|
شیعهشناسی افغانستان
مراسم عاشورا در کابل
فهرست مندرجات
◉ عاشورای حسینی
◉ پیشدرآمد
◉ سیر تاریخ عزاداریهای حسینی در افغانستان
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
عاشورای حسینی
عاشورا، دهمین روز از ماه محرم در گاهشماری هجری قمری، روز مقدس مسلمانان و عزای شیعیان است. شهرت این روز نزد شیعیان به دلیل وقایع عاشورای سال ۶۱ هجری قمری است که در این روز حسین بن علی - امام سوم شیعیان و خلیفهی چهارم اهل سنت - و یاران وی در رویداد کربلا در جنگ با لشکر عمر سعد کشته شدند. شیعیان در این روز سوگواری میکنند. این سوگواری، مراسم عاشورا یا سوگواری محرم نامیده میشود.
بهعلاوه، از ابومحمد علی بن حسین ملقب و مشهور به سجاد و زینالعابدین، چهارمین امام شیعیان، روایت شده که تا بیست سال پس از مرگ پدرش هر وقت میخواست غذا بخورد به گریه میافتاد. روزی خدمتکاری از او پرسید «ای پسر رسول خدا! آیا وقت آن نرسیدهاست که اندوهتان به پایان برسد؟» نقل شده است که امام سجاد پاسخ داد: «وای بر تو! یعقوب پیامبر دوازده پسر داشت و خداوند یکی از آنها را از چشمش پنهان کرد. از گریهی زیاد چشمانش کمسو و از غصه سرش سفید شد و پشتش خمیده گشت. اگرچه پسرش زنده بود، اما من با چشم خود دیدم که پدر و برادر و عمو و هفده تن از اعضای خانوادهام در اطرافم قربانی شدند. چگونه اندوهم به پایان رسد؟»
کشور افغانستان از دیرباز حب اهل بیت پیامبر اسلام را در تاریخ خود شاهد است و به آن میبالد. اگرچه اوج محبت اهل بیت پیامبر در میان شیعیان این کشور موج میزند، اما این اظهار محبت مختص به شیعیان نیست، بلکه اهل سنت این کشور نیز نمود و بروزهایی در اظهار ارادت و محبت به خاندان پیامبر دارند. اسناد تاریخی حکایت از آن دارد که در شهرهای عمدتاً سنینشین خراسان و نواحی مختلف آن و با همه فشارهای همراه با تعصبی که «شیبانیان» ازبک ضد فرهنگ تشیع، از جمله عزاداری ایجاد کردند، مردم، مانند به اهل بیت پیامبر اسلام وفادار ماندند و در ابعاد ادبی، تاریخی و آیینی، عاشورا و عزای حسینی را فراموش نکردند.
پادشاهان افغانستان، بهجز امیر عبدالرحمان (۱۸۸۰-۱۸۸۳ م) که بهقتل عام شیعیان پرداخت و حسینیهها را تخریب و هرگونه عزاداری را ممنوع و بدعت اعلام کرد، با عزاداری شیعیان مخالفت علنی نورزیدهاند و حتی از دوران شاه امانالله خان (۱۲۹۸-۱۳۰۸ خ) بهبعد، تاریخ حکایت از حضور شاه یا اعوان وی در عزاداری شیعیان کابل در روز عاشورا یا تمام دههی محرم هر سال را دارد.
در کتاب سیمای فرزانگانُ راجع به جلالآباد مرکز استان «ننگرهار» نقل شده که «جلالآباد»، شهری در مشرق افغانستان است که مردم آن اکثراً سنی و از مراکز مهم قوم پشتو شمرده میشود. مردم آنجا در ایام عاشورا، از سال ۱۳۴۷ بهبعد تا چندین سال پیش از کودتای کمونیستهاُ مجلسی بسیار با شکوه بر پای میکردند. ازبکهای افغانستان نیز با آنکه اهل سنت هستند، در شهر کابل تکایا و حسینیههایی دارند که در آن به عزاداری امام حسین میپردازند.
شیعیان در تمام دنیا همهساله یاد و خاطرهی شهیدان کربلا را زنده نگه میدارند و در ماه محرم به سوگ مینشینند. شیعیان افغانستان نیز اهتمامی ویژه به برپایی عزاداریهای حسینی دارند و این امر، قدمتی به پیشینهی حضور تشیع در این کشور دارد.
نوشتار زیر در دو بخش به این موضوع پرداخته است: بخش نخست اشارهای کوتاه به سیر تاریخی عزاداریهای حسینی در افغانستان، بهویژه کابل دارد؛ در بخش دوم به چگونگی برگزاری این مراسم، مانند سبک عزاداری، علایم و نمادها، زنانهخوانی، ساختار تکیهخانه، نحوة اجرای مراسم طی یک روز و... در شهر کابل پرداخته شده است. این بخش بیشتر به مشاهدات نویسنده و مصاحبه با افراد مطلع متکی است.
▲ | پیشدرآمد |
بیتردید، در هر مکانی که جماعتی از شیعیان حضور داشتهاند، یکی از اموری که به آن اهتمام ورزیدهاند، یادبود و گرامیداشت حادثهی عاشورای سال ٦۱ هجری است؛ به گونهای که این امر بهمثابهی بخشی از فرهنگ و هویت جوامع شیعی درآمده است. این رویداد چنان اثری در ذهن و خاطرهی جامعهی اسلامی و تأثیری ماندگار در تاریخ اسلام داشته است که حتی دیگر مسلمانان نیز در برپایی عزا بر مصایب خاندان پیامبر شرکت میجستند. از این روست که پس از حادثهی شگرف و دردناک عاشورا، یاد و خاطرهی این حادثهی تاریخساز نهتنها بین شیعیان، که میان امت اسلامی، همچنان زنده، جاری و ساری است.
بنابر گواهی نخستین اسناد مکتوب عاشورا، عزاداری برای شهیدان کربلا همزمان و پس از وقوع این حادثه آغاز شده است. طبری در تاریخ خود به عزاداری اسیران کربلا، عزاداری زید بن ارقم در مجلس ابن زیاد[۱] و عزاداری شامیان، خانوادهی یزید و توابین[٢] اشاره میکند. اشتراک مسلمانان در عزاداری بر اهلبیت همچنین مدح و منقبت ایشان را در جاهای دیگر نیز میتوان سراغ گرفت. شاعران بسیاری، هم از شیعه و هم از سنی، سوگوارههایی در رثای اهلبیت سرودهاند که به فرقهی خاصی اختصاص ندارد. میتوان این مطلب را در ادبیات ملل مسلمان نیز جستوجو و پیگیری کرد.
در سدهی ششم هجری، بنا بر گزارش عبدالجلیل رازی قزوینی در کتاب نقض، شاهد عزاداری اهل سنت در مناطق مختلفیم که وی ضمن اشاره به آنها، اینگونه عزاداریها را جریانی طبیعی، انسانی و دینی نشان میدهد. وی همچنین از مجالس سوگواری دو واعظ معروف (علی بن حسین غزنوی و قطبالدین مظفر امیرعبادی) سخن بهمیان میآورد و اینکه تعزیت امام حسین، همهساله در روز عاشورا به بغدادْ تازه است، همراه با نوحه و فریاد.[٣] شافعی نیز در رثای امام حسین و شهدای کربلا مرثیههای فراوان دارد. وی در آغاز یکی از این مرثیهها میگوید[۴]:
أبکی الحُسینَ و أرثی مِنهُ جَحجاحا | مِن اهلبیـت رَسـولِ اللّه ِ مِصـباحا |
برای حسین میگریم و برای او که آقای بزرگواری است مرثیه میسرایم. کسی که ازخاندان پیامبر خدا و چراغ هدایت است.
بزرگان شافعی و حنفی مذهب نیز دربارهی شهدای کربلا، مرثیههای بیشماری دارند. خواجه ابونصر ماشاده، از شخصیتهای اهل سنت اصفهان، هرساله در روز عاشورا، آیین سوگواری امام حسین را با ناله و فریاد، بهپا میداشته است. در دارالخلافه بغداد نیز خواجه علی غزنوی حنفی، این آیین را پرشور برگزار میکرده است. عزاداری امام حسین با نوحه و فریاد، هرساله در روز عاشورا برگزار میشد و آیینی زنده بوده است. در همدان - که لشکرگاه ترکان سلجوقی بوده است - هرساله در روز عاشورا، مجدالدین مُذکِّر هَمَدانی، چنان مراسم سوگواری پرشوری برگزار میکرد که مایهی تعجب قمیها شده بود.
مولوی، شاعر بلندآوازهی قرن هفتم، در مثنوی خود به وجود عزاداری علنی در شهر حلب اشاره دارد[۵]:
نـالــه و نـوحـه کـنـنــد انـدر بُـکا | شـیعـه، عـاشــورا، بـرای کـربـلا |
همچنین گفتنی است که وی غزل پرشور «کجایید ای شهیدان خدایی» را نیز در رثای شهیدان کربلا سروده است.
در این میان، شیعیان به دلیل رویکرد خاص اعتقادیشان به اهلبیت، اهتمام تام و ویژهای برای اقامهی عزا بر شهیدان کربلا داشتهاند و در تمام نقاط دنیا یاد و خاطرهی کربلا و عاشورا را زنده نگه میدارند. شیعیان افغانستان نیز از این امر مستثنا نبوده و نیستند. با تأملی در گذشتهی تاریخی جغرافیایی سرزمینی که امروزه افغانستان نامیده میشود و در گذشته بخشی از خراسان تاریخی بزرگ بود این امر بهخوبی قابل پیگیری و اثبات است.
۱ | سیر تاریخ عزاداریهای حسینی در افغانستان |
حادثهی کربلا در ذهن و خاطرهی مردم خراسان - که افغانستان امروزی را نیز شامل میشد - همانند شام و عراق تأثیرگذار بود و خراسانیان، بهویژه پس از شهادت یحیی بن زید[٦] یاد و خاطرهی این رویداد بزرگ را زنده نگه داشتند. امروزه نیز آرامگاه امامزاده یحیی بن زید در مرکز ولایت سرپل در شمال افغانستان، زیارتگاه خاص و عام است.
در یک بررسی کلی تاریخی میتوان سیر عزاداری در افغانستان را در پنج مرحله پیگیری کرد:
در دورهی اول میتوان به مراحل آغازین عزاداریها اشاره نمود که در مناطقی همچون سیستان، بلخ و جوزجان وجود داشت. این عزاداریها بهگونهی غیررسمی بوده و تا حدود قرن هشتم و دورهی تیموریان ادامه داشته است. در عصر غزنویان، اگرچه سختگیریهایی بر شیعیان اعمال شد و مراسم آنان به محافل خصوصی راه یافت[٧]، اما در همین دوره، بهویژه پس از سلطان محمود، سنایی غزنوی محرم و عاشورا را دستمایهی اشعار خود قرار میدهد و سرودههای جانسوزی در شهادت امام حسین و یارانش میسراید.[٨] این میتواند شاهدی بر امکان اقامهی مجالس عزاداری توسط شیعیان در این دورهی زمانی باشد.
عصر تیموریان خراسان، بهویژه از دورهی شاهرخ را میتوان دورهی دوم دانست. بهطور کلی، در این زمان شیعیان در پیروی از عقاید و انجام شعایر خود آزادی عمل داشتند. در این دوره، عزاداریها رسمیتر شده، از فراگیری بیشتری برخوردار شدند. عزاداریها هم مشترک بودند و شیعه و سنی باهم عزاداری میکردند. با محبتی که تیموریان به اهلبیت پیامبر داشتند و احترام و منزلتی که به علما، عرفا و سادات نشان میدادند، عزاداری امام حسین که از سالها قبل در میان اهلسنت جای باز کرده بود، بهتدریج گسترش یافت و حتی به درون دربار تیموریان راه یافت.[۹] شواهد و قراینی را میتوان در تأیید این مدعا شمار کرد. از شرکت برخی شخصیتها و ارکان دولت تیموری و شعرسرودههای برخی از بزرگان این دوره، مانند جامی میتوان یاد کرد. عبدالرحمن جامی (۸۱۷-۸۹۸ ق) با وجود داشتن مذهب حنفی، علاقهی بسیار بهخاندان عترت داشته و اشعاری نیز در اینباره سروده است[۱٠]:
کردم زدیده، پای سوی مشهد حسین | هست این سفر به مذهب عشاق فرض عین |
خدام مرقدش به سـرم گر نهند پای | حقـا که بگـذرد سـرم از فـرق فرقدین |
جامی گدای حضرت او باش تا شـود | با راحـت وصـال مبـدل عـذاب بیـن |
در این برههی زمانی، شرایط شیعیان بهگونهای بود که گاه بهشکلی آشکار، آوردن نام دوازده امام را در خطبهها و منابر درخواست میکردند.[۱۱] محبت اهلبیت در دورهی تیموریان چنان فراگیر شده بود که گریه برای امام حسین در هرات جانشین ذکر مجالس صوفیانه گردیده بود.[۱٢] برخی سلاطین تیموری، مانند ابولقاسم بابر (۸۵۲-۸٦۱) سکه بهنام دوازده امام زدند و آنرا بههیچ روی منافی با مذهب تسنن و امام ابوحنیفه نمیدانستند.[۱٣] روضهی الشهدأ که شهرت فراوانی در افغانستان و آسیای میانه داشته است[۱۴]؛ در همین دوره به نگارش درآمد. نویسنده در مقدمهی کتاب، وضعیت اجتماعی و شرایط مناسب فرهنگی خراسان برای اقامهی عزاداری امام حسین را، از دلایل نگارش کتاب بر میشمرد.[۱۵] بیتردید، موضوعات و مطالب آن در مناطق مختلف هرات و خراسان و قلمرو تیموری بیان و تبلیغ میشد که بعداً بنا به تقاضا مکتوب شده است. این کتاب نقش مهمی در معرفی اهلبیت، مصایب آنان و فراگیری مجالس عزاداری داشته است.[۱٦]
این شواهد بیانگر این حقیقتاند که در دورهی تیموریان، موفقیت شیعیان بهگونهای بود که میتوانستند عقاید خود را آزادانه بیان کنند و به اقامهی عزاداری برای امام حسین و شهدای کربلا بپردازند.
دورهی سوم عزاداریها، پس از تیموریان است که تا اوایل دورهی عبدالرحمنخان را دربر میگیرد. پس از تیموریان، بخشی از خراسان که امروزه افغانستان نامیده میشود، به سه بخش تقسیم شد و صفویان، شیبانیان و گورکانیان بر این مناطق مسلط گردیدند.[۱٧] کابل نیز که در این نوشتار مورد نظر است، جزئی از قلمرو گورکانیان هند شد.[۱٨] با توجه به رفتار همراه با ملایمت گورکانیان با تشیع، میتوان گفت که شیعیان کابل در سایهی این سیاست گورکانیان، در برپایی مراسم عزای حسینی آزادی عمل داشته و با مانع چندانی روبهرو نبودهاند.
در دورههایی که صفویان و بهدنبال آنان افشاریه بر قسمتهایی از سرزمینی که امروزه افغانستان نامیده میشود، تسلط یافتند، به دلیل نوع حکومتداریشان در مناطق خارج از ایران، حکام ولایات را از مردمان غیربومی انتخاب میکردند؛ چنانکه در قندهار گرگین گرجی را حاکم کرده بودند. این والیان، ناچار بودند تا با افراد قابل توجهی از ایل و تبار خود، اعم از مردان جنگی و خانوادههایشان به منطقهی مأموریت خود بروند. از اینرو، در دورهی صفویه و افشاریه با ورود و سکناگزینی دستههایی از اقوام و ایلات ایرانیتبار و شیعیمذهب روبهرو هستیم. اینان در مناطق گوناگونی، از جمله شهرهای کابل، قندهار، هرات و غزنین اقامت گزیدند و محلات خاصی را بهخود اختصاص دادند. این گروه بههمراه شیعیان بومی، جمعیت شیعی منطقهی سکونت خود را تشکیل دادهاند.
میتوان گفت که این اقوام و گروهها نیز، همانند دیگر شیعیان، در برپایی مراسم و شعایر مذهبی خود، از جمله عزاداری سیدالشهدأ، هم اهتمام و هم بهدلیل تسلطشان، آزادی عمل داشتند. اینان در شهرهای یادشده با شیعیان هزاره یا مستقل از آنان، مجالس عزا برپا میکردند. تکیهخانهها و عزاداریهای قزلباشهای کابل که عمدتاً در دو محلهی چنداول و مرادخانی ساکن بودند، از دیرباز در این شهر شهره بوده است. گمان برده میشود که بسیاری از نشانههای عزاداری، مانند زنجیرزنی، علمکشی و گهواره، توسط اینان از اصفهان به افغانستان آمده باشد.
پس از اقدام احمدشاه ابدالی در ایجاد ساختار سیاسی جدید و مستقل از ایران (۱۷۴۷-۱۷۷۵ م)، همچنان شاهد بهکارگیری عناصر ایرانیتبار و شیعه در ادارهی حکومت وی هستیم؛ بهگونهای که حتی بدنهی اصلی گارد حفاظت شاهی را قزلباشها تشکیل میدادند.[۱۹] حتی در عصر دوستمحمدخان، بنا به گزارش چارلز میسن انگلیسی که در آنزمان در کابل بهسر میبرده شیعیان جمعیت قابل توجهی را در کابل تشکیل میدادند و میریزدانبخش بهسودی از سران مشهور هزاره، از قدرت و نفوذی فوقالعاده برخوردار بود؛ بهگونهای که به گمان چارلز میسن، چنانچه اراده میکرد، میتوانست موقعیت دوستمحمدخان را بهخطر اندازد.[٢٠] با توجه به این گزارش میسن و جایگاه قزلباشان در دستگاه حکومتی و نزدیکی آنان به حکومت، میتوان گفت که شیعیان در افغانستان، بهویژه در کابل - که از عهد تیمورشاه درانی (۱۷۷۵-۱۷۹۳ م) پایتخت کشور شد - در برپایی شعایر مذهبی خود آزادی عمل داشتند، و گزارشی مبنی بر منع آنان از برپایی شعایرشان در منابع نیامده است. از غائلهای که بر ضد شیعیان کابل (۱۸۰۳ م) در زمان شاهمحمود بهوقوع پیوست، و شاه و وزیرش فتحخان بهگونهای آشکار جانب شیعیان را گرفتند، میتوان موقعیت خوب شیعیان کابل را در این دوره بهخوبی دریافت. در اواخر دورهی اول حکومت شاهمحمود، مخالفان وی برای سرنگونی او، قزلباشهای کابل را - که شیعهمذهب بودند و طی نیمقرن حکومت ابدالیان، اردوی خاصهی پادشاهی را تشکیل میدادند و در مقام دبیر و مستوفی مشغول بودند و بهنوعی از پایههای استحکام شاه بهشمار میآمدند - به بهانهای مورد حمله و تعرض قرار دادند. آنان با همراهی میرواعظ، روحانی معروف وقت کابل، با تهییج احساسات مذهبی عامه، مردم و حتی سربازان اردوی شاهی را به تعرض بر ضد قزلباشهای شیعه واداشتند. شاهمحمود در این میانه جانب قزلباشها را گرفت؛ ولی تلاشهای وی و وزیرش فتحخان بهجایی نرسید و خود وی هم از قدرت بهزیر کشیده شد.[٢۱]
بهنظر میرسد، این شرایط کمابیش تا اوایل دورهی عبدالرحمنخان وجود داشته است. بنا به گزارش نویسندهی عینالوقایع، که خود شاهد عینی بود، این امیر در سالهای نخستین زمامداری خود (۱۸۸٦ م)، همانند دیگر زمامداران افغانستان در مراسم عزاداری شیعیان شرکت میجست و حتی از بیتالمال به تکیهخانهها برای مصارف عزاداری کمک میکرد.[٢٢]
دورهی چهارم عزاداری، از برخورد خشن و وحشیانهی عبدالرحمنخان (۱۸۸۰-۱۹۰۱ م) با شیعیان و مردم مناطق هزارهجات[٢٣] آغاز میشود و تا زمان صدارت شاهمحمود (۱۹۴۷ م)، عمو و صدراعظم ظاهرشاه، بهطول میانجامد. در سال ۱۸۹۳ م، همزمان با کشتار مردم هزارهی شیعه، حکم تکفیر شیعیان به درخواست این امیر صادر میگردد. این امر موجب میشود که شرایط بر شیعیان در سرتاسر کشور سخت گردد. افزون بر غارت و مصادرهی اموال، قتل، زندان و تبعید بزرگان، سرشناسان، و روحانیون شیعه، از برگزاری هرگونه عزاداری برای ائمه بهطور جدی منع میشود و تکیهخانهها و حسینیههای شیعیان در اختیار علما و طلاب اهل سنت قرار میگیرد.[٢۴]
پس از مرگ عبدالرحمانخان (۱۹۰۱ م) و در حکومت حبیباللهخان (۱۹۰۱-۱۹۱۹ م)، با وجود بازتر شدن فضای سیاسی اجتماعی، انجام شعایر شیعیان با ممانعت روبهرو میشود، بهگونهای که در سال ۱۹۰۳ م، وقتی عدهای از قزلباشان کابل مجلس منقبتخوانی برگزار میکنند، با آنان بهشدت برخورد میشود و عدهای مقتول، برخی جریمه و گروهی دیگر تبعید میگردند.[٢۵] کمی بعدتر، فرمان رسمی حکومتی مبنی بر منع هرگونه مدح و تعزیهی ائمه توسط شیعیان صادر میشود. در پی آن، تکیهخانهها و حسینیههای شیعیان بسته و آنان ملزم بهحضور در نمازهای جماعت مساجد اهل سنت میگردند.[٢٦]
وی برای تکیهخانههای شیعیان در کابل محراب ساخت و آنها را به مسجد تبدیل و برای آنها مؤذن و امام جماعت سنی تعیین کرد.[٢٧]
با روی کار آمدن شاهامانالله (۱۹۱۹-۱۹۲۹ م) تعصبات بهطور عمومی در افغانستان کاهش یافت؛ زیرا وی برنامههای مترقیانهای را طراحی و اجرا کرد که با تعصبات قومی و مذهبی سازگار نبود.[٢٨] شیعیان در دورهی شاهامانالله آزادیهای مذهبی بیشتری بهدست آوردند و مراسم مذهبی و تکیهخانههای پیروان مذهب امامیه عملاً آزاد شد.[٢۹] پس از وی، در زمان حبیبالله کلکانی (۱۹۲۹ م) و نادرشاه (۱۹۲۳-۱۹۲۹ م) وضعیت به زمان گذشته برمیگردد و برگزاری شعایر مذهبی شیعیان، از جمله عزاداریهای حسینی، با ممانعتهایی روبهرو میشود.
در دورهی چهلسالهی حکومت محمدظاهرشاه (۱۹۳۳-۱۹۷۳ م) که فراز و فرودهایی داشت، افغانستان دورههایی از اختناق و برخی آزادیهای اجتماعی را تجربه میکند. اوایل حکومت ظاهرشاه و در دورهی صدارت هاشمخان (۱۹۲۳-۱۹۴٦ م)، سیاست محدودیتهای مذهبی باشدت بیشتری تعقیب میشد و حکومت بهشدت فعالیت مخالفان، از جمله شیعیان را کنترل و سرکوب میکرد.
