فهرست مندرجاتاسلام: آغازی نو، در تداوم سنتهای کهن
(رویکرد اسلامی بهزن و خانواده)
- اسلام و محیط پیدایش آن؛ گسست و پیوست
- گسست و پیوست در احکام شریعت
- جهاد، امر بهمعروف و نهی از منکر و زکات
- احکام اجتماعی؛ زن و خانواده
- رویکرد اسلامی به زن و خانواده
- احکام کیفری (حدود و دیات و قضاوت)
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[↑] ...
در چهار قسمت پیشین ذیل عنوان عام «اسلام آغازی نو؛ در تداوم سنتهای کهن» جز به تأثیر و تأثر سنتهای عربی اسلام و سنن پیشین در مورد مفهوم خدا و توحید، بهاحکام عبادی اسلام (نماز، روزه، حج، جهاد، امر بهمعروف و نهی از منکر و زکات) و نیز در بخش احکام اجتماعی به موضوع زن و خانواده پرداخته شد و در این قسمت تتمه موضوع زن و خانواده گزارش میشود که در این تتمه بهرویکرد اسلامی و تحولاتی که در صدر اسلام در این موضوع رخ داد اشاره میشود.
این گزارش نسبتاً مفصل نشان میدهد که اسلام در اغلب موارد مقررات و فرهنگ و سنتهای عربی در مورد زنان و خانواده و حق و حقوق آنان و فرزندان را امضا کرده و در واقع در متن سنن عرب حجاز یک سلسله تغییراتی هرچند گاه مهم و اثرگذار انجام داده است.[۱] گرچه این تغییرات بهجد غالبا بهسود زنان و در جهت بهبود وضعیت زنان در عرصه خانواده و جامعه بوده است اما در عین حال نمیتوان انکار کرد که در مواردی نیز برای زنان اعمال محدودیت کرده که البته موجب ناخرسندی اعراب هم بوده و حتی با اعتراض نیز مواجه شده است.[٢] قابل ذکر است که در روزگار جدید نیز برخی از پژوهشگران حتی مسلمان نیز بر این گمانند که در اسلام حداقل از جهاتی وضعیت زنان نه تنها بهبود پیدا نکرد بلکه بدتر هم شد.[٣]
اسلام هر نوع رابطه جنسی و لذت جویی و تولید فرزند را در خارج از کادر خانواده و غیر از طریق همسر رسمی و شرعی ممنوع دانست.[۴] مرز بین زن و مرد را با توصیههایی در مورد پوشش مناسب و یا حجاب پر رنگتر کرد.[۵] بههر حال این اخلاقیات جدید فاصله بین زن و مرد را بیشتر کرد. اما در این زمینه چند نکته قابل توجه و تأمل است:
اولاً، احکام و یا سفارشهای قرآن و پیامبر در مورد پوشش بهویژه پوشش زنان در بستر خاص و در زمینههای ویژه پوشش مردمان آن روز عربستان قابل فهم و تفسیر است و جدا کردن این سفارشها بدون در نظر گرفتن آن زمینهها چه بسا به بد فهمی و استنتاجهای نادرست منتهی شود، که شده است. از باب نمونه اشاره میشود که در جاهلیت پوشش بسیار اندک و در حد چند قطعه پارچه نادوخته (ازار = لنگ = حوله و ردأ) بود. لباس بهمعنای بعدی و بهویژه امروزین آن تقریباً رایج نبود. برهنگی رایج بود و حتی شرمگاه (به اصطلاح فقهی: عورتین) نیز آشکار بود و قبحی هم نداشت. این واقعیت هم از برخی از اشارات قرآن بهدست میآید و هم از کثیری از روایات نبوی و رهبران دینی چند قرن اول (مانند امامان شیعی). حتی شخص پیامبر نیز گاه کاملاً لخت بوده است (مانند عریان شدن کامل وی هنگام نصب حجرالاسود در جوانی - بنگرید به: صحیح بخاری، حدیث ۳۵۱؛ صحیح مسلم با شرح نووی، جلد ۴، ص ۳۴؛ المستدرک علی الصحیحین حاکم نیشابوری، جلد ۴، ص ۱۷). طبق روایات متعدد حداقل شمار قابل توجهی از اصحاب صفه در مدینه نیز عریان بوده و از پوشش پائین تنه نیز محروم بودهاند. این واقعیت شامل زنان هم بوده است و در واقع