|
زبیگنیف برژینسکی
فهرست مندرجات
◉ زندگینامه
◉ برژینسکی و افغانستان
◉ آثار
◉ يادداشتها
◉ پيوستها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
◉ پيوند به بيرون
.
روابط افغانستان و آمریکا مقامهای آمریکایی
زبیگنیف کازیمییرز برژینسکی (به انگلیسی: Zbigniew Kazimierz Brzezinski) (زادهی ۱۹۲۸ م – درگذشتهی ۲۰۱۷ م)، در زمرهی برجستهترین سیاستمداران، ژئواستراتژیستها و دولتمردان آمریکا قرار میگیرد. او که لهستانیتبار است، از ۲۰ ژانویه ۱۹۷۷ تا ۲۰ ژانویه ۱۹۸۱، مشاور امنیت ملی در دولت جیمی کارتر و از حامیان مسلحکردن شبهنظامیان مجاهدین علیه دولت حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود و توانست جیمی کارتر را متقاعد کند که این اقدام موجب میشود تا «ارتش شوروی برای مداخله در افغانستان» تحریک شود.
▲ | زندگینامه |
زبیگنیف برژینسکی، که در میان دوستان و همکارانش به «زیگ» معروف بود، در ۲۸ مارس ۱۹۲۸ میلادی، در شهر ورشو، پایتخت لهستان بهدنیا آمد. خانوادهی او از شهر «برژانی»، در استان ترنوپیل در کشور اوکراین به منطقهای «گالیسیا»، در لهستان شرقی (که اکنون جز اوکراین است) آمدند. این منطقه در مرز لهستان و اوکراین واقع بود. بهنظر میرسد عنوان خانوادگی وی برگرفته از نام همین شهر است.
پدرش «تادئیوژ برژینسکی» (Tadeusz Brzeziński)، یک ناسیونالیست لهستانی بود که در جوانی با سلطه روسیه بر لهستان مبارزه مسلحانه میکرد و بعدها وارد دیپلماسی لهستان شد. او، بین سالهای ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۵، بهعنوان دیپلمات لهستانی در آلمان خدمت میکرد، و از سال ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ به شوروی فرستاده شد که دقیقاً مقارن با تصفیهی بزرگ ژوزف استالین بود و در سال ۱۹۳۹، زمانیکه هیتلر و استالین لهستان را میان آلمان و شوروی تقسیم کردند، بهعنوان سفیر لهستان در کانادا انتخاب گردید. بههمین دلیل، زبیگنیف برژینسکی، در دوران کودکی شاهد ظهور نازیسم در آلمان و خشونت علیه یهودیها و استبداد استالین در شوروی بود. همچنین جنگ جهانی دوم تأثیر عمیقی بر برژینسکی داشت. او در یکی از مصاحبههای خود گفت: «خشونت فوقالعادهای که علیه لهستان انجام شد، روی ادراک من از جهان تاثیر گذاشت و درک مرا به این واقعیت بسیار حساس کرد که بخشی بزرگی از سیاستهای جهانی یک مبارزه اساسی برای تنازع بقاست.»
برژینسکی، پس از پایان تحصیل متوسطه در دبیرستان لویولا (Loyola High School) در مونترال کانادا، در سال ۱۹۴۵، وارد دانشگاه مکگیل شد و در نهایت موفق به دریافت مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد (بهترتیب در سالهای ۱۹۴۹ و ۱۹۵۰) گردید. پایاننامهی کارشناسی ارشد وی روی ملیتهای مختلف در اتحاد جماهیر شوروی متمرکز بود. او پس از فارغالتحصیلی به آمریکا رفت و در سال ۱۹۵۳، از دانشگاه هاروارد مدرک دکتری علوم سیاسی گرفت. موضوع رسالهی دکترای او نیز دربارهی اتحاد جماهیر شوروی بود که در آن سعی کرد به ارتباط میان انقلاب اکتبر، دولت ولادیمیر ایلیچ لنین و اقدامات ژوزف استالین بپردزد. پس از آن، در همانسال، او به مونیخ رفت و با «ژان نواک-یزیورانسکی» (Jan Nowak-Jeziorański)، مدیر میز لهستانی رادیو آزاد اروپا دیدار کرد و سپس، در سال ۱۹۵۶، با همکاری «کارل جی. فریدریش» (Carl J. Friedrich)، مفهوم «تمامیّتخواهی» یا «توتالیتاریسم» را مطرح کرد و آنرا بهعنوان ویژگی بسیار قابل انتقاد به شوروی نسبت داد.
