|
ایران و توران؛ حقیقت و اسطوره
فهرست مندرجات
.
ایران و توران؛ حقیقت و اسطوره
بزرگترين اثر حماسی زبان فارسی دری شاهنامهی حکيم ابوالقاسم فردوسی است که بخش مهمی از امور و کيفيات گذشتهی قوم ايرانی و تورانی را در بر میگيرد. همانطور که میدانيم موضوع اصلی حماسه شرح نبردها و دلاوریهای گذشته اقوام مختلف است. شرح نبردها در شاهنامه، با افسانهها آميخته شده و چهرهای اسطورهای و خارقالعاده پيدا نموده است.
تورانيان همسايگان شمالی ايرانيان بودند، در بيشتر روابط بين ايران و توران، مردم اين دو سرزمین در حال جنگ بهسر میبردند. شاهنامه مملو از توصیف این نبردها است.
روابط تاریخی، ادبی و فرهنگی ایران و توران یکی از مهمترین و جذابترین موضوعها در پژوهشهای میان ایران و توران میباشد. در این بارهی شاهنامهی ابواقاسم فردوسی از نقش مهمی برخوردار است.
شاهنامهی فردوسی شصت هزار بیت دارد که جالب توجه آن است که تقریباً بیست و هفت هزار بیت آن دربارهی روابط تاریخی، فرهنگی و صحنههای جنگی بین ایران و توران بهشمار میرود.
همچنین میشود گفت که تقریباً نیمی از شاهنامهی فردوسی به موضوع ایران و توران پرداخته شده است. کشور ایران امروز، همسایهی جمهوری قزاقستان از طریق دریای خزر میباشد. «توران»، نام عمومی و غیررسمی مردم ترک زبان منطقهای است که از غرب چین گرفته تا کنارههای دریای سیاه را شامل میشود. در مورد ریشهی کلمهی «توران» محققان دو نظر متفاوت دارند:
بهنظر گروه اول، ریشهی کلمهی «توران» از کلمهی ترکی یعنی از کلمهی «تور» (ایست)، «تورماق» (ایستادن)، «تارپاق» (گاو نر) سرچشمه میگیرد اما گروه دوم، معتقدند که کلمهی «توران» ریشهی ایرانی دارد.[٢]
در کتابهای اوستا و بندهشن نیز با کلمهی «توران» برخورد میکنیم. در کتاب اوستا، «تورایا» بهمعنی نام عمومی چند اقوام آمده است. در کتاب بندهشن، افراسیاب بهعنوان یکی از پادشاهان کیانیان و پسر پشنگ نوادهی تور مطرح شده اشت. بههر حال توران و نام افراسیاب، پادشاه توران است.
در متونهای تاریخی فارسی و ترکی ذکر شده است و این موضوع نشاندهندهی یکی از نکات مشترک دو قوم قدیمی و همسایه میباشد. شاهنامهشناسان، اثر بزرگ فردوسی را به سه دوره تقسیم کردهاند:
۱-دورهی اساطیری
۲- دورهی قهرمانی و پهلوانی
۳- دورهی تاریخی[٣]
وقتی شاهنامهی فردوسی را میخوانیم، مشاهده میکنیم که این سه دوره بعضی اوقات جدا و بعضی اوقات در یکجا بررسی شده است. بنابراین داستانهای حقیقی شاهنامه را از داستانهای اساطیری تشخیص دادن، کار سختی است. باید اشاره کرد که خود خواننده نیز باید بیشتر توجه داشته باشد تا حقیقت را از اسطوره تشخیص بدهد.
بر اساس شاهنامهی فردوسی روابط ایران و توران از دورهی اساطیری شروع شده و در دورهی پهلوانی و قهرمانی ادامه پیدا کرده و در دورهی تاریخی کمکم بهپایان رسیده است.
