|
فارسیزبان داریم اما قوم فارس نداریم
فهرست مندرجات
.
فارسیزبان داریم اما قوم فارس نداریم
دکتر عباس جوادی، در گفتگو با علیرضا کیانی، از مرکز مطالعات لیبرالیسم، در وبسایت «تقاطع»، میگوید: «فارسیزبان داریم اما قوم فارس نداریم». این نظر او با واکنش مختلف برخی از ایرانیان روبهرو شده است.
امین شالیکاران مینویسد: «محل تولد و آداب و رسوم ثبتشده در ناخودآگاه آدمها میتواند تا آخر عمر یک نفر، روی تحصیلات و دانش و تجربههای بعدیاش سایه بیندازد. اینکه این آقا نقش بقیه اقوام را در شکلگیری ایران در ۵۰۰ سال گذشته تا اینحد کمرنگ کرده یا این گفته که «ما هیچ قوم با ریشهی فارس» نداریم خیلی تعجببرانگیز نیست، چون این آقا یک ترک تبریزی است در یک لباس قشنگ، مفهوم این جملات با مفهوم جملات پانترکیستهای بیسواد کاملن یکسان است.»
گلفام گفت: «در ایران تنها و تنها یک زبان مادری وجود دارد و آنهم پارسی است و فقط پارسی. هرکس هم فکر میکند به او ستم شده! برگردد برود همانجاییکه از آن به سرزمین پارس کوچیده و ما هم به او پناه دادیم».
اما یک ایرانی دیگر مینویسد: «بنده با نظرات دکتر جوادی کاملاً موافقم و امین شالیکاران عزیز که از اینکه ما هیچ قوم با ریشهی فارس نداریم را تعجببرانگیز میدانند به نظرم اگر کمی بیشتر پژوهش کنند، این حرف دکتر جوادی را تایید خواهند کرد. دکتر جوادی جز مطلعترین و ایراندوستترین ایرانیانی هستند که بنده میشناسم و انگ پانترکی و تجزیهطلبی بههیچوجه به ایشان نمیچسبد.»
در نهایت یک ایرانیتبار به اسم آدین میگوید: «یا به زبانها و قومیتهای مختلفی که در ایران وجود دارد، نگاه برابر خواهد شد و به فرهنگ و زبانشان اهمیت داده خواهد شد یا در آینده اتفاقهای بدی خواهد افتاد. از اینرو پانفارسهای متوهم و متفرعن بالاخره باید توی سرشان فرو کنند. زبان فارسی در جهان امروز یک زبان روستایی و بیخاصیت است. بهتر این است که هر قومی زبان خودش را یاد بگیرد و برای زبان ارتباطی هم از زبان بینالمللی انگلیسی استفاده شود. هرچند که خیلی از فارسها به پیشواز هم رفتند و زبان فارسی را با لهجهی انگلیسی صحبت میکنند! و البته وقتی فارسهای عزیز به خاستگاهشان در سیبری برگشتند، ترکها هم چنین میکنند! ایران بیشتر سرزمین ترکان است. این را هزار سال تاریخ اخیر ایران نشان میدهد.»
عباس جوادی، متولد تبریز است. او بهمدت شش سال در دانشکدهی زبان، تاریخ و جغرافیای دانشگاه آنکارا تحصیل کرد و سپس دکترای خود را در رشتههای زبانشناسی، شرقشناسی و زبان و ادبیات آلمانی از دانشگاه کلن آلمان گرفت. او بهمدت شش سال در همان دانشگاه بهکار علمی مشغول شد. از سال ۱۹۸۵ تاکنون در رادیو اروپای آزاد – رادیو آزادی مشغول بهکار بوده، هماکنون مدیر منطقهای این رادیو محسوب میشود. عباس جوادی وبسایتی شخصی بهنام چشمانداز را نیز اداره میکند.
□ علیرضا کیانی: هویت ایرانی چیست و چه مولفههایی را در بر میگیرد؟◼ عباس جوادی: هویت برای من یک مسالهی شخصی است. شخصی بهمعنای اینکه هر کسی میتواند هویت خودش را هر طوری که دلش بخواهد تعریف کرده و چارچوب آنرا معین کند. بنده مُهر ایرانی دارم. مهر آذربایجانی هم دارم. از تبریز هستم. زبان مادریام ترکی است. زبانی است که آنرا بسیار دوست دارم. اما زبان میهنم ایران، فارسی است. زبان مشترک ما. به ادبیات فارسی، به حافظ، خاقانی، جامی ارادت و محبت دارم. ولی در عین حال من یک آلمانی هم هستم. به آلمان خیلی علاقه دارم. چون در آنجا خیلی بودم. زبان و فرهنگش را میدانم. به ترکیه و آمریکا هم علاقه دارم چون در آنجاها هم زندگی کردم و زبان و فرهنگشان را میدانم. خب همه اینها شاخصههای هویت شخصی بنده است. بهنظرم در هویت، ابرام و اصرار و زور نیست. نمیشود گفت شما باید در درجهی اول خودتان را ایرانی یا شیعه یا ترک و کرد حس کنید. این نمیشود. با قانون نمیشود هویت تعیین کرد. من نمیتوانم بپذیرم که دولت و حکومت برای من هویت تعیین کند. ممکن است کسی در درجهی اول خود را کرد بداند بعد ایرانی. کسی هم میتواند خود را فقط ایرانی بداند و کرد بودن برایش مهم نباشد. ممکن است اصلاً یک کرد یا ایرانی و یا ترک برود مثلاً به کشوری مثل امریکا و از روز تابعیت گرفتن از آمریکا خودش را دیگر یک آمریکایی بداند.
□ علیرضا کیانی: درست است. ولی فکر کنید یک خارجی از شما بپرسد ایرانیبودن چه شاخصههایی دارد. شما چه پاسخی به او میدهید؟◼ عباس جوادی: ایرانیبودن برای من در درجهی نخست آن نقشه ایران است. نقشهای که از بچگی در ذهنم است. دوم اینکه هویت ایرانی برای من بسیار چفتشده است با زبان و فرهنگ و ادبیات ایران. فرهنگ بهمعنای شعر نیست فقط. برای من فرهنگ حتی در طرز صحبت، یا تصوری که از شوخی داریم و یا حتی غذاهای ملیمان نیز تعریف میشود. مذهب و دین و یا روابط با کسانی که از نظر مذهبی با شما یکی نیستند و نوع این روابط نیز بخشی از فرهنگ است. اینها در احساس هویت من است. اما از لحاظ تاریخی اگر بگوییم بهنظر من ایران تشخیص یک رشتهای است که از لحاظ تاریخی قبل از اسلام شروع شده است. با ظهور اسلام وقفهای بهدلیل خلافت اسلامی در آن بهوجود آمده است و بعد حملات مختلف از اسکندر تا ترکهای آسیای مرکزی و مغول. ولی با ظهور صفویان در ۱۵۰۱ و تاجگذاری شاه اسماعیل، این هویت ایرانی از نو تعریف میشود. با صفویان هویت ایرانی و ایرانی که واحد و یکپارچه است و بهعنوان یک کشور و بدنهی سیاسی احیا شد. این هویت با ظهور صفویه یک ستون فقرات اصلی بهنام اسلام شیعی هم پیدا کرد. هرچند بعضی جاها با زور به مردم قبولانده شد. با این وجود نقش اساسی در اتحاد ایرانیان بازی کرد.
