جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۴ آبان ۲۰, چهارشنبه

تفسیر کاربردی سقوط انسان

از: سازمان David C. Cook؛ برگردان فارسی از: داود کاظمیان

تفسیر کاربردی عهد قدیم

پیدایش



فصل سوم

سقوط انسان

سقوط آدم و حوا، در کلیسای سیستین، توسط میکل آنژ به تصویر کشیده شده است.

تفسیر کاربردی عهد قدیم، شامل تفسیر و تشریح آیه به آیه کتاب عهد قدیم می‌باشد، که توسط سازمان David C. Cook انتشار یافته و توسط داود کاظمیان به فارسی ترجمه گردیده است.

۱ شیطان به‌شکل مار که یکی از مخلوقات نیکوی خداوند بود وارد باغ عدن شد،. مار با حیله‌گری که یکی از ابزار او جهت پیشبرد اهدافش است، شروع به فریب مرد و زن و وسوسه آن‌ها برای سرپیچی از دستورات خداوند کرد. عیسی شیطان را یک دروغگو و پدر دروغگویان توصیف می‌‌کند؛ در مکاشفه ۱۲: ۹، شیطان آن مار قدیمی نامیده شده است.

بدین‌سان، او سبب شد که زن نسبت به کلام خدا دچار شک و تردید شود، شیطان جهان را با گناه آشنا و آن‌را وارد جهان کرد و باعث بیگانگی و دور شدن نژاد انسان از خداوند گردید.

۲-۵ وقتی مار به زن گفت، «هر آینه نخواهید مرد اگر از درخت معرفت نیک و بد بخورید»، او مستقیماً داشت کلام خداوند را به چالش می‏‌کشید. سپس او ارائه‌دهنده وسوسه می‌‏شود: «... روزی که از آن بخورید ... مانند خدا عارف نیک و بد خواهید بود». زن، فرمان خدا را نادیده گرفت و به‌دنبال نظر و پیشنهاد شیطان و همین‌طور به‌دنبال خواست دل خود رفت. این ذات و ماهیت گناه‌آلود بشر است. وقتی این گناه توسط اولین والدین ما رخ داد، به تمامی نژاد بشر نیز سرایت کرد.

گناه زن و مرد غم‌انگیزترین اتفاقی است که به‌خاطر بی‌نیاز بودن رخ داد: و زن قبل از این مانند خدا بود؛ آن‌ها قبل از این نیز دارای معرفت و شناخت نیک بودند. اما وقتی از میوه درخت ممنوعه خوردند، به‌عوض دیدن چیزهای نیک، آن‌ها بد را نیز دیدند، و آن در خودشان بود. عوض این‌که به دانایی و حکمت نزدیک شوند، خود را بدون لباس و عریان دیدند، تهی و برهنه از جلال و امتیازاتی که داشتند. عوض این‌که بیشتر به شباهت خدا درآیند، آن‌ها کمتر به شباهت او شدند. در واقع، دریایی از فاصله مابین آنان و خدا ایجاد شد، و ارتباط لذت‌بخشی را که در آغاز با خدا داشتند، نابود شد.

چرا پیامد گناه آنان این‌قدر سخت و طاقت‌فرسا بود؟ دلیل آن این است که خداوند نمی‌‌تواند تحمل کند که مخلوقات او، خود را هم‌پایه او کرده و استقلال خود را فراهم و به راه خودشان بروند. در همه ما، این میل و خواست که ارباب خود باشیم و هر کاری که دل ما می‌‌خواهد انجام دهیم، زیربنا و «منشأ گناه» می‏‌باشد، چیزی که ما از والدین اولیه خود به ارث برده‌ایم.‏ ما وقتی به آشفتگی و مشکلات در دنیای اطراف خود نگاه می‏‌کنیم، به‌‌راحتی در مورد سبب و ریشه این یا آن مشکل بحث می‌‌کنیم. از زمان آغاز حیات نژاد بشر، خود محوری و طبیعت گناه‌آلود انسان، تنها ریشه و علت همه مشکلات جهان بوده است.

٦-۷ زن سه نوع وسوسه ویژه را تجربه کرد که حاکی از تمامی وسوسه‌‏هایی است که بشر تجربه می‌‏کند. او دید که میوه ممنوعه برای خوراک نیکو و به نظر خوش‌نما و دلپذیر و دانش‌افزا است. در عهد جدید این سه نوع وسوسه با کلماتی دیگر دیده می‏شود: از شهوت جسم، خواهش چشم، و غرور زندگانی.

یکی از معمول‌‏ترین ‏اشتباهات ما انسان‌ها در زمان ارتکاب به گناه این است که می‏‌گوییم: «این فقط من هستم که به این شکل وسوسه شدم». اما وسوسه‌های گوناگون، شامل حال همه ما هستند. پولس نوشت: هیچ‌ تجربه‌ جز آن‌که‌ مناسب‌ بشر باشد، شما را فرو نگرفت‌. و پولس سپس اضافه می‌‏کند که: اما خدا ... نمی‌گذارد شما فوق‌‌طاقت‌ خود آزموده‌ شوید. بنابراین ما مسئول هستیم که در مقابل وسوسه مقاومت و ایستادگی کنیم؛ ما نمی‌توانیم تقصیر را متوجه شرایط وسوسه کنیم و آن را مورد نکوهش قرار دهیم. ما نمی‌توانیم حتی شیطان را سرزنش کنیم، و ما یقیناً نمی‌توانیم خدا را محکوم کنیم. ما فقط می‏‌توانیم خودمان را سرزنش کنیم. گناه نتیجه و بازتاب انتخاب معنوی خود ما می‌‏باشد.

اما مرد تصمیم گرفت که تقصیر را متوجه زن کند. این زن بود که اول از میوه خورد، و گفت فقط زمانی از آن خورد که زن آن‌را به او داد. اما این مرد بود که اول فرمان خدا را شنید و نه زن. زن ممکن است که فریب خورده باشد، اما مرد هیچ‌گونه عذر و بهانه‌ای نداشت. در واقع، خداوند هر دو نفر آن‌ها را به‌زودی تنبیه می‌‏کند.

زن نیز به سهم خود سعی کرد مار را تقصیرکار جلوه دهد. ما انسان‌ها هرگز دوست نداریم که مسئولیت گناهان خود را بپذیریم؛ برای اجتناب از شرمساری و تقصیر، ما سعی می‏‌کنیم که با مقصر قلمداد کردن دیگران، خود را توجیه کنیم. اما این کار هرگز موفق نمی‌‏شود. مرد و زن فهمیدند که عریانند؛ آن‌ها شرمسار بودند. آن‌ها به‌صورتی بیهوده مبادرت به پنهان کردن گناهشان کردند، چند برگ انجیر را به‌هم دوخته و خود را با آن پوشاندند. کوشش بسیار بیهوده‌‏ای بود، زیرا این غیر ممکن است که گناه و تقصیر را با «برگ‌های انجیر»، یا با مخفی کردن گناه، یا با انکار آن، یا با مقصر جلوه دادن دیگران، بتوان پوشاند و از بین برد.

در چه هنگامی بود که زن آماده و پذیرای دریافت اولین وسوسه توسط مار شد. زمانی که او شروع به شک و تردید در کلام خدا کرد. درب شک و تردید اولین گذری است که گناه برای ورود به انسان پیدا می‏کند؛ ما هم به کلام و هم به نیکویی خداوند، شک می‌‏کنیم. شک نقطه مقابل اعتماد و ایمان است. فقدان و عدم ایمان در مرکز تمامی گناهان و در مرکز طبیعت گناه‌آلود ما نهفته است. این فقدان ایمان در ما همانند دریچه بازی برای ورود وسوسه است. می‌‏توان گفت که این فقدان ایمان، سرآغاز و بنیاد گناه نژاد بشر است.

دقیقاً به‌همین دلیل است که در کتاب مقدّس ‏این‌همه تأکید و اهمیت فراوان بر روی ایمان وجود دارد. خداوند به برگ‌های انجیر ما، اعمال انسانی ما، تشریفات مذهبی و مراسم قربانی ما، علاقه‌‏ای ندارد؛ او فقط از ما می‌‏خواهد که به کلام او اطمینان و سپس از آن اطاعت کنیم.

وقتی که ما شروع به شک کردن در کلام خدا می‌‏کنیم، شیطان از همان شیوه‌‏ای بر علیه ما استفاده می‌‏کند، که دقیقاً در باغ عدن از آن بر علیه زن استفاده کرد. شیوه شیطان ماهرانه و قدم به قدم است؛ بالاتر از همه، او یک فریبکار است. اول از همه او اشاره می‌‏کند که سرپیچی از کلام خدا واقعاً یک گناه نیست. دوم، او به ما اطمینان می‏‌دهد که بابت سرپیچی ما، هیچ‌گونه ضرری متوجه ما نمی‏‌شود. و سوم، او به ما قول می‏‌دهد که با این کار، سود و مزیت بهتری را به‌دست می‏‌آوریم.

