سخنوری و نویسندگی و نویسندهٔ ۴۲ کتابی می‌خواندند که دانش‌های جهان را در آن‌ها ثبت کرده بود. دراین نقش او را کاتب «رع» و نگهدارندهٔ حساب و تعلقات خدایان می‌نامیدند واز این روی بزرگ‌ترین خدای کاهنان و پیشگویان و حامی سخنوران و نویسندگان بود.

با توجه به‌نقش‌های متعددی که به‌«تحوتی» نسبت می‌دادند نقوش و تندیس‌های او گوناگون است: در ارتباط با «ایبیس» «تحوتی» انسانی است با سر لک‌لک و تاجی به‌شکل ماه و گاه سر بوزینه یا سگ. او در نقش «معیار زمان»، انسانی است که چوب خطی از نخل در دست دارد و در ارتباط با «اوزیریس» در نقوش مصری در کنار «اوزیریس» و تاجی از ماه بر سر و شاخدار است[۵].


[] «نیل» خاستگاه اساطیر مصر

از آنجا که نیل با جنبه‌های گوناگون زندگانی مردم مصر ارتباط دارد با اساطیر و تاریخ مصر نیز پیوندی ناگسستنی دارد. اندیشهٔ محافظه‌کارانهٔ مصری سبب شده است که در طول تاریخ این دیار هیچ اسطوره و رویدادی از یاد نرود، و اساطیر مصر و اساطیر نیل با گذشت زمان یکدیگر را کامل کرده و همچون جریان به‌هم پیوستهٔ نیل با یکدیگر بستگی دارند.

«رود -‌ خدا»‌ی مصر «حاپی» (Hapi) نام دارد و به‌سبب ثابت ماندن نوع معیشت در سواحل دورافتادهٔ نیل هنوز هم این خدا موضوع نقل افسانه‌های ملاحان و ماهیگیران مصری است. «حاپی» خدای نیل، خدای حاصلخیزی و آبیاری است و از آنجا که نیل در معیشت مصریان نقش اساسی دارد مراسم آئینی و نیایشی «حاپی» از دیگر خدایان مصری بیش‌‌تر است. وظیفهٔ «حاپی» آبیاری چمن‌زاران و آماده کردن برای گله‌های «رع» و مردم، آبیاری کشتزارها، تهیهٔ آب برای واحدها، کنترل نظام آبیاری، تهیهٔ خوراک برای مردمان است. «حاپی» حامی فرمان‌های خدایان، و نیز در اسطوره‌ئی خود آفریننده و پدر خدایان است. مهم‌ترین مرکز نیایشی «حاپی» در جزیرهٔ بی‌گه (Bigeh) نزدیک آبشار بزرگ شلاله‌های نیل قرار داشت و مراسم نیایشی او از نظر سیاسی گویای آرزوی وحدت مصر علیا و سفلی است. بعد‌ها «حاپی»، با توجه به اسطورهٔ «اوزیریس»، ورود و «ایزیس»، نیروی جاری‌کننده نیل می‌شود. در این اسطوره شیرینی آب نیل از «اوزیریس»، و طغیان آن به اشک «ایزیس» در سوگ از دست دادن «اوزیریس» مربوط می‌شود. «حاپی» غالباً در نقوش و تندیس‌های مصری مرد ریشداری است با ردای سبز یا آبی که مویش از گیاهان نیل و «پاپیروس» و نیلوفر آبی است، و در برخی نقوش، در همین هیأت جام بزرگی در دست دارد که از آن آب می‌ریزد، و در برخی از تصاویر هم به‌جای یک جام دو جام در دو دست دارد که نماد نیل علیا و نیل سفلی‌ است.

در موزهٔ «واتیکان» خدای نیل در هیأت مرد خمیده‌ئی است که خوشه‌های غلّه به‌دست گرفته و شانزده فرزندش هر یک به‌بلندی یک زراع او را در میان گرفته‌اند. شانزده فرزند خدای نیل اشاره است به‌این تجربه که هرگاه طغیان نیل از شانزده زراع کم‌تر باشد قحطی و خشکسالی درپی خواهد داشت.

