فهرست مندرجاتابنمیمون كه بود و چگونه میاندیشید؟
- مفهوم خدا از دیدگاه ابنمیمون
- نبوّت از دیدگاه ابنمیمون
- شریعت از دیدگاه ابنمیمون
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[فیلسوفان یهودی] [ابنمیمون]
ابنمیمون (موسیبنمیمون، ١١٣۵-١٢٠٤) اهل اسپانیا، بیتردید بزرگترین نام در فلسفۀ میانۀ یهودی بود، اما این نه بهدلیل خلاقیت چشمگیر او در تفكّر فلسفی به معنای دقیق كلمه است، كه شایستۀ چنین شهرتی است، [بلكه] در عوض برجستگی ابنمیمون را كه مشهورترین تدوینكنندۀ شریعت دینی یهود نیز بود - باید بیشتر در حوزۀ وسیع تلاش او در كتاب «دلاله الحائرین» جستوجو كرد كه میكوشد هم شریعت را حفظ كند و هم فلسفه را (كه پرده دریهای آن همانطور كه او توجه داشت، مخرب شریعت است)، بیآنكه مسائل را كتمان نماید و یا تلاش نماید تا در سطح نظر راه حلّی نهایی و عموماٌ الزامآور را در باب تعارض [آن دو] تحمیل نماید.
ابنمیمون همانگونه كه در مقدمۀ كتابش روشن ساخت وظیفهای را كه بر خود فرض كرده بود بسیار خطرناك میدانست و از اینرو، به مجموعۀ كاملی از اقدامات احتیاطی توسّل میجوید كه برای كتمان مقصود حقیقی او از مردم، درنظر گرفته شده است. مردمی كه به سبب فقدان صلاحیتهای لازم، در معرض آناند كه كتاب را بد فهمیده و از رعایت شریعت سربپیچند. به تصریح خود ابنمیمون، این اقدامات احتیاطی، شامل گزارههای متناقض عمدی است تا خوانندۀ ناآزموده را گمراه سازد. این بهصراحت نتیجه میدهد كه بههیچ وجه ممكن نیست تعبیری را از عقیدۀ ابنمیمون ارائه كرد كه با این یا آن عبارات كتاب «دلالت» نقض نشود و یا بهنظر نرسد كه نقض میشود. با وجود این، ملاحظۀ این مجموعه بهعنوان یك كل منسجم و ملاحظۀ برخی اشاراتی كه در این كتاب یافت میشود، ظاهراٌ نشاندهندۀ این است كه عقیدۀ حقیقی ابنمیمون در برخی نكات اصلی، از دسترس حدس و گمان خارج نیست.
[↑] مفهوم خدا از دیدگاه ابنمیمون
تناقضات ظاهری و یا واقعیای كه انسان ممكن است در كتاب «دلالت» با آن برخورد كند، شاید بیش از هر جای دیگر، در عقیدۀ ابنمیمون راجع به خدا یافت شود. بهنظر میرسد هیچ فرض معقولی قادر نیست تفاوت بین سه دیدگاه زیر را توجیه كند.
١- خداوند ارادهای ازلی دارد كه به قوانین طبیعی مقّید نیست. او جهان را با عمل ارادی خود در زمان خلق كرد و نظم طبیعت را بر آن تحمیل نمود. این خلقت، عظیمترین معجزه است؛ و اگر فقط و فقط این معجزه پذیرفته شود، سایر معجزات نیز، همانند مداخلات خداوند [در طبیعت] كه با سلسلۀ جبری و علّی حوادث برخورد دارد، میتواند ممكن تلقی شود. باید خدای فلاسفه را - كه اختیار جدا كردن بال مگسی را ندارد - مردود شمرد. این تصوّر، موافق دیدگاه سنّتی دینی در مورد خداوند است و اگر بنا است به ظاهر گفتۀ ابنمیمون اخذ شود [باید گفت] كه او این دیدگاه را اختیار كرده است؛ زیرا در غیر این صورت، دین تضعیف میشد.
٢- انسان از داشتن هر نوع معرفت ایجابی در مورد خداوند، عاجز است. نسبت دادن اموری به خداوند كه به اصطلاح، اوصاف باری نامیده میشود، مثل حكمت و یا حیات نباید به این عنوان تلقی شود كه خداوند دارای یك صفت ایجابی است كه بهعنوان حكمت و یا حیات مشخص شده است؛ زیرا این صفات با صفات قرینۀ آنكه در موجودات مخلوق یافت میشود، مشابه است و واقعیت این است كه تشابه اسمی، یگانه تشابه بین حكمت خدا و انسان و یا به همان علت، بین وجود خدا و انسان است. برخلاف صفاتی كه بر موجودات مخلوق حمل میشود، صفات الهی دقیقاً سلبی هستند؛ آنها بیان میكنند كه خداوند چه چیز «نیست»؛ مثلاً او «غیرحكیم» نیست كه این همانگونه كه ابنمیمون معتقد بود، بیانی ایجابی نیست.
