|
سیا در افغانستان
تلاش ناکام کودتا بر ضد ملاعمر
نیکولو برناردو ماکیاولی، فیلسوف مشهور سیاسی ایتالیایی، که زندگی خود را صرف سیاست و میهنپرستی کرد، در کتاب خود، با نام «شهریار» (به ایتالیایی: Il Principe)، به حاکم زمانهاش مینویسد: «بهتر است مردم از تو بترسند تا به تو دوستی بورزند چرا که عشق و دوستی میتواند بهسرعت زایل شود اما ترس، مادام که وسیلهی ایجاد آنرا در اختیار داری، زایل شدنی نیست». او به حاکم توصیه میکند که برای تحکیم پایههای قدرتش از هر وسیلهای استفاده کند. او اعتقاد داشت: «برای رسیدن به هدف هر وسیلهای مجاز است».
رابرت گرینیر، رئیس پیشین پایگاه سازمان اطلاعاتی امریکا (سیآیای) در پاکستان در یک مصاحبه ویژه با صدای امریکا از برخی رویدادهای مهم و سریی که در روزهای پیش از تهاجم نظامی امریکا بر افغانستان تحت کنترول طالبان واقع شد، پرده برداشت.
گرینیر از تلاش نافرجام سیآیای برای کنارزدن ملامحمد عمر، رهبر طالبان، از طریق کودتا و همچنان از نفوذ سازمان اطلاعاتی پاکستان (آیاسآی) بر رهبران طالبان حرف زد.
آقای گرینیر به تازگی خاطراتش در باره آغاز جنگ امریکا بر ضد طالبان را در کتابی تحت عنوان ۸۸ روز تا کندهار منتشر کرده است. در مصاحبهای با صدای امریکا، رابرت گرینیر بخشهای از کتاب و خاطراتش را بازگو میکند.
▲ | فرازهای از ۸۸ روز تا کندهار، در گفتگو با رابرت گرینیر |
پرسش: در فاصله زمانی حملات دهشتافگنی ۱۱ سپتامبر و اشغال افغانستان از سوی نیروهای به رهبری ایالات متحده، چی اتفاقاتی رخ داد و استراتیژی شما بهعنوان جاسوس ارشد امریکا در منطقه چی بود؟
رابرت گرینیر: در صورت داخل شدن امریکا به افغانستان، به هدف دستگیری اسامه بنلادن و قوماندانهای ارشد القاعده و اطمینانیابی از اینکه آنها دیگر نتوانند از افغانستان بهعنوان یک پناهگاه امن استفاده کنند، من نگران بودم که مردم آن کشور چنانکه در مقابل روسیه جنگیدند، در مقابل ما هم قیام کنند و در نتیجه وضعیت نامناسبی برای امریکا ایجاد شود. همچنان من بسیار نگران بودم که اگر پیروز شویم، تا چی زمانی این پیروزی پایدار خواهد بود. زیرا برایم واضح بود که حتی اگر امریکاییها بنلادن و القاعده را از افغانستان فرار دهند، اگر حکومتی که بتواند این قلمرو را کنترول کند و اجازه ندهد که در آینده افغانستان جایگاه دهشتافگنان بینالمللی گردد، بهوجود نیاید، القاعده دوباره به افغانستان بر خواهد گشت. در آن زمان تصور نمیکردم که ایالات متحده برای یک مدت طولانی در افغانستان باقی بماند و یا بهعنوان یک قدرت استعماری در آنجا باشد. بههمین دلیل من احساس کردم که هر اقدامی را که در افغانستان اتخاذ میکنیم٬ هدف نهایی باید ایجاد یک ساختار سیاسی در آن کشور باشد که مانع حضور دهشتافگنان خارجی گردد.
پرسش: در این ساختار سیاسی که شما از آن صحبت میکنید و تماسهایی که با اعضای برجسته طالبان داشتید آیا فکر میکنید که این تماسها و تلاشها باعث جلوگیری از این جنگ میشد؟
رابرت گرینیر: واضح است که این امید را داشتم. زیرا به عقیده من باوجود عدم تایید کامل از سیاستهایی که حکومت طالبان در پیش گرفته بود، آنها یک قدرت حکومتی بودند و قبل از ۱۱ سپتمبر، اکثریت قلمرو افغانستان را تحت کنترول داشتند. اگر ما میتوانستیم رهبری طالبان و یا ملا عمر را متقاعد سازیم که مشی خود را در ارتباط به بنلادن و القاعده تغییر دهد، میتوانستیم آنها را بهعنوان یک حکومت مشروع در افغانستان بهرسمیت بشناسیم و بر آن اساس با آنها معامله کنیم. و یا گزینه دیگر این بود که اگر جناحهای دیگری در سطح رهبری طالبان آرزومند قطع روابط با ملا عمر میبودند و علیه بنلادن و القاعده اقدام میکردند در آن صورت آنها را بهعنوان یک قوه مشروع تایید کرده و با آنها معامله میکردیم. با این روش، نیازی به عملیات نظامی امریکا نمیبود. من همواره به این عقیده بودم که اقدامات نظامی باید آخرین راهکار باشد.
پرسش: آیا شما به زمان بیشتری نیاز داشتید که این آخرین راهکار را در پیش گیرید و یا تماسهای شما با طالبان به طور مثال با ملا عثمانی، فرد نا مناسبی برای بهدست آوردن این هدف بود؟
رابرت گرینیر: بلی چنانکه در کتابم نوشتهام دو ملاقات طولانی با ملا عثمانی داشتم، اگر چه او رسماً دومین فرد مقتدر در بین طالبان نبود، اما عملاً اگر بگوییم، او این مقام را داشت. چرا که قوماندان زون جنوبی و فردی بسیار پُر قدرت و با نفوذ بود و به قضاوت شخصی من، دومین فرد مقتدر در گروه طالبان در آنزمان محسوب میشد. بههمین دلیل احساس میشد که باید با او صحبت شده و معامله شود. اگر او حاضر میبود تا ملا عمر را کنار بزند و خواستههای امریکا را که ملا عمر حاضر به قبولی آن نبود، عملی کند. هدف من از صحبت با ملا عثمانی همین بود. اول اینکه ملا عمر را قانع سازد که مشی خود را تغییر دهد و بعد که واضح شد ملا عمر مشی خود را تغییر نمیدهد، میخواستیم که ملا عثمانی خود قدرت را در دست گیرد و با امریکاییها معامله کند. شما پرسیدید که اگر ما وقت بیشتر میداشتیم؟ ما در یک دریچه کوچک زمانی کار میکردیم و میدانستیم که امریکاییها حوصله زیاد ندارند و اگر طالبان فوراً موافقت نکنند، عملیات نظامی را آغاز خواهند کرد.
پرسش: در کتاب تان نگاشتهاید که شما آنقدر به ملا عثمانی توجه داشتید که حتی نخواستید با وکیل احمد متوکل، وزیر خارجه طالبان ملاقات کنید زیرا تصور نمیکردید که متوکل بهعنوان یکی از رهبران طالبان توانایی پسزدن ملا عمر و در دست گرفتن قدرت را داشته باشد؟ آیا فکر میکنید که این تصور را ایاسای برای شما ایجاد کرده بود که تنها ملا عثمانی بهعنوان مرد شماره دو طالبان قدرت انجام این کار دارد و کس دیگری قادر به این کار نیست؟
رابرت گرینیر: قضاوت من تحت تاثیر ایاسای قرار نداشت. در مورد ملا عثمانی، تا زمانیکه با او ملاقات کردم، با ایاسای صحبت نکرده بودم. اینکه قضاوتم درست بود و یا غلط، فقط قضاوت هوشمندانه بود. اینکه او شخص مناسب بود، بیشتر بر اساس اطلاعات استخباراتی ما بود و چنان معلوم میشد که ملا عثمانی زیاد به بنلادن و حضور عربها علاقه نداشت. البته در آنزمان از القاعده نام برده نمیشد و بیشتر صحبتها روی افغانها و عربها بود و طالبان به آنها القاعده خطاب میکردند. بیعلاقگی که تصور میشد ملا عثمانی به بنلادن و القاعده داشت او را نظر به دیگران بیشتر برای آماده بودن برای اقدام، پر جاذبه ساخته بود. حتی در صحبت اولی که با ملا عثمانی داشتم و بهنظر میرسد که او به نمایندگی از سطح رهبری طالبان صحبت میکند. او به من گفت که آنها هم علاقهای به این افراد ندارند، این افراد باعث مشکلات شدهاند و باید راهی برای معامله با آنها جستجو شود.
