|
جزیرةالعرب
جزیرةالعرب (= اَرضُالعرب یا شبه جزیره عربستان)، پهناورترین شبهجزیره جهان، واقع در جنوبغربی آسیا. این شبه جزیره میان آبهای خلیج فارس، دریاهای عمان و عرب در مشرق، اقیانوس هند و خلیج عدن در جنوب و دریای سرخ در مغرب قرار دارد و بهسبب محاصره با دریاها و رودها - از جمله فرات در قسمت شمالی آن - که شبهجزیره را تقریباً بهصورت جزیره در آورده است، اکثر جغرافیانویسان و مورخان قدیم و جدید آن را جزیرةالعرب نامیدهاند.[۱]
جزیرةالعرب (یا شبه جزیره عربستان)
در باره حد شمالی آن اختلاف هست. بهنظر ابنحائک و یاقوت، این سرزمین از شمال هم با آب محصور است و بههمین دلیل آنجا را جزیره نامیدهاند. آنها فرات را مرز شمالی جزیرةالعرب ذکر کرده و نوشتهاند فرات از سرزمین روم سرچشمه میگیرد و در منطقه قِنَّسرین جریان مییابد و به جزیره و سواد عراق میرسد و سپس در ناحیه بصره و اُبُلَّه به دریا میپیوندد و تا آبادان ادامه مییابد و بدینترتیب مرز شمالی جزیرةالعرب را تشکیل میدهد.[٢]
در گزارشهای دیگر، شمال جزیرةالعرب بهصورت خطی فرضی ذکر شده که از شهر غَزّه در فلسطین آغاز میشود و پس از عبور از دمشق و فرات، به خلیج فارس منتهی میگردد[٣] یا بهصورت خطی فرضی در شمال سوریه و عراق است که با امتداد آن، هلال خصیب جزو جزیرةالعرب میشود[۴]. کحّاله نیز حد شمالی جزیرةالعرب را شهر رَقّه در سوریه دانسته است[۵]. همچنین، مرز شمالی جزیرةالعرب را - که بخش اصلی شبهجزیره را شامل میشود - میتوان خط فرضی دیگری دانست که از خلیج عَقَبه تا مصبّ اروندرود در خلیج فارس امتداد دارد[٦]. در این قسمت بخشهایی از کشورهای اردن و عراق قرار میگیرد. همچنین گاهی شبهجزیره سینا نیز جزو جزیرةالعرب و در قسمت شمالی آن ذکر میشود[٧].
جزیرةالعرب مشتمل است بر این کشورها: عربستان سعودی با ۲۱،٦۰۰،۰۰۰ تن جمعیت، یمن با ۱۸،۱۰۰،۰۰۰ تن جمعیت در جنوب، عمان با ۲،۵۰۰،۰۰۰ تن جمعیت در مشرق، امارات متحده عربی با ۲،۴۰۰،۰۰۰ تن جمعیت در مشرق، کویت با ۲،۰۰۰،۰۰۰ تن جمعیت در شمال و قطر با ۵۹۹،۰۰۰ تن جمعیت[٨] در ساحل جنوبی خلیج فارس[۹]. تعیین مساحت دقیق جزیرةالعرب، با توجه به تفاوتهای مرز شمالی آن، اندکی مشکل است، با اینحال مساحت ۲،۵۹۰،۰۰۰ کیلومترمربع برای این سرزمین، که حدود ۴۵ درصد آن را کشور عربستان سعودی دربرگرفته، پذیرفتنی است[۱٠]. کشور بحرین از نظر طبیعی جزو جزیرةالعرب نیست؛ با اینحال، در منابع گاهی بخشی از آن معرفی شده است[۱۱] که با بحرین کنونی متفاوت است[۱٢]. طول (شمالی - جنوبی) جزیرةالعرب بیش از ۲،۵۰۰ کیلومتر و عرض آن بیش از ۲،۰۰۰ کیلومتر و اکثر این سرزمین غیرمسکون است[۱٣].
از لحاظ طبیعی جزیرةالعرب مناطق مهمی دارد که از آن جمله است: نَفود در شمال، اَحسأ در مشرق، حجاز، تهامه و عَسیر در مغرب، دَهْنأ، نجد و رُبْعالخالی در مرکز و حَضْرَموت و ظُفار در جنوب. بیشتر این سرزمین نسبتاً هموار است و ناهمواریها عمدتاً در مغرب و جنوب، تقریباً موازی با ساحل دریای سرخ و خلیج عدن، امتداد یافته است. در دامنه این ناهمواریها و نیز در سواحل غربی، مهمترین و بیشترین شهرها و آبادیها استقرار یافتهاند. بهجز مغرب و جنوب و بخشی از مشرق جزیرةالعرب که کوهستانی است، بقیه جزیرةالعرب را دشتهای کمارتفاع تشکیل میدهد و از این لحاظ، جزیرةالعرب را میتوان به سه قسمت تقسیم کرد: مشرق، از سواحل تا ارتفاع دویست متری؛ میانی، از ارتفاع دویست تا هزار متری؛ و ناهمواریهایی با بیش از هزار متر ارتفاع.نَبیشعیب، به ارتفاع ۳،۷٦۰ متر در مغرب صنعا، بلندترین قله جزیرة العرب است. همچنین کوههایی با بیش از سه هزار متر ارتفاع در جنوبغربی، جبلالاخضر به ارتفاع ۳،۰۱۸ متر در مشرق، و کوههایی در مغرب جزیرةالعرب، مانند سوده (ارتفاع ۳،۰۱۵ متر) و فرواع (ارتفاع ۳،۰۰۴ متر)، از مرتفعترین نقاط هستند. در جزیرةالعرب، ارتفاعات متعدد دیگری امتداد دارد که در کشور عربستان، از مغرب به مشرق، عبارتاند از: ارتفاعات واقع در منطقه تهامه که بهسوی مشرق تا کوههای سَرَوات - که از بلاد شام تا یمن ادامه دارد امتداد مییابد و به کوههای سَفْحیه معروف است. مهمترین کوههای این بخش، عَریف (بلندترین قله ۲،٦۳۲ متر)، ثمران (بلندترین قله ٦۲۱،۲ متر)، و شدید (بلندترین قله: ۲،۴۱۹ متر) هستند[۱۴].
علاوه بر سوده و فرواع، برخی از کوههای مهم منطقه حجاز - که به سمت جنوب ارتفاع آنها افزایش مییابد - عبارتاند از: مجاز (بلندترین قله ۲،۹۰۲ متر)، صهلأ (بلندترین قله ۸۳۷،۲ متر)، و منعا (بلندترین قله ۲،۷۱۲ متر)[۱۵].
جزیرةالعرب رود دائمی ندارد[۱٦]، ولی صدها رود موسمی در آن هست که وادی یا شعب نامیده میشوند. در جنوب جزیرةالعرب تعداد وادیها بسیار است، ولی طول چندانی ندارند. در عربستان سعودی تعداد وادیهای جنوبی از بخش شرقی آن کمتر است، بهطوری که در ربعالخالی هیچگونه وادی مشاهده نمیشود[۱٧].
وادیهای جزیرةالعرب، باتوجه به منطقۀ جریان خود، ویژگیهایی دارند؛ مثلاً، در حجاز، وادیهایی که به سمت مغرب جریان دارند، دارای شیب تند و بستر تنگ و عمیق هستند، ولی وادیهایی که به سمت مشرق جریان دارند، طولانی و دارای شیب ملایماند. وادیهای نجد بستر گسترده دارند، ولی وادیهای شمالی آن دارای بستر کوتاه با شیب کم هستند[۱٨].
برخی از مهمترین وادیهای جزیرةالعرب عبارتاند از: رُمّه در مرکز جزیرةالعرب (در جنوب منطقه حائل)، باطن در شمال، سَهبأ در مرکز به طول حدود ۳۸۰ کیلومتر (در منطقه ریاض)، حَمْض در شمالغربی، دَواسِر در مناطق عسیر و ریاض که به منطقه ماسهای اطراف ربعالخالی منتهی میشود، بیشه به طول حدود ۴٦۰ کیلومتر در جنوبغربی عربستان سعودی، تَثْلیث به طول حدود ۳۵۰ کیلومتر در منطقه عسیر، و تُرَبَه به طول حدود ۳۳۰ کیلومتر در منطقه باحَه - مکه[۱۹]. همچنین وادیهای اَنْدَم و هَلْفُو در مشرق جزیرة العرب (در عمان)، شیهان (در ظُفار)، و مَسیله و خَضِره (در حضرموت) در جنوب آن شایان ذکرند[٢٠]. در این وادیها، از قدیم سدهایی احداث شده است (مانند سد مأرب در یمن، سَمَلَّقی نزدیک شهر طائف، و حصیر نزدیک خیبر) که آثار برخی از آنها (مثلاً ۲۵ سد در عربستان سعودی)[٢۱] باقی است. در سدههای اخیر نیز سدهای کوچکی برای تأمین آب آشامیدنی یا آبیاری زمینها در جزیره العرب احداث شده است[٢٢].
واحهها، که زمینهای قابل کشاورزی و سکونتاند، حَرَّهها یا اراضی سنگلاخی (با سنگهای ریز و سیاه) و سَبخَهها (شورهزارها) از مهمترین عوارض طبیعی جزیرةالعرباند. این عوارض از قدیم در نحوه پراکندگی جمعیت تأثیر فراوان داشته است، بهطوریکه بهجز سواحل، اغلب سکونتگاههای داخلی جزیرةالعرب در واحهها شکل یافته و حرّهها و سبخهها معمولاً خالی از سکنهاند. در منابع قدیم و معاصر، به برخی از این عوارض اشاره شده که از مهمترین آنهاست: واحههای جوف، تَیمأ، سَکاکه، خیبر، تُربَه، مدینه، ینْبُع و واحههایی که در نجد واقعاند؛ حرّههای عُوَیرِض، خیبر، بنیسلیم (معروف به حرّه مدینه) و خَشَب؛ و سبخههای مدینه، جُبیل، احسأ، قریاتالمَلْح و سبخهای که میان شهرهای جدّه و رابِ-غ واقع است[٢٣]. در موسوعة اسمأالاماکن فیالمملکة العربیة السعودیة[٢۴]، نام ۳۲۳ حرّه و ۲۸۷ سبخه بزرگ و کوچک این کشور آمده است.
آب و هوای جزیرةالعرب خشک و صحرایی (با تبخیر زیاد) است و بهجز قسمت کوهستانی مشرق و جنوبغربی (بهویژه مغرب یمن)، که بارش سالانه آنجا گاهی به بیش از چهارصد میلیمتر میرسد، در بقیه قسمتهای جزیرةالعرب، میانگین بارش سالانه عمدتاً کمتر از یکصد میلیمتر است[٢۵]. عواملی مانند موقعیت جغرافیایی، ناهمواریها، دوری از دریا یا نزدیکی به آن و بادها، در اختلاف آب و هوای مناطق مختلف آن در طول سال تأثیر گذاشته است.
