|
ایرانیان زرتشتی دورهی صفوی
در نگاه کشیش فرانسوی
فهرست مندرجات
◉ نامههای شگفتانگیز
◉ ایرانیان زرتشتی از نگاه میسیونر فرانسوی اواخر دوران صفویه
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
نامههای شگفتانگیز عنوان کتابی است که دکتر بهرام فرهوشی از زبان فرانسه ترجمه کرده است. آنچه در زیر میآید، قسمتی از این کتاب است، که گزارشی از مشاهدات یکی از کشیشان مسیحی - پدر روحانی «ﻫ. ب.»، میسیونر در ایران - به آقای کنت دوم از وضع زرتشتیان ایران در اواخر دورهی صفویه را دربر دارد. در اینجا، جهت معرفی گزیدههایی از خود پیشگفتار کتاب بهقلم دکتر بهرام فرهوشی نقل میشود.
دکتر بهرام فرهوشی، زبانشناس معاصر ایرانی و متخصص زبانهای ایرانی و فرهنگ ایران باستان، در پیشگفتار خود مینویسد: «در حدود چهارده سال پیش که سرپرستی مرکز ایرانی تحقیقات تاریخی را بر عهده داشتم، روزی همکار دانشمند و ارجمند و دوست دیرین من آقای دکتر رضوانی استاد دانشگاه تهران، فوتوکپی کتابی را بهمن سپردند که در همان دید نخست، تاریخ چاپ و قطع کتاب و حروف نامانوس چاپی آن واژهها، جلب توجه میکرد. ایشان از من خواستند که نظری بر این کتاب بیاندازم و درباره ترجمه آن بیندیشم.
خواندن کتاب در لحظههای نخستین برای من آسان نبود. املأ واژههای کتاب بهکلی با املأ امروزین زبان فرانسوی تفاوت داشت و تشابه حروف F و S در حروف چاپی و دیگر موارد دستوری در صرف افعال، کار خواندن را دشوار میساخت. پس از ساعتی اندکی از آنرا خواندم و کتاب بهنظرم جالب و سودمند آمد. نویسندگان مختلف کتاب همه کشیشان ژزوئیت بودند که در حدود سیصدواندی سال پیش، مأمور خدمت در ایران شده بودند و همگی در آنچه نوشته بودند شاهد عینی وقایع بودهاند و این برای کسی که در تاریخ ایران کار میکند بسی با ارزش است.
کتاب پُر است از نکات تاریخی و جغرافیایی و نام درست و قدیمی شهرها و آبادیها و طرز حکومت پادشاهان و داوریهای ایشان و وزیران و عمال اداری و برخورد حاکم و داروغه با مردم و زندگی مردم ایران در سیصد سال پیش. اما قسمت بسیار سودمند آن شرحی است که دربارهی زندگی نادرشاه و لشگرکشی او بههندوستان و گردآوری غنائم و سرانجام کشتهشدن وی آمده است که این قسمت را کشیشی که سمت پزشک خصوصی نادرشاه را داشته و شاهد عینی وقایع بوده، نوشته است. در این نامه نارساییها و اشتباههایی وجود دارد که دانشمندانی که در رشتهی تاریخ کار میکنند بدان خواهند پرداخت؛ ولی طرز بیان نویسندگان این نامهها کاملاً صمیمانه است و احساسات خود را با آنچه کرده و شنیده و دیدهاند، نوشتهاند. ناگفته نماند که قسمت کوچکی از این کتاب، آنجا که مربوط بهزندگی نادرشاه میشود سالیان پیش توسط دانشمند ارجمند آقای دکتر علیاصغر حریری ترجمه شده و در کتاب کوچکی بهنام «نامههای طبیب نادرشاه» در مجموعه انتشارات انجمن آثار ملی بهچاپ رسیده است.»
