|
عصر سنگ
این نوشته نگاه کوتاهی است به عصر سنگ از دید انسانشناسی[۱]، و مقصود از آن مقدمهیی آشناکننده برای ورود به هنر عصر سنگ و بهطور کلی هنر ماقبل تاریخ انسان است.
عصر سنگ یا عصر حجر (The Stone Age)، مرحلهی فرهنگی ماقبل تاریخی، یا سطح توسعهی انسانی است که مشخصهی آن آفرینش و کاربرد ابزارهای سنگی است. به عبارت دیگر، آغازینترین دورهی فنآوری در فرهنگ انسانی، زمانی که فلزات ناشناخته بودند و ابزارها را از سنگ، چوب، استخوان یا شاخ گوزن میساختند. عصر سنگ معمولاً به سه دورهی جداگانه تقسیم میشود: پالئولیتیک یا دیرینهسنگی، مِزولیتیک یا میانسنگی، و نِئولیتیک یا نوسنگی. مبنای این تقسیمبندی میزان پیشرفتگی در شکلدهی و کاربرد ابزارها است.
باستانشناسیِ دیرینهسنگی به خاستگاهها و توسعهی فرهنگ آغازین انسانی میپردازد. این فرهنگ آغازین میان اولین پیدایی انسان به عنوان پستاندارِ به کاربرندهی ابزار - که عقیده بر این است در ۶۰۰٬۰۰۰ یا ۷۰۰٬۰۰۰ سال پیش رخ داده است - و نزدیک به شروع دور هولوسِن، در حدود ۸۰۰۰ قم، قرار دارد. فاصلهی زمانیِ از دورِ پلیستوسِن، یا یخچال - فاصلهیی در حدود ۲٬۶۰۰٬۰۰۰ سال را در بر مـیگیـرد. هر چند نمیشود این را ثابت کرد، بنا به شواهد جدید آغازینترین شکلهای پیشاانسانی (protohuman) از نژاد نخستیِ (primate، مثل شامپانزه) نیاکانی منشعب شده بود، با شروع پلیستوسن. به هر حال، قدیمیترین ابزارهای قابل تشخیص در افقهای عصر پلیستوسن زیرین یافته شدهاند. در طی پلیستوسِن یک رشته رویدادهای اقلیمی بسیار مهم روی داد. عرض جغرافیایی شمالی و نواحی کوهستانی تابع چهار وضعیت متوالی پیشرفت و پسرفت یخسارها شدند (که معروفند به گونتس Günz، میندِل Mindel، ریس Riss، و ووُرم Würm در آلپ)، رودْدرهها و تختانها (= تِراسها) شکل گرفتند، خطهای ساحلی کنونی برقرار شدند، و تغییرات بزرگی در گیا و زیای زمین پیدا شدند. در مقیاس بزرگ، به نظر میرسد که توسعهی فرهنگ در طی زمانهای دیرینهسنگی عمیقاً تحت تأثیر عوامل زیستمحیطی بودهاند که مراحل پشتهم دور پلیستوسِن را مشخص میکنند.
انسان در سراسر دیرینهسنگی گردآورندهی غذا بود، برای معیشتش به شکار حیوانات وحشی و پرندهها، ماهیگیری، و گردآوری میوههای خودرو یا صحرایی، مغزها، و سِتِهها متکی بود. ثبت دستکارهای این بازهی زمانی بسیار طولانی خیلی ناقص است؛ از روی ابن جور اشیای از میان رفتنیِ منعلق به فرهنگهای اکنون خاموش میتوان دریافت که این دستکارها از آتشزنه، سنگ، استخوان، و شاخ گوزن ساخته شده بودند.
در ساخت ابزارهای سنگی، نیاکان دیرینهسنگی چهار سنت بنیادی را توسعه داده بودند: (۱) سنتهای ابزار قلوهسنگی؛ (۲) سنتهای ابزار دودم یا تبر دستی؛ (۳) سنتهای ابزار *تراشهیی؛ و (۴) سنت ابزارهای تیغهیی. نباید پنداشت که هر چهار سنت همیشه در همهی کاوشگاهها یا سایتها پبدا شدهاند. (اگرچه ابزار قلوهسنگی تکلبه همهجا هست، اما هیچ افق ابزار قلوهسنگیِ کامل تا اواخر قرن بیستم در اروپا شناخته نشده است. از طرف دیگر، در آسیای جنوبی و شرقی، ابزارهای قلوهسنگی از نوع آغازین در سراسر زمانهای دیرینهسنگی به کار میرفتهاند.
مدتها از اسم مکانهای فرانسوی برای نامیدن بخشهای کوچکتر گوناگون دیرینهسنگی استفاده کردند، برای این که خیلی از قدیمیترین کشفیات در فرانسه صورت گرفته بود. این مصطلحات را در کشورهای دیگر - از جمله در فارسی - هم به کار بردهاند، هر چند تفاوتهای منطقهیی زیادی وجود دارد.
▲ | دورهی دیرینهسنگی |
کهنترین دوره، پالئولیتیک (Paleolithic یا Palaeolithic Period) یا دیرینهسنگی، که در فارسی پارینهسنگی هم گفته میشود، کهنترین بخش باستانشنـاسـی اسـت؛ هر چیز کهنتر از آن دیرینشناسی paleontology نامیده میشود. دانشمندها دیرینهسنگی یا پارینهسنگی را به سه بخش تقسیم میکنند: دیرینهسنگی زیرین، (یا آغارینترین عصر سنگ)، یعنی دیرینهسنگی میانه (عصر سنگ میانه، یا میانْسنگی) و دیرینهسنگی زبرین (یعنی دیرینهسنگی جدید).
در کاوشگاهها (سایت site) یا محلهایی که تاریخشان از دورهی دیرینهسنگی زیرین (Lower Paleolithic Period) است، در حدود ۲٬۵۰۰٬۰۰۰ تا ۲۰۰٬۰۰۰ سال پیش، ابزارهای قلوهسنگیِ ساده همراه با بقایای چیزی که شـاید کهنترین نیاکان انسان بودند یافت شدهاند. یک سنت دیرینهسنگی زیرینِ پیشرفتهتر، معروف به «صنعت ابزار بُرش قلوهسنگی» (یا، ابزار ساطوری chopper chopping-tool industry)، وسیعاً در نیمکرهی شرقی پراکنده است. گمان میکنند که این سنت کار نوع هومینین hominin، به اسم هومو اِرِکتوُس Homo erectus، بوده است. اگرچه تاکنون چنین ابزارهای فسیلی (سنگوارهیی) یافت نشده است، اما عقیده بر این است که هومو اِرِکتوُس احتمالاً ابزارهایی از چوب و استخوان و همینطور سنگ ساخته است.
در حدود ۷۰۰٬۰۰۰ سال پیش، یک ابزار نوِ دیرینهسنگی زیرین، یعنی تبرِ دستی، پیدا شد. قدیمیترین تبر دستی اروپایی منسوب به صنعت آبِهویلی یا آبهویلیان (Abbvillian) که در فرانسهی شمالی توسعه پیدا کرد در درهی رودِ سوم Somme؛ یک سنت پالایشیافتهتر تبر دستی در صنعت آشوُلی یا آشوُلیاَن (Acheulian) دیده شد، که قرینهی آن در ترین تبرهای دستی شناختهشده در تَنگِ اولدووایی (Olduvai) (تانزانیا) یافته شد همراه با بقایایِ هومو اِرِکتوُس. همراه با سنت تبر دستی یک صنعت سنگابزارِ بسیار متفاوت و متمایز آنجا توسعه یافت، مبتنی بر ورقهها (flake) یا تراشههای سنگ: ابزارهای خاص ساخته از ورقههای کارشدهی (به دقت شکل داده شده) سنگ آتشزنه. در اروپا، صنعت کلاکتونیان Clactonian]در انگلستان[ یک نمونه از سنت ورقه است. صنایع ورقهی کهن احتمالاً به توسعهی ابزارهای ورقهی دیرینهسنگی میانهی صنعت موُستریان یا موُستیئری (Mousterian) [غار Le Moustier در فرانسهی جنوبی] کمک کرد، که با بقایای انسان نئاندرتال (Neanderthal) همراه است.
دورهی دیرینهسنگی زبرین (Upper Paleolithic Period)، حدوداً ۴۰٬۰۰۰ سال پیش شروع میشود) با ظهور صنعتهای ابزار سنگی منطقهیی مشخص میشود، مثل پریگوردیاَن (Perigordian)، اورینیاسیاَن (Aurignacian)، سولوُتریان (Solutrean)، و ماگدالنیاَنِ Magdalaenian، یا ماگدالنیِ اروپا، و همینطور صنایع محلیشدهی دیگر جهان کهن و کهنترین فرهنگهای شناختهشدهی جهان نو. در اصل مرتبط است با بقایای فسیلیِ از نظر تشریحیِ انسانهای جدید مثل کرومانیونها (Cro-Magnon)، صنایع دیرینهسنگی زبرین پیچیدگیِ بیشتر، تخصص، و گوناگونی انواع ابزار و ظهور سنتهای هنری منطقهیی متمایز را نشان میدهند.
دو شکل از هنر دیرینهسنگی برای دانشمندهای جدید شناختهاند: پیکرههای کوچک؛ و نقاشیهای یادمانی، نقشْکند و نقشبرجستههای روی دیوارهای غارها. چنین کارهایی در سراسر منطقهی مدیترانه و بخشهای پراکندهی دیگر اوراسیا و آفریقا تولید شدند اما از نظر کمّی فقط در اروپای شرقی و بخشهایی از اسپانیا و فرانسه باقی ماندند.
قطعات پیکرههای تراشیدهی کوچک آشکارا بر سنتهای هنری دیرینهسنگی زبرین اروپای شرقی سلطـه داشتنـد؛ ایـنها تندیسکهای گِلی قابل حمل کوچک معمولی و استخوانْکندها و عاجْکندها بودند. آثار این حوزه شامل تندیسکهای حیوانی ساده اما واقـعگـرایـانـهی سنـگ و گل بودند، و همینطور پیکرکهای سنگی تراشیدهی زنها، که دانشمندها به آنها تندیسکهای وِنوُس میگویند. این پیکرهای اسلوبدار (stylized)، یعنی سادهشدهی کوچک از نظر مشخصات گرد و قلنبهاند، که روی اندامهای مادینهی مرتبط با جنسیت و باروری تأکید میکنند؛ خیلی از آنها آنقدر انتزاعیاند که فقط پستانهای برجسته و سرینهای اغراقشدهی آنها به وضوح قابل تشخیصاند.
هنرهای یادمانی در اروپای غربی در آن ناحیه - که به مکتب فرانکو-کانتابریان (Franco-Cantabrian) معروف است، شکوفا شد، که در آن غارهای سنگْآهکی یک سطح پناهگرفتهیی برای نقاشیها، نقش و نگارهای حکاکی یا کندهشده، و کندهکاریهای نقشبرجسته فراهم آوردند. این غارها کندهکاری بسیار کوچک با کیفیت خوب و نمونهی فراوان و گوناگون از هنر گرافیکی ماقبل تاریخی را حفظ کردهاند، از گرتههای سادهی دستها یا اثر انگشتِ سادهی در گِل گرفته تا نقاشیهای چندرنگِ پیشرفته، که عموماً نقش حیواناتاند، با طبیعتگرایی پویا و طرح عالی.
کارکرد یا مقصود هنر در زندگی دیرینهسنگی محل مناظره است. بعضی دانشمندها شبیهسازیهای (representation: یا، بازنمایی) انسانی و حیوانی را دلیلی بر کاربرد آداب جادو برای تضمین توفیق در شکار یا تضمین باروری میدانند. پیشنهاد دیگران این بوده است که شبیهسازیهای دقیق هنرمندهای دیرینهسنگی از پوششهای حیوانات [خز، مو، پشم] شاید یک تلاش آغازین برای تولید یک نظام نشانهگذاری [notation: مجموعهی علامتها و نمادها] فصلی باشد. دیدگاه دیگر، که یکسره مفید بودن را کنار میگذارد، هنر اقوام دیرینهسنگی را فقط یک پیامد نیاز پایهیی انسان به ثبت خلاقانه و بازتولید وجوه جهان پیرامونش میبیند.
▲ | دورهی میانْسنگی |
دورهی میانْسنگی (Mesolithic Period) که عصر سنگ میانه هم خوانده میشود، مرحلهی فرهنگی باستانی است بین دورهی دیرینهسنگی (عصر سنگ کهن، یا کهنسنگی) با ابزارهای سنگی لبپَرشدهی آن، و دورهی نوسنگی (عصر سنگ نو)، با ابزارهای سنگی صیقلخوردهاش.
دورهی میانسنگی، که غالباً برای توصیف مجموعههای باستانشناختی از نیمکرهی شرقی به کار برده میشود، وسیعاً شبیه است به فرهنگ آرکائیک (Archaic)، یا باستانیِ نیمکرهی غربی. مشخصهی فرهنگ مادی میانْسنگی، نوآوری و کثرت است، بیش از آنچه در دیرینهسنگی یافت میشود. در میان شکلهای نوِ ابزارهای سنگی لبپرشده ریزسنگها (میکرولیت) بودند، سنگابزارهای بسیار کوچک برای نشاندن روی تیر برای ایجاد یک دَم یا تیغهی ارّهیی. سنگ صیقلخورده نوآوری دیگری بود که در بعضی مجموعههای میانْسنگی دیده میشود.
اگرچه فرهنگهای میانْسنگی از نظر فرهنگی و فنآوری با اقوام دیرینهسنگی مرتبط بودند اما سازگاریهای بومی متکثری را با محیطهای خاصی توسعه دادند. شکارچیِ میانْسنگی کارکشتهتر از شکارچی دیرینهسنگی بود و میتوانسـت از دامنهی وسیعتری از منابع غذایی حیوانی و گیاهی بهرهمند شود. کشاورزهای مهاجر نوسنگی احتمالاً شکارچیها و ماهیگیرهای میانسنگی بومی را جذب کردند، و بعضی اجتماعات نوسنگی به نظر میرسند که تماماً از اقوام میانسنگی ترکیب شده بـودنـد، کـه ایـنهـا تجهیـزات نوسنگی را پذیرفتند (گاهی اینها را نوسنگی دوم میخوانند).
از آنجـا کـه دورهی میـانسنگـی با یک مجموعهی فرهنگ مادی مشخص میشود، زمانیابی (timing) آن با اتکای به محل متفاوت است. مثلاً، در اروپای شمال غربی، میانسنگی در حدود ۸۰۰۰ قم شروع شد، بعد از آخرِ دور پلیستوسن (Pleistocene) [پیشینپدید] (یعنی، در حدود ۲٬۶۰۰٬۰۰۰ تا ۱۱٬۷۰۰ سال پیش)، و تا در حدود ۲۷۰۰ قم ادامه پیدا کرد. جای دیگر، تاریخهای میانسنگی تا حدی متفاوتاند.
▲ | دورهی نوسنگی |
دورهی نوسنگی (Neolithic Period)، که آن را عصر سنگ نو هم میخوانند، مرحلهی نهایی تکامل فرهنگی یا توسعهی فنآوری در میان انسانهای ماقبل تاریخ است. با ابزارهای سنگیِ شکلگرفته از صیقل دادن، تیز کردن، وابستگی به گیاهان یا حیوانات اهلی شده، اسکان گرفتن در روستاهای پایدار، و پیدا شدن پیشههایی مثل سفالگری و بافندگی. نوسنگی به دنبال دورهی دیرینهسنگی، یا عصر ابزارهای سنگی ورقهشده، آمد و مقدم بود بر عصر مفرغ، یا دورهی آغازین ابزارهای فلزی مرحلهی نوسنگیِ توسعه در طی دور هولوسِن (Holocene) (۱۱٬۷۰۰ سال آخرِ تاریخ زمین) پدید آمد. در طی زمان، انسانها یاد گرفتند که کشت و زرع کنند و حیوانات اهلی نگه دارند، و به این نحو دیگر وابسته به شکار، ماهیگیری و جمع کردن گیاهان خودرو نبودند. فرهنگهای نوسنگی ابزارهای سنگی مفیدتری ساختند با تیز کردن و صیقل دادنِ سنگهای به نسبت سخت، تا صرفاً کندن تراشههای نرمتر برای رسیدن به شکل دلخواه. کاشت حبوبات به اقوام نوسنگی توانایی بخشید که مسکنهای ماندگار بسازند و در روستاها جمع شوند، و خلاص شدن از چادرنشینی و اقتصاد شکار - گردآوری به آنها فرصت داد که پیشههای تخصصی را دنبال کنند.
شواهد و قرائن باستانشناختی نشان میدهند که انتقال از فرهنگهای گردآوری خوراک به فرهنگهای تولید آنها کمکم در سراسر آسیا و اروپا از آغاز گاهی در هلال خصیب (هلال حاصلخیز) رخ داد. کشت و اهلی کردن حیوانات اول در آسیای جنوب غربی پیدا شد در حدود ۹۰۰۰ قم، و یک شیوهی زندگی مبتنی بر کشاورزی و روستاهای اسکانگرفته تا ۷۰۰۰ قم در درههای رودهای دجله و فرات (عراق و ایران کنونی) و در جایی که حالا سوریه، اسرائیل، لبنان و اردن است برقرار شـده بـود. ایـن کهنترین کشاورزان جو و گندم میکاشتند و گوسفند و بز نگه میداشتند، که بعداً با گاو و خوک تکمیل شد. نوآوریهای آنها از خاورمیانه رو به شمال به اروپا از دو راه گسترش پیدا میکند: از طریق ترکیه و یونان به اروپای مرکزی، و از طریق مصر و آفریقای شمالی و از آنجا به اسپانیا. اجتماعات کشاورزی در یونان در همان ۷۰۰۰ قم پیدا شدند، و کشاورزی در طی چهار هزارهی بعدی از طریق این قاره رو به شمال گسترش پیدا میکند. این انتقال طولانی و تدریجی در بریتانیا و اسکاندیناوی تا بعد از ۳۰۰۰ قم کامل نشد.
فنآوریهای نوسنگی همچنین رو به شرق به رودْدرهی سِندِ هند تا ۵۰۰۰ قم گسترش پیدا کردند. اجتماعات کشاورزِ مبتنی بر ارزن و برنج در درهی هوُانگ هو (Huang Ho) (زردْرود) چین و در آسیای جنوب خاوری حدوداً تا ۳۵۰۰ قم پیدا شدند. شیوههای زندگی نوسنگی در جهان نو بهطور مستقل پیدا شد. ذرت، لوبیا، و کدو بهتدریج در مکزیک و آمریکای مرکزی از ۶۵۰۰ قم به بعد اهلی شد، گرچه زندگی یکجانشینی تا خیلی بعد، در حدود ۲۰۰۰ قم، آنجا شروع نشد.
در جهان نو بعد از دورهی نوسنگی، عصر مفرغ بود، یعنی موقعی که جوامع انسانی یاد گرفتند مس و روی را ترکیب کنند تا مفرغ بسازند، که این جای سنگ را بهعنوان ابزار و اسلحه گرفت.
[▲] يادداشتها
[▲] پینوشتها
[۱]-
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ ع. پاشایی، عصر سنگ، برگرفته و ترجمه از: دانشنامهی بریتانیکا