جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۸ خرداد ۱۹, یکشنبه

ایران و توران

از: دکتر عباس جوادی

ایران و توران


فهرست مندرجات

.



ایران و توران

نقشه‌ی ایران و توران (یا نقشه‌ی ایران، افغانستان، بلوچستان، و ترکستانِ) در دوره‌ی قاجاریه، که در سال ۱۸۹۱ میلادی، که به‌وسیله‌ی آدولف اشتیلر (Adolf Stieler)، نقشه‌نگار آلمانی ترسیم شد (منبع: ویکی‌پدیا):

از اوستا و کتب دینی پهلوی و داستان‌های حماسی شاهنامه و اقوال مورخان قدیم برمی‌آید که مردم ایران و توران به عنوان یک قوم محسوب می‌شدند که هر دو از نوادگان فریدون بودند اما با دو قلمرو مختلف و اغلب نیز با یکدیگر در جنگ بودند. [یارشاطر، احسان، ایران II، دانش‌نامه‌ی ایرانیکا]

به‌زبان پارسی میانه، توران جای‌نامی است برای یک منطقه‌ی در آسیای میانه به‌معنای سرزمین تور، بر آن‌سوی آمودریا(جیحون) یعنی ماوراءالنهر، به خوارزم متصل بوده و از مشرق تا دریاچه‌ی آرال امتداد داشته است. در واقع، تورانیان اصلی از تبار سکاها در عصر اوستا هستند.

کهن‌ترین منبع به‌زبان هندواروپایی که به کلمه‌ی توران اشاره می‌کند، کتاب اوستا است. واژه‌ی «تورا» در یشت‌های اوستا قبایل چادرنشینی را توصیف می‌کند که اسب‌های تندپا دارند و دشمن ایرانی‌های یکجانشین هستند.

در عصر اشکانی و ساسانی، پس از آن‌که یاد و خاطره‌ی تورانیان کهن دیگر به اسطوره‌ها پیوسته و در دل حماسه‌ها جای گرفته بود، با جای‌گزین‌شدن هپتالیان و خیون‌ها در آسیای میانه و افغانستان، و سپس در عصر اسلامی با ساکن‌شدن ترکان در این ناحیه، نام قوم فراموش‌شده‌ی «توران»، به ساکنان جدید و نوآمده‌ی این منطقه، یعنی هپتالیان و خیون‌ها و هون‌ها، و سرانجام «ترکان» اطلاق گشت و با آنان منطبق شد.

«توران» به کجا گفته می‌شود؟ بسیاری از منابع ترکی در تعریف جغرافیائی «توران» این منطقه را در معنای محدودش به «حوزه‌ی بین دریای آرال در آسیای میانه و دریای خزر» و در معنای وسیع‌ترش «کلاً آسیای میانه» تعبیر می‌کنند اما از نظر سیاسی «توران» را «همه مناطق و کشورهایی که در آن به ترکی سخن گفته می‌شود» تعریف می‌کنند[۱]. به‌همین ترتیب در ادبیات ناسیونالیستی ترکی «توران‌چیلیق» (پان‌تورانیزم) به اندیشه‌ی متحد کردن همه ترکان جهان و سرزمین‌های آنان گفته می‌شود. در اوایل قرن بیستم بعضی روشنفکران و سیاست‌پردازان آذری، تاتار و ترک مانند ضیأ گوک آلپ و انور پاشا از اندیشه‌ی «توران‌چیلیق» به‌معنی «اتحاد ترکان» دفاع کرده‌اند. حتی انور پاشا که از فرماندهان مشهور ارتش عثمانی بود، بعد از شکست عثمانی در جنگ اول جهانی و قطع کمک بلشویک های روسیه، در سال ۱۹۲۲ برای تحقق خیال متحد کردن ترکان آسیای مرکزی به آن‌جا رفته و در زدوخوردی که در تاجیکستان کنونی با بلشویک‌ها رخ داد، جان خود را از دست داد. هم‌چنین، اندیشمند معروف پان‌ترک ضیأ گوک آلپ در کتاب «اصول پان‌ترکیزم» و در تعریف «تورانیزم» نوشت که عثمانی‌ها، آذربایجانی‌ها، تاتارها و ترکان آسیای مرکزی مشمول «توران‌چیلیق» می‌شوند اما «این اندیشه شامل مجارها، تونقوزها، مغول‌ها و فنلاندی‌ها نیست»[٢].

اما برخلاف این قبیل تصورات که هنوز در بسیاری منابع ترکی (و یا پان‌ترکی) ذکر می‌شود، ظاهراً این‌همه نظریه‌پردازی‌ها که تأثیرات آن هنوز کم‌وبیش ادامه دارد، مبتنی بر یک رشته سؤتفاهم‌ها و عدم درک تاریخ است.

