|
تاریخ عربستان پیش از اسلام
فهرست مندرجات.
تاریخ عربستان پیش از اسلام
برای بررسی دقیق تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی عربستان پیش از اسلام لازم است زندگی بدویان و بادهنشینان را در چند مورد مطالعه نمود: ۱- منابع: به اشعار عرب قبل از اسلام و تفسیری که از آنها باقی مانده و ضربالمثلهای آنان استناد میشود. ٢- تاریخ: زندگی یکجانشینان و صحراگردان که اغلب به غارت و بعضا به تجارت میپرداختند مطرح میشود. ٣- روابط سیاسی: به ساختار قبایل عرب پیش از اسلام که کمتر به آن توجه شده، میپردازد. ۴- دورنمای اخلاقی: به جهت ویژگی خاص صحرا، برخی خصوصیات از جمله وفاداری، جوانمردی و... مورد ستایش اعراب قرار داشت. ۵- مذهب: آیینهایی در میان عرب وجود داشت که هر یک در معبد ویژهای انجام میشد، اگر چه این آیینها در زندگی بدویان اهمیت مذهبی اندکی داشتند.
۱ | منابع |
آگاهی ما از عرب بادهنشين در عربستان پيش از اسلام عمدتاً از دو منبع ناشی میشود: ١- مقدار معينی از اشعار پيش از اسلام باقی مانده است؛ ٢- تفسيرهايی از اين اشعار و ضربالمثلهای عربی قديم، توسط پژوهشگران از قرن دوم اسلامی بهبعد گردآوری شده كه مشتمل بر مواردی از سنن متداول [عرب] در باب رويدادهای ادوار پيش از اسلام است. اشعار پيش از اسلام، از نظر سند از سوی پژوهشگران معاصر، بهويژه دی. اس. مارگليوث و طه حسين رد شده است. اما تئوریهای اينان از سوی اكثريت پژوهشگرانی كه وفادارانه بهانتشار كل اشعار پيش از اسلام اقدام كردهاند - در عين پذيرش برخی از مجعولات - مورد قبول واقع نشده است[۱]. بههمين شكل، گزارشهای تاريخی كه زمانی از سوی پژوهشگران غربی بیارزش تلقی میشد، امروزه از مبانی واقعی برخوردارند و شرايط زندگی جاهليت را منعكس میسازند؛ هرچند كه برای يك تاريخ مناسب، كافی نمیباشند. در موارد معين، اين موارد سنتی با گزارشهای داده شده در قرآن کتاب مسلمانان و يا استنتاج از اينها تأييد میشود و هر دوی اينها با كتيبهها و سنگ نوشتههای زيادی كه توسط باستانشناسان در عربستان يافت شده است تكميل و تأييد میگردد.
٢ | تاریخ |
صحراگردان از سپيدهدم تاريخ، از صحاری عربستان، بر اراضی واقع در محدوده تمدنهای يكجانشين فشار وارد میكردند. در برخی از دورهها، فشارها شديدتر و نفوذ بهاراضی مسكونی عميقتر میشده است و گفته شده كه صحراگردان، همانند موج در میرسيدهاند. عبرانیها، آرامیها، اعراب و نبطیها از زمانهای پيش از ميلاد بهسوريه و عراق وارد شدهاند، و درحالیكه شش قرن پيش از هجرت، فشارهای بيشتری از ناحيه اعراب و پالميریها وجود داشته است.
نقشه عربستان، متعلق به شرکت ملی نفت این کشور - در سال ۱۹۵۲
صحرانوردان كه در آغاز برای تاخت و تاز میآمدند، بهتدريج در آنجا مستقر میشدند (مانند تنوخ در عراق، در حدود سال ٢٢۵ م). روابطی نزديك ميان بدويان ساكن و آنهايی كه هنوز در صحرا بودند، امر تجارت را تسهيل میكرد. تنها صحراگردان میتوانستند كاروانهای تجاری را برای عبور از صحرا هدايت كنند و فقط صحراگردان تنومند میتوانستند عبور بیخطر چنين كاروانهايی را تضمين كنند. از اینروی، در تاريخ امپراتوری بيزانس و ساسانی، صحراگردان در دو نقش يورشگر و تاجر ظاهر میشدند.
دو امپراتوری بهطرق گوناگون میكوشيدند تا يورشهای خصمانه و غارتگرانه صحرانوردان را از خود دفع كنند. مؤثرترين راه اين بود كه فرمانروايان نيمه بدوی را در مرزهای امپراتوری بهخدمت گيرند تا گروههای يورشگری كه از قلب صحاری میآمدند از محدوده خود برانند. اين نقش در عراق، توسط ملوك لخمی حيره از حدود سال ٣٠٠ م تا پايان عمر اين سلسله، در سال ٦٠٢ م، ايفا میشد. در مرز بيزانس نيز، همين نقش را غسانيان ايفا میكردند، اما اينان بعدها دارای اهميت شدند (در سال ۵٢۹ م بود كه يوستينين بهشاهان غسانی عناوين شخصی اعطا كرد) و ظاهراً تنها يك اردوگاه برای پايتخت داشتند و در مقايسه با حيره فاقد شهر بودند. اين سيستم دفاعی، اندكی قبل از حملات مسلمانان تغيير يافت. يك ايرانی مقيم حيره، رهبر اعراب را كه رياست بر لخمیها را بهعهده داشت، كنترل میكرد، در حالیكه بيزانس بهغسانیها كمك میكرد تا هجوم ايران را قطع كنند و اوضاع را بهحال اول برگردانند.
با اینکه روشن است كه صحرانوردان عربستان بهطور گستردهای درگير تجارت بودهاند، اما جزئيات آن هنوز بهطور دقيق بررسی نشده است. صحرانوردان نه تنها با امپراتوریهای ايران و بيزانس، بلكه با پادشاهی حميری در عربستان جنوبی (تا زمان سرنگونی آنها بهدست حبشيان در سال ۵٢۵ م) نيز در ارتباط بودهاند. درخشش تمدن عربستان جنوبی در گرو تجارت بود و با زوال تجارتش (شايد بهجهت از دست دادن كنترل بر دريای سرخ)، آن تمدن نيز رو بهانحطاط گذاشت. در سنن متداول عرب، شكسته شدن سد مأرب، عامل فروپاشی تمدن عربستان جنوبی دانسته شده است، اما از كشفيات باستانشناسی كه بيانكنندهی تخريب سيستم آبياری است، پيداست كه اين موارد، علائم و نشانههای زوال عربستان جنوبی هستند، نه علت آن. در سنن متداول عرب، حركت بسياری از قبايل صحراگرد بهسمت شمال (با ترك زندگی يكجانشينی) بيشتر در پيوند با شكسته شدن سد مأرب معرفی شده است.
در همين زمان، تجارت زمينی بهوسيله كاروان شتر، ميان يمن، سوريه و عراق شروع بهرشد كرد و تا سال ٦٠٠ م، اين امر عمدتاً در كنترل قريش مكه بود. قريش، شهر مكه را بهعنوان مركز كار در اختيار داشت و تا اندازهای از بدويت فاصله گرفته بود، اما تجارتشان، اتحاد و روابط با بسياری از قبايل صحراگرد را اقتضا میكرد.
همراهی حفاظت كاروانها مشاركت در معيشت و بازارهای مكّاره بدويان را با اهميت میساخت؛ آنجا كه كاروانها، مالالتجارهها را میآوردند و اين امكان را برای صحرانوردان فراهم میكردند كه بسياری از كالاهايی را كه در صحرا توليد نمیشد بهدست آورند. در مجموع، اقتصاد بدوی در عربستان پيش از اسلام، بهدور از خودكفايی و خودبسندی بود.
٣ | روابط سياسی |
واحدهای سياسی و اجتماعی در ميان بدويان عربستان، گروههايی تا حدودی تنوع يافته بودند. نويسندگان غربی معمولاً از اينها بهعنوان «قبايل، يا در مورد بخشهای فرعی و گروههای كوچكتر [بهعنوان] «شبه قبايل» و «طوايف» ياد میكنند. اما اين اصطلاحات بهطور دقيق با اصطلاحات عربی منطبق نيست. در زبان عربی برای چنين واحدهای سياسی و اجتماعی لغتهايی وجود دارد، اما در حقيقت عمومیترين لفظ مورد استفاده برای اشاره بهيك قبيله يا طايفه، بايد «بنوفلان» باشد.
در مورد ساختار قبايل پيش از اسلام در شعاع پيشرفتهای اخير در انسانشناسی اجتماعی هنوز بهطور كافی مطالعه نشده است. در سنن متداول عرب چنين گفته میشود كه [اين قبايل] در ابتدا از طريق خويشاوندی ذكور ايجاد شدهاند، هر چند كه استثناهای مسلمی نيز بر اين امر وجود دارد. شخصی كه از طريق خون بهيك گروه منتسب نمیشد (غير صحيح يا غير صميم) میتوانست از بخشی از امتيازات عضويت - نظير حمايت كامل - برخوردار شود. او میبايست بهعنوان يك همپيمان (حليف)، يك همسايه حمايت يافته (جار) و يا يك زيردست (مولی) عمل نمايد. ظاهراً دستجات برای همپيمانی (حلف) برابر بودند، اما وقتی كه يك فرد بهتنهايی در ميان يك قبيله يا طايفه بهعنوان همپيمان زندگی میكرد، تمايل میيافت كه بهجايگاه وابستگی يا فرمانبرداری فرو افتد. از سوی ديگر، حمايت همسايگی (جوار) از سوی كسی كه آن را اعطا میكرد - حتی در نوع موقت آن - تا حدی دليل بر اشرافيت و برتری بود، و اين جوار میتوانست شكلی موقت يا دائمی داشته باشد. حالت مولايی برای يك برده از طريق رها شدن [از بردگی] حاصل میشد. مردان عرب كه در خرد سالی از راه اسارت در جنگها بهبردگی گرفته میشدند - و حتی بردگان حبشی نيز - میبايست وابسته بهيك قبيله میشدند. فردی كه بهخاطر رفتار پرگزندش با قبيله، يا بهقتل رساندن يك خويشاوند، از قبيلهاش اخراج میشد ممكن بود تنها و سرگردان (صعلوك) بماند و يا خود را بهعنوان جار و غيره بهقبيلهای ديگر وابسته نمايد.
جنگجویان عرب
دلايلی قوی در دست است كه ديدگاه سنتی كه بيان میكند اعضای يك قبيله يا طايفه از راه نسبت پدری پيوند مستحكم يافتهاند، گزارش كاملی از موضوع نيست، ولو اینکه برخی از قبايل [بر اين اساس] تأسيس شده باشند؛ اولاً: نشانههای زيادی از وابستگی بهدودمان مادری در ميان قبايل عرب در روزگار محمد[ص] موجود است. همچنين، مواردی هست كه میتوان براساس آن حدس زد كه وابستگی بهدودمان پدری بعدها جایگزين آن شده است. با اینکه مسلّم نيست كه وابستگی بهدودمان مادری چه اندازه وسيع بوده و در عمل جريان داشته است، اما سند كافی در دست است تا اعتبار يافتههای نسبشناسان را كه در آثار پژوهشگران مسلمان متأخر وابستگی خاص بهدودمان پدری را نشان میدهند، در ترديد افكند. احتمال دارد كه در برخی موارد، وابستگی بهدودمان مادر غالب بوده است. چون محققان بعدی نتوانستهاند شجرهنامه وابستگی بهدودمان پدری را برای عضوی از قبيله پيدا كنند، حدس زدهاند كه اين عضو میبايست حليف بوده باشد. شايد اين روايت كه رئيس طايفه زهره در مكه - اخنس بن شريك - حليف بوده است بههمين صورت تبيين شده باشد. ثانياً: استدلال شده كه برخی از نامهای قبايل اساساً نامهای گروههايی با ريشههای سياسی يا محلی بوده است و دلالت بر نسب مشترك ندارد[٢]. ممكن است اين امر در برخی موارد رخ داده باشد و سپس نسبشناسان متأخر، اسامی گروه را بهنياكان قبيلهای تغيير داده باشند، اما خطرناك است اگر همه نسبشناسان را از اين طريق بررسی كنيم. آنچه كه با اطمينان میتوان بيان كرد اين است كه اساساً ساختار قبايل صحرا متغير بوده است. برخی از اين قبايل رونق میيافتند و چنان زياد میشدند كه نمیتوانستند عملاً و بهطور مؤثر بهعنوان يك واحد بمانند و بهدو شبه قبيله يا بيشتر تقسيم میشدند.
اين احتمال بيانگر اين واقعيت است كه اعراب روزگار «محمد» نامهايی برای گروههای مشخص داشتند كه مشتمل بر قبايل متعدد بود[٣]. از سوی ديگر در جايیكه قبيلهای رونق نمیيافت از شمار آن كاسته میشد و از آن پس میبايست ميان وابسته شدن بهبرخی از قبايل قدرتمندتر يا اتحاد با قبايل ضعيفتر و يا نابود شدن، يكی را انتخاب میكرد. بر اين اساس، برخی از قبايل ضعيفتر اطراف مكه بهصورت گسترده وابسته بهقريش شدند. برخی ديگر نيز خود را متحد كرده و بهاحابيش - در معنای احتمالی جمعيت بیشمار مركب - شهرت يافته بودند[۴].
امور مربوط بهيك قبيله معمولاً در يك انجمن (مجلس) كه همه اعضای قبيله در آن حضور داشتند رتق و فتق میشد. امكان اظهار نظر برای همه وجود داشت، اما سخنان فردی كه اقتدارش بهرسميت شناخته شده بود از اعتبار بيشتری برخوردار بود. رهبر يا رئيس قبيله - سيد - با بيعت افراد انجمن با او منصوب میشد. او معمولاً از خانواده شرافتمندی بود، اما هيچ قانونی در باب ارشديت (نخستزادگی) وجود نداشت. در شرايط سخت صحرا، اين يك اصل بود كه رهبر بايد شخصاً بهطور مؤثر قادر بهرهبری باشد و افراد پايين مرتبه نمیتوانستند بهاين عمل مبادرت ورزند. سيد وظايف معينی داشت، بهخصوص اینکه روابط قبيله يا طايفه [خود را] با قبيله يا طايفه ديگر محترم بدارد. او میتوانست برای مجاورت با قبيله ديگر پيمان ببندد و نيز مسئول پرداخت فديه اسيران و خونبهای [مقتولان] بود. او معمولاً ادعای پذيرايی از بيگانگان را داشت و از او انتظار میرفت تا بهفقرای قبيله خود انفاق نمايد. در عوض اين وظايف، او از حق ويژهای برای دريافت يك چهارم غنايم بهدست آمده در جنگها برخوردار بود. مشاجرههای ميان اعضای يك گروه معمولاً بهسيدشان ارجاع داده میشد. مشاجرههای ميان اعضای گروه كه با سيد مشترك نبود معمولاً منجر بهجنگ میشد، اما در برخی مواقع بهيك داور (حَكم) ارجاع داده میشد. در قسمتهای مختلف عربستان يك يا دو مرد يافت میشدند كه از نظر دانايی و بیطرفی برجسته بودند و بهطور مدام از آنها درخواست حكميت (داوری) میشد. هر قبيله، صرف نظر از تسليمداوطلبانه بهتصميم يك داور (حكم) و جدا از عضويت در پيمان اتحاد قبايل، يك واحد سياسی مستقل بهشمار میآمد. گاهی سيد يك قبيله قدرتمند از راه قدرت شخصی و نيز از طريق دلاوری نظامی خود بر تعدادی از قبايل ديگر تسلط میيافت و در نتيجه، آنها با او متحد میشدند و دستوراتش را اجرا میكردند. اما با از ميان رفتن شخصيت قدرتمند، اين اتحاد از هم میپاشيد و انزجار چهره مینمود.
۴ | دورنمای اخلاقی |
زندگی يك بيابانگرد در شرايط بسيار سخت طبيعی شروع میشد. در اغلب مواقع، وسايل معاش كمتر از حد كفاف مردم بود. لذا گرايشی پايدار جهت ربودن وسايل معاش - بهويژه شتر - از افراد ضعيف وجود داشت. اين امر موجب سازماندهی صحراگردان در يك قبيله يا طايفه با درجه عالی از همبستگی گروهی میشد. گروههای بزرگتر، قویتر بودند، اما در موارد معين كه نياز بهيافتن چراگاه برای شتران باعث پراكنده شدن [گروه] میشد، مشكل زيادی برای يك گروه كه میخواست بهعنوان يك واحد مؤثر عمل كند، ايجاد میگرديد. لذا همانگونه كه در بالا اشاره شد، قبايلِ موفق و بزرگ، بهتجزيه شدن تمايل میيافتند.
برای بدويان، حمله و يورش جهت تصرف شتران تقريباً حكم تفريح و سرگرمی را داشت، اما خونريزی [در اين جهت] منع شده بود. وقتی كه خصومت عمق بيشتری میيافت، شكل تهاجمها نيز تغيير میكرد: مردان بالغ بهقتل میرسيدند؛ زنان و كودكان اسير میشدند و برای فديه نگهداری شده و يا بهعنوان برده بهفروش میرسيدند. قانون مقابله بهمثل (قصاص) كه عموم آن را پذيرفته بودند، برای جلوگيری از كشتار گستاخانه و غير مسئولانه بهكار میرفت؛ زيرا اين موضوع مايه تفاخر قبيله برای حمايت يا انتقام از اعضا و وابستگانش بود.در روزگاران گذشته، يك جان بهانتقام جان ديگر گرفته میشد، اما در روزگار محمد[ص] گرايشی برای پيمان خونبها (ديه) بهجای جانستانی وجود داشت و پيامبر هم در ترويج آن میكوشيد و معمولاً برای [ديه] يك مرد بالغ، يكصد شتر تعيين میكردند. بعضی اوقات كه انتقام گرفتن را ناجوانمردانه میپنداشتند، میكوشيدند تا [با ازدواج]، شير را جایگزين خون نمايند.
بدویان عرب
بدويانی كه نيازمند موفقيت در زندگی سخت صحرا بودند خصوصياتی را تحسين میكردند: وفاداری بهگروه خويشاوندی و آمادگی برای ياری رساندن بهخويشاوند عليه بيگانه - در هر فرصت - جايگاه والايی داشت. اين بود كه پایمردی و جوانمردی بههم میپيوست و شجاعت در نبرد، صبوری در مصيبت، پافشاری در انتقام، حمايت از ضعفا و مبارزه با اقويا را معنا میبخشيد[۵].
شاعران نقش عمدهای در زندگی اعراب پيش از اسلام ايفا میكردند. معمولاً قصايد آنها يا مشتمل بر مفاخر و مباهات بود كه فردی، قبيلهاش را بهسبب جوانمردی و پاكدامنی میستود، و يا [حاوی] سخريه و بدگويی (هجاء) بود كه فردی بهوسيله آن، دشمنش را نكوهش میكرد. گاهی فضيلت انسانی يا فقدان آن بهحد زيادی بهارث برده میشد. رفتار قهرمانی يك فرد نشان از خصوصيات قهرمانانه خانواده، طايفه و قبيلهاش بود.
يك شاعر، توانايی زيادی در القاء شايستگی بهقبيلهاش و يا تضعيف روحيه دشمن داشت. شاعران در عربستان پيش از اسلام احتمالاً از قدرتی بيش از جرايد روزگار معاصر برخوردار بودهاند. اعراب، درباره آنها چيزهای فوقطبيعی و جادويی احساس میكردند. هرچند نسب را زياد برمیشمردند، اما (همانطور كه گفته شد) روشن نيست كه تا چه اندازه منسوب بهدودمان پدری و تا چه حد منسوب بهدودمان مادری بودهاند. بخاری چهار نوع ازدواج [مرسوم] در پيش از اسلام را شرح داده است[٦]. با اینکه بخاری ضوابطی را برای تعيين اصل و نسب شرح میدهد، اما بهنظر میرسد كه اين امر مربوط بهابتدای نظام وابستگی بهدودمان مادری باشد. علاوه بر اين، منابع اشاره میكنند كه گزارش بخاری جامع و مانع نيست. مسلماً زيستن زن با خويشاوندان ذكورش امری متعارف بود و شوهر وی تنها او را برای زمانهای كوتاهی كه بهعنوان مثال دو قبيله بهطور اتفاقی در كنار يكديگر اردو میزدند ديدار میكرد.
۵ | مذهب |
ادبيات پيش از اسلام اشاره میكند كه برای قبايل صحراگرد، نوعی پويايی مذهبی از طريق باور داشتن فضيلتهای انسانی كه ريشه در قبيله داشت حاصل میشد. مراعات تفاخر و اشتهار (حَسَب) نيرويی محرك در بسياری از فعاليتهايشان بود. از اينرو ممكن است گفته شود كه مذهب واقعی بدويان، نوعی انسانگرايی قبيلهای بود. عقيده رايج در ميان اعراب، در خصوص تقدير و سرنوشت، باوری نه چندان مذهبی و حقيقی بود. بهعبارت ديگر، اين عقيده رواج داشت كه جهان چنان ساخته شده كه بهطور مستمر با پيشامدهايی، تلاشهای آدمی برای دفع بلا و بدبختی بینتيجه میگذارد. (البته در ميان آنها)، تقدير بهعنوان يك خدا پرستش نمیشد.
علاوه بر اين، آيينهايی وجود داشت كه اعراب از آنها پيروی میكردند و هر يك در معبد ويژهای تمركز يافته بود[٧]. برخی از معابد از اهميت اجتماعی برخوردار بودند، زيرا زمينهای اطراف آنها، محدوده مقدس (حَرَم) شمرده میشد و در همان حال، نظام ماههای حرام نيز از سوی كعبه در مكه بهاجرا در میآمد. در اين زمانها و مكانهای مقدس كه جنگ و خونريزی موقتاً خاتمه میيافت، امكان تجارت و ديگر كارها برای بسياری از بدويان فراهم میشد. بهطور كلی بهنظر میرسد كه اين آيينها - بهتعبير مناسب - در زندگی بدويان اهميت مذهبی اندكی داشتند.
هنگامی كه محمد شروع بهتبليغ كرد، مسيحيت در عربستان بهطرز وسيعی گسترش يافته بود و تعدادی از گروههای صحراگرد - حداقل بهشكل صوری - مسيحی بودند. يهوديت نيز (در عربستان) يافت میشد و آنهايی كه يهودی خوانده میشدند احتمالاً پيشينه عربی داشتهاند كه بعدها يهوديت را برگزيده بودند. هرچند كه آنها با بدويان روابط نزديكی داشتهاند، اما آشكار است كه هيچكدام از آنها صحراگرد نبودهاند.
[▲] يادداشتها
[▲] پینوشتها
[۱]- مقايسه كنيد با: ای. جی. آربری: قصايد هفتگانه، لندن، ۱۹۵٧، صص ٢٢٨-٢۵۴.
[٢]- مقايسه شود با نالينو، مجموعه مقالات، جلد سوم، صص ٢٧-٢۹
[٣]- مقايسه شود با نالينو، همان، ص ٧٦
[۴]- نظر لامنس كه احابيش را بردگان حبشی میداند با گزارشهای ابن هشام ص ٢۴۵ و ابن سعد، ج اول، ص ٨۱ تعارض دارد؛ مقايسه شود با مونتگمری وات، محمد در مدينه، ص ٨۱ و محمد حميداللَّه در مطالعات شرقی در آثار جرج لویدلاويدا، ج اول، صص ۴٣۴-۴۴٧
[۵]- آر. آ. نيكلسون، تاريخ ادبيات عرب، كمبريج، ۱۹٣٠ م، ص ٧۹
[٦]- ترجمه توسط مونتگمری وات در كتاب محمد در مدينه، ص ٣٧٨
[٧]- بنگريد به مقالات: لات و منات
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ مونتگمری وات، تاریخ عربستان پیش از اسلام ترجمه علی ناظمیانفرد، مجلۀ تاریخ اسلام، زمستان ۱٣٧۹ - شماره ۴، صص ٢۱-٣۱؛ به نقل از:Encyclopedia of Islam New Edition. vol.Iبرگرفته از منابع زیر:۱- لامنس، اچ، عربستان باختری در روزهای قبل از هجرت، (بیروت، ۱۹٢٨م) صص ۱٠٠-٢۹۴.
٢- همان، گهواره اسلام، (رم، ۱۹۱۴ م).
٣- بول، اف، زندگانی محمد، لایپزیک، (۱۹٣٠ م) صص ٢۱-۱٠٠.
۴- گویدی، ام، تاریخ فرهنگ اعراب تا زمان رحلت محمد، (فلورانس، ۱۹۵۱ م) صص ۱٢٢-۱۴٣.
۵- اسمیت، دبلیو. آر، خویشاوندی و ازدواج در عربستان قدیم، ویرایش دوم، (لندن، ۱۹٠٧ م)
٦ - فارس، بی، شرافت نزد اعراب قبیل از اسلام، (پاریس، ۱۹٣٢م).
٧- اولیری، دویسی، عربستان قبل از محمد، (لندن، ۱۹٢٧ م).
٨- لوی دلاویدا، جی، «عربستان قبل از اسلام» در میراث محمد، چاپ ان. آ. فارس، (پرینستون، ۱۹۴۴ م)
۹ - گلدزیهر، آی، درسهایی از اسلام، بیتا، ج ۱، صص ۱-۱٠٠.
۱٠ - همان، رسالهای درباره فقهاللغه عربی، (لیدن، ۱٨۹٦ م) ج ۱، صص ۱-٢۱.
۱۱ - ژان سواژه، مدخل تاریخ شرق اسلامی، (پاریس، ۱۹۴٣ م) صص ۱٠٣-۱۱٠.