□ علیرضا کیانی: به نقش حکومت صفوی در شکلدهی به هویت ایرانیان اشاره کردید. میخواهم از نقش حکومت امروز ایران بپرسم. حیدر بیات، که یک فعال فرهنگی ترک است بهدلیل کثرت قومیتها و زبانها، ایران را یک خاورمیانه کوچک میداند که به تعبیر شما هم یک رشته تاریخی در میان این قومیتهای مختلف وجود دارد که آنرا از کشوری مانند عراق متمایز میکند. یک رشتی و لر خودش را در عین حال که گیلک و لر میداند، خود را هموطن کرد و ترک ایرانی نیز حس میکند. ولی در سالهای اخیر نداهای جداییطلبانه بهگوش میرسد که با برخورد بسیار سخت حکومت روبهرو شدهاند. یا مثلاً شاهد بودیم که تبریز عملاً در جنبش سبز که یک جنبش ملی بود شرکت نکرد. شما چقدر حکومت را در این واگراییها مقصر میدانید؟◼ عباس جوادی: بگذارید اول بهیک نکته اشاره کنم. اینکه منِ ترکزبان تبریزی آذربایجانی مانند اکثریت آذربایجانیها خودم را ایرانی حس میکنم دهها علت دارد. یک علت خیلی بزرگ آن، نقش آذربایجانیها در احیای ایرانی است که بعد از اسلام فرو ریخت و بعد دچار تحولات خیلی بزرگ ۸۰۰ ساله شد تا اینکه به صفویه رسید. در دوران صفویه، افشاریه، قاجار و حتی پهلوی، آذربایجانیها نقش بسیار مهم و کلیدی در احیا و حفظ ایران بهعنوان یک بدنهی سیاسی داشتند. اتفاقاً نکتهای که من به هموطنان قومگرای آذربایجانی میگویم این است که این ایرانی که شما از آن عصبانی هستید و به آن فحش میدهید، خوب و بدش و گناه و ثوابش اساساً به گردن ما آذربایجانیها است. این ایران برساخته ما ترکزبانان ایران است. کمتر بلوچهای ایران، کمتر کردهای ایران، کمتر فارسیزبانان ایران. بنابراین ما بهعنوان آذربایجانی در ساختن این ایران در طی ۵۰۰ سال گذشته سهم اساسی داشتیم و هنوز هم داریم. شما همین امروز به سهم بزرگ آذربایجانی در اقتصاد و سیاست ایران نگاه کنید. پس طبیعیست که اکثریت آذربایجانیها خودشان را ایرانی حساب میکنند. اما اصلاً اینطور نیست که بگوییم همه در ایران خود را یهیک درجه ایرانی حس میکنند. جریاناتی که در بعضی نقاط خاورمیانه بهوجود آمده است، مثلاً در کردستان عراق، موجب شده است که برای برخی هموطنان کرد، هویت کردی برجسته شود.
اما چه در قاجار و چه در پهلوی و چه در حکومت فعلی اشتباهات زیادی شده است. ببینید. در دورهی صفویه هویت ایرانی بسیار به شیعیبودن گره خورده بود. در مقابل ازبکهای سنی در شرق و عثمانیها در غرب، شما در درجهی اول خود را شیعه حس میکردید. نمیگویم خوب یا بد بود. میگویم این یک واقعیت تاریخی بود. اما بعد از آن و خصوصاً بعد از مشروطه، هویت ایرانی باید خودش را از قید مذهبی خلاص میکرد. یعنی باید به یک نوع هویت مبتنی بر حقوق شهروندی میرسید. این هویت باید جای هرگونه هویت قومی، زبانی و مذهبی را میگرفت. با تایید و تاکید بر حقوق شهروندی باید ایرانیتمحور قرار میگرفت. صرف نظر از اینکه یهودی هستید یا مسلمان یا سنی یا شیعه و هر مذهب دیگری و صرفنظر از قومیت و رنگپوست حتی. چون در ایران سیاهپوست هم داریم. سیاوش یعنی چی؟ یعنی سیاهوش. یعنی سیاهچرده. ما باید بهعنوان یک دولت این هویت مدرن ایرانی را تعریف میکردیم که صرف نظر از هر چیز ایرانی هستیم. متاسفانه چندان موفق نبودیم. از جمله علل آن این بود که متاسفانه در زمان رضاشاه و کمتر محمدرضاشاه تعریف ایرانی برگشت به نژاد آریایی. در حالیکه ما میدانیم و علم امروزه ثابت کرده که اصولاً نژادهای پاکی چون آریایی یا ترک یا ژرمن اساساً وجود ندارد. امروزه از طریق علمی ثابت شده است که اکثریت بسیار بزرگی از مردم ایران و ترکیه و قفقاز و سوریه و لبنان مخلوط هستند و این یعنی یک نژاد پاک و خالص آریایی یا ترک و یا عرب اساساً وجود ندارد. حتی زبان آنها هم مخلوط شده است. اصولاً اشکال دو حکومت اخیر این بود که یک مساله را در هویتسازی برجسته میکنند. در حکومت سابق، آریاییبودن و در حکومت فعلی مسلمان شیعیبودن. شکی نیست که این موجب جدایی و تفرقه میشود.
