|
احمدشاه مسعود و بحران قومی در افغانستان
احمدشاه مسعود و بحران قومی در افغانستان
خروج نیروهای شوروی از افغانستان و بهتعقیب آن سقوط رژیم دکتر نجیبالله، موج جدیدی از کشمکشهای مسلحانه و جنگهای داخلی در این کشور را بهدنبال آورد و باعث از همپاشیدگی افغانستان و درگیریهای خونین از جمله در کابل شد.
با توجه به این تحولات، شاهد علاقهی فزایندهی جدیدی به مسألهی قومیت در اواخر دههی ١٩٨۰ و دههی ١٩٩۰ بودهایم. حاصل آنهم چیزی جز حاکمیت طالبان در افغانستان نبود. اگرچه در دوران جهاد، سخت تلاش میشد تا گرایشات قومی کتمان شود و حتی بهشدت محکوم شود. اما پس از پیروزی مجاهدین، این گرایشات بهشکل کشمکشهای قومی زبانه کشید. آنچه در زیر آمده است، دو موضع متفاوت فرمانده احمدشاه مسعود در رابطه با مسئلهی قومگرایی، قبل و بعد از پیروزی مجاهدین افغان است.
در دورهی جهاد، احمدشاه مسعود، بارها بهشدت در مظان اتهام قومگرایی تاجیک بود، تا جاییکه برهانالدین ربانی ناگزیر شد، برای حمایت از او سخنرانی مفصل کند. او خود نیز به پاکستان رفت و از خود چنین دفاع کرد:
-
اگر ابرقدرتی مثل روس در برابر ما و شما قرار داشته و در جنگها بودند، پس دشمن چه در صحنه نظامی باشد با توپ و تانک خود جنگ خواهد کرد و چه از راههای دیگری که بتواند بین مردم تفرقه ایجاد کند، بین مسلمانان تفرقه ایجاد کند، از هیچ نوع دسیسه، تبلیغ و پروپاگند دریغ نمیکند.
درگذشته هم میشنیدیم و در پیشاور هم که آمدم کموزیاد شنیدم، به مسایلی روبهرو شدم که گویا این قسم تبلیغشده که جمعیت اسلامی یا شورای نظاری که مربوط به جمعیت اسلامی است، این مخصوص به ملت خاصی، به مردم خاصی و اکثراً در اینجا برادران فارسیزبان است. مردم دیگری در اینجا وجود ندارد. یا حتی شدیدتر از این خدای ناخاسته گویا این مردم که است با برادرهای پشتون در تضاد هستند، در آنجا برادرها را از منطقههایشان میکشند و امثالها.
من آیتی را که تلاوت کردم که خداوند میگوید وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (سورهی الحجرات، آیه ۱۳) ما شما را ساختیم شعبه شعبه و قبیله قبیله که یکدیگر را بشناسید. هر آیینه مکرمترین شما نزد پروردگار کسی است که متقیترین است.
اصلا ما که مسلمان هستیم و کلمهی لاَّ ۤاِلهَ اِلاَّ اللهُ و مُحَمَّدٌرَّسُول الله را میخوانیم، و دور این کلمه جمع هستیم، و از سبب این کلمه زنده هستیم و در راه این کلمه جهاد میکنیم، ما این را کفر میدانیم، ما این را شرک میدانیم که کسی مسایل لسانی را مطرح کند از سبب قومیت، از سبب زبان و امثالهم خون خود را بریزاند. اصلاً مطابق بهحدیث شریف هر کسی که از سبب قومیت خون بریزاند جایش جهنم است. از سبب زبان باشد، از سبب اظهار شجاعت و امثال آن باشد. وقتیکه ما به این معتقد هستیم که این شرک است، و کردارکنندهی چنین عقیده جایش جهنم است، این بههیچ دلیلی شده نمیتواند یک نفری که مجاهد باشد و از خاطر خدا برخاسته باشد، و اعلام میکند از خاطر خدا، بعد پیشش مسایل قومیت مطرح باشد، مسایل لسان مطرح باشد، و امثالهم مسایلی پیشش مطرح باشد.
خواستم این نکته را توضیح بدهم که این تبلیغات همه تبلیغات دشمن است و یا تبلیغات دوستهای نادان ماست که از سبب بهزعم خودشان جلب و جذب مردم، و از سبب اینکه گُند و پارت خود را زیاد کند، خواسته باشند که همچو مسایل را بین برادرها و بین صفوف اسلام پخش بکند، و یکی را از دیگر دور بسازد و فاصله بدهد. در حالیکه من قسمیکه پیشتر گفتم، این یکی از آرزوهاست که دوباره امت اسلامی دورهم جمع شوند. متحد شوند و بار دیگر بیرق کلمه لاَّ ۤاِلهَ اِلاَّ اللهُ و مُحَمَّدٌرَّسُول الله را در سطح جهان بالا بکند. ما و شما اصلاً بفهمیم که دشمن ما دیگر کس است. دشمن ما کفر است ولو در هر جامعهای که باشد. چه روس باشد، چه آمریکا باشد، چه اسراییل باشد، دشمن اصلی در آنجا است. و در اسلام مسئله این نبوده که تو پشتون هستی، تو تاجیک هستی تو فارسی هستی و تو عرب هستی و تو عجم هستی. اصلاً در قاموس اسلام کسی چنانکه آیتی را تلاوت کردم این مسئله نبوده و نیست...[۱]
ولی زمانیکه احمدشاه مسعود قدرت را بهدست آورد، آنچه را در نهان داشت، اینگونه آشکار کرد:
-
... و در افغانستان هم تمدنهای مختلف بود. همین یک تعداد مردمیکه در افغانستان بهنام قوم تاجیک زندگی میکند، باشندههای اصلی وطن افغانستان همین مردم است، نظر به تاریخ. اصلیترین باشندههای این سرزمین. اینها هستند که یک تمدن کوچکی پیدا میکنند و میآیند... نمیبینید هر جا که قوم تاجیک است، در شهرها است. همین بازار در دست همین مردم است خودت برو در اورگون تاجیکها را سیل کن بازار اورگون در دستشان است. بازار گردیز در دست همین مردم است. هر جا بازارها است. یک دور سیر خود را طی کردند، آمدند تمدن را بلد شدند و سقوط خود را کردند. همینطور، ازبکها – آمدند در زمان حسین بایقرا و کی و کی و کی و سلاجقه و هریک در حدی رسیدند و سقوط کردند. باز بههمین سلسله اقوام، مردم دیگری بودند در جنوب افغانستان پشتونها بودند. که این مردم هم دو سه صد سال پیشتر اصلاً نه فرهنگی داشتند، نه تمدنی داشتند، نه مدنیتی داشتند، و بودند در همانجا، و میبینیم که همان خاصیتهای خود را تا حالا حفظ کردهاند. و میآیند این مردم از جنوب شروع میکنند، تا یک دفعه دولتی را در اینجا تشکیل دهند. و این دولت دوام کرده تا به امروز. این است از نظر اقوام ترکیب ما و شما. که پشتونها آمدند یک قومی که از تمدن دورتر بودند، دو سه صد سال پیش آمدند آرام آرام با ضعفی که دیگران در تمدنها داشتند قدرت را گرفتند و یک حکومت فامیلی، یک حکومت قبیلوی در افغانستان تأسیس کردند.[٢]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين بخش برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی و ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]-
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□