عرفی بود که ربطی بهجنسیت نداشت. در جاهلیت زنان و مردان گاه بهطور کامل عریان در کنار کعبه طواف میکردند. ظاهرا تا مدتها در دوران پس از اسلام هم این سنت ادامه داشته و از این رو آوردهاند که در سال نهم هجرت این عادت کاملاً نهی شد. در چنان فضایی قرآن و پیامبر بر پوشش تأکید دارند و تلاش این است که روابط جنسی مهار گردد و از مجموعه روایات چنین بر میآید که آنچه مورد تأکید شارع است پوشش عورتین بهویژه هنگام نماز است که واکنشی بود بهبرهنگی کامل مردمان در عصر نزول و تا حدودی بی بند و باری جنسی در آن دوره.[٦] در واقع پوشش آن قسمت از بدن که از نظر شارع نباید لخت باشد. طبق یک نظر عورت هم عبارت است از بین ناف تا زانو. پوشش حداکثری مخصوصا برای زنان بعدها ایجاد شده و منتهی به پرده نشینی نسبی و یا کامل زنان شده است. حتی برخی فقیهان مفهوم «عورت» را چنان گسترش دادند که شامل تمام اندام زن و حتی ناخن و بالاتر صدای زن هم شد. البته آیات حجاب در سوره نور و حجرات در مورد پوشش زنان بهطور عام یا همسران پیامبر تعارضی با این حکم کلی ندارد. بههرحال آنچه مسلم است این است که پوشش مسلمانان صدر اسلام اندکی بیشتر و منضبطتر از مردمان عصر جاهلی عرب بود و بسیار کمتر از لباس مردمان مسلمان (و البته عموم مردمان دیگر در سطح جهان و بیشتر در شرق و در آسیا) بود.[٧]
ثانیاً، نکته مهم این است که شماری ازتوصیههای قرآنی و یا نبوی در مورد روابط زن و مرد و از جمله پوشش و یا پرهیز از اختلاط یا نگاه شهوی کاملا ماهیت و حتی زبان و بیان اخلاقی دارد و نه قانونی و حقوقی و از این رو نباید به جهات کمّی و شکلی آن توجه کرد.
ثالثاً، در دوران پس از پیامبر، بهدلایل اجتماعی و سیاسی و حاکمیت یافتن وجوهی از فکر و فرهنگ و شخصیتهای متعصب و سختگیر نسبت بهزن (از جمله عمربن خطاب[٨])، بهتدریج تسامح اسلامی و شخص پیامبر نسبت بهزن بهزیان زنان و در جهت اعمال محدویت بیشتر علیه آنان تغییر کرد و حتی آن رفرمها و تحولات مثبت و آن آزادیهای صدر اسلام و زمان محمد نیز غالبا خنثی و بیاثر شد. شگفت است دینی که با ایمان یک زن آغاز شد و در واقع نخستین مؤمن آن یک زن است (خدیجه)[۹]، پس از درگذشت بنیادگذار آن دین و ظاهرا در اوج شکوفایی و بسط تاریخی آن طی دو قرن، تبدیل شد بهدین و شریعت سختگیر نسبت بهزن تا آنجا که زنان را بهطور کلی در عرصههای اجتماعی و سیاسی و حتی فرهنگی و علمی نیز گرفتار انواع محدودیتها کرد.
رابعاً، این اشتباه معرفتی رخ داد که سنت نبوی در قلمرو جامعه و سیاست با سنت عربی یکی گرفته شد و تمام گفتار و رفتار زمانی-مکانی و در نتیجه موقت او بهعنوان حکم شرعی الهی و جاوادنه تلقی گردید و این اشتباه و خلط مسایل و مفاهیم در مورد زنان مسئله ساز شد و در نهایت بهزیان آزادی و رهایی زنان از سنتهای جاهلی و قبیلهای تحول یافت. نیز در حوزه مسائل معرفتی بین توصیهها و ترجیحات اخلاقی اسلام در مورد رابطه زن و مرد و حفظ کیان خانواده و تعالی اخلاقی زنان و مردان با قانون و مقررات حقوقی و الزامی مساوی و مساوق گرفته شد. مجموعهای از عوامل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی سبب شد که در اسلام و بهویژه در دوران پرتنش پس از درگذشت پیامبر، بخشهایی از همان اندیشهها و سنتهای منفی جاهلی نیز در زیر پوست دین تازه و مناسبات نوین عربی-اسلامی ادامه حیات بدهد و در عمل صبغه اسلامی و مشروعیت مذهبی پیدا کند.[۱٠]
