|
پشت پرده پاکستان
فهرست مندرجات
.
پشت پرده پاکستان
(بخش دوم)
ده سال است که پاکستان خود را متحد آمریکا در جنگ علیه تروریسم در منطقه میخواند، اما گزارشهای سازمانهای اطلاعاتی و واقعیتهای پشت پرده و میدان نبرد به چیزی دیگر اشاره دارند.
در ماه ژوئن سال ۲۰۱۱ نیروهای ویژهی آمریکایی اسامه بن لادن را در پاکستان کشتند، اما تمامی مراحل این عملیات از پاکستان پنهان نگهداشته شده بود.
بیبیسی در مستندی که بخش اعظم آن در افغانستان و پاکستان فیلمبرداری شده، تلاش کرده دریابد که چرا کشوری به اظهار متحد از سوی ماموران سیآیای و دپپلماتهای غربی متهم به زمینهسازی کشتار هزارن سربازان ائتلاف در افغانستان میشود.
پاکستان و تأسیسات نظامی آن این اتهام را رد میکنند اما بیبیسی با شماری از فرماندهان فعال طالبان مصاحبه کرده که توضیح میدهند که پاکستان به شورشیان کمکهای آموزشی و تسلیحاتی میکند و پناهگاههای امن در اختیارشان قرار میدهند.
جواد صمیمی، از این فیلم مستند، گزارشهای رادیویی تهیه کرده است.
هنوز روشن نیست که اسامه بن لادن چطور شد که در شهر ابیت آباد پنهان بود. پایان بزرگترین تعقیب یک فرد در تاریخ پاسخهای کمی ارائه داده است. اما امرالله صالح، رئیس پیشین ادارهی امنیت ملی افغانستان، داستانی دارد که باور او میتواند این معما را حل کند. امرالله صالح، در سال ٢٠٠٦ به مدارکی دست یافت که نشان میداد، اسامه بن لادن در یک شهر پاکستان در آسایش بهسر میبرد.
محل زندگی اسامه بن لادن، رهبر سابق القاعده، در شهر ابیتآباد كه در فاصله كمی از اسلامآباد، پايتخت پاكستان واقع شده است. براساس گزارش رسمی از سوی مقامهای پاكستانی در خصوص اسامه بن لادن، وی بهدليل نگرانیهای امنيتی در هفتههای آخر پيش از كشتهشدن توسط تفنگداران ويژهی نيروی دريايی آمريكا در ماه مه سال ٢٠۱۱ ميلادی، حتی به حياط مخيفگاه خود نيز پا نمیگذاشت. مقامهای آمريكايی بلافاصله پس از مرگ بن لادن، مقامهای پاكستانی را به اين موضوع متهم كردند كه از حضور بن لادن در ابيت آباد مطلع بودند.
مأموران استخباراتی افغانستان یک شهروند پاکستان موسوم به سید اکبر را که تصور میشد به طالبان سلاح قاچاق میکند، در کوههای شمالشرق افغانستان بازداشت کردند.
«تکاندهندهترین و افشاکنندهترین بخش داستان سید اکبر این است که او نزد ما اقرار کرد که بن لادن را از محلی به محل دیگر بدرقه کرده است. اطلاعاتی که ما داشتیم، به مُنسره بهعنوان شهری اشاره داشت که بن لادن در آن پنهان شده بود.»
مُنسره در فاصلهی ۱٢ مایلی ابیت آباد پاکستان واقع است، که برای چندین سال اسامه بن لادن در آن پنهان بود. در جریان تحقیقات بهگفتهی امرالله صالح، آنها کشف کردند که سید اکبر مأمور فعال آیاسآی، سازمان استخبارتی پاکستان است. سید اکبر که حالا در محبس پلچرخی کابل زندانی است، این را رد میکند که رهبر القاعده را همراهی یا بدرقه کرده است.
«من مدت ۹ ماه تحت بازجویی بودم و همه آنچه گفتهام به یادم نیست؛ من شکنجه میشدم و در تکلیف بودم. حالا در زندان پلچرخی هستم و به ٢٠ سال حبس محکوم شدهام.»
اما ادارهی امنیت ملی افغانستان معتقد است که اطلاعات آنها موثق بود. امرالله صالح همراه با حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان به اسلامآباد رفتند، و حامد کرزی این اطلاعات را به ژنرال پرویز مشرف، رئیس حکومت نظامی پاکستان سپرد.
«او روی میزش زد و به رئیسجمهور کرزی نگاه کرد و گفت: آیا من رئیسجمهور یک کشور بیقانون و فاسد هستم؟ اگر نه پس چرا میگویید که بن لادن در یک محل مشخص در پاکستان است؟ من گفتم این اطلاعات است که ما داریم. شما میتوانید بروید و خود تحقیق کنید. حالا بعد از چند سال روشن میشود که بن لادن فقط در حدود 12 مایل از آن محل فاصله داشت.»
