فهرست مندرجاتانقلاب اکتبر و جنبش رهایی زن
خانواده و آزادی جنسی
- گفتمان تئوریک
- قوانین خانواده شوروی و اهداف آن
- تصویر زن نوین انقلابی
- زندگی کلکتیو: یک آلترناتیو کمونیستی یا پاسخی پراگماتیک
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[قبل] [بعد]
[↑] گفتمان تئوریک
مقولهی خانواده و رابطه جنسی آزاد بحث برانگیزترین مقولات در عرصه تساوی جنسی محسوب میشدند. مارکس و انگلس دربارهی خانواده در آثار مختلفی بحث کردهاند. گذشته، حال و آینده آن را مورد تحلیل قرار دادهاند. اما در مورد آینده خانواده، یعنی خانواده تحت سوسیالیسم و کمونیسم مباحث نمیتواند کاملاً روشن باشد. در چهارچوب تئوری مارکسیستی میتوان یک تحلیل شماتیک بهدست آورد و فرضیاتی را بر این مبنا استنتاج کرد، اما تحولات کنکرت در این عرصه را باید به شرایط واقعی و عینی سپرد. یک چیز، اما، روشن است: بهدنبال تغییر ساختار اقتصاد سیاسی جامعه، خانواده دستخوش تحولات جدی و عمیق خواهد شد. در نتیجه یک بحث داغ در مورد آینده خانواده، مناسبات میان زن و مرد و رابطه اولیأ و فرزندان، بهویژه در سالهای اولیه انقلاب درگرفت.
در میان تئوریسینهای بلشویک، برخی بر این نظر بودند که مانند دولت، خانواده نیز تحت کمونیسم از میان خواهد رفت. بهطور مثال بوخارین، کریلنکو، لوناچارسکی، تروتسکی و کولونتای در مقطعی بر این نظر تأکید داشتند. کولونتای نوشته است: «خانواده ضرورت خود را از دست میدهد. وجودش برای دولت ضروری نیست، زیرا اقتصاد خانگی دیگر برای دولت مفید نیست؛ اقتصاد خانگی کارگران زن را از کارهای مفید مولد دور میکند. خانواده ضرورتش را برای اعضای خانواده از دست میدهد، زیرا وظیفه دیگر خانواده، نگهداری و پرورش کودکان را جامعه تدریجاً بهعهده میگیرد. [بهعلاوه] مادر - کارگر دارای آگاهی اجتماعی به نقطهای میرسد که دیگر میان فرزند خود و فرزند دیگری تفاوت قایل نخواهد شد و میپذیرد که از این پس همه فرزندان ما، فرزندان روسیه کارگری کمونیست خواهند بود.»[۱]
کنت گیگر بر این نظر است که اکثر اعضای حزب نظر اسلپکوف، یک عضو با نفوذ تشکیلات حزب در لنینگراد را که در جزوهای با عنوان «خانواده و ساختمان سوسیالیسم» عنوان شده است را قبول داشتند:
«ایدئولوگهای بورژوا فکر میکنند که خانواده یک پدیده ابدی است و نه یک نهاد گذرا. آنها بر این تصور اند که مبنای خانواده رابطه جنسی است و این رابطه تا زمانی که دو جنس در قید حیات اند وجود خواهد داشت و از آنجا که زن و مرد تحت سرمایهداری و سوسیالیسم به یک شکل زندگی میکنند، پس موجودیت خانواده اجتنابناپذیر است. این یک تصور کاملاً اشتباه است. البته رابطه جنسی همواره وجود داشته و وجود خواهد داشت. اما این مساله هیچ ربطی به اجتنابناپذیری خانواده ندارد. بهترین مورخین فرهنگ موکدانه تثبیت کردهاند که در دورهی اولیه خانواده وجود نداشته است. ...
همانگونه که همراه ناپدید شدن طبقات و انحلال تضاد طبقاتی، دولت ناپدید میشود، بههمانگونه همراه با تحکیم اقتصاد سوسیالیستی و رشد مناسبات سوسیالیستی، خانواده زوال مییابد... [تا آنزمان] ما نباید خود را در خانواده محبوس کنیم، بلکه باید از پوسته خانواده بیرون بیاییم و وارد جامعه سوسیالیستی شویم. خانواده شورایی معاصر تخت پرشی است که باید از آن به آینده بپریم. همواره بکوشیم که کلیت خانواده را به نهادهای عمومی منتقل کنیم.»[٢]
[↑] قوانین خانواده شوروی و اهداف آن
اولین قوانین خانواده شوروی بهروشنی نظر انتقادی بلشویکها نسبت به نهاد خانواده را بیان میکند. تا آنجا که به موقعیت زن و کودک مربوط میشد، خانواده کانون استثمار، سرکوب و تحقیر محسوب میشد. از نظر بلشویسم، تمام انرژی، وقت و احساس تعهد زن وقف خانواده میشد. بهعلاوه، خانواده یک نهاد محافظهکار بود که ارزشهای سنتی و عقبمانده را در خود حمل میکرد. از نظر بوخارین خانواده «محافظهکارترین سنگر نکبت نظم کهن بود.» کومسومول (اتحاد کمونیست جوان) در برنامه مصوب ۱۹٢٠ خود «محافظهکاری اولیأ» را در کنار «نفوذ کشیشان و کولاکها» بهعنوان فاکتورهای مانع توسعه پیشروی جوانان از منشأ دهقان قرار داد.[٣]
محافظهکاری خانواده بهخصوص در رابطه با موقعیت زنان پدیدار میشد. لذا برای ایجاد تغییرات پایهای در موقعیت زنان ضروری بود که خانواده موجود متحول شود. قوانین اولیه شوروی با این هدف تصویب شد. تضعیف پیوندهای مذهبی، اقتصادی و حقوقی خانواده هدف اصلی قوانین بود. قوانین خانواده تغییر نقش خانواده و جایگاه زن در آن را مدنظر داشت. لغو حق ارثگذاری و اضمحلال نقش اقتصادی مولد خانواده موجب تضعیف پایه اقتصادی خانواده میشد. بهعلاوه اجتماعی کردن خدمات خانگی و نگهداری و پرورش کودکان نقش اصلی خانواده را متزلزل میکرد. این تحولات بهنوبهی خود زنان را آزاد میکرد تا در در زندگی وسیعتر اجتماعی و اقتصادی نقش بازی کنند و نقش ایدئولوژیک خانواده در حفظ ارزشهای سنتی که مانع تولد زن نوین بود را متزلزل میساخت.
تغییر مناسبات قدرت درون خانواده یک هدف دیگر بود. قانون از طریق تعیین حقوق و وظایف برابر برای مادر و پدر، با اعطای مسئولیتهای اقتصادی جدید به زنان و تصویب اقدامات بهمنظور تسهیل تحقق حقوق جدید کوشید ازدواج بهدلایل اقتصادی را مضمحل کند. موقعیت برتر مرد بهعنوان «سرپرست خانواده» به مصاف طلبیده شد. تثبیت ازدواج مدنی و بهرسمیتشناسی قانونی صرفاً ازدواجهای مدنی، آسان کردن قانون طلاق و اعطای حق طلاق به زوجین یک ضربه مهم به مذهب بود. همچنین کمپینهایی علیه کتک زدن زن و تنبیه بدنی کودکان سازمان داده شد. ضمناً آزمایشهایی برای یافتن متدهای پیشرو آموزشی در دستور گذاشته شد.
خصلت انقلابی و رهایی بخش قوانین خانواده شوروی غیرقابل بحث است، بهویژه با در نظر گرفتن دورهای که این قوانین تصویب شد. این یک واقعیت است که این قوانین همانگونه که ای اچ کار، مورخ سرشناس شوروی عنوان کرده است، قوانین سوسیالیستی نبودند: «بهاجرأ درآمدن قوانین دوره اول حکومت شورایی در مورد ازدواج و خانواده، مانند قوانین اولیه اقتصادی مشخصاً ماهیت سوسیالیستی نداشتند و طبق نظرات بورژوا رادیکال در بسیاری کشورهای غربی هم قابل تأیید بودند.» از نظر تئوریک این بحث درست است. اما در عمل هیچ کشور غربی نزدیک به یک قرن پس از انقلاب اکتبر، تمام این قوانین را در کلیتش بهتصویب نرسانده است. زیرا نهاد خانواده در شکل کنونیاش رابطه تنگاتنگی با نهاد مالکیت خصوصی چه از نظر اقتصادی و چه ایدئولوژیک دارد. دولت کارگری موفق به تصویب چنین قوانینی شد، زیرا به اضمحلال و نابودی کلیت نظام بورژوایی کمر بسته بود.
[↑] تصویر زن نوین انقلابی
ادبیات هر دورهای یکی از بهترین منابع برای درک روندهای جدید، شکلگیری اخلاقیات و ارزشهای نوین است. یک وجه فرهنگ نوین در حال تولد و شکل گیری تلاش برای تعیین خصوصیات زن انقلابی نوین بود. تعریف زنانگی در فرهنگ انقلابی تغییر کرد. «نویسندگان دوره اولیه شوروی برای به تصویر کشیدن زن قهرمان نوین با رد تصویر رومانتیک ویکتورین ظرافت و شکنندگی زنانه و زن خانواده طبقه متوسط (که بههر صورت از فرهنگ زن دهقان روسی کاملاً بیگانه بود) به سنن پرولتری رجوع کردند. این قهرمان یک زن قوی و مستقل و متعهد بود که علائق شخصیاش را تابع شرکت فعال در زندگی اقتصادی و اجتماعی میکرد.»[۴] یک اثر معروف این دوره رمان «سیمان» نوشته فیودور گلدکوف است که این زن جدید انقلابی را در قالب شخصیت زن داستان بهتصویر میکشد. داشا چومالوا، زمانیکه شوهرش در ارتش سرخ در جنگ داخلی میجنگید با ژنوتدل در ارتباط قرار میگیرد، ازدواج و بالاخره زندگی بچهاش را قربانی تلاش برای دستیابی به اهداف انقلابی میکند. داشا به سمبل زن نوین کمونیست بدل میشود.
تساوی جنسی برای بسیاری از کمونیستهای این دوره بهمعنای نقش یکسان زن و مرد بود، بجز بارداری که بهناگزیر وظیفه زن باقی میماند، سایر فونکسیونهای اجتماعی و خانوادگی میبایست یکسان باشد. برای تثبیت این نقش یکسان، اجتماعی کردن وظایف خانگی و نگهداری و پرورش کودکان یک امر واجب محسوب میشد. نزد کمونیستهای این دوره این مساله از چنان اهمیتی برخوردار بود که کولونتای «جدایی آشپزخانه از ازدواج» را تبلیغ میکرد. از نظر او این مساله از اهمیتی یکسان با جدایی کلیسا از دولت برخوردار بود. «در تاریخ زنان، جدایی آشپزخانه و ازدواج یک رفرم عظیم است که بههیچوجه از جدایی کلیسا از دولت کم اهمیتتر نیست.»[۵]
[↑] زندگی کلکتیو: یک آلترناتیو کمونیستی یا پاسخی پراگماتیک
مقولهی زندگی کلکتیو، مقولهای بحث برانگیز در جنبش کمونیستی وقت بود. امر اجتماعی کردن وظایف خانگی و جایگاه آن در آزادی زنان و برابری زن و مرد اولینبار توسط انگلس طرح شد. پس از انقلاب اکتبر بحث حول این مساله و تلاش برای پیاده کردن آن به یک مساله مهم دولت شورایی و یک اولویت ژنوتدل بدل شد. در دوره جنگ داخلی، زندگی کلکتیو بهطور مثال مسکن اشتراکی، غذاخوریهای عمومی و غیره در شهرهای بزرگ بسیار وسیع و محبوب شد. بهطور نمونه در سالهای ۱۹۱۹-٢٠ ، ۹٠٪ مردم سنت پطرزبورگ و ٦٠٪ مردم مسکو بهطور روتین از غذاخوریهای عمومی استفاده میکردند. در ۱۹٢٠، ۱٢ میلیون نفر در کانتینهای عمومی غذا میخوردند. در همین سال ۴٠٪ مسکن در مسکو اشتراکی بود که از «میزان کافی» برق و آب لولهکشی برخوردار بود. لباسشویی یا توسط رختشویان مزدبگیر انجام میشد و یا یک رختشویی مرکزی در محل وجود داشت. در اکثر این خانههای اشتراکی یک آشپزخانه اشتراکی و مهد کودک یا زمین بازی وجود داشت. طبق نظر کولونتای، بهویژه در شهرهای بزرگ مردم زندگی به روش اشتراکی را ترجیح میدادند. اما پس از دورهای که به کمونیسم جنگی معروف شده، زندگی اشتراکی رو به افول گذاشت.
نمیتوان بهراحتی قضاوت کرد که آیا در چند سال اولیه سیستم شورایی، روش اشتراکی زندگی از شرایط اضطراری زمان، جنگ داخلی، کمبود، قحطی و غیره سرچشمه گرفته بود یا از جستجوی انقلابی برای یک روش نوین زندگی، یا هر دو عامل ناشی میشد. در این زمینه دو نظر موجود است: یکی توسعه زندگی اشتراکی توسط دولت را راهی برای مقابله با کمبودها و مشقات دوره جنگ داخلی میداند؛ بهطور نمونه، پروبراژنسکی نوشته است که دلیل محبوبیت تسهیلات اشتراکی کمبود مواد غذایی و انرژی بود. ای اچ کار در این زمینه برخوردی بدبینانهتر ابراز میکند: «در این وجه کمونیسم جنگی، همچون سایر وجوه، اعتقادات به یاری طلبیده شده بود تا ثابت شود که آنچه در شرایط اضطراری جنگ انجام میگرفت عین اصول والای برنامه سوسیالیستی است.»
همانگونه که در بالا اشاره شد، ایدهی اجتماعی کردن کارخانگی و نگهداری و پرورش کودکان در کلاسیکهای مارکسیستی طرح شده و بهعنوان یک روش عالیتر زندگی و برای آزادی و برابری زنان ضروری اعلام شده بود. لنین بارها در سخنرانی یا نوشتههایش از اجتماعی کردن وظایف خانگی بهعنوان یک اقدام ضروری دفاع کرده بود. رهبری ژنوتدل همگی از مدافعین سرسخت این روش بودند. در نتیجه اعلام اینکه «اعتقادات به یاری طلبیده شده بود تا ثابت شود آنچه در شرایط اضطراری جنگ انجام میگرفت، عین اصول والای برنامه سوسیالیستی است.» نه فقط بدبینانه، بلکه مغرضانه است. شکی نیست که نیاز مقطع در شتاب بخشیدن به این پروزه موثر بوده است. اما پروژه اجتماعی کردن بسیار پیش از انقلاب اکتبر ترویج میشد. نقل قولی از لنین برای روشن شدن بحث مفید است:
«علیرغم کلیه قوانین رهایی بخش، زنان هنوز برده خانگیاند. زیرا کارهای خًرد زنان را تحقیر، تحمیق و خورد میکند. آنها را به آشپزخانه و گهواره زنجیر میکند و انرژی کاریشان را در یک کار گِل غیر مولد، خرد، اعصاب داغان کن و کسالتآور بههدر میرود. رهایی واقعی زنان، کمونیسم واقعی فقط در مکان و زمانی آغاز میشود که یک مبارزه همهجانبه (توسط پرولتاریایی که قدرت دولتی را اعمال میکند) علیه این خانهداری خرد سازمان یابد و انتقال آن به اقتصاد سوسیالیستی در مقیاس بزرگ انجام گیرد.
آیا ما در عمل بهانداره کافی به این مساله توجه میکنیم، مسالهای که هر کمونیستی در تئوری آن را ضروری میداند؟ البته که نه. آیا ما از این جوانههای کمونیسم که فیالحال در فضا موجودند، بهاندازه کافی حفاظت میکنیم؟ باز هم پاسخ منفی است. موسسات غذاخوری عمومی، مهد کودک و کودکستان، در اینها نمونههایی از این جوانهها را میبینیم؛ در اینها ما ابزار ساده و روزمرهای که قادر به رهایی واقعی زنان هستند، عدم تساوی آنها با مردان را در زندگی عمومی و تولید اجتماعی واقعاً کاهش میدهد یا از میان میبرد. ... اما ما از این جوانههای جدید، آنطور که باید محافظت نمیکنیم.»[٦]
کولونتای مدافع پرو پا قرص زندگی اشتراکی بود. از نظر او این روش زندگی برای آزادی زنان اجتنابناپذیر بود. در نظر کولونتای بدون زندگی اشتراکی، بدون اجتماعی کردن کارخانگی و نگهداری و پرورش کودکان، هیچ صحبتی از تساوی زنان نمیتوانست در میان باشد. زندگی اشتراکی نه تنها یک روش منطقی تر زندگی محسوب میشد، بلکه همچنین یک روش عالیتر زندگی بود. در واقع کلیت ژنوتدل قاطعانه از توسعه سریع و در مقیاس وسیع تسهیلات زندگی اشتراکی دفاع میکردند. این توسعه نه تنها آزادی زن را به ارمغان میآورد، بلکه همچنین یک روش عالیتر نگهداری و پرورش کودکان جامعه کمونیستی است. در واقع نزد تمام رهبران و تئوریسینهای بلشویک، زندگی اشتراکی و تاسیس تسهیلات زندگی اشتراکی بخش غیرقابل انفکاک کمونیسم محسوب میشد.
بنابراین، در دروه کمونیسم جنگی، زمانیکه «شرایط اضطراری جنگ» کاربست فوری چنین اقداماتی را ضروری ساخت، آمادگی ایدئولوژیک همراه با پذیرش جامعه که این روش استاندارد عالیتری است، توسعه سریع تسهیلات اشتراکی را امکانپذیر کرد. مساله اینجاست که در این دوره دو عامل در گسترش محبوبیت زندگی اشتراکی موثر بود: خواست آگاهانه برای ایجاد این خدمات بهعنوان یک روش بهتر و عالیتر زندگی بهعلاوه مشکلات و مشقات زندگی تحت جنگ داخلی.
اما پس از سپری شدن دوره کمونیسم جنگی و با آغاز دورهای که به نپ معروف است، این خدمات کاهش یافتند. اعلام شده که کیفیت ضعیف آنها در افول آنها موثر بوده است. قطعاً یک عامل دیگر هم در این افول نقش داشته است، مشکلات اقتصادیای که دولت با آن دست و پنجه نرم میکرد باعث شده بود که برنامه رفاه اجتماعی محدود شود. ولی دولت دیگر هیچگاه با هیجان و حرارت اولیه از این روش و خدمات دفاع نکرد. در واقع در دهه بعدی ارزشهای سنتی خانواده تقدیس شدند. از زمان اعلام اولین برنامه پنج ساله، تنها جنبه تسهیلات اشتراکی که وسیعاً گسترش یافت، شبکه تأسیسات نگهداری کودکان بود.
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- نقل شده در: ای اچ کار، سوسیالیسم در یک کشور، ج ١، ص ٣١
[٢]- نقل شده در: کنت گیگر، خانواده در روسیه شوروی، صص ۴۴-۴۵.
[٣]- نقل شده در: ای اچ کار، ص ٣٠.
[۴]- گیل وارشاوسکی لاپیدوس، «تساوی جنسی در سیاستهای شوروی» در زنان در شوروی، ص ٨۴
[۵]- آلکساندرا کولونتای، "La dictature du prletariat: le changemet revolutionnaire"
[٦]- لنین، مجموعه آثار، ج ٢۹، صص ۴٢۹-٣٠
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ آذر ماجدی، انقلاب اکتبر و جنبش رهایی زن - ۶ خانواده و آزادی جنسی (بخش اول)، وبسایت ایرانیان: ١۲ ژانویه ۲۰١۴