|
قائن و هابیل
فهرست مندرجات
◉ واژهشناسی
◉ قائن و هابیل در تورات
◉ قابیل و هابیل در قرآن
◉ تفسیر علمی
◉ يادداشتها
◉ پيوستها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
◉ پيوند به بيرون
کتاب مقدس شخصیتهای تورات
قائن و هابیل (به انگلیسی: Cain and Abel)، در اسطورههای یهودی نام دو پسر آدم و حوا هستند، که در واقع نماد تضاد میان دو شیوهی معیشتی کشاورزی و دامپروری در دگرگونیهای اجتماعی است. بر اساس داستانهای کتاب مقدس و قرآن (روایات دینهای سامی)، این دو برادر هدایا و قربانیهایی به خداوند تقدیم میکنند که هدیهی هابیل پذیرفته میشود ولی هدیهی قائن رد میشود. در نتیجهای این حادثه قائن به هابیل حسادت میورزد تا آنجا که یک روز او را میکشد. این داستان اولین قتل در تاریخ انسان است.
▲ | واژهشناسی |
در کتاب پیدایش، در ابتدای باب چهارم آمده است: «حوّا از آدم حامله شده، پسری زاييد. آنگاه حوّا گفت: «به كمك یهوه مردی حاصل نمودم.» پس نام او را قائن (يعنی «حاصل شده») گذاشت. حوّا بار ديگر حامله شده، پسری زاييد و نام او را هابيل گذاشت.» بنابراین، در تورات معنای نام «قائن» یا «قابیل» «حاصل شده» است؛ ولی دربارهی معنای نام «هابیل» اشارهای نشده است.
لغتنامه دهخدا، در مورد معنای «هابیل» مینویسد: هابیل، پسر دومین آدم است. بعضی را گمان چنان است که اسم مسطور (هابیل = نفس ، بخار) دلالت بر کوتاهی عمر هابیل است، و دیگران بر آنند که چون حوّا دید قاین آن نسل موعود نیست این مطلب داعی بر این شد که با خود فکر نماید که زندگانی را چندان اهمیتی نیست و همچنانکه یعقوب (۴: ۱۴) میگوید: «حیات شما چیست؟ مگر بخاری نیستید که اندک زمانی ظاهر است و بعد ناپدید میشود». علیالجمله هابیل شبان بود و از اول زادگان گوسفندان خود از برای خداوند قربانی آورد و خداوند قربانی وی را پذیرفته قربانی قائین را که از محصول ارضی بود رد کرد. در این حال دست حسد سرمهی نفرت در دیدهی قائین کشیده بر برادر خود غضبناک شده او را کشت. و مسیح، هابیل را هابیل صدیق نامید (قاموس کتاب مقدس). مؤلف مجملالتواریخ آرد: «نخستین کسی که از دنیا بیرون رفت هابیل بود که قابیل بکشتش، چنانکه حقتعالی در قرآن یاد کرده است و همانجا در کوههای حدود سراندیب قابیل، هابیل را در زیر خاک کرد.»
