![]() |
|
گروه دولت اسلامی
فهرست مندرجات
◉ سقوط موصل؛ ظهور داعش
◉ مذهب کشتار؛ ریشههای جهانبینی داعش
◉ جهاد در افغانستان؛ ظهور القاعده
◉ جنگ عراق؛ از ابومصعب زرقاوی تا ابوبکر بغدادی
◉ جنگ سوریه؛ فرصتی برای گسترش قلمرو ابوبکر بغدادی
◉ داعش، یک تنه به جنگ جهان میرود
◉ جهانبینی آخرالزمانی؛ پردهی آخر برای داعش چیست؟
◉ جانگرفتن ارتش عراق؛ خلافت از موصل رانده میشود
◉ ائتلاف سهگانه در سوریه؛ رقابت برای تسلط بر مرزهای شرقی
◉ آیا داعش تمام شده است؟
◉ سرمایهگذاری در آشوب
◉ نبرد اندیشه
◉ محور سنی در برابر هلال شیعی
◉ ترتیبات مقدماتی
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
ظهور و زوال داعش در عراق و سوریه
![](https://1.bp.blogspot.com/-fxgd9EB-a9A/WhV5pi-kdSI/AAAAAAAAWgk/dwHwLjGDpd8D0XBcaooYEbX_wJsO1BfyQCLcBGAs/s1600/001E.jpg)
جیم میور (به انگلیسی: Jim Muir) (زادهی ٣ ژوئن ۱۹۴٨ میلادی) یک روزنامهنگار انگلیسی است که در حال حاضر بهعنوان خبرنگار در خاورمیانه (در بیروت و لبنان) برای بیبیسی نیوز، خدمت میکند.
آنچه در زیر میآید، مقالهی جیم میور، دربارهی «ظهور و سقوط داعش» است. داعش گروهی سلفی-تکفيری با معرفی خود بهعنوان درونگروه و مخالفانش بهعنوان برونگروه به تعريف هويت اجتماعی برای خود و اعضايش دست میزند. پايههای اين هويت مبتنی بر ادعای حفظ ارزشهای اسلامی و عزت نفس مسلمانان و ارائه ثبات و قطعيت است. داعش با ارائه این هويت جمعی، توانسته طيف وسيعی از مسلمانان و نوکيشان را بهخود جذب کند. داعش بهطور مستمر در پی ايجاد فضای دوقطبی و تأکيد بر هويت درونگروه و برونگروه است و با استفاده از اين فضا، هويت خويش را هويت خالص و برتر و هويت مقابلش را اهريمنی و پست معرفی میکند و به اين وسيله به توجيه اقدامات خشونتآميز خود میپردازد.
-
با راندهشدن گروه موسوم به دولت اسلامی یا داعش از رقه، مرکز خلافتش، این گروه بیشتر مناطق مهم تحت کنترل خود را در عراق و سوریه از دست داد. داعش که با خلافت خود خواندهاش سودای تشکیل یک امپراتوری اسلامی را داشت، دچار زوال شده است و اعضایش در تمام کشورهای دنیا تحت تعقباند. این گروه در حدود چهار سال موجودیتش، ابعاد تازهای برای ایجاد وحشت، خونریزی و بیرحمی در تاریخ ترسیم کرد. جیم میور خبرنگار بیبیسی که سالها گزارشگر ویژهی خاورمیانه بوده است، ظهور و زوال داعش را در گزارشی طولانی روایت کرده است. از فهرست بالا میتوانید به بخشهای مختلف این گزارش مراجعه کنید.
▲ | سقوط موصل و ظهور داعش |
ابو انیس زمانی فهمید خبری شده که صدای انفجاری از شهر قدیم در غرب رود دجه، موصل را در نوردید و به گوشش رسید.
او که یک مهندس کامپیوتر است میگوید: «به چندتا از دوستانم آنطرف زنگ زدم، گفتند گروههای مسلحی که میانشان هم خارجی هست و هم عراقی، منطقه را گرفتهاند.» افراد مسلح به مردم گفته بودند که آمدهایم تا از شر ارتش عراق خلاصتان کنیم.
روز بعد، مهاجمان از دجله عبور کردند و نیمهی دیگر شهر را هم گرفتند. نیروهای ارتش و پلیس که تعدادشان بسیار بیشتر از مهاجمان بود، فرار کردند، اول از همه درجهداران، خیلی از سربازان در حالی که به سیل شهروندان سرآسیمه میپیوستند، یونیفورمهایشان را از تن درآوردند.
بیستم خرداد ١٣٩٣ بود که دومین شهر بزرگ عراق با جمعیت حدود دو میلیون نفر، بهدست گروهی افتاد که آنزمان خود را دولت اسلامی در عراق و شام معرفی میکرد. (بعدها مخفف این کلمه، داعش، یعنی دولت اسلامی عراق و شام، نام معمول این گروه در رسانهها مخصوصاً رسانههای کشورهای مسلمان شد که نمیخواستند این گروه را حکومت یا خلافت اسلامی بخوانند.)
آنها چهار روز قبل از آن، با کاروانی از چندصد شبه نظامی سنی، با پرچمهای سیاه از مقرشان در شرق سوریه، وارد خاک عراق شده بودند. در مسیر رسیدن به هدف ارشمندشان - موصل - بدون روبهرو شدن با مقاومتی جدی، از بیابانهای مرزی شمال غرب عراق گذشته بودند.
بعد از تسلط بر موصل، غنائم تقسیم شد. ارتش عراق که از سال ٢٠٠٣ با کمک آمریکا تجهیز شده بود، مقدار قابل توجهی مهمات، خودورهای زرهی و سلاحهای پیشرفته خود را رها کرده بود که بهدست شبه نظامیان افتاد. آنها همچنین حدود ۵٠٠ میلیون دلار از شعبه بانک مرکزی عراق در موصل برداشتند.
ابو انیس شهروند موصل میگوید: «اوایل رفتارشان خوب بود، همه موانعی که ارتش بین محلههای مختلف شهر گذاشته بود را برداشتند. مردم خوششان آمد. در پستهای بازرسی هم برخوردشان دوستانه بود و کمک میکردند، میگفتند هرچه میخواهید به بگویید، ما در خدمتیم.»
ماه عسل موصل، چند هفته بیشتر طول نکشید. اما همانزمان، کمی دورتر از موصل اتفاقات وحشتناکی افتاده بود.
با سقوط ارتش در شمال عراق، شبهه نظامیان به موازات رود دجله بهسمت جنوب پیشروی کردند. شهرها و روستاها یکی بعد از دیگری سقوط کردند. شهر بیجی و پالایشگاه عظیمش را یک روزه تصرف کردند و برای تصرف زادگاه صدام حسین به سمت تکریت - یکی از مقرهای مخالفان سنی دولت رفتند.
در حاشیه تکریت، یک پایگاه نظامی بزرگ قرار داشت که آمریکا آنرا بعد از حمله به عراق در سال ٢٠٠٣ تصرف کرد و نامش را «پایگاه اسپایکر» گذاشت. این پایگاه بهنام اسکات اسپایکر نامگذاری شده است. اولین نظامی آمریکایی که در در جنگ اول خلیج فارس بهنام عملیات طوفان صحرا، کشته شد. او خلبانی بود که هواپیمایش در استان انبار در غرب عراق سرنگون شد.
پایگاه اسپایکر که در زمان پیشروی شبه نظامیان سنی، پر از نیروهای تازه جذب شده ارتش عراق بود، محاصره و تسلیم شد. از میان هزاران اسیر، بهصورت سازمانیافته، سربازان شیعه جدا شدند و دستوچشمبسته با کامیون بهسمت گورهای دستهجمعی از قبل آمادهشده برده شدند و گلولهباران شدند.
برآورد شده که حدود ۱۷۰۰ نفر با بیرحمی بهقتل رسیده باشند. هنوز بازیابی جسدهای این کشتار تمام نشده است.
اما داعش نه تنها برای پنهان کردن این جنایت تلاشی نکرد، بلکه تصویرهایش را با خرسندی در اینترنت منتشر کرد. تصویرها اسیران شیعه را نشان میداد که به قتلگاه برده میشدند و بهدست مردانی با نقاب سیاه تیرباران میشدند. طولی نکشید که داعش جنایتی حتی فجیعتر مرتکب شد.
با گذشت تنها دو ماه، داعش که حالا نام خود را به «دولت اسلامی» تغییر داده بود، دوباره دست به پیشروی زد و مناطق وسیعی از شمال عراق که تحت کنترل نیروهای کرد بود را تصرف کرد.
از جمله این مناطق، شهر سنجار بود که بیشتر ساکنانش ایزدی بودند. یک اقلیت مذهبی تاریخی که داعش آنان را کافر میدانست.
![](https://2.bp.blogspot.com/-IKxFZB5Xa7U/WhWfe-1rKhI/AAAAAAAAWg4/FStp6QMeeksvXRVm0zLGTe3AxdngKZBLQCLcBGAs/s1600/003E.jpg)
تجمع زنان ایزدی در آلمان در اعتراض به سکوت جامعه جهانی در مورد کشتار ایزدیهای عراق به دست داعش (۲۰۱۴ میلادی)
صدها مرد ایزدی که موفق به فرار نشده بودند، بهقتل رسیدند. زنان و کودکان غنیمت گرفته شدند تا بهعنوان برده جنسی خریدوفروش شوند. هنوز هزاران زن و کودکی که دچار چنین سرنوشتی شدند، مفقودند.
خودنماییهای خونین این گروه، در اواخر ماه اوت سال ٢٠١٤ میلادی به اوج رسید. داعش ویدیوهایی از جلادش - محمد اموازی - منتشر کرد که با لهجه انگلیسی لندنی سخن میگفت. محمد اموازی که زندانیانش به کنایه او را جان جهادی لقب داده بودند، بهشکلی تکاندهنده در برابر دوربین داعش، جیمز فولی، خبرنگار آمریکایی را سر برید.
در هفتههای بعد از آن، خبرنگاران و امدادرسانان آمریکایی و بریتانیایی بیشتری جلوی دوربین بهقتل رسیدند. استیون ساتلاف خبرنگار آمریکایی، دیوید هینس و الن هنینگ، امدادگران بریتانیایی و پیتر کاسیگ امدادگر آمریکایی قربانیان داعش بودند که همگی در برابر دوربین و در ویدیوهایی که با کیفیت بالا تهیه شده بودند و حاوی بیانیههای تبلیغاتی و هشدارهای تکاندهنده بودند، سلاخی شدند.
![](https://4.bp.blogspot.com/-sRrx3l2hgGE/WhWfgb1m4sI/AAAAAAAAWg8/NUq0x0ctO2oifwzCtJpqQw2VMvZKzHYhACLcBGAs/s1600/004E.jpg)
بالا چپ به راست: استیون ساتلاف خبرنگار آمریکایی، دیوید هینس امدادگر بریتانیایی، جیمز فولی، خبرنگار آمریکایی. پایین چپ به راست: پیتر کاسیگ امدادگر آمریکایی، الن هنینگ، امدادگران بریتانیایی.
در فاصله چند ماه، داعش از گروهی ناشناخته، در مرکز توجه جهان قرار گرفت و نامش سر زبانها افتاد. دوازده هزار کیلومتر دورتر، تونی ابوت، نخستوزیر وقت استرالیا داعش را نسخه نوظهور و نفسگیر وحشتافکنی خواند «بربریت قرون وسطایی، با جدیدترین تکنولوژی پا گرفته و در حال گسترشیافتن است.»
داعش آمده بود، و نگاه جهان داشت به سویشان جلب میشد. اما مردان سیاهپوش گروه موسوم به دولت اسلامی، از آسمان نیفتاده بودند، آنها مدتها بود که در حال ظهور بودند.
![](https://4.bp.blogspot.com/-gc_C00XONmM/WhWfibWLXOI/AAAAAAAAWhA/57KdOOUIGvAiKC2KcTifAfoa_eW7Q51nQCLcBGAs/s1600/005.jpg)
بیبیسی - منبع: آیاچاس (۱٨ اکتبر ٢٠۱٧) ◀
▲ | مذهب کشتار؛ ریشههای جهانبینی داعش |
ریشههای جهانبینی یا مذهبی داعش و گروههای همفکر آن بسیار کهن است و تقریباً به دوران شکلگیری اسلام در قرن هفتم میلادی باز میگردد. اسلام، همچون مسیحیت که شش قرن زودتر و یهود که حدود هشت قرن زودتر شکل گرفته بودند در بستر خشن و قبیلهای خاورمیانه زاده شد.
ویلیام پالک نویسنده و مورخ مینویسد: «متن اصلی تورات و قرآن منعکسکنندهی جوامع قبیلهای و بدوی یهود و عرب بودند و مقرراتی که وضع کردند سختگیرانه بود.»
«در تورات هدف آنها حفظ و تقویت یکپارچگی و قدرت قبایل بود و در قرآن هدف آن نابود کردن تمام بقایای بتپرستی بود. نه یهودیت و نه اسلام اجازه هیچگونه انحرافی را نمیدادند و هر دو تئوکراسیهای خودکامه (اقتدارگرایانهای) بودند.»
با گذشت زمان اسلام در منطقه وسیعی گسترش یافت و خود را با جوامع، ادیان و فرهنگهای متنوعی منطبق ساخت. به اجبار در عمل به اشکال گوناگونی جهش پیدا کرد، معمولاً عملگراتر و بخشندهتر میشد و اغلب الزامات قدرت و سیاست و یا حاکمان وقت، در اولویت و اسلام در رده دوم قرار میگرفت.
از نگاه مسلمانان تندرو و سنتی، این بهمعنای انحراف بود و از همان ابتدا تقابل دیدگاهها شروع شد که معمولاً در آن طرفداران بازگشت به اسلام «ناب» و اولیه هزینه زیادی میپرداختند.
احمد ابن حنبل فقیه و متفکر برجسته (۷۸۰ تا ۸۵۵ میلادی) بنیانگذار یکی از آئین های مهم اسلام سنی (فقه حنبلی) بهخاطر اختلاف با خلفای عباسی در بغداد زندانی شد و یکبار زیر شلاق از هوش رفت. حدود پنج قرن بعد یک فقیه برجسته دیگر از همان آئین که برداشت سختگیرانهای از اسلام دارد، بهنام ابنتیمیه در زندان دمشق کشته شد.
این دو نفر اجداد معنوی متفکران و جنبشی تلقی میشوند که با عنوان «سلفیها» شناخته میشود و طرفدار بازگشت به صدر اسلام و به گفته خودشان، اسلاف صالح هستند.
آنها منابع الهام کسی هستند که در آینده، اندیشهها و آثارش روی منطقه و جنبش سلفی تاثیر فراوانی گذاشت و وهابیها نام خود را از او عاریه گرفتهاند. محمد ابن عبدالوهاب در سال ۱۷۰۳ میلادی در روستای کوچکی واقع در ناحیه نجد در مرکز شبه جزیره عربستان متولد شد.
او که فقیه متدینی بود نابگرایانانهترین برداشت از اسلام را تنظیم کرد که به باور او ایمان اولیه بود و از طریق ائتلاف با صاحبان قدرت سیاسی و نظامی تلاش کرد باورهای خود را گسترش دهد.
در اولین اقدام در آن مسیر قبر زید ابن خطاب، یکی از همراهان پیامبر اسلام را ویران کرد به این دلیل که براساس تفکر سلفی تقدیس و تکریم مقبره و هر چیز دیگری بهغیر از خداوند شرک است.
در سال ۱۷۴۴ میلادی عبدالوهاب ائتلاف مهم خود با محمد ابنسعود حاکم وقت منطقه را آغاز کرد. براساس این اتحاد وهابیت، جهانبینی و بُعد معنوی برای گسترش نظامی و سیاسی آل سعود را تامین میکرد که به نفع هر دو طرف بود.
آن اتحاد به مرور و پس از چند جهش، بخش اعظم شبهی جزیره عربستان را تصرف کرد و تاکنون به بقای خود ادامه داده است. خاندان آل سعود اکنون نیز در نوعی هماهنگی پُرنوسان با دستگاه بهشدت محافظهکار روحانیون وهابی بر عربستان حکومت میکند.
ریشهدوانیدن سلفیها و وهابیها در عربستان سعودی و دسترسی آنها به میلیاردها دلار پول نفت، یکی از پایگاههای مهم را برای شکلگیری جهاد مسلحانه در منطقه شکل داد. جهاد یعنی مبارزه در راه خدا که تلاش و جهاد فردی را نیز شامل میشود ولی معمولا بهمعنی جنگی مقدس تلقی میشود.
اما فردی که بیش از همه در انتقال تفکر سلفی به قرن بیستم نقش داست، سید قطب متفکر دینی مصری است. او بین اندیشهها و سنت عبدالوهاب و فقهای قبل از او با نسل جدید جهادیها پلی ساخت که نتیجه آن القاعده و آنچه که در پی آن آمد است.
سید قطب که در سال ۱۹۰۶ در شمال مصر متولد شد با روشی که اسلام در پیرامون او آموزش داده و مدیریت میشد مخالف بود. او دو سال در اواخر دهه ۴۰ میلادی در آمریکا تحصیل کرد ولی بهجای متمایلشدن به جامعه غربی از آنچه که آنرا ماتریالیسم و بیخدایی افسارگسیخته و فساد اخلاقی میدانست منزجر شد و دیدگاههای اسلامی بنیادگرایانهاش مستحکمتر شد.
پس از بازگشت به مصر به این نتیجه رسید که در پی سقوط امپراتوری عثمانی در پایان جنگ جهانی اول، غرب بهشکل مستقیم و یا غیرمستقیم و با همکاری حاکمان محلی (که بهنظر او ادعای مسلمانی دارند ولی بهدلیل انحراف از راه راست نباید آنها را مسلمان تلقی کرد) بر کل منطقه کنترل دارد.
برای سید قطب جهاد تهاجمی علیه غرب و دستنشاندگان محلی آن تنها راه رهایی جهان اسلام بود. در ذات خود این یک نوع تکفیر بود. با کافر اعلامکردن یک مسلمان دیگر عملاً قتل او واجب و حتی مستحق پاداش است.
هر چند سید قطب فرضیهپرداز و روشنفکر بود و نه یک فعال جهادی، حکومت مصر فعالیتهای او را بسیار خطرناک ارزیابی میکرد. او در سال ۱۹۶۶ بهجرم مشارکت در توطئه اخوانالمسلمین برای ترور جمال عبدالناصر رییس جمهور وقت مصر به دار آویخته شد.
سید قطب از زمانه جلوتر بود ولی افکار او در ۲۴ کتابی که نوشته و دهها میلیون نفر آنها را خواندهاند و همینطور در تماس فردی با افرادی مثل ایمن الظواهری، یک مصری دیگر که اکنون رهبر القاعده است زنده مانده است.
یکی از نزدیکان اسامه بن لادن، بنیانگذار القاعده گفته است: «سید قطب فردی است که بیش از همه روی نسل ما تاثیر گذاشته است.» علاوه بر این او بهعنوان «منبع افکار و اندیشههای جهادی» و یا «فیلسوف انقلاب اسلامی» توصیف شده است.