پرسش: در صفحه ۱۸۴ کتاب تان در مورد ملاقاتتان با ملا عثمانی و ملا جلیل نوشتهاید و اینکه آن دو بهعوض آنکه مستقیم به قندهار بروند به اسلامآباد رفتند تا با جنرال محمود، رئیس ایاسای در مورد ملاقاتشان با شما مشورت کنند. آیا ملا عثمانی و ملا جلیل برای ایاسای در اسلامآباد گزارش میدادند یا هدایت خود را از قندهار از نزد ملا عمر میگرفتند؟
رابرت گرینیر: باور من در آنزمان و حتی حال این است که ملا عثمانی و ملا جلیل از ملا عمر نمایندگی میکردند. آنها در آغاز ملاقاتشان با من واضح ساختند که با توافق ملا عمر با من ملاقات میکنند تا راه حلی را برای این مشکل بین دو کشور جستجو کنند. دلیل اینکه من دریافتم که عثمانی و جلیل بعد از ملاقات با من با جنرال محمود، رئیس ایاسای دیدن کردهاند این بود که خود جنرال محمود به من گفت که با آنها دیدار کرده است. بههر حال فکر نکنم که آنها تحت کنترول ایاسای بودند بلکه مانند ما امیدوار بودند که پاکستان از نفوذ خود استفاده کند و بر طالبان فشار آورد که بنلادن را تسلیم دهند. تصور من این بود که ملا عثمانی امیدوار بود که از نفوذ پاکستان بر ما استفاده کند. فکر میکنم هر دو جانب میخواستیم از نفوذ پاکستان بر یکدیگر استفاده کنیم.
پرسش: میخواهم راجع به یک موضوع دیگر که در کتابتان مطرح شده صحبت کنم، که مربوط به قوماندان عبدالحق یک رهبر پیشین جهاد بود که بعد از ۱۱ سپتمبر از سوی طالبان کشته شد. شما راجع به یک طیاره بیپیلوت نوشتهاید که محاصره بودن او را توسط طالبان تائید کرده بود، و این طیاره فقط یک راکت داشت. آیا این راکت فیر شده بود و آیا امریکاییها صادقانه برای نجات آقای عبدالحق تلاش کرده بودند؟ چنانکه این کار را سیایای برای حامد کرزی در ارزگان انجام داد؟
رابرت گرینیر: در ارتباط به حامد کرزی در ارزگان، ما در واقع هلیکوپترها را ارسال داشتیم تا او و شش تن از بزرگان قومش را نجات داده و در یک محل مصئون به پاکستان انتقال دادیم. این توانایی را برای نجات عبدالحق نداشتیم. یک مساله را که در کتابم گفتهام باید روشن سازم که هیچ ترتیباتی قبل از رفتن عبدالحق به افغانستان برای جلب حمایت امریکاییها، نشده بود و در واقع حتی قبل از رفتن عبدالحق به افغانستان ما در سیایای فیصله کرده بودیم که او به اندازه کافی حامیان مسلح در کشور ندارد و کسی نخواهد بود که ما از او حمایت کنیم. ما تصور نمیکردیم که در رهبری یک مبارزه علیه طالبان او موفق شود. اما در جواب پرسش شما، بلی او توسط یک طیاره بیپیلوت شناسایی شد و این طیاره یک راکت داشت که برای نجات عبدالحق کافی نبود اما این راکت فیر شد و فکر میکنم که یک موتر طالبان را از بین برد. اما این کافی نبود تا در همچو شرایطی، عبدالحق را نجات دهد.
پرسش: آیا ایالات متحده عبدالحق را بهعنوان یک متحد در این جنگ تصور میکرد؟
رابرت گرینیر: یقیناً که دشمن محسوب نمیشد و ما احساس میکردیم که در جانب درست قرار دارد. میدانید که او سالها برای متحد بودن افغانها مبارزه کرد، او خواهان صلح در داخل افغانستان بود، اما ما در سیایای، دنبال رهبری از مجاهدین بودیم که هم آماده باشد و هم موثر. کسی باشد که شورش در مقابل طالبان را رهبری کرده بتواند و به نظر ما عبدالحق در داخل افغانستان برای موثر بودن از حمایت کافی برخوردار نبود بههمین دلیل ما تمایلی به پشتیبانی از او نداشتیم. بههمین دلیل زمانی که عبدالحق به داخل افغانستان رفت بهزودی تحت محاصره طالبان قرار گرفت. ما با او نه تماس داشتیم و نه مستقیماً صحبت کرده بودیم، دلیل اینکه طیاره بیپیلوت قادر شد تا حدی به کمک او بشتابد آن بود که یکی از همراهان عبدالحق به یک خویشاوند او در پاکستان تلیفون کرده بود و بعد این خویشاوند به یکی از دو برادر امریکایی که با عبدالحق بسیار نزدیک بودند تماس گرفت و بعد این شخص با یک مشاور پیشین امنیت ملی ایالات متحده در تماس شده بود و این مشاور پیشین محل دقیق عبدالحق و اینکه تحت حمله قرار گرفته است را به دفتر سیایای گزارش داده بود. یک وضعیت غیر قابل باور بود اما منجر به پیدا کردن عبدالحق، توسط طیاره بیپیلوت شد.
