جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۶ آبان ۲۷, شنبه

عبدالمجید زابلی

از: دانشنامه‌ی آریانا

عبدالمجید زابلی


فهرست مندرجات
اقتصاد افغانستاناقتصاددانان افغانستان

عبدالمجید زابلی (به انگلیسی: Abdul Majid Zabuli) (زاده‌ی ۱٢٧۵ خ - درگذشته‌ی ۱٣٧٧ خ)، وزیر اقتصاد ملی افغانستان بین سال‌های ۱٣۱۵ تا ۱٣٢٨، بنیان‌گذار سیستم بانکی مدرن در این کشور و نخستین رئیس بانک ملی افغان و مؤسس شرکت هاشمی در سال ۱٣۱٢ بود.


زندگی‌نامه
عبدالمجید زابلی

عبدالمجید زابلی فرزند عبدالحکیم تاجر معروف، در ٢۴ مرداد ۱٢٧۵ خورشیدی در شهر هرات زاده شد. تحصیلات ابتدایی را در هرات فراگرفت و سپس، در سال ۱۹۱٣ میلادی با پدر خود به تاشکند رفت و در همان‌جا تحصیل خود را ادامه داد. به‌گفته‌ی جلال‌الدین صدیقی هروی «در گمرک هرات مأمور مقرر گردید» و «در سال ۱۹٢٠ میلادی، به مسکو رفت و مدتی در آن‌جا در سفارت افغانی کار می‌کرد». در هنگام سفر شاه‌امان‌الله به مسکو، در سال ۱۹٢٨ میلادی، او هم در آن‌جا حضور داشت.». پس از آن، در سال ۱۹٣٠، به آلمان رفت و در برلین اقامت گزید و به‌کار تجارت مشغول شد. او خود می‌نویسد:

    موقعی‌که اعلیحضرت شهید (محمدنادرشاه) در افغانستان زمام امور به‌دست گرفت، من در آلمان به‌کار تجارت اشتغال داشتم. در آن‌موقع تلگرافی از ایشان به‌دستم رسید که از من خواسته بود تا هرچه زودتر به کابل باز گردم. من به‌علت مصروفیت‌های شخصی موفق به این کار نشدم. بعداً تلگراف دوم از اعلیحضرت برایم رسید که مجدداً از من دعوت عاجل سفر به افغانستان شده بود که بازهم موفق نشدم تا به این دعوت لبیک بگویم. مدتی بعد وی به برادر خود سفیر صاحب شهید (سردار عبدالعزیز خان) که در آن موقع در مسکو بود، وظیفه سپرد تا به برلین آمده و مرا همراه خود به افغانستان ببرد.

    سفیر صاحب تصویری از وضع نابسامان اقتصادی افغانستان برایم ترسیم کرد و علاوه نمود که پس از فتح کابل در خزانه‌ی دولت فقط هشت‌هزار افغانی پول باقی‌ست. شیرازه‌ی امور اقتصادی یکسره از هم‌گسسته و در چنین شرایطی به شخصی نیاز است تا در علم اقتصاد وارد بوده و اقتصاد کشور را بر بنیاد اصولی بنا نهد که پیشرفت‌های جهان امروز مستلزم آن است و اعلیحضرت برای این امر مهم شما را برگزیده‌اند.

در سال ۱۹٣٣ میلادی، عبدالمجید زابلی به کابل احضار شد و همراه با سردار عبدالعزیز خان به افغانستان باز گشت. او می‌نویسد:

    به این ترتیب من با ایشان (سردار عبدالعزیز خان) عازم افغانستان گردیده و از راه هرات داخل کشور شدم. نخستین ملاقات من در هرات با جمعی از تجار هراتی بود که آن‌ها با برنامه‌های من برای ریختن شالوده‌ی یک زیربنای مدرن برای اقتصاد افغانستان نظر مساعد نشان دادند.

در سال ۱٣۱٢ خورشیدی (۱۹٣٣ میلادی)، نخست او شرکت هاشیمی (Ashami company) را بنیاد نهاد و سپس در بهمن ماه همان‌سال (فوریه ۱۹٣۴ میلادی)، به‌عنوان مدیر این شرکت و نخستین رئیس بانک ملی افغان (Afghan National Bank یا Bank-e-Mili Afghan) برگزیده شد. در این ایام، به‌سبب بحران سقوی، سرمایه‌های ملی به غارت رفته و زیرساخت اقتصادی افغانستان کاملاً ویران شده بود. عبدالمجید زابلی می‌نویسد:

    به کمک تجار ملی در هرات، قندهار، کابل و سایر نقاط کشور در اسرع وقت امکان تجمع مبلغ پنج میلیون افغانی سرمایه فراهم آمد و دولت نیز با پرداخت دو میلیون افغانی در این پروسه سهم گرفت.

    ما با هفت میلیون افغانی سرمایه در سال ۱٣۱۱ هـ.ش کار را آغاز کردیم که بدون کمک خارجی و فقط فراهم‌آمده از منابع داخلی کشور بود. با همین سرمایه تا سال ۱٣٢۱ هـ‌.ش یعنی در مدت ده سال کارهای بزرگی انجام گرفت.

    لازم به تذکر است که گروه اول سرمایداران خصوصی که غرض ایجاد ریفورم در اقتصاد کشور در سال ۱٣۱۱ وارد صحنه شدند، صد در صد به خواهش خود این کار را نکردند، بلکه تا حدودی فشار دولت نیز وجود داشت.

    وضع در آن‌زمان طوری بود که در اثر انقلاب خونین ۱٣٠٧، افغانستان تمام توان و امکان مالی و اقتصادی خود را از دست داده بود. خزانه‌ی دولت خالی و تمام پس‌اندازها از بین رفته بود. ذخایر اسلحه به تاراج رفته و تمام دفاتر و وزارت‌خانه‌ها مورد چپاول قرار گرفته بود. به‌حدی که حکومت در ماه اسد ۱٣۱٢، قادر به تادیه معاش عساکر (پرداخت حقوق سربازان) نبود. تجارت و دادوستد مملکت کاملاً به‌دست یهودی‌های خارجی و هندوستانی‌ها و تبادله‌ی اسعار (ارز) هم در انحصار آنان قرار داشت. تجار افغانی در عرصه‌ی دادوستد خارجی اصلاً توان عرض وجود را نداشتند.

    اعلیحضرت محمدنادرشاه زمانی تصمیم به ایجاد ریفورم در عرصه‌ی اقتصادی کشور گرفتند که هنوز آتش ناامنی و اغتشاش در کشور فروکش نکرده بود. اغتشاش کوهستان، اندر، تره‌کی، ابراهیم‌بیک، دری‌خیل و سلیمان‌خیل مملکت را ضعیف ساخته بود. تا آغاز جنگ جهانی دوم هفده شورش صورت گرفت؛ ولی این شورش‌ها مانع اجرای ریفورم اقتصادی نگردید و هرچند خود وی در آغاز ریفورم به شهادت رسید، ولی راهی‌که او برای ایجاد یک تحول بنیادی در وضع اقتصادی کشور و بیرون آوردن مملکت از وضع قرون وسطایی مشخص نموده بود، مدت ده سال پس از وی پی گرفته شد و تحولات بسیار عمیقی را در عرصه‌ی اقتصادی مملکت موجب گردید.

در سال ۱٣۱۵ خورشیدی (۱۹٣٦ میلادی)، زابلی به‌عنوان وزیر اقتصاد ملی افغانستان منصوب شد و این سمت را تا سال ۱٣٢٨، حفظ کرد. او برای نظم‌دادن به وضع آشفته‌ی اقتصادی افغانستان و جلت کمک‌های خارجی به اروپا سفر کرد. او خود که از ثروت سرشار برخوردار بود، به پیمانه‌ی گسترده در بنیان‌گذاری کارخانه‌های نساجی بغلان و گلبهار و چندین نهاد تجارتی دیگر به‌طور مستقیم دخالت داشت و روش انحصارات دولتی در اقتصاد را او به افغانستان معرفی کرد.

در سال ۱۹۴٨، زابلی در مقام وزیر اقتصاد ملی افغانستان از واشنگتن دیدن کرد. او از دولت آمریکا خواست پس از پایان سلطه‌ی بریتانیا بر هند و برای جلوگیری از نفوذ اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان، به این کشور کمک‌های نظامی و مالی نماید. اما دولت آمریکا این تقاضا را رد کرد.

او که از هواداران جنبش «ويښ زلميان» (جوانان بیدار) بود، در دوران صدارت سردار شاه‌محمود خان، ناگزیر شد که از مقام وزارت اقتصاد ملی استعفا دهد. محمدآصف آهنگ، زیر عنوان «گفتگوی عبدالمجید خان زابلی با شاه‌محمود خان صدراعظم»، براساس یادداشت‌های خلیل‌الله خلیلی می‌نویسد: «عبدالمجید زابلی چون دوست سردار محمدهاشم خان بود، گویی با محمدداوود خان سر و سری داشت و به‌تحریک او به سردار شاه‌محمود خان دهن‌کجی کرد و سخن از نزاع غیابی به نزاع حضوری کشید». به‌هر حال، زابلی پس از استعفأ به آمریکا رفت و در آن‌جا اقامت گزید.