جزیرةالعرب را بهطور کلی میتوان به سه بخش آب و هوایی تقسیم کرد:
۱- فلات داخلی، که شامل آن قسمت از مناطق داخلی جزیرةالعرب است که میان ارتفاعات غربی در مغرب و سواحل شرقی در مشرق واقع شده است. از خصوصیات آب و هوایی این بخش، تابستانهای گرم و خشک و زمستانهای سرد و مرطوب است. میانگین دمای سالانه در قسمت شمالی، بر اساس اطلاعات ایستگاه هواشناسی شهر حائل ْ۲۲، میزان بارش ۱۲۱ میلیمتر و رطوبت نسبی ۳۰٪ است. در قسمت مرکزی، در ایستگاه ریاض میانگین دمای سالانه ْ٦،۲۴، میزان بارش ۸۰ میلیمتر و رطوبت نسبی ۳۵٪ و در قسمت جنوبی در ایستگاه سُلَیل میانگین دمای سالانه ْ۲،۲٦، میزان بارش ۳٦ میلیمتر و رطوبت نسبی ۲۷٪ ذکر شده است[٢٦].
۲- سواحل. آب و هوای این بخش با اقلیم داخل کشور تفاوت دارد، ولی وجود پستیها و بلندیها و تأثیر موقعیت جغرافیایی موجب شده که آب و هوای سواحل غربی با سواحل شرقی، و حتی آب و هوای نیمه شمالی و جنوبی سواحل غربی مختلف باشد که علت آن دوری سواحل از خط استوا یا نزدیکی آنها به خط استواست. میانگین دمای سالانه در سواحل شرقی ْ۲۵ و در شمال سواحل غربی ْ۲۲ است و در جنوب سواحل غربی به ْ۲۸ میرسد. میزان بارش سالانه نیز در سواحل شرقی ۸۰ میلیمتر و در ساحل غربی ۵۰ میلیمتر است[٢٧].
۳- نواحی کوهستانی. این اقلیم شامل ارتفاعات مغرب و جنوب جزیرةالعرب است که با افزایش ارتفاع، از دمای هوای آن کاسته میشود. میانگین بارش سالانه در ارتفاعات جنوبغربی ۲۵۰ میلیمتر و در ارتفاعات شمال ۵۰ میلیمتر است[٢٨].
دما و تبخیر زیاد و رطوبت و بارش اندک در جزیرةالعرب سبب کمآبی، پوشش گیاهی ضعیف و زراعتِ اندک شده[٢۹] که برای مقابله با آن و تأمین آب، بهویژه آب آشامیدنی، علاوه بر احداث سدها، در شهرهای ساحلی آب شور دریاها به آب شیرین تبدیل و به قسمتهای داخلی جزیرةالعرب منتقل گردیده است. در عربستان سعودی بیشتر آب آشامیدنی شهرهای ریاض، مکه و مدینه با همین روش، بهترتیب از طریق شهرهای دَمّام، جُبیل، شُعَیبیه (بندرگاه قدیمی مکه) وینْبُع، تأمین میشود[٣٠].
در طول سال بادهایی معروف به سَموم، صبا و وَمْدْ در جزیرةالعرب میوزد (حمزه، ص ٦۵). این بادها، که در تعدیل دما و افزایش رطوبت مؤثرند، در ماههای گرم عمدتاً از شمال، شمالغربی و مغرب و در بقیه سال از جنوب و مشرق میوزند[٣۱].
پوشش گیاهی در جزیرةالعرب اندک است و در آن، تنها گیاهان مقاوم در برابر خشکی رشد و نمو دارند. خرما، بخور، تاک، حنا و بوتههای صحرایی از مهمترین گونههای گیاهی جزیرةالعرب بهشمار میآیند. از جمله حیوانات آنجا، علاوه بر شتر که تقریباً در سراسر جزیرةالعرب بومی شمرده میشود، اسب عربی، الاغ، غزال، گرگ، شغال و انواع پرندگان است[٣٢].
از لحاظ اقتصادی جزیرةالعرب به صادرات نفت و صنایع وابسته به آن متکی است. در دهه ۱۳۰۰ ش / ۱۹۲۰ م در جزیرةالعرب نفت کشف شد و در پی تحولات جهانی نفت، تا اواسط سده چهاردهم خورشیدی / بیستم میلادی، بیشتر کشورهای جزیرةالعرب جزو صادرکنندگان نفت شدند[٣٣]. استخراج نفت موجب فراوانی سرمایه، جمعیتپذیری و دگرگونی ترکیب و تراکم جمعیت در جزیرةالعرب شده است، بهطوری که جزیرةالعرب را به سه منطقه جمعیتی میتوان تقسیم کرد: منطقه جمعیتی قدیم روستایی با تراکم جمعیت متوسط و شهرنشینی پایین، منطقه جمعیتی حاشیه مناطق نفتی که در نیم قرن اخیر دارای جمعیت شدهاند و تراکم جمعیتی نسبتاً بالایی دارند، منطقه بیابانی که خود دارای دو نوع جمعیت است: سنّتی بسیار پراکنده (کوچرو و یکجانشین در واحهها) با تراکم بسیار اندک و جمعیت شهری با نرخ رشد سریع که متأثر از مهاجرت و یکجانشین شدن جمعیت سنّتی است. شهرهای مهم عربستان جزو دسته اخیر بهشمار میآیند[٣۵].
بهجز صنعت نفت، صنایع وابسته به دریا و صیادی، که تقریباً در سراسر سواحل جزیرةالعرب رایج است، و نیز صنایع آهنگری، نساجی و ساخت ظروف از جمله صنایع آنجاست[٣۴]. کشاورزی در جزیرةالعرب به آب و هوای مناطق وابسته است. مثلاً، فقط در بعضی وادیها، یمن، عسیر و برخی نواحی ساحلی زراعت منظم صورت میگیرد[٣٦]. گندم، جو و در بعضی قسمتها برنج و قهوه از مهمترین محصولات جزیرةالعرب است[٣٧]. در تولید محصولات باغی نیز جنوب جزیرةالعرب (بهویژه یمن) و حجاز از بقیه مهمترند. انواع خرما، گردو، هلو، انگور، موز و بادام از جمله فرآوردههای آنهاست که در منابع قدیم نیز به آن اشاره شده است[٣٨].
ریاض، مکه، مدینه، جدّه، طائف، ظهران، صنعا، عدن، مسقط،، دبی، ابوظبی، کویت و دوحه مهمترین شهرهای کنونی جزیرةالعرباند. راههایی که این شهرها را بههم مرتبط میکنند، مهمترین جادههای جزیرةالعرب بهشمار میروند. این راهها عبارتاند از: جادههای ریاض - کویت، ریاض - دوحه که از شهر سَلْوی' میگذرد؛ ریاض - مکه، ریاض - مدینه، مکه - مدینه، مسقط - عدن که از سراسر جنوب جزیرةالعرب میگذرد؛ و عدن مکه که هم از ساحل غربی و هم از نواحی کوهستانی میگذرد. برخی از این راهها منطبق بر راههای قدیمی و کاروانرو دوره جاهلیت و پس از اسلام است که در منابع قدیم به آنها اشاره شده است. راههای مَعْدِن نَقرَه - مکه؛ بغداد - مکه که بیش از ۲۷۵ فرسخ بود و از بیابان عبور میکرد؛ مکه - مدینه که بیشتر مورد استفاده کاروانها و تجار شمال و جنوب جزیرةالعرب بود؛ راههای یمن - مکه، بصره - مکه؛ یمامه - مکه، عمان - مکه که از سواحل عبور میکرد؛ دمشق - مکه و بصره - یمامه معروفترین مسیرهای جزیرةالعرب بهشمار میرفتند و برای دسترسی مردم به مکه، که مرکز دینی و تجاری جزیرةالعرب بود، اهمیت فراوان داشتند[٣۹]. جغرافیانویسان سدههای اولیه اسلامی، مانند ابنفقیه[۴٠] و یعقوبی[۴۱] و ابنرُسته[۴٢]، به تفصیل و با ذکر مسافات و منازلِ واقع در مسیر، در باره این راهها گزارش دادهاند[۴٣].
مردم جزیرةالعرب بهزبان عربی سخن میگویند. قبایل بنیهاشم، عَنَزَه، جُهَینه، بنیحرب، مُطَیر، قریش و ثَقیف برخی از قبایل آنجا هستند[۴۴].
٣ | پیشینهی پیش از اسلام |
بیشتر اطلاعات ما در باره جزیرةالعرب برگرفته از متون جغرافیایی و تاریخی دوره اسلامی است و نخستین نوشتههای دوره اسلامی، بهویژه در باره تاریخ دینی مردم عرب و جغرافیای ناحیهای، دستکم تا سده سوم منحصر به جزیرةالعرب است. در میان این نوشتهها، این منابع - که برخی از آنها در دسترس نیست به سبب استفاده مؤلفان سدههای بعد اهمیت بیشتری دارد: اَلْاَصنام تألیف هشامبن محمد کَلْبی (متوفی ۲۰۴) در باره دین مردم عرب که احتمالاً با استفاده از مطالب محمد بن اسحاقبن یسار (متوفی ۱۵۰ یا ۱۵۱) در باره تاریخ بتپرستی جزیرةالعرب نوشته شده است؛ جزیرةالعرب تألیف ابوسعید عبدالملک اصمعی (متوفی ۲۱٦) که منبع مهم یاقوت حموی در تألیف معجمالبلدان در سده هفتم بوده است[۴۵]؛ رساله سعدان بن مبارک (از شاگردان اصمعی) که مطالب کتابش از حدود جزیرةالعرب فراتر نرفته بود؛ نوشتههای عَرّام بن اَصْبَغ سُلَمی (متوفی ۲۳۱)، از جمله کتاب أسمأ جبالِ تَهامة و سکّانِها و ما فیها من القُری و ماینْبُت علیها من الاشجار و مافیها مِن المیاه، که حسنبن عبداللّه سیرافی (متوفی ح ۳٦۸) و بَکری (متوفی ۴۸۷؛ مؤلف کتابهای معجم ما استعجم و المسالک و الممالک) و یاقوت حموی از آن استفاده کردهاند؛ کتاب جزیرةالعرب تألیف سیرافی؛ و کتابهای باارزش صفه جزیرةالعرب اثر ابنحائک و بلاد العرب اثر اصفهانی.
در منابع، جزیرةالعرب با نامهای مختلفی چون دیار عرب[۴٦]، بلاد عرب[۴٧] و گاهی جزیره[۴٨] شناسانده شده که غیر از جزیره واقع در بینالنهرین شمالی است[۴۹]. مراد از «مَنْ حَولَها» در قرآن کریم «وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا»[۵٠]؛ نیز، بنا بر یک تفسیر، جزیرةالعرب است[۵۱].
