جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۷ خرداد ۲, چهارشنبه

استعمار

از: دانشنامه‌ی آریانا

استعمار


فهرست مندرجات
علوم سیاسیواژگان سیاسی

استعمار یا استعمارگری (به انگلیسی: Colonialism، با تلفظ آمریکایی: Colonialism)، یک عمل سلطه‌گرانه‌ای سیاسی، نظامی و اقتصادی است که توسط یک دولت قوی بر یک دولت یا ملت ضعیف تحمیل می‌شود و بیش‌تر هدف آن مطیع‌سازی ملت ضعیف و غارت و چپاول امکانات مادی و معنوی آن است. استعمارگری بیش‌تر کار کشورهایی است که امپراتوری دریایی و ناپیوستگی خاک آن‌ها مانع تشکیل یک واحد سیاسی یک‌پارچه (مانند امپراتوری‌های زمینی) می‌شود. کاربرد سیاسی اصطلاح استعمار به‌طور خاص متوجه شیوه‌های رفتار کشورهای اروپایی توانمند با سرزمین‌های مستعمراتی آسیایی و آفریقایی است.

مفهوم استعمار امروزه با مفهوم امپریالیسم پیوستگی کامل یافته و استعمار اساساً عمل قدرت‌های امپریالیستی شناخته می‌شود، یعنی قدرتی که می‌خواهد از مرزهای ملی و قومی خود تجاوز کند و سرزمین‌ها و ملت‌ها و اقوام دیگر را زیر تسلط خود درآورد.


واژه‌شناسی

اِستِعمار، واژه‌ای عربی است که در زبان فارسی دری معادل واژه‌ای انگلیسی «Colonialism» به‌کار می‌رود. این واژه در اصل به‌معنای آبادی خواستن یا خواستن آبادانی است؛ اما در اصطلاح کنونی استعمار به‌معنای «تصرف عدوانی دولتی قوی مملکتی ضعیف را و غصب اموال و پایمال‌کردن حقوق و فعال مایشائی وی در آن‌جا» اطلاق می‌شود. بنابراین، معنای استعمار در علوم سیاسی «نفوذ و دخالت کشورهای زورمند در کشورهای ناتوان به بهانه آبادی و سازندگی است؛ ولی معمولاً استعمار در جستجوی سلب اقتدار ملی و به تاراج‌بردن دارایی کشورهای دیگر بوده‌ است.» چنان‌که داریوش آشوری می‌نویسد: استعمار در لغت به‌معنای «طلب عمران» و «آباد کردن» است. اما، معنای رایج آن «تسلط سیاسی، نظامی و اقتصادی یک ملت ثروتمند بر یک سرزمین یا قوم یا ملت ضعیف است» و در فرهنگ فارسی معین آمده: «آباد کردن کشور به‌ظاهر و غارت و چپاول آن در نهان».

در زبان انگلیسی، واژه «کلونیالیسم»، نخستین‌بار بین سال‌های ۱۸۵۰ تا ۱۸۵۵ میلادی، به‌صورت ترکیب «Colonial + -ism» ثبت شده و در سال ۱۸۶۴، کاربرد وسیع یافته است.


تعریف

...


پیشینه‌ی تاریخی

گرچه استعمار پیشینه‌ی کهن دارد، اما تاریخ مفهوم جدید آن از قرن‌های شانزدهم و هفدهم آغاز می‌شود. تاریخ استعمار را از دوره‌ی باستان تاکنون می‌توان به چهار دوره بخش کرد[آشوری، ص ۱۷] سه دوره‌ی اول، مجموعاً تحت عنوان استعمار کهن قرار می‌گیرند:

    استعمار در عصر باستان، اولین دوره از تاریخ استعمارگری در سطح جهان است، که با دست‌اندازی فنیقی‌ها بر کرانه‌های دریای مدیترانه آغاز می‌شود.

    استعمار دوره‌ی دوم: دومین دوره از روند استعمارگری در سطح جهان در قرون ۱۵ و ۱۶ اتفاق افتاد. مستعمره‌های ایتالیایی به دوره‌ای از تاریخ استعمار که مرکز آن مدیترانه بود پایان داد، و از آن پس، تاریخ استعمار بر محور اقیانوس‌های اطلس-هند، و سپس اقیانوس آرام رقم خورده است. از این دوره‌ است که نفوذ اروپا در دنیای غیر اروپایی گسترش می‌یابد. کشف قاره‌ی آمریکا دولت‌های بزرگ اروپایی (اسپانیا، پرتغال، فرانسه، انگلستان، هلند) را برانگیخت که به تصرف سرزمین‌های تازه یافته‌ی آن قاره بپردازند و این سرآغاز استعمار جدید و تشکیل امپراتوری نو است.[آشوری، ص ۲۹]

    استعمار دوره سوم: سومین دوره‌ی استعمارگری در جهان، در سده‌های نوزدهم و بیستم اتفاق افتاد. رشد داد و ستد اقتصادی به انقلاب صنعتی انجامید و بنیاد اقتصادی و سیاسی کشورهای استعمارگر را دگرگون کرد و کار بهره‌کشی از منابع مستعمره‌ها بیش از پیش بالا گرفت و این سرزمین‌ها مبدل به منابع ماده‌ی خام و نیروی کار ارزان برای صنایع کشورهای صنعتی و بازار فراورده‌های آن‌ها شدند. در این دوره‌، وقوع انقلاب‌های اروپایی با موج آزادی‌خواهی مستعمره‌ها همراه شد.

