|
تعصب و پیشداوری
فهرست مندرجات
.
چگونه از شر تعصبات ذهن خلاص شویم؟
برتراند راسل (Bertrand Russell)، فیلسوف نوعدوست بریتانیایی، در گفتاری زیر عنوان «چگونه از تعصب بیجا دوری کنیم؟» مینویسد: «جهت دوری از تعصب بیجا و عقاید ابلهانهای که معمولاً گریبانگیر نوع بشر میشود، هیچ نیازی به نبوغ فوق بشری نیست. بلکه با رعایت چند نکتهی ساده میتوان از بسیاری اشتباهات مضحک (و نه همهی اشتباهات) بر حذر بود.
پیش از هر چیز، اگر شبههای وجود دارد که با مشاهده برطرف میشود، خودتان باید آن مشاهده را انجام دهید. بهعنوان مثال اگر «ارسطو» خیلی راحت از همسرش خواسته بود که دهانش را باز کند تا او دندانهایش را بشمارد، هرگز نمیگفت که «تعداد دندانهای زنان کمتر از مردان است!» و این اشتباه فاحش را مرتکب نمیشد. اما او این کار را نکرد؛ چون فکر میکرد حقیقت را میداند. تصور دانستن چیزی در عین بیخبری از آن، اشتباه مهلکی است که دامنگیر همهی ما میشود. به من یاد دادهاند که جوجهتیغی از سوسک سیاه تغذیه میکند. اما اگر بخواهم کتابی دربارهی زندگی جوجهتیغیها بنویسم، تا وقتی با چشم خود ندیدهام که یک جوجهتیغی چنین غذای چندشآوری میخورد، نباید قانع شوم.
بههر حال، ارسطو تنها کسی نیست که بیدقتی کرده است. بسیاری از نویسندگان عهد باستان و قرون وسطی هم بهخیال خود، همه چیز را درباره «تکشاخها» و «سمندرها» میدانستند و هیچیک از آنها بهخود زحمت نداده بودند که با اندکی تحقیق، از اظهارنظرهای خرافاتی و بیهوده دربارهی آنها خودداری کنند.
البته همهی چیزها را نمیتوان بهآسانی به محک تجربه آزمود. اگر شما هم مانند بسیاری از آدمها عقیدهی راسخی به چیزهای عجیب و غریب دارید، راههایی وجود دارد تا از خطاهای خود مطلع گردید؛ اگر با شنیدن یک عقیدهی مخالف عصبانی شوید، نشانهی آن است که ناخودآگاه از بیپایه و اساسبودن اعتقادتان خبر دارید. زیرا برای مثال، اگر شخصی اصرار بورزد که ۲ به علاوهی ۲ مساوی ۵ میشود، یا بگوید کشور ایسلند نه تنها در نزدیکی قطب شمال نیست، بلکه در منطقهی استوا واقع شده است، بیش از آنکه از دست او عصبانی شوید، احساس دلسوزی پیدا میکنید. مگر آنکه اطلاع شما از ریاضیات و جغرافیا آنقدر کم باشد که عقیدهی اشتباه طرف مقابل شما را به شک بیندازد و اعتقادتان را متزلزل کند.
اساساً وحشیانهترین مشاجرهها غالباً بر سر موضوعاتی درمیگیرد که دلیل محکمی بر رد یا اثبات آنها وجود ندارد... بنابراین، هر وقت دیدید که از شنیدن یک عقیدهی مخالف عصبانی میشوید، مراقب باشید. زیرا ممکن است با امتحانکردن و سنجیدن عقیدهی خود، متقاعد شوید که نظر شما دور از شواهد و واقعیتهاست. یکی از راههای خوب خلاص شدن از بعضی تنگنظریها، مطلع بودن از عقایدی است که در محافل اجتماعی مخالف شما ابراز میشود.»[۱]
براساس یک مطالعهی تازه، خداناباوران حتی در کشورهای سکولار هم عمدتاً انسانهایی «بالقوه خطرناک از نظر اخلاقی» فرض میشوند. این مطالعه، همچنین نشان داد که بعضی از خداناباوران (آتئیستها) هم موقع ارزیابی اخلاقیات بهطور ذاتی «علیه خداناباوری تعصب دارند.»