در آرامگاهی که در اَبیدوس (Abydos) یافته شده کتیبه‌ئی به‌دست آمد که در آن از دو نیل یاد شده است: یکی نیل دربردارندهٔ پاپیروس و نیلوفرآبی و دیگری نیل دربردارندهٔ انواع خوراک و نوشیدنی‌ها. در سرود مشهور اَخناتون (Akh-en-Aton) در ستایش خورشید (= اَتن Aten) نیز از دو نیل یاد می‌شود: یکی نیل زمینی و دیگری نیل آسمانی، که هر دو آفریدهٔ خورشیداند و نیل زمینی حامی مصریان و هم غیرمصریان است.

مشهورترین اسطورهٔ نیل آن‌هایی است که به اسطورهٔ «اوزیریس» مربوط می‌شود. «پلوتارخ» از مراسمی یاد می‌کند که کاهنان مصری در ماه «أثیر» انجام می‌دادند و طی آن شبانگاه با کوزه‌های زرین به‌ساحل نیل می‌رفتند و کوزه‌ها را از آب شیرین پر می‌کردند و هنگامی که آنان به‌کار پر کردن کوزه‌ها مشغول بودند زنانی که در این مراسم شرکت جسته بودند فریاد می‌زدند «اوزیریس» پیدا شد و هلهله می‌کردند. در اسطوره‌یی طغیان نیل را با غرق شدن «اوزیریس» در نیل مرتبط دانسته‌اند و پیدا شدن «اوزیریس» و رستاخیز او به‌یاری «ایزیس» و «نفتیس» از اسطوره‌ها‌ئی است که مراسم آئینی متعددی را به‌وجود آورده است که با فرمانروایی فراعنه و نقش آنان در گسترش این مراسم رابطه‌یی خاص دارد.


[] خدایانی که با آفرینش و تولد رابطه دارند

«بتاح»

«بتاح» مشهورترین خدای «ممفیس» [پایتخت مصر قدیم، در ۱۲ میلی جنوب قاهره] بود که نیایش او از زمان فرمانروائی نخستین فرعون مصر، مِنِس (Menes)، در مصر رواج یافت. این خدا در آغاز خدای حاصلخیزی و باروری بود و از زمان نوزدهمین سلالهٔ مصر قدیم به‌عنوان حامی و پدر فراعنه و نیز آفرینندهٔ جهان شهرت یافت. او را آفرینندهٔ بزرگ، جادوگر بزرگ و فرمانده ماهیان و ماران و حامی هنروران می‌خواندند و هم از اینجاست که هنروران مصری در این دوره خود را کاهنان «بتاح» می‌نامیدند.

«بتاح»، در نقش آفرینندهٔ جهان، با «نون»، «حامی» «گب»، «تِنِن» (Tenen)، «شو»، «اَتن» و «سوکر» (Seker) همکار است. در دورهٔ سلالهٔ بیست و هشتم او را به‌شکل «گاو» نیایش می‌کردند و بدین‌سان «بتاح» در دوره‌های متفاوت تاریخ مصر نقش سیاسی دارد و وظایف او تغییر می‌کند.

در تندیس‌ها «بتاح» را گاهی در نقش گاو و غالباً در هیأت انسانی ساخته‌اند که سر گاو دارد با دو‌ پای به‌هم چسبیده و دو دست چسبیده به‌تن.

خدابانو سِخمِت

«سخمت»، دختر «رع»، چشم او و بیانگر خورشید است - او زن «بتاح» و از خدایانی است که در کار آفرینش همکار اوست. یکی از مراسم آئینی او به‌جشن باده‌نوشی مشهور است و چنین می‌نماید که او در این نقش با «هاثور»، که پیش ازاین از او سخن گفتیم، یکی شده است.

نام «سخمت» به معنی «یگانهٔ توانا» است و در تندیس‌ها و نقوش گاهی به‌شکل ماری است که بر سر «رع» چنبر زده است و از دَمش شعله می‌بارد که دشمنان «رع» را از او دور می‌کند. در هیأتی دیگر به‌شکل «بِس»[٦] (Bast) یا خود «بس» است که تصاویر و تندیس‌های او زینت‌بخش رواق معبد موت (Mut) بود. در هیأتی دیگر «سخمت» زنی است که با سرِ شیر ماده یا تمساح، و گاهی به‌هیأت «مین» نشان داده شده است که کاردی در دست دارد.

