|
عملیات سیکلون
فهرست مندرجات
◉ پیشینهی تاریخی
◉ طرح عملیات
◉ پس از عملیات
◉ انتقادها
◉ يادداشتها
◉ پيوستها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
◉ پيوند به بيرون
.
سیا در افغانستان جهاد افغانستان
عملیات سیکلون (به انگلیسی: Operation Cyclone)، نام رمزی بزرگترین برنامهی مخفی آژانس اطلاعات مرکزی دولت آمریکا (سیا)، برای تأمین مالی و تجهیز و آموزش نظامی مجاهدین افغان در زمان دولت جیمی کارتر و رونالد ریگان در دههی هشتاد (بین سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹ میلادی) بود، که قبل از تجاوز نیروهای ارتش سرخ به افغانستان و سپس در جریان آن که برای پشتیبانی از دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان وارد اینکشور شدند، صورت گرفت. این مجاهدین، تحت حمایت ژنرال ضیأالحق، رئیسجمهور پاکستان قرار داشتند و برای سرنگونی دولت افغانستان میجنگیدند.
عملیات سیکلون، یکی از طولانیترین و پرهزینهترین عملیاتهای مخفی سیا بود که تا آنزمان انجام شد. این عملیات با بودجهی بیش از ۵۰۰۰۰۰ دلار در سال ۱۹۷۹ آغاز گردید و بهطور چشمگیری، در سال ۱۹۸۰، میزان آن به ۲۰ تا ۳۰ میلیون دلار در سال افزایش یافت و در سال ۱۹۸۷، به سقف ۶۳۰ میلیون دلار رسید. این کمکهای مالی و تسلیحاتی پس از سال ۱۹۸۷ تا زمان سقوط دولت دکتر نجیبالله (بین سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۲) همچنان ادامه یافت.
طراح این عملیات، زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی جیمی کارتر، رئیسجمهور اسبق آمریکا بود. او، که از حامیان مسلحکردن شبهنظامیان مجاهدین علیه دولت افغانستان محسوب میشد، توانست کارتر را متقاعد کند که این اقدام موجب میشود تا «ارتش شوروی برای مداخله در افغانستان» تحریک شود و در باتلاق جنگ در افغانستان فرو رود. گرچه در نتیجهی این جنگ شوروی فروپاشید و حکومت دکتر نجیب در افغانستان سقوط کرد، اما بیش از یک میلیون کشته و نزدیک به پنج میلیون آواره و کشوری کاملاً ویران برای افغانها به ارمغان آورد.
▲ | پیشینهی تاریخی |
آژانس اطلاعات مرکزی دولت ایالات متحده آمریکا (Central Intelligence Agency)، مشهور با سرواژهی «سیا» یا «سیآیاِی» (CIA)، یک سازمان اطلاعات برونمرزی غیرنظامی این دولت است، که وظیفهاش جمعآوری، تجزیه تحلیل و پردازش اطلاعات امنیت ملی عمدتاً با استفاده از اطلاعات گردآوری شده توسط افراد از سرتاسر جهان است. سیا، بهعنوان یکی از اعضای اصلی جامعهی اطلاعات آمریکا، به ادارهی اطلاعات ملی پاسخگوست و در درجهی اول بر روی تأمین اطلاعات برای رئیسجمهور و کابینه او متمرکز است.
موفقیتهای بریتانیا در جنگ جهانی دوم، فرانکلین روزولت را ترغیب کرد که یک واحد اطلاعاتی مشابه سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا تأسیس کند، که «اداره خدمات راهبردی» (Office of Strategic Services) نامیده شد. در زمان کوتاهی پس از پایان جنگ جهانی دوم، هری ترومن در سال ۱۹۴۵ دستور داد این اداره منحل شود و وظایفش به ادارات دیگر محول گردد. او، در ژانویه ۱۹۴۶ دستور تأسیس «مرجع اطلاعات ملی» (National Intelligence Authority) را صادر کرد، که سلف سیا محسوب میشود.
با تصویب قانون امنیت ملی در سال ۱۹۴۷، شورای امنیت ملی ایالات متحدهی آمریکا و سازمان سیا تأسیس شد و نهادهای پیشین منحل گردید. در سال ۱۹۴۹ قانون سازمان اطلاعات مرکزی بهتصویب رسید و به سازمان سیا اجازه داد که رویههای مالی و اداری محرمانه را بهکار بندد و این سازمان را از اغلب محدودیتهای منابع و اعتبارات فدرال مستثنی کرد. همچنانکه، این سازمان را از افشای اطلاعات ساختار، کارکردها، پرسنل، عناوین، حقوقها و تعداد کارمندان خود مستثنی شد.
سازمان سیا مجبور بود که همزمان در برابر خواستههای متفاوت رئیسجمهور، وزارت دفاع و وزارت امور خارجه پاسخگو باشد. این مجموعه مطالبات به دو حوزهی گردآوری مخفیانه اطلاعات و عملیات مخفیانه معطوف بود. یکی از اهداف اصلی فعالیتهای اطلاعاتی در این مقطع اتحاد جماهیر شوروی بود. در این زمان ادارهی عملیات ویژه، ادارهی گزارشها و تخمینها و ادارهی هماهنگسازی خطمشیها راهاندازی شد و سیا اقدام به جاسوسی گسترده دربارهی اقدامات، توانمندیها و اهداف شوروی در اروپای مرکزی و شرقی کرد. اما، گزارشهای اطلاعاتی اولیهی سیا ضعیف بود و این سازمان نتوانست اطلاعات کافی در خصوص سلطهی شوروی بر رومانی و چکسلواکی و نیز محاصره برلین و پروژهی بمب اتمی شوروی بهدست آورد. تا زمان وقوع جنگ کره در سال ۱۹۵۰، سازمان سیا تنها چند هزار نفر پرسنل داشت و توانایی گردآوری اطلاعات کافی را نداشت.
در جریان جنگ سرد، سازمان سیا رشد کرد و از فعالیتهای گوناگونی در قالب مبارزهی سیاسی و فرهنگی با بلوک شرق حمایت میکرد. ضمناً در این جریان، در پروژهها، مأموریتها و عملیات گوناگون نقشآفرینی کرد. از آنجمله، یکی عملیات سیکلون (پشتیبانی از مجاهدین افغان در جنگ شوروی در افغانستان) در دههی ۱۹۸۰ بود.
در سالهای جهاد، مجاهدین افغان از پشتیبانیهای نظامی خارجی گستردهی آمریکا، عربستان، پاکستان و سایر کشورهای اسلامی بهرهمند میشد. در سال ۱۳۵۷ خورشیدی (۱۹۷۸ میلادی) آمریکا شروع به آموزش مبارزین و هدایت تبلیغاتی از پاکستان نمود. سپس از دیماه ۱۳۵۷ (آغاز سال ۱۹۷۹)، مأموران سرویس اطلاعاتی ایالات متحده شروع به مذاکره با رهبران مبارز جهت مشخصشدن نیازهای آنان کردند.
یکماه پس از آغاز تهاجم شوروی، مشاور امنیت ملی آمریکا، زیبگنیو برژینسکی شخصاً به پاکستان رفت و در ناحیهای مجاور مرز افغانستان نزدیک گذرگاه خیبر خطاب به مجاهدان محلی گفت: «ما از اعتقاد عمیق شما به خدا را آگاهیم و اطمینان داریم نبردتان همراه با موفقیت خواهد بود. آن سرزمین متعلق به شماست و روزی به آن باز خواهید گشت، زیرا مبارزهتان به پیروزی منجر میشود و بار دیگر خانهها و مساجدتان را باز خواهید یافت، زیرا هدفتان صحیح و خدا در کنار شماست».[] مطابق با اظهارات برژینسکی، سیا کمک مالی به مبارزان افغان را در ژوئیه ۱۹۷۹ (تیر یا مرداد ۱۳۵۸)، ششماه پیش از هجوم شوروی به تصویب رسانید. پس با این وجود پیش از تهاجم متعهد به پشتیبانیشده بودند، اما سلاح پس از ورود رسمی شوروی فرستاده شد.[]
جیمی کارتر، رئیسجمهور آمریکا معتقد بود که تجاوز شوروی نمیتواند رخدادی جداگانه در حوزهی نفوذ جغرافیایی شوروی باشد، چون در حقیقت یک تهدید پنهانی به نفوذ ایالات متحده در خلیج فارس است. آمریکا همچنین در مورد دسترسی شوروی به اقیانوس هند با اتخاذ ترتیبی با پاکستان نگران بود. ایالات متحده بیشترین گرایش را به پشتیبانی از نیروهای تحت رهبری احمدشاه مسعود داشت و پشتیبانی قابل ملاحظهای از وی در سیاست ریگان موسوم به «عملیات گردباد» در ارتش و نیروهای اطلاعاتی وجود داشت. پشتیبانی اصلی مسعود توسط دو تن از تحلیلگران سیاست خارجی آمریکا، میشائیل جانز و جیمز ای. فیلیپس پایهریزی شد. پشتیبانی ایندو سبب کسب بیشترین سهم وی از سیاست ریگان در مورد جنگ شد. پس از لشکرکشی شوروی به افغانستان، دیکتاتور نظامی پاکستان، محمدضیأالحق شروع به پذیرش کمکهای مالی از طرف قدرتهای غربی بهعنوان واسطهی مستقیم در پشتیبانی از مجاهدین نمود.[]
بهدنبال انتخاب رونالد ریگان بهسمت ریاست جمهوری در سال ۱۳۶۰ (۱۹۸۱)، عمدتاً با تلاش گوست آوراکوتوس از مقامات سیا و چارلی ویلسون عضو کنگره اهل تگزاس، کمک به مجاهدین بهواسطهی رژیم ضیأالحق افزایش بیشتری یافت.
مأموران شبهنظامی آمریکا از واحد عملیات ویژه سیا در آموزش، تجهیز و برخی اوقات نیز فرماندهی نیروهای مجاهدین بر ضد ارتش شوروی، فعالیت داشتند. اگرچه در سیا در مجموع و چارلی ویلسون عضو کنگره در عمل بیشترین ریسک را پذیرفته بودند، مشوق این طرح یک مأمور جوان شبهنظامی بهنام مایکل جی ویکرس بود[]، که ظاهراً با گروههای مجاهد در ارتباط بود و فعالیت آموزشی داشت. میشائیل پیلسبوری یکی از مقامات ارشد پنتاگون دست آخر در سالهای ۱۳۶۳ تا ۶۵ (۱۹۸۵ تا ۸۶) بر مقاومت دیوانسالاری آمریکا غلبه یافته ریگان را وادار به تهیه هزاران موشک استینگر برای مجاهدین نمود.[]
ایالات متحده، بریتانیا و عربستان سعودی تقبل بیشترین پشتیبانیهای مالی را بهعهده گرفته بودند. آمریکا ۶۰۰ میلیون دلار و دولتهای حاشیه خلیج فارس با مقداری برابر با رقم مذکور.[] جمهوری خلق چین کمک تسلیحاتی با ارسال سلاح تانک تی ۵۹، کلاشنیکف مدل ۶۸، آرپیجی-۷ مدل ۵۹ و مصر در همکاری با سیا به نسبت به تهیه مقدار بیشتری سلاح اقدام نمود. مهمترین مورد پشتیبانیهای تسلیحاتی خارجی اعطای سیستمهای موشک ضد هوایی استینگر افآیام-۹۲ آمریکایی بود که باعث افزایش قابل توجه تلفات هواپیماهای نیروی هوایی شوروی شد. ضربهی مهم در این موضوع باعث تغییر تاکتیکهای شوروی با افزایش هلیکوپتر در حد همکاری قوا، محدودیت روزهای درگیری و همچنین جتهای نظامی وادار به افزایش ارتفاع در پرواز شده و سایر تدابیر احتمالی نیز در نظر گرفته شد.[]
در ماه مارس ۱۹۸۵ (اسفند ۱۳۶۳ یا فروردین ۱۳۶۴)، دولت ایالات متحده هدف دستیابی به پیروزی مجاهدین را به تصویب رساند. بعد از سال ۱۳۶۴ (۱۹۸۵) سیا و آیاسآی (سرویس اطاعاتی پاکستان) مجاهدین را ترغیب بهحمله به مکانهای نظامی دولتی میکردند. تحت هدایت آموزشی مدیر سیا، ویلیام کاسی، سیا آغاز به برنامههای آموزشی تکنیکی در تهیه خودروهای انفجاری و ترور اشخاص و هجوم به داخل خاک شوروی با عبور از مرز. آیاسآی و گروه عملیات ویژهی ارتش پاکستان فعالانه درگیر در منازعات و همچنین در همکاری با نیروهای ویژه ارتش آمریکا و سیا، سرویس ویژه هوایی بریتانیا به پشتیبانی از مجاهدین اقدام نموده بود.
سرقت مجموع زیادی از کمکهای بینالمللی باعث رشد اقتصادی پاکستان شد، ولی دارای اثرات مخربی نیز در طول جنگ برای آن کشور بود. بالا کشیدن محموله کمکهای تسلیحاتی در بندر کراچی منجر به خشونت و بینظمی در آنجا شد، در حالیکه هروئین برای پرداخت مبلغ ترانزیت اسلحه به پاکستان از افغانستان وارد میشد و در معضل اعتیاد شراکت داشت.[] در جواب کمکهای پاکستان به شورشیان، خاد، سرویس امنیت افغانستان، تحت رهبری محمدنجیبالله (بعدها آخرین رئیسجمهور کمونیست افغانستان) بنا به اظهارات منتشره در اسناد میتروخین و دیگر منابع دست به انجام عملیاتهای بزرگی بر ضد پاکستان زد، از جمله در سال ۱۳۶۵ تا ۶۶ (۱۹۸۷)، ۱۲۷ حادثه منجر به مرگ ۲۳۴ نفر در پاکستان شد. در سال ۱۳۶۷ (۱۹۸۸)، انفجاری در یک انبار مهمات در خارج از اسلامآباد، پایتخت پاکستان، دستکم ۱۰۰ کشته و بیش از ۱٫۰۰۰ مجروح بهجا گذاشت که در این حادثه خاد و کاگب مظنونان اصلی بهشمار میرفتند.[]
پاکستان پذیرای میلیونها پناهنده افغان، عمدتاً پشتون فراری از اشغال شوروی شده بود. با اینحال این مهاجران در داخل ایالت بلوچستان، بزرگترین ایالت پاکستان تحت حکومت نظامی ژنرال رحیمالدینخان، این اعتقاد در بسیاری از مهاجران بهوجود آمده بود که بزرگترین جمعیت مهاجر در جهان هستند،[] گسترش آن در دیگر مناطق پاکستان همگی اثرات سوی داخلی و امنیتی برای پاکستان داشت که اثرات آن تا به امروز نیز ادامه یافته است.
پاکستان در پشتیبانی از مجاهدین مستقیماً نقش عمدهای در عقبنشینی نهایی نیروهای شوروی از افغانستان ایفا کرد و مستقیماً حتی وارد فاز درگیری هوایی با نیروهای دولتی افغان و شوروی شد.[]
با اینحال، در فاصله زمانی میان تجاوز شوروی سابق به افغانستان در دسامبر ۱۹۷۹ و بهقدرت رسیدن میخائیل گورباچف در شوروی در مارس ۱۹۸۵، روابط بین ابرقدرتها پس از آشتی دههی ۱۹۷۰ بهسردی گرائید. بهدلیل افزایش تنش بین بلوک شرق و غرب گاهی به این دوره «جنگ سرد دوم» میگویند. حملهی سال ۱۹۷۹ شوروی سابق به افغانستان برای پشتیبانی از رژیم کمونیستی نوپای این کشور موجب واکنش بسیاری از کشورها و تحریم گسترده بازیهای المپیک ۱۹۸۰ مسکو توسط بسیاری از کشورهای غربی گردید. تجاوز شوروی منجر به درگیری طولانی مجاهدین مسلمان (تحت حمایت ایالات متحده و کشورهای دیگر) با ارتش شوروی شد که تا پایان دههی ۱۹۸۰ ادامه داشت.
▲ | طرح عملیات |
زبیگنیو برژینسکی (Zbigniew Brzezinski)، سیاستمدار و ژئواستراتژیست لهستانی-آمریکایی و مشاور امنیت ملی کاخ سفید در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر[*] (از ۲۰ ژانویه ۱۹۷۷ تا ۲۰ ژانویه ۱۹۸۱)، اولین مقام آمریکایی بود که طرح حمایت از چریکهای اسلامگرای افغانستان را روی میز جیمی کارتر، رییس جمهور آمریکا در سال ۱۹۷۹ گذاشت و به او توصیه کرد افغانستان را به ویتنام شوروی تبدیل کند. باید افغانستان به میدان جنگی تبدیل میشد که خروج از آن ممکن نبود و باعث سرافکندگی شوروی میگردید و البته این برنامه تحقق یافت. او، در دههی ۸۰ میلادی، در کنار مجاهدین افغان قرار داشت. تجهیز نیروهای افغان علیه شوروی سابق برای خارجکردن اینکشور از افغانستان را میتوان از جمله مهمترین فعالیتهای وی در این دورهی ۴ ساله برشمرد. از اینرو، او با تاریخ چهار دههی اخیر افغانستان پیوند ناگسستنی دارد.
گرچه بنابر روایت رسمی، سیآیای کمک به مجاهدین افغانی را از دهه ۱۹۸۰ شروع کرد. یعنی زمانیکه ارتش سرخ شوروی، در ۲۴ دسامبر ۱۹۷۹، افغانستان را به اشغال خود درآورد. اما واقعیت چیزی کاملاً متفاوت است که تا به امروز پنهان نگاهداشته است. رابرت گیتس، مدیر سابق سیا، در کتاب خاطراتش «در سایهها» مینویسد که «سرویسهای جاسوسی آمریکا کمک به مجاهدین افغانی را از ۶ ماه قبل از اینکه شوروی اقدام به دخالت در افغانستان نماید، آغاز کرده بودند.» برژینسکی هم به تأیید این سخن میافزاید: «در واقع در سوم جولای ۱۹۷۹ بود که پرزیدنت کارتر اولین کمک مستقیم و مخفیانه را برای مخالفین رژیم هوادار شوروی در کابل ارسال داشت. در آنروز من طی یادداشتی به پرزیدنت نوشتم که این کمکها به مجاهدین افغان، ارتش شوروی را به دخالت تحریک میکند.»
بنابر این اظهارات، سیاست آمریکا در این باره که حتی برای خود مجاهدین افغان نیز ناشناخته بود، بخشی از یک استراتژی کلان بود که قرار بود شورویها را به انجام یک حمله نظامی تشویق کند.
برژینسکی، در سال ۱۹۷۹، تلاشهای جدی را در جهت حمایت از گروههای مجاهدین در پاکستان و افغانستان آغاز کرد؛ این تلاشها توسط سرویسهای امنیتی پاکستان و حمایتهای مالی آژانس مرکزی اطلاعات (سیآیاِی) آمریکا و امآی۶ انگلستان جامهی عمل بهخود گرفت. بخشی از برنامههای سیآیاِی توسط کارشناسان بخش فعالیتهای ویژه صورت میگرفت که شامل تجهیز، آموزش و راهنمایی مجاهدین افغان میشد. هدف از این سیاست اساساً توانمندسازی گروههای رادیکال و نیروهای ضدکمونیست بود تا از این طریق حزب دموکراتیک خلق افغانستان که سکولار کمونیست و حاکم بر افغانستان بود، سرنگون گردد، از اینرو کودتا علیه حفیظالله امین و جنگ قدرت میان اعضای انشعاب پرچم از حزب دموکراتیک خلق افغانستان که مورد حمایت شوروی بود، در نهایت منجر به دخالت نظامی شوروی شد.
همچنین چارلی ویلسون (Charles Wilson)، برای عطف توجه گنگره آمریکا به حمایت از عملیات سیکلون مشهور است. او که در دههی هشتاد میلادی نماینده ایالت تگزاس ایالات متحده آمریکا در کنگره این کشور بود، موفق شد در نتیجهی تلاشهایش منابع زیادی را برای فراهم ساختن سلاح و تجهیزات نظامی در حمایت از مجاهدین افغان فراهم کند. موشکهای زمین بههوای استنگر نیز در نتیجه تلاشهای ویلسون در اختیار مجاهدین افغان قرار داده شد. این موشکها بعد از آن در اختیار مجاهدین قرار گرفت که نیروهای شوروی سابق با استفاده از نیروهای هوایی و بمبافگن، مواضع مجاهدین را در هم میکوبید و پدافندهای هوایی (Anti-aircraft warfares) که مجاهدین در اختیار داشتند، در دفاع از بمبافگنهای سریعالسیر شوروی موثر نبودند. بسیاری از موشکهای استنگر که مجاهدین در اختیار داشتند، عملاً استفاده نشد و بعدها آمریکاییها سعی کردند آنرا با قیمت چند برابر از گروههای مجاهدین بخرند. هراس آمریکاییها از اینکه مبادا این موشکها در اختیار رقیب اصلیاش، روسیه، قرار بگیرد، سبب شده بود بازار خرید استنگر برای مدتی گرم باشد و فرماندهان عمدهی گروههای مجاهدین را بهخود مشغول کند.
گری شرون، نویسندهی کتاب ماموریت سقوط، در مورد چگونگی تماس سیآیای با مجاهدین افغان و پرداخت پول برای مزدبگیران مینویسد که سیآیای تلاش میکرد تا با فرماندهان جهادی بهطور مستقیم رابطه برقرار نماید:
«... ما به این فرماندهان ماهیانه پول نقد پرداخت میکردیم. این مبلغ در برخی مواقع به پنجاه هزار دلار در ماه میرسید و معمولاً برای فرماندهان کوچکتر پنج هزار دلار در ماه بود... تا جای که میدانم، هیچ فرماندهی پیشنهاد ما را رد نکرد.»
در این میان، تنها احمدشاه مسعود، ماهیانه ٢٠٠ هزار دلار از سیا مزد میگرفت. چنانکه باری، رادیو صدای آمریکا - در یک گزارش بهزبان پشتو، زیر عنوان «تبصره مطبوعات» میگوید: «در روزنامهی واشنگتن پُست در بررسی کتاب استیف کول (جنگ اشباح)، آمده که در زمان جنگ افغان شوروری سفارت آمریکا در کابل بسته شد و سیا ناگزیر گردید که برای فعالیتهای خود در امور افغانستان، دفترش را در اسلامآباد باز کند. سپس سیا بهرهبری گری شرون این دفتر را فعال کرد. اولین ماموریت این مقام عالیرتبه سیا این بود که به حدود پانصد فرمانده مجاهدین که جیرهخوار سیا شدند، حقوق بدهد. تنها احمدشاه مسعود، ماهیانه دویست هزار دلار، از سیا مزد میگرفت. اما مشخص نیست که چرا این موضوع از آیاسآی کتمان میشد. دلیلش هرچه باشد، مسعود از آیاسآی پاکستان نیز حقوق هنگفت دریافت میکرد. در قبال دریافت این وجه، فرماندهان جهادی وظیفه داشتند تا به حکومت دکتر نجیب پایان دهند.»
گلبدین حکمتیار و مولوی خالص با ریچارد کر (Richard James Kerr)، معاون سیا (Deputy Chief of CIA) در پاکستان. ١٩٨٨
همچنین گزارش شده است، در جریان جنگ سرد، گلبدین حکمتیار رقیب سرسخت احمدشاه مسعود، که از نازدانهترین اجیران سیآیای بهشمار میرفت، بیش از ششصد میلیون دلار از کمکهای این سازمان را به خود اختصاص داد که در میان گروههای بنیادگرای اسلامی افغانستان در رده نخست قرار داشت و بعد از او، به ترتیب جمعیت اسلامی و اتحاد اسلامی دومین و سومین جیرهخواران سیآیای محسوب میشدند.
کمکهای نظامی سیا به مجاهدین افغانستان یکی از پرهزینهترین و طولانیترین عملیاتهای مخفی سیا بهشمار میرود. سیا کمکهای خود را از طریق سرویس مخفی پاکستان، یعنی سرویس اطلاعات داخلی بهدست مجاهدین بنیادگرای افغانستان میرساند. همین عملیات، «عملیات سیکلون» نام گرفت. رقمی بین ۳ تا ۲۰ میلیارد دلار آمریکا برای تجهیز و آموزش این نیروها هزینه شد. گفته میشود اسامه بنلادن نیز میان کسانی بود که از کمکهای آمریکا بهرهمند شد.
شکلگیری القاعده را میتوان تا حدودی بهدلیل تجهیزات و کمکهای مالی میلیاردی آمریکا در حمایت از مجاهدین افغانستان برای بیرونراندن نیروهای شوروی از اینکشور نسبت داد.
▲ | پس از عملیات |
پس از خروج نیروهای شوروی، ایالات متحده آمریکا علاقهمندی خود را نسبت به افغانستان تغییر داد. کمکهای خود را به گلبدین حکمتیار و حزب اسلامی او قطع کرد و همچنین کمکهای خود را برای مهاجرین افغان در پاکستان نیز کاهش داد.
▲ | انتقادها |
برژینسکی، پس از حملهی تروریستی به برجهای دوقلو در ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱، بهدلیل نقشی که در ایجاد طالبان و القاعده داشت، بهشدت آماج انتقاد مطبوعات قرار گرفت و به منفورترین چهره در آمریکا تبدیل شد.
[▲] يادداشتها
[▲] پيوستها
...
[▲] پینوشتها
...
همچنین، در مورد کمکهای ایالات متحده امریکا، سلیک اس. هاریسون (خبرنگار واشنگتن پُست)، و یکی از نویسندگان کتاب «پشت پردهی افغانستان» مینویسد: «کمکهای محرمانهی امریکا و عربستان سعودی تا سال ۱۹۹۱ بالغ بر ٢،٨ میلیارد دلار میشد. این کمکها با سقف معادل ٣٠ میلیون دلار در سال ۱۹٨٠ و ۵٠ میلیون دلار در سال ۱۹٨۱ شروع شد. در طول این دو سال پاکستان پذیرفت که مجرای انتقال این کمکها باشد، اما پس از آن به چانهزدنهای طولانی با آمریکا پرداخت و در ازای این همکاری، معادل ۱،۵ میلیارد دلار کمک نظامی برای ارتش پاکستان از واشنگتن مطالبه کرد». (دیگو کوردوویز، پشت پرده افغانستان، ص ٦۱) «این کمکها در سال ۱۹٨۵، بالغ بر ٢۵٠ میلیون دلار، در سال ۱۹٨٦ بالغ بر ۴٧٠ میلیون دلار و در سال ۱۹٦٧ به ٦٣٠ میلیون دلار رسید.» (همانجا، ص ۱٦٧)
کپلان، کارشناس برجستهی سوئدی تخمین میزند که «۱ تا ۲ میلیون افغان در اثر جنگ جان خود را از دست دادهاند.» (Kaplan, Soldiers of God, 2001. p.11) این آمار در منابع مختلف گوناگون ذکر شده است. بهطور نمونه به منابع زیر دقت شود:
○ War Annual 6 (1994): 1,000,000جنگ سرد (Cold War) اصطلاحی است که به دورهای از رقابت، تنش، و کشمکشهای سیاسی و ژئوپلیتیکی بین بلوک شرق (اتحاد جماهیر شوروی و دولتهای اقماریاش) و بلوک غرب (ایالات متحده و متحدان ناتو) بعد از جنگ جهانی دوم گفته میشود. مورخان در تاریخ شروع و پایان جنگ سرد کاملاً موافق یکدیگر نیستند، اما در دورهی زمانی بین سالهای ۱۹۴۷ دکترین ترومن (یک سیاست خارجی ایالات متحده که متعهد میشد به کشورهایی که در خطر سلطهی شوروی بودند کمک کند) تا سال ۱۹۹۱ فروپاشی شوروی نظر مشترک دارند. در طول این دوره، رقابت میان این دو ابرقدرت در عرصههای گوناگون مانند اتحاد نظامی، ایدئولوژی، روانشناسی، جاسوسی، ورزش، تجهیزات نظامی، صنعت و توسعهی فناوری ادامه داشت. این رقابتها پیامدهایی مانند مسابقات فضایی، پرداخت هزینههای گزاف دفاعی، مسابقات جنگافزار هستهای و تعدادی جنگهای غیرمستقیم بهدنبال داشت.
○ Britannica Annual (1994): 1,500,000
○ Wallechinsky (1995): 1,300,000
○ D. Smith (1995): 1,500,000
○ B&J (1997): 1,500,000 (1979-95)
○ Dictionary of 20C World History (1997): 1M
○ CDI: 1,550,000 (1978-97)
○ 29 April 1999 AP: 2,000,000
○ Dict. Wars: >2M
○ 23 May 1999 Denver Rocky Mtn News: 1,800,000
○ Ploughshares 2000: 1,500,000
○ [MEDIAN of latest five: 1,800,000]
گرچه در طول جنگ سرد هرگز درگیری نظامی مستقیمی میان نیروهای ایالات متحده و شوروی بهوجود نیامد، اما در پشت جو آرام جنگ سرد، هر یک از ابرقدرتها بهدنبال تضعیف دیگری و افزایش حوزهی نفوذ خود بودند و گسترش قدرت نظامی، کشمکشهای سیاسی منجر به جنگهای نیابتی و درگیریهای مهم بین کشورهای پیرو و همپیمانان این ابرقدرتها شد. هرچند ایالات متحده و شوروی در طول جنگ جهانی دوم و در مقابل آلمان نازی متحد بودند، اما حتی پیش از پایان جنگ نیز بر سر چگونگی دوبارهسازی جهان پس از جنگ باهم اختلاف داشتند.پس از جنگ در حالیکه آمریکا در تلاش بود تا کمونیسم را در جهان محدود کند، گسترهی جنگ سرد به بسیاری از نقاط جهان بهویژه اروپای غربی، خاورمیانه و جنوب شرقی آسیا کشیده شد. در این دوره جهان با بحرانهای مکرر مانند ساخت دیوار برلین (۱۹۸۹–۱۹۶۱)، جنگ کره (۱۹۵۰–۱۹۵۳)، جنگ ویتنام (۱۹۵۹–۱۹۷۵)، بحران موشکی کوبا (۱۹۶۲) و جنگ شوروی در افغانستان (۱۹۷۹–۱۹۸۸) روبهرو شد که هر لحظه امکان یک جنگ جهانی را ایجاد میکرد؛ اما در نهایت این اتفاق رخ نداد. یکی از دلایل مهم دوری هر دو طرف از ایجاد یک جنگ مستقیم دسترسی آنها به جنگافزار هستهای و ترس از استفاده طرف مقابل از این سلاحها بود.سرانجام در پایان دههی ۱۹۸۰ و با دیدارهای مقامهای بلندپایه که بهوسیلهی آخرین رهبر شوروی میخائیل گورباچف ترتیب داده شد و برنامههای اصلاحی گورباچف جنگ سرد فروکش کرد و با سقوط کمونیسم و فروپاشی و تجزیهی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ بهپایان رسید. (رجوع شود به: اطلس تاریخ جهان برای دانشآموز، سیمون آدامز، مرجان نگهی، جمشید نوروزی: انتشارات افق، ص ۱۶۹)از مهمترین رخدادهای سیاست خارجی در دوران برژینسکی میتوان از امضای دومین معاهده محدودسازی جنگافزارهای راهبردی با شوروی سابق، میانجیگری پیمان کمپدیوید میان مصر و رژیم اسرائیل، وقوع انقلاب اسلامی در ایران، تلاش برای حمایت از جنبشهای اعتراضی اروپای شرقی و بهکار گرفتن حربه حقوق بشر بهمنظور تضعیف نفوذ اتحاد جماهیر شوروی در این منطقه و حمایت از مجاهدین افغانستان و تأمین مالی آنها را نام برد.
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□
□
□
□
[▲] پيوند به بیرون
□ [۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰]
ردهها │ ...