|
اسطورهشناسی آریایی
فهرست مندرجات
◉ پیشینهی تاریخی
◉ منابع اسطورههای آریایی
◉ درونمایه
◉ يادداشتها
◉ پيوستها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
◉ پيوند به بيرون
اسطوره اسطورهشناسی
اسطورهشناسی آریایی یا شناخت اسطورههای آریایی (به انگلیسی: Aryan Mythology) به مطالعه و بررسی مجموعه-اسطورههای میپردازد که به آریاییهایی باستان مرتبط میباشند و دربارهای خدایان و کارنامهی اساطیری و افسانهای شاهان و قهرمانان آریایی، پیدایش جهان و ریشههای باورهای مذهبی و اهمیت مکتب و آیین آنها سخن میگوید.
در واقع، اسطورههای آریایی همانند اسطورههای سایر ملل و قومها، آئینههایی هستند که تصویرهایی را از ورای هزارهها بازتاب میدهند و آنجا که تاریخ و باستانشناسی خاموش میمانند، اسطورهها بهسخن درمیآیند و فرهنگ آدمیان را از دوردستها به زمان حاضر میآورند و افکار بلند و منطق گستردهی مردمانیناشناخته ولی اندیشمند را در دسترس نسل کنونی میگذارند.
اساطیر آریایی در دنیای پُر رمز و راز اسطورههای بشر جایی والا دارد و شناخت آن رهنمونیست در شناخت فرهنگ غنی و پرارزش سرزمینهای آریایی، که امروزه کشورهای مانند: تاجیکستان، ازبکستان، افغانستان، ایران، پاکستان و هند را شامل میشود. اسطورههای این سرزمینها از یک اصل و منشأ سرچشمه گرفتهاند؛ اما بهسبب مهاجرت آریاییان از نواحی شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان امروزی به چهارسوی سرزمینهای آریایی و گستردگی گسترهای این سرزمینها و تفاوتهای محیطی افغانستان، هند و ایران کنونی و نیز فرهنگ متفاوت بومیان هند و ایران با آریاییها، تفاوتهایی میان اساطیر هندی و اوستایی و پارسی را موجب شده است. بههر حال، آنچه از اساطیر آریایی امروزه باقیمانده بیشتر به بخشهای کهن دو کتاب مقدس ریگودا و اوستا باز میگردد.
▲ | پیشینهی تاریخی |
اساطیر هیچ قومی را نمیتوان جدا از بافت تاریخی آن دریافت و برای شناخت آن اطلاعاتی دربارهی تحولات فرهنگی و نفوذهای گوناگونی که دستاندرکار بوده، لازم است. بنابراین، نخست باید به تاریخ قوم آریایی پرداخت.
آریاییها، کهنترین شاخهی اقوام هندواروپاییزبان هستند که از دورهای پیش از تاریخ، در دو طرف رودآمو - در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان - میزیستند. اینکه آنها چه زمانی از سایر اقوام هندواروپاییزبان جدا شدند و در کجا، بهدرستی مشخص نیست و در این باره فرضیههای گوناگون وجود دارد. دکتر ذبیحالله صفا مینویسد:
-
از میان شعب نژاد هندواروپایی، یکی از روزگاران قدیم اهمیت و اعتباری پیدا کرد و تمدن و ادبیات و مذهب آن، کهنتر از شعب نژاد هندواروپاییست و این شعبه، همان نژاد هندوایرانی (آریایی) است که علیالظاهر در حدود سههزار سال قبل از میلاد، از دستهی نژاد هندواروپایی جدا شد.
همو میافزاید:
-
نژاد هندوایرانی (آریاییها)، پیش پیش از انقسام به دو دستهی نژاد هند و نژاد ایرانی و افتراق از یکدیگر، دیرگاهی باهم در آسیای وسطی و گویا در ناحیهای بین سیردریا و آمویهدریا میزیستهاند و دین و زبان و عقاید و اساطیر مشترکی داشته و خود را «اری» یعنی شریف مینامیدهاند و بعدها یعنی هنگام جدایی از یکدیگر و توطّن در سرزمینهای هندوستان و ایران این نام را هر یک بهخود اختصاص داده و یاد میکردهاند.
قدیمیترین آثار نوشتاری زبان هندواروپایی مربوط به نیمهی هزاره دوم پیش از میلاد است که در آناتولی (آسیای صغیر) یافته شده، منطقهای که همواره میان شرق و غرب قرار داشته و مهاجرین هندواروپایی که به این منطقه وارد شدهاند، نقش اثرگذاری داشتهاند. در لوحهای گلی به خط میخی که در سال ۱۹٠٧ میلادی در بغازکوی (Boghazkoy) ترکیه در ۱۵٠ کیلومتری آنکارا (استان چروم) در هاتوشا یا خاتوشا (Hattusas) پایتخت باستانی هیتیها (Hittis) کشف شده است، شاه آریایی، ماتیوازا (Matiwaza) در معاهده و سوگندنامهای منعقد میان دولت میتانی (Mitani) و هیتی از خدایان آریایی بهعنوان ضامن قول و قرار خویش یاد میکند، خدایانی که از لحاظ مراتب دینی عبارتند از: میترا-وارونا (Mitra-Varuna)، ایندرا (Indra) و ناساتیاها (Nasatya). وجود سوگندنامههای میتانی قدمت دیانت اقوام نخستین هندواروپایی را اثبات میکند و میرساند که آنان در حدود ۱۵٠٠ پیش از میلاد، در اعصار باستان دارای جوامع سازمانیافته از نظر اساطیری، دینی، اعتقادی و اجتماعی بودهاند. وجود این اسناد و کتیبههای دیگری که وجود دارد، نخستین زمینه را برای محققان فراهم آورد و مطالعه در زمینهی منابع اساطیری این اقوام را منجر شد؛ منابعی که گویا مهمترین آنها با توجه به قدمت از شرق این گستره جغرافیایی، یعنی هند، تا غربیترین نقطهی آن پرتغال میباشد.
علیرضا شوندی، کارشناس ارشد پژوهش هنر دانشگاه کاشان مینویسد:
-
هندوایرانیها یا آریاییها بهعنوان شاخهای خاص از زمان فرهنگ آندرنوو (Andronovo) که جانشین فرهنگ مفرغ هندواروپایی پیشین میگردد، از اواخر هزارهی سوم تا هزارهی نخست پیش میلاد شکل میگیرند. شاخهی شرقی آریایی پس از عبور از کنارههای رود جیحون و ورود به بلخ، این نواحی را زیر پوشش نژادی خود قرار دادند و در ادامه به دو شاخه متمایز تقسیم شدند؛ شاخهی هندی پس از گذر از بلخ به جانب هند رفتند و بهتدریج نژاد آریایی هندی را بهوجود آوردند؛ شاخهی آریایی ایرانی در ابتدای هزارهی اول پیش از میلاد، از برادران خود که به جانب هند میراندند، جدا و وارد ایران شدند. این همبستگی نژادی، فرهنگی و تمدنی بهخصوص از فحوای ودا، کتب مقدس هندیان و نیز اوستا، کتاب مقدس ایرانیهای عهد باستان، بهروشنی مشخص میشود. در مجموع، اقوام هندوایرانی را در گسترهی هند، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان، ایران، ارمنستان و گرجستان میتوان دنبال کرد.
▲ | منابع اسطورههای آریایی |
منابع متعددی برای مطالعه و شناخت اساطیر آریایی وجود دارد. برای دستیابی به اسطورههای آریایی نخست باید این منابع را منابع را معرفی کرد. در این مجموعه، منظور منابع دست اول است، و کتابهایی که دانشمندان و پژوهشگران دربارهی اساطیر آریایی نوشتهاند این منابع را میتوان بهصورت زیر دستهبندی کرد:
◼ منابع هندی:
در هزارهی دوم پیش از میلاد، سرزمین هند میزبان چند گروه از مهاجران آریایی بود که از شرق و جنوب افغانستان امروزی وارد آنجا شدند. آریاییهای هند، نخست در سواحل شمالی رود سند فرود آمدند، آنها که تا آنزمان مردمی کوچنشین و متحرک بودند، اندک اندک سکونت اختیار کردند و روستاها و دهات را بهوجود آوردند و با اغنام و احشام خود ساکن گشتند. (تاریخ جامع ایران، ص ۱۳۳).
به نظر ماکس مولر، مهاجران آریایی - که پوستی روشنتر داشتند - جنگآور و مسلح بودند و برای همین توانستند ساکنان بومی هند را - که پوستی تیرهتر داشتند - شکست دهند. آریاییهای فاتح وداها - نخستین ادبیات هندواروپایی - را خلق کردند و آیین هندو را پرورش دادند. حدس مولر این بود که ساکنان بومی هند همانهایی بودند که در ریگودا از آنها با نام داسا ورنا یاد میشود. آریاییهای غالب نظام طبقاتی هند را بهپا کردند، بومیان مغلوب را در قعر رتبهبندی قرار دادند و آنها را نجس خواندند. فرض میشود که این ساکنان بومی دراویدیها هستند که با فشار آریاییها بیشتر بهجنوب شبهقاره رانده شدند.