پرسش: آیا شما بهعنوان رئیس پیشین دفتر سیایای در پاکستان از پیدا شدن اسامه بنلادن در ایبت آباد، متعجب شدید؟ چگونه او از افغانستان فرار کرده و در پاکستان مستقر شده بود و شما بهعنوان رئیس دفتر سیایای، از این نقل و انتقال او خبر نداشتید؟
رابرت گرینیر: من تا سال ۲۰۰۲ رئیس این دفتر بودم و بعد پاکستان را ترک کردم، اما بعد دوباره بهعنوان رئیس دفتر مبارزه با دهشتافگنی در مسایل افغانستان و پاکستان دخیل شدم که بیشتر در سال ۲۰۰۵ بود. زمانیکه بنلادن در حمله به ایبت آباد کشته شد، من در پاکستان نبودم اما به اساس تجارب خود باید بگویم که بسیار برایم تعجبآور بود. تصور میکردم که او در پاکستان در ساحات دور افتاده شمالی آنکشور بوده و با حمایت افراد در مخفیگاه زندگی میکند اما به ذهنم خطور نمیکرد که در ایبت آباد باشد.
پرسش: بر گردیم بهرهبری طالبان، ملا عمر این امیرالمومنین اسرارآمیز که کسی او را ندیده است، بهعنوان مامور سیایای در افغانستان، در مورد او چی میدانید، این مرد کی است؟ با کی ارتباط دارد؟ و چگونه مقتدرترین مرد در کشور شد؟
رابرت گرینیر: یعنی چگونه مقتدرترین مرد در افغانستان شد؟ بهعنوان رئیس استخبارات امریکا در پاکستان میدانستم که او حامیان زیادی در بین طالبان دارد و شورای طالبان و قوماندانهای او و دیگر سران ارشد این گروه به ملا عمر بسیار وفادار میباشند. اما واقعاً دلیل آنرا درک نکرده بودم، تا اینکه در زمان جنگ و اطلاعات بیشتری که از بعضی آشناهای خود در ایاسای دریافت کردم تا حدی بیشتر این موضوع برایم روشنتر شد. میدانید که ایاسای مدتهای طولانی با این گروه در تماس بوده و از زدوبندهای داخلی طالبان کاملاً آگاه میباشد. دلیل اینکه ملا عمر به این حد قدرتمند است، این است که مورد احترام گروه خود قرار دارد، از جانب دیگر او در استفاده از افراد مهارت داشت. فکر میکنم بیاعتمادی شدیدی در بین اعضای ارشد شورای طالبان وجود داشت اما هر یک آنان، روابط جداگانه خاصی با ملا عمر داشتند. یعنی، اگر به یک دیگر خود اعتماد نداشتند به ملا عمر اعتماد داشتند و ملا عمر طرزی رفتار میکرد که همه مجبور میشدند به او رجوع کنند. بدون دخالت او هیچیک از این رهبران طالبان بهزعم خود به یک توافق رسیده نمیتوانستند، مگر اینکه تصامیمشان از جانب ملا عمر حمایت میشد. این را بهوضوح میتوان مشاهده کرد که هیچ نمیدانستند چی کنند آیا با امریکاییها به توافق برسند، آیا با حامد کرزی کنار بیایند، بدون موجودیت ملا عمر هیچیک نمیتوانستند به یک فیصله مستقل برسند. این نمونهای از کنترول عمده او بر این گروه بود.
