|
افغانستان چگونه اشغال شد؟
در ۸ دسامبر سال ۱۹۷۹، دربارهی اعزام نیروهای شوروی به کابل تصمیم گرفته شد
فهرست مندرجات
◉ در آستانهی جنگ
◉ ثمرات انقلاب اپریل
◉ بد و خوب امین
◉ تصمیم نهایی
◉ دو بار مسمومشدن امین
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
ارتش سرخ شوروی و جنگ در افغانستان
آنچه در پی میآید، مقالهای است که زیر عنوان: «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی چگونه جنگ را در افغانستان آغاز کرد؟» (سیوپنج سال پیش دربارهی اعزام نیروهای شوروی به کابل تصمیم گرفته شد)، بهقلم ویکتور ریلسکی، نویسندهای روسی و ترجمهی عبدالقدیر فضلی، مسئول سایت اصالت انجام گرفته است. مترجم طی یادداشتی مینویسد:
من بهعنوان مترجم، این مقاله را، با حفظ احترام به دیدگاه نویسنده، با کمال امانتداری برای هموطنان عزیزم ترجمه کردهام، ولی در رابطه به تحول ۶ جدی سال ۱۳۵۸ و فعالیتهای خائنانهی «نخستین و وفادارترین شاگرد ترهکی» و «رهبر انقلاب اپریل» دارای دیدگاه خود میباشم که کوچکترین شک و تردید در جاسوسبودن و خائنبودن حفیظالله امین به امر حزب و انقلاب ثور ندارم. روانشاد ببرک کارمل در سخنرانی خود به مناسبت پانزدهمین سالگرد ح. د. خ. ا. چنین فرمودهاند: «اکنون امپریالیسم و وابستگان آن با گرفتن چهره حق بهجانب در واقع بهخاطر بر افتادن رژیم فاشیستی حفیظالله امین خائن و خونخوار و مرگ این جاسوس سابقهدار امپریالیسم امریکا و امینیهای جنایتکارش گریه و نوحهسرایی میکنند. رهبران کشورهای امپریالیستی و سگهای زنجیری آنها به سردمداری آقای کارتر با اظهارات مداخلهگرانه و تلاشهای تبآلود خویش صریحاً در امور داخلی ما مداخله مینمایند، ...»
با این حال، اسناد محرمانهی شوروی نیز نشان میدهند که در آنزمان رهبران شوروی معتقد بودند که حفیظالله امین رابطهی مخفی با سفارت آمریکا داشت و احتمالاً نمایندهی سیآیای در افغانستان بود. در حالیکه چنین فرضی تاکنون محرز نشده است.
جنگ در افغانستان تقریباً دهسال دوام کرد، بیشتر از پانزده هزار سرباز و افسر ما کشته شد. تعداد کشته شده گان افغان در جنگ، با توجه به منابع مختلف، به دو میلیون میرسد. تمام آن از کودتای قصر و مسمومیت مرموز آغاز شده است.
▲ | در آستانهی جنگ |
(محفل کوچک) اعضای دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی، که در مورد مسائل مهم تصمیم اتخاذ میکند، در نیمهروز تاریخ هشت دسامبر سال ۱۹۷۹ در دفتر لئونید ایلیچ برژنف دور هم جمع شدند. در میان اشخاصی بهویژه نزدیک به منشی عمومی، یوری اندروپوف، رئیس کا جی بی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، اندری گرومیکو وزیر امور خارجه کشور، میخائیل سوسلوف ایدئولوگ اصلی حزب و دمیتری اوستینوف وزیر دفاع شامل بودند. اینبار، وضعیت در افغانستان، وضعیت در داخل و اطراف جمهوری انقلابی مورد بحث قرار گرفته و دلایل اعزام نیروهای شوروی به جمهوری دموکراتیک افغانستان بررسی میشد.
لازم به یادآوری است که لئونید ایلیچ در آنزمان به بالاترین مقام در یکششم حصهی سیاره زمین رسیده است، که به آن میگویند «من به بالاترین قدرت رسیدهام». پنج ستاره طلا روی سینهاش میدرخشید. از جمله، چهار ستارهی آن، ستارههای قهرمان اتحاد شوروی و یکی از آنها، ستارهی (قهرمان) کار سوسیالیستی بود. ولی اینجا نشان «پیروزی» - عالیترین جایزهی نظامی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی - نماد درخشان از پیروزی حساب میشد. در سال ۱۹۷۸، او یکی از آخرین، هفدهمین دارندهی مفتخر به این نشان، بهخاطر سازماندهی تحولات بنیادی در جنگ جهانی دوم بود. استالین و ژوکوف در میان دارندگان این جایزه میباشند. در مجموع ۲۰ جایزه و ۱۷ دارنده (سه نفر دو بار مفتخر گردیده، لئونید برژنف در اینجا توانست بر همه برتری داشته باشد - او در سال ۱۹۸۹، پس از مرگ از جایزه محروم گردید). باتوم مارشالی، شمشیر طلایی، آمادهسازی طرح یک مجسمه اسپ. این ویژگیها برای او یک حق غیرقابل انکار برای تصمیمگیری در هر سطح میداد. بهخصوص، مشاوران گزارش میدادند، که از افغانستان، بهعلت وفاداری به آرمانهای سوسیالیستی و قابلیت کنترل آن، میتوان «منگولیای دوم» ساخت. بهخاطر تثبیت استعداد سپاهسالار، رفقای حزبی برای منشی عمومی حزب توصیه کردند که داخل یک جنگ کوچک پیروزمند شود. مردم میگفتند، که لئونید ایلیچ گرامی برای لقب سپهسالاری چشم دوخته است. اما از سوی دیگر، وضع در افغانستان واقعاً ناآرام بود.
▲ | ثمرات انقلاب اپریل |
بهتاریخ ۲۷-۲۸ اپریل سال ۱۹۷۸ در افغانستان انقلاب اپریل بهوقوع پیوست (در زبان دری این کودتا انقلاب ثور نیز نامیده میشود). (با اینحال، از سال ۱۹۹۲، سالگرد انقلاب اپریل لغو شده، بهجای آن در حال حاضر روز پیروزی مردم افغانستان در جهاد علیه اتحاد جماهیر شوروی تجلیل میشود).
دلیل تظاهرات مخالفان علیه رژیم محمدداوود رئیسجمهور، بهخاطر قتل یک فعال کمونیست، سردبیر روزنامه بهنام میر اکبر خیبر بود. در قتل، پلیس مخفی داوود را متهم کردند. مراسم تشییع جنازه سردبیر مخالف، به تظاهرات علیه رژیم منجر شد. در میان سازماندهندگان شورش، رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان نورمحمد ترهکی و ببرک کارمل بودند، که در همانروز دستگیر شدند. یکی دیگر از رهبران حزب، حفیظالله امین قبل از این حوادث، بهخاطر فعالیتهای خرابکارانه تحت بازداشت خانگی قرار گرفت.
بنابراین، این سه رهبر هنوز هم با هم هستند و آنها اختلافنظر خاصی ندارند، هر سه تحت بازداشت میباشند. در آنزمان، امین به کمک پسرش، به نیروهای وفادار به ح.د.خ.ا. (حزب دموکراتیک خلق افغانستان) فرمان آغاز قیام نظامی را صادر نمود. تغییر حکومت صورت گرفت. رئیسجمهور و تمام اعضای خانوادهاش کشته شدند. ترهکی و کارمل از زندان آزاد شدند. همانطور که میبینیم، انقلاب یا آنچه را که ما انقلاب مینامیم، بهراحتی بهدست آمد. ارتش کاخ را گرفت، داوود، رئیس دولت را با خانوادهاش از بین بردند. همین و بس، قدرت در دست «مردم» است. افغانستان را جمهوری دموکراتیک (ج.د.ا.) اعلام کردند. نورمحمد ترهکی رئیس دولت و صدراعظم شد، معاون او - ببرک کارمل، پُست معاون اول صدراعظم و وزیر امور خارجه برای حفیظالله امین - سازماندهنده این قیام - پیشنهاد شد. حالا آنها سه نفر هستند. اما اینکشور نیمهفئودالی برای پیادهسازی مارکسیزم و گسترش مُدل شوروی سوسیالیسم با سلب مالکیت خصوصی، گرفتن زمین از مالکان، برقراری کمیتههای فقرا و هستههای حزبی در خاک افغانستان عجله نکرد. مردم محلی، کارشناسان اتحاد جماهیر شوروی را با خصومت استقبال کردند. در مناطق ناآرامیها آغاز شد که به شورش تبدیل شدند. توافق سیاسی میان سه نفر از همپاشید.