نِفِرتوم

«نفرتوم» (Nefertum) به‌معنی نیلوفر آبی‌ است و اگرچه او را پسر «رع» و «سخمت» می‌خواندند اما در اسطوره‌ئی آمده که از نیلوفر آبی زاده شده است. او در اسطورهٔ دیگری همانند «رع» است و انسان آغازین را از اشک چشم او می‌دانند. «نفرتوم» در نقوش و تندیس‌های مصری به‌شکل مردی است با سرِ شیر و دستاری که ترکیبی است از نیلوفر آبی، و چند شاخه گیاه (نماد حاصلخیزی و باروری) زینت‌افزای سر اوست. او را پاسدار منخرین «رع» دانسته‌اند، و در بسیاری از تصاویر، «رع» نیلوفری در دست دارد که آن را بو می‌کشد.

خِنوم

«خِنوم» (Khnum)، به‌معنی آفریدن، سَرور آب خنک و خدای آبشار بزرگ نیل بود. او را پاسدار دو سرچشمه از سرچشمه‌های فرعی نیل در جزیرهٔ «پیل‌سان» می‌دانستند که در این نقش با «حاپی» و حاصلخیزی و باروری بستگی دارد. در روایتی از سلالهٔ سوم آمده است وقتی که هفت سال قحط پیش آمد «ایمحوتپ» (Imhotep) فرمان داد در دو سوی نیل و در اطراف جزیره ییل‌دار دوازده قطعه زمین را وقف «خنوم» کردند و پس از این کار قحطسالی از میان رفت.

«خنوم» را آفرینندهٔ جهان و نگهدارندهٔ آسمان بر چهار رکن می‌خواندند و در نقش آفرینندگی اوست که خدایان و انسان را به‌یاری چرخ کوزه‌گری از گِلِ نیل به‌پیمانه می‌زند و اَمون-رع (Amon-ra) با دمیدن روح «کا» (Ka) در تن آنان خدایان و انسان را زندگی می‌بخشد. در برخی از روایات «خنوم»، «آمون» و «بتاح» را خدایان سرنوشت خوانده‌اند. در روایتی آمده که تن کودکان را «خنوم» در بطن مادر شکل می‌دهد. او را خدای خدایان جهان زیرین نیز خوانده‌اند. در تندیس‌ها و نقوش مصری هیأت این خدا به‌شکل انسانی است با سر قوچ که شاخ‌های افقی دارد، و گاه قوچ را بر دو پا ایستاده نشان داده‌اند، و گاهی به‌شکل انسانی است با چهار سر قوچ. مراسم نیایش او با مراسم نیایشی خدایان نیل پیوند دارد و دوره‌یی نیز رواج بسیار داشته است.

خدابانو حِکِت

«حکت» (Heket)؛ خدابانوی آب، دختر «رع» و زنِ «شو» (هوا-خدا)، است، او نماد باروری و رستاخیز و ناظر بر تولد شاهان و همسران آنان بود. «حکت» شاهان و ملکه‌هائی را که «خنوم» با چرخ کوزه‌گری خود از خاک به‌پیمانه می‌زد جان می‌بخشید. او را زن «خنوم» هم خوانده‌اند. او در اساطیر «هرموپولیس» [= بَعلبَک] و در نقوش مصری وزغی است که با چهار وزغ آغازینِ «نون»، پیش از آفرینش جهان، بستگی دارد و تندیس‌های او معمولاً به‌شکل زنی است با سر وزغ.

خدابانو ساتیس

«ساتیس» (satis)، «ساتی» یا «ساتِت» در اساطیر مصر دختر «رع» یا «خنوم» یا «اَنوکِت» (Anuket) و زن «خنوم» بود. نام او به ‌معنی کِشتِ دانه و از خدابانوی عشق و حاصلخیزی، رستاخیز بود. در روایتی آمده است که پاسدار دروازهٔ جهان زیرین است و به‌هنگامی که فرعون به‌جهان زیرین می‌رود او را با چهار جام آب متبرک می‌کند؛ و در روایتی دیگر، او جاری کننده آب نیل و مقسّمِ آب مزارع است.

او در نقوش و تندیس‌های مصری به هیأت زنی است با تاجی یا روسری‌ئی که به‌شکل کرکس است و بر سرش شاخ بزکوهی و در دستانش تیر و کمانی است که او را به «نیت» (Neith) خدابانوی مصر جنوبی همانند می‌کند.

خدابانو اَنوکت

«اَنوکت» یا «اَنوکیس» (Anukis)، یعنی به‌آغوش کشیدن، او در سودان خدای آب و در مصر خدابانوی حاصلخیزی و شهوت بود. «اَنوکت» را زن غیررسمی «خنوم» می‌دانستند و در نقوش و تندیس‌های مصری او را به‌هیأت زنی ساخته‌اند که تاجی بر سر دارد و پرهای طوطی قرمز زینت تاج اوست.