جزیرةالعرب در نوشتههای یونانیان باستان به سه قسمت تقسیم شده بود: بلاد سنگی در شمال، بلاد سعیده یا عربستان خوشبخت که شامل سرزمینهای خوش آب و هوا بهویژه در جنوب بود، و بلاد صحرایی در بخشهای داخلی جزیرةالعرب[۵٢]. در تقسیمبندی بخشهای چهارگانه آباد زمین، که ابنخرداذبه[۵٣] آن را ذکر کرده، جزیرةالعرب جزو بخش اِتْیوفیا بوده و در اقالیم هفتگانه، جنوب جزیرةالعرب (شامل نواحی ظفار، عمان، حضرموت، نجران، عدن و صنعا) در اقلیم اول و بقیه جزیرةالعرب (مانند یمامه، بحرین و حجاز) در اقلیم دوم بوده است[۵۴].
جزیرةالعرب از نخستین سکونتگاههای بشری و خاستگاه نژاد سامی شمرده میشود و اقوامی که بعدها در جزیرةالعرب یا بینالنهرین تمدنهایی برجا گذاشتهاند، در آنجا نشو و نما یافتهاند[۵۵].
تاریخ کهن جزیرةالعرب را میتوان با تشکیل حکومتهای قومی و قبیلهای مرتبط دانست. شاید قدیمترین حکومتهای قومی تشکیل شده در جزیرةالعرب مربوط باشد به قوم عاد که در میان عمان و حضرموت میزیستند، قوم ثمود که میان حجاز و شام بودند و قوم سبأ که ساکن جنوب جزیرةالعرب بودند. در باره این اقوام در قرآن کریم مطالبی آمده است[۵٦]. سه قوم مذکور و نیز قبایل معروف دیگر مانند عَمالِقه که در بخشهای جنوبی و غربی جزیرةالعرب بهسر میبردند، مَدْین، طَسْم، جَدیس، عبدضَخم که در طائف بودند و اَمیم که میان نواحی یمامه و شَحر زندگی میکردند، از جمله قبایل کهن عرب بودند که در جزیرةالعرب حکومتهای قبیلهای داشتند[۵٧]. اینان از قبایل عرب بائده یا از بین رفته (در مقابل عرب باقیه که اخلافشان تا امروز باقی ماندهاند) بودند و در بررسیهای قوم عرب اهمیت بسیار دارند[۵٨]. قبایل جُرْهُم اول در یمن، جرهم دوم در مکه، خزاعه در حجاز، قُضاعه در تهامه، لَخْم و جذام و غسانیان هر سه در مغرب جزیرةالعرب، کِنْده در مرکز، اوس و خزرج در یثرب از دیگر قبایل مهم و معروف عرباند که در جزیرةالعرب حکومتهای قبیلهای داشتند و با نام قبایل عرب باقیه شناسانده میشوند[۵۹].
بیشتر این قبایل و همچنین برخی قبایل دیگر ساکن جزیرةالعرب در واقع مهاجرانی بودند که از جنوب جزیرةالعرب، بهویژه یمن، به عللی چون خشکسالی و شکسته شدن سد مأرب در بلاد سبأ به بخشهای دیگر جزیرةالعرب رفته بودند. با شکسته شدن سد مأرب بر اثر سیل عَرِم که در قرآن کریم به آن اشاره شده[٦٠]، قوم ازد به مشرق جزیرةالعرب (عمان)، قبایل اوس و خزرج به یثرب، قبیله جذام به مغرب و غسانیان به مغرب جزیرةالعرب و شام کوچ کردند[٦۱].
در تاریخ پیش از میلاد و نخستین سدههای میلادی جزیرةالعرب، مهاجرت برخی قبایل به شام و بینالنهرین نیز یکی از تحولات مهم بهشمار میآید و از آن به دوره مهاجرت از جزیرةالعرب یاد میشود. مهاجرت اکدیها و آشوریها در حدود ۳۵۰۰ ق م به بینالنهرین که تمدنهای مهمی در آنجا پدید آوردند، کوچ کنعانیان و عَموریان از مشرق جزیرةالعرب به شام در حدود ۲۵۰۰ ق م، مهاجرت آرامیها از نواحی غربی جزیرةالعرب به شام و کوچ بخشی از قبیله نَبَطی به شام در حدود ۵۰۰ ق م از جمله مهاجرتهای این دوره بوده است[٦٢]. تنوخیان نیز از قبایل جزیرةالعرب بهشمار میآیند که با مهاجرت به شمال، حکومت مستقلی تشکیل دادند[٦٣]. علاوه بر اینها، دو قبیله معروف قحطان که در یمن زندگی میکردند و عدنان که با مهاجرت از جزیرةالعرب به بینالنهرین شمالی، حکومتهای ربیعه و مُضَر را تشکیل دادند، در میان قبایل جزیرةالعرب اهمیت بسیار داشتند[٦۴]. همچنین در میان حکومتهای جزیرةالعرب، دولتهای مَعین، کِنده، حضرموت و قَتَبان کهنترین دولتهای پیش از دوره جاهلیت شناسانده شدهاند[٦۵].
بهلحاظ دینی، در جزیرةالعرب، نخستینبار یکتاپرستی در زمان حضرت ابراهیم ترویج شد که بر اثر آن یکتاپرستی در حجاز و بهویژه مکه رواج یافت[٦٦]. پس از آن، یهودیان در سه دوره وارد جزیرةالعرب شدند و به نشر یکتاپرستی پرداختند: مهاجرت قبیله شمعون از فلسطین به شمال حجاز در زمان داوود پیامبر، کوچ یهودیان به حجاز در پی فتوحات بابلیان و آشوریان در سرزمین شام، و کوچ دیگر یهودیان در سده اول میلادی به جزیرةالعرب و سکونت آنان در کنار دیگر یهودیان[٦٧]. در سدههای بعد، مبلّغان مسیحی دین خود را در جزیرةالعرب، بهویژه در یمن و نجران، رواج دادند. گسترش مسیحیت و سکونت پیروان این دین در سرزمینهای مجاور یهودیان و نیز در کنار بتپرستان بدوی، ترکیب دینی جدیدی در جزیرةالعرب در سدههای پس از میلاد پدید آورده بود که بعضاً به درگیری میانجامید. مثلاً، ذونواس (پادشاه حِمْیری جنوب جزیرةالعرب؛ حک: ۵۱۵-۵۲۵ میلادی) پس از آنکه در حدود ۵۲۱ میلادی یهودی شد، با مسیحیان نجران جنگید و بسیاری از آنان را کشت. وی سپس در جنوب جزیرةالعرب به تبلیغ یهودیت پرداخت و در صورت نپذیرفتن مردم، آنان را میکشت. این اقدامات سریعاً به لشکرکشی حبشیها به جزیرةالعرب و تصرف بخشهایی از حجاز، تهامه و یمن و نیز پایان دادن به حکومت ذونواس انجامید[٦٨]. در جزیرةالعرب پیش از دوره جاهلیت، علاوه بر منازعاتی که منشأ دینی داشت یا تهدیداتی که قبایل و حکومتهای خارج از جزیرةالعرب میکردند، جنگهای قبیلهای داخلی، مانند جنگ میان دولتهای کنده و حضرموت، نیز روی میداد[٦۹].
در تاریخ پیش از اسلام جزیرةالعرب، دوره جاهلیت، بهخصوص سده منتهی به ظهور اسلام، و وضع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی عرب در این دوره اهمیت بسیار دارد و بیشتر مورخان و نسبشناسان، که تاریخ پیش از اسلام جزیرةالعرب را بررسی کردهاند، بر این دوره تأکید بیشتری داشتهاند. این دوره که نامش چهار بار با ملامت در قرآن آمده[٧٠]، در واقع زمان فترت جزیرةالعرب در زمینههای اجتماعی، اخلاقی، دینی و شیوه زندگی بود و در آن اعراب به قبیله و خویشاوندی تعصب داشتند و به آداب و رسوم بدوی بسیار پایبند بودند. در دوره جاهلیت، جزیرةالعرب از وحدت سیاسی یا مذهبی برخوردار نبود و چند حکومت نیرومند و تأثیرگذار (مانند روم در شمال، ایران در شمال و مشرق، و حبشه در مغرب) هر یک به نوعی بر بخشهایی از آن مسلط بودند. حکومتهای داخلی جزیرةالعرب نیز - بهجز در جنوب که بهصورت پادشاهی اداره میشد[٧۱] همچنان بهصورت قبیلهای بود و دولت کنده از مهمترین و نیرومندترین آنها در مرکز جزیرةالعرب بهشمار میرفت[٧٢]. قریش در حجاز و بهویژه مکه سرآمد بقیه قبایل بود. برای این قبیله بازرگانی و بتپرستی مهمتر از هر امر دیگری بود و بنا بر سوره قریش در قرآن کریم[٧٣]، آنان دو کوچ تجاری تابستانه به شام و عراق و زمستانه به یمن و حبشه داشتند. نبطیها نیز با گسترش قلمروشان در جنوب شام، بخشی از شمالغربی جزیرةالعرب را در اختیار داشتند[٧۴].
در جزیرةالعرب در دورۀ جاهلیت و نیز پس از ورود اسلام[٧۵]، جنگهای عمدهای روی داد که بهسبب اهمیت آنها، برخی از این جنگها به ایام عرب معروف شدند. این جنگها به دلایلی چون اختلافات قبیلهای، دستیابی به آب و چراگاه یا خونخواهی و انتقام صورت میگرفت[٧٦]. برخی مؤلفان - از جمله اصفهانی که عدد ایام عرب در دوره جاهلیت را ۱،۷۰۰ مورد ذکر کرده است[٧٧] به تحقیق در ایام عرب پرداخته و در باره آن گزارشهای مفصّلی دادهاند[٧٨]. برخی از معروفترین ایام عرب در دوره جاهلی عبارت بودند از: بَسوس؛ بُعاث؛ جَبَله، برگرفته از نام جنگ جبله که در آن قبیله تمیم و متحدانش از قبایل عامربن صَعْصَعه شکست خوردند؛ و یوم فِجار، برگرفته از نام جنگ فجار که میان قریش و کنانه و برخی از قبایل قیسبن عیلام (از گروههای بزرگ شمال جزیرةالعرب) در سال سیام زندگی حضرت محمد صلیاللّه علیهوآلهوسلم روی داد[٧۹].
در دوره جاهلیت، حجاز مرکز اصلی فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، تجاری و ادبی جزیرةالعرب بود و شهر مکه مهمترین شهر جزیرةالعرب و مرکز اصلی بازرگانی و بتپرستی بهشمار میرفت و محل التقای فرهنگهای گوناگونِ قبایلی بود که هر سال از داخل و خارج جزیرةالعرب به آنجا میرفتند[٨٠]. در این دوره، تعصبات خویشاوندی، زنده به گور کردن دختران و بردهداری[٨۱] در جزیرةالعرب رایج بود و هر قبیله آداب و رسوم مخصوص بهخود و قلمرو خاصی داشت[٨٢]. بهلحاظ معماری مساکن و سکونتگاهها، جنوب جزیرةالعرب که از تمدن و شهرنشینی بیشتری برخوردار بود، از بقیه قسمتها وضع بهتری داشت که وجود قصرهای مجلل و کثرت شهرهای بزرگ در آنجا، مؤید آن است[٨٣]. تجارت، چه در داخل جزیرةالعرب و چه با مناطق مجاور، اهمیت بسیار داشت و شغل اصلی مردم جزیرةالعرب بهشمار میرفت و از راههای کاروانرو و راههای دریایی صورت میگرفت[٨۴]. بازارهای دوره جاهلی، که مهمترین مراکز بازرگانی بهشمار میرفتند، به دو صورت ثابت و موسمی برپا میشدند[٨۵]. بازارها علاوه بر آنکه محل دادوستد کالا بهشمار میآمدند، محل ارتباط قبایل و تشکیل اجتماعات ادبی بودند و در آنها، شاعران، از جمله نابغه ذُبیانی، زُهَیربن ابوسُلمی' و اَعشی' وائل، سرودههایشان را میخواندند[٨٦]. از میان بازارهای دوره جاهلی، بازارهای عُکاظ نزدیک طائف، دُومة الجَندل در شمال جزیرةالعرب، ذوالمجاز در حجاز و مَجَنّة نزدیک مکه معروف بودند. برخی از این بازارها، بازار کالای خاصی بودند؛ مثلاً، بازار عرق به ادویه و عطریات، بازار هَجَر در مشرق جزیرةالعرب به خرما، و بازار صنعا به مروارید و چرم و آهن اختصاص داشت. هر بازار در زمان خاصی از سال برپا میشد، از جمله دومة الجندل در ربیعالاول، بازار صُحار در رجب، و بازار عدن در رمضان[٨٧]. حجاز با آنکه بهسبب راههای صعبالعبور با دیگر نواحی مرکزی و شرقی جزیرةالعرب ارتباط کمی داشت، به دلیل داشتن چند شهر مهم، مانند مکه و یثرب و طائف، بر دیگر مناطق جزیرةالعرب در دوره جاهلی برتری داشت. این برتری را میتوان با غلبه حبشیان و سپس ایرانیان بر یمن و بازماندن یمنیها از بازرگانی گسترده مرتبط دانست، زیرا در پی همین تحولات بود که قریش در مکه تجارت جزیرةالعرب را در اختیار گرفت و مکه و یثرب، که حاصلخیز و در مسیر کاروانها بودند، دو مرکز تجاری مهم جزیرةالعرب شدند.در جزیرةالعربِ دوره جاهلی ادیان متعددی رواج داشت. پیروان دین حنیف - که بسیاری از آموزهها و آیینهای آن با تحریف و نادرستی و شرک آمیخته شده بود در حجاز بودند و مراسم حج و طواف را هر سال برپا میکردند، بتپرستی با انواع بتها و مراسم گوناگون[٨٨]، مسیحیت (بهویژه در یمن) و یهودیت (در یثرب و پیرامون آن) شایع بود و زردشتیان و پیروان برخی مذاهب دیگر حضور پراکنده داشتند[٨۹]. به گفته ابنرسته[۹٠]، مسیحیت در میان غسانیان و ربیعه و برخی قبایل قضاعه، یهودیت در میان حِمْیریان[۹۱] و بنیکنانه و بنیحارثه و کنده، و بتپرستی در میان قریش پیروانِ فراوانی داشت[۹٢].
از وقایع مهم عصر جاهلی که در قرآن کریم (سوره فیل) به آن اشاره شده است، هجوم اَبرَهه حبشی به مکه برای ویران کردن کعبه بود که در سال ۵۷۰ میلادی (عامالفیل) روی داد و سپاه عظیم ابرهه و خود او یکسر نابود شدند. همچنین مرمت خانه کعبه از رویدادهای دوره جاهلیت بهشمار میآید. در هنگام مرمت، طوایف قریش برای کسبِ افتخارِ نصبِ حجرالاسود در جای خود، دچار اختلاف شدند و منازعه با پیشنهاد محمد امین - که ۳۵ ساله بود پایان یافت[۹٣].
٣ | جزیرةالعرب پس از اسلام |
جزیرةالعرب خاستگاه دین اسلام است. نخستین تبلیغ برای دین اسلام در جزیرةالعرب و در مکه صورت گرفت، اگرچه با مقاومت برخی از بزرگان قریش همراه شد. سپس پیامبر دعوت خود را عمومیت بخشید و شهرهای مجاور مکه، مانند طائف، و دیگر قبایل جزیرةالعرب را به اسلام فراخواند. اوس و خزرج از جمله این قبایل بودند که در زمان حج، دعوت پیامبر را پذیرفتند[۹۴]. این امر نقطه عطفی در گسترش دین اسلام در جزیرةالعرب بهشمار میرود، زیرا مسلمانان مکه که قریش آنان را تهدید میکردند، با هجرت به یثرب (محل سکونت اوس و خزرج)، به تثبیت و تبلیغ دین اسلام پرداختند. در زمان حضور پیامبر در مدینه، قریش و یهودیان جزیرةالعرب به مخالفت با اسلام ادامه دادند و سالها برای مقابله با آن کوشیدند که منجر به غزواتی چون بدر، احد، بنیقَینُقاع، بنینضیر، خیبر و خندق شد[۹۵]. بهسبب اهمیت این غزوات، برخی از آنها و نیز دیگر جنگهای صدر اسلام بهعنوان ایام عرب در اسلام شناسانده شدند[۹٦].
پیامبر پس از شکست دادن دشمنان در این نبردها و با فتح بدون خونریزی مکه در رمضان سال هشتم[۹٧]، موجبات انتشار بیشتر اسلام را فراهم آورد، بهطوری که در سال هشتم مردم سراسر حجاز به اسلام پیوستند. پس از فتح مکه، دعوت دیگر نواحی جزیرةالعرب به اسلام با فرستادن نمایندگانی از سوی پیامبر ادامه یافت. ابوزید انصاری برای دعوت قوم اَزْد روانه عمان شد، زیاد بن لبید بَیاضی به ولایت حضرموت منصوب گردید و با ضمیمه شدن کنده به حضرموت، این نواحی در قلمرو اسلامی قرار گرفت[۹٨]. اهالی یمامه نیز به دعوت فرستادگان پیامبر، اسلام را قبول کردند و یمنیها با فرستادن هیئتهایی نزد پیامبر، دعوت اسلامی را پذیرفتند[۹۹]. بنا بر مطالب مورخان، میتوان گفت در زمان حیات پیامبر اکرم، اسلام سراسر جزیرةالعرب را فراگرفت. مؤید این نکته آن است که پیامبر اکرم در سال نهم، لشکری از مسلمانان را برای مقابله با رومیان، که در شام بهسر میبردند، به تبوک فرستاد. با این حال، برخی از گروههایی که اسلام را نپذیرفته بودند، مانند مسیحیان و یهودیان و پیروان دیگر ادیان، بهصورت پراکنده در جزیرةالعرب بهسر میبردند[۱٠٠].
در زمان حیات پیامبر بود که بسیاری از تعصبات دوره جاهلی اعراب و آداب و رسوم خرافی و شرکآلود از بین رفت و امت اسلام، مبتنی بر مناسبات اسلامی و نه روابط سببی و نسبی و قبیلهای، شکل گرفت. مکه و مدینه نیز همچنان بهعنوان مهمترین مراکز دینی، فرهنگی و تجاری جزیرةالعرب جایگاه ویژهای داشتند[۱٠۱].
پس از وفات پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم در صفر سال یازدهم، عدهای از اهالی جزیرةالعرب، بهویژه در نواحی شرقی عمان و یمامه و بحرین، مرتد شدند و ابوبکر (حک: ۱۱-۱۳)، طی نبردهایی معروف به رِدَّه، آنان را سرکوب کرد[۱٠٢]. ابناثیر در کتاب الکامل فیالتاریخ و در ذکر وقایع سال یازدهم، در باره جنگهای رِدّه با اهالی یمامه، بحرین، عمان، مَهرَه، یمن، حضرموت، کنده و قبایل بنیعامر، هَوازِن و سُلَیم شرح مفصّلی آورده است[۱٠٣]. ابوبکر، در زمان حکومتش، برای هریک از نواحی جزیرةالعرب (مانند مکه، طائف، یمامه و بحرین) امیرانی منصوب کرد[۱٠۴] و سپس متوجه شام و بینالنهرین شد. توجه ابوبکر به فتح سرزمینهای شمالی جزیرةالعرب[۱٠۵] نشان میدهد که ساکنان بیشتر نواحی جزیرةالعرب در زمان وی مسلمان شده بودند و اقلیتها تهدیدی بهشمار نمیآمدند. در زمان عمر خطّاب (حک: ۱۳-۲۳) - که مسلمانان، عراق و شام و بیشتر مناطق ایران را فتح کرده بودند[۱٠٦] بهسبب فتنههای غیرمسلمانان، مقرر شد هیچکس در جزیرةالعرب دینی بهجز اسلام نداشته باشد. از اینرو، تمام پیمانها با ادیان دیگر از بین رفت و یهودیان خیبر به شام و مسیحیان نجران به عراق و شام منتقل شدند[۱٠٧]. عُمَر پنج والی را حاکم مناطق جزیرةالعرب کرد: زیادبن لبید در بعضی قسمتهای یمن، ابوهُرَیرْه در عمان، نافعبن حارث در مکه، یعلیبن مَنیه تمیمی در صنعا و حارثبن ابیالعاص ثقفی در بحرین حکومت داشتند[۱٠٨]. در زمان خلافت امام علی علیهالسلام (۳۵-۴۰)، برخی از صحابیان پس از پیمانشکنی به بصره رفتند. این امر به همراه فتنههای معاویه در دمشق موجب آشفتگی سیاسی در شام و عراق شد و از اینرو امام، در رجب سال ۳٦، مرکز خلافت را از مدینه به کوفه در عراق منتقل کرد که نخستین انتقال مرکز حکومت به خارج از جزیرةالعرب بهشمار میآید. پس از شهادت حضرت علی و بازگشت امام حسن علیهالسلام به مدینه، جزیرةالعرب مجدداً کانون حکومت اسلامی شد[۱٠۹].
در دورۀ امویان (۴۱-۱۳۲)، با انتخاب دمشق بهعنوان مرکز سیاسی بنیامیه و استقرار حکام اموی در آنجا، نقش سیاسی جزیرةالعرب و بهویژه حجاز کاهش یافت، با این حال خلفای اموی به جزیرةالعرب توجه بسیار داشتند و با انتخاب امیرانی از بنیامیه برای نواحی مختلف آن، در پی تسلط کامل بر جزیرةالعرب بودند. برای نمونه، در زمان معاویه (متوفی٦۰)، ولیدبن عُتبه بن ابوسفیان به حکومت مدینه و یحییبن حکیمبن صَفْوان بنیامیه به حکومت مکه منصوب شدند یا در زمان ولیدبن عبدالملک (حک: ۸٦ ۹٦)، عمربن عبدالعزیزبن مروان در سالهای ۸۷ تا ۹۳ والی مدینه بود[۱۱٠]. از رویدادهای مهم جزیرةالعرب در دوره اموی، رفتن بزرگان اِباضیه، که از خوارج بودند[۱۱۱]، به نواحی شرقی جزیرةالعرب و بصره و انتشار عقاید آنان در آنجا بود که پس از جدا شدنشان از عبداللّهبن زبیر در سال ٦۴ روی داد[۱۱٢]. در همین دوره، عبداللّه بن زبیر در حجاز قیام کرد که با بیعت اهالی حجاز و تهامه همراه شد. این قیام، با لشکرکشی حجاجبن یوسف ثقفی (حاکم اموی) به مکه، در سال ۷۳ پایان یافت[۱۱٣]. بهجز وی، ابویحیی عبداللّهبن یحییبن عمربن اسود کندی، از قاضیان اهل حضرموت، در ۱۲۸ شورش کرد و به اتفاق فرستادگان اباضی، بخشی از جنوب جزیرةالعرب را تصرف کرد و صنعا را به پایتختی خود برگزید. اینان در ۱۲۹ به فرماندهی ابوحمزه خارجی، از اباضیان بصره، مکه را بدون خونریزی، و در ۱۳۰ مدینه را پس از جنگ سختی در قُدَید تصرف کردند، اما در نهایت سرکوب شدند[۱۱۴].
در دوره عباسیان (۱۳۲-٦۵٦)، که مرکزیت سیاسی از دمشق به بغداد منتقل شد، جزیرةالعرب با آنکه مدتی در اختیار آنان بود، با تحولات گوناگونی روبهرو شد. تحولاتی که در حجاز و یمن و قسمتی از مشرق جزیرةالعرب، که کانون توجه عباسیان بود، روی داد اهمیت بیشتری داشته است. در ۱۳۴، حکام عباسی اباضیان را که در عمان حکومت مستقلی تشکیل داده بودند، سرکوب کردند و امام آنان را کشتند[۱۱۵]. با اینحال، اباضیه مجدداً در سدههای بعد بر عمان مسلط شدند[۱۱٦] و این تسلط قرنها تداوم یافت. در ۱۴۵، عدهای از علویان به سرپرستی محمد بن عبداللّه بن حسن بن حسن بن علی، ملقب به نفس زکیه، در مدینه بر ضد ابوجعفر منصور عباسی قیام کردند که از مهمترین قیامهای سده دوم جزیرةالعرب بهشمار میرود[۱۱٧] خروج عبدالرحمان احمد در یمن در سال ۲۰۷ و خروج قرمطیان در مشرق جزیرةالعرب در ۲۸٦ از مهمترین رویدادهای جزیرةالعرب در سده سوم است. قرمطیان ابتدا بر بحرین مسلط شدند و حکومت مستقلی تشکیل دادند، سپس در قرن چهارم، مکه و بیشتر جزیرةالعرب را تصرف کردند، بهطوری که تنها بخشی از حجاز که در اختیار فاطمیان (حک: ۲۹۷-۵٦۷) بود و یمن که بنیزیاد در آن بودند[۱۱٨]، از سیطره آنان خارج بود[۱۱۹].
مغرب جزیرةالعرب را در سدههای چهارم تا ششم فاطمیان تصرف و اداره کردند[۱٢٠]. در یمن، بنیزیاد از اوایل سده سوم حکومتی مستقل به مرکزیت زَبید تشکیل دادند که تا ۴۰۷ ادامه یافت. پس از آنان، بنونَجاح از ۴۱۲ تا اواسط سده ششم بر جنوبغربی جزیرةالعرب مسلط شدند[۱٢۱]. پس از بنونجاح، بنومهدی (از ۵۵۳ تا ۵٦۹) حکومت مستقلی در یمن داشتند که ایوبیان آن را از بین بردند. ایوبیان تا اواسط سده هفتم در بخشی از جزیرةالعرب باقی ماندند، اما در نهایت بنورسول، که تا ۸۵۸ یا ۸۵۹ در یمن حکومت کردند، آنان را بهویژه در شهرهای تَعِزّ و زبید سرکوب کردند. پس از بنورسول، طاهریان تا ۹۲۲ بر آنجا مسلط شدند[۱٢٢]. وضع شهر مکه در دوره عباسیان بهگونه دیگر بود؛ این شهر را، که تا سال ۳۵۸ مرکز امارتی تابع بغداد بود و نماینده عباسیان بر آن حکومت میکرد، از این سال به بعد، حدود هزار سال، شرفای مکه اداره کردند[۱٢٣].
از سده سوم تا هفتم، که دوره رونق مطالعات جغرافیایی مسلمانان بهشمار میآید، مطالب مربوط به جزیرةالعرب در منابع جغرافیایی اسلامی برجستهتر از بقیه سرزمینهاست، بهویژه آنکه برخی از مؤلفان بزرگ این سدهها، مانند اصطخری و ابنحوقل و مقدسی، همانگونه که خود ذکر کردهاند، بهسبب وجود شهرهای مقدّس مکه و مدینه و وجود کعبه و نیز برخاستن دین اسلام از این سرزمین، شرح سرزمینهای جهان اسلام را از جزیرةالعرب و شهرهای مقدّس آن آغاز کردهاند[۱٢۴]. ابنخرداذبه[۱٢۵] بیشتر قسمتهای جزیرةالعرب و مخصوصاً نواحی مهم آن، مانند مکه و مدینه و یمن، را در بخشِ تَیمَن / تیمان (بلاد جنوب) شرح داده و ابنفقیه[۱٢٦] و اصطخری[۱٢٧] به وصف مفصّل هر یک از نواحی جزیرةالعرب مانند تهامه، حجاز، یمامه و شهرهای آن بهصورت مجزا پرداختهاند. به نوشته دمشقی (معروف به شیخِ رَبوَه، متوفی ۷۲۷)، این سرزمین بدان سبب جزیرةالعرب نامیده میشود که دریای هند و بحرقُلْزُم[۱٢٨] و دجله و فرات پیرامون آن است و ساکنانش عرباند[۱٢۹]. در میان نوشتههای جغرافیایی دوره اسلامی، جزیرةالعرب به پنج قسمت تهامه، حجاز، نجد، عَروض و یمن تقسیم شده بود که این تقسیمبندی به ابنعباس منسوب است[۱٣٠]. طول جزیرةالعرب از حدود شام تا یمن ۵۲ مرحله و عرض آن ۳۰ مرحله ذکر شده است[۱٣۱]. ناصرخسرو، که خود به جزیرةالعرب سفر کرده بود، طول آن را از کوفه در شمال تا عدن در جنوب پانصد فرسنگ و عرض آن را از بندر جار در مغرب تا عمان در مشرق چهارصد فرسنگ دانسته و گفته است که از مکه تا یمن سرزمین حمیریها و از مکه تا کوفه سرزمین مردم عرب بوده است[۱٣٢].
در کتاب مجهولالمؤلف حدود العالم من المشرق الی المغرب[۱٣٣]، جزیرةالعرب ناحیهای بزرگ، گرمسیر و سرزمینی بیابانی و خرماخیز با شهرهای بسیار وصف شده است . مقدسی در اواخر سده چهارم، توجه بیشتری به جزیرةالعرب داشته و در باره آنجا مطالب ارزنده و مفصّلی نوشته است. وی جزیرةالعرب را به چهار کوره بزرگ (حجاز به مرکزیت مکه، یمن با دو بخش به مرکزیت شهرهای صنعا و زبید، عمان به مرکزیت صحار، و هَجَر به مرکزیت احسأ) و چهار ناحیه نیکو (احقاف، اشحار، یمامه و قُرح) تقسیم کرده و به تفصیل در باره هر یک از آنها سخن گفته است[۱٣۴]. به گفته وی، بهجز رشته کوه سَرات ، که مهمترین رشتهکوه جزیرةالعرب با آب و هوای سرد و البته پرمیوه معرفی شده است، بقیه جزیرةالعرب سرزمینی گرم است و میوۀ اندکی دارد. صنعا سرآمد شهرها و عدن مهمترین بندر تجاری آن است. بهسبب وجود بندرهای مهم و بازارهای بزرگ، بازرگانی در جزیرةالعرب پرسود است[۱٣۵]. در نوشته مقدسی[۱٣٦] از حکومت بنیزیاد در یمن، آلقحطان در نواحی کوهستانی، دیلمیان در عمان و قرامطه در هجر یاد شده است. از لحاظ دینی، شیعیان در عمان و صَعْده و هجر، و سنّیها در مکه و تهامه و صنعا و قرح بهسر میبردند و در نجد و برخی نواحی یمن مذهب سُفیان و بهطور کلی یهودیان منطقه نجد و برخی نواحی یمن بیشتر از مسیحیان بودند. مردم جزیرةالعرب ریز اندام بودند و بهجز در صحار، که به فارسی سخن میگفتند، بقیه عربزبان بودند. در عدن و جدّه نیز برخی از ایرانیان زندگی میکردند که به عربی سخن میگفتند[۱٣٧]. علاوه بر اینها، مقدسی مطالب مفیدی در باره آداب و رسوم مردم، پراکندگی قبایل آنجا، معادن، میزان مالیات و گمرک در بندرها و سکههای رایج ذکر کرده و با تفصیل بیشتر به اندازه و فاصله میان شهرهای جزیرةالعرب و فواصل میان شهرهای مهم آن با شهرهای مهم خارج از جزیرةالعرب پرداخته است[۱٣٨].
از لحاظ سیاسی، مغرب جزیرةالعرب و بهخصوص حجاز، پس از دورۀ عباسیان، همچنان کانون توجه حکام و دولتها بهشمار میرفت. این قسمت تقریباً از نیمه سده هفتم تا ۷۸۴ در دست حکام مملوکی مصر و پس از آن تا ۹۲۲ در اختیار چرکسهای مصری - که حکام محلی یمن نیز از آنان پیروی میکردند بود[۱٣۹]. در ۹۱۷، پرتغالیها بخشی از جنوب و مشرق جزیرةالعرب را تصرف کردند[۱۴٠]. در ۹۲۲ و ۹۲۳ عثمانیها با نفوذ در سواحل شرقی جزیرةالعرب از یک سو و نفوذ در سراسر سواحل غربی که تا بابالمندب در جنوب امتداد مییافت از سوی دیگر، بیشتر جزیرةالعرب، بهویژه مناطق مهم آن شامل احسأ و یمن و حجاز، را ضمیمه قلمرو خود کردند[۱۴۱]. در سدههای بعد، قلمرو عثمانیها در جزیرةالعرب تا رویکار آمدن وهابیان گسترش یافت.
از اواسط سده دوازدهم به بعد، محمدبن عبدالوهاب (مؤسس مذهب وهابی، متوفی ۱۲۰٦) و پیروانش به نشر و تثبیت عقاید خود در جزیرةالعرب پرداختند. ابتدا، محمدبن سعود، حکمران شهر دِرعیه در مشرق جزیره العرب، و اهالی درعیه و سپس مردم وادی حنیفه و اهالی نجد از محمدبن عبدالوهاب پیروی کردند و بدینترتیب، وهابیان بر قسمتی از مشرق جزیره العرب مسلط شدند[۱۴٢]. بهدنبال آن، وهابیان که با تهدید و جنگ و کشتار به انتشار عقاید خود میپرداختند، قلمرو خود را گسترش دادند، بهطوری که تا ۱۲۱۸، بهجز مکه و مدینه و جدّه و بخشی از سواحل غربی، تقریباً سراسر جزیرةالعرب را تصرف کردند[۱۴٣]. هجوم وهابیها به حدی بود که بهجز یمن، که از اوایل سده یازدهم تا اواسط سده سیزدهم در اختیار زیدیه و تقریباً در آرامش بود[۱۴۴]، بسیاری از نواحی جزیرةالعرب در سده سیزدهم محل درگیریهای متعدد میان وهابیان و عثمانیها یا حکام محلی شد. برای مثال، وهابیان با شرفای مکه در سالهای ۱۲۰۵ تا ۱۲۲۰ بیش از پنجاه بار جنگیدند[۱۴۵] یا محمدعلی پاشا و ابراهیمپاشا از ۱۲۲٦ تا ۱۲۳۴ بارها در قسمتهای مختلف جزیرةالعرب با وهابیها مقابله کردند و محمدعلی پاشا ضمن آنکه در ۱۲۲۸ مکه و مدینه را در اختیار گرفت، مدتی بر حجاز امارت داشت[۱۴٦].
در نهایت، سعودیها در ۱۳۱۹ مقدمات تشکیل مملکت عربی را در جزیرةالعرب فراهم آوردند و ابتدا نجد و احسأ و سپس شمال جزیرةالعرب (مناطق جبل شَمَّر، حائل و تیمأ) و پس از آن عسیر، حجاز و ربعالخالی را تصرف و سرانجام در ۱۳۱۱ ش / ۱۹۳۲ م کشور عربستان سعودی را ایجاد کردند[۱۴٧]. پس از تشکیل کشور عربستان سعودی و افزایش قدرت سعودیها در مناطق داخلی جزیرةالعرب، مرزهای جدیدی در این سرزمین ایجاد شد - مانند مرز عربستان سعودی و یمن که پس از پیمان طائف در ۱۳۱۵ ش / ۱۹۳٦ م تثبیت شد[۱۴٨] - و بهتدریج کشورهای کنونی جزیرةالعرب شکل گرفتند[۱۴۹].
در باره جزیرةالعرب، بررسیها و مطالعات باارزشی در سدههای اخیر، مخصوصاً پس از سده یازدهم / هفدهم، صورت گرفته است. تحقیقات و مطالعات شرقشناسان و سیاحان، بعضاً با هدف استعماری، و بررسیهای محققان عرب، تبیینکننده وضع طبیعی، سیاسی، تاریخی و فرهنگی جزیرةالعرب در این سدههاست. بررسیهای فورستر در سده یازدهم / هفدهم در باره سواحل جزیرةالعرب[۱۵٠] ، مطالعات نیبور (۱۳۴۸ ش / ۱۹٦۹ م) در باره مناطق مختلف و شهرهای جزیرةالعرب در سده دوازدهم / هجدهم که حاوی اطلاعات فراوان و سودمندی است، بررسیهای بورکهارت (۱۳۵۱ ش / ۱۹۷۲ م) در باره وضع جزیرةالعرب در سده سیزدهم / نوزدهم که اطلاعات مفیدی را در بر دارد و مطالعات ژانژاک بربی (۱۴۲۱) در باره جزیرةالعرب، از جمله مطالعات شرقشناسان است. در میان تحقیقات پژوهشگران عرب نیز این آثار در خور ذکر است: المفصّل فیتاریخ العرب قبل الاسلام تألیف جوادعلی، جزیرةالعرب فیالقرن العشرین تألیف حافظ وهْبه، مرآة جزیرةالعرب تألیف ایوب صبریپاشا، جغرافیه شبهجزیره العرب تألیف عمررضا کحّاله و قلب جزیرةالعرب اثر فؤاد حمزه[۱۵۱].
[▲] يادداشتها
[▲] پینوشتها
[۱]- برای نمونه ر.ک: ابنحائک، ۱۴۰۳؛ حمزه، ۱۳۸۸؛ وهبه، ۱۳۷۵؛ کحّاله، ۱۳۸۴
[٢]- ابنحائک، ۱۴۰۳، ص ۸۴؛ یاقوت حموی، ذیل مادّه
[٣]- ر.ک: اصمعی، مقدمه آلیاسین، ص ک
[۴]- ر.ک: قدوره، ص ۱۱
[۵]- ص ۶، نیز ر.ک: ص۵، پانویس ۱
[٦]- جوادعلی، ج ۱، ص ۱۴۳؛ برای اطلاع بیشتر درباره حدود جزیرة العرب رجوع کنید به کحّاله، صص ۵ و ۷؛ حمزه، صص ۱۱-۱۳
[٧]- جوادعلی، ج ۱، ص ۱۴۴
[٨]- همه بر اساس آمار ۱۳۷۹ ش / ۲۰۰۰ م
[۹]- گیتاشناسی نوین کشورها، صص ۱۱۹، ۲۹۹، ۳۰۱، ۳۲۸، ۳۵۹، ۴۷۳
[۱٠]- رجوع کنید به: فرهنگ جدید جغرافیایی وبستر، ذیل »Arabian Peninsula«
[۱۱]- رجوع کنید به یاقوت حموی، همانجا؛ قدوره، ص ۱۳)
[۱٢]- رجوع کنید به بحرین؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله
[۱٣]- صبریپاشا، ص ۱۲۸؛ قس نافع، ص ۱۴، که طول آن را ۱،۰۰۰ و عرض آن را ۱،۵۰۰ کیلومتر ذکر کرده است
[۱۴]- موسوعة اسماء الاماکن، ج ۱، ص ۵٦
[۱۵]- همان، ج ۱، ص ۵٦ ۵۷؛ برای اطلاع بیشتر در باره ناهمواریها رجوع کنید به برّو، ص ۱۹-۲۸
[۱٦]- قدوره، ص ۱۲؛ حتّی، ص ۱۸
[۱٧]- موسوعة اسماءالاماکن، ج ۱، ص ۷۹
[۱٨]- همانجا
[۱۹]- همان، ج ۱، ص ۷۹-۸۴
[٢٠]- رجوع کنید به ابنحائک، ۱۴۰۳، ص ۱۳۱-۱۴۱
[٢۱]- رجوع کنید به اطلس المملکة العربیة السعودیة، ص ۷۸
[٢٢]- رجوع کنید به همانجا
[٢٣]- رجوع کنید به ابنحائک، ۱۴۰۳، صص ۲۳٦-۲۳۷؛ یاقوت حموی، ج ۲، صص ۲۴۷-۲۵۴؛ کحّاله، صص ۷۵-۷۹؛ حمزه، صص ۵۴-۵٦، ۵۸-۵۹)
[٢۴]- ج ۲، صص ۴۷۵-۴۸٦، ج ۳، صص ۱۰۵-۱۱۵
[٢۵]- برای مثال رجوع کنید به اطلس المملکة العربیة السعودیة، ص ۴۸
[٢٦]- احیدب، ص ۵۳۱
[٢٧]- همان، ص ۵۳۲؛ نیز رجوع کنید به و این، صص ۱۷۳-۱۷۴
[٢٨]- احیدب، صص ۵۳۵-۵۳٦
[٢۹]- رجوع کنید به ادامه مقاله
[٣٠]- رجوع کنید به اطلس المملکة العربیة السعودیة، ص ۸۰
[٣۱]- رجوع کنید به همان، ص ۵۱
[٣٢]-قدوره، ص ۱۲-۱۳؛ قلقشندی، ج ۴، صص ۲۴۷-۲۴۸، ج ۵، ص ۱٦؛ حتّی، صص ۱۸-۲۰؛ برای اطلاع بیشتر در باره پوشش گیاهی و جانوران جزیرةالعرب رجوع کنید به کحّاله، صص ۲۵-۲٦؛ برّو، صص ۳۵-۳۷؛ در باره جغرافیای طبیعی جزیرةالعرب رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ج ۱، صص ۵۳۴-۵۳۹
[٣٣]- شاتولوس، صص ۸۸-۸۹؛ نیز رجوع کنید به نفت
[٣۴]- فارژ، صص ۲۲۳-۲۲۴
[٣۵]- رجوع کنید به کحّاله، صص ۲٦-۲۷
[٣٦]- حتّی، ص ۱۸
[٣٧]- قدوره، ص ۱۳
[٣٨]- رجوع کنید به خوری، صص ۱۵-۲۴
[٣۹]- رجوع کنید به ابنخرداذبه، صص ۱۲۵-۱۳۲، ۱۳۴-۱۳٦، ۱۴٦-۱۵۱
[۴٠]- ص ۲۲
[۴۱]- البلدان، صص ۳۱۱-۳۱۲، ۳۱۷
[۴٢]- صص ۱۷۷-۱۸۴
[۴٣]- نیز رجوع کنید به جوادعلی، ج ۷، صص ۳۳۱-۳٦۴؛ مهران، صص ۱۳۳-۱۳٦
[۴۴]- صبریپاشا، ص ۲۰۲ به بعد؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله
[۴۵]- در باره جزیرةالعربِ اصمعی رجوع کنید به اصفهانی، صص ۱۰-۴۳
[۴٦]- اصطخری، ص ۱۲
[۴٧]- مسعودی، ص ۷۹؛ یاقوت حموی، ذیل مادّه؛ نافع، ص ۱۵
[۴٨]- ابنحائک، ۱۴۰۳، ص ۸۹؛ ناصرخسرو، ص ۱۲۳؛ حربی، جاهای متعدد
[۴۹]- رجوع کنید به جزیره ۲
[۵٠]- انعام: ۹۲؛ شوری: ۷
[۵۱]- رجوع کنید به طبرسی، ج ۴، صص ۵۱٦ ۵۱۷، ج ۹، ص ۳۴؛ طباطبائی، ج ۷، صص ۲۷۹-۲۸۰
[۵٢]- جوادعلی، ج ۱، صص ۱٦۳-۱٦۷؛ کحّاله، ص ۳۹
[۵٣]- ص ۱۵۵
[۵۴]- ابنرسته، ص ۹٦؛ مقدسی، ص ۵۹-٦۰؛ ابنخلدون، ج ۱، ص ۱۰۴-۱۰۵
[۵۵]- رجوع کنید به دینوری، ص ۳؛ حتّی، صص ۳-۴
[۵٦]- مثلاً در باره قوم عاد رجوع کنید به اعراف: ٦۵-۷۲، هود: ۵۰-٦۰؛ در باره ثمود رجوع کنید به اعراف: ۷۳-۸۴، هود: ٦۱-٦۸؛ در باره سبأ رجوع کنید به سبأ: ۱۵-۱۹
[۵٧]- رجوع کنید به دینوری، همانجا؛ طبری، ج ۱، ص ٦۲٦؛ بکری، ج ۱، ص ۱۴۸-۱۵۰
[۵٨]- رجوع کنید به عرب
[۵۹]- در باره عرب بائده و باقیه رجوع کنید به ابنسعید مغربی، ج ۱، صص ۴۵-۸۴؛ سعد زغلول، صص ۱۰۷-۲۰۰؛ مهران، صص ۱۵۵-۱۹۴
[٦٠]- رجوع کنید به سبأ: ۱۵-۱۷
[٦۱]- جرافی یمنی، صص ۷۳-۷۴؛ ابوخلیل، ۱۴۲۳ ب، ص ۱۴۸)
[٦٢]- ابوخلیل، ۱۴۲۳ الف، ص ۵؛ حتّی، صص ۱۰-۱۱
[٦٣]- رجوع کنید به تنوخ
[٦۴]- دینوری، ص ۷؛ حمزه، صص ۲۴۸-۲۴۹
[٦۵]- مهران، صص ۲۱۳-۲۱۸، ۲۳۵-۲٦۰، ۵۹۹-٦۰۴؛ عبدالعزیز صالح، صص ٦۳-۹۲
[٦٦]- رجوع کنید به طبری، ج ۱، ص ۳۰۹
[٦٧]- حمزه، صص ۲۵۸-۲۵۹
[٦٨]- ابنحبیب، ص ۳٦۸؛ ابنحائک، ۱۹۳۱، ج ۸، ص ۲۹۴؛ دینوری، صص ٦۱-٦۳
[٦۹]- رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ، ج ۱، صص ۲۱٦-۲۲۰؛ زیدان، صص ۱۲۵-۱۳۵
[٧٠]- مثلاً، آلعمران: ۱۵۴؛ مائده: ۵۰
[٧۱]- رجوع کنید به دینوری، ص ٦۲-٦۳؛ یعقوبی، تاریخ، ج ۱، صص ۱۹۵-۲۰۵
[٧٢]- شامی، صص ۴۷، ۵۴
[٧٣]- رجوع کنید به طبرسی، ج ۱۰، ص ۸۲۹
[٧۴]- رجوع کنید به ابوخلیل، ۱۴۲۳ الف، ص ۲۵؛ همو، ۱۴۲۳ ب، ص ۱۵۷
[٧۵]- رجوع کنید به ادامه مقاله
[٧٦]- جوادعلی، ج ۴، ص ۲۱۴؛ ضیف، صص ٦۱-٦۲
[٧٧]- به نقل آلوسی، ج ۲، ص ٦۸
[٧٨]- رجوع کنید به جادالمولی و دیگران؛ ابوعبیده، جاهای متعدد؛ آلوسی، ج ۲، صص ٦۸-۷۵؛ سعد زغلول، صص ۳۱۱-۳۱۹
[٧۹]- رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ، ج ۲، صص ۱۵-۱٦؛ ابناثیر، ج ۱، صص ۵۸۳-۵۸۵؛ فجار، جنگ؛ نیز رجوع کنید به ایامالعرب
[٨٠]- شامی، ص ۵۵
[٨۱]- رجوع کنید به برده و بردهداری
[٨٢]- همان، صص ۴۷-۵۲
[٨٣]- رجوع کنید به ابنحائک، ۱۹۳۱، ج ۸، ص ۵-۱۳۵
[٨۴]- رجوع کنید به دلّو، ج ۱، صص ۹۳-۱۲۵
[٨۵]- رجوع کنید به بازار: بخش ٦
[٨٦]- رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ ، ج ۱، صص ۲٦۲-۲٦۹
[٨٧]- یعقوبی، تاریخ، ج ۱، صص ۲۷۰-۲۷۱؛ جوادعلی، ج ۷، صص ۳٦۵-۳۸٦؛ نیز رجوع کنید به افغانی، جاهای متعدد
[٨٨]- رجوع کنید به بت / بتپرستی؛ توحید
[٨۹]- دینوری، ص ٦۴؛ شامی، صص ۵۷-٦۰
[۹٠]- ص ۲۱۷
[۹۱]- رجوع کنید به تُبَّع
[۹٢]-نیز رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ، ج ۱، صص ۲۵۴-۲۵۷؛ دلّو، ج ۲، صص ۱٦۵-۱٦٦، ۲۱٦-۲۱۷، ۲۱۹-۲۳۲
[۹٣]- یعقوبی، تاریخ ، ج ۲، صص ۱۹-۲۰؛ ابناثیر، ج ۲، صص ۴۲-۴۵
[۹۴]- رجوع کنید به بیعت عَقَبه
[۹۵]- رجوع کنید به طبری، ج ۳، صص ۱۵۲-۱۵۴
[۹٦]- رجوع کنید به جادالمولی و دیگران، ص ک؛ ابراهیم و بجاوی، صص ۴۷۹-۴۸۱
[۹٧]- ابنقتیبه، ص ۹٦
[۹٨]- بلاذری، صص ۹۳، ۱۰۳
[۹۹]- همان، صص ۹۲-۹۳، ۱۱۸-۱۱۹
[۱٠٠]- رجوع کنید به ادامه مقاله
[۱٠۱]- رجوع کنید به ادامه مقاله
[۱٠٢]- رجوع کنید به بلاذری، صص ۱۳۱-۱۴۹؛ یعقوبی، تاریخ ، ج ۲، صص ۱۳۱-۱۳۲
[۱٠٣]- رجوع کنید به ج ۲، صص ۳۴۹-۳۸۳؛ نیز رجوع کنید به ردّه
[۱٠۴]- رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ، ج ۲، همانجا؛ باوزیر، ص ۹٦
[۱٠۵]- رجوع کنید به بلاذری، ص ۱۴۹ به بعد
[۱٠٦]- رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ، ج ۲، صص ۱۳۹-۱٦۱
[۱٠٧]- همان، ج ۲، ص ۱۵۵؛ حتّی، ص ۱٦۹
[۱٠٨]- یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص ۱٦۱
[۱٠۹]- رجوع کنید به دینوری، صص ۱۴۳-۱۴۴، ۲۱٦-۲۱۸؛ یعقوبی، تاریخ، ج ۲، صص ۱۷۸-۱۸۲
[۱۱٠]- دینوری، صص ۲۲۷، ۳۲٦؛ ابناثیر، ج ۴، صص ۵۲٦-۵۲۷
[۱۱۱]- رجوع کنید به ابنرسته، ص ۲۱۷
[۱۱٢]- ابناثیر، ج ۴، صص ۱٦۵-۱٦۸
[۱۱٣]- دینوری، ص ۲٦۴؛ ابناثیر، ج ۴، صص ۳۴۸-۳۵۹
[۱۱۴]- طبری، ج ۷، صص ۳۴۸، ۳۷۴-۳۷۵، ۳۹۳-۳۹۵
[۱۱۵]- رجوع کنید به طبری، ج ۷، صص ۴٦۲-۴٦۴
[۱۱٦]- رجوع کنید به ابناثیر، ج ۹، ص ۵٦۵
[۱۱٧]- دینوری، ص ۳۸۵؛ ابناثیر، ج ۵، صص ۵۲۹-۵۴۳، ۵۵۳-۵۵۵
[۱۱٨]- رجوع کنید به ادامه مقاله
[۱۱۹]- ابناثیر، ج ٦، ص ۳۸۱، ج ۷، صص ۴۹۳-۴۹۵، ج ۸، ص ۲۰۷؛ صبریپاشا، صص ۱۰۸-۱۱۰؛ ابوخلیل، ۱۴۲۳ الف، صص ۵٦–۵۷
[۱٢٠]- صبریپاشا، ص ۵۹
[۱٢۱]- همان، صص ۱۰۳-۱۰۴
[۱٢٢]- همان، صص ۵۹، ۱۰۴-۱۰٦؛ ابوخلیل، ۱۴۲۳ الف، صص ٦۰-٦۱؛ د. اسلام، ج ۱، ص ۵۵۳
[۱٢٣]- وهبه، ص ۱۴۸؛ د. اسلام ، ج ۱، ص ۵۵۲
[۱٢۴]- رجوع کنید به اصطخری، ص ۱۲؛ ابنحوقل، ص ۱۸؛ مقدسی، ص ٦۷
[۱٢۵]- ص ۱۲۵ به بعد
[۱٢٦]- صص ۱٦-۲۹
[۱٢٧]- صص ۱۲-۲۸
[۱٢٨]- رجوع کنید به بحراحمر
[۱٢۹]- صص ۲۸۳-۲۹۰
[۱٣٠]-رجوع کنید به ابنحائک، ۱۴۰۳، ص ۸۵؛ بکری، ج ۱، ص ۱۴٦؛ یاقوت حموی، ذیل مادّه؛ نیز رجوع کنید به حربی، ص ۵۳۱؛ قس اصمعی، صص ۲۷-۲۹، ۵۷ که جزیره العرب را به چهار قسمت حجاز، نجد، یمن و غور یا تهامه تقسیم کرده بود؛ رجوع کنید به یاقوت حموی، همانجا
[۱٣۱]- بکری، ج ۱، ص ۱۴۸
[۱٣٢]- ص ۱۲۳
[۱٣٣]- صص ۱٦۴-۱٦۹
[۱٣۴]- رجوع کنید به صص ٦۷-۹۵
[۱٣۵]- صص ٦۷، ۹۵-۹۷؛ نیز رجوع کنید به یاقوت حموی، ذیل مادّه
[۱٣٦]- ص ۱۰۴
[۱٣٧]- همان، صص ۹۵-۹٦، ۱۰۵
[۱٣٨]- رجوع کنید به صص ۹۸-۱۱۳
[۱٣۹]- صبریپاشا، صص ٦۰-٦۱؛ ابوخلیل، ۱۴۲۳ الف، ص ۱۱۰
[۱۴٠]- صبریپاشا، ص ۱۰٦؛ ابوخلیل، ۱۴۲۳ الف، همانجا
[۱۴۱]- حمزه، ص ۳۰۳؛ صبریپاشا، ص ۱۱۱، مقدمه متولی و مرسی، صص ۱٦، ۱۸-۲۰؛ ابوخلیل، ۱۴۲۳ الف، صص ۱۱۵، ۱۱۸
[۱۴٢]- عثمانبن عبداللّه، ج ۱، صص ۱۱-۱۵؛ امین، صص ۳-٦
[۱۴٣]- صبریپاشا، صص ۱۱۲-۱۱۷؛ الاطلس التاریخی للمملکة العربیة السعودیة، صص ۵۴-۵۷
[۱۴۴]- رجوع کنید به حداد، ج ۲، صص ۲۱۵-۲۳۵
[۱۴۵]- امین، ص ۱۰
[۱۴٦]- عثمان بن عبداللّه، ج ۱، صص ۱٦۰-۱٦۳؛ مختار، ج ۱، صص ۱۱۸-۱۸۷؛ صبریپاشا، ص ۱۱٦
[۱۴٧]- رجوع کنید به عربستان سعودی
[۱۴٨]- رجوع کنید به د. اسلام، ج ۱، ص ۵۳۹
[۱۴۹]- برای اطلاع تکمیلی از سرگذشت مناطق مختلف جزیرةالعرب، بهویژه در دوره معاصر رجوع کنید به امارات متحده عربی، عُمان، کویت، یمن
[۱۵٠]- صبریپاشا، مقدمه متولی - مرسی، ص ۹
[۱۵۱]- برای اطلاع بیشتر از مطالعات سدههای اخیر در باره جزیرةالعرب رجوع کنید به د. اسلام، ج ۱، ص ۵۳۴؛ الرحلات الی شبهالجزیرة العربیة، ۱۴۲۴
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ بهزاد لاهوتی، جزیرةالعرب، دانشنامه جهان اسلام، ج ۱، ص ۴٦٦۹؛ برگرفته از منابع زیر:
قرآن؛
محمود شکری آلوسی، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، چاپ محمد بهجه اثری، بیروت [?۱۳۱۴]؛
محمدابوالفضل ابراهیم و علی محمد بجاوی، ایام العرب فی الاسلام، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ – ۱۳۸۶ / ۱۹۶۵ – ۱۹۶۶، چاپ افست ۱۳۹۹ – ۱۴۰۲ / ۱۹۷۹ – ۱۹۸۲؛
ابنحائک، الاکلیل، ج ۸، چاپ انستاس ماری کرملی، بغداد ۱۹۳۱؛
ابنحائک، صفة جزیرة العرب، چاپ محمدبن علی أکوع، صنعا ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
ابنحبیب، کتاب المحبّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست بیروت [بیتا.]؛
ابن حوقل، کتاب صورة الارض، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۳۸–۱۹۳۹، ۲ج، چاپ افست ۱۹۶۷، ۲ج در یک مجلد؛
ابن خرداذبه، کتاب المسالک و الممالک، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۸۹، چاپ افست ۱۹۶۷؛
ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، المسمّی بدیوان المبتدا و الخبر، چاپ خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
ابن رسته، کتاب الاعلاق النفیسة، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۸۲، چاپ افست ۱۹۶۷؛
ابنسعید مغربی، نشوة الطرب فیتاریخ جاهلیة العرب، چاپ نصرت عبدالرحمان، عمان ۱۴۰۲/۱۹۸۲؛
ابنفقیه؛ ابنقتیبه، المعارف، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛
شوقی ابوخلیل، اطلس التاریخ العربی الاسلامی، بیروت ۱۴۲۳ الف؛
شوقی ابوخلیل، اطلس القرآن: اماکن، اقوام، اعلام، بیروت ۱۴۲۳ ب؛
معمربن مثنی ابوعبیده، کتاب ایامالعرب قبلالاسلام، چاپ عادل جاسم بیاتی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛
ابراهیم احیدب، «المناخ»، در الموسوعة الجغرافیة للعالم الاسلامی، ج ۳، قسم ۱، ریاض: وزارة التعالیم العالی، ۱۴۱۹/ ۱۹۹۹؛
ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۰، چاپ افست ۱۹۲۷، ۱۹۶۷؛
حسنبن عبداللّه اصفهانی، بلاد العرب، چاپ حمد جاسر و صالحعلی، ریاض ۱۳۸۸/۱۹۶۸؛
عبدالملکبن قریب اصمعی، تاریخ العرب قبل الاسلام، چاپ محمدحسن آلیاسین، بغداد ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹؛
الاطلس التاریخی للمملکة العربیة السعودیة ریاض: دارة الملک عبدالعزیز، ۱۴۲۱/۲۰۰۰؛
اطلس المملکة العربیة السعودیة، ریاض: وزارة التعلیم العالی، ۱۴۲۰/۲۰۰۰؛
سعید افغانی، اسواق العرب فی الجاهلیة و الاسلام، قاهره ۱۴۱۳/۱۹۹۳؛
محسن امین، کشف الارتیاب، تهران ۱۳۴۷؛
سعید عوض باوزیر، معالم تاریخ الجزیرة العربیة، عدن ۱۳۸۵/۱۹۶۶؛
توفیق برّو، تاریخ العرب القدیم، دمشق ۱۹۸۲، چاپ افست ۱۹۸۸؛
عبداللّهبن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک و الممالک، چاپ ادریان فان لیوفن و اندری فری، تونس ۱۹۹۲؛
احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، چاپ عبدالله انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت ۱۴۰۷ / ۱۹۸۷؛
ژانژاک بربی، جزیرة العرب، ترجمة نجدة هاجر و سعید غز، قاهره ۱۴۲۱/۲۰۰۱؛
محمداحمد جادالمولی، علیمحمد بجاوی، و محمدابوالفضل ابراهیم، ایام العرب فی الجاهلیة، [ دمشق ] ۱۳۶۱/۱۹۴۲؛
عبداللّه جرافی یمنی، المقطتف فی تاریخ الیمن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛
جوادعلی، المُفَصَّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت ۱۹۷۶ـ ۱۹۷۸؛
محمدیحیی حداد، تاریخ الیمن السیاسی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶؛
حدود العالم من المشرق الی المغرب، چاپ منوچهر ستوده، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۴۰ش، ۱۳۶۲ش؛
ابراهیمبن اسحاق حربی، کتاب المناسک و اماکن طرق الحج و معالم الجزیرة، چاپ حمد جاسر، ریاض ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
فؤاد حمزه، قلب جزیرة العرب، ریاض ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸؛
یوسف قزما خوری، «جزیره العرب: معادنها، حیوانها، اثمارها، نباتها، کما ذکرها الجغرافیون العرب»، الابحاث، ج ۲۱،ش ۱ (مارس ۱۹۶۸)؛
برهانالدین دلّو، جزیرة العرب قبل الاسلام: التاریخ الاقتصادی، الاجتماعی، الثقافی و السیاسی، بیروت ۱۹۸۹؛
محمدبن ابیطالب دمشقی، کتاب نخبة الدهر فی عجائب البر و البحر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطوال، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر [۱۳۷۹/۱۹۵۹]، چاپ افست بغداد [بیتا.]؛
الرحلات الی شبهالجزیرة العربیة، ریاض: دارة الملک عبدالعزیز، ۱۴۲۴؛
جرجی زیدان، العرب قبل الاسلام، بیروت: منشوراتدار مکتبة الحیاة، [بیتا.]؛
سعدزغلول عبدالحمید، فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت ۱۹۷۶؛
میشل شاتولوس، «تاریخچه مختصر نفت در شبهجزیره عربستان»، در شبهجزیره عربستان در عصر حاضر، زیر نظر پل بون آنفان، ترجمه اسداللّه علوی، ج ۱، مشهد ۱۳۷۸ ش؛
فاطمه قدوره شامی، تطور تاریخ العرب: السیاسی و الحضاری، من العصر الجاهلی الی العصر الاموی، بیروت ۱۹۹۷؛
ایوب صبریپاشا، مرآة جزیرة العرب، ترجمه و تعلیق احمد فؤاد متولی و صفصافی احمد مرسی، قاهره ۱۴۱۹/۱۹۹۹؛
شوقی ضیف، العصر الجاهلی، قاهره [۱۹۷۷]؛ محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۳۹۰–۱۳۹۴/۱۹۷۱–۱۹۷۴، ۲۰ ج؛
فضل بن حسن الطبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل الله یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸، ۱۰ جلد در ۵ مجلد؛
محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۳۸۲–۱۳۸۷/۱۹۶۲–۱۹۶۷، ۱۱ ج؛
عبدالعزیز صالح، تاریخ شبهالجزیرة العربیة فی عصورها القدیمة، قاهره ۱۹۸۸؛
عثمانبن عبداللّه، عنوان المجد فی تاریخ نجد، ریاض: مکتبة الریاض الحدیثة، [بیتا.]؛
فیلیپ فارژ، «وضعیت جمعیتی کشورهای شبهجزیره عربستان»، در شبهجزیره عربستان در عصر حاضر، همان؛ زاهیه قدوره، شبهالجزیرة العربیة : کیاناتها السیاسیة، بیروت: دارالنهضة العربیة، [بیتا.]؛
قلقشندی؛ عمررضا کحّاله، جغرافیه شبه جزیرة العرب، چاپ احمدعلی، مکه ۱۳۸۴/۱۹۶۴؛
گیتاشناسی نوین کشورها، گردآوری و ترجمه عباس جعفری، تهران: گیتاشناسی، ۱۳۸۲ ش؛
صلاحالدین مختار، تاریخ المملکة العربیة السعودیة فی ماضیها و حاضرها، بیروت: دارمکتبة الحیاة، [بیتا.]؛
علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه و الاشراف، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۸۴، چاپ افست ۱۹۶۷؛
محمد بن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۷، چاپ افست ۱۹۶۷؛
موسوعة اسماء الاماکن فی المملکة العربیة السعودیة، ریاض: داره الملک عبدالعزیز، ۱۴۲۴/۲۰۰۳؛
محمد بیومی مهران، دراسات فی تاریخ العرب القدیم، اسکندریه: دارالمعرفة الجامعیة، [بیتا.]؛
ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش؛
محمد مبروک نافع، عصر ماقبل الاسلام، مصر ۱۹۵۲؛
پیتر واین، تراث عمان، لندن ۱۹۹۵؛
حافظ وهبه، جزیرة العرب فی القرن العشرین، قاهره [? ۱۳۷۵/۱۹۵۶]؛
یاقوت حموی، کتاب معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ – ۱۸۷۳، ۶ ج، چاپ افست تهران ۱۹۶۵؛
احمد بن اسحاق یعقوبی، کتاب البلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۸۲، چاپ افست ۱۹۶۷؛
احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت:دار صادر، [بیتا.]، ۲ ج، چاپ افست قم [بیتا.]؛
John Lewis Burckhardt, Travels in Arabia, London [1829?], repr. Beirut 1972; El2, s.v. "A l- ـ Arab-Djazirat al- ـ Arab" (by G. Rentz);
Philip Hitti, History of the Arabs: from the earliest times to the present, London 1985; Carsten Niebuhr, Beschrebung von Arabien, Graz 1969;
Webster's new geographical dictionary, Springfield, Mass. 1988.