بعد از شرحی که پدر روحانی «ه. ب.»، میسیونر در ایران (کشیش فرانسوی)، از شهر همدان و لرستان و اصفهان و معماری آداب و رسوم درباری صفویان در نامهی خود بیان کرده به دین و مذهب مردم و اسلام و شرعیات و عرفیات و محاکم قانونی پرداخته، و در این باره توضیحاتی میدهد و سپس از دین کهن ایرانیان (آیین پارسی) و پیروان آن (پارسیان) و مشاهدات خویش در این مورد چنین بازگو میکند:
«دین اسلام تنها دین رایج در ایران نیست. امروز هنوز در ایران، بسیاری از ایرانیان قدیمی (پارسیان) که نخواستهاند دین پدران خود را ترک گویند وجود دارند ولی اینان دیگر از ادب و دانش و دلیری اجداد خود چیزی ندارند. آنان در حالت بردگی مشقتباری مینالند و اغلب کشاورز یا باغبان و یا باربر هستند. اغلب آنها را بهبدترین و سختترین کارهای عمومی میگمارند. این حالت بردگی، آنان را خجول، ساده و نادان و در رفتار خشن گردانیده است. آنان گویش قدیم ایرانی را حفظ کردهاند و گویش خود را با همان حروف الفبایی که ایرانیان قدیم (زبان پارسی میانه) مینوشتند، مینویسند. این زبان با زبان ایرانیان جدید کاملاً تفاوت دارد ولی کسان اندکی در میان آنان میتوانند بخوانند و بنویسند. موضوعات مورد اعتقاد آنان در کتابهایی نوشته شده است که موبدان و پیشوایان مذهبی آنها بعضی اوقات آنها را برای آنان میخوانند. این کتابها چیزی جز داستانها و سنتهای کهن در برندارند. تمام سعی آنها مبتنی بر پنهان نگاهداشتن آنهاست و پنهان داشتن آنها را یکی از نکات مذهبی میپندارند. کسی چیزی از آداب و رسوم آنها نمیداند، مگر آنکه چیزی از موبدان آنها فراگرفته باشد و این موبدان نیز داناتر از خود آنان نیستند.
ایرانیان جدید آنها را «گَور» (گَبر) مینامند که بهمعنی «بتپرست» است و رفتارشان با آنها سختتر از رفتاری است که با یهودیان دارند. آنها اینان را به خورشیدپرستی و آتشپرستی متهم میکنند. من با همه کوششی که کردم تا در این مورد آگاهی بیشتری بیابم، نتوانستم بهدرستی چگونگی پرستش آنها را کشف کنم. وقتی از آنها پرسیده میشود که برای چه در برابر خورشید تعظیم و سجود میکنند، پاسخ میگویند که احترامات خود را تقدیم آن میکنند زیرا خورشید پس از انسان، کاملترین مخلوقی است که خداوند از نیستی پدید آورده است. علاوه بر این، این سلامی که به خورشید طالع میکنند، رسمی نیست که فقط خاص آنان باشد، ایرانیان جدید نیز با رکوع و احترامی عمیق به آن سلام میگویند. گبران آتش را شایسته احترام میدانند زیرا پاکترین عنصر است و توجهی که به نگاهداری آن دارند تا حد وسواس است. آنها جرات نمیکنند شعلهی آنرا تیزتر کنند، زیرا میترسند که مبادا آنرا آلوده سازند و اگر چیز کثیفی بر روی چوبی که شعلهی را زنده میدارد، بیندازند، خود را آلوده و پلید میپندارند. آنان کودکان خود را ختنه نمیکنند و بهاین قناعت میکنند که بهوسیله مغان کودکان خود را در برابر خورشید و آتش تقدیس کنند و با این رسم آنها را متبرک سازند. آنان معتقد به بهشتی هستند که جای آنرا در فلک خورشید میدانند. بهعقیده آنان سعادت قدیسان در آن است که پرتو آن را میبینند، ولی میگویند که از این سعادت بهرهمند نمیگردند مگر سه روز پس از مرگ و بههمین جهت است که در گور مردگان برای سه روز خوراکی و نوشیدنی میگذارند تا از گرسنگی و تشنگی رنج نبرند. مردم فقیر و بههنگام عدم حضور آنان، پرندگان و سگان از این رسم استفاده میکنند.