اما ما چه چیزی را به‌دست می‌‏آوریم، همان چیزی را که والدین اولیه ما به‌دست آوردند: که همانا مرگ است. درخت حیات در چنگ آن‌ها بود، اما آن‌ها راه مرگ را انتخاب کردند. و در امتداد این راه، آن‌ها ارتباط خود با خدا (آیه ۸) و با یکدیگر را نیز از دست دادند. به‌طور خلاصه، آن‌ها برکت باغ عدن را از دست دادند و همین‌طور که در آیات ۱٦-۱۹ می‏‌بینیم، به‌جای آن داوری و مجازات خدا را دریافت کردند.

۸-۱۳ با وجود برگ‌های انجیر، مرد و زن احساس خجالت می‏‌کردند. چشمان وجدان و ضمیر باطن آن‌ها باز شده بود. آن‌ها فهمیدند که گناه کرده‏‌اند ‏و آن‌ها از خدا ترسیدند. وقتی آن‌ها آواز خدا را که در باغ قدم می‌‏زد شنیدند، آن‌ها خود را از او پنهان کردند.

سوالی که خداوند از مرد و زن کرد به این دلیل نبود که از آن‌ها اطلاعی پیدا کند: خدا همه چیز را می‏‌داند. بلکه سوال طرح شده برای هدایت مرد و زن جهت اعتراف به گناه‌شان بود. متأسفانه در این آیات هیچ نشانی از این‌که آیا هرگز مرد و زن به گناه‌شان اعتراف کردند، دیده نمی‏‌شود. در عوض آن، آن‌ها صرفاً سعی کردند که همدیگر را متهم کنند.

امروز، خدا هم‌چنان هر مرد و زنی را صدا می‌‏زند: «کجا هستی؟». تمام چیزی که او از ما می‌‏خواهد این است که از پنهان کردن خود با برگ انجیر باز بیایستیم و از جایی که پنهان شدیم بیرون بیاییم و به گناهان خود اعتراف کنیم. سپس او ما را خواهد بخشید و ما را در لباس راستین مسیح خواهد پوشاند.

۱۴-۱۵ اول از همه به‌خاطر نقشی که مار در وسوسه زن داشت، داوری خدا که در واقع لعنت بود بر مار واقع شد. مار و تمامی نسل او از این پس بر روی شکم‌شان راه خواهند رفت و خاک خواهند خورد،[۱۸] که نشانه‌ای از شکست است.

این داوری بر روی مار و مرد و زن، صرفاً محدود به این سه شخص نمی‌‏شود. این داوری نسل آنان را نیز در بر می‌‏گرفت. در واقع، می‌‏توان به مار، و به مرد و زن به شکل «سران» دو نسل نگاه کرد که با هم عداوت دارند. این دشمنی زمانی به اوج خود می‌‏رسد که نسل زن، سر مار («سر تو») را خُرد و له خواهد کرد. این سر خود مار است (نه فقط نسل او) که کوبیده خواهد شد، اشاره به سر مار نشانی است از نمایندگی بالاترین قدرت شریر که شیطان نامیده می‌‏شود. در اصل ما می‌‏توانیم در آیه ۱۵ قولی را که در مورد مسیح وجود دارد، ببینیم. عیسی‏ مسیح، از نسل زن خواهد آمد و قدرت شیطان را خواهد «کوبید» و کار او را نابود خواهد ساخت. هم‌چنین عیسی در این کشاکش از پاشنه پا مجروح خواهد شد و پیروزی را پدیدار خواهد کرد. بدین‌سان در میان این داوری سخت و شدید که در این آیات داده شده است، خداوند به رحمت خود، امید به نجات‌دهنده‌ای را مژده می‌‏دهد که در انتها بر شریر چیره خواهد شد و سبب می‌‏شود دوباره صاحب برکتی شویم که آن‌را از دست داده بودیم.