در تصویر از چپ بهراست: آندرِی آندریویچ گرومیکو، عضو دفتر سیاسی کمیتهمرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، که نزدیک به سه دهه (۱۹۸۵–۱۹۵۷) مقام وزارت امور خارجهی این کشور را بهعهده داشت، در دیدار با حفیظالله امین، وزیر امور خارجه و عضو دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، معاون صدراعظم و وزیر امور خارجهی جمهوری دموکراتیک افغانستان، هنگام صحبت در مذاکرات افغان-شوروی در مسکو، سال ۱۹۷۸؛ تصویر از: واسیلی ایگوروف - تاس.
اول ببرک کارمل را سبکدوش کردند. در ماه جولای سال ۱۹۷۸، او از مقامش برکنار و بهعنوان سفیر به چکوسلواکی اعزام شد، که در آنجا به پیچیدگی شرایط در کشورش پی برده، برای بازگشت [به افغانستان] عجله نکرد. اختلافات بر سر منافع آغاز گردید، حالا دیگر جنگ بهخاطر جاهطلبی بین دو رهبر [ترهکی و امین] است. بهزودی حفیظالله امین خواستار کنارهگیری ترهکی از قدرت شد، اگرچه او [ترهکی] در حال بازدید از هاوانا بود، در مسکو، به گرمی توسط لئونید برژنف استقبال شد و پشتیبانی او را جلب کرد. وقتی ترهکی در سفر بود، امین برای بهدست گرفتن قدرت خود را آماده میکرد، افسران وفادار به ترهکی را عوض کرد، نیروهای تحت فرمان مربوط قبیلهی خود را داخل شهر کرد، و سپس ترهکی و طرفداران او بر اساس فیصلهی جلسه فوقالعاده دفتر سیاسی کمیته مرکزی ح. د. خ. ا. از تمام پُستها سبکدوش و از حزب اخراج شدند. دوازده هزار طرفداران ترهکی تیرباران شدند. جریان از این قرار بود: همه چیز مطابق سنت شرقی، عصر بازداشت، شب – بازپرسی و صبح - تیرباران. مسکو به سنت احترام میگذاشت، تا زمانیکه کار به سبکدوشی ترهکی نرسیده بود و او با تصمیم کمیتهی مرکزی حزب دربارهی برکناریاش از قدرت موافق نبود. وقتی پند و اندرزها برای کنارهگیری ترهکی از قدرت نتیجه نداد، باز هم، در بهترین سنت شرق، امین به محافظ خود دستور داد رئیسجمهور را خفه کند. این بهتاریخ ۲ اکتوبر سال ۱۹۷۹ اتفاق افتاد. برای مردم افغانستان فقط در ۹ اکتوبر رسماً اعلام کردند که «نورمحمد ترهکی پس از یک بیماری کوتاه و شدید در کابل فوت کرد.»
در تصویر: لئونید ایلیچ بریژنف منشی عمومی کمیتهمرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و نورمحمد ترهکی، منشی عمومی کمیتهمرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان هنگام ملاقات در فرودگاه ونوکووا، مسکو، سال ۱۹۷۸؛ تصویر از: ادوارد پیسوف - تاس.
▲ | بد و خوب امین |
قتل ترهکی لئونید برژنف را بهغم و اندوه فرو برد. با اینحال، برای او خبر دادند که دوست جدید او بهطور ناگهانی در نتیجه یک بیماری کوتاه فوت نکرده، بلکه ریاکارانه توسط امین خفه شد. با توجه بهخاطرات ولادیمیر کریوچکوف، رئیس وقت اداره عمومی اول کا جی بی اتحاد شوروی (اطلاعات خارجی)، - «بریژنف، بهعنوان یک شخص وفادار بهدوستی، مرگ ترهکی را بهسختی تحمل میکرد که تا حدودی آنرا مانند تراژدی خودش تلقی میکرد. او بهخاطر آن احساس گناه میکرد که گویا شخص خودش ترهکی را از مرگ قریبالوقوع نجات نداد و از بازگشت به کابل منصرف نساخت. بنابراین، امین را پس از آنهمه چیزی که اتفاق افتاده است او اصلاً نپذیرفت».
روزی هنگام تهیه اسناد برای نشست کمیسیون دفتر سیاسی برای افغانستان، لئونید برژنف به کارکنان گفت: «امین - یک آدم بیوجدان است». این ایراد کافی بود که جستجو برای گزینههای از میان برداشتن امین از قدرت در افغانستان آغاز شود.
در عین حال مسکو اطلاعات ضدونقیضی از افغانستان دریافت میکرد. علتش این است که این اطلاعات را ارگانهای باهم رقیب (کمیتهی امنیت دولتی، ادارهی اطلاعات دولتی، وزارت امور خارجه، شعبهی روابط بینالمللی حزب کمونیست اتحاد شوروی و وزارتخانههای مختلف) بهدست میآوردند.
ستر جنرال ایوان پاولوفسکی، قوماندان قوای زمینی و لیف گوریلوف، مشاور عمومی نظامی در جمهوری دموکراتیک افغانستان، با استفاده از اسناد GRU [اداره اطلاعات عمومی] و اطلاعات بهدست آمده هنگام ملاقاتهای شخصی با امین، نظر خود را به دفتر سیاسی حزب در مورد رهبر مردم افغانستان بهعنوان «یک دوست وفادر و یک متحد قابل اعتماد مسکو در امر تبدیلشدن افغانستان بهدوست ثابتقدم برای اتحاد جماهیر شوروی» گزارش میدادند. «حفیظالله امین شخصیتی قوی است و باید در رأس دولت باقی ماند.»
از طریق مجاری ادارهی اطلاعات خارجی KGB [کمیته امنیت دولتی] اطلاعات کاملاً معکوس گزارش داده میشد: «امین - ستمگری است که ترور و اختناق را در کشور علیه مردم خود بهراه انداخته است، به آرمانهای انقلاب ثور خیانت کرد، با آمریکاییها در زدوبند است، مشی خصمانه در جهتگیری مجدد سیاست خارجی از مسکو به واشنگتن را در پیش گرفته است، او صاف و ساده اجنت سیآیای میباشد». با اینحال هیچکس تا بهحال از رهبری ادارهی اطلاعات خارجی KGB [کمیته امنیت دولتی] یکبار هم شواهدی دربارهی فعالیت ضدشوروی و خائنانهی «نخستین و وفادارترین شاگرد ترهکی» و «رهبر انقلاب اپریل» ارائه نکرده. ضمناً، پس از قتل امین و دو پسر خردسال او هنگام هجوم به قصر «تاج بیک»، بیوهی رهبر انقلاب با دختر و پسر خردسالش برای زندهگی کردن به اتحاد شوروی رفتند، اگرچه برایش پیشنهاد شد هر کشوری را میتواند انتخاب کند، او در آنزمان گفت: «شوهرم اتحاد شوروی را دوست داشت».
ولی برمیگردیم به جلسهی ۸ دسامبر سال ۱۹۷۹، که در آن محفل کوچک دفتر سیاسی کمیتهمرکزی حزب گردهم آمده بود. برژنف میشنود. رفقا اندروپوف و اوستینوف دلایل ضرورت دخول نیروهای شوروی در افغانستان را ارائه میکنند. یکی از دلایل - حفاظت از مرزهای جنوبی کشور در برابر تجاوز ایالات متحده آمریکا که پلان دارد جمهوریهای آسیای میانه را شامل ساحهی منافع خودش کند، جابهجایی راکتهای «پرشنگ» امریکایی در خاک افغانستان، که فرودگاه کیهاننوردی بایکانور و غیره تأسیسات مهم و حیاتی را زیر خطر قرار میدهد و خطر جدایی ولایتهای شمالی از افغانستان و الحاق آنها به پاکستان. در پایان، تصمیم گرفته شد که دو گزینه عملیات بررسی شود: از بینبردن امین و انتقال قدرت به کارمل، اعزام برخی از نیروها به افغانستان بهخاطر انجام این کار. مارشال نیکولای اوگارکوف، رئیس ستاد که برای ملاقات با «حلقهی کوچک دفتر سیاسی کمیتهی مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی» دعوت شده بود، در جریان یکساعت برای متقاعد کردن رهبران کشور از زیان مفکوره اعزام نیروهای شوروی به افغانستان تلاش میورزد. مارشال موفق به این کار نشد. روز بعد، ۹ دسامبر اوگراکوف دوباره به نزد منشی عمومی حزب احضار شد. در دفتر اینبار - برژنف، سوسلوف، آندروپوف، گرومیکو، اوستینوف و چرننکو - که برایش وظیفه سپردند تا پروتوکول جلسه را یادداشت کند - حاضر بودند. مارشال اوگارکوف دلایل خود را در مخالفت با وارد کردن نیروها با اصرار تکرار میکرد. او به سنت افغانها استناد میکرد، که در خاک خود خارجیها را نمیتوانند تحمل کنند و دربارهی احتمال کشانیدن نیروهای ما در عملیات جنگی هوشدار میداد، اما همه بیهوده بود.
آندروپوف مارشال را بهجایش نشاند: شما را بهمنظور این دعوت نکردیم که نظر شما را بشنویم، بلکه به این خاطر که شما دستورالعمل دفتر سیاسی را یادداشت کنید و اجرای آنها را سازماندهی کنید. لئونید ایلیچ برژنف روی بحث نقطهی پایان گذاشت: «یوری ولادیمیرویچ باید حمایت شود».
بالاخره تصمیم گرفته شد، که نتیجهی بزرگ آن به سقوط مستقیم نهایی اتحاد جماهیر شوروی منجر میشود. تراژدی اتحاد جماهیر شوروی را هیچکدام از رهبرانی که تصمیم به اعزام نیروهای شوروی به افغانستان گرفته بودند، نمیبیند. سوسلوف، آندروپوف، اوستینوف و چرنینکو بیماران علاجناپذیری که جنگ را بهراه انداختند، پیش از آنکه از اعمال و کردار خود پشیمان شوند، در نیمهی اول سالهای ۸۰ از پیش ما رفتند. در سال ۱۹۸۹ آندری اندریویچ گرومیکو میمیرد.
در اعزام نیروهای شوروی به افغانستان سیاستمداران غربی هم تأثیر داشتند. براساس تصمیم وزیران امور خارجه و دفاع سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) بهتاریخ ۱۲ دسامبر سال ۱۹۷۹ در بروکسل، طرح استقرار موشکهای میانبرد آمریکایی جدید «کروز» و «پرشینگ – ۲» در غرب اروپا، به تصویب رسید. این موشکها میتوانستند عملاً تمام بخش اروپایی خاک اتحاد جماهیر شوروی را هدف قرار دهند و ما باید از خود دفاع میکردیم.
▲ | تصمیم نهایی |
بهتاریخ ۱۲ دسامبر، درست در آنروز، تصمیم نهایی دربارهی اعزام نیروهای شوروی به افغانستان گرفته شد. پروتوکول این جلسهی دفتر سیاسی که چرنینکو، منشی کمیته مرکزی حزب، آنرا نوشته است، در دوسیهی خاص کمیتهمرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی نگهداری شده است. از پروتوکول پیدا است، که آندروپوف، اوستینوف و گرومیکو مبتکرین اعزام نیروهای شوروی به افغانستان میباشند. در اینجا مهمترین حقیقت مسکوت گذاشته شده، که اولین وظیفهی که نیروهای ما آنرا ناگزیر حل کنند، سرنگونی و از میان برداشتن حفیظالله امین و تعویض آن به ببرک کارمل میباشد. بنابراین، اشاره به این واقعیت که ورود نیروهای شوروی در خاک افغانستان بهدرخواست دولت قانونی جمهوری دموکراتیک افغانستان انجام شد، گمان نمیرود قابل توجیه باشد. بهخاطر اعزام نیروها همه اعضای دفتر سیاسی حزب به اتفاق آرأ رای دادند. ولی، جالب غیبت الیکسی کاسیگین، رئیس شورای وزیران اتحاد جماهیر شوروی در جلسه ی دفتر سیاسی حزب میباشد که وضعیت اقتصادی کشور را میدانست و به عنوان یک مرد با اخلاق عالی مطلقاً مخالف اعزام نیروها به افغانستان بود. اعتقاد بر این است که از آن لحظه او با برژنف و همراهان او اختلاف کامل پیدا کرد.
▲ | دو بار مسمومشدن امین |
بهتاریخ ۱۳ دسامبر، اجنت اطلاعات مخفی KGB، بهرهبری برید جنرال یوری دروزدوف، شخصی بهنام «میشا»، که بهزبان فارسی سلیس حرف میزد، در یک عملیات ویژهی محلی برای از بین بردن امین اقدام نمود. در نشریات ویژه نام خانوادگی او طالبوف به مشاهده میرسد. او به محل اقامت امین بهعنوان یک آشپز معرفی شد که گویای کار درخشان ادارهی اطلاعات مخفی در کابل و شخص جنرال دروزدوف، سابق رئیس سرویس اطلاعات در ایالات متحده آمریکا میباشد. برای عملیات در افغانستان به او نشان لنین اهدأ خواهد شد. جام کوکاکولای آلوده با زهر که توسط «میشا» تهیه و برای امین در نظر گرفته شده بود، بر حسب تصادف به برادرزادهی او، اسدالله امین رئیس استخبارات، داده شد. کمکهای اولیه را به او هنگام مسمومیت پزشکان نظامی شوروی ارائه کردند. سپس او را در حالت بسیار سخت به مسکو فرستادند و بعد از درمان او را به کابل برگرداندند، جاییکه او بهدستور ببرک کارمل اعدام شد. تا آنموقع حکوت تغییر کرده بود.
دومین تلاش آشپز «میشا» موفقتر میباشد. اینبار او برای تمام مهمانان از دادن زهر دریغ نکرد. خدمات امنیتی امین این جام را از سر گذراند، زیرا آن بهطور جداگانه تغذیه میکرد و «میشا»ی همهجا حاضر با ملاغه[۱] خود به آنجا نرسید. بهتاریخ ۲۷ دسامبر، حفیظالله امین بهخاطر دریافت خبر دربارهی ورود نیروهای شوروی به افغانستان، یک دعوت باشکوه ترتیب داد. به او اطمینان دادند که رهبری شوروی از بیان روایت دربارهی مرگ ناگهانی ترهکی و تغییر رهبری افغانستان رضایت دارد. اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، بهعنوان ورود نیروها، دست یاری به امین دراز کرد. برای ناهار، از نخبگان نظامی و غیرنظامی افغانستان دعوت شده بود. ولی، در جریان صرف شام، بسیاری از مهمانان احساس بدی پیدا کردند. بعضیها از هوش رفتند. امین هم بیهوش شد. همسر رئیس جمهور فوراً به بیمارستان مرکزی نظامی و پلیکلینیک سفارت شوروی تلیفون کرد. اول ویکتور کوزنیچینکوف و جراح اناتولی الیکسییف پزشکان نظامی پلیکلینیک آمدند. هنگامیکه مسومیت دستهجمعی را تشخیص دادند، آنها برای نجات حفیظالله امین، که در کما بود، آغاز به ارائه کمکهای اولیه کردند. آنها رئیسجمهور را از رفتن به آن دنیا نجات دادند.
واکنش ولادیمیر کریوچکوف رئیس اطلاعات خارجی را دربارهی این پیام میتوان تصور کرد. طرفهای عصر، عملیات نامدار «طوفان-۳۳۳» - حمله به قصر امین «تاج بیک»، که ۴۳ دقیقه دوام کرد، آغاز شد. این حمله شامل کتابهای درسی اکادمیهای نظامی دنیا شد. در حمله بهخاطر تعویض امین به ببرک کارمل گروپهای ویژهی KGB «گروم» - قطعه «A»، یا بهروایت ژورنالیستها، «الفا» (۳۰ نفر) و «زینیت» - «ویمپیل» (۱۰۰ نفر)، و همچنین افراد ادارهی اطلاعات نظامی GRU - «کندک مسلمان» (۵۳۰ نفر) - واحد ۱۵۴ ماموریت ویژه، متشکل از سربازان، خوردضابطان و افسران از سه ملیت: ازبیکها، ترکمنها و تاجکها، سهم گرفتند. در هر تولی ترجمان فارسی بود، آنها محصلین انستیتیوت نظامی زبانهای خارجی بودند. اما بههر حال، بدون مترجمان هم تاجیکها، ازبکها و بخشی از ترکمنها به فارسی - یکی از زبانهای عمده افغانستان - راحت مسلط بودند. کندک مسلمانهای شوروی زیر فرمان جگرن حبیب خالبایف بود. تلفات در گروپهای ویژه KGB هنگام حمله به قصر تماماً پنج نفر بود. در «کندک مسلمان» شش نفر کشته شدند. در میان چتربازان - ۹ نفر. پزشک نظامی ویکتور کوزنیچینکوف نجاتدهنده امین کشته شد. به اساس فرمان خصوصی رئیس شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی در حدود ۴۰۰ نفر مفتخر به نشانها و مدالها شدند. چهار نفر قهرمان اتحاد شوروی شدند. به دگروال ویکتور کوزنیچینکوف (پس از مرگ) نشان درفش سرخ نظامی اهدا کردند.
فرمان هیئت رئیسه شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی و یا سند دیگر دولتی دربارهی اعزام نیروها همچنان پیدا نشد. تمام فرمانها بهصورت شفاهی داده میشد. تنها در ماه جون سال ۱۹۸۰ پلینوم کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی تصمیم اعزام نیروها به افغانستان را مورد تائید قرار داد. کشتهشدن رئیس دولت بهعنوان نشانهی اشغال افغانستان بهوسیله غرب تعبیر شد. در آنموقع، این روی روابط ما با ایالات متحده و اروپا تا حد زیادی تاثیر گذاشت. در این میان، ایالات متحده امریکا نیروهای خود را به افغانستان داخل کرد و جنگ در آنجا ۳۵ سال میشود که تا کنون ادامه دارد.[٢]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا با اجازه عبدالقدیر فضلی، مدیر سایت اصالت و مترجم مقاله، توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- ملاغه = چمچه، قاشق بزرگ که غذا را از دیگ توی کاسه یا بشقاب میریزند (مترجم). ملاقه از کلمهی «ملعقة» گرفتهشده و در اصل واژهای عربی است. ملاقه در واقع، نوعی قاشق بزرگ با دستهای بلند است که بخش برداشت غذایی آن کاسهایشکل و گود میباشد و بیشتر برای جابهجایی مایعات و سرو سوپ و آش استفاده میگردد.
[٢]- ویکتور ریلسکی، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی چگونه جنگ را در افغانستان آغاز کرد؟ سیوپنج سال پیش دربارهی اعزام نیروهای شوروی به کابل تصمیم گرفته شد، برگردان: عبدالقدیر فضلی (کارشناس ارشد علوم سیاسی)، سایت اصالت: یکشنبه، ۲۱ دسامبر سال ۲۰۱۴.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت اصالت؛ ترجمه از منبع زیر:
Армии и войны, Как СССР начинал войну в Афганистане 35 лет назад было принято решение о вводе советских войск в Кабул, СвободнаяПресса: 8 декабря 2014.