شبیه این نوع الهیات سلبی را میتوان در نوشتههای فیلسوفان مسلمان، همانند ابنسینا، كه معروف است قدری در ابنمیمون تأثیر گذاردهاند، یافت؛ اما آنها بر این جنبه از عقایدشان در مورد خداوند بسیار كمتر تأكید ورزیدهاند. ابنمیمون از این مسئله «ضمناً» برای توجیه این گزاره استفاده میكند كه تنها معرفت ایجابی ممكن در مورد خداوند، معرفتی است كه از طریق افعال او حاصل میشود، كه ابنمیمون این افعال را كاركردهای گاه مفید و گاه مخرّب نظم طبیعی معرفی میكند؛ به تعبیر دیگر، معرفت انسان در مورد خداوند، در معرف به دو علمی كه به این نظام میپردازند؛ یعنی فیزیك و متافیزیك، ادغام میشود.
٣- مطابق نظریه ارسطو، خداوند یك عقل است. این قاعده رایج در بین فیلسوفان میانه كه بر آن است كه در خداوند عقل و عاقل و معقول یكی هستند، برگرفته از این نظریۀ ارسطو است كه خداوند فقط خود را تعقّل میكند. ابنمیمون این قاعد را برگزیده، اما آنرا در پرتو روانشناسی و معرفتشناسی انسان تفسیر كرد و متذكّر شد كه براساس نظریۀ ارسطو، عمل تعقل انسانی (و نه فقط تعقل خداوند) موجب وحدت عاقل و معقول میشود. این تشابه بین عقل الهی و عقل انسانی كه ابنمیمون آنرا مطرح میسازد، كاملاٌ به وضوح حاكی از وجود همانندی خاصّ بین این دو است؛ به تعبیر دیگر، مغایر با الهیات سلبی [مطرح شده در] دیگر عبارات «كتاب دلالت» است. تفسیر ابنمیمون همچنین حاكی از آن است كه خداوند نه تنها به خودش علم دارد (اگر قرار باشد كه ضمیر انعكاسی فقط به ذات متعال اشاره داشته باشد)، بكله به متعلقهای تعقل؛ یعنی مقولاتی كه بیرون از او هستند نیز علم دارد؛ ولی به فضل علم ازلی، متعلقهای تعقل - كه قاعدتاٌ در ساختار معقول جهان ادغام شدهاند - با خود خداوند یكی هستند.
با توجه به ارتباطی كه دیدگا الهیات سلبی بین خدا و جهان متضمّن است، مفهوم خداوند بهعنوان یك عقل به سختی با الهیات سلبی ابنمیمون سازگار است و با نظریۀ كلامی او نیز كه بر ارادۀ خداوند متمركز است، و سازش ندارد اظهار میدارد كه ساختار جهان (مخلوق در زمان) از طریق عمل ارادۀ او بهوجود آمده است.
[↑] نبوّت از دیدگاه ابنمیمون
-اگر بتوان گفت كه ابنمیمون معتقد بوده است واقعیت را میتوان به طریقی فوق عقلانی، یعنی از طریق وحیهایی كه به پیامبران اعطا شده كشف كرد، معمای «كتاب دلالت»، دیگر وجود نداشت؛ اما مسئله اینطور نیست. ابنمیمون عقیده داشت كه انبیا - به استثنای موسی - استعدادهای عقلانی شدید را كه به آنها صلاحیت فیلسوف بودن میبخشد، با یك تخیل عظیم تركیب میكنند. آنطور كه اوبیان میكند، قوۀ عقلانی فیلسوفان و پیامبران، «فیضانی»[۱] را از عقل فعّال دریافت میكند. در مورد پیامبران، این «فیضان» نه تنها موجب فعالیت عقلانی میشود، بلكه به قوۀ تخیل نیز راه یافته و به تصورات و رؤیاها دامن میزند.