سپس، برژینسکی در دانشگاه هاروارد به تدریس مشغول شد و در مقام استاد این دانشگاه، سیاست «عقبگرد» (Rollback) دوایت آیزنهاور و جان فاستر دالس را به باد انتقاد گرفت و مدعی شد که راهبرد (استراتژی) استفاه از زور برای تغییرات در اروپای شرقی، منجر به آنتاگونیسم (Antagonism) میشود و این دشمنی و رقابت، اروپای شرقی را هرچه بیشتر بهکام اتحاد شوروی فرو میبرد. تظاهرات اکتبر لهستان و انقلاب مجارستان در سال ۱۹۵۶، که با سرکوب خشونتبار ارتش سرخ شوروی روبهرو شد، دلایلی بر درستی نظر برژینسکی بود، که مردم اروپای شرقی میتوانست بهتدریج بر سلطهی شوروی غلبه کنند.
پس از آنکه برژینسکی در کودکی لهستان را ترک کرده بود، در سال ۱۹۵۷، برای اولینبار از آنجا دیدار کرد و مشاهدات او در این سفر نیز این نظر او را تأیید کرد که ریشهی نفاق در بلوک شرق بسیار عمیق بود و میتوانست همه چیز را تغییر دهد. بنابراین، او نظر خود را زیر عنوان «مشارکت مسالمتآمیز» مطرح کرد.
با وجود آنکه خانوادهی برژینسکی سالها در کانادا اقامت داشتند، او هرگز تابعت کانادا را نپذیرفت و در سال ۱۹۵۸ شهروند آمریکا شد، ولی احتمالاً تابعیت لهستانی خود را نیز حفظ کرد. وی، در سال ۱۹۵۹، به نیویورک کوچ کرد و در دانشگاه کلمبیا بهتدریس پرداخت. او در همانزمان کتاب «بلوک شوروی: اتحاد و تضاد» را نوشت و در آن به کاوش اوضاع و احوال اروپای شرقی پس از آغاز جنگ سرد پرداخت. وی همزمان به عضویت [مؤسسه] شورای روابط خارجی (Council on Foreign Relations) در نیویورک درآمد و در نشستهای گروه بیلدربرگ ( Bilderberg Group) شرکت جست.
سپس، برژینسکی وارد حزب دموکرات آمریکا شد و در آن به فعالیت پرداخت. در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۶۰ آمریکا حامی جان اف. کندی بود و از سیاست عدمعقبگرد در قبال حکومتهای اروپای شرقی حمایت میکرد. پیشنهادهای برزینسکی به جان اف. کندی در بحران موشکی کوبا باعث شد که فعالانهتر در عرصهی سیاسی آمریکا وارد شود و در مسایل شوروی و اروپای شرقی به اظهار نظر بپردازد. او در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۶۴ آمریکا حامی لیندن جانسون بود و در آن دولت بر اساس خصومت قبلیاش با شوروی، در جریان جنگ ویتنام به جانسون رئیسجمهور وقت آمریکا پیشنهادهای گوناگونی داد. بهطور کلی، در دههی ۱۹۶۰، او روی فهم هرچه بیشتر شیوهی عملکرد بلوک شوروی متمرکز شد و بهشرح و بسط نظریهی زوال اتحادیه جماهیر شوروی پرداخت.
