|
ظهار
فهرست مندرجات
- واژهشناسی
- پیشینهی تاریخی
- ظهار در قرآن
- احکام ظهار
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[قرآنشناسی] [واژگان قرآن]
ظِهار در فقه اسلامی نوعی جدایی در رابطهٔ زناشویی است که مقررات آن در چهار آیهٔ نخست سوره مجادله آمده است. این واژه به معنای تشبیه کردن مرد همسر خود را به پشت مادر خویش است. ظهار وقتی به وقوع میپیوندد که مرد همسر خود را به پشت (ظَهر) ِ زنی که بر او محرم و حرام ابدی است، مثل مادر یا خواهر یا دخترش، تشبیه کند. یعنی مثلاً به همسرش بگوید: «تو برای من مثل پشت مادرم هستی.» در فرهنگ اعراب پیش از اسلام این کار موجب طلاق و ممنوعیت ابدی ازدواج میشده اما در مقررات اسلامی هرچند حرام و گناه است اما آثاری حقوقی به همراه دارد از جمله اینکه باعث میشود تا آمیزش جنسی بین زوجین ممنوع شود مگر اینکه شوهر از ظهار رجوع کرده و کفارهٔ ظهار را بپردازد.
▲ | واژهشناسی |
واژهی «ظِهار»، از مادهی «ظَهر» است که در لغت بهمعنای «پشت» میباشد. اما این واژه، در اصطلاح فقه نوعی از طلاق است که مرد در این نوع طلاق به همسرش میگوید: «ظَهرکِ عَلیّ کَظَهر أمّی عَلیّ» یعنی، پشت تو نسبت به من، همانند پشت مادرم به من هست؛ همانطور که آمیزش با او حرام است، انجام این عمل با تو نیز بر من حرام است و با گفتن این عبارت زن تا ابد بر همسرش حرام میشود. به سخن دیگر اینکه مرد همسر خویش را به پشت مادر خود تشبیه کند.
وجه تشبیه این است که ظهر (پشت) محل سوار شدن است و زن هنگام آمیزش مرد با وی مرکوب او واقع میشود و در حقیقت زوج با تشبیه یاد شده میخواهد به زوجه بفهماند که سوار شدن بر تو به قصد آمیزش بر من حرام است؛ چنانکه سوار شدن بر مادرم بدین قصد بر من حرام است.
▲ | پیشینهی تاریخی |
ریشهی ظهار را باید در پیش از اسلام جستجو کرد؛ در زمان جاهلیت عرب، این نوع طلاق بسیار شایع و مرسوم بود؛ زیرا سریع انجام میشد و افراد پایبند به اصول، عواطف و احساسات نبودند تا باکی از ظهار کردن همسران داشته باشند. در آن زمان، ظهار از شدیدترین نوع طلاق بهشمار میرفت، بهگونهای که با این طلاق، زن برای مرد تا ابد حرام میشد.
در دوره اسلامی، «» اولین کسی است که همسر خود «خوله دختر ثعلبه» را طلاق ظهار داد. مفسران قرآن، ذیل نخستین آیات سوره مجادله به این مسئله پرداختهاند. بنا به گزارش راویان روزی اوس بر همسرش خشم گرفت و بنا به سنت جاهلیِ ظهار، همسرش را همچون مادرش دانست و بر خود حرام کرد؛ امّا پس از آن پشیمان شد. همسرش - برای چارهاندیشی - شکایت نزد محمد، پیامبر اسلام برد و زبان به گلایه گشود که اموالم را صرف و جوانیم را تباه کرد و اهل و خویشاوندانم را از پیرامونم پراکنده ساخت و حال که سالخورده شدهام مرا ظهار کرده؛ اما اکنون، از کار خویش پشیمان شده است. پیامبر گفت: «در این زمینه حکمی نازل نشده است». خوله دست به دعا برداشت و به خداوند شکوه کرد و منتظر ماند تا آنکه آیات ظهار نازل شد.
با نزول آیات ۱ تا ۴، سورۀ مجادله، حکم کفاره ظهار به ترتیب اولویت، آزادی برده، دو ماه روزه پیاپی یا اطعام ٦۰ فقیر تعیین شد؛ امّا که تهیدست بود تنها با کمک پیامبر توانست فقیرانی چند را اطعام کند.