▲ | قائن و هابیل در تورات |
در سفر پیدایش، عهد عتیق کتاب مقدس، برگردان فارسی فاضل خان گروسی (زادهی ۱۱۶۳ خ - درگذشتهی ۱۲۱۶ خ)، ادیب دربار فتحعلیشاه قاجار، آمده است:
-
و آدم، زن خود حوا را بشناخت و او حامله شده، قائن را زایید و گفت: «مردی از یهوه حاصل نمودم» و بار دیگر برادر او هابیل را زایید. و هابیل گلهبان بود، و قائن کارکن زمین بود. و بعد از مرور ایام، واقع شد که قائن هدیهای از محصول زمین برای خداوند آورد. و هابیل نیز از نخستزادگان گلهی خویش و پیه آنها هدیهای آورد. و خداوند هابیل و هدیه او را منظور داشت، اما قائن و هدیه او را منظور نداشت. پس خشم قائن به شدت افروخته شده، سر خود را بزیر افکند. آنگاه خداوند به قائن گفت: «چرا خشمناک شدی؟ و چرا سر خود را بزیر افکندی؟ اگر نیکویی میکردی، آیا مقبول نمیشدی؟ و اگر نیکویی نکردی، گناه بر در، در کمین است و اشتیاق تو دارد، اما تو بر وی مسلط شوی.» و قائن با برادر خود هابیل سخن گفت. و واقع شد چون در صحرا بودند، قائن بر برادر خود هابیل برخاسته، او را کشت. پس خداوند به قائن گفت: «برادرت هابیل کجاست؟» گفت: «نمیدانم، مگر پاسبان برادرم هستم؟» گفت: «چه کردهای؟ خون برادرت از زمین نزد من فریاد بر میآورد! و اکنون تو ملعون هستی از زمینی که دهان خود را باز کرد تا خون برادرت را از دستت فرو برد. هر گاه کار زمین کنی، همانا قوت خود را دیگر به تو ندهد. و پریشان و آواره در جهان خواهی بود.»
قائن به خداوند گفت: «عقوبتم از تحملم زیاده است. اینک مرا امروز بر روی زمین مطرود ساختی، و از روی تو پنهان خواهم بود. و پریشان و آواره در جهان خواهم بود و واقع میشود هر که مرا یابد، مرا خواهد کشت.»
خداوند به وی گفت: «پس هر که قائن را بکشد، هفت چندان انتقام گرفته شود.» و خداوند به قائن نشانیای داد که هر که او را یابد، وی را نکشد. پس قائن از حضور خداوند بیرون رفت و در زمین نود، بهطرف شرقی عدن، ساکن شد.
و قائن زوجه خود را شناخت. پس حامله شده، خنوخ را زایید. و شهری بنا کرد، و آن شهر را به اسم پسر خود، خنوخ نام نهاد.
تناقضهای بسيار آشكاری در نوشتههای كتابهای مقدس، از جمله در داستان قائن و قابیل وجود دارد؛ مطابق روایات اين كتاب، در دستگاه آفرينش خدا بههنگام اين داستان، فقط يك جفت (آدم و حوا) و دو پسر آنها قابيل و هابيل بهصورت بالغ، يعنی جمعاً چهار نفر وجود دارد. با این حال، ولتر، نامدارترین فیلسوف و نویسندهی فرانسوی عصر روشنگری - بهعنوان یک دگراندیش - میپرسد: «گذشته از این که خداوند یک قاتل برادرکش را زیر حمایت خاص خود میگیرد، آن هم در شرایطی که قبلاً پدر و مادر او و در پی آنها، همه نوع بشر را تنها بهخاطر خوردن یک میوهی ممنوع محکوم به عذاب دایم در روی زمین کرده است، چگونه است كه همین خداوند نمیدانسته كه پس از قتل هابيل بهدست برادرش، ديگر جز سه نفر (آدم و حوا و قابيل) هيچ انسانی بر روی زمين وجود ندارد تا قابيل را بيابد و او را بكشد و خداوند از او بدين گناه هفتبار انتقام بگيرد؟ و روشن هم نشده است كه اين زوجهای كه قابيل گرفت از كجا آمده بود؟ و شهری كه ساخت و بهنام پسرش نامگذاری كرد بهدست كدام افرادی ساخته شد؟ و چه مردمی در آن سكونت گزيدند؟» آنگهی کتاب مقدس نمیگوید که چرا بايد اين دو مخلوق به خالق هديه بدهند و چرا خدا از هدیه هابیل خشنود شد و هدیه قائن را نپسندید؟
هنری هلی، نویسندهی کتاب «راهنمای کتاب مقدس» به این پرسشها پاسخ میگوید. اما پاسخهای او بیشتر توجیهکننده است تا قانعکننده. بههر حال، او مینویسد: «با فرض اينكه آدم و حوا بهصورت انسانهای كاملاً رشد كرده و بزرگ آفريده شده بودند، هنگامی كه قائن هابيل را كشت، بايد حدود ۱٢۹ سال سن داشته باشد، چرا كه وقتی شيث كمی پس از آن بهدنيا آمد، [در پیدایش، باب ۴] میخوانيم كه در اين زمان آدم ۱٣٠ ساله بود. همو میافزاید: «قربانی هابيل پذيرفته شد، چون او عادل بود، و به ايمان قربانی را تقديم كرد[۱٦]. ظاهراً با ورود گناه، خدا قربانی را مقرر كرده بود. بهنظر میرسد كه اين تصويری اوليه از مرگ كفارهدهندهی مسيح بوده است.»
اما از این جالبتر سخنان پاپ فرانسیس، رهبر سریر مقدس و حکومت مرکزی کلیساهای کاتولیک جهان، است که گره از راز تورات میگشاید. او میگوید: «خداوند قاضی نیست؛ بلکه دوستدار بشریت است؛ او قصد محکومیت کسی را ندارد و داستان آدم و حوا تنها یک اسطوره است».
▲ | قابیل و هابیل در قرآن |
ماجرای هابیل و قابیل در قرآن، فقط در آیات ۲۷ تا ۳۱ سوره مائده بیان شده، اما نام این دو برادر در آن نیامده، بلکه با تعبیر «إبنی آدم» (دو فرزند آدم) از آن دو یاد شده است. با این حال، در عرف اسلامی، آنها بهنام «هابیل و قابیل» شناخته شدهاند. در قرآن، در سورهی المائده، آیات ۲۷ تا ۳۱ آمده:
-
و داستان دو پسر آدم را بهدرستى بر ايشان بخوان هنگامى كه [هر يك از آن دو] قربانيى پيش داشتند پس از يكى از آن دو پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد [قابيل] گفت حتماْ تو را خواهم كشت [هابيل] گفت خدا فقط از تقواپيشگان مىپذيرد.
اگر دست خود را بهسوى من دراز كنى تا مرا بكشى من دستم را بهسوى تو دراز نمىكنم تا تو را بكشم چرا كه من از خداوند پروردگار جهانيان مىترسم.
من مىخواهم تو با گناه من و گناه خودت [بهسوى خدا] بازگردى و در نتيجه از اهل آتش باشى و اين است سزاى ستمگران.
پس نفس [اماره]اش او را به قتل برادرش ترغيب كرد و وى را كشت و از زيانكاران شد.
پس خدا زاغى را برانگيخت كه زمين را مىكاويد تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان كند [قابيل] گفت واى بر من آيا عاجزم كه مثل اين زاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان كنم پس از [زمره] پشيمانان گرديد.
قرآن در ادامه در آیهی ۳۲ همان سوره مینویسد:
-
از اينروى بر فرزندان اسرائيل مقرر داشتيم كه هر كس انسانی را جز به قصاص قتل يا [به كيفر] فسادى (بدون ارتكاب قتل يا فساد) در زمين بكشد، چنان است كه گويى همه انسانها را كشته باشد و هر كس انسانی را زنده بدارد چنان است كه گويى تمام مردم را زنده داشته است و قطعاً پيامبران ما دلايل آشكار براى آنان آوردند [با اينهمه] پس از آن بسيارى از آنها در زمين زياده روى مىكنند.
با این حال، اختلاف بین روایات تورات و قرآن نیز بهچشم میخورد، که جای پرسش دارد، چگونه یک خدای دانا در دو کتاب خود، چنین تناقضگویی میکند؟ در تورات گفتگو میان خدا و قابیل مطرح است، در حالیکه قرآن، گفتگو بین دو برادر را نقل میکند. همچنین داستان زاغ در تورات وجود ندارد و بهکلی، نتیجهی که قرآن از داستان قائن و هابیل میگیرد، غیر از نتیچهگیری تورات است.
سید محمدحسین طباطبایی، فیلسوف ایرانی و صاحب تفسیر المیزان، که از مراجع تقلید شیعه و از مدرسان حوزه علمیه قم بهشمار میآمد، در مقایسهی داستان هابیل و قابیل در تورات و قرآن مینویسد:
-
اوّلین چیزیکه از عبارات تورات به ذهنش میرسد این است که تورات رب را یک موجود زمینی و بهشکل انسان معرّفی کرده است، انسانی که میان انسانها آمد و شد و معاشرت میکند، گاهی به نفع این حکم میکند و گاهی به ضرر این و به نفع دیگری، عیناً همانطور که یک انسان در بین انسانها زندگی میکند. گاهی انسان نزدیک او میشود و با او سخن میگوید همانطور که با یک انسان دیگر سخن میگوید و گاهی از او دور و پنهان میشود، بهطوری که دیگر او وی را نمیبیند. در نتیجه ربّی که تورات معرّفی کرده ربّی است که انسانهای دور را آنطور که نزدیکان را میبیند، مشاهده نمیکند.
کوتاه سخن اینکه حال آن رب از تمامی جهات حال یک انسان زمینی است با این تفاوت که اراده رب دربارهی هر چیزی نافذ است و حکمش روان و تمامی تعلیمات تورات و انجیل همه بر این اساس است، هر چیزی را که میخواهد تعلیم دهد بر این اساس تعلیم میدهد، و خداوند بسیار برتر از اینگونه سخنان است.
لازمه قصّهای که در تورات آمده این است که در آنروز بشر در حال گفتوگوی بهطور چهرهبهچهره و حضوری و رو در روی با خدا زندگی میکرده (هر وقت میخواسته نزد خدا میرفته و با خدا قدم میزده و سخن میگفته) بعد از آنکه قاین آن جنایت را مرتکب شد خدای تعالی از او و از امثال او پنهان شد و اینگونه افراد دیگر خدا را با چشم ندیدند ولی بقیه افراد بشر همچنان با خدا معاشرت و گفتوگو داشتهاند، در حالیکه برهانهای قطعی عقلی بر این قائم است که نوع بشر، نوع واحدی است که همه افرادش مثل هم هستند، موجودی پدید آمده در عالم مادّهاند و در دنیا زندگی مادّی دارند و نیز براهین قطعی قائم است بر اینکه خدای تعالی منزّه است از اینکه در قالب مادّه بگنجد و به صفات مادّه و احوال آن متّصف گشته دستخوش عوارض امکان و طوارق نقص و حوادث گردد.
امّا قرآن کریم داستان پسران آدم را طوری سروده و بر اساسی نقل کرده که بر آن اساس تمامی افراد بشر از یک نوع و همه را مثل هم دانسته است. چیزی که هست در ادامه داستان مساله فرستادن کلاغ را آورده تا از یک حقیقتی پرده بردارد و آن اینکه بشر دارای تکاملی تدریجی است که اساس تکامل او و زیربنای آن حس و تفکّر است.
قرآن کریم نکته دیگری را در این داستان آورده و آن گفتوگوی این دو برادر است و از هابیل سخنانی نقل کرده که مشتمل بر نکات برجستهای از معارف فطری بشری و از اصول معارف دینی است؛ چون توحید، نبوّت، معاد، مساله تقوا و ظلم که دو اصل مهم و عامل در تمامی قوانین الهی و احکام شرعی است و مساله عدل الهی حاکم در ردّ و قبول اعمال بندگان و کیفر و پاداش اخروی آنان و نیز مساله ندامت قاتل و خسران او در دنیا و آخرت.
خداوند در آخر بیان کرده که یکی از آثار شوم قتل نفس این است که آثار شومی که در کشتن یک فرد وجود دارد برابر است با آثار شومی که در کشتن همه مردم است و آثار نیکی که در زنده کردن یک فرد از انسانهاست برابر با آثار نیکی است که در احیای همه انسانهاست.
صاحب المیزان برای آنکه اختلافات قرآن با کتاب مقدس را توجیه نماید، دیدگاه عجیبی را مطرح میکند و چالش را متوجه کتاب مقدس مینماید، چنانکه مسلمانان نیز برای توجیه این اختلافات، همواره مدعی هستند که کتاب مقدس تحریف شده است؛ در حالیکه اگر به آیههای زیر دقت شود، قرآن که بهخودی خود معتبرترین مرجع تمام مسلمانان است، برای کتاب مقدس ارزش و اعتبار والایی قایل است:
سورهی بقره آیه ۱۳۶، به این اشاره دارد که بین آنچه کتب مقدس و آنچه قرآن میگوید تفاوتی وجود ندارد: «بگوييد ما به خدا و به آنچه بر ما نازل شده، و به آنچه بر ابراهيم و اسماعیل و اسحاق و يعقوب و اسباط فرود آمده، و به آنچه به موسی و عیسی و پيامبران (ديگر) از طرف پروردگار داده شده است، ايمان آوردهايم، و بين هيچيك از آنان فرق نمیگذاريم و ما در برابر فرمان خدا تسليم هستيم.» در آیات ۲-۴ سورهی عمران آمده است: «خدای یکتا که جز او هیچ معبودی نیست، زنده و قائم به ذات است، این کتاب را تدریجاً به حق و راستی بر تو نازل کرد که تصدیقکنندهی کتابهای پیش از خود است؛ و (پیش از آن) تورات و انجیل را برای هدایت مردم فرستاد. مسلماً کسانی که به آیات خدا کافر شدند، برای آنان عذابی سخت است.» همچنین در آیهی ۱۳۶ سورهی نسأ گفته شده است: «ای اهل ایمان! به خدا و پیامبرش و کتابی که بر پیامبرش نازل کرده و به کتابهای که پیش از این فرستاده ایمان بیاورید. و هر که به خدا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیامبران او و روز قیامت کافر شود، یقیناً به گمراهیِ دور و درازی دچار شده است.» و نیز در آیهی ۴۶ سورهی مائده صراحتاً بیان شده است که «به دنبال پیامبران پیشین، عیسی پسر مریم را فرستادیم، كه گوایدهنده بر حقانيت تورات بود و انجيل را به او داديم كه در آن هدايت و نور بود و تورات را كه قبل از او بود تصديق میكرد و براى پرهيزگاران رهنمود و اندرزى است.» و باز در ادامهی آن در آیهی ۴۷ سوره میگوید: «و باید اهل انجیل بر طبق آنچه خدا در آن نازل کرده داوری کنند، و آنانیکه بر طبق آنچه خدا نازل کرده داوری نکنند، فاسق هستند.»
بهعلاوه تمام این شواهد، هم کتاب مقدس و هم قرآن، هر دو بر این پیشفرض که خدا کلامش را هیچگاه تغییر نمیدهد، تأکید میورزند. در کتاب مقدس آیات بسیاری اشاره به تغییر ناپذیری کلام خدا دارد. مانند: تثنیه ۴: ۱-۲، اشعیأ ۲۰: ۸، متی ۵: ۱۷-۱۸، متی ۳۵: ۲۴ و مکاشفه ۲۲: ۱۸-۲۰. در قرآن، آیهی ۶۴ سورهی یونس میگوید: «سخنان خدا را تغییر و تبدیلی نیست». آیهی ۳۴ سورهی انعام همین مطلب را تکرار میکند: «هیچکس نمیتواند کلمات خدا را تغییر دهد» و نیز در آیهی ۲۹ سورهی قاف آمده است: «سخن من تغيير ناپذير است».
از سوی دیگر، در آیهی ۸۲ سورهی نسا اشاره شده است: «آيا دربارهی قرآن نمىانديشند، اگر از جانب غير خدا بود، قطعاً در آن اختلاف بسيارى مىيافتند.» پس، اگر بین دو متنی که هر دو مدعی است، از سوی خدا است، اختلاف و ناهمگونی وجود دارد، دستکم یکی از آنها نمیتواند از ناحیهی خدا باشد.
مسلمانان بر این باورند که قرآن، از آسمان نازل شده است، در حالیکه کتاب مقدس، کتابی نیست که همچون قرآن، آنگونه که مسلمانان در مورد آن اظهار میدارند، بهسادگی توسط یک نفر گردآوری شده باشد، بلکه تلفیقی است از ۶۶ کتاب که توسط ۴۰ نویسنده، طی مدت زمان ۱۵۰۰ سال بهرشتهی تحریر در آمده است و بههمین دلیل است که در آن روشهای نگارشی متفاوت بهکار رفته است و حتی شواهد تفکرات گوناگون نویسندگان را نیز در آن میتوان یافت. با این حال، مسیحیان ادعا میکنند که «اگرچه تمام کتاب مقدس دارای اثراتی از انگشتان بشری است، ولی این بدان معنا نیست که کتاب مقدس معتبر نمیباشد، چون هر کدام از نویسندگان، مکاشفه خود را از طریق الهام دریافت کردند.» چنان که در دوم تیموتاؤس ۱۶: ۳ گفته شده که «تمامی کتب مقدس الهام خدا است»، در رومیان ۲: ۳ و عبرانیان ۱۲: ۵ به آیاتی از عهد عتیق بهعنوان کلام خدا اشاره میکند و نیز در دوم پطرس ۲۱: ۱ آمده که نویسندگان کتاب مقدس توسط خدا جذب شدند، بنابراین خدا از هر یک از نویسندگان با در نظر گرفتن شخصیت آنان برای به انجام رساندن یک اثر معتبر الهی استفاده کرده است، چون خدا نمیتواند الهامبخش چیزهای نادرست باشد.
در این صورت، هر دگراندیشی حق دارد که بپرسد پس این اختلاف در روایات تورات و قرآن ناشی از کجاست؟ بهمنظور پاسخ به این چالش باید به پژوهشهای دانشمندان عصر جدید رجوع کرد تا به درک روشن از واقعیت دست یافت.
یکی از مهمترین موضوعاتی که همواره مورد توجه خاورشناسان بوده، وحیانیت قرآن است. آنها با نفی الهیبودن قرآن، برای آیات آن منشأ و منبعی بشری قایل شدهاند و برای اثبات دیدگاه خود به دلایل متعدد روی آوردهاند. برای مثال ایگناس گلدزیهر (Ignác Goldziher) (زادهی ۱۸۵۰ م - درگذشتهی ۱۹۲۱ م) بر این باور است که عهدین بهدلیل اشتراکاتیکه با قرآن دارد، یکی از منابع مهم پیامبر اسلام بوده و او داستانهای کتاب مقدس را در برخوردهای خود با عالمان اهل کتاب، سفرهای که به شام داشته، کسب کرده است.
بیشتر خاورشناسانی که در مورد منشأ قرآن پژوهشهای انجام دادهاند، قرآن را کتاب بشری و گفتههای پیامبر اسلام را ملهم از آیینهای دیگر دانستهاند. از نگاه آنان، پیامبر اسلام تحتتأثیر ادیان و مذاهب دیگر، آیات قرآن را بیان داشته و شباهت آیات قرآن با کتابهای نظیر عهدین، زرتشتی، صائیبی و هندوان گواه روشن بر این ادعا است.
در این میان، یکی از خاورشناسانی که همنوا با دیگران که نگاهی انتقادی نسبت به منابع قرآن داشتهاند، بر این موضوع صحه گذاشته و در آثار خود بهشدت طرفدار آن است، «ویلیام سنت کلر تسدال» (William St. Clair Tisdall) (زادهی ۱۸۵۹ م - درگذشتهی ۱۹۲۸ م) است. وی زبانشناس و تاریخنگار انگلیسی است که مدتی را در اصفهان، بهعنوان دبیر جمعیت مسیونری و مبلغ مذهبی کلیسای انگلستان گذارانده و با چند زبان شرقی، از جمله عربی، فارسی، هندی و گجراتی آشنایی داشته است.
