جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۲ آذر ۱۹, سه‌شنبه

داستان هابیل و قابیل

از: مهدیزاده کابلی

داستان هابیل و قابیل

در روایات اسلامی

فهرست مندرجات



داستان هابیل و قابیل به‌عنوان یكی از اصلی‌ترین اساطیر انسانی كه درازنای روایت آن به سرآغاز حضور انسان در هـستی می‌رسد؛ با صبغه‌ای مذهبی و سرانجامی سوگناك، تأثیر ژرفی در فرهنگ دینی داشـته و در ذهن و خاطر ِ جمعی فرهنگ‌های گوناگون رسوب كرده و ثبت شده است.

این داستان به‌عنوان قصه‌ای از قصص قرآنی، با اقتباس از روایت برادركشی عبرانی، در ادبیات دینی و پـیش‌تـر از همه در متون تفسیری، با همراه كردن روایت كتاب مقدس حضور داشته است. همچنین این اثر در خامۀ مورخانی كه به نگارش تاریخ عالم گرایش داشـته و خواه‌ناخواه به قصه‌گویی می‌پرداخته‌اند، به‌عنوان داستان مهمی در ذهن و روح فرهنگ اسلامی جای گرفته است.

روایت قرآنی، از داستان هابیل و قابیل، در سورۀ مائده، (آیات ٢٧ تا ٣١) ذكر شده است.

در این داستان مانند بیش‌تر داستان‌ها و قصص قرآنی، به ذكر كلیاتی مختصر بسنده شده و در شیوۀ مفسران كه بیش‌تر به ذكر جزییات و پركردن سطرهای سپید متن و در صدد پاسخ‌دهی بـه پرسـش‌هـای احتمالی دینداران برآمده‌اند، جنبه‌های داستانی یافته است. به بیان مختصر، روایت تفاسـیر، روایتی خلاف سبك روایت قرآنی است كه بر اساس جنبه‌های تذكاری و ایجاز داسـتانی بر ذكر جزییاتی پوشیده و مبهم تأكید دارد.

بنابراین، داستان هابیل و قابیل در روایات اسلامی، به‌گونه‌های مختلف، بازتاب داشته و به‌شكلی خیالی مطرح شده است. در این‌جا به تعدادی از این داستان‌ها اشاره می‌‌کنیم.


[] روایت طبری

پس از هبوط، نخستین حادثه این بود که قابیل پسر آدم برادر خود هابیل را کشت. اهل حدیث دربارۀ اسم قابیل اختلاف دارند. بعضی گفته‌اند وی قین بن آدم بود و بعضی دیگر گفته‌اند قایین بن آدم بود و بعضی گفته‌اند قاین بود و بعضی نیز قابیل گفته‌اند و نیز در سبب قتل هابیل اختلاف کرده‌اند.


[] روایت کاتب واقدی

موسی بن اسماعیل که پدر ابوسلمه تبوذکی است از حماد بن سلمه، از عبدالله بن عثمان بن خُثَیم، از سعید بن جُبَیر، از ابن‌عباس نقل می‌کند که می‌گفته است: آدم دارای چهار فرزند بوده است که هر دو نفر که یک دختر و یک پسر بوده‌اند، توأم زاییده شده‌اند، در یک‌بار، یک پسر و یک دختر و دربار دیگر هم همین‌طور. دختری که با صاحب زراعت (قابیل) توأم بود، بسیار زیبا و دختری که با صاحب گوسپندان (هابیل) بود، زشت بود. قابیل گفت من سزاوارتر به ازدواج با همزاد خود هستم و هابیل گفت من سزاوارترم و تو می‌خواهی آن را مخصوص خود گردانی، بیا تا به پیشگاه الهی چیزی هدیه و قربانی کنیم، اگر هدیۀ تو پذیرفته شد تو سزاوارتری و اگر هدیۀ من پذیرفته شد من سزاوارترم. گوید: هر دو هدیه‌یی فراهم آوردند. هابیل که گوسپندار بود، گوسپندی سیاه چشم شاخ‌دار سپید آورد و قابیل که صاحب زراعت بود مشتی از دانه‌های خوراکی آورد. گوسپند پذیرفته شد و خداوند آن را چهل پاییز در بهشت نگهداری فرمود و آن همان گوسپندی است که بعدها ابراهیم (ع) آن را قربانی کرد. صاحب زراعت (قابیل) به برادر خود گفت تو را خواهم کشت و صاحب گوسپند (هابیل) این آیه را تلاوت کرد: «اگر به‌سوی من دست دراز کنی که مرا بکشی من به‌سوی تو دست دراز نخواهم کرد که بکشمت که من از خدای پروردگار جهانیان می‌ترسم...» تا آخر آیۀ بعد.1 قابیل، هابیل را کشت و تمام فرزندان آدم از همین قابیل کافرند.[کاتب واقدی، محمد بن سعد، طبقات، ج ١، صص ١٤-١۵].