    استعمار نو: همگام با تحولات پس از جنگ جهانی دوم و سلب امکان استعمار کشورها به‌صورت مستقیم و مستعمره، سیاست‌های جدیدی تحت عنوان استعمار نو به‌کار گرفته شد و شیوه‌های استعمار کلاسیک به‌کار خود پایان داد.

استعمار از قرون شانزده و هفده در معنای جدید به‌کار رفته و از بدو پیدایش تا کنون مراحل مختلفی را طی کرده و در هر مرحله به شیوه‌های گوناگون به حیات خود ادامه داده است؛ «استعمار نو» جدیدترین نوع آن است.[آشوری، صص ۱۷-۱۹] «کشورهای استعماری، ضمن اعطای استقلال به مستعمرات پیشین خود، شرایطی را به آن‌ها تحمیل می‌کنند که عملاً همان قید و بندهای دوران استعمار را در پوشش تازه‌ای در این کشورها برقرار می‌سازد»[طلوعی، ص ۱۵۱].

حمله‌ی ناپلئون به مصر در ۱۷۹۷ آغاز هجوم استعماری غرب به جهان اسلام بود.


گونه‌های استعمار



بازتاب استعمار در ادبیات سیاسی

استعمار از موضوع‌های مهم بازتاب‌یافته در ادبیات است. در ادبیات کشورهای استعمارگر، مانند بریتانیا، فرانسه و امریکا، و در آثار نویسندگانی مانند کنراد، کیپلینگ، ا. م. فورستر و ت. ا. لارنس امپراتوری در همه‌جا فضایی حیاتی و تعین‌کننده دارد. در آثار شاتوبریان و لامارتین می‌توان شاهد لفاظی درباره‌ی شکوه امپراتوری بود. به‌طور کلی، در فرهنگ فرانسه اثر چندانی از آن وزن و اهمیت و معنای بیش‌وکم فلسفیِ رسالت سلطنتی در نزد بریتانیایی‌ها به‌چشم نمی‌خورد. هم‌چنین، حجم انبوهی از نوشته‌های آمریکایی هم‌عصر آثار بریتانیایی و فرانسوی وجود دارد که مشخصاً گرایش امپریالیستی تندی را به نمایش می‌گذارند (مکئویلان، صص ۴۴۶-۴۴۷).

در ادبیات کشورهای مستعمره، به‌ویژه ادبیات فارسی دری، به این موضوع توجه شده است. شاعران، نویسندگان و تاریخ‌نگاران از جمله گروه‌هایی هستند که هم خود به مبارزه با استعمارگران پرداختند و هم واکنش‌ها، مبارزه‌ها و احساسات ضدامپریالیستی و استعماری را در آثار خود بازتاب دادند؛ به‌گونه‌ای که همه‌ی مسایل، دیدگاه‌ها، حرکت‌ها و نهضت‌های ضداستعماری در آثار ادبی بازتاب داده شد و بدین‌گونه ادبیات ضداستعماری به‌وجود آمد. ادبیات ضداستعماری حکایت مبارزات ملت‌های مستعمره علیه امپراتوری‌های استعمارگر و تجاوزکاری است که در نیمه‌ای دوم قرن نوزده به تاخت‌وتاز در سراسر کره‌ی خاکی پرداخته بودند.


[] يادداشت‌ها




[] پيوست‌ها


...


[] پی‌نوشت‌ها

...


[] جُستارهای وابسته






[] سرچشمه‌ها







[] پيوند به بیرون

[۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]

رده‌ها │ ...
the policy and practice of a power in extending control over weaker peoples or areas noun 1. the control or governing influence of a nation over a dependent country, territory, or people. 2. the system or policy by which a nation maintains or advocates such control or influence. 3. the state or condition of being colonial. 4. an idea, custom, or practice peculiar to a colony. Origin of colonialism First recorded in 1850-55; colonial + -ism Merriam-Webster Dictionary Definition of colonialism 1 : the quality or state of being colonial 2 : something characteristic of a colony 3 a : control by one power over a dependent area or people the colonialism of the British Empire b : a policy advocating or based on such control Colonialism was brought to an end in the country. First Known Use: 1864 Oxford Dictionary: The policy or practice of acquiring full or partial political control over another country, occupying it with settlers, and exploiting it economically.