این واقعیت كه انبیا از تخیل نیرومندی برخوردار هستند به آنها هیچ برتری معرفتی نسبت به فیلسوفان كه از آن بیبهرهاند، نمیبخشد. موسی كه به طبقهای بالاتر از دیگر انبیا تعلّق داشت یه تخیل توسّل نجست. براساس متن دیگری از ابنمیمون، یعنی تفسیر او بر میشناه، انبیا به وحدت با عقل فعّال نایل میشوند، از اینرو، آنها فیلسوفان برتر، هستند (برای بحث كاملتر در مورد عقیدۀ ابنمیمون دربارۀ نبوّت و تصوّر او از نقش انبیا در حیات سیاسی، مقاله «ابنمیمون» را [در دائرهالمعارف پل ادواردز] ببینید).
مقصود از قوانین و دینی كه موسی بنیاد نهاد نه تنها تأمین سعادت مادی و امنیت اعضای جامعه، بلكه همچنین تسهیل فهم حقایق عقلانی برای كسانی بود كه استعداد كافی دارند تا از رموز مختلفی كه در قوانین و اعمال دینی گنجانده شدهاند، پرده بردارند. این بدان معنا نیست همۀ عقایدی كه بهوسیلۀ یهودیت تلقین شدهاند درست باشند. برخی در واقع، حقایق فلسفی را بیان میكنند، هر چند به شیوهای نامناسب و به زبانی كه متناسب با ظرفیت عقلانی مردم عامی است؛ مردمی كه عموماً نمیتوانند اهمیت عقایدی جزمی را كه ملزم به اذعان آن هستند بفهمند، اما عقاید دیگر، هر چند دروغ، برای تأمین نظمی عمومی - كه عدالت را پاس دارد - ضروریاند. این اعتقاد كه خداوند بر گنهكاران خشمگین است، از این قبیل میباشد.
[↑] شریعت از دیدگاه ابنمیمون
تا آنجا كه به شریعت، یعنی احكام دینی مربوط است دو جنبه از دیدگاه ابنمیمون را میتوان از هم تمیز داد. از یك سو، او باید معتقد میبود كه شریعت، در تفوق خود یگانه است؛ هیچ اساسی برای مقایسه میان موسی كه این شریعت را اشاعه داد با هیچ كدام از انبیا (و ی با هیچ انسانی) كه در گذشته وجود داشتند و یا در آینده ظهور خواهند كرد، وجود ندارد، بنابراین، این شریعت برای همیشه معتبر است. این اظهار ایمان، حداقل از حیث فروض آن در مورد آینده، فاقد توجیه فلسفی است. با وجود این، این دیدگاه را میتوان از منظر مجادلات اسلامی و شاید همنظر به تمایلات اولیه در میان «حایرین» به تسامح در رعایت احكام، برای بقای یهودیت ضروری دانست.
آگاهی ابنمیمون از نقش اتفاقات تاریخی در تأمین احكام، جنبۀ دوم موضع او را مشخص میكند. او به كرّات تأكید كرد كه موسی بایستی دو شرط را عملی میساخت: [یكی اینكه] باید شریعت وی متفاوت میبود، اما این شریعت نمیتوانست چندان متفاوت از رسوم و احكام مشركانی باشد كه بنیاسرائیل در میان ایشان میزیستند. مردم نمیتوانستند با چنان سرعتی تغییر در شیوۀ زندگیای را كه به آنخو گرفته بودند، تاب بیاورند. برای نمونه، احكام مربوط به قربانی، از توجه به ضرورتهای یك وضعیت تاریخی خاص ناشی میشود. [دیگر اینكه] همانطور كه طبیعت برای شكل دادن به یك موجود زندۀ خودكفا، از تمهیدات پیچیدۀ فراوانی استفاده میكند، رهبر سیاسی نیز كه باید جامعۀ خود را شكل دهد گاهی مجبر است تا به یك نیرنگ ویا یك شیوۀ انحرافی توسل جوید.
ابنمیمون همانند ارسطو معتقد بود كه حیات نظری بالاترین كمال ممكن را برای انسان بهوجود میآورد؛ اما او - تا حدّی تحتتأثیر نظریۀ سیاسی افلاطون كه فارابی و دیگران آنرا اقتباس كرده بودند - عقیده داشت. برخی افراد - و فیالمثل موسی و مشایخ بنیاسرائیل - این توانایی را دارند تا تفكر را با زندگی عملی تركیب نمایند. فعالیت پیامبر صاحب شریعت در برترین ظهور خودش از عمل خدا و یا طبیعت سرمشق میگیرد[٢].
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- overflow
[٢]- سه سنت فلسفی، صص ٢٤٠-٢٣١.
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ ابنمیمون كه بود و چگونه میاندیشید؟، سایت اینترنتی «کانون ايرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت»