جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۳ مهر ۱۱, جمعه

افغان‌ستیزی، نشانۀ ضعف فرهنگی است

از: امیر هاشمی‌مقدم[۱]

مهاجران افغان در ایران

افغان‌ستیزی، نشانۀ ضعف فرهنگی است

فهرست مندرجات

[قبل][بعد]


اعتراض چند شهروند اصفهانی در پی ممانعت از حضور افغانستانی‌ها در پارک صفه، در روز سیزده به‌در

برای ایرانیان واژه «اتباع بیگانه» با حضور افغانستانی‌ها در کشور ما عجین شده‌ است، شهروندان کشوری که در ادبیات رسمی کشور دوست، همسایه و برادر قلمداد می‌شوند. اما درحوزه اجرا، به‌ویژه در برخورد با اتباع این کشور در ایران، رفتارهای متضادی را مشاهده می‌کنیم. در سال‌های اخیر، مدیران و مسئولان اجرایی کشور، برخوردهایی را با مردم این کشور، که زبان و فرهنگ مشترکی با ما دارند، انجام داده‌اند که نه برای افاغنه و نه برای شهروندان ایرانی قابل قبول نبوده است. ممنوعیت ورود به پارک‌ها برای این افراد، فقط بخشی از این محدودیت‌هاست، هم‌چنان که نوع بازگرداندن اتباع افغان به کشور خود نیز مسائل زیادی را مطرح کرده است. اما به‌راستی مسئله چیست و چرابا افغان‌هایی که حتی پیش از انقلاب، در ایران حضور داشته اند و همواره به کارهای سخت و بدنی مشغول بوده‌اند، این گونه برخورد می‌شود؟ با این برخوردها، نظر افغان‌ها نسبت به ایرانیان چیست؟ این‌ها سوالاتی است که از امیر هاشمی‌مقدم، کارشناس ارشد انسان‌شناسی پرسیده‌ایم.

گروه مدیریت شهری روزنامه قانون، مرتضی گلپور


[] بررسی نحوه برخورد با افاغنه در گفت‌وگو با امیر هاشمی‌مقدم

چرا حضور اتباع بیگانه، به‌ویژه افغانستانی‌ها در کشور ما مسئله شد؟

یک دلیلش حضور انبوه و گسترده‌ آنان بود. بحث یک نفر و صد نفر نبود، بحث چند صدهزار نفر بود که گاهی تا ۴-٣ میلیون هم رسید. بنابراین ایرانی‌ها احساس کردند افغانستانی‌ها از منابع آنان استفاده خواهند کرد. در حالی‌که ما کمترین منابع را در اختیارشان قرار داده‌ایم. حتی در همان آغاز حضورشان، اسناد نشان می‌دهد که ما در برخی مواقع، فضای مدرسه را هم از کودکان افغانستانی دریغ می‌کردیم. مصاحبه‌های دکتر چنگیز پهلوان در سال‌های ٦۴ تا ٦٧ در کتاب «در زمینه ایران‌شناسی» این‌ها را نشان می‌دهد. دلیل دوم ذهنیت تاریخی‌ای است که ایرانی‌ها نسبت به افغانستانی‌ها دارند. ایرانی‌ها فکر می‌کنند دوره صفوی دوره گل و بلبل بود و فقط یک عامل خارجی به نام محمود افغان باعث فروپاشی آن شد. در حالی‌که حکومت صفوی از درون پوسیده بود و افغا‌ن‌ها فقط تلنگری به آن زدند. ضمن اینکه افغان‌ها پیش از حمله، بارها نامه تظلم‌خواهی به دربار نوشتند و چون هیچ پاسخی دریافت نکردند، دست به کار شدند. البته این‌ها برخی عواملی است که من بیشتر روی‌شان متمرکز شدم و می‌توان عوامل دیگری را هم برشمرد.