با این وجود، آمریکا و غرب به این باورشان که پاکستان نزدیکترین متحدشان است، چسبیدند. اما در حالی در سال ٢٠٠٨ رئیسجمهور بوش از افغانستان امنتر با دموکراسی نوپا و آیندهی بهتر برای مردم آن صحبت میکرد، در میدان نبرد اوضاع بهگونهی دیگر بود. طالبان منسجم و سازمانیافته بازگشته بودند. سازمانهای استخباراتی آمریکا و بریتانیا کشف کرده بودند که پاکستان، بهخصوص سازمان استخبارات نظامی آنکشور (آیاسآی) خیزش مجدد طالبان را هماهنگ و رهبری میکند. اما ژنرال اتهر عباس، سخنگوی ارتش پاکستان این اتهامات را رد میکند:
«تمام واقعیتهای میدان نبرد و مدارک، همه در تضاد با این برداشت هستند که دولت یا آیاسآی از این گروهها حمایت میکنند و به آنها پناهگاه و تجهیزات و غیره میدهند.»
اما شماری از پیکارجویان طالبان که با نامهای مستعار برای بار نخست با بیبیسی صحبت کردند، از ارتباط خود با آیاسای گفتند و اظهار داشتند که دورههای آموزشی را در اروگاههای زیر نظر مأموران آیایآی در کنار هزاران پیکارجو دیگر در داخل پاکستان گذراندهاند. نجیب که هماکنون در صفوف طالبان میجنگد، یکی از آنها است:
«همه صاحبمنصبان که میآمدند، همهیشان مربوط آیاسای پاکستان بود.»
نجیب میافزاید وقتی اردوگاه را ترک کرد از مهارتش در استفاده از راکتانداز در حمله به یک کاروان سربازان آمریکایی استفاده کرد و یک تانک آنها را با تمام افرادی که در آن سوار بودند، از بین برد.
رئیسجمهور کرزی خیزش دوبارهی طالبان را با وحشتزدگی زیر نظر داشت. او بهصورت پیهم به متحدان غربی خود هشدار میداد که مقصر اصلی پاکستان است. شرار کوپرکوز، آنزمان سفیر بریتانیا در کابل بود:
«رئیسجمهور کرزی مثل چیزهای زیادی دیگر در این مورد هم مبالغه میکرد، نامتناسب میگفت و بدگمان بود. اما حق داشت که از بابت پاکستان نگران باشد و ما اشتباه میکردیم که نگرانیهای او را جدی نمیگرفتیم.»
اما افزایش سرسامآور تلفات نیروهای بینالمللی در افغانستان موجب شد تا عملکرد پاکستان مورد بررسی موشکافانهتر قرار گیرد. مری بتلانگ، معاون وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا، آنزمان مسئولیت هماهنگی سیاستهای آمریکا با متحدانش را بر عهده داشت.
«این روشن بود بهخصوص به سربازان و رهبران افرادی در میدان جنگ که سهمگیری مؤثر پاکستان موجب کشتهشدن سربازان افغان، کانادایی، هلندی، بریتانیایی و از همه بیشتر آمریکایی میشد.»
اما هنوز هم نه آمریکا و نه متحدانش میخواستند با این احتمال که ممکن است پاکستان آنها را فریب بدهد، برخورد کنند. شرار کوپرکوز، دلیلی دارد:
«تا اندازهی برای اینکه بُعد پاکستان بسیار دشوار و وسیع است، ما فقط بهنحوی آن را بستیم و تصور کردیم که با راندن شورشیان در اطراف هیلمند و یا بخشیهای کوچک آن مشکل حل خواهد شد.»
اما پس از حملهی انتحاری به سفارت هند در کابل نادیده گرفتن بازی دوگانهی پاکستان ناممکن شده بود. احمد جواد که خود شاهد این حمله بود، داستان را چنین نقل میکند:
«دقیق روز شنبه بود که من چوکی که در دکان ما بود، همانجا نشسته بودم، یکبار دیدم که موتر خود سفیر هندوستان آمد داخل سفارت شد و به دنبالش یک موتر سرف نقرهیی به بسیار یک سرعت آمد که داخل شود؛ اما بعد از ان من نفهمیدم که چه گپ شد. برای پنج تا ده دقیقه تقزیباً همهجا ساکت شد.»
