|
شرطبندی روی طالبان؟
فهرست مندرجات
.
شرطبندی روی طالبان؟
طالبان، نام گروهی از شبه نظامیان روحانی مخالف دولت افغانستان است که دارای عقاید دگم مذهبی و وابسته به مکاتب حنفی و وهابی در دین اسلام است و رهبر کنونی آن هبتالله آخوندزاده است. طالبان، در ۱۰ اکتبر سال ۱۹۹۴ میلادی در اوج جنگهای داخلی افغانستان گروهی وارد منطقه سپینبولدک استان قندهار در جنوب افغانستان شدند و نام خود را «تحریک اسلامی طلبای کرام» نهادند. در میان رهبران طالبان اعرابی وهابی از عربستان سعودی وجود داشت و عربستان سعودی، بهطور مکرر و پنهانی از طالبان حمایت میکردند. طالبان، با شعار جهاد با شرک و کفر و اینکه هر کس کشته شود به بهشت خواهد رفت، بهزودی پیروان زیادی از افغانستان و پاکستان پیدا کردند.
در بدو امر مردم افغانستان به این گروه خوشبین بودند و گمان میکردند، آنها میتوانند به جنگهای داخلی افغانستان پایان دهند. اما بهزودی امید مردم به یأس تبدیل شد.
طالبان همواره در پی گسترش روابط بینالمللی خود بوده و در این بین، هرچند در آغاز حکومت طالبان، کشتار دیپلماتهای ایرانی در مزارشریف در جریان تصرف آن شهر توسط نیروهای طالبان رخ داد، اما ایران نیز یکی از گزینههای آنها بوده است. در پی این اقدام یک هئیت از این گروه تروریستی در اردیبهشت سال ۱٣۹۴ وارد ایران شد. دولت حسن روحانی رئیس جمهور وقت ایران و همینطور وزارت امور خارجه کشور اما اظهار داشتند که از این رخداد بی اطلاع هستند زیرا این اقدامات با دولت در میان گذاشته نمیشود و طرف آن هئیت هم تنها مقامات امنیتی کشور بودند. پیش از این نیز دو هئیت دیگر از طالبان به جمهوری اسلامی سفر کردند تا با مقامات امنیتی دیدار کرده و در نشست بیداری اسلامی شرکت کنند.
روزنامههای آمریکایی والاستریت ژورنال و انگلیسی تلگراف در گزارشی (منتشره در ۱ اوت ۲۰۱۲) به نقل از منابع ناشناس افغان و غربی مدعی شدند که یکی از اعضای رهبری طالبان در شورای کویته در اواخر ماه مه همانسال، اقدام به ایجاد و تأسیس دفتری در مرکز استان سیستان و بلوچستان و در شهر زاهدان کردهاست. روزنامه والاستریت ژورنال در ادامه گزارش خود مدعی شده، در شنودهای مکالمات تلفنی اطلاعاتی بهدست آمده که نشان میدهد، اعضای سپاه قدس ایران در اوایل ماه ژوئیه ۲۰۱۲ در مورد ارسال و تجهیز نیروهای طالبان در افغانستان با موشکهای زمین به هوا گفتگو انجام دادهاند.[۱]
روزنامه روسی نیزاویسمایا گازتا در گزارش خود (منتشره در ۲ اوت ۲۰۱۲) نیز به نقل از منابع افغانی و غربی ادعاهایی مشابه موارد فوق را منتشر کرده و در بخش دیگر اعلام داشت: «ایران و طالبان خود را آماده میکنند که در صورت حمله اسرائیل یا آمریکا به تاسیسات اتمی ایران، به عملیات انتقامی مشترک دست بزنند. ایرانیها علاوه بر این روی عقبنشینی نیروهای آمریکا از افغانستان در سال ۲۰۱۴ میلادی حساب میکنند.»[٢] این در حالی است که منابع و مقامات ایرانی موارد مطرح شده از این قبیل را بهشدت رد نموده و اینگونه اخبار را کذب اعلام کردند.[٣]
با این وضعیت، ظهور گروه شبه نظامی دولت اسلامی (داعش) در افغانستان، ظاهراً وضع را متفاوت کرده است. برخی از گزارشها حاکی از آن است که ایران برای اینکه از نفوذ داعش در مرزهای شرقی خود جلوگیری کند، روی طالبان حساب باز کرده است. آنچه در زیر آمده است، نظر پطر گونچاروف، یکی از تحلیلگران سیاسی روسیه در این باره است.
مناسبات متقابل ایران و افغانستان از ظرافت خاصی برخوردار است. [از اینرو] ایران و مسائل افغانستان یکی از موضوعات داغ مورد بحث در جامعهی کارشناسی روسیه است.
[در اینباره] برداشتها مختلفاند. یکی از آنها که بیشتر در میزگردها شنیده میشود: ایران روی طالبان حساب میکند. منظور آن است که ایران امیدوار است طالبان مانع از تصرف مناطق جدید در افغانستان توسط شبه نظامیان «دولت اسلامی» (داعش) بشوند و از گسترش ایدههای ضدایرانی در بین افغانها جلوگیری کنند و مانع از رسیدن «داعش» به مرزهای ایران - افغانستان شوند و منطقهی حایلی از «قندوز» در شمال کشور تا هیلمند در جنوب افغانستان ایجاد کنند. پطر گونچاروف کارشناس سیاسی روسیه نظر خود را در این خصوص ابراز کرده است.