آیا این مسئله، یعنی برخورد با افغان‌ها صرفا از سوی مردم مطرح شده است و به‌عنوان یک مطالبه پیگیری می‌شود؟

از هر دو سو مطرح شده و در واقع هر دو دارند یکدیگر را تقویت می‌کنند. نظر مردم را می‌توان با پاسخ‌هایی همچون پایین‌بودن میزان آگاهی توجیه کرد، اما از سوی حاکمیت اصلاً توجیه‌پذیر نیست. ضمن این‌که خیلی اوقات حاکمیت این کار را در پاسخ به مطالبات مردم انجام می‌دهد، بدون اینکه چیزی بهبود پیدا کند. رجوع می‌کنم به مصاحبه روز دوشنبه شما با فرماندار فعلی پاکدشت که قبلاً فرماندار دماوند بود و با کمال افتخار می‌گوید دماوند را از افغان‌ها پاک کرده است! بگذریم از اینکه مگر افغان‌ها مین‌جنگی هستند که دماوند را از آنان پاک کرده باشد. اما من از ایشان می‌پرسم پس از به‌قول خودشان پاک کردن این شهرستان از افغان‌ها، چند موقعیت شغلی برای شهروندان دماوندی ایجاد شد؟ یا چقدر میزان جرم و جرایم کاهش یافت؟ بالاخره اخراج یا همان پاک کردن منطقه از حضور افغان‌ها باید یک نتیجه‌ای داشته باشد. در واقع آقای فرماندار این کار را در پاسخ به اندیشه‌های نژادپرستانه برخی مردم انجام داد.

راه مواجهه مطلوب با این وضعیت چیست؟

آگاهی‌رسانی اصلی‌ترین راه است و رسانه‌ها در این راه باید پیش‌قدم باشند. روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها در بی‌توجهی صداوسیما به چنین موضوعاتی، وظیفه‌شان سنگین‌تر می‌شود. راستش را بخواهید، من از روزنامه قانون که تاکنون در زمینه اطلاع‌رسانی درباره حقوق افغانستانی‌ها در کنار ما بوده است، تعجب کردم که چرا مصاحبه‌کننده‌تان از آقای فرماندار نپرسید که نتیجه این پاکسازی چیست؟ و در واقع خود مصاحبه‌کننده شما حضور اتباع افغان در پاکدشت را به‌عنوان یکی از دلایل خوش‌نام نبودن این منطقه نام برد. وظیفه رسانه اطلاع‌رسانی است. با حذف و بیرون راندن آنان چیزی درست نمی‌شود. اگر می‌شد، اکنون شهرستان دماوند دیگر نباید مشکلی می‌داشت.

تجربه حضور اتباع افغانستان در کشورهای دیگر و شیوه برخورد با آنان چگونه است؟

بسیار متفاوت است. افغانستانی‌ها در پاکستان هم حضور گسترده‌ای دارند. اما درهای این کشور به روی‌شان باز است و جالب اینکه دولت پاکستان به شیوه‌های مختلف از آنان قدردانی و تشکر می‌کند. برای نمونه برای‌شان موقعیت‌های شغلی فراهم کرده و بعد هم تشکر می‌کند که در اقتصاد این کشور نقش مفید دارند.

از طرف دیگر دقت کنید در مدارس پاکستان برخلاف مدارس ما، به روی اتباع افغانستان باز است. ما کودکان این کشور را به مدارس‌مان راه ندادیم، بخش گسترده‌ای از آنان جذب مدارس دینی پاکستان شدند که ثمره‌اش همین طالبان است. در واقع ما نقش غیرمستقیم در به وجود آمدن طالبان داشتیم.

چرا در سال‌های اخیر، بحث بیرون کردن اتباع افغانی در کشور ما به‌صورت جدی پیگیری شده است؟