بههر حال عدم تداوم تغییرات اصلاحی بهسود زنان و در مقابل تقویت برخی محدودیتهای اخلاقی و یا اجرایی علیه زنان در دوران پس از پیامبر، بهعلل و عوامل اجتماعی و سیاسی و حتی اقتصادی و نیز بهشخصیتهای سیاسی و فرهنگی قرون اولیه بر میگردد که نباید آن را بهنام اسلام و یا بهمقتضای دین و ارزشهای عام اسلامی ثبت کرد و حداقل با آن ملازم گرفت.[۱۱] بهویژه باید بهتأکید گفت در دوران پس از پیامبر همان تفکرات گذشته موجب شد تا کسانی از صحابه و بعدها تابعین و تابعین تابعین روایاتی را بهنام پیامبر بر ضد زنان و در جهت نقض حقوق انسانی شان جعل کنند و یا روایات درست را با انواع دستکاری (تحریف لفظی و معنوی) تا در نهایت افکار و سنتهای متروک خود درباره زنان را با ادبیات و عقاید مذهبی توجیه نمایند و برای مؤمنان ساده اندیش مقبول نشان دهند. یکی از این اصحاب نامدار که بههر دلیل با جعل روایت فراوان خود در این زمینه نقش ویرانگری ایفا ابوهریره کرده است که از قضا یکی از منتقدان جدی وی در نقل روایات جعلی و یا تحریف شده از پیامبر عایشه همسر پیامبر اسلام است.[۱٢]
در بررسی تاریخ اسلام بهتفصیل بهاین تغییرات اشاره خواهد شد.[۱٣]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- از جمله ارجاع برخی اختلافات خانوادگی بهیک شورای مرضی الطرفین و متشکل از دو طرف (نسأ، ۳۵)، یک اقدام مهم و مؤثر و در عین حال رعایت حقوق برابر زن و مرد است که اسلام پیشهناد کرده و ظاهرا در گذشته نبوده است.
[٢]- جوادعلی (جلد ۵، ص ۱۳۹-۱۴۱) گزارش میکند که پذیرش تحریم زنا و شراب (خمر) برای اعراب بسیار دشوار بود و بر اساس روایتی از علی بن ابی طالب مردم طائف بهتحریم شراب و زنا تن ندادند و بهآن اعتراض کردند. اما در توضیح این خبر (البته با فرض صحت آن) باید بهدو نکته توجه کرد. یکی این که مردان عرب در عصر جاهلی بهزنا و شراب بهشدت معتاد بودند (شاید تحریم تدریجی مسکرات بهاین دلیل هم بوده است). نکته دوم این که مردم طائف در اواخر و در دوران پس از فتح مکه مسلمان شدند و میتوان احتمال داد که آنان نه با مبانی و لوازم تدین به دین اسلام آشنایی کافی داشتند و نه مجالی برای این آشنایی پیدا کرده بودند. با این همه این نکته هیچ از اهمیت گزارش یاد شده کم نمیکند.
[٣]- از جمله بنگرید بهتحقیق منصور فهمی. این نویسنده در کتاب خود ضمن این که تصریح میکند که محمد برای حمایت از زنان تلاش میکرده اما از جهاتی نیز دین اسلام (باید توجه داشت او بین محمد و اسلام فرق مینهاد) بر خلاف مقاصد پیامبرش موجب شد تا وضعیت زنان بهعقب برگردد (بنگرید بهص ۲۸).به عنوان نمونه بهاین فراز بنگرید: «در عصر بتپرستی، جنگجویان شبها جلوی خیمه، در وسط شنهای بیابان و در پرتو ماه گرد میآمدند و حلقه ای از دختران جوان و زنان آنها را احاطه میکرد. جنگجویان شور و هیجان نبردها را با سرود سر میدادند و اشعار خویش را که سرشار از احساسات خوش و طبیعی و روحیه ای باز و شاد بود بهنغمه میخواندند. این اشعار عموما با ابیاتی آغاز میگشت که بهزنی تقدیم شده بود که شاعر از وی الهام گرفته بود، چه با عواطف اش و چه با عشقی که الهام بخش او بود و چه با کیفیت زیبا و متعالی معشوق؛ و این زن، زن جامعه باستانی عرب، شایسته عشق و احترامی تلقی میشد که شاعر روح و قلبش را از وی الهام میگرفت.