|
دانشنامهی جهان اسلام
فهرست مندرجات
- کلیات
- پراکندگی جغرافیایی، نام و گویشها
- ادبیات پشتو
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
.
زبان پشتو
پَشتو (به پشتو: پښتو) (که بهصورتهای پُشتو، پَختو و پُختو نیز تلفظ میشود) نام یکی از شاخهی زبانهای ایرانیِ شمالشرقی است، که نیای آن، به احتمال زیاد زبان گاتاهای زرتشت بوده و یا با این زبان نزدیکی داشته است.[۱] این زبان، در سال ۱٣۱٨ خورشیدی (۱۹٣۹ میلادی)، به تصویب دولت وقت، یکی از دو زبانهای رسمی کشور افغانستان شد و به نوشتهی مرتضی اسعدی، مجموعاً ۵۵ درصد مردم افغانستان به پشتو تکلم میکنند.[٢]
کلیات این مقاله جانبدارانه نگاشته شده است و در مورد آن، اختلافنظر وجود دارد. بنابراین، آنچه اطلاعاتی که در آن قسمت ارائه میشود، آگاهی از ديدگاههای ایرج پروشانی، نویسندهی ایرانی دربارهی زبان پشتو، در دانشنامهی جهان اسلام است. مسئوليت این ديدگاهها بهعهده نويسندهی آن است و نشر آن در دانشنامه به منزله تایید یا رد نظرات ارائه شده در آنها نیست.
پشتو (یا پختو)، از زبانهای ایرانی شرقی دورهی جدید [که به همراه فارسی (دری)، زبان رسمی کشور افغانستان است٣].
▲ | کلیات |
کهنترین آثار پشتو به قرنهای نهم و دهم / پانزدهم و شانزدهم تعلق دارد. ظاهراً پشتو مدتهای متمادی تنها زبان گفتاری بوده و آثار ادبی بسیار اندکی داشته است. در ۱٣۱۵ ش / ۱۹٣٦ م، دولت افغانستان پشتو را زبان رسمی اعلام کرد، از آن پس به این زبان روزنامه و کتابهای درسی و ادبی پدید آمد و آموزش آن در آموزشگاهها آغاز گردید. در قانون اساسی جدید افغانستان (۱٣۴٣ ش / ۱۹٦۴)، هر دو زبان رایج در این کشور، یعنی دری و پشتو، بهعنوان زبانهای رسمی ملی خوانده و پذیرفته شدند[۴]. مدتهاست که از گویش قندهاری و لهجهی پیشاوری بهعنوان زبان پایهی نوشتار ادبی استفاده میشود، و در بیست سال اخیر این دو صورت زبان ادبی، بهتدریج، به یکدیگر نزدیک شده و زبان ادبی مشترک افغانها را پدید آوردهاند.
زبان پشتو، از لحاظ نظام آوایی و دستوری، با زبانهای فارسی و تاجیکی اختلافات بنیادی دارد، مثلاً در این زبان برخلاف فارسی و تاجیکی، که تکیه معمولاً روی آخرین هجای کلمه است، جای تکیه، آزاد و اختیاری است، و این مطلب در نظام دستوری زبان اهمیتی ویژه دارد.
خطی که زبان پشتو بدان نوشته میشود خط فارسی است که در آن تغییراتی داده شده تا با این زبان متناسب گردد.
پشتو دارای هفت گونه واکه یا مصوت است (a ،ā ،i ،u ،e ،o) و در دستگاه همخوانهای آن چهار سایواج: dz ،c ،ǰ ،č و یک رشته همخوان برگشتی (نوک زبانی) خاص وجود دارد (ټ، ډ، ړ، ڼ، ښ، ږ). در اسم علاوه بر شمار، جنس (مذکر و مؤنث) و دو حالت صرفی (صریح و غیرصریح) برجای مانده است. وابستههای اسم که مانند صفت پیش از آن میآیند، در جنس و شمار و حالت با آن مطابقت دارند. صرف افعال گذرا در حالت ماضی با ساختمان ارگاتیو نمایش داده میشود که در آن فاعلِ عمل دارای حالت غیرصریح است و مفعول دارای حالت صریح. مبتدا یا نهاد در جنس و شمار با مفعول مطابقت میکند (مثال: ماته لیدله: ترا دیدهام).