رئیس پیشین امنیت ملی افغانستان، خلاصه میگوید با توجه به شواهد و مدارکی که بهدست آوردند، ثابت شد که این حمله کار شبکهی حقانی بود. جلالالدین حقانی رهبری این گروه را بر عهده داشت. در سالهای ۱۹٨٠ میلادی پاکستانیها کمکهای ایالات متحده آمریکا را در اختیار گروههای مجاهدین از جمله گروه حقانی برای مبارزه علیه اشغال شوروی قرار میدادند. ژنرال حمیدگل، رئیس پیشین آیاسآی این عملیات را رهبری میکرد:
«حقانی مرد عالی است. او بلندپرواز نیست. او نمیخواهد حکومت کند. افرادی که با حقانی در ارتباط بودهاند، احترام عمیقی به او دارند.»
بهنظر میرسد که روابط نزدیک حقانی با آیاسآی ادامه پیدا کرده بود. اندکی پیش از حمله به سفارت هند در کابل، سازمانهای استخباراتی آمریکا مکالمات تلفنی مقامات ارشد آیاسآی با پیکارجویان حقانی را که عملیات بزرگی را برنامهریزی میکردند، ضبط کرده بودند. مایک والز، این مدارک را دیده بود:
«تقریباً روشن شد که پاکستانیها در پشت شبکهی حقانی قرار دارند و شبکهی حقانی، عامل حمله به سفارت هند بود. اما سئوالی که مطرح شد این بود که افرادی که از شبکهی حقانی حمایت میکردند، در چه سطوحی قرار داشتند در داخل نظام پاکستان؟ جواب این بود که در سطوح بسیار بالا.»
اما شرار کوپرکوز، سفیر پیشین بریتانیا در کابل توضیحی در ارتباط با این حمایت و حامیان طالبان در پاکستان دارد که جالب است:
«دربارهی چیزی که صحبت میکنیم یک حلقهی کوچک در داخل آیاسآی است که عمداً از نظر غربیها پنهان نگهداشته شده است. این حلقه با طالبان و شبکهی حقانی در تماساند و این مرموزترین بسیاری از اسرار پاکستان است.»
پس از حمله به سفارت هند در کابل، و افشا شدن آیاسآی با شبکهی حقانی، آمریکاییها و متحدانشان دیگر به پاکستان اعتماد نداشتند. مری بتلانگ، معاون پیشین وزیر دفاع آمریکا میگوید:
«ناامیدی و ناتوانی از مؤثر بودن، مقامات را واداشت تا بپرسند چه گزینههای دیگری در اختیار ما قرار دارد.»
در این زمان آمریکا برای بار نخست به نیروهای ویژهی خود اجازه داد تا در تعقیب القاعده و طالبان به داخل پاکستان بروند و عملیات کنند. نخستین عملیات این نیروها، در منطقهی انگورهده پاکستان صورت گرفت و طی آن شماری که آمریکاییها اعضای القاعده میخواندند، ولی پاکستانیها غیرنظامی کشته شدند. این حمله خشم پاکستان که دست داشتن در بمبگذاری در سفارت هند را رد میکرد، برانگیخت. ژنرال محمود درانی، مشاور امنیت ملی پاکستان در سالهای ٢٠٠٨ و ٢٠٠۹ میلادی بود:
«یعنی به فرض بیایید اینگونه نگاه کنیم، که حتی اگر سازمانهای استخباراتی ما تماسهای با شبکهی حقانی میداشتند، باز هم به این معنی نبود که آیاسآی حقانی را کمک میکند تا آن بمبگذاری را انجام دهد. این دو چیز از هم متفاوتاند.»
در واکنش به این اقدام یکجانبه آمریکا، پاکستان مسیر تدارکات نیروهای ناتو در افغانستان را بست. چیزی که بهگفتهی بروسریدل، کارمند پیشین سیآیای باعث شد تا آنها به روسها مراجعه کنند.
«در ماه جنوری ٢٠٠۹، ٨۵ درصد هر آنچه یک سرباز ناتو میخورد و مینوشید شلیک میکرد از طریق پاکستان میرسد. اما زمانیکه پاکستانیها مسیر تدارکاتی ناتو را بستند، ما تقریباً بهصورت فوری با روسها مراجعه کردیم.»
از سوس دیگر، آمریکا اعلام کرد که دیگر به انجام چنین عملیات در قلمرو پاکستان مبادرت نخواهد ورزید. با این وصف، نخستین تلاشها برای مقابله با آنچه حالا از سوی آمریکاییها بازی دوگانه پاکستان دیده میشد، ناکام شده بود و باراک اوباما، رئیسجمهوری جدید آمریکا، باید به این چالشها پاسخ میداد:
«ایالات متحده و متحدانش با شکست فاجعهباری در افغانستان مواجه بودند. با جنگی که داشتند میباختند و آنهم با سرعت سرسامآور. تلاش برای دگرگونکردن وضعیت یک نیاز فوری بود.»
در همین حال، حملات مرگبار به شهر مومبای هند که بیش از ۱٧٠ کشته بر جا گذاشت، برای اوباما ثابت کرد که پاکستان و سازمانهای آن در حال خارجشدن از کنترل است.