دورهی اساطیری از پادشاهی کیومرث شروع شده و پادشاهان مختلفی را مشاهده میکنیم. آنها کیومرث، هوشنگ، تهمورث، جمشید، ضحاک، فریدون هستند و از دورهی پادشاهی فریدون اصل داستان شروع میشود؛ فریدون سه فرزند داشت: «سلم و تور و ایرج». در این باره، این مطلب در شاهنامه چنین آمده است:
«یکی روم و خاور یکی ترک و چین ... سوم دشت گردان ایران زمین»[۴]
اما پسران فریدون از این تصمیم، راضی نبودند و در نتیجه سلم و تور دو برادر، ایرج را میکشند. جنگ طولانی و درگیری سخت بین توران و ایران از همینجا شروع شده است؛
منوچهر فرزند ایرج روزی سلم و تور را میکشد و پادشاه ایران میشود اما کینه توزی و جنگ بین ایران و توران تا چندین قرن طول میکشد که میتوان دورهی جنگ طولانی میان ایران و توران را بهسه قسمت بزرگ تقسیم کرد:
▲ | دورهی اول |
در دورهی پادشاهی نوذر، اولین جنگ بین ایران و توران شروع شد؛ زیرا وقتی منوچهر وفات میکند بهجای او نوذر پادشاه ایران اعلام شده است و بلافاصله افراسیاب بر ضد ایران جنگ را شروع کرده است.
در نتیجه نوذر کشته میشود. بعد از نوذر، کیقباد بر تخت پادشاهی ایران نشسته است. در دورهی پادشاهی کیقباد دوباره بین ایران و توران جنگ بزرگی روی داده است و در نتیجه تورانیان از میدان جنگ فرار میکنند.
افراسیاب قول میدهد که دیگر به اینسوی رود جیحون پا نمیگذارد واقعاً تورانیان بهقول خود عمل میکنند و روابط دوستی ایرانیان و تورانیان بهصد سال طول کشیده است.
▲ | دورهی دوم |
بعد از کیقباد، پسر او، کیکاووس، بر تخت پادشاهی ایران نشسته است. دورهی پادشاهی کی کاووس پر از جنگ و درگیری بوده است. داستان سیاوش و کشته شدن او روابط ایران و توران را پیچیدهتر میکند. دوباره خونریزی برپا شده است و با شکست تورانیان این دوره بهپایان رسیده است.
▲ | دورهی سوم |
بعد از کیکاووس، پسر سیاوش، کیخسرو بر تخت مینشیند. این دوره نیز پر از ماجراهای عشقی و پهلوانی است. در همین دوره، فردوسی بهصحنههای جنگی بیشتری پرداخته است. همینطور خواننده احساس میکند که خود شاعر نمیخواهد داستان جنگ و صلح ایران و توران بهپایان برسد برعکس روابط ایران و توران را با داستان عشقی پیچیدهتر کرده است. بدینعلت داستان «منیژه و بیژن» را تعریف کرده است.
منیژه دختر افراسیاب است و بیژن، پهلوانی ایرانی است که عاشق دختر افراسیاب شده است. افراسیاب از این قضیه سخت ناراحت شده و فرمان داده که بیژن را بکشند. درنتیجه هر دو طرف برای جنگ بسیار سختی آماده میشوند و این جنگ آخرین جنگ بین ایران و توران بوده است که ما در شاهنامه مشاهده میکنیم.
از یک طرف افراسیاب نمیخواهد از کینهتوزی دست بردارد و بهدختر نازنیناش اجازه دهد با پهلوان ایرانی ازدواج کند. از طرف دیگر کیخسرو، پادشاه ایران آماده بهجنگ علیه پدربزرگاش شده است.
فردوسی تعریف کرده است که پدر کیخسرو، سیاوش و مادرش فرنگیس است که دختر بزرگ افراسیاب میباشد.
در همین داستان غمانگیز که برای خواننده نیز بسیار سخت است، زیرا خواننده نمیداند طرفدار کدام یکی از این دو طرف بشود بهخاطر آنکه، کیخسرو بر ضد پدربزرگاش آمادهی لشکرکشی شده است و آن هم دفاع از یک جوان عاشق ایرانی بهنام بیژن!
از سوی دیگر پادشاه ایران، کیخسرو را مشاهده میکنیم که او هم هنوز کینهتوز است و گذشتهها را فراموش نمیکند که بهنظر میرسد، این اندیشه بیمنطقی باشد اما برای پادشاه ایران مهم نیست که در مقابل پدربزرگ خود میجنگد یا در مقابل کسی دیگر!
او باید بجنگد و همهی تورانیان را بکشد؛ در عاقبت جنگ بزرگی روی داده است که در این جنگ، تورانیان شکست خوردهاند و روابط ایران و توران کم کم بهپایان رسیده است؛
افراسیاب، اول از میدان جنگفرار میکند و بالاخره بهدست نوهاش یعنی کیخسرو کشته میشود. خلاصه کینهتوزی طولانی بین ایران و توران بهپایان میرسد اما آخر داستان با خوشبختی تمام نمیشود بلکه با افسوس عجیی بهاتمام میرسد که در ذهن خواننده چند ابهام را ایجاد میکند:
۱- آغاز جنگ بین ایران و توران از نارضایتی برادران شروع شده است، نه میان دو فرد بیگانه.
۲- در طول روابط ایران و توران در ایران، چند پادشاه ایرانی را مشاهده میکنیم اما در توران همیشه یک پادشاهی را که نام اش افراسیاب است، ملاحظه میکنیم.
۳- رستم، پهلوان بزرگ ایران بیشتر در جنگهای بین ایران و توران نقش مهمی را ایفا کرده است و بعد از کشتهشدن افراسیاب، رستم دیگر با پهلوان ایرانی بهنام اسفندیار میجنگد.
در نتیجه رستم نه از دست دشمنان و نه در میدان جنگ بلکه بهدست برادر ناتنی خود بهنام شغاد کشته میشود.
۴- کی خسرو بعد از کشتن پدر مادر اش که افراسیاب است، سخت افسرده میگردد و از پادشاهی کنارهگیری کرده و در کوههای البرز بهطرز مرموز غایب شده است.
۵- بعد از پایان روابط جنگی ایران و توران، دین و آیین جدید بهطور کامل دوره جدیدی شروع شده است.
قبل از آن که بهابهامهای ایجاد شده، پاسخ بدهیم، باید بهچند نکتهی مهم در مورد توران و افراسیاب بپردازیم. تورانیان و ایرانیان از قدیم همسایه بودهاند و هم چنان هستند. ایرانیان نیز خودشان را از اقوام آریایی میشمارند در حالی که این اقوام از منطقهی آسیای مرکزی و کوههای اورال بهسرزمین امروزی ایران کوچ کردند.
علت آن کوچک هم، سرمای شدید و تنگشدن زمین برای گلهداری و ... بوده است اما در مورد کشور توران معلومات قانعکنندهای در کتابهای تاریخی پیدا نکردهایم.
در سرزمینی که توران مینامند سکههایی را مشاهده میکنیم که بعضیها این سکهها را ایرانی میشمارند و بعضیها آنرا متعلق بهترکان میدانند. بههر حال سؤالی ایجاد میشود که تورانیان کیستند؟ آیا آنها بر اساس شاهنامهی فردوسی از نسل پسر دوم فریدون هستند و یا ترک نژاداند؟
فردوسی با اینکه تورانیان را از نسل پسر دوم فریدون میداند در طول روابط ایران و توران در شاهنامه طوری از آنها تعریف میکند که تورانیان ترکاند، بیگانهاند و زبانشان نیز با زبان فارسی فرق میکند.
اگر تورانیان ترکاند، پس باید پادشاه آنها نیز ترک باشد، بنابراین بهنظر میرسد که توران، نام عمومی تمام ترک نژادها باشد.
غیر از این، نام «افراسیاب» در متنهای قدیمی بهعنوان «افراسیاب» آمده و او پادشاهی است که ایرانیان را از ستم زنگیان نژادها نجات داده است. همینطور او سرچشمهی هزار رودخانه را باز کرده و در هفت دریا کشتی رانی را راهاندازی کرده است.[۵]
افراسیاب، هنر پیدا کردن چشمه آب را خوب میدانست اما در شاهنامه او کاملاً بهعنوان شخصیت منفی معرفی شده است.
بهطور خلاصه هم افراسیاب و هم تورانیان در شاهنامهی فردوسی بهنظر میرسد که بیشتر بهعنوان مثال آمده است؛ برای اینکه شجاعت ایرانیان و پهلوانان بزرگ مانند: رستم و سام را تعریف کند و در مقابلاش کسی را معرفی میکند که هموزن او باشد. بنابر شاهنامهی فردوسی با نام پهلوانان تورانیان آشنا میشویم.