۱٦ داوری خدا در مورد زن، به‌صورت مستقیم به نقش ویژۀ او در زایمان ارتباط داشت. چه حالتی به ما دست می‏‌دهد وقتی جایگاهی را که در لذت و خوشی داشتیم از دست بدهیم و حالا با ناراحتی و درد شدید دست به‌گریبان باشیم. این یک درس برای هر مادری است که گناه اولین مادر را همیشه به یاد آورد. گذشته از این، رابطه زنان با شوهران‌شان باید تغییر می‌کرد. به‌جای سهیم شدن در یک مشارکت برابر، حالا اشتیاق زن باید برای شوهرش باشد، که این برای سعادت و رفاه او می‏‌باشد؛ او باید خود را مطیع، و تمامی علایق و اشتیاقش برای شوهرش باشد. و شوهرش باید بر او حکمرانی کند.

این داوری می‌‏توانست شدیدتر از این باشد، اما به‌واسطه فیض و رحمت خدا از شدت آن کاسته شد. نژاد بشر منقطع نگردید؛ کودکان به متولد شدن ادامه می‏‌دهند و برای والدین خود شادی به ارمغان می‏‌آورند، گرچه این شادی در اغلب اوقات با اندوه همراه می‏‌گردد. و در نقشه خداوند، یکی از این کودکان، عیسی‏ مسیح، باید در روزی معین، برکت خداوند را که بشر سقوط کرده از دست داد به آن بازگرداند.

۱۷-۱۹ داوری خداوند بر علیه مرد که در این‌جا آدم نامیده شده است به‌صورت مستقیم به نقش ویژه و اولیه او که کار بر روی زمین و تهیه غذا برای خانواده‌‏اش ‏بود باز می‏‌گردد. وظیفه او باید بسیار سخت‌تر می‌‏شد زیرا که زمین مورد لعنت خدا قرار گرفت؛ دیگر مواد غذایی و نباتات در بهار بدون کوشش مرد نمو نمی‏‌یافت. مرد باید زمین را شخم می‌‏زد و کشت و زرع می‌‏کرد و از رشد خار و خس جلوگیری می‏‌کرد.

اما نسبت به داوری خدا بر علیه زن، داوری او بر علیه مرد به واسطه فیض خداوند، بسیار ملایم بود. بشر قادر بود که از سبزه‌‏های صحرا بخورد؛ با سخت کار کردن مرد، زمین می‏‌توانست محصول غذایی کافی به ثمر آورد. اما به دلیل لعنت خدا، این زمین همان زمینی نبود که خدا در اول قصد ساخت آن را داشت. حتی امروز نیز زمین زیر لعنت خدا باقی مانده است. اما ما می‌‏توانیم نگاه خود را به روزی بدوزیم که این لعنت برداشته شود، و خدا آسمانی جدید و زمینی جدید خواهد آفرید.

دومین قسمت از داوری خدا بر علیه مرد، شامل زن نیز می‏‌شود: كه‌ تو خاک هستی‌ و به‌ خاک‌ خواهی‌ برگشت‌). در این‌جا مجازات خدا در مورد خوردن از میوه ممنوعه تکمیل می‌‏شود: هر آینه خواهی مُرد. درخت حیات بیش از این دیگر در دسترس مرد و زن نخواهد بود، آن‌ها و نسل آنان از باغ عدن باید اخراج می‌‏شدند. ما هم مجازات مرگ را نیز دریافت کردیم، زیرا که گناه والدین اولیه ما نیز به ما سرایت کرد. به‌واسطه گناه آنان، ما نیز طبیعت گناه‌آلود را به ارث بردیم؛ و ما نیز به دلیل گناهان‌مان، حکم مرگ را دریافت کردیم.

۲۰ اینک آدم دومین نام را برای همسرش انتخاب می‏‌کند. آدم برای اولین‌بار او را «نسا» نامید زیرا که او از انسان گرفته شد. حالا آدم یک نام شخصی به‌خود او داد، حوا، به مفهوم «زندگی» زیرا که او مادر جمیع زندگان است.