دورهی پنجم، پس از اتمام صدارت هاشمخان - که با پایان جنگ دوم جهانی همراه است - آغاز میشود که برخی زمینههای آزادی اجتماعی سیاسی در کشور بهوجود میآید. در همین دوره، علمأ و روحانیون شیعه با رویکردی مسالمتآمیز تلاش کردند تا وضعیت شیعیان را بهبود بخشند. آغازگر این تلاشها، آیتالله حجت کابلی بود که با استفاده از شیوههای ملایم، فضای مناسبی را برای انجام آشکار شعایر مذهبی شیعیان فراهم ساخت. وی پس از مدتها ممنوعیت برگزاری عزاداریها و انجام شعایر مذهبی و برخوردهای قهری دولت، توانست با تأسیس تکیهخانهی عمومی، در محلهی شیعینشین چِنداول کابل، به برپایی مراسم عزاداریهای ماه محرم اقدام کند. با این اقدام، بهتدریج حسینیهها و تکیهخانههای متعددی در کابل فعال شدند و مراسم عاشورای حسینی با شکوه و ابهت بیشتری برگزار شد؛ بهگونهای که اعضای کابینهی دولت و حتی شاه در مراسم عزاداری دههی محرم در تکیهخانهها و حسینیههای شیعیان حضور مییافتند.
از دههی چهل شمسی به بعد، فضای سیاسی کشور بازتر شد و احزاب سیاسی امکان فعالیت بیشتری یافتند. این دوره که به دههی دموکراسی معروف است، مراسم سوگواری و عزاداریهای ماه محرم، هم رونق و گسترش بیشتری یافت و هم رنگوبوی سیاسی و مبارزاتی بهخود گرفت. برخی از تکیهخانهها محل و کانون فعالیتهای سیاسی اجتماعی جوانان مبارز و تحصیلکردهی شیعه شد.[٣٠]
در سالهای نخستین پس از کودتای هفت ثور ۱۳۵۷ و شروع مقاومت اسلامی و مردمی بر ضد نیروهای اشغالگر ارتش سرخ، در دورههای نورمحمد ترهکی و حفیظالله امین و حاکمیت جناح خلقیها (۱۹۷۸-۱۹۷۹ م) شرایط سیاسی اجتماعی کشور بهشدت دگرگون شده و حکومت کمونیستی کابل موجی از رعب و وحشت ایجاد کرده، و به سرکوب و زندانی کردن و قتل دهها هزار تن از اقشار مختلف مردم اقدام نمود. نوک پیکان این سرکوبیها و خشونت، متوجه شیعیان و افراد و روحانیون سرشناس آنان بود. ناگفته پیداست که در چنین شرایطی، وضعیت برپایی مراسم عزاداریهای محرم چگونه بوده است. با تغییر جناح در حاکمیت و رویکار آمدن پرچمیها، در دورهی ببرک کارمل (۱۹۷۹-۱۹۸٦ م)، بهویژه دکتر نجیبالله (۱۹۸٦-۱۹۹۲ م)، که سیاست مصالحهی ملی را در پیش گرفتند[٣۱]، شیعیان فرصت و فضای بهتر و بازتری برای فعالیتهای خود یافتند. در این دوره، حتی دولت به تکیهخانهها و مساجد کمکهای مالی میکرد که بعضیها میپذیرفتند و برخی دیگر رد میکردند.
۲ | چگونگی برگزاری آیینهای عزاداری ماه محرم در کابل |
در کابل، همهساله با فرارسیدن ماه محرم، مجالس عزاداری امام حسین در تکیهخانهها، حسینیهها و مساجد شهر برگزار میشود. مسجد و تکیهخانه، مراکز مهم تجمع مذهبی شیعیان است که در آنها فعالیتهای مذهبی گوناگون، از جمله عزاداریهای ماه محرم صورت میگیرد.[٣٢] اهلسنت نیز به گرامیداشت عزاداری حسینی اقدام میکنند. آنان بهویژه در شب دهم، روز عاشورا و شب یازدهم، مجالس نعتخوانی، مدیحهسرایی، ذکر و ختم قرآن در مکانهای مذهبی، مانند مسجد «شاه دوشمشیره»، «شهدای صالحین» و «جابر انصار» برگزار میکنند. همچنین، شماری از آنان با شرکت در تکیهخانههای شیعیان، همدلی خویش را نشان میدهند.
۱-۲: آمادگی تکایا
هفتهها پیش از فرارسیدن ماه محرم، مسئولان تکیهخانهها و حسینیههای شهر ـ که غالباً شخص تکیهدار، جمعی از ریشسفیدان و فراشان هر تکیهخانه میباشند - برای برگزاری مراسم تصمیم میگیرند و برای آراستن محل عزاداری به پارچههای سیاه و علایم عزا، و دعوت از سخنران یا سخنرانان، برنامهریزی میکنند.
۲-۲: زمان آغاز و ختم مراسم
تقریباً در همهی تکیهخانههای شهر کابل، از اول تا سیزدهم محرم، مراسم عزاداری برگزار میشود. برخی تکیهخانهها هم یکی دو روز زودتر مراسم را آغاز میکنند و یکی دو روز دیرتر پایان میدهند. تکایایی هم که از شهرت و سابقهی کمتری برخوردارند، مجالسشان را دیرتر شروع میکنند و روز دهم به پایان میرسانند.
معمولاً روزهای آغازین، مراسم حالتی معمولی دارد؛ اما پس از چند روز، و بهطور عمده از روز هفتم به بعد، مجالس با شور و هیجان و جمعیت بیشتری برگزار میشود.
۳-۲: زمان عزاداریها
در کابل، مراسم دهه و عزاداریها، هم در روز و هم در شب برگزار میشود. معمولاً مراسم شبانه پس از نماز مغرب و عشا آغاز میگردد و در آخر شب پایان مییابد. مجالس روزانه، یا پیش از چاشت است یا پس از آن. شیوهی زمانبندی بهگونهای است که دو برنامه همزمان انجام نشود. بهعبارت دیگر، در روزهای محرم، در هر روز، سهبار و سه برنامه انجام میشود: پیش از ظهر، بعد از ظهر و شب. در تکیهخانههای معروف شهر یا تکیهخانههایی که وابسته به برخی تکیهداران نامدار است، روزها مجالس زنانهخوانی برگزار میشود که ویژهی بانوان است و گردانندگان، اعم از مجریان و سخنرانان، از بانوان میباشند. شرح چگونگی برگزاری این مجالس، در ادامهی این نوشتار خواهد آمد.
۴-۲: مکان برگزاری مراسم
مراسم عزاداری دههی محرم در تکیهخانهها، حسینیهها و برخی مساجد برگزار میشود. تکیهخانهها بر دو نوعاند: عمومی، و شخصی مانند تکیهخانههایخانوادگی و فصلی.[٣٣] برگزاری تکیهها در خانههای شخصی، ابتدا به این دلیل بود که مردم حق نداشتند عزاداری علنی انجام دهند و انجام آن با هزار ترس و لرز و گذاشتن دیدهبان و... بهطور سری در خانهها صورت میگرفت؛ اما بعدها برپایی مراسم در خانهها کمکم تبدیل به یک فرهنگ اجتماعی شد. تکیهخانهها در کابل غالباً دارای مکان و ساختماناند. ولی مکان تکیهخانه، در کل محدودیت بهجایی خاص ندارد. برخی تکایا در منازل شخصی که معمولاً صاحب تکیه است، برگزار میشود.
از آنجا که مراسم اصلی بهطور مشترک بین زن و مرد برگزار میگردد، تکایا دارای دو بخش زنانه و مردانهاند. بخش مردانه طبقهی پایین و بخش زنانه طبقهی بالای تکیه را شامل میشود. در تکایایی هم که یک طبقه است، بخش نزدیک به منبر مردانه و بخش حاشیهایتر تکیه قسمت زنانه را تشکیل میدهد. بین این دو قسمت را با چادر از هم جدا میسازند. در فصول گرم سال، پشتبام تکایا برای استفادهی زنان اختصاص داده میشود.
در بین شیعیان کابل، محل تکیهخانه، حتی خانهای که تکیه میشود، برای مردم حالت تقدس دارد و مردم در طول سال برای حاجات خود به تکایا مراجعه میکنند. حتی اعضایخانوادهای که تکیه دارند، مورد احتراماند و مردم انتظار دارند که آنان افراد صالح و خوبی باشند.
۵-۲: پذیرایی
در ایام محرم، در تکیهخانههای کابل نذورات خاصی صورت میگیرد که از ناحیهی آن مردم اطعام میشوند. اطعام عزاداران در ایام عزاداری، با توجه به توان مالی و اقتصادی تکیهخانهها صورت میگیرد. تکیهخانهها و حسینیههایی که توان مالی بهتری دارند، از روزهای نخست، عزاداران را اطعام میکنند. برخی تکایا از روز هفتم، و تکایایی هم که توان مالی کمتری دارند، روزهای نهم یا فقط روز عاشورا برنامهی اطعام دارند.
متولیان اطعام، گاهی افراد و گاهی گروهها هستند. نوع اطعام، با توجه به تمکن مالی، سلیقهی افراد و فرهنگ مردم متفاوت است. معمولاً اطعام بهگونهی پذیرایی با نان و حلوا، شیرچای، قیماقچای[٣۴]، پلو، کلوچه، شلهزرد و شوربا میباشد.
٦-۲: ترتیب پذیرایی
معمولاً در تکیهخانهها ابتدا مردان پذیرایی میشوند و بعد زنان و کودکان. در گذشته، برخی تکایا بهدلیل محدودیت در مکان، فقط مردان را اطعام میکردند و به زنان و کودکان غذا داده نمیشد.
۷-۲: نامگداری روزها
در کابل نیز همانند دیگر مناطق افغانستان، برخی روزهای دههی محرم به افرادی خاص نسبت داده و بهنام آنها نامگذاری میشود. مثلاً روز پنجم بهنام علیاکبر، روز ششم بهنام قاسم، روز هفتم بهنام حضرت عباس و روز نهم به علیاصغر نسبت داده میشود. نوحههای نوحهخوانان و سخنرانی خطبا نیز در آن روز بیشتر بر محور همان شخصیت دور میزند.
۸-۲: علایم و نمادها
در گذشته، استفاده از نمادها و علایم در عزاداریهای شیعیان کابل به نسبت دیگر مناطق شیعهنشین مانند ایران، شبهقاره یا کشورهای عربی، بسیار کمتر بود و هیئتهای عزاداری با کمترین بهرهگیری از علامتها و نمادها، آیینهای عزاداری خود را برگزار میکردند؛ اما در سالهای اخیر، آداب و رسوم ایرانی توسط مهاجران بازگشته از ایران، روی شیوهی سنتی عزاداری افغانستان بسیار تأثیر گذاشته و شعایر و نمادهای جدیدی را رواج داده که چهرهی شهر را بهگونهای محسوس عوض میکند. البته باید یادآوری کرد که شروع این تغییرات را میتوان از سالهای ۱۳۴۰ به بعد پیگیری کرد که رفتوآمد شیعیان به ایران گسترش یافت و در دورهی داودخان به اوج خود رسیده بود. برخی علامتها و نمادها را در همهی هیئتهای عزاداری میتوان دید که تقریباً در کابل و دیگر مناطق افغانستان یکسان میباشد. علَم، گهواره و پرچمنوشتههای سیاه، سرخ و سبز، از جملهی این نمادهایند.
۱-۸-۲. علَم: علَم، چوب بلندی است که در قسمت بالای آن به یاد دستان بریدهی حضرت عباس، پنجهی دستی قرار میدهند. در طول دههی محرم، مردم بهطور نیتی پارچههایی گاه با مقداری پول به چوبهی علم میبندند. در پایان مراسم عزاداری، این پارچهها را به صاحبان تکیه، ذاکران و روحانیان میدهند یا به نشان تبرک، بین مردم تقسیم میکنند. علم، نماد حضرت عباس بهعنوان علمدار سپاه امام حسین میباشد.
شب هفتم، مراسم علمکشی برگزار میشود. علم را پیشتر در جای دیگر آماده میکنند و به آن گل و گلاب میزنند. سپس طی مراسمی خاص، علم را به نزدیکی تکیه میآورند. در همان حال، سخنران مجلس ضمن خواندن نوحهی حضرت عباس دستور آوردن علم را میدهد. علم را با اشعاری خاص[٣۵]، در حالی که جمعیت منقلب و گریان است، وارد تکیهخانه میکنند و در جای مخصوص خود - که معمولاً جایی وسط تکیهخانه است - قرار میدهند. با قرار گرفتن علم در جای خود، عزاداران صلواتی میفرستند و سخنران مجلس دعای بسیار کوتاهی میکند و مجلس را به سرفراش تحویل میدهد.
۲-۸-۲. گهواره: در بیشتر تکیهخانههای کابل، به یاد کودک شیرخوارهی امام حسین گهوارهای میسازند و روی آن را با پارچههای سبز و سفید میپوشانند. روی پارچهها، سوراخهایی به نشانهی اصابت تیر ایجاد میکنند. روز یا شب نهم، اواخر سخنرانی خطیب مجلس، عدهای با شور و هیجان خاص و اشعاری که مرتب تکرار میشود، گهواره را میان جمعیت میآورند. همزمان، سخنران روضهی علیاصغر را میخواند و مجلس را تحویل سرفراش و سینهزنان میدهد.
در برخی تکایای معروف کابل، روزها مجالس زنانهخوانی برگزار میگردد. این مجالس، غالباً پیش از ظهر و با اطلاع قبلی تشکیل میشود. پس از جمعشدن شرکتکنندگان، ذاکران و نوحهخوانان، سرذاکر - که مسئولیت ادارهی مجلس را بر عهده دارد - با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد، در حالیکه دیگر نوحهخوانان وی را همراهی میکنند، جلسه را آغاز میکند. پس از آن، دختران نوحهخوان به ترتیب سن و رتبهشان در نوحهخوانی، نوحه میخوانند.
پس از آن، سرذاکر نوحهخوانی میکند و مجلس را که اکنون آماده شده است، تحویلخانم سخنران میدهد. وی که عنوان آخوند مجلس را دارد، در سخنرانی خود به بیان احکام و ذکر حادثهی عاشورا میپردازد و در پایان، روضه میخواند و مجلس را با دعا ختم میکند. پس از مراسم نیز از شرکتکنندگان با چای پذیرایی میشود.
در پایان مراسم و روز آخر، صاحبخانه یا صاحب تکیه، مبلغی پول با پارچهای نفیس به سخنران میدهد. به سرذاکر هم که در جریان اجرای مراسم، همیشه چادری سبز بهسر دارد، پارچهای خاص چادر میبخشد. بههر کدام از دختران نوحهخوان نیز دستمال ابریشمی هدیه میکند.
مجالس زنانهخوانی، معمولاً پس از پایان روز سیزدهم تا روز چهل و هشتم نیز بهصورت هفتگی ادامه مییابد. در این روز نذری با عنوان نذر دیگچه، بهنام حضرت زینب پخته میشود. افرادی که خواسته یا حاجتی دارند، در تهیهی این نذر مشارکت میکنند. غذای نذری، برنجی است که بهصورت شُله با گور[٣٧] یا شکر سرخ پخته میشود. این شُله، همراه با قورمهای - که با توجه بهتوان مالی افراد، متفاوت است - بین شرکتکنندگان که همگی زن هستند، پخش میشود.
۱۰-۲: صلواتخوانی
صلواتخوانی یا صلوات فرستادن، به این معناست که بین سخنان دو سخنران یا پیش از آغاز صحبتهای خانم مجلس، فرد یا افرادی برای استراحت و تنفس آنها، یا بهدلیل هیجانی که به صلواتخوانها دست میدهد، در جاهای گوناگونی از مجلس برخاسته و بهگونهای آهنگین چند بیت شعر میخوانند و در آخر، جمعیت را به فرستادن صلوات وامیدارند.
ابیاتی که خوانده میشود، بیشتر رباعی، قصیده یا بخشی از قصیده در شأن پیامبر و ائمه است. گاهی نیز دو نفر یا بیشتر، همزمان شروع به صلواتخوانی میکنند. به این حالت مقابلهخوانی میگویند.
۱۱-۲: سبک عزاداری
در کابل، خارج از تکیهخانهها و حسینیهها، دستههای عزاداری راه نمیانداختند؛ اما از شب هفتم بهبعد، دستههای سینهزن از تکیهای به تکیهی دیگر میرفتند و در آنجا برنامهی سینهزنی و عزاداری اجرا میکردند. در اوایل که آزادیها کمتر بود، تنها خود سینهزنان میرفتند. بعدها که کمی آزادیها بیشتر شد، علمکشی هم اضافه شد و دستههای سینهزن علم را نیز همراه میبردند. رفتن دستهی سینهزنان تکیهای به تکیهی دیگر را در کابل «مجرایی»[٣٨] میگویند.
این علمکشیها، معمولاً بهجاهای مهم است؛ مانند زیارت سخی، زیارت ابوالفضل در مرادخانی، تکیهی عمومی چنداول، پنجتن و شهدای صالحین. در پایان مجلس، تکیهی میزبان از تمام دستهی سینهزنان میهمان با شیرچای یا قیماقچای پذیرایی میکند.
نحوهی سینهزنی در داخل تکیهخانهها به این صورت است که سینهزنان در صفهای مرتب به شکل دایره یا مستطیل مینشینند. همهی سینهزنان پیراهنهای سیاهی به تن دارند که جلو سینه و پشت آن باز است. برخی هم هنگام سینهزنی پیراهنهای خود را درمیآورند. گفته میشود که نشسته سینهزدن، یادگار دوران ممنوعیت عزاداریهای حسینی است که مردم در زیرزمینهای خانههایشان - که غالباً سقف پایینی دارند - مراسم عزاداری را اجرا میکردند.
در اثنای سینهزنی، برخی نیز هماهنگ با سینهزنان بهحالت ایستاده در میان جمع زنجیر میزنند. زنجیرها غالباً سادهاند و بهدلیل مخالفتها، خیلی کم از زنجیرهای تیغدار استفاده میشود. با اینحال، برخی بر استفادهی از آن اصرار دارند. زنجیرها چند نوعاند: بیتیغ و تیغدار. زنجیر تیغدار نیز خود چندین نوع است: بادامی، شاهپردار و...
نظم و ترتیب و ادارهی سینهزنان و اینکه چه کسانی «بهرِ سینه»[٣۹] بخوانند، بر عهدهی سرفراش است.
۱۲-۲: تشکیلات تکایا و حسینیهها در کابل
عناصر مهم تکیهخانه در کابل عبارتاند از: ۱- تکیهدار؛ ۲- سرفراش و فراشان؛
۳- سرذاکر و ذاکرها؛ ۴- عزاداران؛ ۵- خاتم مجلس.
۱-۱۲-۲: تکیهدار
تکیهدار معمولاً از افراد نامدار، سرشناس و بزرگان شیعه است. از اینرو، تکیهخانهها در کابل غالباً به اسم افراد یا گروههای قومی یاد میشود؛ مانند تکیهخانهی آقای حجت؛ یا تکیهخانهی غزنیچیها، کشمیریها و... سابقهی تکیهداری در کابل بیگمان به سابقهی حضور شیعیان در این شهر و اهتمام آنان در برپایی مراسم عزاداری حسینی برمیگردد.
تکیهدار، معمولاً به احترام عزاداران حسینی و بهعنوان میزبان بر روی چهارپایهای در ورودی حسینیه یا تکیهخانه مینشیند و از واردشوندگان استقبال میکند. برخی تکایا هم در ورودیشان منقل و اسپند میگذارند و با ورود عالم یا یکی از علما و سادات سرشناس، مقداری اسپند داخل منقل میریزند و صلوات میفرستند.
۲-۱۲-۲: فراشها
فراشها یک گروه بسیار مهم در سازمان تکیهخانههایند. آنان مسئولیت اصلی برگزاری و برپایی مراسم عزاداری ایام محرم را از ابتدا تا انتها بر عهده دارند. برخی تکایا که بیشتر جنبهی خانوادگی دارند، ممکن است فراش نداشته باشند. فراشان یک سرفراش نیز دارند. سرفراش، فردی مدیر، خوشنام و مورد احترام و اعتماد همگان است. وی دارای ابتکار بوده و درک درستی از امکانات دارد و همه، حتی تکیهدار، از وی حرفشنوی دارند. سرفراش، معمولاً تا پایان عمر یا تا وقتی که به لحاظ جسمی ناتوان نشده باشد، به اجرای وظیفه میپردازد.
سرفراش و فراشان بهدلیل همکاری طولانی و تجارب کاری، بهحدی از هماهنگی میرسند که دستورها در جریان مراسم با ایما و اشاره به فراشان منتقل و وظایفشان به آنها گوشزد میشود.
وظایف فراشان: فراشان مسئولیت برگزاری مراسم عزاداری از آغاز تا پایان را برعهده دارند. برخی از این وظایف عبارتاند از:
-
۱- آراستن تکیه و سیاهپوش کردن آن: در کابل، تمام در و دیوار تکیه را سیاهپوش میکنند و روی آنرا با پارچهنوشتههای حاوی اشعار حسینی میپوشانند. در پایان عزاداری، طی مراسم خاصی تکیه را به اصطلاح جمع میکنند.
۲- اجرای هر روزهی مراسم و پذیرایی از عزاداران.
۳- تهیهی غدا: این وظیفه شامل آمادگی و پختوپز نذورات، تهیهی مواد اولیه، و پخت و پخش غذا بین عزاداران است.
۴- نظم و امنیت مجلس: نظم و انضباط و لحاظ کردن مسائل امنیتی مجالس، از دیگر وظایف فراشان است.
۵- آوردن و بردن سخنران: آوردن و بردن ملا یا خاتم مجلس از خانه به تکیه و از تکیه به خانه یا هرجایی که خاتم بخواهد، برعهدهی فراشان است.
٦- مدیریت مالی: جمعآوری پول و اعانات، برآورد مصارف، خرید و تهیهی مواد و وسایل، مصرف و گزارش آن در پایان مراسم، از وظایف مالی فراشان است.
عمل و نحوهی کار فراشان، با توجه به شرایط، تکیه به تکیه فرق میکند؛ حتی تیپ فراشان. در برخی تکایا، فراشان لباس مخصوص میپوشند. برای مثال، چپن[۴٠]های سیاه میپوشند که بازوبندهایی با واژههایی نظیر یا حسین و یا عباس روی آن بسته شده است.
۳-۱۲-۲: سرذاکر
سرذاکر فردی است که گردانندگی برنامهی روضهخوانی یا نوحهخوانی را هر روز از آغاز تا پایان برعهده دارد. نقش سرذاکر چیزی شبیه مجری برنامه است. وی پای منبر و چسبیده به آن مینشیند و برنامهها را هدایت میکند.
برنامهی نوحهخوانی، سخنرانی و ختم آن، بهطور معمول هر روز اجرا میشود؛ اما شروع برنامهها با سرذاکر است. پس از آن نوحهخوانی اجرا میشود و بهدنبال آن برنامهی سخنرانی است. معمولاً پیش از سخنان خاتم مجلس، یک یا دو تن از روحانیون منبر میروند. خاتم مجلس که از خطبای نامدار است، در پایان سخنرانی خود، مجلس را برای اجرای برنامهی سینهزنی به سرفراش میسپارد.
کار سینهزنی و رتق و فتق آن، از وظایف سرفراش است. کار سرذاکر با کار خاتم مجلس، یکجا بهپایان میرسد.
۱۳-۲: برنامهی روزانهی هر تکیهخانه
در تکیهخانه در یک روز، معمولاً چهار برنامه اجرا میشود:
۱-۱۳-۲: شروع برنامه و نوحهخوانی
آغاز برنامهها با سرذاکر است. وی ابتدا چند نوحهی مخصوص را با آهنگ خاص میخواند و بچههای نوحهخوان بندهایی از آن را تکرار میکنند. این دم گرفتنِ سرذاکر، بهمدت پنج تا ده دقیقه طول میکشد تا مجلس آماده شود. بعد در پایان صلواتی میفرستد و نوبت به نوحهخوانی میرسد.