بهعقیدهی لغتشناسان، نام هند از اسم رودخانهی سند که در میان هندیها ایندوس نام دارد، گرفته شده است. تا نیمهی اول قرن بیستم تصور عموم بر این بود که تمدن هندوستان با آریاییها آغاز میگردد و قبل از ورود این قوم به هندوستان، تمدنی در این منطقه وجود نداشته است. اما با کاوشهای فراوانی که در منطقه موهنجودار و هارپا بهوسیلهی سرجان مارشال و دستیارانش صورت گرفت، آثاری پدیدار گشت که حکایت از قدیمیترین آثار تمدن جهان مینماید. این اکتشافات ثابت میکند که در سند و پنجاب طی هزارهی چهارم و سوم پیش از میلاد، یک زندهگی شهری بسیار مترقی وجود داشته است. وجود چاهها و گرمابهها و مجاری فاضلاب مجهز در اغلب خانهها، دلالت دارد بر اینکه وضع اجتماعی مردم آن دستکم با وضع مردم سومر برابر بوده و بر وضعی که در مصر و بابل حکمفرما بوده برتری داشته است، و اینها در نهایت اشاره به این دارد که پیش از مهاجرت آریاییها، تمدنهای کهن و ریشهدار در هندوستان وجود داشته است و در واقع تمدن هندوستان ریشه در ادوار کهنتری داشته است. تمدنهای کهنتر از تمدنهای آریایی، مهمترینشان موهنجودارو و هارپا بودهاند که دارای قدمت بسیار زیادی هستند و از لحاظ تکنیک و مدنیت در سطح بالایی قرار داشتند.
در مورد ساکنان اولیهی هند، میتوان از ناگاها که معروف به مارپرستان بودند، نام برد. این اقوام پیش از حمله و هجوم آریاها، نواحی شمال هندوستان را در تصرف داشتند و اخلاف ایشان هنوز در کورههای دورافتادهی آنجا روزگار میگذرانند. قدری دورتر در اقصا نقاطِ جنوب هند، مردمی میزیستند سیاهپوست با بینی پهن که آنها را دراویدی میخوانند. برخی از مورخان حدس میزنند که دراویدیها از اقوام سومریها بوده و در هزارهی چهارم پیش از میلاد، از راه شمال غربی بر سرزمین هند استیلا یافتهاند.
در حدود دوهزار سال پیش از میلاد، آریاییها که از خویشاوندان نزدیک آریاییهای افغانستان بودند و بهزبان هندواروپایی سخن میگفتند، شروع به مهاجرت از جنوب و شرق افغانستان کرده، و پس از عبور از گردنهی کوهستانها به جلگهی سند رسیدند. آریاییها ابتدا پنجاب را به تصرف درآوردند و بهسبب برتری نیروی جسمانی و استفاده از سلاح آهنی و اسب، بر دراویدیها مسلط شدند. این آریاییها در حقیقت مهاجرانی بودند که برای تهیهی چراگاه و سرزمینهای جدید برای کشت به این نواحی آمده بودند و چون مردانی شجاع و جنگجو و دارای تیر و کمان بودند و ارابههای جنگی در اختیار داشتند و دارای فرماندهانی نیز بودند، بهآسانی توانستند بر هند تسلط بیابند. اما همینکه بر هند مسلط شدند، حالت جنگجویانهی خود را از دست دادند و به کشت پرداختند که در رأس آن یک شاه قرار گرفته بود و اختیاراتش از طرف شورای جنگجویان کنترل میشد و هر قبیله در رأس خود یک فرمانده داشت که اختیاراتش توسط شورای قبیله محدود میگردید. در این عصر، که بهعنوان عصر ودایی نامیده میشود، اساطیر آریایی در هند شکل گرفت.
◼ منابع اوستایی:
◼ منابع مانوی:
◼ منابع پهلوی:
◼ منابع عربی و دری:
◼ نگارهها:
◼ نوشتههای مورخان غیربومی:
▲ | درونمایه |
[▲] يادداشتها
[▲] پيوستها
...
[▲] پینوشتها
...
صفا، ذبیحالله، حماسهسرایی در ایران، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱٣٦۹ خ، ص ٢٢؛ دانشنامهی بریتانیکا زیر سرواژهی “Aryan” (people)، مینویسد:
Aryan, name originally given to a people who were said to speak an archaic Indo-European language and who were thought to have settled in prehistoric times in ancient Iran and the northern Indian subcontinent. The theory of an “Aryan race” appeared in the mid-19th century and remained prevalent until the mid-20th century. According to the hypothesis, those probably light-skinned Aryans were the group who invaded and conquered ancient India from the north and whose literature, religion, and modes of social organization subsequently shaped the course of Indian culture, particularly the Vedic religion that informed and was eventually superseded by Hinduism.همان، ص ٢٢
ستاری، جلال، جهان اسطورهشناسی ۴، تهران: نشر مرکز، ۱٣٧۹ خ، صص ۱۱ و ۱٢
شوندی، علیرضا، کنش خدای آسمان اساطیر از وِداهای هند تا اِداهای ایسلند (در گسترهی اساطیر هندواروپایی)، مجلهی مطالعات ایرانی، دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، سال سیزدهم، شماره ٢۵، بهار و تابستان ۱٣۹٣، ص ٢۱۱
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□
□
□
□
[▲] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]
ردهها │ اسطورهشناسی