حوادث چکاسلواکی بیش از پیش صحت انتقادهای برژینسکی از موضع خصمانهای که راستها در قبال حکومتهای شرق اروپا اتخاذ کرده بودند، آشکار ساخت. خدمت او به دولت جانسون و سفرهای مهم وی به ویتنام برژینسکی را بهدشمن شماره یک چپ جدید تبدیل کرد؛ این در حالی بود که وی از اعلامیهی پیوستن آمریکا به جنگ حمایت کرد. در مبارزات انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۶۸ آمریکا، برژینسکی ریاست کارگروه تخصصی سیاست خارجی هابرت همفری را بر عهده داشت. او به همفری سفارش کرد که برخی از سیاستهای رئیسجمهور جانسون را کنار بگذارد، بهویژه سیاستهای مربوط به ویتنام، خاورمیانه و اتحادیه جماهیر شوروی. برژینسکی پیشنهاد اجلاس پاناروپایی را ارائه کرد؛ این ایده بهتدریج در سال ۱۹۷۳ بهبار نشست و منجر به شکلگیری کنفرانس امنیتی و همکاری در اروپا شد. همزمان وی به یکی از منتقدین جدی سیاست تشنجزدایی نیکسون - کیسینجر و نیز مصالحتجویی مکگاورن، تبدیل شد.
در سال ۱۹۷۰ برژینسکی کتاب «مابین دو دوره: نقش آمریکا در دورهی تِکنِترونیک» (Between Two Ages: America's Role in the Technetronic Era) را به نگارش درآورد؛ وی در این کتاب مدعی شد که لازم است کشورهای توسعهیافته سیاستی هماهنگ را در پیشگرفته تا از این طریق با بیثباتی جهانی که ناشی از نابرابری اقتصادی روزافزون است، مقابله کنند. بر اساس دعوی مطرحشده در این کتاب، برژینسکی گروه سهجانبه (Trilateral Commission) را به کمک دیوید راکفلر، بنیان نهاد و از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۶ سرپرستی آنرا بر عهده گرفت. گروه سهجانبه گروهی از سیاستمداران، تجار برجسته و اساتید دانشگاهی را از آمریکا، اروپای غربی و ژاپن گرد هم میآورد. هدف ظاهری این کمیسیون تقویت روابط میان سه منطقهی دنیای کاپیتالیسم بود که به لحاظ پیشرفت صنعتی در اوج قرار داشتند. برژینسکی همچنین جیمی کارتر، فرماندار ایالت جرجیا را بهعنوان عضوی دیگر به این گروه دعوت کرد.
جیمی کارتر در سال ۱۹۷۶ خود را بهعنوان کاندید انتخابات ریاستجمهوری و «دانشآموز کنجکاو» برژینسکی معرفی کرد. برژینسکی از اواخر سال ۱۹۷۵ در سمت مشاور سیاست خارجی کارتر مشغول بهکار شد. وی یکی از منتقدین جدی اتکای بیش از حد نیکسون - کسینجر بر تشنجزدایی بود؛ چرا که از نگاه وی چنین سیاستی مطلوب اتحادیه جماهیر شوروی بود در حالیکه از نگاه او پروسهی هلسینکی که بر حقوق بشر، قوانین بینالمللی و برقراری ارتباط مسالمتآمیز با اروپای شرقی تأکید داشت، سیاستی صحیح تلقی میشد.
کارتر پس از پیروزی در انتخابات سال ۱۹۷۶، برژینسکی را بهسمت مشاور امنیت ملی خود برگزید. او مدت چهار سال در این سمت کار کرد. امضای قرارداد صلح کمپ دیوید میان مصر و اسراییل، عادیسازی روابط آمریکا با چین و تجهیز نیروهای افغان علیه شوروی سابق برای خارج کردن این کشور از افغانستان را میتوان از جمله مهمترین فعالیتهای وی در این دوره ۴ ساله برشمرد.