۲۱ خدا پس از تکمیل داوری خود بر علیه آدم و حوا، آن‌ها را سپس با رخت‌هایی از پوست پوشاند. این نشان می‌‏دهد که خدا آن‌ها را حتی در زمانی که از گناه آنان خشمگین بود، دوست داشت. اما ما می‌‏توانیم هم‌چنین دو مفهوم دیگر را در این آیه ببینیم. اول، ساختن رخت‌هایی از پوست حکایت از کشته شدن یک حیوان دارد؛ بعضی‌ها بر این نظرند که این اولین «قربانی» است که در کتاب مقدّس ‏به آن اشاره شده است. خدا حیوانی را قربانی کرد تا برهنگی و گناه آدم و حوا را بپوشاند. سزای گناه مرگ است، اما خداوند «جایگزینی» را به‌جای مُردن فراهم کرد. این جایگزین حاکی از روش قربانی کردن بود که بعدا در کتاب عهد قدیم به‌چشم می‏‌خورد، و به نوبت خود در انتها به اوج می‌‏رسد، مسیح به‌عنوان یک قربانی کامل وارد جهان می‌‏شود، یک قربانی بی‌نقص که گناه را نه به‌شکلی ظاهری بلکه گناه را به‌صورتی کامل بر می‌‏دارد.

دومین مفهوم این آیه این است که ما انسان‌ها قادر نیستیم که با اعمال و کوشش خود (برگ‌های انجیر) گناهان خود را بپوشانیم. تنها خداوند است که می‌‏تواند با رستگاریی که نیازمند آن هستیم، ما را بپوشاند؛ و او این رستگاری را در عیسی‏ مسیح فراهم کرد.

۲۲-۲۴ هدف انسان مثل خدا شدن بود؛ مثل یکی از ما. و در اصل، او می‏‌خواست به‌وسیله به‌دست آوردن معرفت نیک و بد به این هدف دست بیابد. اما این هدف گمراه‌کننده بود: انسان از قبل شبیه خدا بود. فقط آدم و حوا خیلی دیر متوجه شدند که بالاترین کامیابی آن‌ها «مثل خدا» شدن نیست بلکه «با خدا» بودن است. اما حالا آن‌ها خود را رانده شده از حضور او دیدند. یقیناً این غم‌انگیزترین جنبه سقوط انسان است، زیرا بالاترین کامیابی بشر، باقی ماندن در ارتباط با خداست.

خدا راه‌های دسترسی به درخت حیات را با گذاشتن کروبیان و شمشیر آتشبار در دور باغ مسدود کرد. کروبیان مخلوقات بالدار آسمانی با سری به‌شکل انسان بودند که به‌صورت نمادین به‌عنوان محافظین در خدمت خدا قرار داشتند. شمشیر آتشین، شمشیر داوری خدا بود که مابین انسان سقوط کرده و درخت حیات قرار داشت. امروز، با ایمان به مسیح، ما دوباره به آن درخت برای حیات ابدی دسترسی داریم.