۳۵ سال پس از به دار آویختهشدن سید قطب، کمیسیون تحقیق دولت آمریکا در مورد حملات یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ نوشت: «بن لادن همان افکار تند سید قطب را داشت که به او و پیروانش اجازه میدهد حتی کشتارهای گسترده و بیدلیل را تحت عنوان دفاع از یک دین محاصرهشده توجیه کنند.»
و تاثیرگذاری او امروز نیز ادامه دارد. هاشم الهاشمی کارشناس عراقی گروههای تندرو اسلامی میگوید: «آنها براساس دو اصل تأسیس شدهاند: آئین تکفیری (یعنی مسلمانی که دیگر مسلمانان را به ارتداد متهم میکند) که برپایه نوشتههای محمد ابن عبدالوهاب است و بهعنوان روش کار براساس شیوههای سید قطب عمل میکنند.»
الهایت جهادیها وجود داشت. ولی برای رشد و گسترش به دو عامل نیاز داشت. میدان نبرد و یک استراتژی برای شکلدادن به این نبرد. افغانستان فرصت مناسبی برای هر دو فراهم کرد.
▲ | جهاد در افغانستان؛ ظهور القاعده |
حمله ارتش شوروی به افغانستان در سال ۱۹۷۹ و اشغال این کشور در ده سال پس از آن همه کسانی را که در جهان عرب میخواستند به جهاد بپیوندند جذب کرد. در آن دوره حدود ۳۵ هزار نفر از این افراد به افغانستان رفتند و به مجاهدین اسلامگرای افغان کمک کردند تا این کشور را به ویتنام اتحاد جماهیر شوروی بدل کنند.
در مورد نقش موثر این افراد که به «اعراب افغان» شهرت یافتند در نبرد برای بیرونراندن نیروهای شوروی شواهد چندانی در دست نیست. ولی آنها در ایجاد شبکههای حمایتی در پاکستان و انتقال کمکها از عربستان و سایر حامیان و همینطور در تأمین مالی مدارس و آموزشگاههای نظامی نقش موثری داشتند. برای برقراری ارتباط و ایجاد شبکههای تماس بین این افراد و گروهها و آزمودن جهاد با تجربه دست اول فرصت فوقالعادهای بود.
طنز تاریخ در این است که آنها با آمریکا در یک جبهه قرار گرفتند. عملیات سازمان سیا با اسم رمز سایکلون، از طریق پاکستان میلیونها دلار براری رهبران مجاهدین افغان مثل گلبدین حکمتیار میفرستاد که با جهادیهای عرب همکاری نزدیکی داشت.
تقریباً تمام شخصتهای مهم در دنیای جهادی جدید در افغانستان تجربه آموختند. آنها در شکلگیری حوادث در سالهای پس از عقبنشینی ارتش شوروی در سال ۱۹۸۹ نقش داشتند، سالهایی که دوران شکلگیری القاعده بهعنوان ابزار یک جهاد جهانی بود و افغانستان به پایگاه اصلی آن بدل شد.
در سال ۱۹۹۶ که طالبان قدرت را در دست گرفت آنها عملاً با اسامه بن لادن و نیروهای او وارد یک نوع همکاری شده بودند و القاعده از همانجا حمله ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را سازماندهی کرد.
تجربهی موثر افغانستان هم رهبران جهادی جنگدیده و هم استراتژیستهایی را تربیت کرد که بعدها در شکلگیری داعش نقش موثری ایفا کردند.
مهمترین مورد، ابو مصعب الزرقاوی پیکارجوی اردنی بود که بیش از هر کس دیگری و به همه جهات میتوان او را پدر داعش قلمداد کرد.
او که ترک تحصیل کرده بود بهخاطر جرایم جنسی و مواد مخدر به زندان افتاد و پس از رفتن به کلاسهای آموزش اسلام در مسجدی در امان، پایتخت اردن، به اسلام روی آورد. او همزمان با عقبنشینی ارتش شوروی در افغانستان در سال ۱۹۸۹ برای پیوستن به گروههای جهادی به پاکستان رفت. با این وجود برای همکاری با این گروهها آنجا ماند.
مدت کوتاهی پس از بازگشت به اردن بهجرم فعالیتهای مرتبط با تروریسم دستگیر و زندانی شد اما در یک عفو عمومی آزاد شد. ابو مصعب الزرقاوی بالاخره در سال ۱۹۹۹ با اسامه بن لادن و ایمن الظواهری ملاقات کرد. دو رهبر القاعده از او چندان خوششان نیامد. او را فردی خشن و کلهشق میدانستند و خالکوبیهای متعددی که یادگار دوران گذشته زندگی او بود را دوست نداشتند.
ولی او کاریزمایتک و بسیار فعال بود و هر چند به القاعده نپیوست ولی بالاخره او را به فرماندهی یک مرکز آموزشی در هرات گماردند. در آنجا او با نظریه پردازی به نام ابوعبدالله المهاجر همکاری میکرد که نوشتههای او بعدها راهنمای خونریزیهای سلفیها شد.
ابوعبدالله المهاجر در کتاب خود با عنوان «الهیات جهاد» که معمولاً الهیات خونریزی نامیده میشود مینویسد: «بیرحمی و خشونت، سر بریدن برای خداوند و پیامبر رضایتبخش است.» نوشتههای افراطیترین شیوههای اعمال خشونت و کشتن شیعیان بهعنوان کافر و کشتن همکاران آنها بهعنوان مشرک را از دیدگاه مذهبی توجیه میکند.
کتاب دیگری که بهعنوان راهنمای عملی و حتی مشابه کتاب «نبرد من» (کتاب آدولف هیتلر که مبنای نظری حکومت نازیها شد) برای داعش و گروههای مشابه قبل از آن قلمداد میشود «مدیریت خشونت یا توحش» بهقلم ابوبکر ناجی است که در سال ۲۰۰۴ روی شبکه اینترنت منتشر شد.
ابوبکر ناجی در بخشی از این کتاب مینویسد: «ما باید قتل عام کنیم و همان کاری را که با بنیقریظه (یهودیان مدینه در زمان پیامبر اسلام) کردند انجام دهیم بنابراین باید روش بیرحمانهای در پیش بگیریم که اگر بهخواست ما پاسخ داده نشود بهشکل خشن و صبوعانهای گروگانها کشته میشوند. «اشاره او بهیک طایفه یهودی ساکن شبهی جزیره عربستان است که در قرن هفتم میلادی بهدست اولین مسلمانان قتل عام شدند و حدود ۱۴ قرن بعد ایزدیهای سنجار به همان سرنوشت دچار شدند، یعنی مردها قتل عام شدند و زنان و کودکان را به بردگی برده شدند.
دفاع ابوبکر ناجی از بیرحمی و خشونت، بخشی از یک استراتژی گستردهتر برای هموار کردن راه تشکیل یک خلافت بود. تا حدی براساس تجارب افغانستان او در کتابش توضیح میدهد که باید غرب را بهدخالت بیشتر تحریک کرد و در آن حالت مسلمانان بیشتری به جهاد خواهند پیوست و این به سقوط نهایی دشمن منجر خواهد شد.
این سناریو چندان تخیلی نیست اگر بهخاطر آوریم که اتحاد جماهیر شوروی دو سال پس از عقبنشینی از افغانستان فرو پاشید.
گزارش میشود که ابوبکر ناجی در سال ۲۰۰۸ در حمله پمپادهای آمریکا به وزیرستان پاکستان کشته شده است.
▲ | جنگ عراق؛ از ابو مصعب زرقاوی تا ابوبکر بغدادی |
پیامدهای حملات یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ وضعیت را برای گروههای جهادی در پایان همانسال تغییر داد. آمریکا و متحدانش پس از بمبارانهای گسترده، افغانستان را اشغال کردند، حکومت طالبان را سرنگون کرده و جنگی همه جانبه تحت عنوان «نبرد با تروریسم» علیه القاعده آغاز شد.
اسامه بن لادن مخفی شد و ابو مصعب زرقاوی و سایرین گریختند. پیکارجویانی که به شدت تهییج شده و از افغانستان خارج میشدند به میدان نبرد دیگری نیاز داشتند تا دشمنان غربی را تحریک کرده و با آنها بجنگند. اقبال به آنها روی آورد و آمریکا و متحدانش در مدت کوتاهی این میدان نبرد را بهوجود آوردند.
اشغال عراق در بهار ۲۰۰۳ آنطور که بعداً مشخص شد با توجیههای غیرواقعی اتفاق افتاد. بر خلاف ادعای آمریکا و متحدانش مشخص شد که عراق سلاحهای کشتارجمعی نداشته و از تروریسم بینالمللی نیز حمایت نمیکرد.
با درهم شکستن تمام ساختارهای حکومتی و امنیتی و بیکار کردن هزاران سرباز و افسر ناراضی سنی دقیقاً وضعیت «توحش» یا خشونتی آشوبزده را بهوجود آورد که ابوبکر ناجی برای رشد گروههای جهادی پیشبینی کرده بود. عراق به چیزی بدل شد که مقامات آمریکایی بعدها آنرا «غدهی مادر» حضور داعش در منطقه نامیدند.
تحت حکومت صدام حسین که عراق بهشدت توسط حزب بعث کنترل میشد، سنیهای کشور بر شیعیان که با ایران هممذهب و مناسبات محکمی داشتند حکومت میکردند.
دخالت نظامی آمریکا باعث شد قدرت سنیها تضعیف شود و در میان آنها نارضایتی شدیدی بهوجود بیاید و این زمینه را فراهم کرد تا جهادیون سلفی خارجی در این کشور ریشه بدوانند.
زمان زیادی طول نکشید تا آنها منطقه جدید فعالیت خود را تشخیص دهند. ابو معصب زرقاوی به عراق رفت و به فاصله چند ماه حملات مرگبار، بیرحمانه و تحریکآمیزی را علیه اهداف غربی و اکثریت شیعه عراق سازمان داد.
اختلاف در باورهای دو مذهب به موضوع جانشینی پیامبر اسلام در اولین دهههای شکلگیری این دین باز میگردد ولی اختلافهای دو طرف بیشتر بهخاطر جنبههای تاریخی، اجتماعی و سیاستهای فرقهای است و نه فقط مذهب.
زرقاوی با تشکیل گروهی بهنام توحید و جهاد بهسرعت همکاریهای عملی با هستههای مخفی باقیمانده از رژیم صدام حسین را شروع کرد. به این ترتیب دو شاخه درهمتنیده از شورش سنیها شکل گرفت: گروههای جهادی مسلح و ناسیونالیسم سنی عراقی که سازماندهی بعثیها در مرکز آن قرار داشت.
گروه زرقاوی مسئولیت چند حمله مرگبار را در ماه اوت ۲۰۰۳ بهعهده گرفت که الگویی شد برای حملات بعدی. بمبگذاری انتحاری با یک کامیون حامل مواد منفجره در مقر سازمان ملل متحد در بغداد که سرجیو ویرا د ملو (Sergio Vieira de Mello)، سفیر و ۲۰ تن دیگر از کارکنان سازمان ملل متحد را بهقتل رساند یکی از حملههای مرگبار آنزمان شد. یک بمبگذار انتحاری دیگر هم با انفجار خودرویی در نجف، آیتالله محمد باقر حکیم روحانی سرشناس شیعه و ۸۰ نفر از پیروان او را کشت. بمبگذاران جهادیون سلفی بودند ولی آنطور که گزارش شده امکانات لجستیکی حملات را شبکه زیرزمینی بعثیها تأمین کرده بود.
سازمان سیا معتقد است در ویدئویی که سال ۲۰۰۴ منتشر شد، خود ابو معصب زرقاوی بود که با نقاب بر چهره نیکلاس برگ، گروگان آمریکایی را سربرید. این انتقامگیری بهخاطر آزار زندانیان ابوغریب توسط پرسنل نظامی آمریکا بود.
همزمان با تشدید نبرد با آمریکا و حکومت جدید عراق که در کنترل شیعیان بود، زرقاوی بالاخره با اسامه بن لادن بیعت کرد و گروه تحت فرمان او به شاخهی رسمی القاعده در عراق بدل شد.
ولی روشهای آنها هیچگاه مشابه نبود. حملات تحریکآمیز زرقاوی به مساجد و بازارهای شیعیان، بهراهانداختن کشتارهای فرقهای و علاقه شدید او به نمایش خشونت و بیرحمی همه در راستای آموزشهای تندروانهای بود که او آموخته بود. ولی رهبری القاعده بهخاطر نگرانی از تأثیر آن بر افکار عمومی مسلمانان با این روشها موافق نبود.
اما این مسئله برای زرقاوی چندان مهم نبود و بعد از مرگش، شیوههای خشن و افراطی او جانشینان او منتقل شد. ابو مصعب زرقاوی بهار سال ۲۰۰۶ در یک حمله هوایی آمریکا به مخفیگاهش در شمال بغداد کشته شد. جسد او از روی خالکوبیهایی که هیچگاه نتوانسته بود پاک کند بهسادگی قابل شناسایی بود.
سلف داعش چند ماه بعد متولد شد و با اعلام دولت اسلامی در عراق بهعنوان یک سازمان فراگیر، همه شاخههای القاعده و سایر گروههای جهادی را زیر چتر خود گرفت.
اما دوران سختی در پیش بود. در ژانویه ۲۰۰۷ ارتش آمریکا نیروهای خود در عراق را از ۱۳۲ به ۱۶۸ هزار نفر افزایش داد و در نظارت بر بازسازی ارتش عراق نقش فعالتری بهعهده گرفت. در همانحال آنها توانستند قبایل سنی در استان انبار واقع در غرب عراق را قانع کنند که دست از حمایت از گروههای جهادی برداشته و برای سرکوب شورش و بیرون راندن گروههای جهادی به آمریکا و نیروهای دولتی عراق بپیوندند.
بسیاری از قبایل سنی این پیشنهاد را احتمالاً در ازای وعدهدادن شغل و کنترل امور امنیتی منطقه خود پذیرفتند.
در آوریل ۲۰۱۰ که رهبران القاعده و دولت اسلامی عراق هر دو در جریان حمله مشترک نیروهای آمریکایی و عراقی به مخفیگاه آنها کشته شدند شورش گروههای تندرو سنی به نازلترین حد رسیده بود و آنها به مناطق سنینشین دورافتاده عراق عقب رانده شده بودند.
جای هر دو آنها را یک نفر گرفت که در آن مقطع بهطور علنی چندان شناختهشده نبود و از آن به بعد هم شناخت زیادی از او بهدست نیامده است. او «ابراهیم عواد ابراهیم علی البدری السامرائی» بود که با نام مستعار «ابوبکر بغدادی» شناخته میشود.
پس از شش سال پرحادثه او خود را خلیفه ابراهیم، فرمانده متدینان و رهبر خلافت خود خوانده گروه موسوم به دولت اسلامی خواند.
▲ | تصرف قلمرو |
سوابق فعالیت بغدادی چنان مهآلود است که فقط بخشهای ناچیزی از آنرا میتوان واقعیت تلقی کرد. طبق اکثر روایات او در اطراف سامره متولد شده بنابراین بهنظر میرسد لقب «البغدادی» را به این خاطر به او دادهاند که وجههای کشوری و سراسری پیدا کند و «ابوبکر» یادآور نام جانشین پیامبر اسلام، اولین خلیفه مسلمانان و پدر همسر او است.
مثل ابوبکر خلیفه مسلمانان گفته میشود که ابوبکر بغدادی هم از قبیله پیامبر یعنی قریش است. این نکته و جوان بودنش - متولد ۱۹۷۱ - احتمالاً در انتخاب او بهعنوان رهبر تأثیر داشته است.
تمام روایات در مورد مقطع اولیهی زندگی او حاکی از آن است که فرد آرام و اهل مطالعه و یک دانشآموز متعهد علوم اسلامی بوده است. او در همین رشته از دانشگاه بغداد با مدرک دکترا فارغالتحصیل شده است. برخی حتی میگویند او خجالتی و تا حدی گوشهگیر است و مدت ۱۰ سال در اطاق کوچکی در جوار یک مسجد سنی در شهر بغداد زندگی کرده است و البته هیچگاه مفهوم «کاریزماتیک» در مورد او بهکار نرفته است.
رهبر داعش کیست؟
![](https://3.bp.blogspot.com/-0WRcEByhHII/WhXEVPtGADI/AAAAAAAAWhs/aRul9H6z8YgGn0W6omVTJIkN7lQDw5EwwCLcBGAs/s1600/014E.jpg)
ابوبکر البغدادی، رهبر دولت اسلامی عراق و شام (داعش)، سعی کرده اطلاعات کمی دربارهی او و محل استقرارش منتشر شود.
تنها دو عکس تأیید شده از او وجود دارد، و او برخلاف اسامه بن لادن و ایمن الظواهری، رهبران سابق و فعلی القاعده، پیامهای ویدیویی صادر نمیکند. طبق گزارشها، حتی پیکارجویان تحت امر او هم در باره دیدارهای حضوری با او صحبت نمیکنند.
علاوه بر این، ظاهراً رهبر داعش در موقع سخنرانی برای فرماندهانش نقاب بر چهره میگذارد، و بههمین علت به «شیخ نامریی» ملقب شده است. اما به گفتهی فرانک گاردنر، خبرنگار مسائل امنیتی بیبیسی، بغدادی – که البته این نام مستعار جنگیاش است – دلایل خوبی برای حفظ این هاله رمزآلود دور خودش دارد
ابومصعب الزرقاوی، یکی از اسلاف او که تا زمان مرگش رهبری یکی از خشنترین گروههای جهادی در عراق را برعهده داشت، یک معرکهگیر برجسته بود، اما نهایتاً مخفیگاهش لو رفت. او در سال ۲۰۰۶ در جریان یک حمله هوایی نیروهای آمریکایی کشته شد.
رهبر فعلی گروه جایگزین القاعده در عراق شاید چهرهای اسرارآمیز باشد، اما به گفته خبرنگار ما، سازمان تحت امر او، داعش، هزاران نیروی جدید جذب کرده، و بهیکی از منسجمترین گروههای شبهنظامی خاورمیانه تبدیل شده است.
تصور میشود که بغدادی متولد سال ۱۹۷۱ در شهر سامرا در شمال بغداد باشد. طبق گزارشها، او در حوالی زمان حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ از روحانیون مسجد شهر بوده است. برخی بر این باورند که او در زمان حکومت صدام حسین هم یک پیکارجوی جهادی بوده است. بعضی دیگر میگویند که او در خلال چهار سالی که در اردوگاه بوکا زندانی بود، به تندروی روی آورد. اردوگاه بوکا در جنوب عراق جایی بود که آمریکاییها بسیاری از فرماندهان القاعده را در آنجا محبوس میکردند.
او در سال ۲۰۱۰ رهبری القاعده عراق را در دست گرفت. القاعده عراق یکی از گروههایی بود که بعداً داعش را تشکیل دادند. بغدادی در جریان تلاشهای بیسرانجام برای اتحاد با جبهه نصرت در سوریه موقعیت برجستهای پیدا کرد.
او با ایمن الظواهری، رهبر القاعده، بیعت نکرده است. ظواهری از داعش خواسته بود که روی عراق متمرکز شود و سوریه را به جبهه نصرت بسپارد. او و پیکارجویان تحت امرش علناً از خواستههای ایمن الظواهری سرپیچی کردهاند، و بسیاری از مفسران معتقدند که بغدادی حالا در میان پیکارجویان اسلامگرا از جایگاه بالاتری برخوردار است.
دیوید ایگنیشس در واشنگتن پست نوشت: «ممکن است جانشین واقعی بن لادن، ابوبکر البغدادی، رهبر داعش، باشد.»
ظواهری هنوز هم بهواسطه نمایندگان و روابطش در پاکستان، شبهجزیره عربستان و شمال آفریقا از قدرت زیادی برخوردار است، اما بغدادی به انضباط و سازماندهی بالا و مهارت بیرحمانه در مدیریت میدان جنگ معروف است، و تحلیلگران میگویند که این ویژگیها باعث میشود که سازمان او برای جهادیهای جوان بیشتر از سازمان تحت امر ایمن الظواهری عالم دینی جذابیت داشته باشد.
در اکتبر ۲۰۱۱ (مهر ۱۳۹۰)، آمریکا رسماً بغدادی را «تروریست» خواند و برای هرگونه اطلاعاتی که به دستگیری یا مرگ او منجر شود، ۱۰ میلیون دلار جایزه تعیین کرد.
در شرح این جایزه به اسامی پیشین بغدادی، از جمله ابو دعأ و دکتر ابراهیم عواد ابراهیم علی البدری السامرایی هم اشاره شده است. علاوه بر ابهامات موجود دربارهی هویت واقعی بغدادی، محل استقرار او هم مشخص نیست. طبق برخی گزارشها او در شهر رقه سوریه مستقر است.
جان کلام اینکه تعداد سوالات موجود در مورد رهبر یکی از خطرناکترین گروههای جهادی جهان از شمار پاسخهای موجود دربارهی او بیشتر است.
بهنظر میرسد که پس از اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ او همکاری با گروههای تندرو سنی را شروع کرده و مسئول کمیته شریعت یکی از این گروهها بوده است. نیروهای آمریکایی او را بازداشت کردند و اینطور گفته میشود که او بخش اعظم سال ۲۰۰۴ را در زندانی بهنام اردوگاه بوکا در جنوب عراق زندانی بوده است.
در اردوگاه بوکا (که بهنام یکی از مأموران آتشنشانی که در حملات یازدهم سپتامبر کشته شد نامگذاری شده است) حدود ۲۰ هزار زندانی نگهداری میشدند و دانشگاهی بود که بسیاری از رهبران داعش و سایر گروههای جهادی از آنجا فارغالتحصیل شدند. این زندان برای نشر و ترویج جهانبینی اسلام تندروانه، فرا گرفتن روشهای خرابکاری و برقراری تماسهای مهم یک فرصت عالی بود. آنهم در کمال امنیت و زیرگوش و حفاظت نیروهای دشمن.
بدون شک بغدادی در اردوگاه بوکا با بسیاری از فرماندهان نظامی بعثی آشنا شده است که بعدها با آنها، همکاری مرگبارش را آغاز کرد. آمریکاییها به بغدادی که آنزمان شناخته نشده نبود و فرد گوشهگیری بود مشکوک نشدند. تصمیم گرفتند که به نظرشان خطر چندانی نداشت را آزاد کنند.
ولی او توانست در سلسله مراتب رهبری گروههای جهادی بدون وقفه پیشرفت کند و عملاً افکار عمومی عراق از او هیچ شناختی نداشت. وقتی که بغدادی در سال ۲۰۱۰ رهبری را بهدست گرفت بهنظر میرسید که فرصت نمایش «توحش» برای جهادیها در عراق به پایان رسیده است.
ولی یک فرصت معجزهآسای دیگر در کشور همسایه عراق و در بهترین مقطع از راه رسید. بهار ۲۰۱۱ و آغاز جنگ داخلی سوریه صحنه دیگری برای مبارزه و رشد این گروهها را فراهم کرد. اکثریت سنی جمعیت کشور علیه رژیم سرکوبگر بشار اسد قیام کرده بودند.
بغدادی نفرات خود را به سوریه فرستاد. در دسامبر ۲۰۱۱ بمب گذاریهای انتحاری در دمشق شروع شد که به نظر میرسید کار جبهه نصرت باشد. در ماههای بعد این گروه با القاعده بیعت کرد. رهبر آن یک جهادی سوری بهنام ابو محمد الجولانی بود. ابوبکر البغدادی او را فرستاده بود ولی او طرح خود را در سر داشت.
جبهه نصرت با وجود رقابت با سایر گروههای شورشی سوری بهخاطر روشهای جنگی موثر و شجاعانه توانست موقعیت خود و در نتیجه کمکهای مالی خارجی، پیوستن پیکارجویان خارجی و حمایت القاعده را تضمین کند. این گروه در شیوه برخورد و نگرش سلفی خود نسبتاً میانهرو بود و روی برقراری تماس و جلب حمایت مردم محلی سرمایهگذاری میکرد.
جبهه النصره عملاً از کنترل بغدادی خارج شد و او از این امر ناراضی بود. در آوریل ۲۰۱۳ تلاش کرد دوباره کنترل آنرا بهدست بگیرد و اعلام کرد که جبهه نصرت در تشکیلات جدید او موسوم به دولت اسلامی عراق و شام، تحت رهبری او قرار دارد. به این ترتیب گروه موسوم به دولت اسلامی یا داعش متولد شد.
مسئلهی «عنوان»
![](https://2.bp.blogspot.com/-kbri_HZO3HI/WhXKT_CQ9WI/AAAAAAAAWiE/WwcLQ3ccotMh3s--OekBA_FzptuaBnKuQCLcBGAs/s1600/016E.jpg)
گروه موسوم به دولت اسلامی در دوران کوتاه و پرتلاطمی که خود را به یک موضوع مهم خبری بدل کرده بارها بهخاطر تغییر نامش که بیانگر تغییرات این گروه است افکار عمومی را سردرگم کرده است. بنابراین در مورد نام این گروه یک توافق عمومی وجود ندارد:
پس از تشکیل این گروه نامش «دولت اسلامی عراق» (مخفف به انگلیسی ISI - Islamic State of Iraq) بود، اما بعد فعالیت خود را به سوریه گسترش داد و عبارت شام را بهنام خود افزود که میتواند اشارهای به دمشق ، سوریه و یا کل منطقهای باشد که شام قدیم در بر میگرفت.
بسیاری ترجیح میدهند که این گروه را با نام اختصاری ISIS خطاب کنند که حرف S اضافه شده، مخفف سوریه یا شام به انگلیسی است (Islamic State of Iraq and Syria / the Levant) اما دولت آمریکا و برخی از دولتهای دیگر ترجیح میدهند از نام اختصاری ISIL استفاده کنند که در این مورد حرف ال شاره به Levant یا بهعبارتی همان بلاد شام قدیم است.
در زبان عربی همان نام اختصاری «داعش» (Daash) نوشته میشود که مخفف «الدولة الإسلامیة فی العراق والشام» یا عربی همان ISIS / ISIL است. از این نام در زبان روزمره بسیاری از کشورهای عربی استفاده میشود ولی خود این گروه از آن خوشش نمیآید. هر چند کلمهی داعش در زبان عربی هیچ معنایی ندارد ولی از نظر خود این گروه بیاحترامی به مفهوم دولت یا حکومت تلقی میشود. در عینحال صوت نامطلوبی دارد و شاید بههمین خاطر مقامات آمریکایی و غربی به کرات از عبارت داعش استفاده میکنند.
پس از گسترش قلمرو و بلندپروازیهایش این گروه اشاره به جغرافیا را از عنوانش حذف کرده و خود را «دولت اسلامی» (ISLAMIC STATE یا IS) نامید. بخش اعظم جهان بهدلایل سیاسی حاضر نشدند این گروه را با نام دولت اسلامی خطاب کند چون در آنصورت ممکن است به این گروه مشروعیت داده شود. (این نام را بسیاری از مسلمانان مخالف داعش، توهین به اسلامی میدانند)
بیبیسی فارسی و سرویس جهانی معمولاً از عبارت «گروه موسوم به دولت اسلامی» و در بخش فارسی به دلیل معمول بودن نام داعش، در تکرار از این نام استفاده میکند.
اما ابومحمد جولانی دوباره شورش کرد و با رهبری قاعده بیعت کرد که پس از کشتهشدن اسامه بن لادن در سال ۲۰۱۱ اکنون رهبر آن ایمن ظواهری است. ظواهری به ابوبکر البغدادی دستور داد که بههمان «دولت اسلامی عراق» باز گردد و جبهه النصره را بهعنوان شاخهی القاعده در سوریه بهحال خود رها کند. اما اینبار نوبت البغدادی بود که فرمان رهبری القاعده را نادیده بگیرد.
قبل از پایان سال ۲۰۱۳ جنگ بین داعش و جبههی النصره شروع شد. در درگیریهای شدید و خصمانه صدها نفر کشته شدند و بالاخره جبههی نصرت با کمک سایر شورشیان متحد خود توانست داعش را از بخش گستردهای از نواحی شمالی سوریه بیرون براند. اما داعش توانست شهر رقه مرکز استانی در شمال شرق سوریه را تصرف کرده و آنرا پایتخت خود اعلام کرد. بسیاری از پیکارجویان خارجی نیز که به جبهه نصرت پیوسته بودند از این گروه جدا شده و به صفوف داعش پیوستند چون آنرا قاطعتر میدانستند. در اوایل سال ۲۰۱۴ القاعده رسماً ارتباط خود را با داعش قطع کرد.
داعش در آن دوره، پیوندهای خود با اسلافش قطع کرد، قلمرو گستردهای را از دست داد و عملاً در منطقه کوچکی محدود شد. یکی از شعارهای مهم این گروه «ماندن و گسترش یافتن» عملاً به پوچی میرسید. گام بعدی چه میتوانست باشد؟
اقبال یکبار دیگر به این گروه روی آورد. در عراق یکبار دیگر شرایط برای فعالیت گروههای جهادی مناسب شده بود. نیروهای آمریکایی از پایان سال ۲۰۱۱ از عراق رفته بودند. مناطق سنینشین یکبار دیگر دستخوش ناآرامی و شورش بود که علیه سیاستهای فرقهای نوری مالکی نخستوزیر وقت عراق قیام کرده بودند. سنیها احساس میکردند سرکوب و به حاشیه رانده شدهاند و در نتیجه خشمگین بودند.
![](https://3.bp.blogspot.com/-__JcAvAckLo/WhXOoUXJmBI/AAAAAAAAWiQ/B94Tp6or-_0Ou_ijiWPpX7yZqEAED1zYACLcBGAs/s1600/017E.jpg)
جنگجوی داعش بعد از تسخیر رقه پرچم داعش را روی یک جت ارتش سوریه بالا میبرد. عکس سال ۲۰۱۵ گرفته شده است قبل از قدرت گرفتن داعش
وقتی که داعش تصمیم گرفت وارد عمل شود، کار مثل هل دادن یک در باز بود. در واقع این گروه هیچگاه عراق را ترک نکرده بود بلکه به نوعی پنهان شده بود. همزمان با تصرف سریع شهرهای سنی در اوایل تابستان ۲۰۱۴ هستههای پنهان جهادیهای سلفی و صدامیهای سابق و سایر هواداران به آن پیوسته و هر یک مناطقی را تصرف کردند.
با تصرف شهر موصل داعش بهسرعت وارد یک مرحله جدید شد، مثل موشکی بود که شلیک شده باشد. داعش دیگر صرفاً یک گروه تروریستی پنهانکار نبود و ناگهان بهیک ارتش جهادی بدل شد که قلمرو گستردهای را در کنترل داشت، بر میلیونها نفر حکومتی میکرد، و نه فقط حکومت عراق بلکه تمام جهان را به چالش کشید.
این تغییر در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۴ با اعلام تأسیس «دولت اسلامی» بهجای همه تجسمهای قبلی گروه و تشکیل خلافت خود خوانده آن اعلام شد. چند روز بعد خلیفه ابراهیم ابوبکر البغدادی در محراب مسجد جامع نوری موصل ظاهر شد و از مسلمانان جهان خواست تا با او بیعت کرده و به جهاد بپیوندند.
این گروه با انتخاب نام فراگیر «دولت اسلامی» و اعلام خلافت به فراتر از عراق و سوریه میاندیشید. هدف آن جهانیشدن بود.
اعلام «خلافت» در اسلام معنای مهمی دارد. باوجودی که بهترین حالت ممکن است ولی اسامه بن لادن و سایر رهبران القاعده بهخاطر هراس از شکست هیچگاه چنین کاری نکردند. اکنون بغدادی بر سازمان مادر پیروز شده و برای کسب رهبری جهاد جهانی، داعش را در رقابت مستقیم با القاعده قرار داده است.
خلافت در حقیقت حکم و حکمرانی یک خلیفه است، عبارتی است که صرفاً معنای جانشین و بهطور مشخص جانشین پیامبر را میدهد. تحت حکومت چهار خلیفهای که پس از مرگ پیامبر اسلام در سال ۶۳۲ میلادی بهقدرت رسیدند خلاف اسلامی در شرق به ایران امروزی، در غرب تا لیبی و از شمال تا قفقاز گسترش یافت.
خلفای اموی که بعد بهقدرت رسیدند و مرکز آنها دمشق بود بخش اعظم سرزمینی را که تا اسپانیا امتداد مییافت و داعش آرزوی تصرف آنرا داشت، به کنترل خود درآوردند. در دوران خلفای عباسی که مرکز آنها در بغداد بود و از سال ۷۵۰ میلادی بهقدرت رسیدند علوم و فرهنگ شکوفا شد. آنها نتوانستند سالها خلافت را حفظ کنند سرانجام بغداد در سال ۱۲۵۸ توسط مغولها تصرف و تاراج شد.
![](https://4.bp.blogspot.com/-UmiVv_dXXhg/WhXSMH3NV8I/AAAAAAAAWic/JSjCZGIBULUqVSn1ABze5E0-EgS2YsniQCLcBGAs/s1600/017.jpg)
بیبیسی - منبع: گروه مطالعاتی صوفان. رهبری و شورای حکمرانی گروه داعش ◀
قرنها بعد امپراتوری عثمانی که مرکز آن در استانبول (قسطنطنیه) بود و در اوج قدرت خود مناطق گستردهای تا نزدیکی شهر وین را تصرف کرد که نوعی خلافت بود هر چند با یک امپراتوری تفاوتهای شاخصی نداشت. این خلافت نیز بالاخره بعد از شکست عثمانی در جنگ جهانی اول در سال ۱۹۲۴ توسط آتاتورک منحل شد.
بنابراین اعلام نام ابوبکر بغدادی بهعنوان خلیفه اسلام، اقدام بلندپروازنهای بود. او عملاً مدعی جانشینی پیامبر شد که پیروانش قرار است اسلام را در مناطق جدیدی که تصرف خواهند کرد توسعه دهند.
از منظر بسیاری از پژوهشگران و مراجع اسلامی، اگر از نظر رهبران کشورهای عربی و مسلمان بگذریم، چنین ادعایی توسط رییس یک گروه خشونتطلب و افراطی هیچگونه مشروعیتی نداشت و هیچ حرکتی برای بهرسمیت شناختن این خلافت صورت نگرفت. ولی رجعت به این سنت و یادگار هزارهی گذشته برای برخی از اسلامگرایان رُمانتیک و گروههای اسلام گرای همفکر داعش در کشورهای دیگر جالب بود.
چهار ماه پس از اعلم خلافت خودخوانده یک گروه اسلام گرای تندرو با ابوبکر البغدادی بیعت کرد و چند ماه بعد نیز گروه موسوم به انصار بیتالمقدس که در سینای مصر فعال است به خلافت پیوست. در مارس ۲۰۱۵ نیز گروه بوکو حرام در نیجریه اعلام وفاداری کرد. بهفاصله یک سال داعش در یازده کشور صاحب گروههای وابسته و یا شاخههای محلی شد، هر چند فقط در پنج کشور از جمله سوریه و عراق مناطقی را در کنترل داشت.
![](https://3.bp.blogspot.com/-Q-EdTBbnal8/WhbFA92cDnI/AAAAAAAAWi8/QoThUrmeUhol2T7vRdbyGy9de8LnIbMkgCLcBGAs/s1600/018.jpg)
بیبیسی - منبع: مرسسهی مطالعات جنگ. دسامبر ٢٠۱۵ ◀
ابوبکر بغدادی و پیروانش در عراق و سوریه، طرح کشورداری و حکومت خود را در عمل به اجرا گذاشتند که اجرای برداشتی بسیار خشن و سختگیرانه از اسلام بود.
برای جهان خارج که به مناطق تحت کنترل داعش دسترسی مستقیم نداشت یکی از بارزترین و تکاندهندهترین جنبههای حکومت این گروه ویران کردن سازمانیافتهی آثار تاریخی و باستانی و نابودی آثار هنری بود.
برخی از مشهورترین مراکز باستانی منطقه از جمله معبد بل و بعل شمین در پالمیرای سوریه و آثار باستانی آسوریها در نیمرود عراق نابود شدند.
این گروه علاوه بر میراثهای باستانی مشهور، کلیساها و صومعههای مسیحیان، مساجد و حرمهای شیعیان و هر آنچه را که در آن نشانی از پیکره بود ویران کردند و حتی عناصر تزئینی را از مساجد سنیها پاک کردند. حدود یک ماه پس از تصرف شهر موصل واحد تخریب داعش مقبره عونالدین که حتی از یورش مغول جان سالم بهدر برده بود را ویران کرد.
تمام این اقدامات در راستای دیدگاه نابگرایانه داعش از اسلام صورت گرفت که براساس آن هر حرم و زیارتگاهی یا نماد تصویری از هر آنچه که خداوند نباشد و البته سازههای غیرمسلمانان نماد کفر و بتپرستی تلقی میشوند. حتی پادشاهان و شاهزادگان عربستان سعودی تا به امروز بدون تابوت و در قبرهای بدون نشان دفن میشوند.
با انتشار ویدئوی این تخریبها که از نگاه افکار عمومی جهان خرابکاری تبهکارانه میراث فرهنگی تلقی میشد بدونشک داعش میخواست شوک ایجاد کند. این کار بهنوعی معادل فرهنگی سربریدن امدادگران و خبرنگاران بود.
یورش به آثار باستانی یک جنبهی عملی و سودآور نیز داشت. بخش مالی داعش بهروش بسیار سازمانیافتهای جوازهای کتبی غارت و قاچاق این آثار باستانی را صادر میکرد و درصدی از درآمد آنرا میگرفت.
این فقط شمهی کوچکی از ساختار پیچیده حکومتگری و کنترل تمام جنبههای حیات مردم در مناطق تحت کنترل داعش درست بهشیوهی نهادهای امنیتی و اطلاعاتی رژیم صدام حسین بود. مدارک ضبط شده داعش که در سال ۲۰۱۵ توسط مجلهی اشپیگل چاپ شد نقش موثر افراد سابق حزب بعث در سازماندهی ساختار حکومتی پیچیدهی داعش را نشان میدهد که در آن روی جنبههای امنیتی و اطلاعاتی تأکید ویژهای صورت میگیرد.
ساکنان شهرهای بزرگ سنینشین مثل موصل و فلوجه و یا رقه در سوریه متوجه شدند که عوامل داعش قبل از تصرف این مناطق در سال ۲۰۱۴ تقریباً همهچیز را در مورد همهکس میدانند.
در پستهای بازرسی مدارک شناسایی افراد با اطلاعات موجود در لپتاپها که از ادارهی کار و یا اطلاعات مرکزی توزیع ارزاق بهسرقت رفته بود انطباق داده میشد. اعضای نیروهای مسلح و انتظامی به مساجد جداگانهای انتقال یافته و پس از «ندامت» و تحویلدادن اسلحههایشان یک مدرک اخراج دریافت میکردند.
یک ساکن شهر موصل که حدود یک سال پیش گریخته است میگوید: «ابتدا تنها کاری که کردند جایگزین کردن امامان جماعت مساجد با افرادی بود که دیدگاه مشابه آنها را داشتند.»
«ولی بعد سرکوب را شروع کردند. زنانی که قبلاً میتوانستند بدون حجاب بیرون بروند، اکنون میبایست خود را میپوشاندند، ابتدا با روسری و مقنعه و بعد با نقاب کامل صورت. مردان باید ریش میگذاشتند و شلوارهای بلند میپوشیدند. سیگار، قلیان، موسیقی و کافه ممنوع شد و بعد نوبت به ماهواره و تلفن موبایل رسید. خودروهای پلیس مذهبی در سطح شهر گشت میزدند و بهدنبال متخلفین میگشتند.»
یک ساکن فلوجه داستان یک رانندهی تاکسی را بازگو میکند که یک زن میانسال را که روسری بهسر نداشت سوار کرده بود. تاکسی را در یک پُست بازرسی داعش متوقف میکنند به زن یک روسری میدهند و او را آزاد میکنند که برود. اما رانندهی تاکسی را به دادگاه اسلامی میبرند و در آنجا به دو ماه زندان و حفظ کردن بخشی از قرآن محکوم میکنند. اگر فرد نتواند آن قسمت را حفظ کند مجازات تکرار میشد.»
ساکن شهر فلوجه هنگامی که هنوز این شهر در کنترل داعش بود گفت: «آنها دادگاههایی دارند که کارمند، بایگانی و پرونده دارد. برای هر جرمی یک مجازات مشخص وجود دارد و احکام موردی نیستند. کسانیکه رابطهی خارج از ازدواج داشته باشند، سنگسار میشوند. دست سارقان را قطع میکنند. همجنسگرایان را با پرت کردن آنها از ساختمانهای بلند میکشند. خبرچینها را با گلوله میکشند و شبهنظامیان شیعه را سر میبرند.»
![](https://3.bp.blogspot.com/-KOBA-mrhk68/WhbWJbZvG_I/AAAAAAAAWj8/k_g-BzwdKgUZos15Y5gbxB9WJS_hnPFKwCLcBGAs/s1600/020F.jpg)
مجموعهروایتهای از زندگی روزانه تحت حکومت داعش در رقه: در سال ۲۰۱۴، شبهنظامیان داعش شهر رقه در شرق سوریه را تصرف کردند و آنرا مرکز خلافت خودخواندهایشان اعلام کردند. گروهی که حالا بهیکی از ترسناکترین گروههای تندرو در جهان تبدیل شده است. مایک تامسون، از برنامهی «تودی» رادیو بیبیسی سه ماه با یکی از فعالان مدنی از گروه الشرقیه ۲۴، در رقه تماس بوده و این انیمیشن خاطرات او را از زندگی زیر کنترل داعش - بهصورت انیمیشن - بهتصویر کشیده است.
ادارات مختلف داعش از جمله مالی، کشاورزی، آموزش و پرورش، حمل و نقل، بهداشت و خدمات اجتماعی تمامی جنبههای زندگی مردم را کنترل میکردند.
نظام آموزشی براساس افکار داعش تغییر کرد، تاریخ بازنویسی شد، تمامی تصاویر از کتابها حذف و زبان انگلیسی از مدرسهها حذف شد.
یک شهروند موصل پس از تصرف این شهر توسط داعش گفت: «چیزی که میشود گفت این است که هیچ فساد و پارتی بازی وجود ندارد. آنها کاملاً اطمینان دارند که راه درستی را پیش گرفتهاند.»
![](https://3.bp.blogspot.com/-gLgkS3mjJeo/Whbaxem0CPI/AAAAAAAAWkI/-V1X1f6JZbojI_7vtZOiarf5Im-fdXJ1gCLcBGAs/s1600/021E.jpg)
هدف داعش گرفتن همه مناطق سیاه در نقشه بود. بیشتر این مناطق در تاریخ تحت تسلط خلفای اسلام و بعد امپراتوری عثمانی بوده است
یک ماجرا در مورد داعش و روشهای آن بسیار گویاست. همزمان با پیشروی نیروهای دولتی عراق در اطراف رمادی در اوایل سال ۲۰۱۶ غیرنظامیان از جنگ میگریختند و پیکارجویان داعش نیز که در حال شکست بودند تلاش میکردند مخفیانه بگریزند.
دو زن که از مناطق درگیری میگریختند خود را به یک پُست بازرسی پلیس رساندند. هنگام انتقال آنها به مناطق امن یکی از زنان رو به ماموران پلیس کرد و با اشاره به زن دیگر گفت: «او زن نیست. یک امیر (فرمانده) داعش است.»
بعد از تحقیقات پلیس مشخص شد که حقیقت دارد. زن دیگر در واقع یک مرد بود که اصلاح و آرایش کرده و لباس زنانه پوشیده بود. معلوم شد او در صدر فهرست فرماندهان محلی و تحت تعقیب داعش است.
زن اول به پلیس گفت: «وقتی داعش آمد او شوهر مرا که مأمور پلیس بود کشت، به من تجاوز کرد و من را به همسری گرفت، تمام این مدت تحمل کردم تا روزی انتقام همسرم را بگیرم و آبروی خود را پس بگیرم. او را فریب دادم که اصلاح و آرایش کند تا بعد بتوانم او را به پلیس معرفی کنم.»
▲ | داعش، یک تنه به جنگ جهان میرود |
پس از تصرف مناطق گستردهای از شمال و غرب عراق در تهاجم برقآسای ژوئن ۲۰۱۴ شاید انتظار میرفت که داعش آرامش بگیرد و مواضع تصرف شده خود را تحکیم کند.
ولی مثل کوسهای که اگر مدام حرکت نکند خواهد مرد، داعش بدون هیچوقفهای موجی از حملات تحریکآمیز و انتقامجویانه را پیش گرفت که در نهایت همه کشورهای نیرومند جهان در برابر این گروه قرار گرفتند.
![](https://2.bp.blogspot.com/-Uc2YX6KzqJE/Whbb9VlvioI/AAAAAAAAWkY/mhMxzm034FUElMdkbq6nz9vFEL7XWnO9wCLcBGAs/s1600/022F0.jpg)
بیبیسی: رهبران داعش تحت تعقیب آمریکا ◀
تهاجم ژوئن که بغداد را بهخطر انداخته بود باعث شد که آمریکا برای رفع کاستیها و ضعفهای ارتش عراق، صدها نظامی برای کارهای آموزشی و مستشاری به منطقه اعزام کند.
دو ماه بعد، حمله داعش به اقلیم کردستان عراق باعث شد که آمریکا برای دفاع از شهر اربیل مرکز این اقلیم و همچنین مقابله با خطر نسلکشی ایزدیها حملات هوایی به داعش را شروع کند. بهفاصله کوتاهی چهارده کشور دیگر به این کارزار هوایی پیوستند.
ده روز بعد داعش سر جیمز فولی را برید و سربریدنها ادامه یافت. این بخشی از اقدامات گروه برای نشاندادن خشونت و بیرحمی بود و با هدف ارعاب و در عین حال تحریک دشمن صورت گرفت. شوکآورترین مورد از این قتلها چند ماه بعد اتفاق افتاد. یک خلبان اردنی بهنام معاذ کساسبه را زنده زنده در آتش سوزاندند و شوک این اقدام نتیجه داد.
پس از محاصره شهر کردنشین کوبانی در جوار مرز با ترکیه، آمریکا عملیات هوایی خود علیه داعش را در سپتامبر ۲۰۱۴ بهخاک سوریه نیز گسترش داد.
حملات هوایی ائتلاف بهرهبری آمریکا تعادل قوا در آن جبهه را تغییر داد. داعش صدها نفر از نیروهای رزمیاش را از دست داد و برای انتقام، بهخارج ار مرزهای سوریه و عراق پاگذاشت.
در سه سالی که از اعلام خلافت خودخوانده داعش در سال ۲۰۱۴ گذشت حداقل ۱۵۰ حمله در ۲۹ کشور در سراسر جهان توسط داعش و یا با الهام از این گروه انجام شد که بر اثر آنها بیش از دو هزار نفر کشته شدند.
این حملات مثل سربریدن گروگانها با همان اهداف همیشگی یعنی تنبیه، ارعاب و تحریک صورت میگرفت و در عین حال دامنه حضور جهانی داعش را نیز به نمایش میگذاشتند.
در عین حال آنها در راستای یکی دیگر از روشهای جهادی هستند که هدف آن آتشافروزی در نقاط مختلف و مجبور کردن دشمن به اختصاص نیروی بیشتر به امنیت داخلی است. در جهانبینی این گروه، «دشمن» همه کسانی هستند که به این گروه نمیپیوندند. جهان به دو بخش دولت اسلام و دولت کفر تقسیم میشود.
بحثبرانگیزترین حملههای داعش، سرنگونکردن یک هواپیمای مسافربری روسیه بر فراز صحرای سینا در ۳۱ اکتبر ۲۰۱۵ و رشته حملههای ۱۳ نوامبر آن سال در شهر پاریس بودند. تحت تأثیر آن حملات دولتهای روسیه و فرانسه حملات هوایی خود به اهداف داعش در سوریه را افزایش دادند.
![](https://4.bp.blogspot.com/-8dkNm3d-nWg/WhbgEBP5_pI/AAAAAAAAWks/ufD1x_qe_8M7FJ5fQ1RLLQMEwVTo1ozGgCLcBGAs/s1600/024E.jpg)
یادبود کشتهشدگان هواپیمای مسافربری روسیه در فرودگاه سنپترزبورگ، مقصد این پرواز که هرگز به آن نرسید.
حمله به کلوب شبانهای در اورلاندو فلوریدا در ۱۲ ژوئن ۲۰۱۶ با وجودیکه ظاهراً توسط داعش سازمان داده نشده بلکه با الهام از این گروه صورت گرفت بدون شک آمریکا را در تلاش برای نابودی این گروه مصممتر کرد.
آیا داعش دیوانه شده بود؟ بهنظر میرسید این گروه مصمم بود به جنگ تمام دنیا برود. نه فقط روسها و آمریکاییها را خشمگین کرد و به مصاف آنها رفته بلکه کشورهای بسیاری را بهدشمنی برانگیخت.
داعش مدعی بود که ۴۰ هزار پیکارجو دارد (ولی برآوردهای دیگر رقم واقعی را نصف آن میدانستند) آیا واقعاً میتواند قدرتهای جهانی را به چالش کشیده و امیدوار باشد که جان سالم به در میبرد؟ یا در نهایت دونالد ترامپ ،جانشین باراک اوباما که قول داده بود این گروه را «محدود و در نهایت نابود خواهد کرد» بههدف خواهد رسید؟
▲ | جهانبینی آخرالزمانی؛ پردهی آخر برای داعش چیست؟ |
سیاست داعش برای «مقابله و مبارزه با همه» که به آخرالزمان میمانست واقعی بود. وقتیکه این گروه یک ماه پس از اعلام خلافت اولینبار مجلهی اینترنتی خود را منتشر کرد، نامش را اتفاقی «دابق» نگذاشت.
دابق که شهری کوچک در شمال حلب در سوریه است، طبق بعضی از احادیث، در این منطقه، در آخرالزمان نبردی بین سپاه اسلام و روم در میگیرد، که با وجود تلفات زیاد به پیروزی «نیروهای الهی» میانجامد.
در بینش داعش این نقطهای است که نبردی ویرانگر و سرنوشتساز بین مسلمانان و کفار روی خواهد داد و به پایان زمان منجر خواهد شد.
هر شماره دابق با نقل قولی از ابو معصب زرقاوی شروع میشود: «شعلههای آتش در عراق برافروخته شده و حرارت آن، بیشتر و بیشتر خواهد شد، انشأالله، تا زمانیکه تمام لشکر صلیبیون را در دابق بسوزاند.»
احتمال شرکت در این رویارویی پرافتخار و نهایی، به شهادت رسیدن در راه خدا و رفتن به بهشت یکی از وعدههایی است که به اعضای داعش انگیزه و الهام میدهد.
این مسئله میتواند کمک کند تا بهتر درک کنیم که این گروه چرا این همه داوطلب بمبگذاری انتحاری دارد که به آن «عملیات شهادتطلبی» میگوید. (خودکشی در اسلام حرام است.) صدها نفر به این شیوه کشتهشده و عملاً هر روز اتفاق میافتد.
این یکی از عوامل اصلی قدرت داعش بهعنوان یک نیروی نظامی بوده که حتی در معیارهای مطلقاً نظامی شکست و نابودی آن بسیار دشوار است.
میراث بعثیها در هسته مرکزی داعش
![](https://3.bp.blogspot.com/-iByibpH8ptM/WhXXuRhB65I/AAAAAAAAWis/d1oTLdYZf8kiVOme6VHFoVfAia5V9_clQCLcBGAs/s1600/026E.jpg)
نشریهی آلمانی اشپیگل به اسنادی دست یافت که از نقش برجستهی افسران ارتش عراق در دوران حکومت صدام حسین در سازماندهی و اوجگیری گروه موسوم به دولت اسلامی، داعش، حکایت دارد. در بارهی این اسناد، شهیر شهیدثالث، روزنامهنگار و تحلیلگر، زیر عنوان «افسران ارتش صدام، مغز متفکر رهبری داعش»، چنین نوشته است:
سمیر عبد محمد الخلیفاوی اسم اصلی یک عراقی بلندقامت است، با گونههای استخوانی و ریش سفید، در دههی پنجاه عمر خود که بنابر اسناد منتشر شده توسط اشپیگل نقش کلیدی را در پیشرفت خارقالعاده و سریع گروه اسلامگرای افراطی داعش بازی کرده است. اما هیچکس او را به این نام نمیشناخته و حتی تعداد اندکی نام مستعار او «حاجی بَکر» را میدانستند.
حتی شورشیان رقیب داعش که در صبح سرد ژانویه ۲۰۱۴ در یک درگیری سریع در شهر تل رفعت در سوریه وی را بهقتل رساندند، از هویت وی آگاهی نداشتند. آنها نمیدانستند که حاجی بکر، سرهنگ سرویس اطلاعاتی صدام را کشتهاند که مدتها نقش محوری در رهبری داعش بازی کرده بود.
بهنوشتهی اشپیگل، معمار گروه دولت اسلامی پس از مرگ خود اسناد دستنوشتهای را از خود بهجا گذاشت که در آنها نمودارهای سازمانی، لیست افراد مسئول و وظایف آنان و طرح به تصرف درآوردن تدریجی یک کشور، بهدقت ترسیم شده بود. طرح چند لایهای سازمان و دستور عملیات مختلف با ذکر جزئیات نیز در میان اسناد مذکور بوده است. اشپیگل پس از ماهها تلاش، و احتمالاً صرف هزینه قابل توجه، توانسته به اسناد مذکور دست پیدا کند.
اسناد حاجی بکر از نقش افسران سابق ارتش صدام در سازماندهی گروه دولت اسلامی پرده برداشته و نشان میدهد که چگونه تصرف مناطق شمالی سوریه در زمستان ۲۰۱۳ و بیرونراندن گروههای رقیب از جمله جبهه نصرت، بهطور برنامهریزیشده، پیش درآمد پیشروی در عراق و تشکیل حکومتی تحت عنوان خلافت اسلامی بوده است.
در واقع بروز اختلاف بین داعش و گروههای ستیزهجوی افراطی دیگر، از جمله جبهه نصرت وابسته به القاعده، بر سر مسائل عقیدتی نبود بلکه موضوع درگیری، تلاش داعش برای در انحصار گرفتن قدرت بود که در رهبری آن پیوندی شگفتانگیز بین دو مکتب، یکی سکولار و عربی و ملیگرایانه و دیگری اسلامی و افراطگرایانه صورت گرفته بود.
طبق طرح بکر، گروه داعش با بهخدمت گرفتن گروه عظیمی از خبرچینها به آنان ماموریت داده بود که در مورد قبایل مختلف و رهبری آنان در سوریه و عراق به جمعآوری اطلاعات بپردازند، در آنان نفوذ کنند و نقاط ضعف و قوت آنان را گزارش کنند. این اطلاعات بعداً در ایجاد اتحاد با قبایل نقش عمدهای بازی کرد.
طبق مدارک بهدست آمده، بکر، طراح ایجاد سازمانهای اطلاعاتی موازی بوده است که در عین حال که برای گروه، به عملیات جاسوسی مشغول بودهاند یکدیگر را نیز کنترل و از حیث وفادار بودن به رهبری گروه تحت نظر داشتهاند.
به گزارش اشپیگل، بخشی از موفقیت داعش و تسلط آن بر شمال سوریه و غرب عراق، مدیون کارهای بکر است. وی حکومتی با مشخصههای مشت آهنین، هوشیاری اطلاعاتی بالا و خشونت بیحد و مرز در برابر هر نوع مخالفت را از حکومت صدام الگوبرداری کرد که کنعان مکیه، نویسندهی عراقی از آن با عنوان «جمهوری وحشت» یاد کرده است.
یکی دیگر از آثار وجود افسران با تجربه در فرماندهی داعش، سازمان دادن «حملات گسترده به مناطق استراتژیک» با در اختیار گرفتن دو عنصر «سرعت و غافلگیری» است. طراحی این نوع عملیات، که یادآور عملیات آلمانها در ابتدای جنگ دوم جهانی است، از عهده عدهای ستیزهجو که تجربهای جز شرکت در عملیات ایذایی نداشتهاند، کاملاً بعید است.
بکر، که بهنام «آقای سایهها» (سید الضلال) نیز شهرت داشت، با دقتی مثالزدنی ساختار سازمانی گروه دولت اسلامی را از رهبری حکومت گرفته تا حد روستاها در دست نوشتههای خود بهصورت نمودار نشان داده و نقش و وظایف هر بخش را مشخص کرده است. آنچه که بکر بر روی کاغذ آورده یک بیانیه اعتقادی و ایدئولوژیک نیست. کار فکری او، صفحه به صفحه، ترسیم یک طرح دقیق برای اداره یک خلافت، در زیر لوای اسلام و یا بهنوشتهی اشپیگل یک «حکومت اطلاعاتی-امنیتی اسلامی» است.
بنابر گزارش اشپیگل، در سال ۲۰۱۰، گروه کوچکی از افسران اطلاعاتی سابق عراق، با توجه به سوابق و تحصیلات ابوبکر البغدادی (فارغالتحصیل دوره دکترای علوم اسلامی دانشگاه اسلامی بغداد) وی را بهسمت امیر انتخاب کردند و سپس به خلافت گروه موسوم دولت اسلامی رساندند.
در سال ۲۰۰۳، بعد از حمله آمریکا و متحدانش به عراق، پل برمر که در آنزمان نقش نماینده آمریکا در عراق را بازی میکرد، حکم به انحلال ارتش عراق داد. هزاران نظامی با تجربه عراقی یکشبه بیکار شدند و برای امرار معاش در مضیقه جدی قرار گفتند. آمریکا با یک چرخش قلم برای خود هزاران دشمن ورزیده و مطلع نظامی تراشیده بود.
البته در میان آن نظامیان افرادی مانند ژنرال عزت ابراهیم الدوری نیز وجود داشتند. الدوری که بسیاری وی را دست راست صدام حسین میدانستند، سالها در کشتار و سرکوبهای جمعی مردم عراق نقش موثری بازی کرده بود و آمریکا جایزهی بزرگی برای سر وی در نظر گرفته بود. الدوری که گفته میشود روز ۱۷ آوریل (۲۸ فروردین) در یک درگیری نظامی در نزدیکی تکریت کشته شد، بنا به یک گزارش دانشگاه استانفورد احتمالاً از رهبران نظامی داعش بوده که عملیات عراق را رهبری میکرده است.
نطفهی نیروهای شورشی که بهشدت از روی کارآمدن یک حکومت شیعه در عراق ناراضی بودند، از همان سال ۲۰۰۳ در آن کشور بسته شد. سال ۲۰۱۰ دیگر تقریباً مشخص بود که تلاش نیروهای شبه نظامی شورشی در عراق برای سرنگونی حکومت بهجایی نخواهد رسید در حالی که گروه شورشی اسلامگرای افراطی «دولت اسلامی عراق» شکل گرفته بود.
با شروع شورشها در سوریه و عقبنشینی نیروهای دولتی در شمال آن کشور، در اواخر سال ۲۰۱۲ موقعیت کمنظیری برای گروههای ستیزهجو از جمله گروه موسوم به دولت اسلامی عراق بهوجود آمد. افسران سابق ارتش بعث عراق مصمم شدند که از فرصت بهدست آمده استفاده کنند. در حالیکه گروههای جهادی به تنهائی قادر به گرفتن زمین و ایجاد حکومت نبودند، به نوشته اشپیگل، ائتلاف افسران ناسیونالیست بعثی و نیروهای جهادی و سپس جذب قبایل سنی ناگهان یک نیروی نظامی «هولناک» را ایجاد کرد.
این دو گروه صرفنظر از انگیزهی بهدست گرفتن قدرت، یک دشمن مشترک نیز داشتند و آن ایران شیعی بود. گروه سلفی-افراطی داعش از وجه فرقهگرایانهی مذهبی و افسران بعثی از جنبههای تند ناسیونالیستی با ریشههای تاریخی، خود را با ایرانیان در ستیز میدیدند و میبینند. حضور فعال شبهنظامیان شیعه در عملیات اخیر حمله به مواضع گروه موسوم به دولت اسلامی در آزادی تکریت این دشمنی را برجستهتر کرده است.
علیرغم همکاری بین افسران بعثی و رهبران مذهبی داعش، ائتلاف نیروهای سکولار بعثی با نیروهای جهادی، به دلیل تضادی که در بطن ایدئولوژی دو اردوگاه وجود دارد میتواند شکننده باشد. به گزارش اشپیگل، برخی از متخصصان در عراق پیشبینی میکنند که با مرگ احتمالی عزت الدوری، گروه شبه نظامی «مردان طریقت نقشبندی» که تحت فرماندهی وی بخشی از عملیات نظامی در عراق را بر عهده داشتند دچار دو دستگی شده و راه خود را از داعش جدا کنند.
بههر حال هنوز سئوالات زیادی در مورد نحوهی همکاری رهبری مذهبی داعش با فرماندهان نظامی بعثی بیپاسخ مانده است. از جمله اینکه، چه کسی قدرت واقعی را در این ائتلاف در دست دارد؟ آیا طرف ضعیفتر جایگاه خود را در برابر طرف قویتر بهرسمیت میشناسد؟ اگر زمانی اختلاف بر سر تصاحب قدرت بین این دو بخش در فرماندهی داعش زبانه بکشد، چهکسی و چگونه قادر است اختلافات را فرو بنشاند بهنحوی که به ازهم پاشیدگی این ائتلاف نینجامد؟
مسرور بارزانی مسئول اطلاعات و امنیت اقلیم کردستان عراق ماجرای یکی از این داوطلبان عملیات انتحاری را بازگو میکند که خطاب به کسانی که دستگیرش کرده بودند فریاد میکشید: «من فقط ۱۰ دقیقه با پیوستن به پیامبر فاصله داشتم.»
آقای بارزانی میگوید: «آنها فکر میکنند که چه تو را بکشند و چه خودشان کشته شوند، برنده هستند. اگر تو را بکشند در نبرد پیروز شدهاند و اگر کشته شوند به بهشت خواهند رفت. با وجود یک چنین افرادی بهسختی میتوان از هجوم آنها جلوگیری کرد. بنابراین تنها راه شکستدادن آنها نابود کردنشان است.»
احتمالاً بهغیر از خلبانان کامیکازی ژاپنی در طول جنگ جهانی دوم، این اولینباری است که در جنگ از عملیات انتحاری استفاده میشود. داعش از بمبگذاران انتحاری نه فقط برای عملیاتهای تروریستی و تبلیغاتی بلکه بهعنوان یک روش بسیار معمول در جبهههای جنگ استفاده میکند.
تقریباً تمامی حملات داعش با راندن یک کامیون یا وانت پُر از مواد منفجره توسط بمبگذاران انتحاری بهسوی مواضع دشمن آغاز میشود تا به این طریق راه را برای واحدهای رزمی هموار کند. تا حدی که به داوطلبان شهادت لقب «نیروی هوایی» داعش را دادهاند چون در عمل همان وظیفه را انجام میدهند.
اما داعش فراتر از یک عده بنیادگرای خشن، عاشق شهادت و عملیات انتحاری است. برای آنهم باید شکرگذار صدام حسین باشند.
یک مقام امنیتی بینالمللی میگوید: «هستهی مرکزی داعش را افسران سابق ارتش و ضد اطلاعات و بهخصوص گارد جمهوری حکومت صدام تشکیل میدهند. آنها در تحرک نیروهایشان خیلی خوب عمل میکنند. در واقع خیلی کارآمدتر و موثرتر از ارتش فعلی عراق هستند. و این نقش افسران سابق ستاد است که کار خود را بهخوبی میدانند.»
مسرور بارزانی نیز میافزاید: «خیلی حرفهای هستند. آنها از توپ و خمپاره، خودروهای زرهی و ماشینآلات سنگین استفاده میکنند و خیلی خوب از آنها استفاده میکنند. آنها افسرانی دارند که با جنگ متعارف آشنا هستند و میدانند چطور طرح عملیات بریزند و چگونه حمله و یا دفاع کنند. آنها واقعاً در سطح یک نیروی متعارف که بهخوبی سازماندهیشده است عمل میکنند. در غیر اینصورت چیزی بیشتر از یک گروه تروریستی نبودند.»
همکاری با بعثیهای سابق به اوایل دوران فعالیت ابومعصب زرقاوی در عراق باز میگردد و این استراتژی بدونشک یکی از عوامل مهم موفقیت داعش بود. اما این به این معنا نبود که پیکارجویان این گروه شکستناپذیر بودند، حتی در روزهای اول که بهسرعت قلمرو گستردهای را تصرف کردند. کردها در شمال شرقی سوریه حدود یکسال بود که بدون هیچگونه کمک خارجی و بدون اینکه کسی از آن خبر داشته باشد با داعش میجنگیدند و حتی امروزه داعش کارهایی میکند که قاعدتاً اشتباههای پر هزینهای هستند.
![](https://2.bp.blogspot.com/-mBpNb8PUyFw/Whca5l9BnrI/AAAAAAAAWlA/np3W_mgEnXgrU-S6BMD9kq1iE0aDuCQ3QCLcBGAs/s1600/027F0.jpg)
بیبیسی: منبع صلیب سرخ جهانی ◀
بهعنوان مثال در دسامبر ۲۰۱۵ در جریان یک حمله ناموفق تنها در شرق موصل، داعش چند صد کشته داد و احتمالاً در طول فقط همان ماه حدود دو هزارو ۵۰۰ پیکارجو را از دست داد.
مقامات پنتاگون میگویند در جریان حملات هوایی نیروهای ائتلاف در عراق و سوریه در فاصله اوت ۲۰۱۴ تا پایان سال ۲۰۱۶ حدود ۵۰ هزار پیکارجوی داعش کشته شدهاند.
اما بهنظر میرسید که حداقل در اوایل کار، داعش مشکلی برای جبران این تلفات نداشت. با توجه به اینکه حدود ۱۰ میلیون سنی در مناطق تحت کنترل داعش زندگی میکردند اکثر نیروهای این گروه در منطقه جذب میشد. بدون شک اگر این گروه به کنترل این مناطق ادامه میداد بهزودی نسل جدیدی از پیکارجویان جوان از منابع محلی پا به میدان میگذاشت.
بکر مدلول جوان ۲۴ سالهای که در ماه دسامبر در خانهاش در محلات سنی شهر بغداد بهجرم مشارکت در بمبگذاری مرگبار در محلات شیعهنشین بازداشت شد و بهجرم خود اعتراف کرد میگوید: «من از روی اعتقاد به آنها نپیوستم.»
بکر میگوید هنگام تصرف شهر موصل توسط داعش او بهعنوان یک سرکارگر ساختمانی در کردستان مشغول کار بود. مأموران انتظامی کردستان برای بازجویی او را بازداشت کردند. در زندان با یک پیکارجو آشنا شد که او را قانع کرد به موصل برود. او به داعش پیوست و در یک پست بازرسی مستقر شد تا اینکه حملات هوایی ائتلاف این پست بازرسی را نابود کرد.
سپس او را به محلات اطراف شهر بغداد فرستادند تا به عملیات بمبگذاری در خودروها کمک کند. خودروهای حامل مواد منفجره را از بیرون بغداد میفرستادند و وظیفه او این بود که آنها را دقیقاً همانجایی که مسئول او گفته بود پارک کند که معمولاً خیابانها یا بازارهای شلوغ و پُر رفت و آمد بودند.
او میگوید: «فقط یکی از خودروهایی که جابهجا کردم، راننده انتحاری داشت. من با او صحبت کردم. او یک عراقی ۲۲ ساله بود. او معتقد بود که پس از مردن به بهشت خواهد رفت. سریعترین و راحتترین راه رفتن به بهشت است. آنها واقعاً به این معتقدند. آنها برای رسیدن به بهشت خودشان را منفجر میکنند. بعضی از آنها کمی مسنتر، سیوچند و یا چهلوچند ساله بودند.»
«من بیش از یکبار از مسئولم پرسیدم آیا کشتن زنان و کودکان کار درستی است؟ آنها در جواب میگفتند همهی آنها یکسانند. ولی برای من کشتن زنان و کودکان راحت نبود. ولی وقتی آدم به آنها میپیوندد راه خروجی ندارد. اگر سعی کنی گروه را ترک کنی آنها تو را مرتد میدانند و خودت و یا خانوادهات را میکشند.»
بکر میداند که به احتمال قریب به یقین اعدام خواهد شد. از زمانیکه من با او صحبت کردم تاکنون دو حکم مرگ گرفته است. از او پرسیدم اگر زندگیاش را به او برگردانند آیا دوباره همان کارها را خواهد کرد؟ او خندید.
«صد در صد نه. من از عراق میروم و از داعش و نیروهای امنیتی دور میشوم. من بدون آنکه متوجه پیامدهای آن باشم به این راه پیوستم. ولی راهی برای بازگشت وجود ندارد و این را الان میفهمم.»
ولی یک زندانی دیگر داعش در کردستان بهنام محمدابراهیم احساس پشیمانی نمیکند. محمد ۳۲ ساله اهل یک روستای اطراف موصل است و همسر و سه فرزند دارد. هنگامی که داعش موصل را تصرف کرد او برای یک شرکت ساختمانی ترکیه کار میکرد. دو برادر بزرگتر او در جریان نبرد با آمریکا در همان منطقه در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۶ کشته شده بودند. او بدون هیچ تردیدی به داعش پیوست و هنگامیکه اسیر کردها شد، فرمانده یک واحد کوچک بود.
او میگوید: «شیعیان ما را سرکوب میکردند. آنها همیشه به ما توهین میکردند و ما را آزار میدادند. ولی این انگیزهی اصلی نیست. انگیزههای دینی مهمترند. تمام خانواده من مذهبی هستند، خدا را شکر. من بهدلیل اعتقادات و اصول مذهبی به داعش پیوستم.»
«اگر من بتوانم دوباره زندگی کنم همان کار را خواهم کرد و همان تصمیم را خواهم گرفت. چون من واقعاً اعتقاد دارم و باید تا پایان راه بروم. یا من کشته میشوم و یا خداوند سرنوشت دیگری برای من رقم خواهد زد.»
◼ ائتلاف در عراق و سوریه؛ عرصه بر داعش تنگ میشود:
درست همانطور که پس از حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ بهبرجهای دوقلو، آمریکا و متحدانش بهغیر از حمله متقابل با حداکثر نیرو راهی نداشتند، چالشی که داعش از طریق اقدامات تحریکآمیز خود بهوجود آورده بود نمیتوانست نادیده گرفته شود و در حقیقت هدف اصلی این گروه هم همین بود.
اما ریشهکن کردن گروههای جهادی در سوریه و عراق همیشه دشوار و پیچیدهتر از کارزاری بود که بیش از یک دهه پیش، علیه القاعده و میزبان آن طالبان در افغانستان اجرا شد.
هیچگاه احتمال اشغال هیچیک از این دو کشور توسط نیروهای یک ائتلاف گسترده مطرح نشد. حملات هوایی یک چیز و اعزام تعداد زیادی نیروی زمینی بهمنطقه چیز دیگری است.
سوریه در یک جنگ داخلی پیچیده و ناامیدکنندهی درگیر است. عراق هم دستخوش آشوب. نیروهای آمریکایی فقط سه سال قبل از آنکشور خارج شده بودند و هیچ علاقهای بهتکرار حضور نظامی، که جامعه جهانی آن را که یک شکست فاجعهبار با پیامدهای طولانی میداند وجود نداشت.
اما ریشهکن کردن گروههای جهادی فقط با حملات هوایی عملی نیست و بهنیروهای موثر و قابل اعتماد در منطقه نیاز است. در هر دو کشور نیروهایی با این ویژگیها بسیار محدودند.
در سوریه، آمریکا و متحدانش از قبل با تعدادی از گروههای شورشی ارتباط داشتند. ولی آنها هیچگاه نتوانستند بهنیروهای متمرکز و منظمی که ائتلاف مدنظر داشت تبدیل شوند. آنها بهشدت درگیر اختلافهای بین خود بودند و بهمرور مواضع آنها اسلامگرایانهتر میشد و اساساً هدف آنها سرنگونی رژیم بشار اسد و بعد مبارزه با داعش بود.
در عراق، ارتش پس از شکست از چند صد پیکارجو در جریان حمله بهموصل، سقوط کرده بود و وضعیت آشفتهای داشت. برای تبدیل کردن آن بهیک نیروی با انگیزه و موثر جنگی، کارهای زیادی باید انجام میشد.
در هر دو کشور آمریکا و نیروهای ائتلاف بهعنوان بهترین و مناسبتترین متحدان در کوتاه مدت بهکردهای شمال روی آوردند. نیروی پیشمرگه در کردستان عراق با کشورهای غربی ائتلاف، روابط قدیمی داشت. در سال ۲۰۰۳ واحدهای نیروهای ویژه آمریکا قبل از عملیات سرنگونی صدام حسین همراه با پیشمرگههای کرد در نواحی مرزی با ایران با پیکارجویان اسلامگرا جنگیده بودند. در عملیات اشغال عراق و سرنگونی صدام حسین نیز آنها همکاری داشتند.
نیروهای پیشمرگه که بهخاطر شکست سنگین از داعش و از دستدادن مناطق گستردهای در حمله اوت ۲۰۱۴ تحقیر شده بودند بهتشویق چندانی برای شروع ضد حمله نیاز نداشتند. کمتر از دو هفته بعد آنها با حمایت هوایی ائتلاف سد استراتژیک موصل را پس گرفتند.
در ماههای بعد آنها بهمرور توانستند بخش اعظم مناطقی را که از دست داده بودند پس بگیرند، از جمله در یک عملیات بسیار هماهنگ با نیروهای ائتلاف ناحیه سنجار را در نوامبر ۲۰۱۵ آزاد کردند. اما در سایر مناطق عراق وضعیت آشفتهتر بود. نیروهای دولتی عراق توانسته بودند هجوم داعش بهسمت جنوب و شهر بغداد را متوقف کنند ولی در ماههای اول نتوانستند در مناطق سنی نشین که داعش در آنجا مواضع خود را مستحکم کرده بود پیشروی چندانی بکنند.
شبهنظامیان شیعه مورد حمایت ایران که حضور آنها تحت تاثیر تهدید داعش تقویت شده بود، در اولین گامهای کارزار برای عقبراندن داعش موفقتر بودند. آنها توانستند مناطق شمال شرقی شهر بغداد و در جوار مرز با ایران را از داعش پس گرفته و آنها را بهسمت غرب برانند تا اینکه در مارس ۲۰۱۵ شهر تکریت زادگاه صدام حسین واقع در درههای رود دجله را تصرف کردند.
هادی عامری رهبر سازمان بدر میگوید: «اگر ایران نبود تجربه دمکراتیک در عراق شکست میخورد.» سازمان بدر (سپاه بدر) یکی از بزرگترین گروههای مورد حمایت ایران است که جزو ائتلافی بزرگتر تحت عنوان حشد الشعبی، که آنهم مورد حمایت ایران است قرار دارد. این نیروها در دفاع از بغداد و جنوب عراق نقش مهمی دارند.
هادی عامری میگوید: «اوباما در خواب بود و تا وقتی که داعش بهدروازههای اربیل رسید از خواب بیدار نشد. وقتی آنها بهدروازههای بغداد رسیدند او هیچکاری نکرد. اگر حمایتهای ایران نبود داعش نه فقط عراق بلکه تمام منطقه خلیج فارس را تصرف میکرد.»
اما در استان انبار واقع در غرب بغداد که مهمترین منطقهی سنینشین عراق است نیروهای دولتی عراق وضعیت خوبی نداشتند.
در مه ۲۰۱۵ نیروهای داعش شهر رمادی پایتخت این استان را تصرف کردند. در همان زمان آنها مناطق بیشترینی را در سوریه از جمله شهر باستانی پالمیرا را تصرف کردند. این علامت آشکاری بود حاکی از اینکه با وجودیکه این گروه عقبنشینیهایی کرده ولی هنوز در اوج قدرت است و میتواند از هر نقطهی ضعفی بهرهبرداری کند.
اما آمریکاییها بدون سرو صدا مشغول آمادگی برای آغاز یک نبرد جدی علیه داعش بودند. با وجود آنکه آنها پس از سال ۲۰۰۳ میلیاردها دلار صرف بازسازی ارتش عراق کرده بودند این ارتش تحت فشار از هم پاشیده بود چون بنیانهای آن اشکالات فراوانی داشت.
آمریکا در آن زمان با اعزام چندین هزار مشاور و مستشار آمریکا روی تسلیح و آموزش واحدهای کلیدی نیروی مخصوص - واحدهای ضدتروریستی - تمرکز کرد. این نیروها که بهلشکر طلایی شهرت دارند قرار بود در عملیات بیرون راندن داعش نقش مهمی ایفا کنند.
ضد حمله منظم و برنامه ریزی شده علیه داعش در استان انبار شروع شد و در پایان سال ۲۰۱۵ و اوایل ۲۰۱۶ نیروهای عراقی در یک عملیات دشوار و پرتلفات با حمایت هوایی ائتلاف توانستند شهر رمادی را پس بگیرند. بخش اعظم این شهر سنی نشین ویران و جمعیت وسیعی از ساکنان شهر آواره شده بودند. در عین حال تنشهایی هم در مورد استقرار شبه نظامیان عموما شیعه مورد حمایت ایران در قلب مناطق سنینشین وجود داشت ولی در نهایت آنها در داخل شهر مستقر نشدند.
پس از پس گرفتن رمادی حلقه محاصره بهدور فلوجه تنگتر شد. فلوجه از نظر نمادین حتی از رمادی نیز اهمیت بیشترینی دارد.
پیکارجویان سنی در سال ۲۰۰۴ در همین شهر و اطراف آن دوبار با نیروهای آمریکایی جنگیدند. از اوایل سال ۲۰۱۶ بهفاصله کوتاهی پس از تصرف رمادی نیروهای دولتی و حشد الشعبی پیشروی بهسوی فلوجه را شروع کردند.
در این مقطع، پس از بارها سنجش مجدد، آمریکا و متحدانش در همکاری نزدیک با نیروهای محلی واقعا استراتژی همه جانبهای برای «تضعیف و در نهایت نابودی» داعش را هر کجا که باشد آغاز کردند.
خطوط کلی این استراتژی در فوریه ۲۰۱۶ توسط ژنرال شون مک فارلند سرفرمانده نیروهای رزمیائتلاف بهرهبری آمریکا تشریح شد:
«این عملیات سه هدف دارد، اول نابود کردن غدهی مادر داعش در عراق و سوریه با فروپاشی دو مرکز قدرت آن در موصل و رقه، دوم مبارزه با سلولهای سرطانی داعش که در سایر نقاط جهان رشد میکنند، سوم حفاظت از کشورهای خود در برابر حملههای احتمالی.»
توقف بعدی در راه موصل تصرف فلوجه بود که پس از حدود یک ماه نبرد، بمباران و حملات هوایی بالاخره در اواخر ماه ۲۰۱۶ و با هزینهی سنگینی برای غیرنظامیان پس گرفته شد. پیکارجویان داعش از همه روشها و تاکیتکهای جنگی از جمله تلههای انفجاری، تک تیراندازها و بمبگذاریهای انتحاری استفاده میکردند و این پیشروی را برای نیروهای مهاجم بسیار دشوار و خطرناک میکرد.
با وجود تلفات سنگین نیروهای دولتی عراق، بهخصوص واحدهای مخصوص ضد تروریستی، بهفاصله کوتاهی توجه بههدف بزرگ، یعنی شهر موصل جلب شد. با توجه بهاینکه دورهی ریاستجمهوری باراک اوباما در پایان سال میلادی بهپایان میرسید آمریکاییها عجله داشتند.
شهر موصل که در دوران صلح ده برابر فلوجه و یا رقه (به اصطلاح پایتخت خلافت) بود بههیچ وجه هدف سادهای نبود. این شهر در سال ۲۰۱۴ ظرف چند ساعت بهتصرف داعش درآمد. عملیات آزادسازی موصل بالاخره در اواسط اکتبر ۲۰۱۶ آغاز شد و بهاین ترتیب داعش از زمان تصرف این شهر حدود دو سال و نیم وقت داشت تا مواضع خود را مستحکم کرده و خود را برای دفاع آماده کند.
ارزیابیهای مختلف میگفتند بین ۲ تا ۱۲ هزار نیروی داعش در شهر موصل موضع گرفتهاند که بهاحتمال زیاد هسته اصلی آنها رقمی بین ۴ تا ۵ هزارنفر است.
در مقابل نیرویی حدود ۱۰۰ هزار نفر متشکل از نیروهای دولتی و شبه نظامی از جمله ارتش عراق، واحدهای پلیس فدرال، پیشمرگان کرد، شبه نظامیان حشد الشعبی و حتی داوطلبان سنی و سایر اقلیتها صف آرایی کردند.
نبرد حدود ۹ ماه طول کشید. نیروهای دولتی بهمرور و پس از تصرف روستاهای اطراف موصل بالاخره وارد بخش شرقی این شهر شدند و اواخر ژانویه دولت عراق این شهر را آزاد شده اعلام کرد. پس از آن نبرد در بخش غربی و بافت قدیمی با کوچهها و خیابانهای باریک آغاز شد.
محلات اطراف مسجد جامع و باستانی نوری همانجایی که ابوبکر بغدادی دقیقاً سه سال قبل از آن، خلافت خود خوانده داعش را اعلام کرد آخرین بخشهای شهر موصل بود که بهتصرف نیروهای دولتی درآمد.
از شواهد اینطور بر میآید که خود داعش ترجیح داده بود که این مسجد را ویران کند تا بهدست «نیروهای کفر» نیفتد. حیدر عبادی نخستوزیر عراق این رویداد را به«رسمیت شناختن شکست» داعش توصیف کرد. او گفت این رویداد نشانه «سقوط خلافت داعش و یک پیروزی نظامیبزرگ است.»
پس گرفتن موصل، در حقیقت یک دستاورد عظیم و ضربهی بسیار سنگینی برای برنامهی حکومتی داعش بود. آنطور که یک مقام ارشد غربی در شمال عراق توصیف کرد این شهر « قلب تپندهی داعش» بود و در عالم واقعیت از رقه اهمیت بسیار بیشترینی داشت.
ولی این پیروزی هزینهی سنگینی داشت. ماهها تدارک و نبرد برای بیرون راندن چند هزار پیکارجو با وضعیتی که موصل عملاً بدون هیچ دفاعی در سال ۲۰۱۴ بهدست داعش افتاد تفاوت فاحشی دارد.
طبق برخی ارزیابیها بیش از ۴۰ هزار غیرنظامیکشته شدند. حداقل هزار و ۲۰۰ پرسنل نظامی و انتظامی عراق هم جان خود را از دست دادند. میزان خسارات مالی حدود ۵۰ میلیارد دلار تخمین زده میشود. صدها هزار تن از ساکنان شهر که عمدتاً سنی هستند، آواره و بیخانمان شدند و ادعاهای فراوانی درمورد اذیت و آزار غیرنظامیان مطرح شد.
در هفتههای بعد داعش بخش دیگری از قلمرو خود در عراق را از دست داد. تا پایان اوت ۲۰۱۷ این گروه از تلعفر شهر مهمی که جاده استراتژیک موصل بهسمت سوریه را کنترل میکند بیرون رانده شد. یک ماه بعد، شهر حویجه در غرب کرکوک یکی دیگر از پایگاههای مهم داعش توسط نیروهای دولتی و شبه نظامیان وابسته بهحکومت تصرف شد.
به این ترتیب داعش در عراق (در زمان نوشتهشدن این گزارش) فقط شهر قائم و مناطق اطراف آن واقع در سواحل رود فرات و جوار مرز با سوریه در غرب استان انبار را در کنترل دارد. حضور آن در عراق بهشدت محدود شده ولی این سازمان هنوز با نابود شدن فاصله فراوانی دارد.
▲ | ائتلاف سهگانه در سوریه؛ رقابت برای تسلط برمرزهای شرقی |
در آنسوی مرز در سوریه، در پاییز ۲۰۱۷ با وجود شرایط متفاوت و پیچیده و حوادث پُرشتاب تصویر کلی تقریباً بههمین منوال بود.
در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ داعش در سوریه قلمرو گستردهای را در کنترل داشت، بهنظر میرسید کسی یک بطری جوهر سیاه روی نقشه ریخته است.
عملاً تمام نواحی بین رود فرات تا ابوکمال در مرز عراق، بهسمت شمال دیرالزور و رقه، سد طبقه و از آنجا تا جرابلس در مرز با ترکیه را در تصرف داشت که برای داعش یک گذرگاه مرزی حیاتی بود.
علاوه بر این شهرها و روستاهایی در شرق و شمال حلب از جمله دابق افسانهای و مناطق دیگری در جنوب از جمله پالمیرا و میدانهای نفتی اطراف آن را در کنترل خود داشت.
اما دوران موفقیت چندان طول نکشید . اگر داعش در عراق فقط با یک ائتلاف متشکل از نیروهای گوناگون روبهرو بود در سوریه باید همزمان با سه ائتلاف میجنگید.
آمریکا از گروههای شورشی سوری، که تمرکزشان بیشترین روی سرنگونی بشار اسد بود، ناامید شد و در جستجوی متحدی که بتواند با داعش بجنگد بهکردهای سوریه روی آورد. شبهنظامیان کرد بهنام «یگانهای مدافع خلق» جنگ آزموده هستند. آمریکا تا حدی که توانست شبهنظامیان عرب و اقلیتهای دیگر را بهاین مجموعه افزود و آنرا نیروهای دمکراتیک سوریه نامید. این ائتلاف برای آمریکا، بهمطلوبترین نیروی زمنی برای جنگ با داعش در سوریه است.
اما این تصمیم آمریکا، ترکیه را خشمگین کرد. آنکارا یگانهای مدافع خلق و حزب سیاسیای که این نیروها بهآن وابستهاند، یعنی اتحاد دمکراتیک را بهخاطر مناسباتی که با حزب کارگران کردستان ترکیه (پ ک ک) دارند، تروریست میداند.
ترکیه که در بسیاری موارد تصمیمهایی متفاوت از آمریکا گرفته است از گروههای شورشی سوری که از سالها پیش مورد حمایتش بودند، ائتلافی ایجاد کرد. این دومین ائتلاف دربرابر داعش است.
و ائتلاف سوم که داعش با آن روبهرو است مجموعهای از نیروهای دولتی سوریه، ایران و روسیه است. هواپیماهای روسی بهیک لحاظ با همان انگیزههای ائتلاف کشورهای غربی بهمواضع داعش حمله میکردند. انتقام گرفتن از سقوط یک هواپیمای مسافربری روسی بر فراز صحرای سینا در مصر که اکتبر ۲۰۱۵ با مسافرانش سرنگون شد. ولی هدف استراتژیک روسها با غرب تفاوت داشت.
ایران و روسیه میکوشند سرمایهگذاری خود در قالب رژیم بشار اسد را حفظ کنند و بهآن کمک کنند که اقتدار خود را در کشور بازیابد. در عین حال در برابر هرگونه اقدام آمریکا و متحدانش برای قطع مسیرهای تماس بین شرق سوریه و غرب عراق مقاومت میکنند.
تماس بدون مشکل بین غرب عراق و نواحی شرقی سوریه، یک راه زمینی بهلبنان را در اختیار ایران قرار میدهد.
شاید آمریکا بهاین مسئله هم فکر کرده باشد ولی، ظاهرا اولین و مهمترین هدف آمریکا از اقدام نظامی در شرق سوریه (منطقهای که نیروهای دمورکاتیک با داعش میجنگند) ضربهزدن بهداعش و نابودی آن بود.
ترکیه نیز نگرانی خود را دارد و آن تلاش برای جلوگیری از بههم پیوستن مناطق تحت کنترل کردهای سوریه در نوار جنوبی مرزهای ترکیه بود.
با وجود این انگیزههای متفاوت، نتیجه برای داعش همان بود: فشار در بسیاری از جبههها. نیروهای دمکراتیک سوریه با حمایت آمریکا بیشترینین پیشروی را داشت و بهطور سازماندهیشده، بخشهایی از قلمرو داعش را تصرف میکرد. اما ترکیه و نیروهای دولتی سوریه نیز در حال پیشروی بودند.
در سپتامبر ۲۰۱۴ حملات هوایی آمریکا مانع از آن شد که نیروهای داعش بتوانند شهر کردنشین کوبانی در جوار مرز با ترکیه را اشغال کنند.
از آن زمان بهبعد نیروهای دمکراتیک سوریه در حال پیشروی بودهاند. در اکتبر ۲۰۱۶ دسترسی داعش بهمرزهای ترکیه قطع شد که برای این گروه یک شکست بزرگ بود. تقریباً همه پیکارجویان خارجی که بهعراق و سوریه آمده بودند از این مرز عبور کرده بودند و علاوه بر این برای داعش امتیازات دیگری هم داشت.
شورشیان سوری مورد حمایت ترکیه نیز نقش خود را ایفا کرده و مناطق تحت کنترل داعش واقع در شمال و شرق حلب از جمله شهر دابق را تصرف کردند. دابق برخلاف آنچه که بینش داعش وعده میدهد، بسیار بهشکل دنیوی سقوط کرد و از آخرالزمانی که قرار بود «لشگر کفار» را در آتش بسوزاند هیچ خبری نبود.
به مرور پیکارجویان داعش بهسمت جنوب درهی فرات عقبنشینی کردند. نیروهای دمکراتیک سوریه با حمایت احتمالاً دو هزار پرسنل واحدهای نیروی مخصوص آمریکا، توپخانه و حملات هوایی بیشترینین نقش را در عقب راندن داعش ایفا کردند. درنوامبر ۲۰۱۶ نیروهای دمکراتیک سوریه در موقعیتی قرار گرفت که میتوانست عملیات محاصره و بالاخره تصرف شهر رقه «پایتخت» داعش را آغاز کند. حمله برای تصرف خود شهر در اوایل ژوئن ۲۰۱۷ شروع شد.
در این زمان بخش اعظم غیرنظامیان و اکثر پیکارجویان داعش از شهر گریخته بودند. اکثر پیکارجویان بهسمت پایین درهی فرات و دیرالزور آخرین شهر بزرگی که در کنترل آنها بود، عقبنشینی کردند.
ولی قبل از آنکه باز پسگیری شهر رقه کامل شود نیروهای دولتی سوریه با حمایت ایران و روسیه بهسمت دیرالزور در حال پیشروی بودند.
یک پایگاه هوایی ارتش سوریه در دیرالزور حدود سه سال در برابر هجوم داعش مقاومت میکرد و در محاصره کامل بود. نیروهای دولتی سوریه برای رسیدن بهدیرالزور شهر باستانی پالمیرا را در ماه مارس برای بار دوم پس گرفتند و بهسمت شرق پیشروی کردند و قبل از رسیدن بهدیرالزور سخنه را در ماه اوت گرفتند.
در این زمان نیروهای دمکراتیک سوریه با حمایت آمریکا از رقه که هنوز سقوط نکرده بود عبور کرده و وارد مناطق نفتخیز شرق دیرالزور شدند.
ادعا روی این میادین نفت و گاز میتواند طرح کردها برای استقلال در شمال سوریه را تقویت کند و یا حداقل در مذاکره احتمالی در آینده با دولت سوریه موضع آنها را تقویت کند.
بنابراین در پایین ۲۰۱۷ مناطق تحت کنترل داعش در سوریه مثل عراق بسیار محدود شد. تنها تکههای کوچکی از مناطق مرزی در اطراف شهر قائم در غرب عراق و ابوکمال در شرق سوریه در کنترل آنها باقی مانده بود (تا زمان تهیه این گزارش). بیرون راندن پیکارجویان داعش از این مناطق لزوماً ساده نخواهد بود. آنها مناطق بهشدت عشیرهای هستند که بهاحتمال زیاد در برابر اعمال قدرت دولت مرکزی مقاومت خواهند کرد. ولی در هر صورت و بههر شکل طرح داعش برای بنای یک حکومت اسلامی در این دو کشور بهعنوان مرکز رشد خلافت جهانی بهشکست قطعی انجامیده است.
▲ | آیا داعش تمام شده است؟ |
داعش بهعنوان یک دستگاه حکومتی صاحب قلمرو، ضربات بسیار سنگینی متحمل شده و طرحش عملاً نابود شده است. دستگاه و ادارات حکومتیای که بنا کرده بود برچیده شدهاند. منابع مالی اصلی آن از محل کنترل چاههای نفت، مالیاتی که از میلیونها عراقی و سوری میگرفت و پول نقد که از آن سوی مرزهای ترکیه میآمد همه قطع شدهاند.
دیگر نمیتواند هزاران پیکارجوی خارجی را جذب کند و یا از اهالی محل سرباز گیری کند تا تلفات خود را جبران کند. مقامات آمریکایی معتقدند که از شروع مبارزه با این گروه در ژوئن ۲۰۱۴ تاکنون ۶۰ هزار نفر از پیکارجویان داعش کشته شدهاند.
پیکارجویان این گروه، در شرایطی که داعش کنترل تمام شهرهای بزرگ را از دست داده است، بهزندگی مخفی در شهرها، یا در بیابانها روی آوردهاند.
بسیاری از رهبران و فرماندهان این گروه نیز کشته شدهاند هر چند خود ابوبکر بغدادی توانست از تعقیب و شکار بگریزد. او در سپتامبر ۲۰۱۷ در یک نوار صوتی بر تداوم مبارزه تاکید کرد. از جمله کسانی که کشته شدن آنها قطعی شده میتوان بهمحمد اموازی معروف به«جان جهادی» اشاره کرد که در حمله پهپاد در اواخر ۲۰۱۵ در سوریه کشته شد.
ولی رهبری گروه از مدتها پیش، وقوع این وضعیت را پیش بینی کرده بود. در ماه مه ۲۰۱۶ ابومحمد عدنانی مردی که نفر دوم در سازماندهی این گروه تلقی میشد و سخنگو و مسئول عملیات برونمرزی آن بود در یک بیانیه طولانی مرحله بعدی حیات داعش را پیشبینی کرده بود.
او خطاب بهآمریکاییها گفت: «شما هیچگاه پیروز نخواهید شد. شما شکست خواهید خورد. فکر میکنید کشتن یک رهبر یا رهبر دیگر پیروزی است؟ آن یک پیروزی دروغین خواهد بود. و یا شما فکر میکنید که معنای شکست، از دست دادن شهرها و قلمرو است؟ آیا [در سال ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸] که ما شهرها را در عراق از دست دادیم و بدون کنترل هیچ شهر و قلمرویی در صحرا بودیم شکست خوردیم؟ و اگر شما موصل یا رقه را بگیرید، و همه شهرها را تصرف کنید و ما بهوضعیت قبلی خود بازگردیم فکر میکنید شما پیروز شده و ما شکست خوردهایم؟ مطلقاً نه! شکست واقعی از دست دادن اراده و انگیزه برای جنگیدن است.»
عدنانی که بهعنوان سخنگو، تشکیل گروه دولت اسلامی و خلافت را در ژوئن ۲۰۱۴ اعلام کرد ممکن است اراده و انگیزه جنگیدن را از دست نداده باشد، ولی جان خود را از دست داد. او در یک حمله هوایی آمریکا در حوالی حلب در اوت ۲۰۱۶ کشته شد.
او بهدرستی میگفت که شکار و کشتن رهبران این گروه روی فعالیت آن تاثیر اندکی خواهد داشت. ولی احتمالاً تاثیرات روانی مهمی داشت.
هاشم الهاشمی کارشناس عراقی گروههای تندرو معتقد است که مورد ابوبکر بغدادی ممکن است متفاوت باشد. آمریکاییها بعید است تا زمانی که بغدادی را نکشتهاند آرام بنشینند و یکی از دلایل آن این است که معتقدند او در اوایل سال ۲۰۱۵ شخصا بهیک امدادگر آمریکایی بهنام کایلا موئلر بارها تجاوز کرده و بعد دستور کشتن او را صادر کرده است.
هاشمی وقتی که داعش مناطق وسیعی در عراق و سوریه را در کنترل داشت گفت: «آینده داعش بهبغدادی بستگی دارد. اگر او کشته شود این گروه دچار انشعاب خواهد شد. یک بخش بههمین مسیر ادامه خواهد داد و یک خلافت جدید اعلام خواهد کرد. شاخه دیگری که از آن جدا میشود بهالقاعده خواهد پیوست. بقیه هم بهصورت دستههای جداگانه درخواهند آمد که از هر کسی که قویتر باشد تبعیت خواهند کرد.»
«منبع اصلی قدرت ابوبکر بغدادی این است که جهانبینی معمول این نوع گروهها را دچار تغییرکرده، افکار جهادی را با روشهای امنیتی بعثیها ترکیب کرده و بهاین ترتیب توانست تشکیلات شبه دولتی خود را بهوجود بیاورد.»
در وضعیت جدید مرگ ابوبکر بغدادی ممکن است چنین تاثیر مهمی نداشته باشد. ولی اگر شرایط در یکی از این دو کشور دوباره برای حضور و فعالیت گروههای پیکارجو فراهم شود استعدادهای ویژه او ممکن است دوباره بهکار بیایند.
این خیالبافی نیست حتی در شرایطی که تمامی ساختارهای علنی داعش در حال نابودی هستند.
در عراق نارضایتی عمیق سنیها علیه حکومت تحت کنترل شیعیان که در سال ۲۰۱۴ زمینه را برای پیشروی برق آسای داعش فراهم کرد، هنوز حل نشده است. مقامات آمریکایی از هم اکنون بهخطری با کد «AQI-۲» رشد القاعده دوم در عراق اشاره میکنند. قبلاً نیز این اتفاق افتاده است.
نابودی کامل شهرهای سنی نشین در جریان عملیات علیه داعش و آواره شدن صدها هزار سنی ممکن است حتی بر آن نارضایتیها افزوده باشد و این زمینه مناسبی برای رخنه مجدد پیکارجویان است.
البته یک استدلال خوشبینانه هم وجود دارد که میگوید اتحاد فرافرقهای که برای بیرون راندن و شکست دادن داعش تشکیل شده ممکن است بذر یک ناسیونالیسم جدید عراقی را کاشته باشد. ولی این حقیقت هنوز وجود دارد که جامعه سنی سرکوبشده و اکثریت شیعه از نظر سیاسی و از نظر نظامی با کمک شبهنظامیان قدرتمند، کاملاً بر کشور حاکم شدهاند . رهبری سیاسی در بغداد از سال ۲۰۰۳ تاکنون هیچگاه نتوانسته آشتی ملی را بهطور جدی عملی کند.
یک مقام امنیتی ارشد غربی مدتی قبل از بیرونراندن پیکارجویان داعش از شهر موصل میگفت: «داعش از اساس در عراق بهتوسط ه عراقیها خلق شد. واقعیت فاجعه بار این است که در حال حاضر این گروه بزرگترین سرمایهی سنیها در کشور است. از نگاه غرب یک فرقه دیوانه بهنظر میآید. ولی اینجا در عراق بخش مهمی از جمعیت را نمایندگی میکند و مظهر نارضایتی عظیم و طرد شدن کامل بخش مهمی از جامعه است.»
برای معکوس کردن این ارزیابی ناامیدانه کارهای زیادی باید صورت بگیرد. و دولت مرکزی عراق اکنون با چالشهای متعددی روبرو است که ممکن است این کشور را بهدوران آشوب و هرج و مرج بازگرداند که زمینهی خوبی برای رشد پیکارجویان است.
در شرایطی که هزینه بازسازی حداقل ۱۰۰ میلیارد دلار تخمین زده میشود خزانه دولت مرکزی عراق خالی است. فساد مالی و اداری همهگیر است. بهغیر از مسئله سنیها سیاست در بغداد بهخاطر رقابت شدید گروههای شیعه که میزان نزدیکی هر یک از آنها بهایران متفاوت است دستخوش تلاطم است و خطر تجزیه کردستان پس از همه پرسی استقلال در ماه سپتامبر میتواند بیثباتیهای بیشترینی ایجاد کند.
کمترین توقعی که از دوران پس از آزادی موصل میشد داشت این است که بمبگذاریها و حملات انتحاری در بخشهای مختلف عراق بهخصوص در مناطق شیعه نشین که بیشترین از همه هدف حمله قرار میگرفت کاهش یابد. ولی این حملات ادامه یافت. مرکز مبارزه با تروریسم ارتش آمریکا گزارش داد که در اواسط سال ۲۰۱۷ در بخش شرقی و بهاصطلاح آزاد شده شهر موصل هر ماه بهطور متوسط ۱۳۰ مورد حمله روی میدهد.
این حملات در سوریه نیز ادامه یافت. داعش با وجود از دست دادن بخش وسیعی از قلمرو خود در دمشق و نقاط دیگر بمب گذاری میکند. هر چند در پاییز ۲۰۱۷ واضح بود که حکومت بشار اسد با حمایت ایران و روسیه در حال پیروزی است الگوی نهایی برای کنترل قدرت و حکومتگری در مقیاس کشوری هنوز کاملاً نامشخص است.
در آینده آشوب و بیثباتی میتواند بهدلایل و اشکال گوناگونی بازگردد. یکی از این عوامل پیشرویهای گسترده نیروهای کرد تحت حمایت آمریکا در خارج از قلمرو آنها است که باعث خشم بسیاری از عربهای سنی شده است. مثل عراق در سوریه نیز بسیاری از سنیها تحت فشار، با همه حوادث جنگ داخلی که از سال ۲۰۱۱ آغاز شد، قاعدتاً باید بسیار ناراضی و خشمگین باشند و هر کجا که خشم و نارضایتی وجود داشته باشد داعش و یا جانشین آن بدون شک از آن بهره برداری خواهد کرد.
▲ | سرمایهگذاری در آشوب |
داعش در هر صورت مشغول آزمایش کردن شانس خود و توسعه قلمرو خود ورای «غدهی مادر» در عراق و سوریه بوده است.
ابتدا شرایط لیبی خیلی خوب بهنظر میرسید. دقیقا همان نوع آشوب و هرج و مرج، یک حکومت ناکام یا وضعیت «توحش» بر آن حاکم بود که شرایط را برای ورود جهادیها و ایجاد ائتلاف با پیکارجویان محلی و هواداران سرخورده رژیم سرنگون شده معمر قذافی فراهم میکرد، درست همان کاری که آنها در عراق کرده بودند.
داعش ورود خود بهلیبی را مثل همیشه با انتشار یک ویدئو در فوریه ۲۰۱۵ اعلام کرد که نشان میداد سر ۲۱ کارگر مسیحی مصری هراسان در لباسهای نارنجی را در یکی از سواحل لیبی در برابر دوربین بریده میشود.
خون آنها با آبهای دریای مدیترانه آمیخته شد و این هشداری بود بهکشورهای «صلیبی» اروپایی در آن سوی دریا که اسلام رادیکال در راه است.
گمان برده میشود مردی که آن هشدار را اعلام میکرد رهبر داعش در لیبی یک عراقی بهنام «وسام نجم عبد زيد الزبيدی» بود که بهنام «ابو نبيل الانباری» هم شناخته میشود. تصادفاً او درست در روز حمله داعش به پاریس در ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵ در یک حمله هوایی کشته شد.
پیکارجویان داعش بخش وسیعی از نوار ساحلی و شهر سیرت را تصرف کردند که برای معمر قذافی مثل تکریک برای صدم حسین بود. یک حمله هوایی دیگر آمریکا در ماه فوریه حدود پنجاه نفر از جمله نورالدین چوچانه، یکی از عوامل داعش و مسئول حملات مرگبار به جهانگردان خارجی در زادگاهش تونس، نیز کشته شد.
ولی داعش بهسرعت در لیبی تحت فشار قرار گرفت و شبه نظامیان وفادار بهحکومت وفاق ملی که محصول تلاشهای سازمان ملل متحد است، در نیمه دوم سال ۲۰۱۶ پیکارجویان داعش را از شهر سیرت بیرون راندند.
اما آنها ناپدید نشدند. آمریکا در اکتبر ۲۰۱۷ عوامل داعش در جنوب سیرت را هدف حمله هوایی قرار داد. این اولین مورد از این حملات از آغاز ریاست جمهوری دونالد ترامپ بود.
پیکارجویان داعش بدون تردید در لیبی در موضع تدافعی هستند. ولی لیبی کماکان یک جامعه بشدت متفرق است و حکومت آن نه قدرت کافی را دارد و نه مشروعیت بینالمللی را. بهاحتمال زیاد ناآرامی در بخشهایی از لیبی ادامه خواهد یافت و داعش میتواند از آن بهره برداری کند.
تعداد کشورها و مناطقی که پیکارجویان داعش میتوانستند در آن فعالیت خود را گسترش دهند کم نبود، از جمله افغانستان، یمن، پاکستان، سومالی، فیلیپین، نیجریه و ... هر کجا که یک حکومت ناکارآمد و مسلمانان خشمگین وجود داشته باشند برای داعش فرصتی است تا با القاعده که بهعنوان مارک اصلی در بازار جهادیون تضعیف شده رقابت کند.
این وضعیت بهخطرات امنیتی برای غرب میافزاید چون رقابت این دو گره میتواند بر تعداد و دامنه حملات تروریستی که میدانند اکنون در حال طراحی است بیافزاید.
پیکارجویان داعش بخش وسیعی از نوار ساحلی و شهر سرت را تصرف کردند که برای معمر قذافی مثل تکریک برای صدم حسین بود.
یک حمله هوایی دیگر آمریکا در ماه فوریه حدود ۵۰ نفر از جمله نورالدین چوچانه، یکی از عوامل داعش و مسئول حملات مرگبار به جهانگردان خارجی در زادگاهش تونس را نیز کشته شد.
ولی داعش بهسرعت در لیبی تحت فشار قرار گرفت و شبهنظامیان وفادار بهحکومت وفاق ملی که محصول تلاشهای سازمان ملل متحد است، در نیمه دوم سال ۲۰۱۶ پیکارجویان داعش را از شهر سرت بیرون راندند.
اما آنها ناپدید نشدند. آمریکا در اکتبر ۲۰۱۷ عوامل داعش در جنوب سرت را هدف حمله هوایی قرار داد. این اولین مورد از این حملات از آغاز ریاست جمهوری دونالد ترامپ بود.
پیکارجویان داعش بدون تردید در لیبی در موضع تدافعی هستند. ولی لیبی کماکان یک جامعه بهمتفرق است و حکومت آن نه قدرت دارد و نه مشروعیت بینالمللی. بهاحتمال زیاد ناآرامی در بخشهایی از لیبی ادامه خواهد یافت و داعش میتواند از آن بهرهبرداری کند.
تعداد کشورها و مناطقی که پیکارجویان داعش میتوانستند در آن فعالیت خود را گسترش دهند کم نبود، از جمله افغانستان، یمن، پاکستان، سومالی، فیلیپین، نیجریه، هر جا که یک حکومت ناکارآمد و مسلمانان خشمگین وجود داشته باشند، برای داعش فرصتی است تا با القاعده که بهعنوان مارک اصلی در بازار جهادیها تضعیف شده رقابت کند.
این وضعیت بهخطرات امنیتی برای غرب میافزاید چون رقابت این دو گروه میتواند بر تعداد و دامنهی حملات تروریستی که میدانند اکنون در حال طراحی است بیافزاید.
مدتها پیش از آنکه داعش بخش اعظم قلمرو خود را در عراق و سوریه از دست بدهد، کاملاً مشخص بود که این گروه در عین حال که تلاش میکند بهبهترین نحو از قلمرو و موجودیت خود دفاع کند («باقی ماندن و توسعه») بهاشکال دیگر میخواهد فعالیت گروههای جهادی در کشورهای دیگر را زنده کند و این کار را از طریق پروپاگاندای دائمی و جلب نیرو از طریق اینترنت و مهمتر از همه از طریق انجام عملیات تروریستی و وحشت آفرینی در غرب انجام میداد. هر چه وحشتناکتر بهتر.
از سپتامبر ۲۰۱۴ که داعش رویارویی تحریکآمیز خود با غرب را آغاز کرد ابومحمد عدنانی سخنگوی آن با جزییات هولناکی از پیروان این گروه خواست تا کفار را بکشند.
«اگر میتوانید یک خدانابور آمریکایی یا اروپایی را بکشید - بهخصوص فرانسویهای کثیف - یا یک استرالیایی، یا یک کانادایی و یا هر خداناباور دیگری که میجنگد از جمله شهروندان کشورهایی که وارد ائتلاف علیه دولت اسلامیشدهاند، با اتکأ بهخداوند، و او را بههر شکل و نحو ممکن بکشید. سرش را با سنگ خورد کنید، با چاقو او را قطعه قطعه کنید، با خودرو زیرش بگیرید، او را از ارتفاع پرت کنید، خفه و یا مسمومش کنید.»
عدنانی در بیانیه خود در ماه مه ۲۰۱۶ اشاره کرد که این گروه در واکنش بهحملات علیه مواضع آن در عراق و سوریه اکنون بر انجام حملات در داخل کشورهای غربی تاکید دارد.
«واقعاً کوچکترین اقدامی که بتوانید در سرزمین خود بکنید برای ما خیلی مهمتر از بزرگترین کاری است که بتوانید اینجا انجام دهید. برای ما خیلی موثرتر و برای آنها زیانبارتر خواهد بود... بدانید که حمله کردن به آنهایی که غیرنظامی خطاب میشوند از نظر ما بسیار مهمتر و موثرتر است چون دردناکتر و آزاردهندهتر است.»
تقریباً بههمان نسبتی که داعش قلمرو خود در سوریه و عراق را از دست میداد بر تعداد حملات در اروپا و نقاط دیگر افزوده میشد. از جمله مهمترین آنها میتوان بهحمله با کامیون به عابرین در شهر نیس فرانسه (حداقل ۸۶ نفر کشته) و به حمله مشابهی در ماه دسامبر در شهر برلین (۱۲ نفر کشته)، بمبگذاری در یک کلوب شبانه در استانبول در ژانویه ۲۰۱۷ (۳۹ نفر کشته) و دو حمله با خودرو و چاقو در لندن در مارس و ژوئن ۲۰۱۷ (۱۵ نفر کشته) اشاره کرد.
حملات لندن و حتی بیشترین از آن بمبگذاری در منچستر در مه ۲۰۱۷ که در آن بیشترین از ۲۰ نفر کشته شدند عرصه جدیدی را بهروی داعش گشود. راندن یک وانت میان عابران در اوت ۲۰۱۷ در شهر بارسلون که طی آن ۱۳ نفر کشته شدند نیز بهعنوان یک پیشروی برای جهادیها تلقی شده است.
این نوع حملات که معمولاً توسط افراد یا یک گروه مستقل (به اصطلاح گرگهای تنها) انجام میشوند و بهخاطر استفاده از روشهای زندگی روزانه کنترل آنها غیرممکن است به کابوسی برای نهادهای امنیتی بدل شده است.
انتشار یک پژوهش جدید نشان داد که کار نهادهای اطلاعاتی بسیار دشوارتر خواهد بود چون طبق این پژوهش کمتر از ۲۰ درصد از حملات «موفقیتآمیز» توسط پیکارجویانی صورت گرفته که بهعراق و سوریه رفتهاند و اکثر آنها توسط شهروندان همان کشور محل حمله انجام شده است.
با توجه بهاینکه داعش تعدادی از عوامل خود را در صفوف پناهجویانی که بهاروپا میآمدند بهغرب فرستاده است، اما صرفاً کنترل پیشینه افراد مظنون در میان پناهجویان کافی نیست.
کاملاً مشخص است که پیامهای اینترنتی داعش هنوز نیرومندند و در میان جمعیت ناراضیان تاثیرگذار است.
آمریکا که اساساً روی شکست نظامیداعش تمرکز کرده بهنظر میرسد که با دیدن قابلیتهای این گروه و حتی گسترش دامنه چالشها مبهوت شده است.
ژنرال مایکل ناگاتا یکی از فرماندهان نیروهای ویژه آمریکا میگوید: «وقتی میبینیم که پس از تمامی ضرباتی که بهاین گروه زدهایم آنها هنوز فعالند، هنوز میتوانند کارهایی مثل حملات بینالمللی اخیر را انجام دهند باید بهاین نتیجه برسیم که ما بهخوبی ابعاد و قدرت این پدیده را نمیشناسیم.»
توماس پی بوسرت مشاور دونالد ترامپ در امور امنیت ملی و مبارزه با تروریسم میگوید: «آنها عضوگیری (افراد جدید را جلب) میکنند و این نگران کننده است. ما بهعنوان آمریکا و همینطور متحدان ما وقت و منابع بیاندازهای را صرف میکنیم، تلاش میکنیم که نه فقط داعش و کنترل آن بر خلافت را شکست دهیم بلکه میکوشیم قلمرو مجازی آنها را نابود کنیم.»
کاملاً واضح است که مبارزه با تهدیدی ناشناخته و فراگیر مثل حملات در خارج با مبارزه نظامی با داعش در میدان نبرد کاملاً فرق دارد. این تهدید از بین نخواهد رفت. حملات افراد و گروههای خودجوش (گرگهای تنها) که از فضای مجازی الهام میگیرند در هر لحظه و در هر محلی ممکن است اتفاق بیافتد.»
▲ | نبرد اندیشهها |
آمریکا و متحدانش بهمرور شروع کردند به تمرکز روی مبارزه با بعد سایبری این مشکل و بهمعضل حیاتی که حکومتگری ناکارآمد و ضعیف در کشورهایی است که میتوانند زمینه رشد پیکارجویی را فراهم کنند، توجه کمتری میشد. ولی مقابله با جنبههای دیگری از ریشه دواندن پیچیده داعش حتی دشوارترند.
موسسه مشاوره امنیتی صوفان در نیویورک ارزیابی میکند که بیش از نیمی از ۲۷ هزار پیکارجوی خارجی که در ۱۸ ماهه اول تشکیل دولت اسلامی بهعراق و سوریه رفتند اهل کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا هستند.
کاملاً واضح است که «خلافت» با وجود خشونت و بیرحمیعلنی - و شاید در برخی موارد دقیقاً بههمین دلیل - جذابیت داشته است.
باراک اوباما رییس جمهور سابق آمریکا هنگامی که وعده داد این گروه را تضعیف و در نهایت نابود کند روی چالش اصلی انگشت گذاشت: «جهانبینیها با اسلحه شکست نمیخوردند. آنها را تنها میتوان با طرح افکار بهتر و افقهایی جذابتر و قانع کنندهتر شکست داد.»
مشکل این است که وقتی مردم منطقه که از همهچیز نا امید شدهاند بهاطراف نگاه میکنند - بهخصوص جوانان، آرمانگراها و بیکارانی که هیچ آیندهای ندارد - «ایدههای بهتر» و یا افقهای جذاب و قانعکنندهی اندکی میبینند.
آنچه میبینند شکست و ویرانههای بهار عربی است که فقط همه را امیدوار کرد تا بیرحمانه آن را به ناامیدی بدل کند.
دیکتاتوریهای خشن و فاسدی که با جنبش بهار عربی به لرزه درآمدند یا درگیر آشوب و بحرانهای قبیلهای و فرقهای شدهاند، مثل سوریه، لیبی، یمن و (با دخالت خارجی) عراق و یا سیستم حکومتی رژیمهای سابق بازگشته است، در شکلی خشنتر درمصر و ملایمتر در تونس.
در حالی که بسیاری از جهادیهای اروپایی بهدلایل دیگری بهاین حرکت پیوستند در مورد جهادیهای عرب عوامل اجتماعی- اقتصادی در رادیکالیزه شدن آنها نقش مهمی دارد و تا زمانیکه با این معضل برخورد نشود این روند ادامه خواهد داشت.
پُر شمارترین گروهی که از خاورمیانه و شمال آفریقا بهداعش پیوستهاند اتباع تونس هستند. بررسی و نظرسنجیهایی که در محلات فقیرنشین حومه پایتخت تونس انجام شده نشان میدهد که دلیل رادیکالیزهشدن این جوانان بیش از آنکه جهانبینی اسلامی افراطی باشد مشکلات واقعی مثل بیکاری، بهحاشیه راندهشدن و ناامیدی پس از انقلابی است که همه بهآن پیوستند ولی بهآنها هیچ چیزی نداده و آنان را ناامید کرده است.
داعش در عین حال در صحرایی رشد میکند که حاصل شکست سایر جهانبینیهای سیاسی است که طی دهههای گذشته به جنبشها و افکار اعراب جهت میدادند. بسیاری برای تحصیل و آموزشهای حرفهای بهاتحاد جماهیر شوروی میرفتند ولی امروز کمونیسم از میان رفته است، و سوسیالیسم و ناسیونالیسم عرب که در دهههای ۵۰ و ۶۰ میلادی شور و هیجان فراوانی بهوجود آوردند بهمرور به «کپی»های فاسد و خشنی بدل شدند که در آنها پسران را برای جانشینی پدران آماده میکنند.
در این خلأ داعش پرچمدار تنبیه غرب و سایر خارجیها بهخاطر اعمالشان طی قرن گذشته در این منطقه شد:
-
۱۰۰ سال پیش طبق توافق قدرتهای امپراتوری منطقه تقسیم شد و از جمله بین سوریه و عراق مرزی کشیده شد که داعش تلاش کرد آن را پاک کند
-
ایجاد اسرائیل در قلمرو فلسطین تحت کنترل امپراتوری بریتانیا و پس از آن تداوم کمکهای سیاسی و نظامی بیدریغ آمریکا از اسرائیل
-
حمایت غرب و بهخصوص روسیه از رژیمهای فاسد و خودکامهی جهان عرب
-
اشغال و نابودی عراق توسط غرب بهدلایلی که دروغ درآمد و در نتیجهاش تاکنون هزاران عراقی کشته شدهاند
-
رسوایی آزار زندانیان در زندان ابوغریب و بازداشتگاه گوانتانامو
بخش دیگری از ریشههای داعش در بحرانی در خود اسلام است.
باراک اوباما گفت: «دولت اسلامی، اسلامی نیست.» سخنی که انعکاس گفتههای رهبران غربی بود که میگویند: «داعش هیچ ربطی به اسلام ندارد.» اما دارد.
احمد موصلی پروفسور علوم سیاسی در دانشگاه آمریکایی بیروت میگوید: «این ماهیت متون اسلامی است که هر کس میتواند از آنها برداشت متفاوتی داشته باشد. من نمیتوانم بگویم که آنها (اعمال و تفکرات داعش) از اسلام و سنتهای اسلامی برنیامده، این کتمان واقعیت است. ولی تفسیر آنها غیر معمول است، گاه برداشت کلمه بهکلمه، خیلی شبیه بهبرداشت وهابیها»
هاشم الهاشمی کارشناس گروههای جهادی هم با این نظر موافق است: «تندروی خشونت آمیز داعش و سایر گروههای جهادی سلفی در نوشتهها و آثار اسلامی که داعش و سلفیها بهآن مراجعه میکنند توجیه میشود و در واقع تشویق میشود. این یک بحران در گفتمان مذهبی است و نه یک گروه وحشی. تجزیه گفتمانهای مذهبی رایج و قرار دادن آن در یک مسیر درست از سرکوب نظامی این گروههای پیکارجو مهمتر است.»
چون داعش میتواند برای توجیه اعمال دهشتناکش از متون تاریخی تفسیر مطلوب خود را بکند ربطی بهکل دین ندارد. همانطور که مسیحیت را نمیتوان فقط با دوران تفتیش عقاید قضاوت کرد که در آن سوزانده شدن جزو مجازاتهای رایج بود.
افکار تندروانه در گوشههای تاریک و فراموش شده تاریخ باقی میمانند مگر آنکه زمان آنها فرارسیده باشد. و دوران داعش نیز با افغانستان، عراق و هر آنچه که بعد از آن روی داد از راه رسید.
پروفسور موصلی میگوید: «سلفیگری در تمام جهان در حال گسترش است، در افغانستان، پاکستان و کشورهای عربی»
او عربستان سعودی را مسئول این وضعیت میداند که از رشد یک تفسیر میانه رو و دمکراتیک از اسلام جلوگیری میکند، همان «گفتمان معتدل اسلامی» در برابر سلفی که باراک اوباما خواهان آن بود.
پروفسور موصلی با اشاره بهبرکناری محمد مرسی رییسجمهور منتخب و یکی از چهرههای اخوانالمسلمین توسط ارتش مصر در ژوئیه ۲۰۱۳ میگوید: «گفتمان اسلامی میانهرو امروزه، گفتمان اخوانالمسلمین بود که توسط کشورهای عربی خلیج فارس که از کودتای نظامیدر مصر حمایت کردند نابود شد.»
«ما آن فرصت را در مصر از دست دادیم. مصر میتوانست راه را برای تغییرات واقعی در منطقه هموار کند. اما عربستان سعودی در برابر آن ایستاد، بهشیوه بسیار مخربی، و احتمال تغییر رژیمهای عربی بهحکومتهای دمکراتیکتر که انتقال صلحآمیز قدرت را بپذیرند، نابود کرد. آنها این تغییر را نمیخواستند.»
روحانیان بهشدت محافظهکار و وهابی عربستان سعودی و ترویج و گسترش دائم آن، درمورد مناسبات آن کشور با گروههای جهادی در خارج ابهاماتی بهوجود آورده است.
دشمنان و منتقدان عربستان سعودی آن را متهم کردهاند که نوعی وهابیگری کینه جو و بدخیمی را تولید کرده که منبع الهام گروههای پیکارجوست و حتی بهداعش و سایر گروههای تندرو سلفی کمک کرده است.
اما جمال خاشقچی نویسنده و یکی از روزنامهنگاران برجسته عربستان سعودی که مدتی در افغانستان بوده و با بن لادن نیز ملاقات کرده است میگوید این ادعاها حقیقت ندارند. او میافزاید: «ما با داعش در جنگیم و از نگاه آنها ما وهابیهای فاسدی هستیم.»
«داعش یک نوع وهابییت است که از دهه ۳۰ میلادی در عربستان سعودی سرکوب شده است. با محاصره و تصرف مسجد جامع مکه در سال ۱۹۷۹ سر بلند کرد و اینجا و آنجا گسترش یافت. اما عربستان سعودی بههیچ وجه از آن حمایت نکرده است، آنرا یک تهدید میدانست. بنابراین درست است که سلفیگری میتواند رادیکال شود، درست بههمان ترتیبی که دست راستیهای آمریکا نیز اعمال دیوانهواری انجام میدهند.»
در جریان حمله و تصرف مسجد جامع مکه، مقدسترین مکان مسلمانان در آن سال، صدها نفر کشته شدند. اعتراض مهاجمان بهاین بود که حکومت عربستان از راه درست منحرف شده است.
این اواخر نیروهای امنیتی عربستان سعودی و اقلیت شیعه آن کشور هدف حملات داعش قرار گرفتهاند و آن کشور پیکارجویان اسیر را اعدام کرد. و برای زدودن افکار رادیکال از ذهن افرادی که بهآن گرویدهاند یک برنامه فعال دارد.
اما محافظهکاری شدید این کشور، مخالفت آن با دمکراسی و کلیدداری مکه و مدینه که هر سال میلیونها مسلمان آن را زیارت میکنند، این کشور را بهیکی از اهداف اصلی اصلاحات دینی در اسلام بهعنوان بخشی از نبرد با داعش و سایر پیکارجویان بدل کرده است.
بهنظر میرسد که نسیم تغییر در حال وزیدن است. تغییرات و اصلاحات محتاطانهای در حال وقوع است که از قرار معلوم هدایت آنها با شاهزاده محمد بن سلطان ولیعهد عربستان سعودی است.
هر چند فرمانی که در سال ۲۰۱۷ در مورد آزادی رانندگی زنان صادر شد مخالفت و بحثهایی بههمراه آورد، ولی باید منتظر شد و دید در کشوری که دستگاه روحانیت هنوز بسیاری قوی است این اصلاحات تا چه حد میتوانند موثر و عمیق باشند.
فراموش نکنیم که هنوز در کتابهای درسی عربستان گفته میشود که هر دین دیگری بهغیر از اسلام «جعل» است.
تغییر برخی از تفاسیر بنیادی از مذهب کار بسیار دشواری است و ممکن است چندین نسل طول بکشد. اما از نظر یک سیاستمدار سنی ارشد در عراق این تغییرات نمیتواند بهسرعت صورت بگیرد.
او میگوید: «ما باید بپذیریم که اسلام دچار یک بحران است. داعشیها یک عدهی دیوانه نیستند. بهریشههای آن بهاعضایش و اهدافش نگاه کنید. اگر با ریشهها برخورد نشود وضعیت خطرناکتر خواهد شد. جهان باید از شر داعش خلاص شود ولی بهیک توافق جدید نیاز دارد: اصلاحات و بازنگری در عربستان، افغانستان و الازهر.»
«نمیتوان همه مسلمانان را کشت. ما بهیک بازنگری در اسلام نیاز داریم. ولی پول عربستان سعودی و قطر صداهای بسیاری را خفه کرده و در نتیجه صدای ما بهجایی نمیرسد. این نفرین جامعه عرب است: نفت زیاد و پول زیاد.»
▲ | محور سنی در برابر هلال شیعی |
فروپاشی «حکومت» داعش در عراق و سوریه پیامدهای ژئوپلیتیک مهمی خواهد داشت ولی فقط اندکی از آنها برای آمریکا و متحدان منطقهای این کشور مثبت خواهند بود.
در همان زمانی که دونالد ترامپ با شعار و پیامهای توئیتر به «ایران شیطانی» و حمایت آن از تروریسم حمله میکرد حکومت ایران بدون سروصدا از تمام اقدامات آمریکا علیه داعش بهره برد.
ایران و آمریکا در کارزار علیه داعش در عراق همکارانی بودند که با یکدیگر گفتگو نمیکردند و همیشه فاصله خود را حفظ میکردند.
حملات هوایی آمریکا و تجهیزات آن کشور در پیروزی نیروهای دولتی عراق نقش تعیینکنندهای داشت. اما شیعیان مورد حمایت ایران نیز در برخی از نبردها مشارکت داشتند که بهپیروزی انجامید و حضور آنها را گسترش داد. اوج و افول داعش در عراق میزان نفوذ ایران در آن کشور را تقویت کرده است.
باوجود اینکه فاصله اقدامات و نقش آمریکا و ایران در سوریه بسیار بیشترین از مسئله عراق بود، ایران در حمایت از رژیم بشار اسد و آمریکا در حمایت از شورشیان سوری، هر دو با داعش میجنگیدند و شکست آن در نهایت بهنفع رژیم بشار اسد و حامیان ایرانی آن خواهد بود.
آمریکا و متحدانش در ائتلاف برای همیشه در منطقه نخواهند بود. ولی ایران و متحدان محلیاش باقی خواهند ماند.
آمریکا غیر از آنچه که کرد انتخاب دیگری نداشت. ابرقدرت نمیتواند بهخود اجازه دهد که بهانفعال متهم شود.
ولی قبل از آن از طریق جنگی که کاملاً انتخابی و بلندپروازانه بود و نه ضروری دروازههای عراق را بهسوی نفوذ ایران گشود.
اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ به بهانهای آغاز شد که بعدا معلوم شد حقیقت ندارد. و آن برخورداری صدام حسین از سلاحهای تخریب و کشتار معی و حمایت او از تروریسم بینالمللی بود.
آمریکا با از هم پاشاندن ساختار حکومت عراق در سال ۲۰۰۳ عملاً ساختاری را نابود کرد که تا آنزمان ایران، ابرقدرت شیعهی منطقه را مهار میکرد.
عربستان سعودی و اکثر متحدانش در خلیج فارس از زمان وقوع انقلاب اسلامی، ایران را یک تهدید تلقی کردهاند.
قدرتگیری اکثریت شیعه عراق پس از سال ۲۰۰۳ زمینه را برای نفوذ بیسابقه ایران در عراق فراهم کرد. ایران سالها از نیروهای شیعه مخالف صدام حسین که در تبعید بودند، حمایت کرده بود. اکنون آنها به کشورشان بازگشته بودند تا بر خانه حکومت کنند.
از راه رسیدن تهدید داعش نفوذ ایران را از طریق آموزش، تسلیح و رهبری شبه نظامیان پرشور و در حال رشد شیعه افزایش داد.
![](https://4.bp.blogspot.com/-FnRlhwq1hyE/Whlem7LgaYI/AAAAAAAAWmI/caklxjeXrIs4GejHZ0V0kws2h-cJP1l2ACLcBGAs/s1600/045F.jpg)
بیبیسی: منبع مرکز تحقیقات پیو، مرکز تحقیقات کنگره آمریکا، سیا ◀
از نگاه عربستان سعودی و متحدانش رخنهی ایران در عراق تهدیدی است برای استقرار، که در واقع تا حد زیادی عملی شده است. هلال شیعی که ایران، عراق، سوریه تحت رهبری اقلیت علوی و لبنان را که حزبالله دستپرورده ایران در آن قدرت فراوانی دارد به یکدیگر متصل خواهد کرد.
از آغاز جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱ قدرتهای سنی منطقه، عربستان سعودی و متحدانش در حوزه خلیج فارس و ترکیه از شورشیان سنی و بهامید سرنگونی رژیم بشار اسد و روی کار آوردن یک حکومت سنی حمایت کردهاند.
یک محور شمالی- جنوبی سنی که از ترکیه آغاز شود و پس از عبور از سوریه و اردن بهعربستان سعودی ختم شود هلال شیعه را خواهد شکست و در نتیجه طرح ایران بهشکست خواهد انجامید.
از نگاه آنها این دقیقا همان کاری است که داعش در سال ۲۰۱۴ و بازگشت بهعراق انجام داد. موصل و تقریباً تمامی بخشهای سنینشین عراق را تصرف کرد و دستگاهی سنی را بر این منطقه حاکم کرد و با پاک کردن مرز عراق و سوریه عملا تماس بخش شیعه عراق با سوریه را قطع کرد.
اکنون با شکست نظامی داعش مانعی که در قلب هلال شیعه وجود داشت حذف شده است و ترکیه، عربستان و دیگران (همه متحدان آمریکا) در تغییر رژیم بشار اسد ناکام ماندهاند.
![](https://4.bp.blogspot.com/-Iv43QF87nTU/WhlevyHvmmI/AAAAAAAAWmQ/4dgKUsX0TscfTaHdLnlEE4mIzqijaxZiACLcBGAs/s1600/046F.jpg)
بیبیسی: منبع مرکز تحقیقات پیو، مرکز تحقیقات کنگره آمریکا، سیا ◀
جالب است تصور کنیم که اگر داعش پس از تصرف موصل در سال ۲۰۱۴ پیشروی و عملیات تحریکآمیز خود را متوقف میکرد، شعارهای تند خود را نرم کرده و احتمالاً از خود سازش و ملایمت نشان میداد چه اتفاقی میافتاد.
درست پس از سقوط موصل بهدست داعش من از مسعود بارزانی رییس اقلیم کردستان عراق پرسیدم آیا میتوانند با همسایه جدید خود کنار بیایند.
پاسخ او این بود: «کسی نمیتواند همسایهاش را انتخاب کند». ولی پنج هفته بعد داعش بهمناطق تحت کنترل کردها حمله کرد، اربیل پایتخت کردستان را تهدید میکرد و دست به کشتار اقلیت ایزدی زد.
پروفسور موصلی میگوید: «اگر آنها تروریست بینالمللی نمیشدند و تروریست محلی باقی میماندند میتوانستند طرح اصلی که تقسیم اعراب در شرق است را اجرا کنند و در نتیجه هلال شیعهای وجود نمیداشت.»
ما شاید هیچگاه نفهمیم که چرا داعش این کار را کرد. احتمالاً گرایش کینه توزانه سلفی آن مجبورش میکرد پیشروی کند. «باقیماندن و گسترش.»
گروه موسوم به دولت اسلامی در شکل اصلی آن خورد شده است ولی بهخاطر همان دلایلی که باعث ظهور آن شد داعش و هر آنچه که نمایندگی میکند هنوز به اشکال گوناگون برای مدتی طولانی در آینده زنده خواهد ماند.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی و ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- جیم میور، گروه دولت اسلامی؛ ظهور و زوال داعش در عراق و سوریه، بخش فارسی وبسایت بیبیسی، یکشنبه ۱۹ نوامبر ٢٠۱٧ - ٢٨ آبان ۱٣۹٦
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت بیبیسی