پس از کودتای هفتم ثور ۱٣۵٧، عبدالمجید زابلی از نخستین سرمایدارنی بود که معادل ٣٢۵ میلیون افغانی پول نقد و املاک خود را در دارالامان و پغمان و هرات به دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان واگذار کرد.


آثار

از عبدالمجید زابلی دست‌کم دو اثر مکتوب (نوشتاری) به‌نام‌های «یادداشت‌های عبدالمجید زابلی، وزیر اقتصاد ملی افغانستان» و «مشکلات اقتصادی ما و مجادله با آن‌ها» به‌جا مانده است. این دو اثر نه‌تنها از نظر بررسی وضع اقتصادی افغانستان در اوایل قرن بیستم حائز اهمیت هستند، بلکه در آن‌ها نکات تاریخی ارزشمند نیز دیده می‌شود.


[] يادداشت‌ها




[] پيوست‌ها


...


[] پی‌نوشت‌ها

رجوع شود به: سال‌نامه‌های افغانستان بین سال‌های ۱٣۱۵ تا ۱٣٢٨ خورشیدی.
رجوع شود به: ویکی‌پدیا، دانشنامه‌ی آزاد (انگلیسی)، سرواژه‌ی Abdul Majid Zabuli.

در دانشنامه‌ی آزاد ویکی‌پدیای انگلیسی آمده است:
Abdul Majid Zabuli (August 14, 1896 – November 23, 1998) was the founder of Afghanistan's banking system. He founded the Ashami company in 1932, which eventually became the Afghan National Bank (Bank-e-Mili Afghan).
و نیز در مورد زندگی‌نامه‌ی عبدالمجید زابلی در سایت ایتنرنتی افغانستان آنلاین آمده است:
Abdul Majid Zabuli was the founder of Afghanistan's banking system and through it developed the economy, imported and installed plants and factories such as power plants, textile mills and others. Zabuli founded the Ashami company in 1932, and it eventually developed into the Afghan National Bank (Bank-i-Milli Afghanistan). Up until the 1990s the Afghan National Bank had seven branches in Kabul, and ten in other provinces. It also had offices in such cities as Karachi (Pakistan), Hamburg (Germany), London (England), and New York (USA). He also founded the Da Afghanistan Bank, and the Industrial bank. He was educated in Herat and later at Tashkent. He became Minister of National Economy in 1936 and served his country in this position until the 1950s. He was born in August of 1896, and he died in November of 1998. Zabuli was very much concerned with the young Afghan generation and he used his wealth to support various forms of education and assistance for them.
رجوع شود به: ویکی‌پدیا، دانشنامه‌ی آزاد (انگلیسی)، سرواژه‌ی Abdul Majid Zabuli و نیز: Biography of Abdul Majid Zabuli in Afghanistan Online.
اما جلال‌الدین صدیقی هروی می‌نویسد: «این مرد از عشیره‌ی ترک از باشندگان هرات می‌باشد که در حوالی سال ۱۹٠٢ میلادی به‌دنیا آمد و فرزند عبدالحکیم تاجر معروف است.» (رجوع شود به: صدیقی هروی، جلال‌الدین، رجال تاریخی و سیاسی افغانستان در دو قرن اخیر - بخش جهارم: مجله‌ی وحید، نیمه دوم آبان ۱٣۵٧ شماره ٢۴۴، ص ۴٠)
Biography of Abdul Majid Zabuli in Afghanistan Online
صدیقی هروی، پیشین
همان‌جا

زابلی، عبدالمجید، یاداشت‌های عبدالمجید زابلی (سابق وزیر اقتصاد ملی افغانستان)، به کوشش وحید مژده، پیشاور: مرکز نشراتی میوند، خزان ۱٣٨٠ خ، ص ٧.
همان‌جا
صدیقی هروی، پیشین؛ دانشنامه‌ی آزاد ویکی‌پدیای انگلیسی سال تأسیس شرکت هاشمی را ۱۹٣٢ میلادی نگاشته است که درست به نظر نمی‌رسد. (رجوع شود به: ویکی‌پدیا، دانشنامه‌ی آزاد (انگلیسی)، پیشین).
روجوع شود به: زابلی، پیشین، ص ٨
همان‌جا، صص ٨-۹


[] جُستارهای وابسته






[] سرچشمه‌ها







[] پيوند به بیرون

[۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]