[] يادداشت‌ها




[] پی‌نوشت‌ها
یوحنا ۸: ۴۴
به‌صورت سنتی مار نماد و معرف شیطان بوده است. این نیز کاملاً درست است که بگوییم به‌صورت تمثیلی مار بیانگر خود گناه است. در اصل هیچ گناهی در زن وجود نداشت، اما مار گناه را به افکار زن داخل کرد، اول با سوال در بارۀ کلام خدا (آیه ۱) و سپس در مخالفت با آن (آیه ۴). زمانی‌که گناه به‌صورتی تمام عیار، به سبب نافرمانی مرد و زن وارد زندگی آنان گردید، اثر و بقایای آن برای همیشه به نسل آنان منتقل شده و آن‌ها را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
آیه ۴
پیدایش ۲: ۱۷
آیه ۵
واژۀ طبیعت گناه‌آلود در عهد جدید جهت نشان دادن سرشت گناه که در هنگام تولد انسان به همراه وی می‏‌باشد، مورد استفاده قرار گرفته است.
آیه ٦
اول یوحنا ۲: ۱٦
اول قرنتیان ۱۰: ۱۳
یعقوب ۱: ۱۳-۱۵
آیه ۱۲
پیدایش ۲: ۱۷
اول تیموتائوس ۲: ۱۴
آیات ۱٦-۱۷
آیه ۱۳
آیه ۷
اول سموئیل ۱۵: ۲۲
رومیان ٦: ۲۳؛ «مرگ» نتیجه گناه می‏‌باشد که در سطوح مختلف رخ می‌‏دهد. اول، ما تجربه مرگ جسمانی را داریم؛ تخم فسادپذیری و مرگ در بدن‌های ما نهاده شده است. در اصل این وضعیت در مورد والدین اولیه ما صدق نمی‏‌کرده است. دوم، ما تجربه یک نوع «مرگ» روانی و روحی را داریم؛ به‌عوض لذت و آزادی، احساس گناه و خجالت می‌‏کنیم. سوم، ما تجربه «مرگ» اجتماعی را داریم؛ اتهامات، ستیزه‌گری و ناسازگاری، و حتی قتل (پیدایش ۴: ۸)، ارتباطات ما را تحت تاثیر قرار می‌‏دهد. و چهارم، ما تجربه «مرگ» روحانی را داریم که نتیجه بیگانگی از خداوند است. برای آگاهی بیشتر در رابطه با موضوع «مرگ»، مقالات عمومی: سقوط در گناه؛ و وقایع پس از مرگ؛ مشاهده شود.
آیه ۱۲
آیه ۷
آواز شنیده شده ممکن است صدای قدم‌های خداوند یا صدای خود خداوند بوده باشد. نکته در این‌جاست که مرد و زن با تجربه حضور و تجلی خود خدا آشنا بوده‌‏اند.
آیه ۸
انسان‌ها تنها به‌واسطه اعتراف به گناهان‌شان است که می‏‌توانند از گناهان خود پاک و آزاد شوند (اول یوحنا ۱: ۹).
آیات ۱۲-۱۳
آیه ۹
اول یوحنا ۱: ۹؛ برای آگاهی بیشتر در رابطه با موضوع «گناه و منشأ آن»، به مقالات عمومی: سقوط در گناه؛ مراجعه کنید.
این بدان معنا نیست که مار اول دارای پا بوده و با آن‌ها راه می‏رفته است. نکته‌‏ای که این‌جا دارای اهمیت است این است که از این پس مار و نسل او باید خاک بخورند.
آیه ۱۵
اول یوحنا ۳: ۸
مجروح شدن از پاشنه حاکی از این است که عیسی مسیح به‌طور موقت رنج برده و به مرگ بر بالای صلیب محکوم می‏‌شود. در نهایت این شیطان بود که یهودا را جهت خیانت به عیسی مسیح هدایت کرد و یهودا نیز عیسی را به کاهن و پیلاطس تسلیم نمود تا او را محکوم کرده و مصلوب سازند. تمامی این تلاش برای نابودی و مرگ عیسی مسیح بود. اما در عوض، برعکس آن اتفاق افتاد: به‌واسطه مرگ مسیح، این شیطان بود که در انتها نابود و تباه گردید (عبرانیان ۲: ۱۴).
نجات‌دهنده عیسی مسیح است، که تمام کسانی را که به او ایمان می‌‏آورند از محکومیت نجات می‏‌دهد. در زبان یونانی، واژه «مسیح» به‌معنی «مسح شده» می‏‌باشد. در زبان عبری (کتاب عهد قدیم در اصل به زبان عبری نوشته شده است) واژه «مسایا» به‌معنی «مسح شده» می‏‌باشد. بنابراین هر دو لغت مسیح و مسایا دارای یک معنی می‏‌باشد.
واژه آدم به‌معنی «انسان» می‏‌باشد.
پیدایش ۲: ۱۵
آیه ۱۸
رومیان ۸: ۲۰-۲۲
اشعیا ٦۵: ۱۷؛ مکاشفه ۲۱: ۱
آیه ۱۹؛ آن قسمت از بدن انسان که از خاک سرشته شده است به خاک باز می‌‏گردد؛ اما آن قسمت از انسان که به‌طور مستقیم از طرف خداوند آمده است، مانند جان، روح، و «شباهت به خدا»، با مرگ جسمانی پایان نمی‌‏پذیرد. برای آگاهی بیشتر در رابطه با موضوع «مرگ»، مقالات عمومی: سقوط در گناه؛ و وقایع پس از مرگ؛ مشاهده شود.
پیدایش ۲: ۱۷
آیات ۲۲-۲۳
رومیان ۵: ۱۲؛ برای آگاهی بیشتر در رابطه با مقایسه مابین آدم، که مرگ را آورد، و مسیح، که حیات را آورد، رومیان ۵: ۱۵-۱۹ مشاهده شود.
پیدایش ۲: ۲۳
عبرانیان ۹: ۱۳-۱۴؛ ۱۰: ۱۱-۱۴
رومیان ۱۳: ۱۴؛ فیلیپیان ۳: ۸-۹
آیه ۲۲
آیه ۲۴


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها

تفسیر کاربردی عهد عتیق (پیدایش فصل ٣: سقوط انسان)، ترجمه‌ی داوود کاظمیان؛ وب‌سایت رازگاه