|
عهد عتیق
پیدایش
۱مـار از همه حیواناتـی كه خداوند بهوجود آورد، زیركتر بود. روزی مار نزد زن آمده، به او گفت: «آیا حقیقت دارد كه خدا شما را از خوردن میوه تمام درختان باغ منع كرده است؟»
٢ و ٣ زن در جواب گفت: «ما اجازه داریم از میوه همه درختان بخوریم، بجز میوه درختی كه در وسط باغ است. خدا امر فرموده است كه از میوه آن درخت نخوریم و حتی آن را لمس نكنیم و گرنه میمیریم.»
۴ مار گفت: «مطمئن باش نخواهید مُرد! ۵ بلكه خدا خوب میداند زمانی كه از میوه آن درخت بخورید، چشمان شما باز میشود و مانند خدا میشوید و میتوانید خوب را از بد تشخیص دهید.»
٦ آن درخت در نظر زن، زیبا آمد و با خود اندیشید: «میوه این درختِ دلپذیر، میتواند، خوش طعم باشد و به من دانایی ببخشد.» پس از میوه درخت چید و خورد و بـه شوهـرش هـم داد و او نیـز خـورد. ٧ آنگاه چشمانِ هر دو باز شد و از برهنگی خود آگاه شدند؛ پس با برگهای درختِ انجیر پوششی برای خود درست كردند.
٨ عصر همان روز، آدم و زنش، صدای خداوند را كه در باغ راه میرفت شنیدند و خود را لابلای درختان پنهان كردند. ٩ خداوند آدم را ندا داد: «ای آدم، چرا خود را پنهان میكنی؟»
١٠ آدم جواب داد: «صدای تو را در باغ شنیدم و ترسیدم، زیرا برهنه بودم؛ پس خود را پنهان كردم.»
١١ خداوند فرمود: «چه كسی به تو گفت كه برهنهای؟ آیا از میوه آن درختی خوردی كه به تو گفته بودم از آن نخوری؟»
١٢ آدم جواب داد: «این زن كه یار من ساختی، از آن میوه به من داد و من هم خوردم.»
١٣ آنگاه خداوند از زن پرسید: «این چه كاری بود كه كردی؟» زن گفت: «مار مرا فریب داد.»
١۴ پس خداوند به مار فرمود: «بهسبب انجام این كار، از تمام حیوانات وحشـی و اهلـی زمیـن ملعونتر خواهی بود. تا زندهای روی شكمت خواهی خزید و خاك خواهی خورد. ١۵ بیـن تـو و زن، و نیـز بین نسـل تو و نسل زن، خصـومت میگذارم. نسـلِ زنْ سر تـو را خواهد كوبیـد و تو پاشنـه وی را خواهـی زد.»
١٦ آنگاه خداوند به زن فرمود: «درد زایمان تو را زیاد میكنم و تو با درد فرزندان خواهـی زایید. مشتاق شوهرت خواهی بود و او بر تو تسلط خواهد داشت.»
١٧ سپس خداوند به آدم فرمود: «چون گفته زنت را پذیرفتی و از میوه آن درختی خوردی كه به تو گفته بودم از آن نخوری، زمین زیر لعنت قرار خواهد گرفت و تو تمام ایام عمرت با رنج و زحمت از آن كسب معاش خواهی كرد. ١٨ از زمین خار و خاشاك برایت خواهد رویید و گیاهان صحرا را خواهی خورد. ١٩ تا آخر عمر به عرق پیشانیات نان خواهی خورد و سرانجام به همان خاكی باز خواهی گشت كه از آن گرفته شدی؛ زیرا تو از خاك سرشته شدی و بهخاك هم برخواهی گشت.»
٢٠ آدم، زن خود را حَوّا (یعنی «زندگی») نامید، چون او میبایست مادر همه زندگان شود.
٢١ خداوند لباسهایی از پوست حیوان تهیه كرد و آدم و همسرش را پوشانید. ٢٢ سپس خداوند فرمود: «حال كه آدم مانند ما شده است و خوب و بد را میشناسد، نباید گذاشت از میوه «درخت حیات» نیز بخورد و تا ابد زنده بماند.» ٢٣ پس خداوند او را از باغ عدن بیرون راند تا برود و در زمینی كه از خاكِ آن سرشته شده بود، كار كند. ٢۴ بدین ترتیب او آدم را بیرون كرد و در سمت شرقی باغ عدن فرشتگانی قرار داد تابا شمشیر آتشینی كه بههر طرف میچرخید، راه «درخت حیات» را محافظت كنند.
[▲] يادداشتها
متن برگرفته از: ترجمه تفسیری کتاب مقدس
[▲] پینوشتها
ترجمۀ تفسيری کتاب مقدس، باب سوم
[▲] سرچشمهها
□ متن برگرفته از ترجمه تفسیری کتاب مقدس