در زبان فارسی معروف‌‌ترین و جدیدترین اثری که از سرزمینی به‌نام «توران» نام می‌برد، بی‌شک شعر معروف سیاوش کسرائی با تیتر «آرش کمان‌گیر» است، جایی‌که می‌گوید آرش برای تعیین مرز ایران و توران تیر خود را به‌سوی رود جیحون (رود آمو و یا آمودریا، به یونانی و لاتینی «اوکسوس») انداخت و جایی‌که تیر آرش بر ساق یک درخت گردو خورده بود «از آن پس مرز ایران‌شهر و توران نامیده شد،» یعنی این‌سوی مرز ایران‌شهر شد و آن‌سوی مرز توران:

    تیر آرش را سوارانی که می‌راندند بر جیحون،
    به دیگر نیم‌روزی از پی آن روز،
    نشسته بر تناور ساق گردویی فرو دیدند.
    و آن‌جا را، از آن پس،
    مرز ایران‌شهر و توران باز نامیدند.

البته داستان انداختن تير و تعیین مرز ايران و توران یک افسانه‌ی ایرانی است و نه تاریخ مکتوب. طبق این اساطیر، فریدون از نژاد جمشید قلمروی خود را به سه بخش تقسیم کرد و هر بخش را به یکی از پسران خود سپرد: ایران را به ایرج، توران را به تور و شام را به سلم ... افراسیاب از نوادگان تور با نوذر از نوادگان ایرج و منوچهر جنگ کرد و او را کشت. اما در جنگ دیگری بین ایران و توران، زال و دیگر پهلوانان ایران به زو كمک کردند تا این‌که بین زو و افراسیاب صلح شد و مرز میان ایران و توران معین گردید. پس از زو، گرشاسپ به تخت نشست و افراسیاب دوباره بر او تاخت و رستم کی‌قباد را که از نژاد فریدون بود بر تخت نشاند و باز بین ایران و توران ابتدا جنگ و سپس صلح شد و آمو دریا مرز این دو سرزمین تعیین گردید. یعنی کیقباد پادشاه ایران بود و افراسیاب پادشاه توران.

طبق همین اساطیر ایرانی، ایرانیان و تورانیان از یک تبار بودند که بعد سرزمین خود را جدا کردند: در حالی‌که دسترس ایران و ایرانیان در حدودی تا رود جیحون (آمو) محدود ماند، توران و تورانیان به سرزمین و مردمان آن‌سوی جیحون اطلاق شد.

به‌نظر بعضی‌ها، ابتدا فرق ایران و توران اساساً در آن بوده که مردم ایران‌زمین به نسبت شهرنشین و تورانیان (مانند سکا‌ها) اساساً کوچنده بودند و گرنه تا اسلام از نظر قومی بین آن‌ها فرق چندانی نبود. بعد از اسلام است که عنصر ترکی با حضور قبایل ترک در این منطقه قویتر می‌شود و وقتی درک باستانی توران به فراموشی سپرده می‌شود، «توران» و ترک هم از نظر معنائی به‌همدیگر نزدیکتر می‌شوند. در این معنی «توران ترک» درکی جدید و بعد از اسلام و کوچ‌های ترکان به آسیای میانه و خراسان است، در حالی‌که «توران» باستان و هندواروپایی مربوط به دوره‌ی باستان و فرهنگ اساطیری می‌شود.

تلقی ترکی از تعبیر «توران» هم ظاهراً با شاهنامه فردوسی و هم‌زمان با آن شروع شده و چیزی نسبتاً جدید است. در مدخل «توران» «دانش‌نامه جهان اسلام»[٣] در باره‌ی درک شاهنامه‌ی فردوسی از «توران» گفته می‌شود: «بنا به روایت شاهنامه، فریدون جهان را میان فرزندان خود تقسیم کرد: روم را به سلم، توران را به تور و ایران را به ایرج داد و تور را توران‌شاه نامیدند. در شاهنامه، توران سرزمین ترکان و چینیان است که رود جیحون آن را از ایران جدا می‌کند.»

هر چه در تاریخ به‌عقب و عقب‌تر برویم، تاریخ با افسانه و اسطوره مخلوط‌تر و کشف واقعیت به‌همان درجه مشکل‌تر می‌شود. اگر جنبه‌ی اسطوره‌ای شاهنامه را اساس بگیریم، باید قبول کنیم که ایرانیان و ترکان هر دو از نوادگان فریدون بودند و بنابراین ترک و ایرانی هم‌قوم‌اند.

احتمالاً براساس همین اساطیر هم بود که تاریخ‌نویسان سلاطین سلجوقی، آق‌قویونلو و قراقویونلو کوشش می‌کردند این پادشاهان را به شجره‌ی جمشید و تاریخ ایران باستان مربوط کنند.

مثلاً در ابتدای «عرض‌نامه» (احتمالاً ۸۸۱ هجری برابر با ۱۴۷۶ میلادی)، مولف آن جلال‌الدین دوانی که خواجه دربار سلطان اوزون حسن آق‌قویونلو و فرزندش سلطان خلیل بوده، سلطان آق‌قویونلو را «پادشاه دین‌پناه خسرو جمشید» می‌نامد و کمی بعد در ادامه تعریف سلطان می‌نویسد: «... تبار عالی‌قدرش از اعاظم سلاطین متصل تا جمشید است.» پروفسور ولادیمیر مینورسکی در زیرنویسی این توضیح را می‌دهد: «ظاهراً مقصود این است که او (سلطان خلیل) هم از طرف مادر و هم از طرف پدر ترک خالصی بود و نسب‌اش به تور پسر فریدون می‌رسید. مطابق عقاید عامه این شاهزادگان با پیشدادیان (جمشید و غیره) مربوط می‌شوند»[۴].