شواهد و مدارک حاکی از ارتباط مهاجمان مومبای با لشکر طیبه از گروههای اسلامگرای پاکستان بود که سالهای پیش از سوی آیاسآی برای جنگیدن بر ضد دشمن دیرینش هند تشکیل شده بود. اما پاکستان اعلام کرد که در حملات مومبای نقش نداشته است. ژنرال محمود درانی میگوید:
«این را حتی ما نیز میدانیم که ارتباطات اینجا در پاکستان وجود داشته، اما با آنچه ما موافق نیستیم ارتباطدادن آن با حکومت و آیاسآی است و من میگویم که ارتباطی در این عرصه وجود نداشته است.»
اما بعداً سازمان استخبارات مرکزی آمریکا (سیآیای) به اطلاعاتی دست یافت که نشان میداد، آیاسآی بهصورت مستقیم در آموزش مهاجمان مومبای نقش داشت. رئیسجمهور اوباما قبلاً تصمیم گرفته بود که اقدام کند. او از بورسریدل خواست تا در مورد پاکستان مرموز که از چشم غرب پنهان بود، تحقیق کند.
«اطلاعات استخباراتی خود ما بینظیر بود. در افغانستان شورشی را مشاهده کردیم که کمک عملی از ارتش و سازمان استخبارات پاکستان آیاسآی دریافت میکرد. پاکستان شورشیان افغان را آموزش میداد و برای آنها پول جمع میکرد. حتی همرایشان متخصصین را برای حمله به نیروهای ناتو میفرستاد.»
در این میان، به باور بورسریدل بازیگر اصلی سازمان استخبارات نظامی قوی پاکستان بود. آیاسآی بخشی از ارتش پاکستان است. بیشتر مأموران آن نظامیان هستند و از سوی یک ژنرال ارشد رهبری میشوند.
«آیاسآی یک سازمان استخباراتی حرفهای است. افراد بدون اجازه رئیس ستاد مشترک ارتش نمیروند تا سفارتخانهی یک کشور دیگر را منفجر کنند تا به تروریستها پول و سلاح بدهند. این تصور که آیاسآی گویا یک سازمان سرکش و ناهنجار است، درست نیست.»
در ماه مارس سال ٢٠٠۹ میلادی، بورسریدل یافتههای خود را به رئیسجمهور اوباما ارائه داد:
«من به رئیسجمهوری گفتم که پاکستان با ما بازی دوگانه دارد. پاکستانیها از سالهای سال ایالات متحده را فریب داده و احتمالاً در آینده نیز چنین خواهند کرد.»
همزمان با این دوید روود، یک خبرنگار ارشد نیویورک تایمز، که از افغانستان ربوده و به وزیرستان شمالی منتقل شده بود، پس از هفت ماه در بند با مترجم افغانش موفق فرار شدند. دیود روود اطلاعات جالبی از درون روابط طالبان و پاکستان با خود آورده، او نخست چشمدیدش از مسیری که به پاکستان منتقل شده بود را ارائه میکند:
«ما در موتری جدیدی سوار بودیم و یکبار احساس کردم که در دست چپ سرک حرکت میکند. آنچه مرا تکان داد و به شدت متأثر ساخت این بود که در هر پوستهی بازرسی پاکستان بهجای نیروهای امنیتی، یک طالب جوان با کلاشینکوف ایستاده بود. گروههای از طالبان مشغول ترمیم راه بودند و پلیس طالبان هم گشت میزدند.»
این خبرنگار آمریکایی توسط شبکهی حقانی که مسئول حمله به سفارت هند در کابل خوانده میشد، ربوده شده بود. او برای هفت ماه از این خانه به آن خانه امن منتقل میشد و زمانی را به یاد میآورد که پسر حقانی خود او را با موتر به محل دیگری منتقل میکرد.
«بدرالدین حقانی از موتر پیاده شد و به سربازان پاکستانی دست تکان داد؛ بعداً به موتر برگشت و به من توضیح داد که در واقع میان طالبان و ارتش پاکستان آتشبس برقرار است.»
دیود روود میگوید زمانی که در میرانشاه با مترجمش در بند بودند، میدیدند که محافظانشان در کلاسهای ساخت بمب زیر نظر پیکارجویان ازبک شرکت میکردند و صدای انفجارهای عظیمی نیز از وسط شهر شنیده میشد. او میگوید در آنجا یک پایگاه محلی نظامیان پاکستان نیز بود اما آنها هیچ زمانی از پایگاهشان بیرون نمیشدند تا بپرسند که در این شهرک چه میگذرد. دیوید روود و مترجمش شبی که محافظاشان به خواب رفته بودند فرار کرده و در تاریکی شب خود را به پایگاه نظامیان پاکستانی رساندند و بهزودی به یک محل امن منتقل شدند. بعداً مأموران آیایآی برای تحقیق رسیدند. اما آنگونه که دیوید روود میگوید تحقیق آنها متمرکز بر این بود که چگونه آنها موفق به فرار شدند.