رده‌ها │ افغانستان‌شناسی │ زندگی‌نامه │ اقتصاددانان افغانستان

    شبی ... وزرا آمدند و در عمارت گلخانه‌ی شمالی صدارت مجلس وزرا برگزار شد و هنوز خود سردار شاه‌محمود خان نیامده بود... سردار محمدداوود خان مریض بود و به من تلفون کرد که من مریض هستم. دیگر وزرا آمدند و در غیاب سردار شاه‌محمود خان مرحوم مجلس وزرا دایر شد و مجلس درباره‌ی پول سفریه‌ی حجاج افغان‌ها بود. اول حجاج را محدود و منحصر کردند و عمداً پول بسیار کم برای هر حاجی اختصاص دادند. هنوز مباحث تمام نشده بود که سردار شاه‌محمود خان آمد. چنان‌که عادت داشت که وقت آمدن روی هر وزیر را می‌بوسید و هر وزیر هم دستش را بوسه می‌زد. در آن‌شب دیدم که روی هیچ‌کس را نبوسید و عتاب‌آلود خلاف عادت همیشگی خود با چهره‌ی پرچین آمده و در کرسی خود نشست. بدون سلام علیک پرسید چه می‌کردید؟

    علی‌محمد خان گفت که هیچ نمی‌کردیم. قضیه‌ی اسعاری بود که به حجاج افغانستان باید تخصیص داده می‌شد. صدراعظم گفت، آه خوب شد یادم آمد. روی خود را به عبدالمجید خان کرد و گفت: عبدالمجید! نه وزیر گفت و نه خان. هیچ‌وقت عادت نداشت که کس را به‌نام تنها یاد کنند. همه‌را وزیر صاحب می‌گفت. گفت که عبدالمجید من برای عبدالرحیم معاون بلدیه هزار دالر امر داده بودم که بدهید که می‌رود برای بیماری خود اروپا یا امریکا چرا ندادید؟ چرا فرمان مرا مسترد کردید؟

    عبدالمجید خان به کمال جرأت گفت که خوب کردم که فرمان شما را مسترد کردم. من مسترد نکرده‌ام. شورای عالی بانک مسترد کرده است. شورای عالی بانک قانون وضع کرده است. این شرایطی که رحیم داشت پول داده نشد.

    صدراعظم کفت: چرا آن قانون شورای عالی بانک را به من پیش‌تر ارائه ندادید که من فرمان نمی‌دادم؟ چرا آن قانون قبل از منظوری مقاوم صدارت و منظوری حکومت در محل اجرأ در آورده شود؟

    عبدالمجید گفت هر کار به حکومت و هر کار به صلاحیت شما مربوط نیست.

    سردار شاه محمود خان گفت: تو برای زنت به امریکا پول روان می‌کنی در هر ماه حق داری. یک مقدار گزاف اسعار می‌فرستی و من هزار دالر به یک افغان می‌دهم، فرمان من قابل اجرا نیست؟ داکترها تصدیق کرده‌اند که او بیمار است. تو چرا به زن خود پول می‌فرستی؟

    او (زابلی) گفت: تو چرا به زلمی پسر خود پول می‌فرستی؟

    سردار شاه‌محمود خان گفت که پسر من برای تحصیل رفته است.

    عبدالمجید گفت: من هم حق دارم که برای زن خود بفرستم. دیگر نام زن مرا مگیر خاموش باش!

    سردار شاه‌محمود خان گفت: چـُپ آرام شو! به‌همان لهجه‌ی افغانی و سرداری عتاب کرد.

    عبدالمجید خان تقلید زبان سردار شاه‌محمود خان را گرفت و سردار شاه‌محمود خان گفت که عسکر بیا و این را خارج کن!

    در این مجلس وزرا، اسدالله پسر امیر حبیب‌الله خان خواهرزاده‌ی شاه‌محمود خان هم نشسته بود، در این مجلس سردار غلام‌فاروق خان که بعداً وزیر داخله شده هم موجود بود، در این مجلس علی‌محمذ خان و هم فیض‌محمد خان و قاضی میر عطامحمد خان و میر حیدر خان حسینی نشسته بودند. هیچ‌کس حرکت نکرد و مرحوم میوندوال و شمس‌الدین پاچا در کنار من نشسته بودند.

    من دیدم حالا مسأله خراب می‌شود و عسکری می‌آید و عبدالمجید خان را از دستش گرفته بیرون می‌کنند و شاید حرف دیگری بگوید و این‌جا سردار شاه‌محمود خان حکم خواهد کرد و این آدم را دروان مجلس وزرا به زیر قنداق تفنگ نرم خواهند کرد و به‌دست سردار محمدداوود خان دستاویز می‌افتد و این مرد بزرگ ساده‌دل نیک نام افغانستان سردار شاه‌محمود خان به‌نام همین تاجر مرموز از بین خواهد رفت.

    من از جای خود برخاستم. رفتم عبدالمجید را بغل گرفتم و گفتم خارج شوید از مجلس. می‌لرزید، از ترس می‌لرزید. دید که من هستم. گفت مرا راه نشان بدهید. بیرون کردم کلاهش را به‌سرش گذاشتم. گفتم به موتر خود سوار شو و برو. او رفت و ما آمدیم و نشستیم.