در سال ۱۹۷۸ اختلافات برژینسکی و ونس در مورد سیاست خارجی کارتر به اوج خود رسید. ونس خواهان آن بود که مسیر تشنجزدایی بههمان نحویکه نیکسون - کسینجر مهندسی کرده بودند و با تأکید بر کنترل تسلیحات، ادامه یابد. برژینسکی بر این باور بود که تشنجزدایی شوروی را در آنگولا و خاورمیانه جسورتر میسازد و بنابراین، خواهان تقویت توانمندی نظامی و پافشاری بر اهرم حقوق بشر بود؛ ونس، وزارت امور خارجه و رسانهها، برژینسکی را بهعنوان فردی که خواهان تجدید جنگ سرد است، آماج انتقادات خود قرار دادند. برژینسکی در سال ۱۹۷۸ به کارتر پیشنهاد کرد که با جمهوری خلق چین ارتباط برقرار کند و در همانسال به پکن سفر کرد تا بستر مناسبی را برای عادیسازی روابط میان این کشور فراهم سازد.
سال ۱۹۷۹ شاهد دو رویداد استراتژیک مهم و عمده بود: سرنگونی شاه ایران (یکی از مهمترین متحدین آمریکا) و حملهی شوروی به خاک افغانستان. انقلاب مردم ایران منجر به بحران گروگانگیری در ایران شد که در آخرین روزهای ریاستجمهوری کارتر روی داد. برژینسکی پیش از این حملهی شوروی را پیشبینی کرده بود و با تقویت عربستان سعودی، پاکستان و جمهوری خلق چین، استراتژی را طراحی کرد تا حضور شوروی را در این منطقه تضعیف کند.
در سال ۱۹۸۰، برژینسکی عملیات پنجهی عقاب را بهمنظور آزادسازی گروگانهای آمریکایی در ایران طراحی و در آن از واحد نظامی دلتا فورس که بهتازگی ایجاد شده بود و دیگر واحدهای نیروهای ویژه استفاده کرد. این مأموریت با وضع اسفباری شکست خورد و سایروس ونس، از سمت وزارت امور خارجه استعفا داد. پس از حادثهی طبس، برژینسکی بهشدت مورد انتقاد مطبوعات قرار گرفت و به منفورترین چهره در دولت کارتر تبدیل شد. ادوارد کندی بهعنوان نامزد دموکراتها، در انتخابات سال ۱۹۸۰ کارتر را به چالش کشید و برژینسکی را بهشدت به انتقاد گرفت. تفرقه و انشعاب در حزب و اقتصاد راکد داخلی بهشدت کارتر را تحت فشار قرار داد و سبب شد در انتخابات شکست بخورد؛ علیرغم این انتقادات در سال ۱۹۸۱ کارتر مدال آزادی ریاست جمهوری را به برژینسکی اعطا کرد.
برژینسکی از ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۱ مشاور امنیت ملی جیمی کارتر بود و پس از آن، همچنان نفوذش را در مسائل سیاست خارجی حفظ کرد.
در سال ۱۹۸۵، در دولت ریگان، برژینسکی یکی از اعضای کمیسیون تسلیحات شیمیایی رئیسجمهور بود. از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۸ وی در شورای امنیت ملی آمریکا - کمیسیون استراتژی کلان و بلندمدت وزارت دفاع - خدمت میکرد. از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۹ نیز در جمع هیئت مشاوران اطلاعاتی خارجی رئیسجمهور، مشغول بهکار بود.
در سال ۱۹۸۸، برژینسکی معاونت بوش را در کارگروه مشاوره امنیت ملی بر عهده داشت و از بوش برای ریاستجمهوری حمایت کرده و ارتباط خود را با حزب دموکرات قطع کرد. در همانسال کتاب «شکست بزرگ» را منتشر ساخت و در آن شکست اصلاحات میخائیل گرباچوف رئیسجمهور شوروی و فروپاشی این کشور را ظرف چند دههی آتی، پیشبینی کرد. وی در این کتاب پنج احتمال برای آینده اتحادیه جماهیر شوروی مطرح میکند: ۱- پلورالیزهکردن موفقیتآمیز جامعه، ۲- بحران طولانیمدت، ۳- تجدید رکود و حرکت بهسمت انحطاط، ۴- کودتا (توسط کاگب یا ارتش شوروی)، و ۵- سرنگونی کامل رژیم کمونیستی.