اما پروفسور آنا ماری گابن متخصص چین‌شناسی و زبان و ادبیات ترکی باستان، می‌نویسد که «شاهنامه فردوسی بر مبنای داستان‌های اسطوره‌ای تواریخ پیشین از نبرد‌های بی‌باکانه بین دو ملت جسور ایران و توران سخن می‌گوید. در این‌جا واژه‌ی توران به کلمه‌ی ترک ربطی ندارد. اما نظر به این‌که بعد از قرن ششم ترک‌ها که از آسیای مرکزی می‌آمدند در سرنوشت ملل ایرانی نقشی کلیدی بر عهده گرفتند، این نام توران نیز به‌خاطر شباهت، به اشتباه در مورد این نوآمدگان نیز به‌کار برده شد»[۵].

واقعاً هم تور / تورج واژه‌ای است از فارسی میانه و نام توران به‌معنای «سرزمین تور» در آسیای میانه برای اولین‌بار در کتاب اوستا ذکر شده که در آن‌جا تورانیان نام‌های ایرانی دارند.

پروفسور گابن هم در همان اثر فوق‌الذکر[٦] می‌گوید که در سال ۵۵۲ میلادی بود که برای اولین‌بار در منابع چینی اشاره‌ای به قبایل ترک می‌شود. هم‌چنین، تورکولوگ معروف فرانسوی ژان پل‌رو در کتاب خود موسوم به «تاریخ ترکان» ضمن تصدیق این مدعی می‌گوید که قبایل ترک در سال‌های ۱۲۰۰-۷۰۰ قبل از میلاد از جنگل‌های پر از برف سیبری و مغولستان به‌سوی جنوب آمدند و بعد از میلاد مسیح در مسیر کوچ‌های ابتدا تدریجی و سپس موج وار خود اقوام هندواروپایی (آریایی) را عقب زدند و یا با آن‌ها امتزاج کردند[٧].

دگرگشت زبان و فرهنگ سغد، باختر (باكتريا)، خوارزم، و شهر‌هایى نظير سمرقند، بخارا و مرو از ايرانى شرقى به‌تركى هم بعد از ميلاد مسيح تا آغاز كوچ‌هاى دوره‌ی سلجوقيان ادامه داشته و بعد از سلجوقيان شدت گرفته است[٨].

از این نوشته‌ها هم می‌توان نتیجه گرفت که تعبیر «توران» ابتدا فقط به بخشی از ایران باستان و یا به‌طور دقیق‌تر «ایرانیان و یا هند و ایران‌تباران هنوز کوچنده» در شمال فلات ایران مانند سکا‌ها و یا آلان‌ها گفته می‌شده، اما بعد‌ها مفهوم ترک و ترکی به آن اضافه شده است.

پروفسور ایگور دیاکونوف هم به‌نوبه‌ی خود در اثر «راه‌های تاریخ» می‌گوید «توران در ابتدا نام یکی از قبایل ایرانی بود که در اوستا ذکر شده است اما در شعر فردوسی و به‌طور کلی در سنت بعدی ایرانی، تعبیر توران به سرزمین‌هایی اطلاق شده است که مردمش ترکی سخن می‌گویند»[۹].


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- Ziya Gökalp: Türkçülüğün Esasları, İstanbul, 1968, s. 21-25.
[٢]- ضیأ گوک آلپ، همان‌جا.
[٣]- دانش‌نامه‌ی جهان اسلام، نسخه آنلاین، مدخل «توران».
[۴]- مینورسکی، ولادیمیر: پژوهشی درباره‌ی امور نظامی و غیرنظامی فارس، شامل عرض سپاه اوزون حسن اثر جلال‌الدین دوانی. همراه با «پژوهشی درباره‌ی امور نظامی و غیرنظامی فارس»، ترجمه‌ی حسن جوادی، نشریه‌ی بررسی‌های تاریخی، بهمن و اسفند ۱۳۴۷ – شماره ۱۸، ص ۱۸۷-۲۰۰.
[۵]- Gabin, Annemarie: Irano-Turkish Relations in the Late Sasanian Period, in: The Cambridge History of Iran, Vol. 3, Part 1, s. 613.
[٦]- گابن، همان‌جا، ص ۶
[٧]- Jean-Paul Roux: Türklerin Tarihi, İstanbul, 2000, s. 54-60.
[٨]- رو، همان‌جا.
[۹]- Diakonoff, Ivan: The Paths of History, Cambridge, 1999, s. 100.


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها

جوادی، عباس، ایران و توران، سایت شخصی عباس جوادی: چشم‌انداز