اما بعدها، وقتی که اسلام با حصر و خانه نشین کردن زن هرچه سختگیر شد، تأثیر منفی خود را بر جای گذاشت. آنچه شاعران در آغاز اشعار خویش میخواندند بهصورت زنی رؤیایی در آمد، زنی از زمان کهن که شاعران دیگر، او را نمیشناختند و زاده تخیلات ذهنی آنان بود. در حالی که اشعار عهد بت پرستی دیروز را هاله ای از سیمای واقعی زنی حی و حاضر، براگیزاننده، نیرومند و بنا بر ارزشهای اخلاقی، زیبا در بر میگرفت. شاعران مسلمان بهآنجا تنزل کردند که اشعار خود را بهگونه ای مصنوعی، با سیمای ساختگی زنی غیر واقعی زینت بخشید زیرا زنان مسلمان در زندگی نزار و پنهانی خود در اعماق خانه ها میپژمردند (ص ۱۳۴).البته در این مورد دو نکته قابل توجه است. یکی این که این نوع نگاه عمدتاً برآمده از افکار و اندیشههای اومانیستی و برابری طلبانه مدرن است که بهبرابری ذاتی آدمیان و حقوق ماتقدم انسانها بر هر نوع مؤلفه دیگر (از جمله مذهب و جنسیت و نژاد) باور دارد و دیگر این که سیاست های تازه اسلام (البته منظور همان احکام شرعی و یا اخلاقی مطرح در قرآن و سنت معتبر نبوی است نه احکام و سنت هایی که بعدها در فقه و یا در سنن مسلمانان جوامع مختلف رایج شده و اکنون بهنام اسلام شهرت یافته اند) در مورد زنان و خانواده و پوشش و مانند آنها را باید در چهارچوب جهانبینی و بهویژه انسان شناسی و از جمله معنویت و اخلاق خاص دینی آن فهم و تحلیل و تفسیر کرد تا داوری نهایی منصفانه تر و واقع بینانه تر باشد. چنان که این قاعده در مورد ادیان و اید ئولوژی های دیگر نیز صادق است.[۴]- اصولاً در دوران جاهلیت بهدلیل هرج و مرج جنسی و حداقل بیمبالاتی گسترده در روابط زن و مرد تعیین پدر فرزند کار دشواری بود و این البته از جهاتی موجب اغتشاش در روابط خانوادگی و مناسبات حقوقی میشد. اما اسلام از طرق مختلف بهاین اغتشاش پایان داد و بهگفته فاطمه مرنیسی (ص ۱۱۴) «هدف عده اطمینان یافتن از باردار نبودن زن بود تا در صورت باردار بودن زن، فرزند بهپدر اصلی اش منسوب شود. در دوره پیش از اسلام ارتباط و منسوب کردن فرزند به پدر فرزند یا مهم نبود (برای این که قبایل هنوز سنت مادرسالاری را حفظ کرده بودند)، و یا مشکل بود... تعیین پدر واقعی بچه در آن هنگام، یک نوآوری محسوب میشد».
[۵]- موضوع «حجاب» یکی از مهمترین و بحثانگیزترین موضوعات دینی و یکی از احکام پر مناقشه اسلامی در حوزه زنان و فمینیسم در حال گسترش است که، بهویژه در جهان مدرن و بهطور خاص از منظر تفکر و سنن نوین غربی، بسیار مورد پرسش و محل نقد و انتقاد شدید است. در آینده چگونگی جعل این حکم و سیر تحولی آن را بهتدریح و در بستر ثبت و بررسی وقایع تاریخ اسلام بررسی خواهیم کرد کنند. اما در اینجا بهاجمال تمام بهچند نکته اشاره میکنم:اولاً، استنباط وجوب شرعی حجاب بهمعنای پوشش سر و گردن و یا بازوها و قسمت پایین پا از آیات مربوطه (احزاب، ۵۹ و نور، ۳۰-۳۱) محل تأمل است و بهرغم غلبه نظریه وجوب کسانی هم صرفاً از منظر تفسیری و فقهی چنین وجوبی استنباط نمیکنند. فکر میکنم دیدگاه این دسته اخیر درست باشد.