فهرست مندرجاتاندیشه انتقادی
(برنامۀ ۹)
آغاز انتقاد مدرن
- آشناییزدایی
- عصر انتقادهای ریشهای
- سنت و انتقاد مدرن
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
انتقاد مدرن نه با انتقاد مستقیم از جهان و بیسامانی آن، بلکه با انتقاد از زبان و معرفتی که جهان را تبیین میکند، آغاز میشود.
در ایران، آغازگر انتقادگری در این معنا، میرزا فتحعلی آخوندزاده است. او در نقدی که بر مثنوی مولوی نوشته، میگوید: «در مورد عقل و شعور و ذوق ملای رومی هیچ حرفی نیست. اما به اندازهای جلف و سبک است که ماها در مقابل او اشخاص موقر و با تمکینی هستیم.» او «به درجهای بیعار و دراز نفس است که از سخنانش حوصله خواننده سر میآید، و اکثر مطالبش، بهغیر از حکمت و افسانههای بامزه، کهنه و مندرس و بیلذت است، و بلکه اقوال بیمعنایی است که با تکرارهای کسالتانگیز به قلم آمده است. ترجمه آن به زبانهای دیگر عدیمالامکان است زیرا مطلب معین نیست، سخنان جسته گریخته است که با الفاظ تازهای تکرار میشود. هر کلامی که به زبانهای دیگر به ترجمه نیاید بدون شک فاقد مضمون است.» از مضمون این انتقاد درمیگذریم و تمرکز میجوییم روی نکتهای مهم در نظر آخوندزاده که موضوع ترجمهپذیری مثنوی است. اینکه سخن آخوندزاده در این باب خام است، بحثی دیگر است، بحث اصلی بر سر این است که چه شده است که آخوندزاده به قصد انتقاد از منظر زبانی بیگانه به بیان مولوی مینگرد. نکتهی کاملاً تازه در سخن آخوندزاده این است، وگرنه در گذشته نیز این امکان وجود داشت که کسی بیاید و شاعری را که نمیپسندد پریشانگو بخواند.
[↑] آشناییزدایی
این نگاه بیرونی، آشناییزدایی است، کنار گذاشتن عادتهای کهنه است، ترک شیوههای معهود و معمول در اندیشه و سخنوری است. با این نوع نگاه است که تازه پدیده را میشناسیم، میشناسیم به این اعتبار که اکنون قادریم تصور کنیم که پدیده میتوانسته است چیزی دیگر باشد و ممکن است چیزی دیگر جای آن را بگیرد. تقدیری در کار نیست. محکوم نیستیم به آنچه هست گردن بگذاریم و با بد و خوب وضع موجود بسازیم.
پیش از عصر جدید نیز پیش میآمده که متفکری آثار پیشینیان خود را انتقادی بخواند و بر آنها نقد بنویسد. مثال: غزالی از ابن سینا انتقاد کرده و بر خود وی از سوی ابن رشد انتقاد شده است. در هر دو مورد مبنای انتقاد سنتی است که وجود دارد، متنهایی است که نقش کانونی را دارند. دعوا در این نمونه بر سر روا بودن فلسفه در فکر اسلامی است.
غزالی معتقد است که فلسفه به ضلال یعنی گمراهی منجر میشود، ابن رشد او را به بدفهمی متهم میکند و با جدا کردن مقال فلسفی از مقال شرعی راهی برای تداوم فکر فلسفی پیدا میکند. در این میان هیچکس سنتشکن نیست، نه غزالی نه ابنرشد. هر یک گرایشی را نمایندگی میکند و آن را پیش میبرد. ابن رشد هم اگر بهدست فراموشی سپرده نمیشد، تا زمانی که روحیهی انتقادگری غلبه نمیکرد، نمیشد از نوشتههایش تفسیری سنتشکنانه داشت.
[↑] عصر انتقادهای ریشهای
در انتقاد معمول و سنتی، از منظر بخشی از یک سیستم نظری به بخش دیگر مینگریم و با همان ارزشهای پایهای سیستم، نقصهایی را یادآور میشویم، مهمی را غیر مهم و احیاناً غیرمهمی را مهم میخوانیم. عصر جدید عصر انتقاد ریشهای است. در این عصر به گفتهی مارکس «همهی روابط خشک و منجمد، همراه با پیشداوریها و عقایدِ از دیربازْ محترمِ وابسته به آنها، به حاشیه رانده میشوند و تمامی روابط تازه شکل گرفته، پیش از آنکه ثبوت یابند، منسوخ میشوند. هر آنچه استوار است و به گروههای ثابت احتماعی برمیگردد، بر باد میرود. هر آنچه مقدس است دنیوی میشود، و دست آخر آدمیان ناچار میشوند [از خماری به درآمده] و به وضعیت واقعی زندگی و روابطشان با همنوعان خویش، با چشمانی بیدار بنگرند.»
[↑] سنت و انتقاد مدرن
جامعهی شرقی ما در برخورد با جهانی که پا به عصر جدید خود گذاشته، بحرانزده میشود. این نیاز نیز در ما پدید میآید که «وضعیت واقعی زندگی» خود را دریابیم. ولی ادراک و تبیین واقعیت در چارچوب سنت ممکن نمیشود. آنگاه که حس میکنیم با شیوهی سخنگویی سنتی نمیتوان واقعیات جهانِ بحرانزدهی خود را بیان کنیم، عصر جدید ما نیز آغاز میشود.
پیش از آنکه آخوندزاده به متنی سنتی از منظر یک زبان بیگانه بنگرد، سنت بیگانگی خود را با جهان آشکار کرده بوده است. آگاهی انتقادی جدید پا میگیرد؛ که نخست این مشخصه را دارد که بایستی جهان را به گونهای دیگر دید. شرط دیدن آن بهگونهای دیگر، درگیر شدن با شیوههای معمول نگرش به جهان است. این درگیری نمیتواند به شیوهی معمولی، یعنی در عین تعهد به جهانبینی سنتی پیش رود. نگاهی از بیرون لازم است، نگاهی خارج از سیستم پنداری و گفتاری حاکم.
این نگاه از بیرون را آخوندزاده بهصورت ترجمهی متن آشنا به زبان بیگانه بیان میکند. انتقاد مدرن، همچون ابر-گفتاری رخ مینماید که در فراسوی گفتار معمول نشسته و دربارهی آن داوری میکند. یک بار که در فرهنگی چنین گفتاری شکل گرفت، سنت دیگر باید بپذیرد که دیگر نه داور، بلکه موضوع داوری است.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- نیکفر، محمدرضا، اندیشه انتقادی (برنامۀ ۹): آغاز انتقاد مدرن، وبسایت رادیو زمانه، ۲۴ شهریور ۱۳۸۵
[↑] جُستارهای وابسته
□ فلسفه
□ منطق
□ نقد
[↑] سرچشمهها
□ وبسایت رادیو زمانه