مین

«مین» (Min) در کهن‌ترین روایات «آسمان-خدا» است و در مصر میانه پسر «رع» یا «شو» است. «مین» در اسطوره‌ئی خدای حاصلخیزی، نیروبخش توانائی‌های جنسی، خدای باران و رویش نباتات. در اسطورهٔ دیگری از مصر میانه و در مراسم آئینی جشن خرمن فرعون زمین را شخم می زند و گندم را با داس درو می‌کند و در اسطورهٔ «اوزیریس» در نقش «حور» نمایان می‌شود.

«مین» خدای صحاری شرقی نیز هست و در این نقش پاسدار کاروان‌هائی است که به‌جانب دریای سرخ روانه‌اند. «مین» در این نقش جدید حامی شبانان و کوچ‌نشینان و شکارچیان و خدای دیارهای بیگانه‌است. او کیفردهنده نیز هست و وسیلهٔ کیفرش آذرخش است.

نقاطی که آئین‌های نیایشی «مین» در آن‌ها انجام می‌گرفت بیش‌تر در «چمیس» (Chemmis) و «کوپوتوس» (Kopotos) واقع بود. «مین» را در تندیس‌ها و نقوش مصری در هیأت مردی ریشدار و شهوانی و سیاه نشان داده‌اند. معمولاً در تندیس‌ها پاهای او به‌هم چسبیده است، دستارش، مانند دستار «آمون» با دو پر آراسته است و تازیانه‌ئی در دست دارد که نماد آذرخش است.

بس

«بس» از خدایان سودان است که در آغاز شیر-خدا بود، امّا در مصر نقش دیگری به‌او واگذار شد، بدین معنا که نخست پاسدار کاخ‌های شاهان بعد خدای شادمانی و حامی خانواده‌ و ازدواج شد. در روایتی آرایش‌دهندهٔ زنان و یاری‌دهنده آنان به‌هنگام تولد نوزاد است. در این نقش کنار بستر تنبورزنان می‌رقصد و ارواح خبیث را از زائو و نوزاد دور می‌کند.

در نیایش‌های آئینی او موسیقی نقش اساسی داشت. در روایتی آمده که «بس» احشام نیایش‌کنندگان خود را در برابر بیماری و نیش مار حفظ می‌کند از این روست که در برخی از تصاویر او را در حال دریدن و بلعیدن مار و افعی نشان داده‌اند. در برخی از تصاویر «بس» جامهٔ رزم به‌تن دارد که نماد مبارزهٔ با دشمنِ نیایش‌کنندگان خویش است.

«بس» را در نقوش و تندیس‌های مصری چنین نگاشته‌اند. کوتاه‌قد و دستانی دراز دارد؛ دُم دارد، و رویهمرفته زشت است. گاهی هم در برخی از نقوش شاخی هم بر پیشانی او دیده می‌شود. در این نقوش پوشاک او غالباً از پوست شیر یا پوست پلنگ است، و غالباً او را در بالای بستر، به‌ویژه بستر ازدواج ترسیم کرده‌اند؛ نقش‌هائی از او در پشت آینه زنان، روی جا‌عطری و وسایل خانگی نیز به‌دست آمده است. آخرین نقش «بس» آرامش بخشیدن به‌مردگان بود و به‌همین دلیل در برخی از نقوش او را در حالی نشان داده‌اند که سر مومیائی‌شده‌ئی را بر بالش می‌گذارد و از او حمایت می‌کند.

خدابانو تاورت

«تاورت» (Taueret)، تحوریس (Thoeris) یا «اَپت» (Apet)، به‌معنی یگانهٔ بزرگ، نخست اسب آبی خدا و بعد خدابانو مادر بود. او را چشم و دختر «رع» و مادر «اوزیریس» و «ایزیس» می‌خواندند.

او در روایات دیگری خدابانوی خانه‌ها و پاسدار زنان باردار بود، و به همین دلیل در نقوشی که از او از دورهٔ سلالهٔ هیجدهم به‌جا مانده، او را در هیأت زنی نشان می‌دهد که پیرامون خوابگاه زائو می‌رقصد. با مردگان و رستاخیز مردگان نیز ارتباط داشت، و در روایتی هم نقشی بداندیشانه دارد.