ثانیاً، اصطلاحات و مفاهیم بهکار رفته در آیات (مانند جلباب)، دقیقاً روشن نیست و حداقل میتوان بهگمان قوی گفت منظور اصلاح برهنگی و نیمه برهنگی رایج آن زمان در مورد مردان و زنان و در هرحال حداکثر رعایت همان پوشش متداول زنان عرب بوده منتهی با دقت و تحفظ بیشتر.ثالثاً، همان آیات (واجب یا غیر واجب)، بر اساس ضرورت و رفع مشکلی خاص (از جمله اصلاح پدیده برهنگی و نیز بهنص قرآن وقوع آزار جنسی زنان در کوچههای تاریک و شبانه مدینه) بوده و طبعاً بر اساس قاعده فقهی رابطه حکم و موضوع، با انتفاء موضوع حکم نیز منتفی خواهد شد و از این رو رعایت شکل و یا نوع خاصی از پوشش نمیتواند جاودانه باشد و از آن نمیتوان یک حکم شرعی دایمی استنباط کرد. چرایی و چگونگی نزول آیات حجاب و سیر تحولی آن نشان میدهد که در همان زمان پیامبر هم نوع خاص و فرم ویژه و محدوده معین و ثابت برای پوشش زنان (از سر و گردن گرفته تا تمام اعضای بدن) وجود نداشته و در واقع حمی خاص و ثابت تشریع نشده است. هرچه بود همان پوشش رایج و عرفی بود و اسلام بهدلایل کموبیش روشنی اندکی آنها را اصلاح و متحول کرد.رابعاً، از کاربرد آیات قرآن در این زمینه، میتوان استنباط کرد که بیان و مضمون توصیه ها از جنس توصیههای اخلاقی و ترجیهی (استحسانی و بهتعبیر فقهی استحبابی) است نه در مقام جعل حکم شرعی بهمثابه یک قانون الزام آور (به همین دلیل در قرآن هیچ مجازاتی دنیوی برای متخلفان لحاظ نشده است). مضمون و یا بهتر بگوییم «فحوا»ی آیات این است که زنان مؤمنه در پوشش و رفتارهای خود در حریم مردان مواظب باشند و بهتعبیر دقیق قرآن از «تبرّج» (احزاب، ۳۳) (قابل ذکر شماری مفسران تبرج را رفیق بازی خاص زنان شوهردار دانستهاند) دوری گزینند تا حریم ها حفظ شود و جامعه (زنان و مردان) بههمسرانشان وفادار بمانند و مرتکب زنا نشوند. اصولا واژه «تبرج»، که بهمعنای «خود عرضه کردن» است (نه لزوماً آرایش و یا رعایت نوعی خاص از پوشش چرا که تبرج رفتار زباندار و عامدانه است نه ظاهر و پوشش)، بهخوبی مراد و مقاصدالشریعه در این مورد را نشان میدهد. همان گونه که مردان با ایمان نیز لازم است از تبرج خودداری کنند.خامسا، اگر تمام این ملاحظات جدی را نادیده بگیریم و طبق فتوای فقیهان محترم پوشش تمام بدن و حتی سر و گردن را یک حکم دایمی شرعی بدانیم که زنان مسلمان حتماً باید رعایت کنند، با هیچ معیار فقهی و عقلی و نقلی نمیتوان حجاب را اجباری دانست و آن را برای زنان مسلمان و بهویژه زنان غیر مسلمان در یک جامعه اکثرا مسلمان تحمیل کرد و برای این تحمیل قانون وضع کرد و افراد را مجازات کرد.در هر حال بهگمانم حجاب بهمعنای پوشش خاص سر و گردن اگر هم در زمان واجب و لازم بوده (مانند بسیاری از احکام اجتماعی و مدنی دیگر) یک حکم جاودانه نیست.[٦]- بهگفته درست مرنیسی (۲۶۸): «توسل بهحجاب تنها هنگامی فهمیده میشود که ما نکوهیدگی زنا را، که اسلام علیه آن مبارزه میکرد، درک کنیم».
[٧]- گزارش این قسمت برگرفته از تحقیق مفصل و بسیار پر نکته آقای امیر ترکاشوند است که با عنوان «حجاب شرعی در عصر پیامبر» است. این تحقیق در بیش از هزار صفحه تنظیم و تدوین شده و در سال ۱۳۹۰ بهسامان رسیده و تا نگارش این سطور هنوز موفق بهاخذ مجوز برای نشر نشده است. مطالعه این تحقیق برای روشن شدن مفهوم حجاب شرعی و سیر تطور و تحول آن در بستر تاریخ اسلام و بهمقتضای مقتضیات روزگار و بهدست فقیهان بسیار مفید است.