از نگاه او با توجه به اوضاع و احوال آنزمان «فروپاشی در مقایسه با بحران طولانیمدت، گزینه محتملتری» بود. وی همچنین پیشبینی کرد که به احتمال ۵۰ درصد در سال ۲۰۱۷ همچنان رگههایی از کمونیسم در اتحادیهی جماهیر شوروی باقی بماند. نظام شوروی در پی ناکامی مسکو در ممانعت از اعلام استقلال لیتوانی، جنگ ناگورنو - قرهباغ در اواخر دههی ۱۹۸۰ و ناآرامی و خونریزی در دیگر جمهوریها، در سال ۱۹۹۱ از هم فروپاشید. این سرانجام، کمتر از آنچیزی بود که برژینسکی و دیگران پیشبینی کرده بودند.
در سال ۱۹۸۹، کمونیستها نتوانستند از نیروهای خود در لهستان حمایت کنند و نهضت اتحاد لهستان در انتخابات عمومی پیروز شد. چندی بعد در همانسال، برژینسکی به روسیه سفر کرد و از نماد یادبود قتلعام کاتین (که توسط ارتش سرخ استالین انجام شده بود) دیدن کرد. ده روز پس از این، دیوار برلین فرو ریخت و حکومتهای تحت حمایت شوروی در شرق اروپا بهتدریج متزلزل شدند.
برژینسکی در سال ۱۹۹۰، سرخوشیهای ناشی از اوضاع و احوال پس از جنگ سرد را بسیار خطرآفرین اعلام کرد. وی صراحتاً با جنگ خلیج [فارس] مخالفت کرد و بر این باور بود که آمریکا حمایت بینالمللی را که با شکست اتحادیه جماهیر شوروی بهدست آورده است، هزینه خواهد کرد و این میتواند خشم و نفرت گستردهای را در میان مردم جهان عرب علیه آمریکا بههمراه داشته باشد. وی این رویکرد خود را در کتاب «خارج از کنترل» در سال ۱۹۹۲ تشریح کرد.
با اینحال، در سال ۱۹۹۳ برژینسکی تعلل دولت کلینتون را برای دخالت در جنگ داخلی یوگوسلاوی و اقدام علیه صربها، غیر قابل قبول ارزیابی کرد. وی همچنین علیه جنگ اول روسها علیه چچن سخنرانی کرد و کمیته آمریکایی برقراری صلح در چچن را تأسیس نمود. همزمان با خیزش تدریجی روسیه بهسمت توانمندی هرچه بیشتر، برژینسکی رویکار آمدن ولادمیر پوتین، افسر پیشین کاگب، پس از بوریس یلتسین را نامطلوب و منفی ارزیابی کرد. از اینرو، وی بهعنوان یکی از حامیان جدی گسترش توانمندی و نفوذ ناتو، بهسخنپراکنی پرداخت.
پس از حملات یازده سپتامبر سال ۲۰۰۱، برژینسکی آماج انتقادات کسانی قرار گرفت که پیش از این از تصمیمات وی در ایجاد و حمایت از شبکهی مجاهدین افغانستان جانبداری میکردند؛ شماری از افراد این شبکهی طالبان و شمار دیگر القاعده را شکل دادند. او نیز با مطرحساختن اینکه حملهی اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان سبب رادیکالیزهشدن یک جامعه مسلمان نسبتاً باثبات شد، از خود دفاع کرد. با اینحال، برژینسکی متهم به آن است که «با تقویت نیروهای افغان، اسباب حملهی شوروی را به افغانستان فراهم آورد و پای آنان را به «دام افغانستان» باز کرد.»