شروع نوحهخوانی با افراد تازهکار است و بهترتیب افراد باتجربهتر نوحهخوانی میکنند. اینکه چهکسی و چهاندازه نوحه بخواند، وظیفهی سرذاکر است. هنگام نوحهخوانی، در هر بندی نوحهخوانان بیتی از آنرا تکرار میکنند. مقدار نوحهخوانی و اینکه یک فرد چند بیت بخواند، درجهی اهمیت نوحهخوان را میرساند.
اگر نوحهخوانی خیلی خوب بخواند و به درجهای از پختگی برسد که بتواند مجلس را بگریاند، اجازه مییابد در پلهی دوم منبر بنشیند و علاوه بر نوحه، مقداری هم صحبت کند.
با نوحهخوانی بهترین نوحهخوان، برنامهی نوحهخوانی تمام میشود و وظیفهی مستقیم سرذاکر در این مرحله پایان مییابد.
۲-۱۳-۲: سخنرانی
پس از نوحهخوانی، نوبت به سخنرانی روحانیان میرسد که پیش از خاتم مجلس منبر میروند. آنان نیز با توجه به درجهی اهمیت خود منبر میروند و منبر را به یکدیگر تحویل میدهند تا نوبت به خاتم مجلس برسد. خاتم مجلس معمولاً از خطبای سرشناس است. گاهی درجهی اهمیت یک تکیه، از خاتم آن مشخص میشود. تکایایی که خاتم سرشناس دارند، نزد مردم از اهمیت بیشتری برخوردارند. برخی تکایا همیشه خاتم ثابت دارند و برخی تکایا هم هرساله خاتم جدیدی را دعوت میکنند.
۳-۱۳-۲: بارخوانی و سینهزنی
پس از پایان سخنرانی خاتم که همراه با دعاست، سرفراش ادارهی مجلس را برعهده میگیرد. وی با فرستادن صلواتی نظم جدیدی به مجلس میدهد و صفبندی سینهزنان و زنجیرزنان را مشخص و مرتب میکند. سرفراش در این مرحله در کنار علَم مستقر میشود و بر جریان سینهزنی نظارت میکند. بارخوانها هم با اجازهی وی بار میخوانند.
شروع مجلس سینهزنی و زنجیرزنی، با بار لم یا کند، و ختم مجلس با بار تیز یا تند است. برای مثال، در آخر برنامهی سینهزنی، بار تندی خوانده میشود؛ یک یا دو بیت. جمعیت سینهزن و زنجیرزن نیز هماهنگ با آن سینه و زنجیر میزنند. سپس در وسط کار، ناگهان سرفراش یک یاحسین بلند میگوید و مجلس ختم میشود.
در پایان مجلس به افراد، اعم از سینهزنان و دیگر شرکتکنندگان، شیرچای یا قیماقچای معروف کابلی داده میشود.
۱۴-۲: مواد شعری نوحهها و بارسینهها
اشعاری که در بارسینهها و نوحهها خوانده میشود، از شاعران و اشعار آیینی است؛ دیوان باقی، کلیات جودی و کتابهایی که از ایران میآید. خود شاعران کابل هم شعر عاشورایی میسرایند که آهنگ و موسیقی کابلی بهخوبی در شعرشان پیداست. اینگونه اشعار - هم منقبت و هم نوحه - در گذشته بیشتر توسط قزلباشها و مردم چنداول گفته میشد.[۴۱]
اشعار شاعران کابلی، حتی به لحاظ محتوا، با موضوعات اشعار شاعران شیعی دیگر کشورها فرق دارد و بیشتر حاوی مضامین سیاسی و مطرح روز است. از همینرو میتوان از محتوای شعر زمان سرودن آنرا دریافت. برای نمونه، از مضمون ابیات زیر که در چندوال کابل در استغاثه به امام زمان (عجلالله تعالی فرجه الشریف) سروده شده، میتوان فهمید که زمان سرودن آن، ایام جنگ دوم جهانی بوده است.
بیا ای صاحب منبر، فلک روزم سیا کرده | گره افکند در کارم، بههر غم مبتلا کرده |
زهر کنج جهان آقا، بهگوش احوال جنگ میآید | ولیکن دوستان تو به تو این التجا کرده |
مواد شعری بر دو نوع است:
الف) شعرهای متن: این اشعار به صورت روضه، نوحه و بارسینه خوانده میشود؛
ب) صلوات: صلوات در قالب رباعیاتی به شکل آهنگین پیش از سخنرانی خطیب مجلس خوانده میشود.
۱۵-۲: جمعکردن تکیه
جمعکردن تکیه، عملی نمادین است که غالباً در پایان مراسم در شب سیزدهم انجام میگیرد. فراشان و عزاداران علَم را از جایگاه خود - که معمولاً در وسط تکیهخانه است - به محلی که تا سال بعد نگهداشته میشود، منتقل میکنند و بهجای آن، علَم کوچکتری در کنار منبر تا سال بعد قرار میدهند. فردای شب سیزدهم، فراشان تکیهخانه اقدام به جمعآوری سیاهپارچهها و پارچهنوشتهها از تکیه میکنند. این کار همراه با مراسم روضهخوانی است و در پایان، تمام فراشان توسط صاحب تکیه اطعام میشوند.
۱٦-۲: چهلم
روز چهلم نیز در کابل از اهمیت خاصی برخوردار است. اربعین حسینی با همان ترتیب و خصوصیات روز عاشورا برگزار میشود و مردم اطعام میشوند. در برخی موارد، جمعکردن تکیهخانه تا اربعین متوقف میماند. روز چهلم، روز جمعکردن نیز هست. با پایان مراسم اربعین، مراسم محرم و عزاداری حسینی نیز تا سال آینده به پایان میرسد. البته در کابل روزهای جمعه یا پنچشنبه یا روزهای میان هفته، در بیشتر تکیهخانهها نوحهخوانی و مراسم ادامه دارد؛ اما نه با آن شکوه و جمعیت ماه محرم.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- طبری، ۱۹۳۹ م، ج ۴، ص ۳۴۹.
[٢]- همان، صص ۳۵۳ و ۴۵٦.
[٣]- قزوینی، ۱۳۵۸، صص ۳۷۰-۳۷۳.
[۴]- همان، ص ۳۷۰.
[۵]- مولوی، ۱۳۷۳، ص ۷۸۷.
[٦]- رضوی اردکانی، ۱۳٦۱، ص ۵۵۹.
[٧]- ناصری داودی، ۱۳۷۸، ص ۳۰.
[٨]- سنایی غزنوی، ۱۳٦۲، صص ۴۷۰ و ۴۵۰.
[۹]- سمرقندی، ۱۳٦۰، صص ٦۱۸ و ٦۲۴؛ خواندمیر، ۱۳٦۲، ج ۳، صص ٦۱۸ و ٦۲۴.
[۱٠]- جامی، ۱۳۷۴، ص ۱۷۴.
[۱۱]- اسفزاری، ۱۳۳۸، ج ۲، صص ۳۲۸ و ۳۲۹.
[۱٢]- الشیبی، ۱۳۷۴، ص ۲٦.
[۱٣]- سمرقندی، ۱۳٦۰، ج ۲، صص ۱۸۲ و ۱۸۳.
[۱۴]- آقابزرگ، ۱۴۰۳ ق، ج ۱۱، ص ۲۹۵.
[۱۵]- کاشفی، ۱۳۳۴، صص ۱۲ و ۱۳.
[۱٦]- تقیزادهی داوری، ۱۳۸۴، ص ۹۸.
[۱٧]- غبار، ۱۳۵۹، ص ۲۸۱.
[۱٨]- غبار، ۱۳۵۹، ص ۳۰٦.
[۱۹]- فرهنگ، ۱۳۸۰، ج ۱، ص ۱۳٦.
[٢٠]- نائل، ۱۳۷۲، صص ۱۴۹ و ۱۵۴.