در زمینهی مطالعات علمی زبان پشتو، فضل تقدم با دانشمندان روس و بهویژه با ایرانشناس برجستهی دانشگاه سنپترزبورگ، درن، است که نخستین دستور زبان علمی پشتو را، در ۱٢٦۱ ش / ۱٨۴۵ م، و منتخباتی از متون این زبان را با واژهنامه، در ۱٢٦٣ ش / ۱٨۴٧ م، منتشر کرد.
در نیمهی دوم قرن سیزدهم / نوزدهم و آغاز قرن چهاردهم / بیستم، تنی چند از دانشمندان غربی (ا. ترایپ، ج. دارمستتر، گایگر، مورگنستیرنه و دیگران) یک رشته کارهای علمی دربارهی پشتو (دستور، واژگان، کتابهای درسی و ریشهشناختی) عرضه کردند؛ و بسیاری از این آثار، بهویژه نوشتههای دانشمندان انگلیسی، مانند بلو و راورتی، برای پاسخگویی به نیازهای صرفاً عملی پدید آمد.
در دههی ۱٣۱٠ تا ۱٣٢٠ ش / ۱۹٣٠ تا ۱۹۴٠ م، مطالعات دربارهی پشتو در مسکو و لنینگراد از سرگرفته شد و برخی از آثار برتلس[۵] در این دوره به چاپ رسید. آموزش پشتو را در مسکو اصلانُف و بعداً در دههی ۱٣٢٠ تا ۱٣٣٠ ش / ۱۹۴٠ تا ۱۹۵٠ م، در لنینگراد، باگالیوبف بنیاد نهادند. نتیجهی این کار، انتشار یک دوره آثار جدید شد که هدفشان بیشتر تشریح جنبههای گوناگون دستوری زبان پشتو بود. نخستین فرهنگهای لغت افغانی و دستورهای زبان افغانی، با کوشش دوریانکف منتشر شد.
متأسفانه، دانشمندان روس به تاریخ زبان توجه زیادی نکردند، و کارهای بنیادی در این زمینه مرهون کوششهای دانشمند نروژی، مورگنستیرنه، است.[٦]
▲ | پراکندگی جغرافیایی، نام و گویشها |
پشتو (Paṧtō یا Pa/əҳt’o) زبانی است که در استانهای جنوب و جنوب شرقی افغانستان و بین مقیمان متأخر شمال این کشور، در ایالت سرحد شمال غربی و بلوچستان پاکستان، (در سرزمین کشمیر)، و در نوار مرزی شرق ایران به آن سخن میگویند. براساس آخرین برآوردها، حدود هشت میلیون تن در افغانستان، شش میلیون تن در پاکستان، و حدود ۵٠،٠٠٠ تن در ایران به این زبان تکلم میکنند. بدین ترتیب، پشتو در میان زبانهای ایرانی از لحاظ اهمیت در مرتبهی دوم قرار دارد.
اگرچه نام «افغان» بهمراتب زودتر از کلمهی پشتو در منابع قید شده است، مسلماً واژهی پشتو نامی اصلی و بومی است. نظریهی قدیمی دایر بر اشتقاق پشتو از نام قبیلهای Páktues (در تاریخ هرودوت) از لحاظ آواشناختی قابل دفاع نیست. صداهای u و kt یونانی، هیچکدام نمیتوانند واجهای ایرانی قرن پنجم پیش از میلاد را ارائه کنند. صدای ūی Paҳt’ūn (جمع مذکر آن: Paxtān’ə) بهمعنای «عضوی از قوم پشتون»*، در آن زمان -a(n)- و xt و احتمالاً چیزی از قبیل *rs(t) بوده است. تلفظ «سخت» امروزینِ ҳt بهصورت xt به گویشهای شمال شرقی محدود است و چنانکه از رسمالخط نیز بهوضوح پیداست، منشأ متأخر دارد. Paṭhān هندوآریایی، علیالقاعده، باید از *Paṧtan- پشتو اقتباس شده باشد.
چنانکه مارکوارت (ج ٢، ص ۱٧٧؛ رجوع کنید به مورگنستیرنه، ۱۹۴٠، بند۴٠ ب) هم پیشنهاد کرده است، قابل قبولترین اشتقاق، مشتق شدن Paҳt’o از *Parsuwā و Paҳt’ūn از *Parswāna-، با ستاک اصلی *Parsū- است؛ قس Parśu- (Pāṇini) سانسکریت «قبیلهای جنگجو در شمال غربی». تدسکو، در نوشتهای، آن را با Pārsa- (از vṛddhi از *Pārswa-) مقایسه میکند. میدانیم که برخی نامهای قبیلهای در نواحی دورافتاده چگونه از یکدیگر مشتق میشوند؛ رجوع کنید به: مثلاً ونسی و ساکسونز (مورگنستیرنه، ۱۹۴٠؛ همو، ۱۹۴٨).
پشتو نه تنها به زبان که به شرف و حیثیت قومی نیز دلالت میکند: Paҳtūn haγa na daγ či Paҳto wāyi, lekin haγa či Paҳto ləri «پشتون کسی نیست که فقط به پشتو تکلم میکند، بلکه کسی است که پشتو دارد.» این عبارت، بهرغم وجود قبیلهها و عشیرهها و طایفههای بیشمار و جنگهای بین قبیلهای مدام، احساس نیرومند وحدت قومی پشتوها را - که در میان گروههای قومی ایرانی منحصر بهفرد است - نشان میدهد.
اگرچه پشتو گویشهای متعدد و متفاوتی دارد، همهی آنها (جز یک استثنای احتمالی، یعنی گویش ونسی) در اصل زبانی واحدند، و بهعلت تداخل میان حوزههای ویژگیهای زبانشناختی گوناگون، تثبیت رده بندی رضایت بخشی از گویشهای پشتو دشوار است. بدین ترتیب، گویشهایی با توسعهی بیشتر نظامِ آوایی رایج پشتو، میتوانند به گروه «نرم» یا «سخت» تعلق داشته باشند. نتایج کامیشدن اصوات، قلب و جز آن را نیز نمیتوان به ناحیههای مشخصی محدود کرد. بنابراین، شاید بررسی ویژگیهای گویشی در خلال توصیفی واجی و ریختشناختی ارجح باشد.
جایگاه زبان پشتو در میان زبانهای ایرانی. پشتو، بیشک، به شاخهی ایرانی شمال شرقی تعلق دارد. این زبان در تغییر *δ > l با مونجی مشترک است، ولی این گرایش تا سُغدی هم میرسد. گویش ونسی با مونجی در تغییر -t- > -y-/o سهیم است . اگر بخواهیم تصور کنیم که این توافق نتیجهی پیوندی خاص است، و به تحول همگون و ثانوی ربطی ندارد، ناگزیر باید بپذیریم که یک شاخه از پشتو، پیش از جدا شدن ونسی از آن زبان، پیوندی خاص با مونجی داشته است، و این فرضی است که هیچ شاهدی برای تأییدش وجود ندارد.
ظاهراً در میان پشتو و هیچ زبان پامیری دیگری توافقهای ویژهای، چه از لحاظ آواشناسی چه صرفی یا واژگانی، وجود ندارد، اما ممکن است که محل اصلی پشتو در بدخشان، در نقطهای میان مونجی و سنگلیچی و شغنی، با اندک تماسی با گویشی سکایی نزدیک به ختنی، بوده باشد. چنین مینماید که نیای ایرانی باستان گویش پشتو باید با نیای «گاتها» قرابتی داشته باشد. ضمناً تأثیر متقدم و عمیق هند و آریایی را بر پشتو و نیز نگهداری بسیاری از وجوه صرفی ایرانی را در زبان پشتو نباید فراموش کرد. از این لحاظ، فقط آسی میتواند با پشتو به رقابت برخیزد و حتی از آن پیشی گیرد.[٧]
▲ | ادبیات پشتو |
تا دورهی اخیر هیچ یک از آثار ادبی پشتوی متعلق به پیش از سدهی یازدهم / هفدهم منتشر نشده بود، اما عبدالحی حبیبی در «سالنامهی کابل» ۱۹۴٠-۱۹۴۱، قطعههایی از تذکرهی الاولیای سلیمان ماکو را منتشر کرد که حاوی اشعاری است ظاهراً از قرن پنجم / یازدهم. او در ۱٣٢٢ ش / ۱۹۴۴ م، در کابل پته خزانه، تألیف محمد هوتک را منتشر کرد که گفته میشد در قندهار نگاشته شده و در ۱۱۴٢ / ۱٧٢۹ به اتمام رسیده و گزیدهی اشعار پشتو از قرن دوم / هشتم تا زمان مؤلف است. اما این آثار مسائل تاریخی و زبانشناسی عمدهای ایجاد میکند که تا وقتی که نسخههایی برای بررسیهای لغتشناختی در دسترس نباشد، مسئلهی صحت آنها بهصورت نهایی حل شدنی نیست. حتی اگر صحت خزانه پذیرفتنی باشد، بههر حال، تاریخگذاری محمد هوتک بر کهنترین اشعار مورد تردید است. طبق نظر راورتی، شیخ مالی، در ٨٢٠ / ۱۴۱٧ تاریخ یوسفزاییها را نوشته است، اما جز این، چیز دیگر راجع به این اثر نمیدانیم. نسخهای مشتمل بر خیرالبیان بایزیدِ انصاری (متوفی ۹۹٣ / ۱۵٨۵) بدعتگذار برجسته موجود است که بررسی شده است. از اوایل قرن یازدهم / هفدهم، آثاری تاریخی و کلامی، از مخالف متشرع بایزید انصاری، آخوند دَرویزه (رجوع کنید به روشانیه*) موجود است (مخزن افغانی و مخزن اسلام).
در قرنهای یازدهم و دوازدهم / هفدهم و هجدهم شاعران فراوان بودند، اما اغلب آنها از قالبهای فارسی تقلید میکردند. برجستهترین شاعر، برپایهی معیارهای اروپایی، شاعر ملی افغانستان کنونی، خوشحال خان (۱۱٠٦-۱٠٢٢ / ۹۴-۱٦۱٣) است که رهبر وطنپرست و مبارز خَتکها و نویسندهای پرکار در موضوعهای متعدد است. قریحه، قدرت بیان و استقلال فکری و جذابیت خاصی به اشعارش میدهد. چندتن از نسل وی نیز شاعر بودهاند و نوهی وی، افضل خان، تاریخ مرصع در تاریخ افغانها را نوشته است. کهنترین شاعران عرفانی، میرزا، از خاندان بایزید انصاری بود، اما مشهورترین آنها عبدالرحمان و عبدالحمید (هر دو در حدود ۱۱۱٢ / ۱٧٠٠) بودند. احمدشاه، مؤسس سلسلهی دُرّانی، نیز شاعر بود. همچنین، تعداد معتنابهی ترجمه از فارسی و ترجمههای منظوم از افسانههای ایرانی و افغانی همانند آدم خان و دُرخانَهای وجود دارد. آوازهای محلی و ترانههای جالبی نیز هست که دارمستتر آنها را جمعآوری و منتشر کرده است. اخیراً آکادمی افغان در کابل یک جلد از آوازهای محلی منتشر کرده است که عمدتاً شامل لندئیها یا مصرعهاست؛ اینگونه اشعار ابیات عاشقانهای در یک وزن خاصاند که برخی از آنها بسیار زیباست. در زمینهی شعرنو افغانستان آثار بسیاری وجود دارد، و آکادمی پشتو نیز دست بهکار انتشار آثار ادبی دیگری است.[٨]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- رجوع شود به: دانشنامهی ایرانیکا، سرواژهی AFGHANISTAN vi. Paṧto
[٢]- رجوع شود به: اسعدی، مرتضی، جهان اسلام، ج ۱، ص ٧٠
[٣]- افزودهی دانشنامهی آریانا، بر مبنای مقالهی «پشتو»، در دائرةالمعارف بزگ اسلامی، ج ۱٣، ص ٦٧۴
[۴]- ایرانیکا، ذیل «افغانستان ۱٢: ادبیات»
[۵]- یِوگِنی ادواردویچ برتلس (Evgeny Edvardovich Berthels) (زادهی دسامبر ۱۸۹۰ م - درگذشتهی اکتبر ۱۹۵۷ م)، خاورشناس روس و از برجستهترین کارشناسان ادبیات ملل آسیای مرکزی و صاحب پژوهشهای فراوان در ادب و تصوف ایرانی و تاریخ فرهنگ و ادبیات آسیای مرکزی بود.
[٦]- ایرج پروشانی، کلیات، دانشنامه جهان اسلام، تهران: موسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی، ج ۱، ص ٢٧٧٧
[٧]-
[٨]-
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ زبان پشتو، دانشنامهی جهان اسلام (جلد اول)، نویسنده: موسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی، صفحه ٢٧٧٧؛ برگرفته از منابع اصلی زیر:
□
□
□
□
□
□
□ Encyclopaedia Iranica , s.v. “Afghanistan. XII : literature” (by R. Farhādī);
□ Iosif Mikhailovich Oranskii, Les langues iraniennes, tr. Joyce Blau, Paris 1977.
□
□
□