«افراد حقانی محافظانی که در شب فرار ما به خواب رفته بودند را گرفتند و به مأموران آیاسآی سپردند. مأموران آیاسآی آنها را به شدت شکنجه کرد. اما از آنها نمیپرسیدند که چرا شما یک خبرنگار آمریکایی را اختطاف کردهاید، بلکه میپرسیدند آیا خانوادههای شما پول دریافت کرده و یا شما افراد حقانی را فریب دادهاید؟»
دیپلماتهای آمریکایی تجارب دیوید روود را نیز به فهرست اتهامات پاکستان افزودند. این همزمان با آغاز موج حملات گروههای اسلامگرای تندرو در داخل پاکستان بود که خواستار سقوط دولت بودند و مقامات را متهم میکردند که برای راضیکردن آمریکا حد و مرزی نگذاشتند.
در سال ٢٠٠۹، این تندروان که خود را گروه طالبان پاکستان میخواندند، با انجام شصت حملهی انتحاری بیش از دو هزار غیرنظامی را کشتند و تا شصت کیلومتری اسلامآباد پایتخت پیشروی کردند. در مقابل ارتش پاکستان عملیات بیرحمانه و خونینی را بر علیه آنها براه انداختند. ظفر عباس، سخنگوی ارتش پاکستان:
«حدود پنج هزار سرباز و افسر ما جانهایشان را از دست دادند. بیش از ۹ هزار تن دیگر بهشدت زخمی شدند که بیشترشان اعضای بدن خود را دست دادند.»
اما آنچه بار دیگر آمریکاییها را ناامید ساخت این بود که نظامیان پاکستانی اصلاً با طالبان افغان که حملاتشان را بر نیروهای بینالمللی در افغانستان تشدید کرده بودند، درگیر نشدند. ژنرال محمود درانی، مشاور پیشین امنیت ملی پاکستان میگوید، پاکستان نمیتواند تنها بهخاطر آمریکا با همه درگیر شود.
«پاسخ من این بود: ببینید این مردمان آنقدر زیادند که نمیشود با آنها درگیر شد. ما نمیتوانیم با تمام دنیا درگیر شویم. چرا باید پاکستان دنبال گروه طالبان افغان که اقدامی بر علیه پاکستان نمیکنند، برود؛ فقط برای اینکه آمریکا میگوید؟»
در پایان سال ٢٠٠۹ میلادی، آمریکا بیم از آن داشت که ممکن است در افغانستان شکست بخورد. بنابراین، رئیسجمهور اوباما وارد عمل شد.
«من تشخیص دادم که این برای امنیت ملی ما از اهمیت حیاتی برخوردار است تا ٣٠ هزار سرباز اضافی آمریکایی را به افغانستان بفرستم.»
دولت آمریکا امیدوار بود که عزم راسخش پاکستان را وا دارد تا از حمایت طالبان و دادن پناگاه به آنها دست بردارد. اما ضربالاجل ۱٨ ماههی رئیسجمهور اوباما طالبان افغان را امیدوار کرد که گویا پیروزی بهزودی دست یافتنی است. نجیب یکی از فرماندهان طالبان در همین حال ادعا میکند که در پی این اعلام اوباما حمایت و کمک پاکستان به آنها نیز بیشتر شد.
«اوباما که آمد نیروهای خود را زیاد کرد. جنگها زیاد شد و پاکستان هم کمکهای خود را زیاد کرد و همکاری آن زیاد شد.»
او محتویات یک محموله از کمکهای تسلحاتی را که میگوید پاکستان برایشان فرستاده بود، چنین شرح میدهد:
«۵٠٠ عدد ماین و ریموت کنترل، تقریباً دو سه هزار کلاشینکوف و راکت.»
از جانب دیگر، آمریکاییها میخواستند که جنگ را به داخل پناهگاههای امن طالبان در داخل پاکستان ببرد. رئیسجمهور اوباما، به بروسریدل گفته بود که در جریان تحقیقاتش دربارهی بازی دوگانهی پاکستان همه گزینهها را در نظر بگیرد.
«ما میتوانستیم به پاکستان تجاوز کنیم و با آنکشور وارد جنگ شویم و وادارش سازیم که عملکردش را تغییر بدهد. مسخره به نظر میرسد اما در هشت سال پیش از آن، ما به دو کشور اسلامی حمله کرده بودیم و به یکی دیگر هم میتوانستیم حمله کنیم؛ اما با این تفاوت که این کشور سریعالرشدترین زرادخانهی تسلیحاتی هستهیی دنیا را دارد.»
