فهرست مندرجاتاز تولدِ عشق اولیه تاکنون
(بخش نخست)
[قبل] [بعد]
[↑] از تولدِ عشق اولیه تاکنون
پروفسور هلن فیشر مردمشناس و محقق در رفتارشناسی، از آغاز ماجرای با هم بودن انسانها میگوید تا بر اساس آگاهی انسان به جزئیات احساسیاش از طریق کارکردِ هورمونها برای تطبیق بشر با شرایط متغیر، قادر باشیم عاشقانهتر از نسلهای گذشته زندگی کنیم.
او معتقد است ماجرای عشق از زمانی اتفاق افتاد که روی دوپا راه رفتن اجداد بشر شروع شد. از وقتی که موجود ماده نتوانست نوزادش را بر روی پشتش حمل کند و مجبور شد نوزاد را در آغوش بگیرد.
قضیهایی که ماده و نوزادش را آسیبپذیرتر کرده بود و فقط مادر و فرزندانی که حمایت زوج نر را داشتند شانس بیشتری برای زنده ماندن پیدا میکردند. از آن پس برای حفظ بقا در شرایط جدید؛ سیستمهای عصبی این شاخه از پستانداران بهگونهای شکل گرفت که احساس ماندن با جفت در مغزشان ماندگار شود و عشق متولد شد.
مطالعات نشان داده مدت زمان این حس عاشقی معمولاً بین هجده ماه تا سه سال بوده است یعنی زمانی که بین تولد تا راه رفتن نوزاد لازم است. مشاهده شده زنان قبیلهای در جنوب آفریقا هر چهار سال یکبار و هربار از پدری جدید باردار میشدهاند.
آمارهای جامعه مدرن نشان میدهد که نیمی از جداییهای زوجها در چهار سال اول زندگی مشترک اتفاق میافتد. یعنی بهطور غریزی شورِ عشق مجنونوار دو سه سالی بیشتر نمیماند.
اگر بخواهیم یک رابطه را بهطور کامل تجزیه تحلیل کنیم میتوان گفت در یک رابطه سه عنصر اصلی وجود دارد: شهوت، عشق و وابستگی عاطفی که هرچند لزومی ندارد این سه حتماً با هم در یک رابطه وجود داشته باشند، اما اغلب این اتفاق میافتد. شهوت به ایجاد رابطه جنسی و ارگاسم میانجامد، ارگاسم موجب افزایش هورمونهای میشود که با خود افزایش عاطفه، وابستگی و احساس عشق را بههمراه خواهد داشت.
دانشمندان با مطالعه بر روی روابط جنسی گذرا و «یک شبه» دریافتند که حتی رابطه جنسی تفننی (بدون تعهد) نیز سیستمهای مغزی را برای داشتن رابطه عاطفی، احساس وابستگی و عشق تحریک میکند. در یک پژوهش انجام شده توسط جاستین گارسیا (مردمشناس)، نیمی از کسانی که رابطه یک شبه داشتهاند، امیدوار بودهاند این رابطه ادامه پیدا کند و در یک سومشان هم تبدیل به رابطه بلندمدت شده است.
پژوهشهای خانم هلن فیشر و تکیهاش بر ساخت و کار هورمونهای افزاینده عاطفه (دوپامین، اکسی توزین و وازوپرسین) و بها دادن بهقدرت تطبیق رفتارهای انسانی با زندگی همیشه متغیر، به ما این قابلیت را میدهد تا آگاهانهتر ناظر فرایند طبیعی عشق باشیم.
شرایط اجتماعی امروزی باعث شده که انسانها تمایل داشته باشند دیرتر ازدواج کنند، یا طلاق بگیرند و دوباره ازدواج کنند. سایتهای اینترنتی برای قرار ملاقات، بنگاههای همسریابی، گروههای مشاوره و حمایتی بعد از طلاق، مشاوره و راههای موفقیت در ازدواج و کتابهای خودشناسی همگی به این قضایا دامن میزنند.
خوب است بدانیم که دوپامین عامل عشق است و بنابراین مراقب این هورمون در بدنمان باشیم. یا متوجه باشیم داروهای ضدافسردگی که حاوی سرتونین هستند، موجب کاهش دوپامین میشوند. نسبت به بوسیدنها سخاوتمندتر باشیم وقتی که بدانیم از نظر علمی، بوسیدن شریک زندگی، موجب کاهش کورتیزول (هورمون استرس) میشود. حتی یک شرکت تجاری ممکن است در آینده به این فکر بیفتد که بطریهای اکسیتوسین (هورمون عامل وابستگی و دوستی) را بستهبندی کند و بفروشد تا بشود انسانها را وادار کرد با بو کردن این محلول احساس وابستگی و اعتماد کنند (چیزی که گذشتگان به آن اکسیر عشق میگفتند).
شاید بتوان گفت با توجه به آگاهی انسان به جزئیات احساسی ناشی از کارکرد هورمونها، امکانات و داروهای جدید، افزایش طول عمر و شکستن تابوها و آزادیهای فردی، انسان امروز در مقایسه با تمامی دورههای قبلی، بهترین شرایط لازم را برای رضایت از زندگی مشترکش دارد. شاید بشود گفت که زمانه، زمانه عاشقشدن است.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- از تولدِ عشق اولیه تاکنون، گردآوری و ترجمه: آناهیتا ناهید، سایت اینترنتی مجلۀ مرد روز: ٢۵ ژانویۀ ٢٠۱۴
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ سایت اینترنتی مجلۀ مرد روز؛ برگرفته از:
□ Fisher, Helen. «The new monogamy: forward to the past: an author and anthropologist looks at the future of love.» The Futurist Nov.-Dec. 2010: 26+. Academic OneFile. Web. 30 Dec. 2013.