* * *

[هنگامی که آدم و حوا از بهشت فرو فرستاده شدند،] آدم صد سال با حوا نزدیکی نکرد و سپس با او نزدیکی کرد و او باردار شد و در دفعۀ اول قابیل و خواهرش لبود را توآم زایید؛ و برای بار دوم آبستن شد، هابیل و خواهرش اقلیما را توأم زایید. چون فرزندان به حد بلوغ رسیدند، خداوند به آدم دستور داد که نرینۀ هر شکم با مادینۀ شکم دیگر ازدواج کند، و خواهر و برادر همزاد را اجازه نداد که با یکدیگر ازدواج کنند. خواهر قابیل که با او توأم بود، زیبا و خواهر هابیل زشت بود، و چون آدم این دستور را به حوا داد و او موضوع را با دو پسر خود در میان گذاشت، هابیل راضی و خوشحال شد و قابیل خشمگین گردید و گفت به خدا سوگند که خداوند چنین دستوری نداده است و این دستوری است که خود آدم داده است.

آدم فرمود به پیشگاه خداوند قربانیی حاضر کنید؛ هر کدام از شما که سزاوارتر برای ازدواج با اقلیما باشید، خداوند آتشی فرو خواهد فرستاد که او را فرو گیرد و در کام کشد. هر دو راضی شدند. هابیل که دامپروری می‌کرد، مقداری از بهترین خوراک دام‌های خود و شیر و کره فراهم آورد. قابیل که کشاورز بود، مقداری از بدترین محصول کشاورزی خود را فراهم آورد و همراه آدم به قله‌ی کوه نَود رفتند. قربانی خود را نهادند و آدم دعا کرد و خدای را فراخواند. قابیل با خود گفت از نظر من مهم نیست که قربانی من پذیرفته شود یا نشود، به‌هر حال، هابیل نخواهد توانست هیچ‌گاه با خواهر توآم من ازدواج کند.

آتش از آسمان فرود آمد و قربانی هابیل را در کام کشید و از قربانی قابیل خود را کنار گرفت که او خوش‌قلب نبود. هابیل از کوه فرود آمد و پیش گوسپندان خود رفت و قابیل پیش او آمد و گفت: من تو را خواهم کشت. هابیل گفت: چرا مرا می‌کشی؟ گفت: چون خداوند قربانی تو را پذیرفت و از مرا نپذیرفت و رد فرمود و اکنون تو با خواهر زیبای من ازدواج می‌کنی و من ناچار با خواهر زشت تو باید ازدواج کنم و از این پس مردم نیز خواهند گفت که تو از من بهتر بودی. هابیل به قابیل گفت: «اگر دست دراز کنی به‌سوی من که مرا بکشی من دست به‌سوی تو نخواهم گشود که ترا بکشم، که من می‌ترسم از خدای پروردگار جهانیان. من می‌خواهم که بازگردی تو به گناه من و گناه خودت تا از اهل دوزخ باشی و این پاداش ستمکاران است.»[آیات ٣۱ تا ٣۴ سورۀ پنجم (مائده)]

گوید، منظور از گفتار هابیل در این آیه که می‌گوید «گناه من»، گناه کشتن اوست که بر گناه قابیل افزوده شده است.

قابیل او را کشت و سخت پشیمان شد و او را به همان حال انداخت و جسدش را دفن نکرد و خداوند کلاغی فرستاد که زمین را می‌کند تا به او یاد و نشان دهد که چگونه جسد برادرش را بپوشاند. گوید، شامگاهی قابیل، هابیل را کشت و فردا صبح زود باز آمد که ببیند چکار کند و متوجه کلاغی شد که زمین را می‌کند تا کلاغ مرده‌یی را خاک کند. گفت: «ای وای من! عاجز شدم از این‌که مانند این کلاغ باشم و جسد برادرم را بپوشانم» و از پشیمانان شد.[آیات ٣۱ تا ٣۴ سورۀ پنجم (مائده)]

قابیل از کوه نَوذ فرود آمد و آدم به او گفت: برو که همواره ترسان خواهی بود و هر کس را که ببینی امان نخواهی داشت. و قابیل از کنار هیچ‌یک از فرزندان خود نمی‌گشت، مگر این‌که او را از خود می‌راندند و به او سنگ می‌زدند. اتفاقاً یکی از پسران او که کور بود همراه پسر خود به قابیل برخورد. پسر آن شخص کور به او گفت: این پدرت قابیل است و او سنگی پرتاب کرد که به قابیل اصابت کرد و او را کشت. پسر گفت: ای پدر، پدرت را کشتی و او چنان سیلی به فرزند خود زد که بر جای بمرد. و آن کور می‌گفت: وای بر من که پدرم را با سنگی که پرتاب کردم و پسرم را با سیلی که زدم کشتم.[کاتب واقدی، محمد بن سعد، طبقات، ج ۱، صص ۱۹-٢٠]


[۱]
[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها