|
حقایقی دربارۀ انتخابات ۱٣۹٣
یا ارگ یا مرگ
اشاره: نوشتار زیر، بیانگر دیدگاه یکی از اعضای ارشد تیم «تحول و تداوم» است. روزنامۀ جامعۀ باز، این نوشتار را به فراخور اهمیتی که دارد و اینکه منطق تحلیلی آن، بیانگر دیدگاه طیف وسیعی از حامیان تیم «تحول و تداوم» است، نشر کرده است. طبیعی است که حق نقد این نوشته یا دفاعیۀ تیم «اصلاحات و همگرایی» محفوظ است. این مقاله که حاوی دیدگاه مشخص، با اصول نقد و عاری از توهین و ادبیات خشونت است، در دانشنامۀ آریانا نیز باز نشر شد.
▲ | یا ارگ یا مرگ |
صدای قدرتجویانۀ معترضان تیم همگرایی نمایانگر سرکشی این گروه از قانون، سرکشی از حاکمیت قانون و مردمسالاری است. در اصول دموکراسی، قطع نظر از سلیقههای گروهی تیم همگرایی، عرف جهانی این است که کمیسیون مستقل انتخابات اعلام نتایج را انجام داده است و یکی از نامزدان را رییسجمهور معرفی میکند؛ اما در عرف خشونت، گروه خاص، خود را مافوق قانون شمرده قانون را بهدست گرفته و با شعارهای تئوریک شاعرانۀشان راجع به منافع مردم بیرون از مرزهای قانون زورگویی میکنند و در نهایت این گروه سلطهجو در عدم اصول دموکراسی، ایشان را برندۀ قدرت اعلان کرده خواهان ترویج عرف خشونت در میان مردم با حرکات زورگویانه میگردند که در نتیجه، قدرتی که از آن بهوجود خواهد آمد، قدرت افراطگری و دیکتاتوری خواهد بود که حافظۀ تاریخی ما چنین گذشتهها را به اشکال مختلفی تجربه کرده است.
ریختن مردم در جادهها در اعتراض به تقلب یک امر خیلی بهجا و ارزنده است، اما متأسفانه بیرونشدن این گروه، نه نمایندگی از ملت میکند و نه خواستهها و آواز مردم (مبارزه علیه تقلب) را انعکاس میدهد، بلکه بیرونشدن آنها ممثل تقاضای غیرقانونی تیم همگرایی (ما برندهایم!) که به هرقیمتی خواهان گرفتن قدرتاند، میباشد؛ چون ایشان قدرت را اجازۀ فلتر (تصفیه) نداده خواهان فلجسازی ماشینهای تصفیۀ قدرت در پروسة دموکراسیسازی (کمیسیونهای مستقل انتخابات و شکایات انتخاباتی)اند. تیم همگرایی در پشت دروازۀ ارگ حق مالکیت آنجا را ادعا کرده هشدار دادند و با نقض حقوق میلیونها اتباع دیگر این کشور که در روز انتخابات رأی دادهاند و زعیم ملی را انتخاب کردهاند، جهت منافع و سلیقۀ گروه خود، رییسجمهور اعلان میکنند.
▲ | تأثیرات این اعتراضات |
بهجا میدانم راجع به تأثیرات این صداهای بیتأثیر سلطهجویانه اندکی بیشتر تبصره کنم.
گفته میشود افغانستان تقریباً بین ٢۵-٣٠ میلیون نفوس دارد که از این جمله برای ١۵-٢٠ میلیون آن کارت رأیدهی توزیع شده است و در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری ١٣٩٣ نظر به آمار رسمی ارائهشده توسط کمیسیون مستقل انتخابات، بین ٧-٨ میلیون تن در سراسر کشور رأی دادهاند.
اما نقطۀ قابل عطف اینجاست که تیم محترم اصلاحات با همگرایی غیرقانونیشان تظاهراتی غیردموکراتیک را در سه ولایت به شمول پایتخت به خاطر نمایش زورگویی و تمرین کودتا به راه انداختند که بدون تردید، نمیتواند اثری در نتایج انتخابات وارد کند. بهطور نمونه، از بین همایشی که در سه ولایت (بادغیس تقریباً ۶٠٠ نفر، بلخ ١٢٠٠ نفر و در کابل در حدود ١۵٠٠٠-١٧٠٠٠ تن اشتراککننده) بهوقوع پیوست، گستردهترین آن را که در کابل با زحمات بیکران و موجودیت فزیکی رهبران محترم تیم همگرایی صورت گرفت، مورد بحث قرار دهم.
در کابل تقریباً در حدود ۵ میلیون تن سکونت دارند و از این آمار تقریباً ۸۰۰۰۰۰ آن رأی دادهاند و با سخاوت آمار میخواهم بگویم که تقریباً ١۵٠٠٠-١٧٠٠٠ تن از هواداران تیم همگرایی که تعداد قابل ملاحظۀشانرا شهروندان بیرونی و غیرواجد شرایط رأیدهی از لحاظ سنی تشکیل میدادند، روز جمعه روی سرکها و خیابانهای شهر کابل ریختند. حال در این صورت آیا ١۵–١٧ هزار هواداران همگرایی میتوانند حق تخمیناً ۵ میلیون کابلی را سلب کرده بر آرای ۸۰۰۰۰۰ شهروندان کابل که در پروسۀ ملی انتخابات جهت انتخاب سیاسی سهم گرفتند، تأثیرات به وجود آورد؟ اصلاً نه!
قطع نظر از اینکه آمار معترضان محترم همگرایی در سه ولایت مزبور حتا نفوس کوچکترین ولایت این کشور را نمیتواند تشکیل دهد.
نکتۀ دیگر اینکه این معترضان خلاف قانون با الفاظ خشونتبار صدا بلند میکردند و شعار میدادند. شاید تعداد زیادی از معترضان نظر به جبر زمان ناخودآگاه و احساساتی، اما با مهندسی کتلههای کوچک شعارهای ضد دموکراسی، ضد صلح و ضد قانونمداری را سر میدادند که در نتیجۀ فریادهای غیرمسئولانۀ تیم همگرایی، این گروه خواهان حاکم ساختن قدرت سهدهه جنگ شدند. شاید بیشتر جوانانی که در این گروه بودند، با احساس پاکشان به سوی صدای طبلی که راه آیندۀشان را به ترکستان میبرد، میرفتند؛ زیرا نسل ٢۵ سالۀ امروز ما که در زمان رژیم پیشین (طالبان) ۵ ساله و در ختم آن قدرت بعد از ٧ سال به سن ١٢سالگی رسیده بودند، حالا با ١٣ سال دموکراسی، ٢۵ سالهاند و این نسل تنها رژیم گذشته را با دردهایش و دموکراسی را با نواقص آن میدانند، اما اینکه چه ضعف حکومتداری سبب شد تا آن رژیم در کشور ما پیاده شود، مقاومت مرزهای کشور ما را از بین برده عناصر بیگانگان در کشور ما جا گیرد، این موضوع بهندرت از سوی تعداد کمی از جوانان تحلیل و بررسی میشود. علاوه بر این، یک افغانی که در زمان ورود دموکراسی در سال ۲۰۰۱، ۵ ساله بود، حالا در سن ١٨سالگی قرار دارد و این نسل دموکراسی تا اندازهای تعریف بحرانسازی را تجربه نکرده و نمیدانند، اما با احساسات پاک خود گرفتار بازیهای فرسوده و کهنهای میشوند که نتیجهاش را درست نمیدانند تا اینکه تجربه کنند؛ اما قطع نظر از اینکه چه تعداد از نسل جوان ما به چه میزان از گذشته تحلیل دارند، خرابیهای کابل حافظهاش را نباخته است، پس کابل و شهروندان کابل و تمام ولایات افغانستان تاریخ زندهای از سهدهه جنگاند و فراتر از طالبان و دموکراسی حافظه دارند، بنابرآن، این ملت، ضعف مقاومتش را و از بین رفتن نهادهای حکومتیاش را به خاطر قدرت هیچ سیاسیهایی در این زمان مردمسالاری، قربانی نمیکنند و تصمیم این ملت در راستای امضای توافقنامۀ امنیتی کابلـواشنگتن در لویهجرگه عنعنوی، بزرگترین مصداق این ادعاست.
جالب اینکه تیم همگرایی بیخبراز تاریخ جنگی کشور ما، ادعای حکومتداری سالم را در سطح عالی و مطابق با معیارهای غربی که صدها سال عمر دارد، دارند و در غیر آن حوصلهمندی ساختن و رشد آنرا در سیاستشان نمیپذیرند. در ضمن، این تیم، نهادهای نوپای ١٣سالۀ دموکراتیک را به جرم آوردن مردمسالاری و اصولگرایی محکوم به جرم فرد (جرم یک عمل شخصی است تعقیب،گرفتاری یا توقف متهم و تطبیق جزا بر او به شخص دیگری سرایت نمیکند (مادۀ ٢۶ قانون اساسی افغانستان)) کرده تفکیک شخص حکمی و حقوقی را کاملاً از سیاستشان حذف کرده، خلاف قانون اساسی سرایت جرم را نهتنها از فرد به فرد بل به نهاد نیز جایز میدانند. در نتیجۀ این افکار و پالیسی فراقانونی تیم محترم همگرایی، نهادهای دموکراتیک، بهخصوص کمیسیونهایی که با چالشهای بسیار، وظیفۀ تصفیۀ قدرت را از خونریزی دهههای گذشته به رنگریزی امروز مبدل کردهاند، مجرمان ۳ دهه جنگ شناخته شده از سوی این تیم در این انتخابات به مرگ محکوم شدهاند.