پرسش: آیا شما فکر میکنید که یک مرد بیسوادی که هیچ تجربه اطلاعاتی و رهبری هم نداشت، قادر شده است بزرگترین سازمان استخباراتی چون سیایای را بیشتر از ده سال است به بازی گرفته و در خفا بهسر برد؟ ابهامات زیادی وجود دارد، مردیکه هیچگاه دیده نشده است، بیسواد است، یک چشم دارد، اما سیایای، بیشتر از یک دهه است که دنبالش است برای یافتنش بیشتر از پنج تا ده میلیون دالر جایزه تعیین کرده است، اما هنوز هم در فرار است. حتی بنلادن پیدا شد؟ واقعاً او کی است و در کجاست؟
رابرت گرینیر: بلی شخص بسیار با هوش است، از زمان سقوط حکومت طالبان که ملا عمر از کندهار متواری شد، در پاکستان تحملش کردهاند، از اینکه بگویم مورد حمایت پاکستان بوده است باید کمی درنگ کنم، زیرا بیاعتمادیهای زیادی بین او و حامیان پاکستانیاش قبل از ۱۱ سپتامبر وجود داشت و شاید این بیاعتمادی بعد از آن بیشتر شده باشد زیرا پاکستان از امریکاییها حمایت کرده است. اما طرز برخورد سطح رهبری پاکستان با طالبان افغان نیز چند جنبهای است. با در نظر داشت عدم اطمینان با حکومت حامد کرزی، پاکستان حمایت خود را از طالبان افغان نگهداشته بود تا حداقل گزینهای باشد برای استفاده از آنان در آینده.
پرسش: در این اواخر صحبتهایی از ظهور گروه داعش در افغانستان و پاکستان بر سر زبانها است، در عین زمان گزارشهایی هم است از اینکه ابوبکر البغدادی، رهبر گروه دولت اسلامی، ملا عمر را مردی بیسوادی خوانده است که خصوصیت رهبری امت مسلمان را ندارد. آیا شما برخورد شخصیتی را بین ملا عمر و البغدادی مشاهده میکنید؟
رابرت گرینیر: بلی ما نشانههای را دیدهایم که شاید بعضی از طالبان پیشین تمایل پیوستن به دولت اسلامی را از خود نشان دادهاند. عین آنزمانی که بعضی از عمال طالبان و گروههای دیگر در سراسر جهان خواهان نزدیکی به القاعده بودند. القاعده در آنزمان منحیث رهبر جهاد در جهان محسوب میشد، و شمار زیادی در جهان میخواستند مرتبط به این گروه باشند، حتی اگر روابطشان بسیار دور و شکننده هم میبود. فکر میکنم این را به میزان بسیار اندک در افغانستان و پاکستان شاهد استیم. حال که ابوبکر البغدادی خود را خلیفه یک خلافت جدید اعلام کرده است واضح است که خود را برتر از دیگران در مقایسه به ملا عمر و دیگران میپندارد. رقابتهایی شاید وجود داشته باشد، زیرا ملا عمر، قبل از ۱۱ سپتمبر خود را امیر المومنین میخواند، و تصور نمیکنم که رهبری البغدادی را قبول داشته باشد، شاید هم من در این مورد اشتباه کنم.
پرسش: در آخر، حال که ایالات متحده تصمیم گرفته است اکثر سربازانش را از افغانستان خارج کند، صحبتهای زیادی در مورد نقش سیایای بعد از خروج نظامیان امریکایی در افغانستان شنیده میشود، حتی بعضیها میگویند که بعد از این، جنگ سیایای در افغانستان جریان خواهد داشت. نقش سیایای بعد از خروج سربازان امریکایی در افغانستان چی خواهد بود؟ آیا سیایای برای شکست دادن طالبان، اقداماتی را انجام خواهد داد که نظامیان انجام نداده بودند؟
رابرت گرینیر: نخیر، نقش سیایای در آینده بهنظر من، نگهداشت روابط با جناحهای مختلف است تا کاملاً اوضاع را درک کرده و همچنان خدماتی را انجام دهد که ادامه حمایتهای حکومت امریکا را برای متحدین و شرکا یش حفظ کند، این بعد از خروج اردوی امریکا بسیار مهم میباشد. زمانیکه اردوی امریکا در افغانستان حضور گسترده داشت، سیایای توانسته بود با ارائه اطلاعات خدمات خود را انجام دهد، اما نقش رهبری را اردوی امریکا داشت. حال که اردوی امریکا خارج میشود نقش سیایای مهمتر شده میرود. در ارتباط به شکست دادن طالبان، خیر! سیایای یک قدرت نظامی نیست و قادر نخواهد بود آنچه را اردوی امریکا انجام داده، انجام دهد اما فکر میکنم نقش آن در آینده در افغانستان به مراتب مهمتر از سابق خواهد بود.
[▲] يادداشتها
[▲] پینوشتها
اکمل داوی، سیآیای و تلاش ناکام کودتا بر ضد ملاعمر، رادیو صدای آمریکا، ٦ حوت ۱٣۹٣
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ برگرفته از: رادیو صدای آمریکا، ٦ حوت ۱٣۹٣