[٨]- خانم فاطمه مرنیسی در کتاب خود «زنان پردهنشین و مردان جوشنپوش» بهخوبی و بهطور مستند نقش مؤلفههای اجتماعی و شرایط زمان پیامبر و سیر تحولی مثبت و منفی مقررات مربوط بهزنان از جمله حجاب را از آغاز تا دوران خلفای راشدین و بهطور خاص دیدگاههای خلیفه عمر در موضوع زن را در دوران پیامبر و پس از آن بهویژه در زمان خلافت اثرگذارش تشریح کرده است. او هم بهمقاومتهای کسانی چون عبدالله بن ابی بهدلایل خاص مادی و اجتماعی در برابر برابری خواهی محمد و برخی همسرانش (بهویژه عایشه و ام سلمه) اشاره کرده و هم بهنقش کسانی چون عمر پرداخته است. در مورد اول تحلیل مرنیسی (ص ۲۷۱ کتاب وی) را در کتاب دوم (فصل چهار در ذیل ماجرای افک عایشه) آوردیم اما او گفتارهای زیادی در باره سهم عمربن خطاب در این زمینه دارد. عمربن خطاب در زمان پیامبر، بهرغم ایمان استوارش بهمحمد، همواره یکی از منتقدان جدی وی در مورد زنان بود. او میگفت در مکه ما امیر بر زنانمان بودیم و در مدینه زنانمان بر ما امیر شدهاند و بدین ترتیب محمد را در این تغییر بنیادین و از نظر وی منفی مسئول و مقصر میشناخت. از اقدامات عمر این بود که از ذکر نام زنان در شعر نهی کرد چرا که آن را موجب رسوایی و فضیحت میدانست. قابل تأمل این که هنگام جمع قرآن در زمان ابوبکر تنها عمر بود که سوره کوتاهی از قرآن عرضه کرد که در آن حکم رجم (سنگسار) آمده بود و چون هیچ شاهدی برای انتساب آن بهوحی و قرائت پیامبر نداشت، مقبول نیفتاد و در نتیجه در قرآن قرار نگرفت. وی اصولا معتقد بود که در قرآن آیه رجم وجود داشت و در زمان پیامبر هم این حکم اجرا شده و پس از آن نیز ما آن اجرا کردهایم. مرنیسی (ص ۲۷۰) تصریح میکند «عمر فردی شجاع، عادل، از خود گذشته، و پرهیزگار بود، اما فضیلت های حضرت محمد را در مورد احتراز از خشونت و داشتن ملایمت پیام های اصلی این مذهب نو-چه در عمل و چه در نظر نداشت... عمر هر گز در مورد مقوله فردیت که دین نو در مورد آن تأکید میورزید، نمیاندیشید و اساسا از درک آن ناتوان بود. از دیدگاه او تنها راه برقراری نظم، ایجاد موانع و پنهانسازی زنان بود» (درباره عمر بعدا در زندگینامه وی بهتفصیل اشارت خواهد رفت).جوادعلی، جلد ۹، ص ۲۴۷ و ۲۷۴نیز: طبری، جلد ۲، ص ۴۴۵نیز خانم آرمسترانگ در کتاب خود بهبرخورد روا دارانه نخست با موضوع حجاب و سپس اعمال محدودیت بیشتر در این مورد را بررسی کرده و بهنکات قابل توجهی اشاره میکند. از جمله ایشان مهمترین حادثه در این تغییر موضع را تشدید جنگ و خشونت میداند. او در پایان این تحلیل میگوید «قوانین قرآن درباره زنان، تحتالشعاع آیات مربوط به جنگ قرار گرفت که بهناگزیر بر همه رویدادهایی که در آن زمان در مدینه اتفاق افتاد، تأثیر گذاشت». بنگرید بهصفحات ۱۲۵-۱۲۶ و ۱۳۱قابل تأمل این که مرنیسی نیز عیناً چنین تحلیلی از چگونگی و چرایی حجاب ارائه میکند. او نیز بهتفصیل شرح میدهد که در جهتگیریهای اصولی پیامبر در مسیر تحقق تدریجی برابری حقوقی زن و مرد بود اما بحرانهای اجتماعی و خشونتهای نظامی موجب شد که این سیر متوقف شود. او تصریح میکند که از سال سوم تا هشتم طرحهای پیامبر در جهت برابری زن و مرد شکست خورد. بنگرید به فصل نهم و از جمله ص ۲۴۴. نیز گفتنی است مرنیسی در مورد بردهداری نیز همین تحلیل را ارائه میکند.[۹]- منصور فهمی (ص ۳۷) مینویسد: «خدیجه نه همچون خدمتکاری که مطیع ارباب مستبدش باشد، بلکه برابر با شوهرش در نظرمان جلوه میکند و شوهرش را نه تنها از مشورت های خویش بهرهمند میسازد، بلکه حتی او را راهنمایی میکند. این آزادی زن آنجا بیشتر آشکار میشود که میبینیم خدیجه همراه شوهرش و همراه با پسر عموی جوانشان، علی، هر سه با هم بهخانه کعبه میروند تا در برابر خدای بزرگ محمد نماز بگزارند».