از دیدگاه ویلیام تسدال گفتوگوی میان هابیل و قابیل در آیات ۲۷-۳۲ سورهی مائده، به اشکال مختلف در ترگوم جاناتان (Targum of Jonathan) و اورشلیم (Targum of Jerusalem) بیان شده است. همچنین وی بر این باور است صحنهی تدفین هابیل در قرآن، در کتاب پیرقه ربی الیعزر نیز آمده است. و آیهی ۳۲ سورهی مائده، تقریباً ترجمهی تحتاللفظی فرازی از متن میشناه سنهدرین از کتاب تلمود است.
▲ | تفسیر علمی |
اسطوره بازتابی خلاق از چگونگی تحول فکری انسان در ارتباط با واقعیت است. این روایت از شیوهی تغذیهی انسانها
از مرحلهی آغازین به بعد سخن میگوید.
دورهی نوسنگی حد واسط دورهی پیشین و دورهی آغاز شهرنشینی است. در این دوره تولید غذا از طریق کشاورزی و دامداری است. تاریخچه و بحث دربارهی مسئله تولید غذا و اینکه انسان ابتدا کشاورز بوده یا دامدار بسیار طولانی است. گری. آ. رایت در این زمینه تحقیق و نظرات مختلف را جمعآوری کرده است. زمانی که قبیلههای شکارچی گردآور، شروع به اهلی کردن گیاهان و حیوانات کردند، زندگی عشایری را رها کردند، روستاها و شهرهایی را ساختند که برای بنای آنها هزاران سال صرف شد. با بهوجود آمدن منبع غنی از مواد غذایی، جمعیت انسانها گسترش پیدا کرد و قبیلههای کوچک بدل به قلمروهای پادشاهی با وسعت صدها و هزاران کیلومتر شدند. بههر حال، کشاورزی باعث تحول در زندگی انسانها شد که این خود محتاج اسکان و یکجانشینی برای تهیه زمین و کشت و... است. این روند به مالکیت افراد و گروها ختم میشود که در آن زمین به چیزی که باید برای آن جنگید و آن را حفظ کرد تبدیل میشود.
بههر حال، تفاوت این دو شیوهای زندگی بین شکارگری و کوچنشینی و پیدایش کشاورزی و یکجانشینی و تضاد این دو بهویژه سر منابع آب و خاک، سبب بروز جنگها و کشتارها شد که بهشکل نمادین در داستان قاین و هابیل (هابیل و قابیل) تبارز پیدا کرده است.
[▲] يادداشتها
[▲] پيوستها
هابیل و قابیل، دانشنامهی آریانا
مهدیزاده کابلی، داستان هابیل و قابیل در روایات اسلامی
[▲] پینوشتها
...
دیوید سی. کوک، تفسیر کاربردی عهد قدیم، برگردان: داوود کاظمیان، ص ۲۰.
شناختن. در ادبیات کتاب مقدس به معنای جماع و برقراری ارتباط جنسی است.
ترجمه تفسیرالمیزان، ج ۵، صص ۴۸۴-۵۲۸، با اندکی تصرف
تارگوم (بهعبری: תרגום) یا تنخ جاناتان و تارگوم یا تنخ اورشلیم، ترجمهای نوشتههای مقدس یهودیان از زبان عبری به زبان مشترک که توسط شنوندگان مورد استفاده قرار میگرفت.
در سنهدرین، فصل ۴، میشنای ۵ آمده است (Mishnah Sanhedrin, Chapter 4, Mishnah 5):
For thus we find in regard to Cain, who killed his brother, “The bloods of your brother scream out!” (Genesis 4:10) - the verse does not say blood of your brother, but bloods of your brother, because it was his blood and also the blood of his future offspring [screaming out]! [Another explanation of the verse: for his blood was splattered over the trees and rocks [there was more than one pool of blood]. [The judges' speech continues] “It was for this reason that man was first created as one person [Adam], to teach you that anyone who destroys a life is considered by Scripture to have destroyed an entire world; and anyone who saves a life is as if he saved an entire world.”میشنا یا مشنه (عبری: משנה بهمعنای «تکرار و تلقین»)، کتابی است که در حدود سال ۲۰۰ میلادی، یکی از دینپژوهان یهودی بهنام حاخام یهودا هناسی با جمعآوری مکتوبات متفرق هلاخایی در یکجا تدوین نمود و بهصورت کتاب ویژهی تورات شفاهی درآورد. مجموعهی هناسی در همهی مدارس یهودی آنزمان پذیرفته شد و جای آثار پیشین را گرفت. میشنا حاصل کار شش نسل از تنائیم یا عالمان شریعت شفاهی است. میشنا به شش بخش تقسیم میشود که به هر بخش یک سِدِر میگویند. هر سِدِر شامل تعدادی مَسِخَت است. میشنا مجموعاً مشتمل بر ۶۳ مَسِخَت است.
بخش نخست حمّاده به مسائل شناختی و اعتقادی میپردازد و بر پایههای ایمان یهودی تکیه دارد. در این بخش یک رساله به ممنوعیت بتپرستی، یک رساله به آداب تورات خواندن و یک رساله به توبه اختصاص یافتهاست. رساله دِعوت نحوهی رفتار یهودیان را بیان مینماید.بخش دوم یا احوه به عشق میپردازد؛ و در آن رسالات مربوط به نماز و تفیلین که نشانههای محبت الهی محسوب میشوند؛ وجود دارد. بخش سوم یا زمانیم به موعدها میپردازد و در آن کلیه ایّام معین و اعیاد یهودی ذکر شدهاند؛ از آنجمله رسالهی شبّات به احکام روز سبت میپردازد. رسالهی یومتوو به تعطیلات یهودی میپردازد. قوانین مربوط به یومکیپور، عید پسح، سُکّه و عید پوریم در همین بخش آمده است.بخش چهارم یا ناشیم به مسائل مربوط به زنان میپردزد. در رسالهی عیشوت قوانین ازدواج مورد بررسی قرار گرفتهاند، رسالهی گیطین مربوط به طلاق است. رسالهی سوطا دربارهی زنی است که شوهرش در وی گمان خیانت ببرد. رسالهی قیدوشین به احکام نامزدیها و تقدیسها میپردازد. قوانین و احکام نذیرهها و افراد در پرهیز در رسالهی نازیر آمدهاست. احکام نذرها و ابطال آنها در رسالهی نداریم مکتوب است. شرح آنچه در تثنیه دربارهی ازدواج مردی با زن برادر مرده خویش آمده است، به تفصیل در رسالهی یواموت ذکر شده است.رسالهی حلفه به قوانین سوگندها میپردازد. زراعیم به مسائلی چون کشاورزی و نان و نماز و دعاهای مربوط به آن میپردازد و رسالهی شویعیت به احکام مربوط بهسال هفتم شمیطا میپردازد و نیز سوگندهایی که در دادگاه یا خارج از آن یاد میشود. اواده قوانین خدمت در معبد اورشلیم را بیان میکند. موضوع رسالهی طهاروت پاکی و ناپاکی شرعی است. بخش نزیقین به مسائل حقوق کیفری و مدنی و مجازات اعدام و مجازاتهای بدنی و نیز آیین دادرسی و محاکم و ترکیب دادگاههای روحانیون یهودی میپردازد. در نهایت کنین به قوانین مربوط به تجارت و خرید و فروش میپردازد، مشفتیم قوانین مدنی یهود را بیان میکند، شفتیم به قوانین مربوط به داوران میپردازد.
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□
□
□
□
[▲] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]
ردهها │ ...