غیر از این مشاهده میکنیم که تورانیان چقدر دلیراند و شجاع هستند. بعد از این تعریفها میخواهیم بهسؤالهایی که قبلاً مطرح شده بود، پاسخ بدهیم:
۱-مهم نیست جنگ بین ایران و توران بوده یا نبوده است، مهم این است که در ایران، دلیران و پهلوانانی مانند: رستم و اسفندیار بودهاند و هستند. آنها در طول تاریخ ده هزار ساله، با وجود پهلوانانی هم چون رستم میتوانستند از ایران زمین دفاع کنند و دفاع میکنند.
تورانیان هم مانند ایرانیان آزادیخواه و دلیراند و فردوسی برای این که شجاعت پهلوانان ایرانی را تعریف کند از جنگهای ایران و توران بیان شده است. با این کار فردوسی هر خواننده را برای میهندوستی و وطنپرستی تشوق کرده است.
۲- داستان کیخسرو پادشاه ایران نشان میدهد که کینهتوزی بیش از حد عاقبت خیر ندارد. کشتن افراسیاب (پدربزرگ مادری کیخسرو) که تک و تنها در کوههای البرز بهسر میبرد، چه فایدهای داشت؟
افراسیاب اگر در جنگ و نبرد کشته میشد، منطق داشت اما هم مرگ افراسیاب و هم رفتار کیخسرو منطقی نبوده است. این مسأله، نشان میدهد که کینهتوزی با نزدیکان یا کشتن کسی غیر از صحنه جنگ نشاندهندهی شجاعت و پهلوانی نمیباشد.
۳- مرگ رستم، پهلوان بزرگ ایران نسبت بهسرگذشت افراسیاب و کیخسرو، غمانگیزتر است. رستم نیز، نه در جنگ بلکه بهدست برادر ناتنی خود کشته شده است.
از سرگذشت پهلوانی مانند رستم که پسرش، سهراب را بهدست خودش کشته است و مرگ خود او بهدست برادرش داستان زندگیاش بهپایان میرسد؛ چه درس عبرتی میگیریم؟
بله، دشمن در جای دور نیست بلکه دشمن بسیار نزدیکتر از آن است که ما تصور میکنیم؛ یعنی در پهلوی ما و یا در درون خانوادهی ما میتواند دشمن وجود داشته باشد، بنابراین اول باید دشمن درونی خود را کشت، بعد دشمن بیرونی را از بین برد. دشمن درونی، خطرناکتر از دشمن بیرونی است.
اکنون باید بهاین ابهام پاسخ بدهیم که چرا در طول روابط ایران و توران فقط یک پادشاهی را مشاهده میکنیم و در ایران چندین پادشاه؟
زیرا در واقع پادشاهان تورانی با ایران جنگ نداشتند. ایران و توران همیشه در کنار یکدیگر زندگی میکردند و آنها را جدا نمیتوانیم، بررسی کنیم. شاید بهخاطر همین محمود کاشغری در کتاب «دیوان الغات الترک» یک ضرب المثلی را آورده است که:
Tatsiz turk bulmas, bassiz burk bolmas (Diwani lughat at -turk, Mahmud kashghari. Vol 2, p 408.)
بهمعنی آن است که: «تات (یعنی فارس)، بدون ترک، سر بدون کلاه نمیباشد.»
این ضربالمثل نشان میدهد که از قدیم ترک و فارس همیشه در کنار یکدیگر بهسر میبردند: یعنی ترک را بدون فارس و فارس را بدون ترک نمیشود، تصور کرد. امروز در ایران هفتاد میلیون جمعیت زندگی میکند و در میان این جمعیت اقوام ترک زبان مانند: ترک آذری، ترکمان، قشقایی و حلاج زندگی میکنند.
اقوام ترک زبان ایران زمین از چه زمانی در ایران زندگی میکنند ما دقیقاً نمیدانیم اما حدس میزنیم که از زمانیکه ایران بهعنوان یک کشور مطرح شده است، این اقوام در ایران زندگی میکرده است و امروزه نیز در این کشور زندگی میکند.