اما این تیم بیخبر از اینکه چنین فضایی امن و آزادی برای درد باختن و ماتمسرای قدرتشان مبین قدرت دموکراسی و نهادهاییاند که ایشان به آنها شعارهای خشونتآمیزی چون «مرگ باد» و «نابودی» را روا میدارند.
اما مهندسان قدرت همگرایی ما باید بدانند که مردم بههیچ صورت اینگونه ژستهای خشونتزا را که زخم و اضطراب جنگهای داخلی گذشته را در ذهن آنها دوباره بیدار سازد، نمیپذیرند و فرصت تکرار تاریخ را نمیدهند!
▲ | آیا این حرکات، مدنی نامیده میشود؟ |
مادۀ ٣٦ قانون اساسی افغانستان، اتباع کشور را حق تظاهرات برای تأمین مقاصد جایز و صلحآمیزشان بدون حمل سلاح را داده است که در هیاهوی روز جمعه این نکات جداً نقض شد.
نخست تلویزیون نور با پخش آهنگی که مردم را تحریک به خشونت میکرد و عملاً از گرفتن سلاح نام میبرد، صریحاً این ماده را نقض کرده است (مطلع آهنگ: دشمن تو تانگ دارد از تو تفنگ است).
بیایید فرض کنیم که اگر در مقابل این گروه پرهلهلۀ زورگو در یک سرک کابل شهروندی کابلی از تیم تحول با چهرۀ شناختهشده مقابل میشد، چه واقع میشد؟
تقاضاهای خلاف قانون و شعارهای کودتایی و نفرتزای تیم همگرایی روز جمعه مردم را تحریک به خشونت میکرد. چند نمونه از شعارهای تیم همگرایی که نمایندگی از حرکت مدنی، افکار حکومتداری و ساختن نه بل نمایانگر خشونت و از بین بردن دموکراسیاند، یاد میکنم:
-
- مرگ به کمیسیون مستقل انتخابات
- مرگ به ارگ!
- مرگ به ارگنشینان!
- ارگ باید تخلیه شود و بهطور مسالمتآمیز به داکتر عبدالله تسلیم گردد.
- یا ارگ یا مرگ!
- رییسجمهور ما داکترعبدالله است، به هیچچیز دیگری قناعت نداریم!
- ما برنده بودیم، برنده هستیم و برنده خواهیم بود!
- مرگ به اشرفغنی احمدزی!
این تقاضاهای غیرقانونی و سلیقهجویانه، انتهای تحرک نفرت را در سرزمینی که نهتنها بیش از ٣ دهه جنگ را پشت سر گذاشته بل همیناکنون در حال جنگ بوده و مردم هرروز خون را در مقابل چشمانشان میبینند، میکارد. پس با صراحت لهجه میتوان گفت که تظاهرات اخیر مدنی بوده نمیتواند!
به بازی گرفتن احساسات مردم در این نمایشهای سلطهجویانه با شعارهایی که به دلیل اصلنبودنش هیچگاه نتوانست وارد مناظره گردد، از یک طرف و از طرف دیگر، نادیدهگرفتن نهادهای قانونی با بهانۀ چالشهای اجتماعی نیروی کاذب به مهندسان زورگوی قدرت داده که در نتیجه «تظاهرات» چنین وانمود کنند که میتوانند با شدتبخشیدن آتش احساسات مردم، جنگهای داخلی را دوباره بر افغانستان حاکم سازند تا باشد که به وسیلۀ چنین فشاری یا رییسجمهور «ارگ باید تخلیه شود و بهطور مسالمتآمیز به داکتر عبدالله تسلیم گردد» یا کمیسیونهای مستقل انتخابات «رییسجمهور ما داکتر عبدالله است، به هیچچیز دیگری قناعت نداریم» را وادار به تسلیم قدرت به تیم همگرایی کند؛ اما خوشبختانه قدرت دموکراسی و مردمسالاری فراتر از نمایشهای زورگویانه است.
گرفتن قدرت با چنین هشدارهایی و محاصرهکردن ارگ از سوی رهبری تیم همگرایی و سردادن شعار های غیردموکراتیک (ارگ باید تخلیه شود و بهطور مسالمتآمیز به داکتر عبدالله تسلیم گردد) مبین این واقعیت است که تیم همگرایی جز از رسیدن به قدرت مطلقه به هیچچیز دیگری قناعت ندارند. بالأخره با بهانههای کمبودی و ضعف در نهادهای دموکراتیک به هرقیمت آمادۀ حمله و گرفتن قدرتاند و بس! اینجا مهندسان همگرایی ما بر دموکراسی منت میگذارند که از واژۀ «مسالمتآمیز» استفاده کرده هشدار خود را مدنی ساختهاند. این مانند آن است که یک انگشت که با علامه (۱) اخطار میدهد، (۴) انگشت دیگر به سوی هشداردهنده میآید؛ اما متأسفانه اشتیاق قدرت، چشم بینایی در آن چهار انگشت نمانده است.
واقعاً روز جمعه بزرگترین نمایش از اعتراضات تیم همگرایی را شاهد بودیم چونکه از این بیشتر برایشان امکانپذیر نبود. در تظاهرات دور قبل آنها، مردم صلحجوی افغانستان نخواستند که به جادهها بیرون شده هم خود، هم ملت جنگدیده را اذیت کنند؛ اما اینبار رهبران این تیم برای امتیازگیری و ایجاد اضطراب و ترس در ذهن مردم خود بیرون آمده از آخرین ضربههای قدرتشان استفاده کردند و روز را هم روز جمعه انتخاب کردند تا باشد در این رخصتی عمومی ١۵٠٠٠-١٧٠٠٠ تن را از مسجدها با شعارهای جنگی و احساساتیشان بیرون بکشانند. اما یکبار دیگر باید گفت که اینجا مردم حاکماند، نه یک گروه خاص!
▲ | پیشنهادها: |
رهبران این کشور جنگدیده نباید فرهنگ خشونت را با الفاظ نفرتزا در قالب دموکراسی پیاده کنند؛ بل با الفاظ صلحپرورشان باید الگوساز فرهنگ دموکراتیک که همانا فرهنگ همزیستی، همدیگرپذیری، ساختن و پیشرفتن است، باشند، نه به بنبست کشانیدن و عقببردن مردم!
تیم محترم همگرایی:
بهخاطر دید بزرگ رهبری و ادعای زعامت باید کمیسیونها را بهصورت نهادهای یکبار مصرف ندیده، اجازۀ رشد و پیشرفت آنها را در سرزمین جنگزده و خونریز جهت ارزش و پاسداری از خون افغانهای شهید این پروسه و انگشتانی که بهخاطر رنگ کمیسیون با رنگ خونشان حلال شدند، داده و به پروسه احترام بگذارند.
شما با وصف اینکه نظر به کاستیهای دموکراسی نوپا نتوانستید اپوزیسیون را قوی و روشن تعریف کنید، موجودیت شما در صحنۀ سیاست برای توازنبخشیدن به فضای پرچالش سیاسی کشور ما غنیمت بوده و در بسا موارد قابل توجه است، پس این تفکیکی که بین شما و اپوزیسون مسلح (طالبان) دولت وجود دارد را حفظ کرده به جای کمیسیون سمع شکایات انتخاباتی و قوۀ قضا، محکمۀ صحرایی نیافرینید.
به مردم در هردو حالت باید اطمینان دهید که اگر در حکومت هستید یا اپوزیسیون، نه اینکه خشونت میکارید بلکه در هردو حالت دموکراتپرورید، نه خشونتپرور!
تیم تحول و تداوم که شریک شما در این پروسه است، در داخل کمیسیونها در انتظار حضور شماست، با وصف اینکه پروسه بهصورت عادی پیش میرود؛ اما حضور شما در کمیسیون، تعهد شما را به دموکراسی نشان میدهد. در ضمن هردو تیم با تعریف جدیدی از سیاست، داخل صحنۀ گرفتن قدرت شدهاند و آن اینکه با هم دشمن نیستند، بلکه مبنی بر دیدگاه و برنامه تقسیم شدهاند که حتا در نتیجۀ بازی نیز با هم شرکا باقی مانده یکی حکومت خواهد کرد و دیگری آپوزیسیون خواهد بود.
[▲] يادداشتها
[▲] پینوشتها
بشیر یاوری، یا ارگ یا مرگ، روزنامه جامعۀ باز، سهشنبه ۱٠ سرطان ۱٣۹٣
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت روزنامۀ جامعۀ باز