«تاوَرت» در تندیس‌ها و نقوش در هیأت اسب آبی است که پستان‌های زنانه دارد و بر دو پای ایستاده است و دُم او به شکل دُم تمساح است. معابد و مراکز نیایش این خدابانو در «تبس» و «دیرالبحیر» بود.

خدابانو مش کِنت

«مِش کِنت» (Meshkent) چهارمین خدابانوی زایش و تعیین‌کنندهٔ سرنوشت انسان‌ها به‌هنگام تولد بود. او همانند دیگر خدابانوان زایش با جهان مردگان و رستاخیز مردگان رابطه داشت.

در تندیس‌ها و تصاویر مصری او را به‌هیأت زنی ترسیم کرده‌اند که دو آجر زیر پای زائو می‌گذارد و بر موهایش دو شاخه گیاه آبزی دیده می‌شود و در جمع خدابانوان زایش در حالت رقص در کنار زائو دیده می‌شود. او را زن «شو» می‌دانستند و در آئین‌های نیایش او موسیقی نقشی اساسی داشت.

خدابانو رِننت

«رِننت» (Renenet) یا «رِنِه‌نوتت» (Renenutet) خدابانوی پرستار کودکان و نوزادان به‌هنگام زایش و راقم سرنوشت کودک در جهت خوشبختی بود. در این نقش با «اِرنوتت» (Ernvtet) همانندی دارد که نماد سرشاری خرمن است و او را به‌شکل مار کبرایی نشان می‌داده‌اند که درون غلات پنهان شده‌است.

در تندیس‌ها و تصاویر «رِنِنِت» را به‌هیأت زنی نشان داده‌اند که سر مار کبری و تاجی به‌شکل قرص خورشید دارد که آن را با دو شاخه گیاه زینت داده‌اند. یک جفت شاخ گاو نیز بر پیشانی او دیده می‌شود. او نیز، مانند دیگر خدابانوان زایش، با جهان مردگان رابطه داشت.

شای

«شای» (Shai)، یعنی آنچه مقدر است، خدای سرنوشت نیک و پاسدار فرشتگانی است که با تولد هر نوزاد به‌محافظت او گمارده می‌شودند. «شای» تعیین‌کنندهٔ طول عمر و کیفیت مرگ هر فرد و گاهی راقم سرنوشت بد نیز هست.

او را شوهر «مِش‌کِنت» می‌دانستند و هم از این نظر خدای تولد و قضاوت بعد از مرگ نیز هست. بنا بر روایتی «شای» از آغاز تولد تا مرگ هر فرد با او همراه است و اگر رفتار آن فرد نیک باشد او را بعد مرگ به‌زندگانی باز می‌گرداند. «شای» را در تصاویر و تندیس‌ها مصری به‌هیأت بز، مار و نیز انسان نشان داده‌اند.

خدابانو هاثور

«هاثور» خدابانوی مادر ساکن درخت آسمان و خوراک‌دهندهٔ روح مردان در جهان زندگان و مردگان است. سرنوشت هر کودک در دست اوست و اوست که سرنوشت نیک و بد نوزادان را به «رِنِنت» و «شای» تقریر می‌کند.

«هاثور» در تصاویر و نقوش مصری به‌هیأت‌های مختلفی نمایان می‌شود و معمولاً او را در شمار خدابانوانی نشان می‌دهند که تنبور می‌نوازند و زینت سر آنان قرص خورشید و شاخی است که بر سر دارند، و گاه او را به‌شکل ماده گاو یا زنی با سر گاو نیز نشان داده‌اند. «هاثور» را دختر و زن «رع» می‌دانستند.

حو، سیا، سِحِم، حا

«حو»، «سیا»، «سِحِم»، و «حا» (Heh) در اساطیر مصر موکلان آفرینش‌اند. «حو» و «سیا» در شمار پاسداران زورق «رع»‌اند و گوئی هم آنان‌اند که «رع» را به‌آفرینش برمی‌انگیزند. و بنا بر روایات، «حو» و «سا» رفتارشان همانند «تحوتی» است، و در تصاویر آن دو را به‌هیأت مردانی ریشدار نمایانده‌اند، و آن دو را چشم «حور» نیز خوانده‌اند. در اساطیر «ممفیس» نیز «حو» و «سیا» زبان و دل «بتاح» و نیروی اصلی آفرینش‌اند.