در عوض رئیسجمهور اوباما به سریعترین سلاح آمریکا روی آورد بمباران اهدافی در پاکستان توسط هواپیماهای بیپیلوت (بیسرنشین) یا پهپاد. در سال اول ریاستجمهوری اوباما ۵٣ حملهی هوایی توسط این هواپیماها در پاکستان انجام شد و بیشتر از کل حملاتی بود که در پنج سال پیش از آن انجام شده بود. اما بروسریدل میگوید که این حملات زمانی موثر واقع شدند که بدون اطلاع پاکستانیها صورت گرفتند.
«در آغاز حملات هوایی هواپیماهای بدون سرنشین، به پاکستان اطلاع قبلی میدادیم که کجا میخواستیم برویم. اما هر وقت که میرفتیم هدف محل را ترک کرده میبود.»
با تشدید حملات هوایی آمریکا به مواضع القاعده و طالبان در داخل پاکستان، اعتراضات پاکستانیها به آنچه کشتهشدن غیرنظامیان در این حملات میخواندند نیز افزایش یافت. ژنرال محمود درانی، مشاور پیشین امنیت ملی پاکستان میگوید: «حتی اگر حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی دقیق هم باشند، چون اکثریت مطلق مردم پاکستان مخالف این حملات هستند و آنها را وحشتناک میپندارند هزینهی آن بسیار سنگین خواهد بود.»
از جانب دیگر در آغاز سال ۲۰۱۱ میلادی، پاکستانیها دلیل تازهای برای اعتراض به آمریکا پیدا کردند. ریموند دیویز، یک شهروند آمریکا، تحت شرایط مبهم دو پاکستانی را در شهر لاهور به ضرب گلوله کشت. آمریکاییها بهصورت غیررسمی تأیید کردند که ریموند دیویز با سیآیای کار میکرد. پاکستانیها هم برملا ساختند که افرادی را او کشته بود، مأموران آیاسآی بودند که دیویز را زیر نظر داشتند. ریموند دیویز بازداشت شد اما دولت آمریکا گفت که او یک دیپلمات بوده و از مصئونیتهای دیپلماتیک برخوردار است. ولی نصر، از مقامات وزارت خارجه آمریکا:
«نفهمیدم آنچه که آنها میخواستند انجام بدهند، این بود که قضیهی ریموند دیویز را آنقدر برای ما دردآور سازند که دیگر هرگز نخواهیم آن را تکرار کنیم. این تلاشی از جانب آیاسآی بود تا به حضور سیآیای در پاکستان خاتمه بخشد.»
سرانجام پاکستانیها ریموند دیویز را آزاد کردند اما آنچه افشا شد این بود که سیآیای صدها مأمور خود را در پاکستان مستقر کرده بودند. آمریکا میخواست در جنگ علیه القاعده از پاکستان عبور نماید. همزمان با جنجال ریموند دیویز سیآیای عملیات گستردهای جاسوسی را در پاکستان براه انداخته بود. اما بهگفتهی مقامات آمریکا، پاکستان کمی دیر آگاه شد.
«امشب من میتوانم به مردم آمریکا و جهان گزارش کنم که ایالات متحده عملیاتی را انجام داده که منجر به کشتهشدن اسامه بن لادن، رهبر القاعده شده است. ما موقعیت بن لادن را که در محوطهی در داخل پاکستان مخفی بود، تشخیص داده بودیم.»
خبر پنهان نگهداشتن تمامی مراحل این عملیات از پاکستان به جهان ثابت کرد که آمریکا اعتمادش را به این کشوری به ظاهر متحد کاملاً از دست داده است. مقامات پاکستان گفتند که آنها از محل اختفای رهبر القاعده و اینکه او در پاکستان بود، اطلاعی نداشتند. ژنرال محمود درانی میگوید:
«اینکه اسامه بن لادن در ابیتآباد بود، شهری که من در آن بزرگ شدم و تحصیل کردم، چیزیست که ما باید میدانستیم اما ما نمیدانستیم. این قطعاً یک شکست استخباراتی است. اما انتخاب این محل بسیار زیرکانه بوده است.»
روابط پاکستان و آمریکا، حالا کینهتوزانه شده بود و این پرسش نزد مقامات آمریکایی مطرح بود که آیا واقعاً پاکستان در مورد محل اختفای بن لادن نمیدانست یا اینکه همدست او بود. پاسخ این پرسش چیزی است که بهگفتهی بروسریدل ممکن است هیچ زمانی روشن نشود. کشتن اسامه بن لادن دلیل حمله آمریکا به افغانستان بود که منجر به سقوط طالبان نیز شد.
اما در ده سالی که از حملات یازدهم سپتامبر میگذرد، آن جنگ حالا شکل دیگری بهخود گرفته است. شرار کوپرکوز، سفیر پیشین بریتانیا در کابل میگوید که حالا تهدید اصلی طالبان هستند که ربطی به بن لادن ندارند.
«تهدید واقعی نظامی طالبانند. این شورش جدی است و ربطی هم به بن لادن ندارد.»
ملا عبدالعزیز از فرماندهان میانپایهی طالبان میگوید: مرگ بن لادن تأثیری بر فعالیت آنها نداشته است.
«چه فرق میکند که او زنده باشد یا مرده؛ مثل اسامه بیست، سی، چهل تا صد نفر هر روز کشته میشوند.»
ملا عزیز تأکید میکند که با وجود کشته شدن بن لادن در کمکها و حمایت پاکستان از آنها هیچ تغییری نیامده است. ادامه حملات شورشیان به نیروهای افغان و بینالمللی در افغانستان، حملات انتحاری و حملات گروهی آنها به اهداف مهم، از جمله سفارت آمریکا در کابل، این ادعای ملا عزیز را تأیید میکند. از سوی هم، سربازان آمریکایی مستقر در مناطق مرزی پاکستان و افغانستان میگویند آنها شاهد تغییری در میزان فعالیتهای شورشیان و حمایت نیروهای مرزی پاکستان از آنها نبودهاند. کپیتان چرچل، یکی از این نظامیان مستقر در ولایت خوست:
«تا زمانیکه آنها، آنرگونه که بهنظر میرسند در ذخیرهای بیپایان از تجهیزات و جنگجویان در اختیار داشته باشند، و این جنگجویان دور از دسترس ما قرار دارند و به آنها پناه داده میشود، توانایی ما در انجام مأموریت محدود خواهد بود؛ چرا که تنها شورشیان در جنگ کشته و مجروع نمیشوند.»
در حال حاضر موفقیت از راه جنگ برای هیچیک از طرفین درگیر، دستیافتنی نمینماید. پس راه پایان بخشیدن به این جنگ، تنها شاید مذاکره باشد. مرگ اسامه بن لادن که عدم تسلیمدهی به آمریکا از سوی طالبان موجب آغاز این جنگ در ده سال پیش شد، امیدواریهای را در این زمینه ایجاد کرده است. مایکل سمپل از کارمندان سابقهدار سازمان ملل متحد در افغانستان است که بیش از بیست سال در این کشور کار کرده و در میان طالبان تماسهای خوبی دارد.
«من شخصاً از رهبران ارشد طالبان شنیدهام که گفتهاند کشتن اسامه، رسیدن به یک توافق نهایی در افغانستان را بسیار آسانتر خواهد کرد.»
مار سِپل، فرستادهی ویژهی بریتانیا در افغانستان و پاکستان، در همین حال تأیید میکند که تماسهای محتاطانهی با طالبان برقرار شده است.
«آنچه که تا بهحال بهدست آمده این است که راههای برای برقراری ارتباط با طالبان باز شده است. از جمله میان حکومت افغانستان و افرادی در سطح رهبری طالبان و همچنین با شخصیتهای بینالمللی نیز ارتباط برقرار شده است.»
اما افرادی که ادعا میکنند دست پنهان پاکستان جنگ افغانستان را شکل داده نگرانند که در گفتگوهای صلح نیز چنین شود. این نگرانی سال گذشته در پی بازادشت ملا برادر، نفر شماره دو طالبان توسط پلیس پاکستان در شهر کراچی افزایش یافت. ملا برادر پنهانی و بون اطلاع آیاسآی با حکومت افغانستان ارتباط برقرار کرده بود و میخواست وارد مذاکره شود.
«داستانی که به من رسید این بود که پاکستانیها موفق شدند ملا برادر را پیدا و بازداشت کنند. هدفشان این بود تا او را دوباره در کنترل بیاورند و همچنین پیامی بفرستند مبنی بر اینکه اگر میخواهید وارد معاملهی شوید، این معامله باید با پاکستان صورت گیرد.»
فرماندهان طالبان که خواستار مذاکرهاند، نهتنها از تلافیجویی همقطاران تندروترشان میترسند، بلکه از جانب پاکستان نیز هراسانند. حوا نورستانی، عضو شورای عالی صلح افغانستان است که برای برقراری تماس با شورشیان از سوی حامد کرزی تشکیل شده است. در ماه سپتامبر برهانالدین ربانی، رئیس ان شورا توسط یک بمبگذار انتحاری در منزلش ترور شد. خانم نورستانی اخیراً با یکی از فرماندهان شبکهی حقانی که میگفت آماده گفتگو با حکومت افغانستاناند دیدار سری داشت.
«او به من گفت که نباید این را افشا کنم. چون بهگفتهی او پاکستان نمیخواهد صلح به افغانستان بیاید. حتی همین حالا واحدهای جدید طالبان را آموزش میدهد. او نیز میترسید که بازداشتاش کنند. چون آنها در پاکستان زندگی میکنند. او گفت که بازادشتشان برای پاکستانیها آسان است.»