این نشانه انحطاط یک کشور است. دلیل چنین کاری را بیش از صدسال پیش، مشهورترین بنیانگذار دانش جامعه‌شناسی، امیل دورکیم بیان کرده است؛ وقتی که می‌بیند مردم فرانسه همه مشکلات را از یهودی‌های کشورشان می‌بینند و یهودی ستیزی در حال افزایش است. دورکیم ضمن اینکه این دیدگاه مردم فرانسه را نشانه سستی اخلاق در کل جامعه فرانسه می‌داند، اشاره می‌کند که وقتی یک جامعه احساس ضعف می‌کند، به دنبال کسی می‌گردد تا مسئولیت همه ناکامی‌هایش را به گردن او بیندازد. نیازی به بیان و توضیح ندارد که جامعه ایران نیز این سال‌ها نسبت به کشورهایی که زمانی عقب‌تر از کشورما بودند، دچار عقب‌ماندگی (به‌ویژه در بُعد مادی و تکنولوژیکی) شده که نمونه‌اش کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس است. بنابراین به دنبال کسانی می‌گردد که این ناکامی‌ها را به گردن آنان بیندازد. حالا آیا واقعاً با بیرون راندن افغانستانی‌ها، مشکل بیکاری چند میلیون جوانان ایرانی که به جز پشت میزنشینی به شغلی دیگر قانع نیستند، حل می‌شود؟ یا آیا همه جرایم کشور ما برطرف می‌شود؟ ما بر اساس کدام پژوهش می‌گوییم افغانستانی‌ها در ایران جرم زیادی انجام می‌دهند؟ من اتفاقاً برخلاف این بر اساس یافته‌های پژوهشی خودم و دیگر دوستان خلاف این را ثابت کرده و بارها هم نوشته و توضیح داده‌ام که این‌ها همه متأسفانه برساخته رسانه‌هایی است که هدف‌شان آگاه کردن مردم است، اما شایعه‌پراکنی‌شان گاهی فزونی می‌گیرد.

شیوه‌های پیگیری بیرون راندن اتباع افغان را چطور ارزیابی می‌کنید؟

بسیار غیرانسانی و غیراخلاقی. یعنی چه که اتباع حتی قانونی ‌کشورافغانستان اجازه حضور در پارک صفه اصفهان را ندارند؟ یعنی چه که در استان مازندران نباید هیچ تبعه افغانی باشد؟ یعنی چه که در استان فارس فروش مواد خوراکی به اتباع غیرمجاز ممنوع است؟ یعنی آنان باید از گرسنگی بمیرند؟ مگر ایرانیان کمی داریم که در کشورهای دیگر به‌صورت غیرمجاز زندگی می‌کنند؟ درست است که با آنان هم همین‌گونه برخورد شود؟

ما مردم بیگانه‌ستیزی هستیم؟

بله، خود و دیگری که در دانش انسان‌شناسی موضوع محوری است، همیشه میان ایرانیان پررنگ بوده است. اما مسئله این است که ما تنها به کسانی که در موضع پایین‌تر از ما قرار دارند، ستم می‌کنیم و نسبت به بالاتر از خودمان همیشه کرنش می‌کنیم. این چه در بُعد داخلی و چه در بعد خارجی محسوس است.

آیا رفتار با اتباع افغانی که در ایران حضور دارند، درست مانند حضور اتباع بیگانه در کشورهای دیگر، مانند کشورهای غربی هستند؟

شما ببینید آیا ایرانی‌هایی که به کشورهای دیگر می‌روند با ایشان همین‌گونه برخورد می‌شود؟ تازه آن هم در کشورهای توسعه‌یافته. ما که خودمان جهان‌سومی هستیم، باید بهتر اوضاع افغانستانی‌ها را درک کنیم. ما فکر کرده‌ایم آنان از روی شکم‌سیری می‌آیند ایران تا خوش بگذرانند؟ آنان می‌دانند که اگر مجاز بخواهند بیایند، باید کلی خِفّت بکشند و تازه پول بیش از حد بپردازند و اگر غیرمجاز بیایند، مرزبانان ما به آنها تیراندازی می‌کنند. در هر دو صورت هم برخوردهای بدی با ایشان در کشور صورت می‌گیرد. اما واقعاً شرایط کشورشان هنوز چندان مساعد نشده است. خودمان را جای آنان بگذاریم. امنیت و ثبات کشور ما با آنان غیرقابل مقایسه است، آمارها نشان می‌دهد ایرانیانی که تقاضای اقامت در کشورهای دیگر دارند، به مراتب بیش از افغان‌‌ها‌ست. اتفاقاً آنان بیش از ما میهن‌دوست هستند. نگاهی به شکست‌هایی که بارها به انگلیس و شوروی وارد کردند، در برابر شکست‌هایی که ما بارها از این دو کشور خوردیم، یک نمونه است.

چرا میان سیاست‌های رسمی برخورد با افغانستانی‌ها و حتی کشور افغانستان و برخوردهای غیررسمی با اتباع این کشور در ایران تفاوت هست؟

اتفاقاً نظرم خلاف شما است. سیاست‌هایی که مسئولان ما درباره اتباع افغانستان اعلام می‌کنند، معمولاً صریح است و عین همان رفتارهایی است که انجام می‌دهیم. اما در زمینه ارتباط با دولت افغانستان، معمولاً ژست‌های سیاسی است.

با توجه به حضور شما در کشور افغانستان و آشنایی با اندیشمندان این کشور، نظر مردم این کشور نسبت به ایران و سیاست‌های دولت در مواجهه با افغانستانی‌ها چیست؟

غیرقابل قیاس است. در افغانستان همین‌که بفهمند شما ایرانی هستید، احتمالاً به شما می‌گویند که خاطرات خوبی از ایران ندارند، اما یقیناً مهمان‌نوازی را در حق‌تان به بهترین نحو ادا می‌کنند. همیشه هم می‌گویند که ما هم‌میهن هستیم (و کاملاً با این سخن‌شان موافقم). مرا در هرات به‌جرم عکاسی از یک پاسگاه یا به‌قول خودشان پوسته امنیتی بازداشت کردند. کوچک‌ترین بی‌احترامی در طول ٢۴ ساعت بازداشت به من نکردند. تازه وقتی مشکلم را به کنسول ایران در هرات گفتم و پاسخ شنیدم که «برو خودت حل‌اش کن!» خودِ هراتی‌ها متوجه شده و قضیه را حل کردند. اما فرمانده همان پاسگاه به من می‌گفت که «فکر می‌کنی اگر یک افغانی را در ایران به‌همین دلیل می‌گرفتند چکارش می‌کردند؟» واقعاً شرمنده بودم از این‌که می‌دانستم چه برخوردی باهاش می‌کردند، اما نمی‌توانستم بیان کنم.

این برخوردها، ناشی از غرور ایرانی است، یا ضعف کشور افغانستان یا این‌که نمی‌دانیم داریم چه سرمایه و فرصتی را از دست می‌دهیم؟

هر سه مورد. غرور بی‌جایی که ما ایرانی‌ها به‌واسطه آویزان شدن‌مان به تمدن ٢۵٠٠ ساله خود داریم، مانع از دیدن حقایق می‌شود. در حالی‌که آسیب‌ها و بی‌اخلاقی‌های اجتماعی و فساد گسترده مالی و سیاست ضعیف همه خلاف این غرور کاذب را نشان می‌دهند. از سوی دیگر ما ضعیف‌کش هستیم و چون افغانستان در این چند سال اخیر با مشکلات بی‌شماری روبه‌رو است و نسبت به ما ضعیف‌تر، از موقعیت برای فرو نشاندن حس غرور کاذب‌مان سوءاستفاده می‌کنیم. نهایتاً اینکه نمی‌دانیم چه سرمایه‌ای را از دست می‌دهیم. چرا که اگر تاریخ و فرهنگ و هنر و ادب افغانستان را از ما بگیرند، دیگر چه چیزی برای‌مان باقی می‌ماند؟ مولوی و جامی و خواجه عبدا.. انصاری و ابوریحان بیرونی و سنایی غزنوی و ناصر خسرو قبادیانی و صدها چهره دیگری که به آنان می‌نازیم، همه اهل خراسان دیروز و افغانستان امروز بوده‌اند. همچنین افغان‌‌‌هایی که من می‌شناسم، تا چند دهه دیگر اگر از ما جلو نزنند، بی‌تردید عقب‌تر نخواهد بود. آن موقع ممکن است آنان فرصت دیگری به ما ندهند.[٢]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- امیر هاشمی‌مقدم از همکاران و مدیران انسان‌شناسی و فرهنگ است که پیش از این سفرنامه‌اش از افغانستان در ۱٦ بخش در آن وب‌سایت منتشر شده است. مصاحبه با ایشان، در روزنامه قانون، شماره ۳۶۱، چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۲، منتشر شده بود.
[٢]- بررسی نحوه برخورد با افاغنه در گفت‌وگو با امیر هاشمی‌مقدم: افغانی‌ستیزی، نشانه ضعف فرهنگی است، روزنامه قانون، شماره ۳۶۱، چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۲



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

وب‌سایت انسان‌شناسی و فرهنگ؛ برگرفته از روزنامه قانون