□ علیرضا کیانی: جدای از اشتباهات حکومتها، میدانید که قومگرایان و جداییطلبان بحث را از حکومتها فراتر میبرند و از ستم تاریخی قوم فارس بر دیگر قومیتها میگویند. نظر شما درباره این ادعا چیست؟◼ عباس جوادی: به نظر من ما هیچ قومی بهنام قوم فارس نداریم. فارسیزبان داریم اما قوم فارس نداریم. من بهجای این مساله، اشتباه دو حکومت اخیر را خیلی مهم میدانم. ببینید، اصلاً در زمان قاجار این بحثها وسط نبود. در زمان عثمانی در ترکیه هم این بحثها وسط نبود. البته دلایلی هم داشت. نه رسانهها رشدیافته بود و نه دولت مقتدر مرکزی وجود داشت. زبان هم وسیلهای برای رفع احتیاج بود. زبان ملی و رسمی بهمعنای امروزه وجود نداشت. اما دولتهای رضاشاه و آتاتورک نیاز به زبان فراگیر رسمی داشتند. نمیگویم بد یا خوب بود. احتیاجِ دولتسازی بود. در مصر هم اینکار را کردند. خواهینخواهی این کار انجام میگرفت. اما خب زمانی هم میآید که اتحاد و وحدت ملی ایجاب میکند که زبان مادری افراد هم تدریس شود و افراد زبان خودشان را هم در مدرسه تحصیل کنند که در نهایت بتوانند به زبان مادریشان بنویسند و بخوانند. هیچ عیبی که ندارد، هیچ، بلکه موجب انسجام بیشتر ملی میشود. دغدغهی حکومتهای ایران این است که فکر میکنند اگر دستشان را بدهند، بازویشان کنده میشود. اما در عین حال یک مساله را هم فراموش نکنیم. اگر در دورهی رضاشاه یا آتاتورک حق تحصیل و تدریس زبانهای دیگر را فراهم نکردند بهدلیل دغدغهی پیرامون اتحاد و حفظ وحدت ملی کشورها بود. اینرا میشود فهمید. خواهش من از کسی که این مصاحبه را میخواند این است که بفهمد این سیاست در ایران و ترکیه برای حفظ تمامیت ارضی کشور بود و ناشی از یک دغدغه، و این یعنی آتاتورک فاشیست نبود. رضاشاه فاشیست نبود. این سیاست بهدلیل فاشیسم اینها نبود. آنها گمان میبردند وحدت ملی اینگونه حفظ میشود. ولی حالا وقت آن است که بفهمیم که وحدت ملی زمانی بیشتر و بهتر تقویت میشود که امکان تحصیل زبانهای مادری مردم ایران نیز فراهم شود. البته این جدای از یک زبان مشترک یعنی زبان فارسی است. زبانی که ایرانیان را بههم پیوند میدهد. امکان تحصیل زبانهای مادری جزو حقوق شهروندی است و با ایفای آن وحدت ملی محکمتر میشود.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- عباس جوادی در گفتگو با علیرضا کیانی: «فارسیزبان داریم اما قوم فارس نداریم»، وبسایت «تقاطع».
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت تقاطع، از مرکز مطالعات لیبرالیسم.