- ایران آنقدرها سادهلوح نیست که روی طالبان حساب کند و امیدوار باشد که «آنها مانع از گسترش ایدههای ضدایرانی در بین افغانها بشوند». زیرا آنها خودشان ناقلان اصلی روحیات ضدایرانی هستند. رهبری ایران هم تا این حد سادهلوح نیست و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم تا این حد نادان نیست که در خصوص ایجاد « منطقه حایل از قندوز تا هیلمند» روی کمک طالبان حساب کند و به این ترتیب از خود در مقابل «داعش» دفاع کند.
کلاً مناسبات متقابل ایران و افغانستان یک موضوع ظریف است. هماکنون ایران در مسألهی افغانستان از نقش کلیدی برخوردار نیست. هر چقدر ایران سعی کرد در افغانستان از نقش کلیدی برخوردار بشود، نتوانست به این هدف برسد - نه در دوران مهمی در تاریخ معاصر کشور - انقلاب ثور و یا شکلگیری جمهوری دمکراتیک.
در واقع مناسبات ایران - افغانستان تا حد زیادی انعکاس روابط همان دوران است. نکتهی جالب توجه در این روابط آن است که انقلاب ثور و تشکیل جمهوری دمکراتیک مصادف شد با انقلاب اسلامی در ایران.
خمینی و اطرافیان وی سعی کردند از پدیده «یگانه انقلاب اسلامی موفق در جهان» استفاده کنند و دکترین «نه شرقی، نه غربی»، «اسلام بدون مرز است» را پایه و اساس سیاست «صادرات انقلاب» - «اسلامی» قرار بدهند.
افغانستان هدف جذابی برای این دکترین بود: کشور همسایه، شباهت زبانهای فارسی و دری، فرهنگ یکسان و سبک زندگی مشابه در مناطق هر دو سوی مرز. ریاست جمهوری دمکراتیک افغانستان اوایل از انقلاب «ضد شاه» در ایران همهگونه حمایت سیاسی کرد و امیدوار همکاری متقابل بود.
برخورد ایران کاملاً برعکس بود. برخورد رهبری شیعه جمهوری اسلامی ایران از همان اولین روزهای رسیدن بهقدرت نسبت به جمهوری دمکراتیک افغانستان و واقعیت وجود ساختار دولتی مانند «جمهوری دمکراتیک» در افغانستان خصومتآمیز بود. برای آیتاللههای ایرانی «جمهوری دمکراتیک» یک چالش تلقی شد. کاملاً طبیعی است که آنها دشمن اصلی دکترین صادرات «انقلاب اسلامی» را در «جمهوری دمکراتیک» مشاهده کردند.
ضد انقلاب افغانی در مقابله با «جمهوری دمکراتیک» به ۱۵ گروهک تقسیم شد. ٧ گروهک سنی با پایگاه خود در پاکستان و ٨ گروهک شیعه در ایران. در پاکستان احزاب و سازمانهای بنیادگرا (۴ گروهک) و سنتگرا (٣ گروهک) و در ایران تمام ٨ گروه بنیادگرا مستقر بودند.
تهران بهفرمان رهبر معظم انقلاب اسلامی از مجاهدان سنی مستقر در پاکستان خواست با مجاهدان شیعه مستقر در ایران متحد بشوند. این دو گروه باید در مبارزه خود با رژیم کافر «جمهوری دمکراتیک» در افغانستان «در حول ایران بهعنوان ایدهآلترین و الهامبخشترین مرکز دینی تحت رهبری رهبر معظم امام خمینی» متحد میشدند. بهدیگر سخن، ایران تمام مجاهدان افغانی را به زیر پرچم خود فراخواند.
گروهک «اتحادیهی اسلامی مجاهدان افغانستان -٧» این درخواست ایران را رد کرد. بهعلاوه مولوی یونس خالص رهبر حزب اسلامی افغانستان (با حزب اسلامی حکمتیار اشتباه گرفته نشود) با تمسخر خطاب به مجاهدان شیعه در ایران گفت: «چنین افرادی را نمیشناسیم». برخورد کنایهآمیز خالص برای تهران بهویژه برای جانشین امام خمینی، آیتالله منتظری که هماهنگکنندهی پروژه اتحاد این دو گروه بود، مثل دوش آب سرد بود.
هماکنون نکتهی مهم آن است که طالبان افغانستان در پاکستان جانشین مستقیم حزب اسلامی یونس خالص هستند که از ایدهی آیتالله «کبیر» منتظری، جانشین امام خمینی، پشتیبانی نکرد. جلالالدین خاقانی به دلیل آنکه خالص تحصیلات چندانی نداشت معاون خالص در امور نظامی و عملاً رهبر حزب بود. حقانی تا این اواخر چهرهی کلیدی در جنبش کنونی طالبان افغانستان بود و سراجالدین حقانی پسرش معاون اول هیبتالله رهبر جدید طالبان است.
شکی نیست که سراجالدین در شرایط مشابهی به امور سیاسی و نظامی رسیدگی کند - درست مانند پدرش جلالالدین در زمان یونس خالص.
طالبان البته دست رد به پول و سلاح ایرانی در عوض خدمات کوچک خود نخواهند زد. بهعنوان مثال، جنگیدن با «داعش» و یا ایجاد «منطقه حایل مجازی». اما بعید است طالبان به نفع ایران، به نفع کشوری که زمانی شعار «اسلام بدون مرز» را سر میداد و به وحدت پشتونی دست درازی میکرد کاری انجام بدهند.
رهبری ایران و بهویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بدون شک بهخوبی با اینگونه جزئیات آشنا هستند.[۴]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- برگرفته از مقالهی طالبان، از ویکیپدیا، دانشنامهی آزاد
[٢]-
[٣]-
[۴]- شرطبندی روی طالبان؟، وبسایت اسپوتنیک فارسی (صدای روسیه): ٦ ژوئن ٢٠۱٦
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت اسپوتنیک فارسی (صدای روسیه)