برژینسکی یکی از منتقدین جدی «جنگ علیه تروریسم» است که دولت جرج دبلیو بوش آغاز کرد. برخی او را بهدلیل دوستی با پال ولفویتز و کتابی که در سال ۱۹۹۷ با عنوان «میز شطرنج بزرگ» منتشر کرد، نومحافظهکار میدانند. با اینحال در سال ۲۰۰۴ کتاب «انتخاب» را بهنگارش درآورد که در واقع شرح و بسط «میز شطرنج بزرگ» بود، اما در آن بهشدت از سیاست خارجی جرج دبلیو بوش انتقاد کرد. وی از کتاب «لابی اسرائیلی و سیاست خارجی آمریکا» دفاع کرد و بهشدت با حمله آمریکا بهعراق در سال ۲۰۰۳ مخالف بود.
در آگوست سال ۲۰۰۷، برژینسکی از باراک اوباما، کاندیدای دموکرات ریاستجمهوری حمایت کرد. وی در این باره چنین اظهار نظر میکند که «اوباما وجه جدید چالش و لزوم اتخاذ رویکردی جدید را درک کرد و تعریف جدیدی از نقش آمریکا در جهان ارائه کرد.» همچنین گفت: «آنچه که اوباما را برای من جذاب میکند این است که او فهمیده است که ما اکنون در جهانی بسیار متفاوت زندگی میکنیم؛ جاییکه باید با طیف وسیع و متنوعی از فرهنگها و مردم مختلف ارتباط برقرار کنیم.»
در دهم اکتبر ۲۰۰۷، برژینسکی بههمراه تنی چند از مقامات برجسته، نامهای تحت عنوان «ریسک شکست، دستآوردها را از بین میبرد»، به جرج دبلیو بوش و کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه ارسال کردند. در بخشی از این نامه پیشنهادهایی ارائه شد و در مورد شکست اجلاس خاورمیانه هشدار داده شده بود که قرار بود بهرهبری آمریکا در نوامبر ۲۰۰۷ و با حضور نمایندگان اسرائیلی و فلسطینی برگزار شود.
برژینسکی در مصاحبهاى در مورد ترامپ میگوید: «دونالد ترامپ باید مثل یک رئیسجمهور عمل کند و دست از برخوردهای نمایشی و سخنان تند سیاسی خویش بردارد. در حال حاضر که او اصلاً مانند یک رئیسجمهوری واقعی عمل نمیکند. ضمن اینکه ایالات متحده را حتی بدون یک رئیسجمهور هم میتوان اداره کرد.»
وی پس از بازنشستگی از سیاست به دانشگاه جانز هاپکینز رفت و تا پایان عمرش استاد روابط بینالملل مدرسه مطالعات پیشرفته بینالمللی پال ایچ. نیتس در این دانشگاه در واشینگتن، دی.سی. بود.
سرانجام برژینسکی، در ۲۶ مه ۲۰۱۷، در بیمارستانی در ایالت ویرجینیای آمریکا پس از عمری سیاستگذاری و توطئهچینی در سن ۸۹ سالگی درگذشت.
▲ | برژینسکی و افغانستان |
زبیگنیف برژینسکی، اولین مقام آمریکایی بود که طرح حمایت از چریکهای اسلامگرای افغانستان را روی میز جیمی کارتر، رییس جمهور آمریکا در سال ۱۹۷۹ گذاشت و به او توصیه کرد افغانستان را به ویتنام شوروی تبدیل کند. باید افغانستان به میدان جنگی تبدیل میشد که خروج از آن ممکن نبود و باعث سرافکندگی شوروی میگردید و البته این برنامه تحقق یافت. او، در دههی ۸۰ میلادی، در کنار مجاهدین افغان قرار داشت. تجهیز نیروهای افغان علیه شوروی سابق برای خارجکردن اینکشور از افغانستان را میتوان از جمله مهمترین فعالیتهای وی در این دورهی ۴ ساله برشمرد. از اینرو، او با تاریخ چهار دههی اخیر افغانستان پیوند ناگسستنی دارد.
حملهی نظامی شوروی به افغانستان، در دسامبر ۱۹۷۹، بر وخامت روابط میان سایروس ونس و برژینسکی افزود. ونس بر این باور بود که برژینسکی با برقراری ارتباط میان معاهدهی منع تکثیر تسلیحات استراتژیک و فعالیتهای شوروی و افزایش انتقادات داخلی آمریکا از معاهده شماره دو منع تکثیر تسلیحات استراتژیک، برژنف را به حملهی نظامی علیه افغانستان، متقاعد کرده است. در مقابل برژینسکی بعدها اعلام کرد که وی تمام تلاش خود را برای صیانت از «استقلال» افغانستان بهکار گرفت اما مخالفتهای وزارت خارجه، اقدامات او را عقیم گذارد. یکی از کارگروههای افغانستان در شورای امنیت ملی گزارشات متعددی در مورد اوضاع نابسامان سال ۱۹۷۹ منتشر کرد، اما کارتر توجهی به آنها نکرد تا اینکه حمله شوروی تمام تصورات او را در مورد اوضاع و احوال منطقه بر هم زد. پس از این ماجرا بود که وی از تصویب معاهدهی شماره دو منع تکثیر تسلیحات استراتژیک صرفنظر کرد و سیاستهای ضد شوروی برژینسکی را در دستور کار قرار داد.
برژینسکی که به طراحی سیاستهایی سرسختانه علیه اتحادیه جماهیر شوروی شناخته میشد، در سال ۱۹۷۹ تلاشهای جدی را در جهت حمایت از گروه مجاهدین در پاکستان و افغانستان آغاز کرد. میلت بِردن در کتاب «دشمن اصلی» مینویسد که برژینسکی در سال ۱۹۸۰، با عقد قراردادی با ملک خالد، پادشاه عربستان سعودی، از او تعهد گرفت تا کمکهای آمریکا را بهدست افغانها برساند و اطمینان حاصل کرد که بیل کیسی در دولت ریگان همچنان انجام این قرارداد را پیگیری میکند.
▲ | آثار |
زبیگنیف برژینسکی آثار زیادی در زمینهی مسایل روابط بینالملل و بررسی سیاست شوروی و سیاست آمریکا پدید آورد، که مهمترین آثار او بهشرح زیر است:
- ناسیونالیسم روسو - شوروی، تز پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه مکگیل ۱۹۵۰
- تصفیه همیشگی: سیاست در توتالیتاریسم شوروی، کمبریج: انتشارات دانشگاه هاروارد (۱۹۵۶)
- بلوک شوروی: اتحاد و منازعه، (Soviet Bloc: Unity and Conflict) انتشارات دانشگاه هاروارد (۱۹۶۷)
- میان دو عصر: نقش آمریکا در عصر تکنترونیک، نیویورک: انتشارات وایکینگ (۱۹۷۰)
- قدرت و اصول: خاطرات مشاور امنیت ملی، ۱۹۸۱-۱۹۷۷، نیویورک: فارار، استراوس، گیروکس مارس (۱۹۸۳)
- نقشه بازی: چارچوبی ژئواستراتژیک برای راهبرد منازعه آمریکا - شوروی، بوستون: انتشارات آتلانتیک مانثلی (ژوئن ۱۹۸۶)
- شکست بزرگ: تولد و مرگ کمونیسم در قرن بیستم، نیویورک: پسران چارلز اسکریبنر (۱۹۸۹)
- خارج از کنترل: ناآرامی جهانی در آغاز قرن بیست و یکم، نیویورک: کولیر
- میز شطرنج بزرگ: اولویت آمریکا و ملزومات ژئواستراتژیک، نیویورک: بیسیک بوکس (اکتبر ۱۹۹۷)
- انتخاب: سلطه جهانی یا رهبری جهانی، بیسیک بوکس (مارس ۲۰۰۴)
- فرصت دوباره: رؤسای جمهور و بحران ابرقدرتی آمریکا، بیسیک بوکس (مارس ۲۰۰۷)
- آمریکا و جهان: گفتگویی در باب آینده سیاست خارجی آمریکا، بیسیک بوکس (سپتامبر ۲۰۰۸)
[▲] يادداشتها
[▲] پيوستها
...
[▲] پینوشتها
...
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□
□
□
□
[▲] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]
ردهها │ دیپلماسی │ چهرههای دیپلماسی آمریکا