|
ایرانشناسی
تاریخ قزلباشان
فهرست مندرجات
◉ پیشگفتار
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
پیشگفتار
ترکمانان مهاجر از شام و آناطولی طرفدار خاندان صفویه معاصر با دوران شیخ حیدر صفوی به توصیهی شیخ خویش ملزم به کاربرد نوعی کلاه سرخنگ دوازده ترک شدند. از آن پس این گروه بهواسطهی رنگ سرخ این سرپوش به قزلباش (سرخسر) موسوم گشتند. کلاه قزلباشی به نماد طرفداری از جریان مذهبی-سیاسی صفویه مبدل گردید و مرز بین دوستان و دشمنان این خاندان با کاربرد یا عدم کاربرد آن مشخص میشد.[۱]
پیدایش دولت صفویه، بهکمک همین قبایل نهگانهی ترکتبار قزلباش (کلاهسرخ) بود (البته مهمترین قبایل قزلباشان، در کل حدوداً از نه قبیلهی بزرگ و دو قبیلهی کوچک تشکیل میشدند که اکثراً تركتبار بودند[٢]). پس از تشکیل حکومت صفوی قزلباشان بهعنوان نخبگان اصلی حکومت با نهاد حاکمیت همکاری خود را ادامه دادند. این تعاملات در ادوار مختلف تاریخ صفویه فراز و نشیبهای را پشتسر نهاد، که در منابع مختلف تاریخی بازتاب یافته است. کتاب «تاریخ قزلباشان»، یکی از این متون تاریخی اما منحصر به فرد کتابخانهی ملی ملک تألیفشده بین سالهای ۱۰۰۷-۱۰۱۳ بهاهتمام میرهاشم محدث است. میرهاشم محدث، در پیشگفتار این کتاب مینویسد:
«در زمانیکه مملکت وسیع ایران در تب و تاب هرج و مرج و ملوکالطوایفی میسوخت و هر کدام از امرای تیموری و آققویونلو و دیگر حکام محلی گوشهای از این مرز و بوم را مقر حکمروایی خود نموده بودند، اسماعیل میرزا - که بعداً ملقب به شاه اسماعیل اول شد - توانست با سرکوب یکی از بانفوذترین و مقتدرترین طوایف خاکم بر ایران یعنی آققویونلودر شُرور در بهار سال ۹۰۷ بنیان حکومتی را در این کشور استوار سازد که قدرت و سلطهی آن تقریباً دو قرنونیم امتداد یافت.
صفویان - که خود را منسوب به هفتمین امام شیعیان میکردند - توانستند با ایجاد تمرکز سیاسی و وحدت مذهبی از طریق رسمیتدادن به مذهب شیعه، ایران را از حالت تشتت و تجزیه و خانخانی بیرون آورند.
افراد جانبازی که شاه اسماعیل را در این امر خطیر یاری کردند و تمرکز سیاسی و وحدت مذهبی کشور مدیون خونورنج ایشان است بهمناسبت کلاه سرخرنگ خویش در تاریخ بهنام «قزلباش» شهرت یافتند.
دربارهی قزلباشان تاکنون در کتابهای مختلف تاریخی که از قرن یازدهم بهبعد نوشته شده مطالب و اشارات پراکندهای وجود دارد، ولی بهندرت رساله یا کتابی مستقل دربارهی آنها نگاشته شده است.
اوراقی که اینک مطالعه مینمایید رسالهای است دربارهی طوایف مختلف و امرای قزلباش همراه با اندکی از وقایع مهم مربوط به زمان هریک از آنان. این کتاب گرچه از لحاظ صفحات کمحجم است، ولی از لحاظ اطلاعات و مطلب، در حد خود بسیار جامع و مفید میباشد.
نویسندهی این اثر در هیچجای کتاب اسمی از خود نمیبرد، فقط در اواخر کتاب میگوید: «... بهنوعی که در اصحالتواریخ این حقیر ثبت نموده ...» و با تحقیقاتی که اینجانب تا بهحال نمودهام، نتوانستهام مؤلف را بشناسم و از اصحالتواریخ نشانی بیابم. اما این کتاب بنابه دلایل زیر مسلماً در نیمهی اول قرن یازدهم نگارش یافته:
۱- مؤلف در صفحهی ۵۵ کتاب حاضر مینویسد: «... و در سنهی ۱۰۰۷ که حضرتاعلی [= شاهعباس]» خراسان را مستخلص ساخت حکومت فراه و اسفزار که تیول حسینسلطان افشار بود...».
۲- «تاریخ کتابت نسخه ۱۰۱۳ میباشد». بنابراین، بایستی تألیف آن بعد از ۱۰۰۷ و قبل از ۱۰۱۳ بوده باشد.
۳- مؤلف در صفحهی ۳۹ مینویسد: «... ذوالفقارخان برادرش [برادر فرهادخان] الحال یکی از خوانین معتبر است و ... حالا ایالت دارالارشاد اردبیل بدو مفوض است». این ذوالفقارخان که از طایفهی سعدلو است، بنا بهروایتی در سال پنجم جلوس شاه عباس به سلطنت - یعنی سال ۱۰۰۱ - به حکومت اردبیل برقرار گشت و در سال بیستوچهارم سلطنت شاه مذکور - یعنی ۱۰۲۰ - بهفرمان او به قتل رسید. و بهقولی دیگر از سال هزار هجری قمری به امیرالامرایی آذربایجان منصوب گشته و مقر حکومتش در شهر اردبیل بود و قتل او در سال ۱۰۱۸ اتفاق افتاده است.
با شواهد بالا و ادلهی دیگری که در بین مطالب کتاب وجود دارد، میتوان تخمین زد که تاریخ تألیف این اثر بین سالهای ۱۰۰۷ تا ۱۰۱۳ بوده.
نسخهی اساس طبع متلق است به کتابخانهی ملی ملک. تاریخ کتابت، آنچنان که اشاره شد، ۱۰۱۳ و خط آن نستعلیق خوش میباشد. تعداد صفحات کتاب ۱۵۵ صفحه و هر صفحه ۹ سطری است. این نسخه با خطی بسیار زیبا و خوانا نوشته شده و کمتر اشتباه یا غلطی دارد که این را میتوان یکی از مزایای نسخه بهحساب آورد.
نویسنده، این کتاب را به هیچ امیری یا گردنکشی اهدا نکرده، فقط در یکجا - در اوایل کتاب - یکی دو سطر از شاه اسماعیل اول تجلیل میکند.
هنگامیکه مصمم به چاپ این رساله شدم برای دستیابی به نسخهای دیگر به بیشتر فهرست کتابخانههای عمومی ایران مانند کتابخانهی مجلس، ملی، دانشگاه، سپهسالار مراجعه نمودم، ولی متأسفانه بهوجود نسخهای دیگر دست نیافتم. لهذا چاپ کتاب فقط از روی همین یک نسخه صورت گرفته. از اینرو، اگر احیاناً نواقصی بهنظر برسد، ارباب فضل بر من خواهند بخشید، چون تا آنجا که توانستم سعی خود را در تصحیح کتاب بهکار بردم ولایکلف الله نفسا الاوسعها.»
این کتابی است در ذکر طوایف قزلباش که به تاج وهاج شاهی مفتخر و مباهی اندو کمر خدمت خاندان عظیمالشان صفوی بر میان جان بسته در ممالک ایران بهمنصب جلیلالقدر خانی و سلطانی سرافرازند. و این کتاب منقسم میگردد به دو قسم: قسم اول در ذکر جماعتی که در دست راست میباشند، و قسم دوم در ذکر آققوینلو.
▲ | قسم اول: در ذکر جماعتی که در دست راست هستند |
قوم شاملو
ایشان[٣] در حوالی حلب وادرنه و طرسوس و سایر بلاد شام میباشند و از جملهی مریدان خاندان عظیمالشأن صفویاند و در زمان خاقان سلیمانمکان اسکندشان المؤید به تأییدات الملکالجلیل ابوالفتح شاه اسماعیل انارالله برهانه از جمیع اویماقات بزرگتر بدهاند.
از امرای معتبر ایشان حسین بیکالله است. وی در لاهیجان در خدمت خاقان اسکندرشأن میبود، چون آنحضرت ظهور نمود، امیرالامرا شد و در کنار آب جهان از ساروقپلان مغلوب گشته بنابرآن از نظر اعتبار افتاد. اما بعد از قتل شیبکخان و فتح خراسان که کلمهی فتحشاه دین مخبر تاریخ آن آن است حاکم هرات شد و بعد از شکست امیر نجمثانی به درگاه عالمپناه آمده در جنگ چالدران کشته گردید.
عابدینبیک در ساروترخان با دویست جوان از بلاد شام به خدمت خاقان اسکندشأن آمده، منظور نظر آنحضرت گشت و از جمع امر ممتاز گشت و بعد از امیرخان حاکم هرات گردید و در سنهی احدی و ثلثین و تسع مائه از عالم انتقال نمود و برادرش حسبالفرمان حاکم هرات گشت.
درمشخان بعد از جنگ چالدران خاقان اسکندشأن را بر آن داشت که با مردم ظرافتها کند. از آنجمله جمعی را طاقیه بزرگ بر سر گذاشته ایشان را «تاجی بیوک» میگفتند و در خانهای کرده درب کل مضبوط میکردند و سگ و گربه و گرگ را حب سلاطین بخورد داده از روزن به خانه میانداختند و گاهی یکی از ایشان را به گاو کوهی بسته رها میکردند و بعد از چند روز شکار جرگه کرده گاو را گرفته آن شخصی را از پشت گاو رها میکردند و گاهی ایشان را بهطرز مهرهی نرد بالای تجیر خیمهی شانزدهی میشاندند و طشتی عوض طاس کعبتین در میان میگذاشتند و در محل اصلاح کعبتین یکی از آنها را گرفته سرش بر طشت میزدند تا کعبتین به اصلاح آید و جمعی حیوانات را به خورد ایشان میدادند.
و دیگری از امرای معتبر ایشان حسینخان برادر درمشخان است. وی خواهرزادهی شاه غفرانپناه بود و بعد از قتل چوههسلطان تکلو امیرالامرا شد و در سنهی احدی و اربعین و تسع مائه به فرمان آنحضرت کشته گشت.
▲ | قسم دوم: در ذکر آققوینلو |
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- حسینی، سجاد، «سیر تطور معنایی واژهی قزلباش»، مطالعات تاریخ اسلام، شمارهی ۳۲، بهار ۱۳۹۶، ص ۷۳.
[٢]- یوسف جمالی، محمدکریم، تشکیل دولت صفوی و تعمیم مذهب تشیع دوازده امامی بهعنوان تنها مذهب رسمی، تهران: امیرکبیر، چاپ ۱۳۷۲، ص ۸۵.
[٣]- منظور مؤلف طایفهی شاملو است، که از ایلات ترک اوغوز معروف به قزلباش بودند، و در سوریه (شام) زندگی میکردند، این ایل در گذشته با مهاجرت اوغوزها به آنجا رسیده و سکونت اختیار کرده بودند. ایل شاملو همگام با سایر ایلات اوغوز به ایران کنونی مهاجرت کردند و در تأسیس سلسلهی صفوی، و به سلطنترسانیدن شاه اسماعیل صفوی، با سایر ایلات اوغوز معروف به قزلباش، مانند: روملو، استاجلو، تکهلو، ذوالقدر، قاجار، افشار، سهم بهسزایی داشتند. بزرگان این ایل در سلطنت صفویان مصدر مشاغل مهم بودند، و شاه عباس کبیر، از کودکی در میان طایفهی شاملو بزرگ شد، امرای شاملو در زمان ولیعهدی شاه عباس که در هرات زندگی میکرد، عبارت بودند از: عبدیخان شاملو، از سرداران شاه اسماعیل اول، دورمیشخان شاملو، والی اصفهان و هرات و شوهرخواهر شاه اسماعیل، سلطان حسینخان شاملو والی قزوین (که در آنزمان پایتخت بود) در زمان شاهمحمد خدابنده و ناجی شاه عباس، زینلخان شاملو، از امرای بزرگ صفوی، علیقلیخان شاملو، بیگلر بیگی (استاندار) خراسان و علیمردانخان شاملو، نادرشاه او را بهسفارت نزد محمدشاه پادشاه هندوستان فرستاد. اما معروفترین و بزرگترین امرای شاملو، اللهوردیخان شاملو و پسرش امامقلیخان شاملو میباشند که در دورهی سلطنت شاه عباس صفوی خدمات بسیار شایانی را در ایران انجام دادند. از آنجمله میتوان به ساخت بناهای تاریخی شهر اصفهان مانند سیوسه پُل یا پل اللهوردیخان، مدرسهی خان شیراز و بسیاری دیگر اشاره کرد. الحاق کشور بحرین به ایران و آزادسازی گمبرون یا بندر عباس از دست پرتغالیها با رشادتهای اللهوردیخان شاملو و پسرش امامقلیخان صورت گرفت. بههر حال، از آنزمان طایفه شاملو در مشهد، ملایر، ساوه و تبریز اردبیل (سنجبد غربی) زندگی میکنند. احمد شاملو، یکی از سرامدان شعر سپید یا شعر نو در عصر حاضر، که مادرش کوکب عراقی شاملو، از مهاجران قفقازی بود که طی انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ روسیه، بههمراه خانوادهاش به ایران کوچانده شده بود، نیز از ایل و طایفه شاملو میباشد.
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ تاریخ قزلباشان، بهاهتمام میرهاشم محدث، تهران: انتشارات بهنام، آبانماه ۱۳۶۱.