اما ضدیت با خداناباوری بهخصوص در کشورهایی که شمار معتقدان در آنها زیاد است، مثلاً امارات متحده عربی، آمریکا و هند شدید است. فقط در نیوزیلند و فنلاند بود که تعصب علیه خداناباوران دیده نمیشد.
این مطالعه توسط یک تیم بینالمللی، که نتایج آن در نشریه «نیچر هیومن بیهیویر» چاپ شده، با نظرسنجی از بیش از سههزار نفر در ۱۳ کشور از پنج قاره مختلف انجام شد. در این نظرسنجی، از شرکتکنندگان خواسته شد آموزگاری را تصور کنند که در کودکی حیوانات را شکنجه کرده و در بزرگسالی پنج آدم بیسرپناه را کشته باشد. از آنها سئوال شد آیا بهنظر آنها این فرد مذهبی است یا خداناباور؟
معلوم شد شمار کسانی که انگشت اتهام را متوجه یک خداناباور میکنند، دو برابر کسانی است که یک فرد مذهبی را مقصر میشناسند.
ویل جرویس (Will Gervais)، از نویسندگان این مقاله که استاد روانشناسی در دانشگاه کنتاکی در لگزینگتون است به خبرگزاری فرانسه گفت: «عجیب است که بهنظر میرسد حتی آدمهای خداناباور هم دارای همین تعصب غریزی علیه خداناباوران هستند.»
«سؤظن من این است که این ناشی از غالببودن عرفهای کاملاً جاافتاده با تمایلات دینی است. حتی در کشورهایی که علناً سکولار هستند، بهنظر میرسد مردم هنوز بهطور غریزی به این باور تکیه میکنند که دین ضامن اخلاق است.»[٢]
با اینحال، مشاهده میشود که حتی در قرن بیستویکم هم دو پدیدهی «تعصب» (Fanaticism) و «پیشداوری» (Prejudice) دامنگیر بشر است. «تعصب» از مادهی «عصب»، در اصل بهمعنای رشتههایی است که مفاصل استخوانها و عضلات را بههم پیوند میدهد، سپس این ماده بهمعنای هر نوع وابستگی شدید فکری و عملی آمده است که غالباً بار منفی دارد. بدیهی است وابستگیهای غیرمنطقی نسبت به شخص یا عقیده و یا هر چیزی، که عامل انتقال بسیاری از خرافات و زشتیها به بهانهی حفظ آداب و سنن، از نسلی به نسل دیگر میباشد، انسان را به لجاجت و تقلید کورکورانه نسبت به آن وادار میکند، و سرچشمهی بسیاری از کشمکشها و جنگها و خونریزیها و اختلافات مستمر است. پیشداوری نیز از تعصب سرچشمه میگیرد که حجابی در برابر معرفت و شناخت واقعیت است. پیشداوری به پافشاریِ بدونِ دلیل و غیرِقابلِ اثباتِ فلسفی یا تجربی گویند. ریشهی پیشداوری بهیک عقیده یا شخصی میباشد که باعث میشود که انسان بهراحتی حرف بیدلیل یا بدون دلایل کافی را نه تنها بپذیرد، بلکه بر روی آن پافشاری هم داشته باشد. نتیجهی پیشداوری، در نهایت تنفر و کینه و ... است.
شهروند قرن بیستویک بودن سلسله مهارتهایی میطلبد. مناسبات جهانی در قرن بیست و یک، هر روز پیچیدهتر میشود. پاسخ بسیاری از پرسشها بلی یا خیر ساده نیست. هر روز اطلاعات جدید مسائل را دگرگون میسازد. پیچیدگی امور بدان معناست که باید مهارتهای پیچیدهتری را فرا بگیریم و آنان را تمرین کنیم تا بتوانیم شهروندانی آگاه در سطحی جهانی باشیم. یکی از این مهارتها یادگیری و تمرین ارزیابی انتقادی از خود و اعتقاداتمان است.
در چند سال اخیر، پژوهشهای دانشگاهی بسیاری در حوزهی گستردهی علوم ذهنی انجام شده که هدف اصلیشان شناخت ذهن و عملکردش است. این حوزهی علم که برخی از آن با عنوان علوم شناختی نیز یاد میکنند، کاملا بینارشتهای است؛ یعنی شامل پژوهشگران حوزههای متنوعی از علوم میشود؛ عصبشناسی، روانشناسی، کامپیوتر، هوش مصنوعی، زبانشناسی، جامعهشناسی، فلسفه و غیره. دستاوردهای فناوری اطلاعات نیز به رشد و غنای این پژوهشها کمک کرده است.
این حوزهی علمی در پی یافتن پاسخ پرسشهایی دربارهی نحوهی شناخت و درک ما از جهان اطرافمان است. اینکه افراد چگونه دربارهی جهان میاندیشند؟ چگونه محیط پیچیده اجتماعی اطرافمان را درک میکنیم؟ آیا مکانیسمهای پنهانی در ذهن وجود دارند که فهم و قضاوت ما را دربارهی جامعه و جهان اطرافمان به ما دیکته میکنند؟ اگر وجود دارند چگونه عمل میکنند؟ آیا میتوان با شناخت این مکانیسمهای پنهان به درک متفاوتتری از جهان رسید؟ فرایند طبقهبندی اطلاعات در ذهن و دسترسی به آن چگونه است؟ چگونه قابلیتهای ذهنی و بهرهوری افراد را با شناخت بیشتر ذهن میتوانیم افزایش دهیم؟ چگونه در دام تعصبات ذهنی (Subjective Prejudice) میافتیم؟ و سوالاتی از این دست.
به باور بسیاری از دانشمندان این حوزه، واقعیت اجتماعی در ذهن افراد، بر اساس اطلاعاتی که در ذهن دارند خلق میشود. پس این واقعیتِ ساخته ذهن ما است که نحوهی رفتارمان را در جهان اجتماعی دیکته میکند نه خود دانش درون ذهن. این واقعیت ذهنی ممکن است حتی هیچ نسبتی با واقعیت بیرون از ذهن نداشته باشد. دانشمندان علوم ذهنی فرایندهایی را که در آن ذهن منحرف میشود و به جانبداری از قسمتی از واقعیت میپردازد، جهتگیری یا سوگیری ذهنی مینامند.
در پژوهشی مشترک، مارتی جی. هَسِلتِن (استاد روانشناسی و علوم ارتباطات در دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس)، پاول اندروز (استاد روانشناسی و علوم اعصاب و رفتار در دانشگاه اونتاریو)، و دنیِل نِتِل (استاد علوم رفتاری در دانشگاه نیوکاسل) نشان دادند که چگونه جهتگیریهای ذهنی در افراد تکامل پیدا میکنند و انسانها همچون حیوانات از دریچهی سازگاری با محیط اطرافشان به قضاوت و واکنش میپردازند.
به باور این پژوهشگران جانبداری ذهن الگویی نظاممند دارد که با رشد و تکامل جهتگیریهای ذهنی میتواند قضاوت نادرست و تفسیر غیرمنطقی از امور جهان را در پی داشته باشد. با شناخت فرایندهایی که طی آنها ذهن به جانبداری از قسمتی از اطلاعات ورودی میپردازد و قسمتی دیگر از دانش را نادیده میگیرد، میتوانیم فرایند خردورزی، قضاوت و تصمیمگیری را بهینه کنیم. جهتگیری تاییدی یکی از مشهورترین انواع جهتگیریهای ذهنی است.