[۱٠]- با بررسی دقیق افکار و آداب عرب جاهلی در مورد زن و خانواده و فرزند و ازدواج و پوشش و دهها موضوع ریز و درشت مربوط بهجنس زن، میتوان بهروشنی رد پای همان افکار و سنت را در برخی دیدگاههای اسلامی و در زبان و ادبیات دین جدید ملاحظه کرد که حتی گاه عینا تکرار شده اند. البته این تداوم سنت و آداب کهن در بستر و در ادبیات فرهنگ و دین تازه، از منظر تاریخی، کاملا طبیعی و قابل فهم است و در عمل نیز حداقل تا حدودی گریزناپذیر بوده است. از این رو در تمام مقاطع تاریخی در تمام جوامع، این گسست-پیوست تاریخی رخ داد ه و میدهد. در متن بهبرخی از این افکار جاهلی اشاره شد. مثلاً فکر و عقیده جاهلی «وشاورهن و خالفهن» (با زنان مشورت کنید اما با آن مخالفت کنید) عینا بهنام بزرگان اسلام نقل شده است. این در حالی است که بهاستناد منابع کهن اسلامی پیامبر گاه با زنانش مشورت میکرد و بهنظر آنها احترام مینهاد و عمل میکرد. بهعنوان نمونه میتوان بهمشورت محمد با همسرش اُم سلمه در جریان حدیبیه اشاره که که پیامبر نه تنها با نظر اُم سلمه مخالفت نکرد بلکه بهآن عمل کرد (واقدی، مغازی، تحقیق مارسدن جونز، ۱۹۸۹، جلد ۲، ص ۶۱۳). یا برخی سخنانی که در نهجالبلاغه در مورد زنان نقل شده (کلام ۷۹ و ۲۳۰، فیض الاسلام) بازگویی همان افکار عقب مانده اعراب در مورد زنان است. البته باید دانست که این مدعا در صورتی درست است که واقعا پیامبر و یا علی و دیگر اصحاب و بزرگان صدر اسلام آن سخنان را گفته باشند. بیگمان بخش بزرگی از این روایات و اخبار در مورد زنان (مانند موارد و موضوعات متنوع دیگر) برساختههای قرون بعدی است که جعل است و احتمالاً به قصد مشروعیت و اعتبار بخشیدن به آن افکار سنتی و عربی بهپیامبر و دیگر بزرگان صدر نسبت داده است. اثبات آن چندان کار دشواری نیست. بهویژه در مواردی که این سخنان برساخته متأخر، آشکارا با مبانی مسلم دینی در تعارض اند. از قضا سخنان منسوب بهامام علی بن ابیطالب، که بدان اشاره شد، از نمونههای بارز این تناقض است.
[۱۱]- باید توجه داشت که احکام مربوط بهزنان در قرآن و حتی در سنت معتبر نبوی محدود و اندک است و بسیاری از آنها نیز کلی و غیر دقیق اند و اگر آن احکام اندک با احکام بسیار تفصیلی بعدی و از جمله در روزگار ما مقایسه شود، روشن میشود که تقریبا اکثریت قریب بهاتفاق این احکام جزئی و دقیق یا برآمده از اجتهادهای ضروری فقیهان در برابر پرسشهای پیاپی شرعی و عملی مؤمنان و مقلدان در ادوار مختلف بوده و یا مستقیماً برگرفته از قوانین و مقررات اقوام دیگر از عرب و غیر عرب بوده است. تحقیق و تفحص تاریخی نشان میدهد که بخشهای قابل توجهی از احکام فقهی مربوط بهزن و خانواده در فقه و شریعت اسلامی برگرفته و یا ملهم از احکام مذهبی زرتشی عصر ساسانی است. در تاریخ ایران باستان گزارشی از شریعت گسترده زرتشتی دادهام و میتوان آنها را یک بهیک با فقه اسلامی مقایسه کرد و یکسانیهای شگفتانگیز و یا مشابهتهای آشکار را مشاهده و ملاحظه کرد.در اینجا بهمناسبت از باب نمونه گزارش کوتاهی از برخی مقررات فقهی مذهب زرتشتی ساسانی را میآورم.