«سِحم» نقشی همانند «حو» و «سیا» دارد و زن او «حِت» (Hehet) زمینهٔ «نون» اقیانوس آغازین و فضای بی‌کران است. در تصاویر «حا» را به‌هیأت مردی نشان داده‌اند که نی خمیده‌ئی دارد که نماد شادمانی و زندگانی دراز است و در برخی روایات او را خدای خانه‌ها دانسته‌اند.

خدابانو ماعِت

«ماعت» (Mayet) دختر «رع» و زن «تحوتی» و از سرنشینان زورق «رع» است. «ماعت» انوار «رع» و گرداننده جهان از بی‌نظمی به‌نظم و سامان‌دهندهٔ جهان است. بنا بر روایات، زمان فرمانروائی «ماعت» بر جهان زمانی است که در همه جا یگانگی و صلح حاکم بود و مردم وظایف خود را انجام داده به‌فرامین خدایان گردن می‌نهادند. فرعون خود را بزرگ‌ترین پیرو «ماعت» و ارزانی‌کنندهٔ «ماعت» (صلح و آرامش) به‌خدایان، به‌جای قربانی، می‌خواند و زندگانی خدایان را همه از او می‌دانست.

فراعنهٔ مصر خود را برگزیدگان و نمایندهٔ «ماعت» بر زمین می‌نامیدند و در بسیاری از روایت‌ها برافتادن سلاله‌های فرمانروایی را به‌سبب به‌کار نبستن سنت «حور» دانسته‌اند. «ماعت» نزد عامه بیش از خدابانوان و خدایان دیگری که فراعنه خود را به‌آنان منسوب می‌کردند محبوبیت داشت.

«ماعت» در اسطورهٔ «اُوزیریس» نقش راهنمائی مردگان را در تالار عدالت به‌عهده دارد. در این نقش پَر او را در یک کفه ترازو و دل مرده را در کفهٔ دیگر می‌گذارند و اگر پر «ماعت» سنگین‌ترین باشد مرده گناهکار است و به‌دوزخ خواهد رفت.

«ماعت» در تندیس‌ها و تصاویر کهن مصری به‌هیأت زنی است در قایق «رع» و در اسطورهٔ «اوزیریس» بر سر «اوزیریس» نشسته و تاجی از پر شتر مرغ به‌سر دارد.

برخی از خدایان مرگ

علاوه بر «اوزیریس»، خدایان و خدا-بانوان زایش هر یک به‌گونه‌یی با مرگ و دیار غرب یا سرزمین مردگان رابطه داشتند؛ در این میان خدایان دیگری نیز بودند که‌ با جهان زیرین مربوط می‌شدند. از آن جمله‌اند:

سوکر

«سوکر» (Seker) یا «سوکریس» (Sokaris) نخست از خدایان «ممفیس» بود و آن‌گاه از خدایان سواحل نیل غربی و خدای تاریکی‌ها، زوال و مرگ شد. بنا بر روایتی «سوکر» روح «گِب» و فرمانروای شنزارها است که در جهان زیرین قرار دارد و زورقِ «رع» به‌هنگام رسیدن به‌جهان زیرین برای گذار از این صحاری به‌اژدها-ماری بدل می‌شود. معبد «سوکر» «رو-ست‌او» (Ro-Setau) یعنی «دروازهٔ راه» نام داشت و این نام بازگوی نقشی است که در آن «سوکر» بر دروازهٔ جهان زیرین ایستاده و دل مردگان را به‌هنگام گذر از دروازهٔ دیارِ غرب قوت می‌بخشد.

در نقوش و تندیس‌های کهن مصری «سوکر» را به‌هیأت شاهین، قرقی یا مومیایی با سر قرقی نشان داده‌اند. در تصاویر کهن او را در کنار «اوزیریس» نشان داده‌اند و در روایتی از او با نام ترکیبی «بتاح سوکر-اوزیریس» یاد کرده‌اند. «سوکر» در این تصاویر کوتاه‌قد است و عضلاتی سطبر دارد در برخی از نقوش هم سر طاسی دارد که بر آن شاخ روئیده است. در یک تصویر هم «سوکر » را به‌هیأت «خپر» یا سرگین‌غلطانی نشان داده‌اند که او را با آفرینش پیوند می‌دهد.