[٢۱]- فرهنگ، ۱۳۸۰، ج ۱، صص ۲۰۰-۲۰۱؛ کاتب هزاره، ۱۳۷۲، ج ۱، ص ٦٦؛ الفنستن، ۱۳۸۸، صص ۵۲۴ و ۵۲۵.
[٢٢]- هروی ریاضی، ۱۳٦۹، ص ۱۷۵.
[٢٣]- فرهنگ، صص ۳۹۹ تا ۴۰۴.
[٢۴]- ریاضی هروی، ۱۳٦۹، صص ۲۳۷ و ۲۲٦.
[٢۵]- همان، ص ۲۵۴.
[٢٦]- همان، ص ۲۵۵.
[٢٧]- پولادی، ۱۳۸۱، ص ۳۵۵.
[٢٨]- بختیاری، ۱۳۸۵، ص ۱۸۳.
[٢۹]- غبار، ۱۳۵۹، ص ۷۹۴.
[٣٠]- مانند تکیهخانهی سیدمجیر در سرکسخی، و جمالمینه که برخی از اعضای جنبش جوانان شیعه با نام پاسداران اسلامی افغانستان (پ.ا.ا) در آنجا فعالیتهای خود را سازمان میدادند.
[٣۱]- اندیشمند، ۱۳۸۸، صص ۳۵۰ و ۴۸٦.
[٣٢]- موسوی کابلی، ۱۳۸۵، ص ۱۱٦.
[٣٣]- هدی، ۱۳٦۵، ص ۲۵.
[٣۴]- قیماقچای، ترکیبی از چای و خامه است که بهآهستگی باهم مخلوط و آرامآرام جوشانده میشود.
[٣۵]- مانند: این علم از کیست که بیصاحب است
این علـم از مـاه بنـیهـاشــم اسـت.
[٣٦]- منبع این بخش از نوشتار، مصاحبهی خانم سلیمه علیپور، دختر سید مجیر کربلایی، از تکیهداران منطقهی کارتهسخی کابل است. تکیهخانهی سیدمجیر، نخستین تکیهخانه در کارتهسخی است.
[٣٧]- گُر، شکری است که مراحل تصفیهی آن کامل نشده است و مردم افغانستان از آن بهعنوان شیرینکننده استفاده میکنند و خاصیت دارویی برای آن قایلاند.
[٣٨]- مجرایی، رفتن دستهی عزاداری یک تکیهخانه به تکیهخانهی دیگر، و به نوعی پاسخ به آمدن دستهی تکیهخانهی مقابل است.
[٣۹]- بهرِسینه (برای سینه) همان نوحه است با ریتم موسیقایی در پردههای گوناگون، که با آن بهگونهای هماهنگ سینهزنی یا زنجیرزنی میشود. بهرسینهها در کابل دو گونهاند: «لم» یا آهسته، که سرعت سینهزدن کمتر است؛ و «تیز» که سرعت سینهزدن تند میشود.
[۴٠]- چپن، پوشش محلی خاص مردان است که روی لباس و بر شانه میاندازند؛ چیزی شبیه عبای روحانیون. در مناطق شمالی افغانستان، زنها نیز چپن میپوشند.
[۴۱]- قایلزاده، ۱۳۸۸، صص ۲۳۵ تا ۲۳۹؛ صص ۲٦۹ تا ۲۷۹.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ دکتر سید قاسم جوادی، استادیار جامعةالمصطفی و سید محمدجمال موسوی، دانشجوی دکتری تاریخ تمدن اسلام، مراسم عاشورا در کابل، فصلنامهی علمی - پژوهشی شیعهشناسی، سال دوازدهم، شمارهی ۴۵، بهار ۱۳۹۳، صص ۱۰۷-۱۳۰؛ برگرفته از منابع زیر:
📖 الشیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف، ترجمهی علیرضا ذکاوتی قرهگوزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۴.
📖 اسفزاری، روضات الجنات فی اوصاف مدینهی هرات، به کوشش محمد کاظمزاده، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۳۸.
📖 اندیشمند، محمداکرم، حزب دیموکراتیک خلق افغانستان، کابل، میوند، ۱۳۸۸.
📖 الفنستن، مونت استوارت، افغانان، جای، فرهنگ و نژاد، ترجمهی محمدآصف فکرت، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۸.
📖 بختیاری، محمدعزیز، شیعیان افغانستان، قم، موسسهی شیعهشناسی، ۱۳۸۵.
📖 پولادی، حسن، هزارهها، ترجمهی علی عالمی کرمانی، تهران، عرفان، ۱۳۸۰.
📖 تهرانی، آقا بزرگ، الذریعهی الی تصانیف الشیعه، ج۲، بیروت، دارالاضوأ.
📖 تقیزاده داوری، محمود، سنت عزاداری و منقبتخوانی در تاریخ شیعهی امامیه، قم، مؤسسهی شیعهشناسی، ۱۳۸۴.
📖 خواندمیر، محمد، حبیبالسیر، تهران، خیام، ۱۳٦۲.
📖 رضوی اردکانی، سیدابوفاضل، شخصیت و قیام زید بن علی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳٦۱.
📖 سنایی غزنوی، دیوان اشعار، به کوشش مدرس رضوی، تهران، اقبال، ۱۳٦۲.
📖 طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج ۴، قاهره، مطبعهی الاستقامه، ۱۹۳۹ م.
📖 عبدالرزاق سمرقندی، مطلعالسعدین و مجمعالبحرین، لاهور، ۱۳٦۰ ق.
📖 غبار، میرغلاممحمد، افغانستان در مسیر تاریخ، قم، پیام مهاجر، ۱۳۵۹.
📖 فرهنگ، صدیق، افغانستان در پنج قرن اخیر، ج ۱، قم، دارالتفسیر، ۱۳۸۰.
📖 قایلزاده، عبدالباقی، مشاطهی فکر، کابل، چاپ ذهاب، ۱۳۸۸.
📖 قزوینی رازی، عبدالجلیل، النقض، تصحیح جلالالدین محدث ارموی، چاپ دوم، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۸.
📖 کاتب، فیضمحمد، سراجالتواریخ، تهران، مؤسسهی انتشارات بلخ، ۱۳۷۲.
📖 کاشفی، میرزاحسین، روضهی الشهدا، تهران، نشر چاپخانه خاور، ۱۳۳۴.
📖 کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج ٦، هند، ۱۳۹۵.
📖 موسوی، سیدعسکر، هزارههای افغانستان، تاریخ، فرهنگ، اقتصاد و سیاست، ترجمهی اسدالله شفایی، تهران، مؤسسهی فرهنگی و هنری نقش سیمرغ، ۱۳۷۹.
📖 مولوی، جلالالدین محمد، مثنوی معنوی، به کوشش دکتر سبحانی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۳.
📖 ناصری داودی، عبدالمجید، تشیع در خراسان، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۸.
📖 نائل، حسین، سایهروشنهایی از وضع جامعهی هزاره، قم، اسماعیلیان، ۱۳۷۲.
📖 نظامی باخرزی، عبدالواسع، مقامات جامی، تحقیق نجیب مایل هروی، تهران، نی، ۱۳۷۴.
📖 هدی، حسین، اشعار بلبل، تهران، مؤسسهی تحقیقاتی و انتشاراتی فرهنگ انقلاب اسلامی، ۱۳٦۵.
📖 هروی ریاضی، محمدیوسف، عینالوقایع - تاریخ افغانستان، به کوشش محمدآصف فکرت، تهران، بنیاد موقوفات دکتر افشار، ۱۳٦۹.
□ مصاحبه
☎ گفتوگو با دکتر سیدعسکر موسوی، انسانشناس، عضو تحقیق دانشگاه آکسفورد و مشاور علمی وزیر تحصیلات عالی افغانستان، قم، شنبه ۱۹ آذرماه ۱۳۹۰.
☎ گفتوگو با خانم سلیمه علیپور، فرزند سید مجیر که نخستین تکیهخانه را در محلهی کارتهسخی بنا کرد. قم، ۲۵ آذرماه ۱۳۹۰. خانم علیپور، خود از فعالان برپایی مجالس عزاداریهای زنانه در کابل بوده است.