اصطلاح جهتگیری تاییدی (Confirmation bias) را نخستین بار پیتر واسن (۱۹۲۴-۲۰۰۳)، روانشناس برجسته دانشگاه کالج لندن استفاده کرد. وی یکی از پیشگامان روانشناسی استدلال (Psychology of reasoning)، یکی از شاخههای علوم ذهنی، است. این شاخه از علوم ذهنی نحوهی تفکر و استدلال را در افراد مطالعه میکند؛ فرایندهایی که منجر به نتیجهگیری در ذهن میشود و چگونه این فرایندها روند حل مسئله و تصمیمگیری را شکل میدهند. از دید واسن، افراد بلافاصله به اطلاعات و دانشی تمایل پیدا میکنند که پیشفرضها، دریافتها و باورهایشان را تایید میکند.
بهزبان ساده، جهتگیری تأییدی یعنی تمایل ما به پذیرش باورهایی خاص. به بیان دیگر هنگامی که باوری در ما شکل میگیرد تنها اطلاعاتی را میپذیریم که باورهای پیشین ما را تایید میکند و در عین حال اطلاعاتی را که دربارهی باورهایمان شبهه ایجاد میکند یا کلاً نادیده میگیریم یا از اساس رد میکنیم. این نوع مواجهه با باورهایمان ممکن است همچون مخدری عمل کند و ما را در برابر واقعیتهای اطرافمان کرخت سازد. اینگونه است که ممکن است دریافت ما بخش بزرگی از واقعیت بیرون از ذهن را منعکس نکند.
بگذارید با مثال در حوزهی باورهای مذهبی، سیاسی و اجتماعی بحث را کمی روشنتر دنبال کنیم. فرض کنید به لحاظ مذهبی باور دارید قدرت یا قدرتهایی آسمانی وجود دارد که بر ما نظارت میکند، اگر انسان خوبی باشیم به ما یاری میرساند و سرنوشت ما را پس از مرگ تعیین میکند؛ یا به لحاظ سیاسی باور داریم فلان سیاستمدار و یا فلان دولت همیشه بدرستی عمل میکند یا برعکس باور داریم فلان سیاستمدار یا فلان دولت هیچگاه به حق نبوده است؛ یا به لحاظ اجتماعی باور داریم که گروهی از افراد بر دیگران برتری دارند و این برتری بهخاطر یک ویژگی فردی است مثلاً رنگ پوست، ملیت، قومیت، زبان، ثروت، باور مذهبی، خاستگاه جنسیتی، ناتوانی جسمی، سن و سال، شغل و غیره.
در تمامی موارد بالا جهتگیری تأییدی باعث میشود در هر متنی، اعم از دیداری و شنیداری، توجهمان مستقیماً بهسمت واژگان، عبارات و جملاتی جلب شود که بهنحوی این باورهارا تایید میکنند. در نتیجه آنها را احتمالا سریعتر در حافظه ثبت میکنیم و در گفتار و نوشتارمان بیشتر از آنها استفاده میکنیم. هر کجا به اطلاعاتی بر میخوریم که همان دریافت ما از آن قدرت آسمانی، آن سیاستمدار یا آن برتریجویی اجتماعی را مثبت جلوه میدهد، به آن توجهی ویژه میکنیم و جذبش میشویم و برعکس.
جهتگیری تاییدی حتی بر شکلگیری مناسبات و روابط اجتماعی تاثیرگذار است. مثلاً در روابط اجتماعی اعم از حقیقی و مجازی، خودمان را در معرض آندسته از موقعیتهای اجتماعی قرار میدهیم که رویکرد مثبتی به این باورهای ما دارند. بیشتر با افرادی همنشینی میکنیم که یا مثل ما یا بسیار شبیه ما فکر میکنند. فرصت درک چشماندازهای متفاوت را از خودمان میگیریم. شاید حتی بدون اینکه متوجه شویم، هرکسی که آن قدرت آسمانی، آن سیاستمدار خاص یا آن اعتقاد به برتریجویی را به چالش بکشد در ذهنمان سانسور میکنیم و با آنان وارد گفتگو نمیشویم. حتی ممکن است ناخواسته با رفتار و گفتارمان باعث رنجش دیگران شویم فقط به این دلیل که اندیشه و شیوهی زیست متفاوتی دارند.