▲ | ظهار در قرآن |
در قرآن، آیات نخست سوره مجادله برای ابطال این آیین جاهلی و بیان احکام خاص ظهار فرود آمده است. در آیات ۱ تا ۴ سورهٔ مجادله آمده است:
- خداوند سخن زنی را که دربارهٔ شوهرش به تو مراجعه کرده بود و به خداوند شکایت میکرد، شنید. خداوند گفتگوی شما را با هم میشنید و خداوند شنوا و بیناست. کسانی که از شما نسبت به همسرانشان ظهار میکنند. آنان هرگز مادرانشان نیستند، مادرانشان تنها کسانیاند که آنها را به دنیا آوردهاند. آنها سخنی زشت و باطل میگویند، و خداوند بخشنده و آمرزنده است. کسانی که همسران خود را ظهار میکنند، سپس از گفتهٔ خود باز میگردند، باید پیش از آمیزش جنسی باهم، بردهای را آزاد کنند، این دستوریست که به آن اندرز داده میشوید، و خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است. و کسی که توانایی نداشته باشد، دو ماه پیاپی قبل از آمیزش روزه بگیرد و کسی که این را هم نتواند، شصت مسکین را اطعام کند. این برای آن است که به خدا و رسولش ایمان بیاورید. اینها مرزهای الهی است. و کسانی که با آن مخالفت کنند، عذاب دردناکی دارند.
همچنین در سورهی احزاب بیان شده است: «مَاجَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَینِ فِی جَوْفِهِ وَ مَاجَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ اللَّائِی تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ... ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ یقُولُ الْحَقَّ...»
- خداوند برای هیچکس دو دل در درونش نیافریده؛ و هرگز همسرانتان را که مورد «ظهار» قرار میدهید، مادران شما قرار نداده... این سخن شماست که به دهان خود میگویید (سخنی باطل و بیپایه)؛ اما خداوند حق را میگوید...
▲ | احکام ظهار |
ظهار عنوان بابی مستقل در فقه میباشد که احکام آن به تفصیل در این باب بیان شده است.
[▲] يادداشتها
[▲] پيوستها
...
[▲] پینوشتها
...
در کتاب الدر المنثور است که: ابن ماجه، ابن ابیحاتم، و حاکم - وی حدیث را صحیح دانسته - و ابن مردویه، و بیهقی از عایشه روایت آوردهاند که گفت: «بزرگ است آن خدایی شنوائیش به وسعت جهان وسیع است، و هر چیزی را میشنود، من آن روز که خوله دختر ثعلبه به رسول خدا(صلیاللّه علیه و آله و سلم) مراجعه کرده بود، کلامش را میشنیدم - اما در عین حال همهاش را نفهمیدم - داشت درباره همسرش به آن جناب شکایت میکرد، عرضه میداشت: یا رسولاللّه! شوهرم از جوانی من استفاده کرد، و من رحم خود را در اختیارش گذاشتم، تا اینکه امروز که پیر شدم و دیگر فرزند نمیآورم مرا ظهار کرده است، خدایا، من از دست او نزد تو شکایت میآورم. هنوز از جا برنخاسته بود که جبرئیل این آیات را آورد: «قد سمع اللّه قول التی تجادلک فی زوجها» و همسرش اوس بن صامت بود.»
البته روایاتی که در شان نزول این آیات از طرق اهل سنت رسیده، بسیار زیاد است، و در اینکه نام این زن و نام پدرش و نام همسر و پدر همسرش چه بوده اختلاف دارند. از همه معروفتر، همین است که نام او «خوله» و نام پدرش «ثعلبه» و نام همسرش «اوس بن صامت انصاری» بوده است.بههر حال، در روایات اسلامی آمده است: خوله دختر ثعلبهی انصاری همسر اوس بن صامت انصاری بود. اوس، برادر تنی صحابی معروف رسولخدا، عباده بن صامت میباشد.خوله، بعد از اینکه دین اسلام را پذیرفت، همچون عدهای دیگر از زنان انصار نزد رسولخدا رفت و با آنحضرت بیعت نمود.اوس همسر خوله پیر شده و کهولت باعث شده بود که از اعصاب ضعیف و اخلاق تندی برخوردار باشد. روزی میان اوس و همسرش مشاجرهای رخ داد و اوس از شدت عصبانیت بهرسم جاهلی خوله را طلاق داد. در جاهلیت مرسوم بود که هر کس به زنش میگفت: «تو برای من مثل پشت مادرم هستی» گویی زنش را طلاق داده است. اوس هم که عصبانی بود، چنین سخنی را بر زبان جاری کرد. این نوع طلاق بهگونهای بود که بعد از آن رجوع امکانپذیر نبود.