▲ | نتیجه |
پیغام شاهنامهی فردوسی از تعریف روابط ایران و توران بهنظر نگارنده این است که: «با نزدیکان، دشمنی کردن عاقبت خوبی ندارد و نتیجهی آن فقط افسردگی، افسوس و سیاه بختی است. غیر از این پهلوان، امکان دارد در جنگ پیروز شود اما از چنگ حسادت، نادانی و تنگ چشمی نمیتواند فرار کند.» فردوسی در شاهنامهی فردوسی پیغامهای گوناگونی برای خوانندگان داشته است که ما بهچندین مورد از اینها اشاره نمودیم.
بهطور خلاصه، فردوسی در داستانسرایی بسیار بلندی که در شاهنامه روایت میکند، پیغامهای ظریفی را برای هر خواننده داشته است که آنها بعضی وقتها بهطرز مستقیم گفته شده است و برخی زمانها بهطور رمزی بیان شده است؛ یعنی در شاهنامه بههر جمله و هر کلمه باید توجه داشت اما مهمترین مسألهی این است که آیا ما از خواندن شاهنامه درس عبرتی گرفتهایم یا نه؟ و اگر درس عبرت گرفتهایم، چه درس عبرتی گرفتهایم؟ و اگر ما بهجای هر کدام از این شخصیتهای شاهنامه قرار داشتیم، چگونه تصمیم میگرفتیم؟
بنابراین هر خواننده، حقیقت را باید از اساطیر جدا کرده و پیغام فردوسی را بیابد اما این کار، کار آسانی نیست ولی با اندکی ژرفاندیشی امکانپذیر خواهد بود.[٦]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- پژوهشگر انستیتوی شرقشناسی آکادمی علوم قزاقستان.
[٢]- در مهرماه سال ۱۳۸۸ هجری شمسی برابر با سپتامبر ۲۰۰۹ میلادی همایشی جهانی با نام «شاهنامه و میراث دشت کبیر» به میزبانی کتابخانهی مرکزی آلماتی قزاقستان با همکاری بنیاد فردوسی برگزار شد و شاهنامهپژوهان نُه کشور آسیای میانه به کوشش ایران و قزاقستان گرد هم آمدند و مقالههای گوناگونی ارائه دادند که جملگی حاکی از آن بود که کشورهای آسیای میانه، فرهنگ و تمدن مشترکی با ایرانزمین دارند و شاهنامهی فردوسی، میراث مشترک همهی این کشورها تلقی میشود. (رجوع شود به: کتاب مجموعه مقالههای همایش جهانی شاهنامه و میراث دشت کبیر، نشر کتابخانهی مرکزی قزاقستان، بهزبان روسی، آلماتی، ۲۰۰۹ م.)
[٣]- شاهنامه، ابوالقاسم فردوسی، نشر بهزاد، ص 4، تهران، ۱۳۷۶.
[۴]- همان، ص ۲۶.
[۵]- داستان دینینگ، فصل ۷۰، بخش ۳
[٦]- قمبربکاوا، غالیه، ایران و توران؛ حقیقت و اسطوره
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ موحدفر، یاسر، فردوسیپژوهی (مجموعه مقالاتی بهقلم گروهی از نویسندگان)، تهران: خانهی کتاب، چاپ اول - ۱۳۹۰. برگرفته از منابع زیر:
● شاهنامه، ابوالقاسم فردوسی، نشر بهزاد، تهران، ۱۳۷۶.
● تاریخ ایران، رضا شعبانی، نشر امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۹.
● تاریخ ادبیات ایران، ذبیحالله صفا، دورهی ۸ جلدی، نشر فردوس، تهران، ۱۳۷۹.
● تاریخ ادبیات ایران، ادوارد برون، ج ۲، نشر مروارید، تهران، ۱۳۷۳.
● کیانیان، آرتور کرستنسن، نشر علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۳۶.
● دنیای ایران و توران، مجموعه مقالات کنفرانس بینالمللی نشر مرکز دیپلماسی و اسناد، تهران، ۱۳۸۱.
● گنج سخن، ذبیحالله صفا، نشر ققنوس، تهران، ۱۳۷۴.
● ادیان و اساطیر، حمیرا زمردی، نشر زوار، تهران، ۱۳۸۲.
● رستم و داستان، ت. ایزتیلواف، نشر جزوشی، آلماتی، ۱۹۶۱.
● Said Hamidian,An introduction to Ferdowsi's thought and art,Nashr-e Markaz,Tehran,1993.