یک باور غلط اما شاید رایج این است که تفکر بسته فقط متعلق به افراد کمتر تحصیلکرده با موقعیت اجتماعی پایینتر است. در حالیکه در طول تاریخ دانشمندان و نخبگان دانشگاهی بسیاری بودهاند که در برابر دستاوردهای جدید علمی مقاومت میکردهاند. شواهد فراوان نشان میدهد که جهتگیری تاییدی این مقاومت را معمولا از دو طریق انجام می دهد: توجه گزینشی به دادههای علمی موجود و نادیده گرفتن دادههایی که باورهای پیشین را باطل میکند.
جهتگیری تاییدی حتی ممکن است بر زندگی اقتصادی ما تاثیرگذار باشد از سرمایهگذاریهای کلان مالی گرفته تا خرید روزانه. مثلاً بهعلت اینکه باور داریم یک کالا همیشه خوب است یا یک استراتژی در سرمایهگذاری همیشه سودآور است، شواهد غلط بودن باورهایمان را نمیبینیم. در این صورت ممکن است به لحاظ مالی متضرر شویم و خودمان را از کیفیت بالاتر و سود بیشتر محروم کنیم. اما چاره چیست؟
اگر میخواهیم فکری باز داشته باشیم، نمیتوانیم قسمتی از باورهایمان را بسته نگهداریم و اجازه شنیدن، خواندن، صحبت کردن و نوشتن دربارهی آنها را از خودمان بگیریم. در این صورت، قسمتی از باورهای ما هیچگاه دچار تغییر نخواهد شد و در نتیجه چیز جدیدی نخواهیم آموخت.
راهکارهای متنوعی هستند که با یادگیری و به کارگیریشان میتوان از دام جانبداری ذهن گریخت؛ اینکه در انتخاب منابعی که دادههای ورودی را برای ذهنمان فراهم میکند گزینشی عمل نکنیم. منابعی را که از آن اکثر اطلاعات و دانشمان را دریافت میکنیم شناسایی کنیم و به چالش بکشیم. از تنوع استقبال کنیم و به منابع جدید، متفاوت و متنوع فرصت پذیرش بدهیم. برخی از این راهکارها در بافتهای متفاوت را با هم مرور میکنیم.
در زندگی فردی، فرصت خواندن، دیدن و شنیدن کتابها، فیلمها و داستانهای متفاوت را به خودمان بدهیم. در شیوهی زیستمان هر از چند گاهی تفاوت ایجاد کنیم. مثلاً موسیقی متفاوت گوش کنیم و اخبار روزانهمان را از رسانههای متفاوت دریافت کنیم. غذاها و طعمهای مختلف را تجربه کنیم. در موقعیتهای پیچیده و لحظات تصمیمگیری به خودمان فرصت تفکر خارج از چهارچوب بدهیم.
در گفتار و نوشتار، کلید واژگان، عبارات و جملاتی را که اکثر مواقع استفاده میکنیم دوبارهی شناسایی کنیم و به یاد بیاوریم آنان را از کجا، چهکسی یا چه منبعی فرا گرفتهایم؟ از خودمان بپرسیم که چرا برخی واژگان، عبارات و جملات ممکن است ما را ناراحت کند؟ با تأمل دربارهی زبانمان به قسمتهایی از باورهایمان که سالهاست تغییری نکردهاند، دسترسی پیدا کنیم و آنان را مورد سنجش انتقادی قرار دهیم.