آنان به دوزخ معتقد هستند و آنرا مانند یک زندان زیرزمینی تصور میکنند که مرطوب و بدبو است و پُر است از مار و انواع حیوانات درنده گوشتخوار بهویژه کلاغ و وزغ و اینها حیواناتی هستند که بسیار مورد نفرت آنان است. آنها کلاغ را پیامآور اهریمن میدانند و وزغ را نوازندگان دوزخیان میپندارند. طرز آزمایش آنان برای اینکه بدانند سرنوشت مرده پس از مرگ چه خواهد بود، بهنظر من بسیار شگفتانگیز آمد. آنان جسد مردگان را بهخارج از شهر میبرند و آنها را پشت بهدیواری میایستانند بهطوری که چهره آنان بهسوی مشرق باشد. مغان و بستگان مرده در کناری میایستند تا ببینند کلاغان ابتدا بهچه قسمتی از بدن مرده حمله میکنند. اگر این پرندگان که معمولاً از چشمان جسد شروع بهخوردن میکنند، چشم راست مرده را برکنند، این نشانه آن است که شخص مرده بهبهشت خواهد رفت. اگر چشم چپ او را برکنند، این نشان آن است که روح شخص درگذشته نه آنقدر پاک است که داخل سپهر خورشید گردد و نه آنچنان ناپاک است که در زندان تاریک دوزخ افکنده شود. او میبایستی زمانی چند در ناحیهی میانی هوا (برزخ) بماند تا در آنجا از سرما رنج ببرد و از آنجا به سپهر آتش بگذرد تا در آنجا تطهیر گردد. اگر کلاغان هر دو چشم را برکنند، مغان میگویند که شخص درگذشته دوزخی است زیرا چون دیگر چشم ندارد، نمیتواند خورشید را ببیند. گبران قدیسانی دارند که آنها را ستایش میکنند و مدعی هستند که برای قدیسشدن باید در پی پاک گرداندن عناصر بود و زمین را شخم زد و باغها را کشت کرد و آبها را از آلودگی بر کنار داشت و آتش را مراقبت کرد تا خاموش نگردد. اینان بنا بر اصول مذهبی بههمه این امور میپردازند و رسم آنان بر این است که در وصیتنامهی خود مبلغی را برای وارث تعیین میکنند بهشرط آنکه وی تعدادی وزغ بزرگ و کوچک و مار و دیگر خزندگان را بکشد و یا دیگران را بهکشتن آنها وا دارد.
زرتشت قدیسی است که او را بیش از همه ستایش میکنند. این اخترشناس شهیر نخستین کسی است که به مغان دوران کهن ایران اخترشناسی آموخته است و شاید ایرانیان احترام بهخورشید و ستایش آنرا از وی آموختهاند. معهذا گبران اعتراض میکنند و میگویند که در این اختر چیزی جز تصویر و تمثیلی از خدای واحد نمیبینند. گرچه تاریخ آنان عکس این را نشان میدهد. عید اصلی آنان نوروز نامیده میشود که بهمعنی روز نو است و در نخستین روز بهار، در موقعی که خورشید به برج حمل داخل میشود، برگزار میگردد و هشت روز طول میکشد و اینان این روزها را بهرقص و بازی و سرگرمی میگذرانند. ایرانیان جدید هم این جشن را حفظ کردهاند و آنرا برپا میدارند.
بهنظر میرسد که گبران امروزی بیش از ایرانیان مسلمان به مسیحیت نزدیک هستند. اخلاقیات آنان پاک است و علت گرویدن آنان به مسیحیت بهنظر من خیلی ساده بهنظر میرسد، زیرا اینان در آغوش فقر تولد مییابند و تربیت میشوند و بههمین جهت است که میسیونرهای ما آسانتر میتوانند حقایق اناجیل را بهآنها بفهمانند و آنان را به مذهب عیسی مسیح فرا خوانند. وقتی من از همدان بازگشتم شاد شدم از اینکه پدر «زریلی» این همکار باوفای وظایف من، یکی از موبدان بزرگ آنان را بهتازگی بهدین مسیح گروانده بود. گروش این مغ مرا از شیرینترین شادیها سرشار کرد و مرا امیدوار کرد که خداوند سرانجام این میسیون ارجمند ما را برکت خواهد بخشید. آقای من، از شما استدعا میکنم که دعاهای خود را با ادعیه ما همراه کنید و خاطر اینهمه ارواحی که در بردگی اهریمن مینالند، افراد متقی را که با چنین حسن اثری، حمیت شما را بهثمر میرسانند، ذیعلاقه سازید. با تقدیم احترامات فائقه.»[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- ایرانیان زرتشتی دورهی صفوی در نگاه کشیش فرانسوی، نویسندهی نامه پدر روحانی «ﻫ. ب.» میسیونر در ایران به آقای کنت دوم، برگردان بهرام فرهوشی، جاودانان (نوشتارهایی پیرامون تاریخ کهن - مردم و سرزمین ایران): ۹ ژانویه ۲۰۱۳.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ نامههای شگفتانگیز از کشیشان فرانسوی در دوران صفویه و افشاریه، برگردان دکتر بهرام فرهوشی.