خوله از سخن همسرش وحشتزده شد و خطاب به او گفت: سخنی بس گران بر زبان راندی، نمیدانم عاقبت آن چه خواهد شد. سپس فرمود: «به خدا سوگند، نخواهم گذاشت به من نزدیک شوی مگر اینکه با رسولخدا در این باره صحبت کنم و حکم سخنی را که بر زبان آوردی از ایشان سؤال نمایم.»خوله همسرش را دوست میداشت. آن دو همسران خوبی برای همدیگر بودند و سخنی را که اوس بر زبان آورد بر هر دوی آنها سهمگین و دشوار مینمود. اوس به این فکر میکرد که چرا چنین سخنی گفته و مدام خود را ملامت میکرد. خوله نیز، در فکر چاره بود و تلاش میکرد بهنحوی از این مهلکه نجات یابد.خوله شتابان خود را به خانهی امالمؤمنین عایشه رسانید و خطاب به آنحضرت(صلیاللّه علیه و آله و سلم) عرض کرد: ای رسولخدا، شما خود، اوس را میشناسی و خوب میدانی که او پسر عمو و پدر فرزندم هست. من او را از هر کسی بیشتر دوست میدارم اما او سخنی (نامأنوس) بر زبان آورده است. ای رسولخدا، به خداوندی که قرآن را بر تو نازل کرد، سوگند یاد میکنم که او کلمۀ طلاق را بر زبان نیاورد، بلکه فقط خطاب به من گفت: «تو بر من مثل پشت مادرم هستی! حکم این سخن در اسلام چیست؟ رسولخدا فرمود: «با این سخن، تو بر او حرام شدهای و دیگر نمیتواند به تو رجوع کند.»خوله شروع کرد به مجادله و جر و بحث. او میگفت: ای رسولخدا، او کلمه طلاق را بر زبان نیاورده است. او مرتب این سخن را تکرار میکرد اما رسولخدا همچنان اصرار میورزید که طلاق او واقع شده و بر اوس حرام گشته است.سپس خوله دست به بارگاه الهی دراز کرد و دعا کرد: بار خدایا، من صمیمانه به همسرم علاقهمندم و جدایی از او برایم دشوار است. خداوندا، به درگاه تو پناه آوردهام و درد دلم را با تو میگویم. ای خدای مهربان، از تو میخواهم که چیزی را بر پیغمبرت الهام کنی که گره از کار ما بگشاید...از آه و نالههای خوله که با عواطف و احساسات پاک او همراه بود، تمامی افرادی که در مجلس بودند، متأثر شدند؛ تا جاییکه چشمان امالمؤمنین عایشه لبریز از اشک گردید...همهی آنانی که شاهد بیقراریهای خوله بودند به دلسوزی و همدردی با او پرداختند و دعا کردند که خداوند مشکل او را بگشاید. خداوند نیز، ندای آنان را لبیک گفت و دعایشان را مستجاب نمود. آنگاه تبسم بر گونههای رسولخدا نقش بست و نگاهی به خوله انداخت. خوله با خوشحالی از جای بلند شد تا بهتر بتواند مژده و بشارت رسولخدا را بشنود. آنحضرت فرمود: ای خوله، خوشحال باش! خداوند آیهای نازل کرد که شأن نزولش تو و همسرت هستید، سپس این آیه را تلاوت فرمود: «قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ» (سورۀ مجادله، آیۀ ۱)«خداوند گفتار آن زنی را میپذیرد که دربارهی شوهرش با تو بحث و مجادله میکند و به خدا شکایت میبرد. خدا قطعاً گفتگوی شما دو نفر را میشنود، چرا که خدا شنوا و بینا است.» (مصطفی خرّمدل، تفسیر نور، ص ۱۱٦٣)سپس رسولخدا خطاب به خوله فرمود: آنچه شوهرت بر زبان آورده در اسلام طلاق محسوب نمیشود اما خداوند از آن به «ظهار» تعبیر میکند. بنابراین، شوهرت بنابر حکم قرآن باید کفاره بدهد و کفارهی ظهار عبارت است از اینکه اولاً یک غلام آزاد نماید، امّا اگر استطاعت نداشت باید دو ماه پیاپی روزه بگیرد. اگر این کار هم برای او مقدور نباشد، باید شصت مسکین را طعام دهد.خوله از این خبر بسیار خوشحال شد و رفت که همسرش را بدان بشارت دهد. او قضیه را برای همسرش تعریف کرد و دوباره کانون گرم خانوادهی آنها سامان یافت و خداوند آن دو را مفتخرشان فرمود که شأن نزول آیهی «ظهار» باشند.خوله دلاور زنی است که از حقوق خانوادگی خود به دفاع بر میخیزد تا جایی که با رسولخدا به مجادله میپردازد. زنی که خداوند اعلام میدارد که سخن او را شنیده است و برای گرهگشایی از کار او آیاتی از قرآن را به او اختصاص میدهد. (احمد الجدع، اسوههای راستین برای زن مسلمان، ترجمۀ عبدالصمد مرتضوی، انتشارات ایلاف)
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□
□
□
□
[▲] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]
ردهها: │ قرآنشناسی │ واژههای قرآن