در حوزهی مالی، سبد خرید روزانه را متنوع کنیم. پیش از هر تصمیم اقتصادی بزرگ اعم از سرمایهگذاری و خرید و فروش داراییهایمان، دربارهی استراتژیهای گوناگون مطالعه کنیم. تلاش کنیم اطلاعات متنوعی دربارهی شرایط بازار بهدست بیاوریم و نظر کارشناسان اطرافمان را جویا شویم. تمام گزینههای موجود را سبک سنگین و بعد تصمیمگیری کنیم.
در روابط اجتماعی اعم از حقیقی و مجازی به این موضوع بیندیشیم که چرا به یک سلسله موقعیتهای خاص اجتماعی تمایل بیشتری داریم و برعکس؟ با استفاده از فناوریهای جدید و امکانات موجود در اینترنت، دانش خودمان را درباره هر آنچه دربارهاش برداشت منفی داریم افزایش دهیم. از هر فرصتی برای سفر و آموختن دربارهی فرهنگهای متفاوت و آداب و رسوم دیگران استفاده کنیم. دوستان تازهای پیدا کنیم که متفاوت از ما فکر میکنند. از معاشرت با افرادی که شیوهی زیستشان با ما فرق دارد استقبال کنیم. از وارد شدن به گفتگوی انتقادی هراس به دل راه ندهیم و شیوههای تفکر انتقادی را بیاموزیم.
شناخت جهتگیریهای ذهنیمان لزوما به این معنا نیست که قرار است باورها و ارزشهای فردیمان را از دست بدهیم. برعکس، شناخت ذهن و نحوه سوگیریاش ممکن است از ما انسانی منطقیتر بسازد که بتوانیم باورهای خودمان و دیگران را بهتر درک کنیم، از موقعیتهای متفاوت اجتماعی شناخت بهتری به دست بیاوریم، موقعیت فردیمان را در جامعه ارتقا ببخشیم، ناخواسته دیگران را ناراحت نکنیم، قدرت ارزیابی عملکرد خودمان و دیگران را بهشیوهای انتقادی افزایش دهیم، در شرایط متفاوت اجتماعی و موقعیتهای پیچیده تصمیمات بهتری بگیریم و قضاوت منطقی و تفسیر دقیقتری از واقعیتهای جهان اطرافمان داشته باشیم. در چنین شرایطی، نزاع و تنش جایش را به گفتگوی انتقادی با خودمان و دیگران میدهد.
نتیجه اینکه همه ما ممکن است تعصبات بیجایی داشته باشیم. تفکر و رفتار براساس کلیشههای غلط از هرکسی میتواند سر بزند. هیچکسی مصون از جانبداری ذهن و پیامدهای آن نیست. رهایی از تعصبات ما را به انسانی آزاداندیش تبدیل میکند اما رهایی از جهتگیریهای ذهنی کار یک روزه نیست. با توجه به حجم اطلاعات و پیچیدگی مناسبات دنیای امروز ممکن است هر روز تصورات نادرستی در ما شکل بگیرد. بههمین دلیل ارزیابی انتقادی از باورهایمان را باید مهارتی بهشمار آورد که همیشه نیازمندش هستیم.
لازم است هر از چند گاهی خودمان و ذهنمان را از محوطه آسایش بیرون ببریم.[٣]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- راسل، برتراند، چگونه از تعصب بیجا دوری کنیم، ترجمهی حبیب یوسفزاده، مجلهی رشد معلم: مهر ۱۳۷۸ - شماره ۱۴۳، ص ۵٦.
[٢]- خداناباوران هم روی باورشان تعصب دارند، گزارش علمی بیبیسی: سهشنبه ۸ اوت ۲۰۱۷ - ۱۷ مرداد ۱۳۹٦.
[٣]- بهمن شهری، چگونه از شر تعصبات ذهن خلاص شویم؟، وبسایت فارسی بیبیسی: شنبه ۲۵ نوامبر ۲۰۱۷ - ۴ آذر ۱۳۹٦
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت بیبیسی