در همین حال، بروسریدل نیز بر عدم تمایل پاکستان برای ادامهی روند آشتی ملی در افغانستان به توانایی آنکشور برای ناکام ساختن تلاشها در این راستا، تأکید دارد:
«ممکن است آیاسآی قادر نباشد طالبان را به پای میز مذاکره بنشاند؛ اما قطعاً میتواند هرگونه مذاکرات را مختل کند و تا این زمان من نشانهی از علاقهی پاکستان بهحصول راه حل سیاسی برای جنگ افغانستان مشاهده نکردهام.»
ادعاهای وجود دارد که پاکستان طالبان را تحت فشار قرار داده تا حملاتشان بر نیروهای امنیتی افغان و بینالمللی را تشدید کنند. در بازداشتگاه ادارهی امنیت ملی افغانستان محبوسی است که ادعا میکند، اوایل امسال توسط آیاسآی استخدام شد و برای انجام حملهی انتحاری آماده گردید. او میگوید که مأموران آیاسآی بر روند آموزشی پانزده روزهی او در کمپی در داخل پاکستان نظارت داشتند. او ادعا میکند که آیاسآی فرزندان خانوادههای فقیر را در بدل پول برای انجام جملات انتحاری خریده و آماده میکنند.
«صبح زود ما برای آموزش برده میشدیم. مرد پنجابی میگفت که در افغانستان کفار حضور دارند و جهاد بر شما فرض است. ما سه نفر بودیم. آموزش که تمام شد ما را در یک موتر سیاه با شیشههای دودی سوار کردند. پلیس موتر را ایستاد نمیکرد، چون بود که از آیاسآی است. ما از کندی کوتل طرف کوهها رفتیم. در آنجا راننده ما را پیاده کرد و تمام شب به جز چند وقفهی کوتاه منزل زدیم. در ساعت هشت صبح فردی در کوه جلالآباد منتظر ما بود. بعداً به من گفته شد که بروم و هدفی از نیروهای پلیس یا ارتش افغانستان برای خود پیدا کنم. برای نان چاشت برگردم و واسکت انفجاری خود را بگیرم. اما من نمیخواستم خود را منفجر کنم، چون پدرم مرده و برادرانم خردند. ما همه مسلمان هستیم و این کار دنیا و آخرت مرا خراب میکرد.»
اثبات ادعاهای این مرد جوان ممکن نیست؛ اما دهها حملهی انتحاری دیگر در سال ۲۰۱۱ توسط طالبان انجام شده که ویدئوهای تبلیغاتی آنها نشان میدهد که در برخی موارد مهاجمان نوجوان بودهاند.
در این برنامهای بیسیسی آمده که شماری از فرماندهان طالبان از جمله ملا قسیم نقش مهم پاکستان در افغانستان و بازی دوگانهای آنکشور را افشا کردند: «برای یک جنگجو دو چیز مهم است: تجهیزات و محلی برای اختفا و در این زمینه پاکستان نقش مهمی بازی میکرد. اول برای ما جا برای مخفیشدن داده بود و دوم برای ما سلاح فراهم میکرد.» اما در ماهها و سالهای آینده دست پنهان پاکستان میتواند جنگ در افغانستان و تلاشها برای پایان آن را بازهم شکل دهد. ژنرال اتهر عباس ، سخنگوی ارتش پاکستان میگوید با توجه به شرایطی که کشورش قرار دارد، در زمینهی مبارزه با تروریسم و تندروی بیش از هر کشور دیگری تلاش و فداکاری کرده است: «ما نمیتوانیم منافع درازمدت خود را نادیده بگیریم. چون این منطقهی خود ماست.» ولی در ارتباط با خود پاکستان، افرادی مثل بروسریدل مأمور پیشین سیآیای که به رئیسجمهور اوباما در ارتباط به بازی دوگانه پاکستان مشورت میداد، بیم از آن دارند که نیروهای تولید شده در این ده سال جنگ ممکن است حالا در طلب احاطه بر کل جهان برآیند. «در قرن بیستویک، احتمالاً هیچ کابوسی برای آمریکا، اروپا و تمام جهان بدتر از این نخواهد بود که اگر پاکستان از کنترل خارج شده و زیر نفوذ نیروهای اسلامگرایی تندرو قرار بگیرد.» ولی آنچه پس از این در پاکستان اتفاق میافتد، ممکن است ماندگارترین میراث حملات یازدهم سپتامبر و تعقیب اسامه بن لادن باشد.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- جواد صمیمی، پشت پرده پاکستان (قسمت دوم)، وبسایت فارسی بیبیسی: یکشنبه ۱ ژانویه ٢٠۱٢ - ۱۱ دی ۱٣۹٠
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت بیبیسی