خدابانو سِلکِت

«سِلکِت» (Selket) یا «سرکوت» (Serquet) عقرب-خدابانو از خدابانوان چهار سرچشمهٔ نیل و از این رو خدابانویِ حاصلخیزی جهان زیرین است. در روایتی «سِلکت» زن «نخب‌کاوو» (Nekhebkau) از خدا-ماران جهان زیرین است و «‌اِپِپِ» را در زندان جهان زیرین پاسداری می‌کند. در همین روایت «سِلکِت» مردگان را در جهان زیرین به‌زنجیر می‌کشد و شوهر او غذای مردگان را فراهم می‌آورد و نقشی دوستانه دارد. در اسطورهٔ «اوزیریس» «سلکت» «ایزیس» را در پرورش «حور» یاری می ‌کند و در انجام مراسم تدفین همکار «اوزیریس» است. در تصاویر و تندیس‌های مصری «سلکت» به‌هیأت زنی با سر عقرب، در پای تابوت مردگان است و گاهی شبیه به «ایزیس» است که با دستان بال مانندش از مردگان محافظت می‌کند.

خدابانو مِرت سِگِر

«مِرت سِگِر» (Mertseger) معشوق غرب و ساکن افولگاه خورشید یا جهان زیرین است. معنی نام او چنین است: «دلدادهٔ آن که خاموش است» و لقب دیگر او «قلهٔ غرب» است، و بنا بر روایتی ساکن قلهٔ کوه بلندی است که فرعون را در آن مدفون کرده‌اند، «مرت سِگِر» حافظ انسان‌ها در برابر نیش مار است و خطاکاران را با بیماری و مرگ کیفر می‌دهد. در نقوش مصری «مِرت سِگِر» را به‌هیأت شیری که خطاکاران را دنبال می‌کند، و مار کبرا یا زنی با سر مار کبرا نشان داده‌اند.

چهار پسر حور و گب

در روایات مصری «حور» و «ایزیس» چهار فرزند دارند که بنا بر اسطورهٔ «اوزیریس»، با جهان مردگان پیوند دارند. بنا بر روایتی «گب» چهار فرزند دارد که از نیلوفر آبی بر اقیانوس آغازین جهانِ «نون» تولد یافته‌اند و پس از آن که از آب برگرفته شدند به‌فرمان «رع» فرمانروای چهار جهت اصلی شدند.

تصاویر اینان در نقوش کهن مصری ترکیبی است از هر دو روایت و آنان را در کنار سریر «اوزیریس» در تالار قضاوت مردگان و ایستاده بر گل نیلوفر آبی نشان می‌دهند[٧].


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- در اساطیر مصر روح انسان بعد از مرگ به‌غرب کوچ می‌کند و غرب نماد جهان مردگان و جهان تاریکی و جایگاه افول خورشید است.
[٢]- Erman (trans), ptramid texts, p575 ff
[٣]- در مصر هنوز هم وقتی خورشید می‌گیرد «مردم» با کوبیدن طبل و سنج و برآوردن هیاهو می‌کوشند «اپپ» را بترسانند تا «رع» را رها کند.
[۴]- J.B.,The Ancient Near Eastern, P.569 Pritchard
[۵]- باجلان فرخی، آفرینش جهان در اساطیر مصر (۱)، کتاب جمعه، سال اول، ۱۰ آبان‌ماه ۱۳۵۸، شماره ۱۳، صص ۱٠۲-۱۱۳
[٦]- بس (خدابانو-گربه)، از خدایان کهن دلتای نیل، خدای بانو حافظ موجودات از نیش مار و خدابانوی شادمانی، موسیقی و رقص است. او را دختر و زن «رع» می‌خوانند. و معتقد بودند که «رع» را در برابر دشمن سرسختش «اپپ» که هیولائی اژدها مار بود محافظت می‌کند. بزرگ‌ترین معبد این خدابانو در «تِبِس» قرار داشت.
[٧]- باجلان فرخی، آفرینش جهان در اساطیر مصر (۲)، کتاب جمعه، سال اول، ۱۷ آبان‌ماه ۱۳۵۸، شماره ۱۴، صص ۱۲٦-۱۳٦



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

کتاب جمعه، سال اول، شماره‌های ۱۳ و ۱۴؛ برگرفته از منابع زیر:
Middle Eastern Mythology. Hook. Pelican.
Egyptian Mythology. v. Ions. Hamlyn.
Larousse World Mythology. Hamlyn.
New Larousse Encyclopedia Mythology. Hamlyn.
Egypt. Gordon water field. T&H.
Colourbook of Egyptian Mythology. Octopus.