حجاب. در ایران ساسانی زنان بهویژه در شهرها و باز هم مخصوصا در خاندانهای شهری و بهطور خاص تر در دربار و طبقات اشراف پوشش کامل داشتند. آرایش برای زنان عادی حرام شرعی بود. بین زن و مرد دیوار ستبری وجود داشت و زنان اشرافی و درباری هرگز در برابر مردم قرار نمیگرفتند و دیده نمیشدند. بهطور خاص چادر، که امروز بهعنوان حجاب برتر اسلامی در ایران متداول است، حجاب اشرافی زنان ایران بود. چادر مشکی بهویژه چنین بود. در ایام قاعدگی زن آمیزش جنسی حرام و ممنوع بود و ارتکاب آن مجازات داشت. سقط جنین شدیدا حرمت داشت و مرتکبین آن با مجازات مرگ مواجه بودند. از نظر قانونی زنان با بردگان و کودکان برابر بودند. از باب نمونه میزان مهریه دختران و زنان در حدود دو هزار درهم بوده که با قیمت یک برده برابر بوده است. در این زمان از نظر مذهبی دختران در سن ۹ سالگی و پسران در ۱۵ سالگی بهازدواج تشویق میشدند. چند همسری (تعدد زوجات) رواج کامل داشت و اغلب بزرگان و بهویژه شاهان از زنان پرشماری تحت عناوین مختلف (و غالبا معشوقه) بهره میگرفتند. حق طلاق با مرد بود. اگر زنی از تمکین جنسی در برابر همسرش خودداری میکرد (= نشوز و ناشزه در فقه اسلامی) و بهطور کلی اگر زن بهوظایف خود در قبال شوهر تن میزد، مرد میتوانست او را طلاق دهد. نیز اگر زن عقیم و نازا بود، مرد حق طلاق داشت. البته در مواردی نیز زن میتوانست حق طلاق داشته باشد. در ازدواج اذن پدر برای زن لازم بود و اگر زنی بدون اذن ازدواج میکرد فرزند ناصالح شمرده میشد. ترک منزل پدری برای کسب آزادی ازدواج غیر قابل تحمل بود. آمیزش جنسی بدون ازدواج و زناشویی ممنوع بود و این عمل دزدی تلقی میشد. عمل لواط شدیدا حرام و ممنوع بود و ارتکاب این عمل زشت مجازات اعدام داشت. این فهرست ادامه دارد. مشروح آن را در کتاب «شاهنشاهی ساسانی» ،اثر تورج دریایی، ص ۱۷۱-۱۷۲ و ۱۷۵ ملاحظه کنید.[۱٢]- در این مورد بنگریر بهتحقیق مفید فاطمه مرنیسی در کتاب «زنان پرده نشین و مردان جوشن پوش».قابل ذکر است که احتمالاً و بهصورت گریزناپذیری برخی رفتارهای پیشین عربی در مورد زنان در رفتار پیامبر اسلام نیز وجود داشته که به سهم خود در تداوم برخی سنتهای قبلی بیتأثیر نبوده است. چنانکه یکی از زنان پژوهشگر مسلمان در آمریکا بدان اشاره کرده است. لیلا احمد بر این نظر است که «استمرار برخی سنتهای قبیلهای در رفتار حضرت محمد در برخورد با زنان بود که در فرجام این امکان را در اختیار قدرتمندان نهاد تا با فرازمند کردن این بخش از رفتارهای او، آموزههای قرآنی دلالتکننده بر مساوات زنان و مردان و مؤکد رفتار عادلانه با زنان را بهحاشیه برانند و بهسکوت برگزار کنند». محمد کریمی زنجانی اصل، دیباچه کتاب «زنان پرده نشین . ..، اثر مرنیسی، ص ۱۶.[۱٣]- گزارش این فصل، جز منابعی که در متن بهآنها اشاره شده، عمدتاً برگرفته از جوادعلی است: جلد ۴، صص ۳۵۷-۳۵۹، ۶۰۸-۶۰۹، ۶۱۷-۶۲۰، ۶۲۳-۶۲۷، ۶۴۱-۶۴۴، ۶۵۵-۶۵۶؛ جلد ۵، صص ۲۷، ۱۳۹-۱۴۲، ۴۹۸-، ۵۲۷نیز: خضری بک، تاریخ الامم الاسلامیه، ص ۲۰نیز: احسان صدقی العمد، الحجاج بن یوسف الثقفی، بیروت، دارالثقافه، ۱۹۷۳، ص ۵۱۱
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ حسن یوسفی اشکوری، «رویکرد اسلامی به زن و خانواده»: اسلام آغازی نو؛ در تداوم سنتهای کهن − ۵، وبسایت رادیو زمانه: ۱۶ آبان ۱۳۹۲