|
عبدالهادی محمودی
فهرست مندرجات
◉ زندگینامه
◉ يادداشتها
◉ پيوستها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
◉ پيوند به بيرون
خاندان محمودی سازمان مترقی جوانان
عبدالهادی محمودی (معروف به سمندر) (به انگلیسی: Abdulhadi Mahmoodī) (زادهی ۱۳۱۰ خ - درگذشتهی ۱۳۹۶ خ)، یکی از بنیانگذار سازمان جوانان مترقی افغانستان، و از رهبران جریان دموکراتیک نوین افغانستان، و سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما) در سال اول فعالیت آن سازمان، و شخص اول سازمان انقلابی وطنپرستان واقعی (ساوو) و سپس اتحاد مارکسیست-لنینیستهای افغانستان (املا) بود. که بعدها از مبارزه خشونتآمیز دست کشید و ایام آخر عمر خود را در تبعید خودخواسته و انزوای سیاسی در کانادا بهسر رسانید. او، بهگفتهی نصیر مهرین، با آرمانخواهیها، رنجها و افتخار زیست.
▲ | زندگینامه |
عبدالهادی محمودی، فرزند پیرمحمد قندهاری، در سال ۱۳۱۰ خورشیدی، در گذر سردارجانخان بهدنیا آمد. عبدالرحیم سازبان و دین محمد محمودی برادران او هستند. محمودی دوره آموزش خود را در دبیرستان به پایان برد و سپس، وارد دانشکدهی پزشکی کابل شد و در رشتهی طب داخلی به تحصیل پرداخت. پس از آنکه فارغالتحصیل شد، سالیان درازی در این رشته برای مردم خود خدمت کرد.
او که در آغاز «بهدار» تخلص میکرد، بعد آنکه دکتر عبدالرحمن محمودی، در روزنامه اصلاح، نام خانوادگی خود را به «محمودی» تغییر داد، بهدار نیز به محمودی تبدیل شد. دکتر عبدالهادی محمودی از پیروان اندیشه دکتر عبدالرحمان محمودی بود و در جوانی در بسا تظاهرات مردم کابل شرکت میکرد. از اینرو، در زمان صدارت سردار محمدداوودخان، به زندان افتاد و «در قلعه کرنیل محبس دهمزنگ زندانی شد.»
محمودی افزون بر زبانهای دری و پشتو، بهزبانهای انگلیسی و آلمانی بهطور کامل مسلط بود، و بهزبانهای روسی و عربی نیز آشنایی داشت. با اینحال، همواره «به مطالعات و تحقیقات علمی خود مصروف بود». همچنین وی، از زمان تأسیس سازمان جوانان مترقی در میزان ۱۳۴۴ تا زمان درگذشتاش در اواسط سال ۱۳۹۶، در حدود ۵۲ سال، چه در افغانستان و چه در بیرون از افغانستان، همچنان به ایدئولوژی مارکسیسم-لنینیسم وفادار ماند.
دکتر محمودی، در سال ۱۳۴۳ به کنگرهی مؤسس حزب دموکراتیک خلق افغانستان دعوت گردید، اما او در این کنگره شرکت نکرد. در سال بعد، او یکی از مؤسسین سازمان جوانان مترقی افغانستان گردید، اما او در اولین نشست عمومی آن سازمان در ۱۳ میزان سال ۱۳۴۴، با این استدلال که وضعیت در جنبش کمونیستی بینالمللی هنوز بهقدر کافی روشن نیست، از موضعگیری رسمی سازمان علیه رویزیونیسم مدرن شوروی خودداری کرد و سازمان را تا برگذاری نشست عمومی دوم آن، در جهت موضعگیری علیه رویزیونیسم مدرن شوروی، به حالت انتظار نگه داشت. بههمین جهت سازمان جوانان مترقی افغانستان در واقع در نشست عمومی دوم خود در میزان سال ۱۳۴۶، که با شروع انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی در چین و پیشرفت گسترده و عمیق مبارزه علیه رویزیونیسم مدرن شوروی در سطح بینالمللی تحت رهبری حزب کمونیست چین و مائوتسهدون، وضعیت در جنبش بینالمللی کمونیستی بهقدر کافی روشن شده بود، توانست رسماً علیه رویزیونیسم مدرن شوروی و در نتیجه علیه رویزیونیسم حزب دموکراتیک خلق افغانستان موضعگیری نماید.
با اینحال، برای دکتر محمودی که یک فرد ملیگرا بود، پیروی کورکورانه از اندیشههای مائوتسهدون خوشایند نبود. او حتی در جریان شرکت در یکی از تظاهرات کارگران، تحت این عنوان که گویا یک فرد چینی نیست، نشان فلزیای را که چهرهی مائوتسهدون بر آن حک شده بود و از طرف یکی از کارگران به او اهدا گردید، به زمین انداخت.
محمودی و شمار دیگری از رهبران جنبش دموکراتیک نوین، در سال ۱۳۴۷ توسط پولیس رژیم شاهی دستگیر شد و تا سال ۱۳۵۲، که محمدداوود علیه ظاهرشاه کودتا کرد، در زندان اسیر بود. او در طی این سالها نیز روی مخالفت علیه اندیشههای مائوتسهدون پافشاری داشت و بر این اساس، با اکرم یاری که خط رهبریکنندهی سازمان جوانان مترقی را از زمان تأسیس سازمان تا زمان بیماری خود در سال ۱۳۵۰ در دست داشت، به مخالفت برخاست و «حتی با شبهچهگواریستهای پس منظری و در ایام آخر اسارتش در زندان با «انتقادیون» اکونومیست، بهنوعی همنوا و همصدا گردید.» اما زمانیکه از زندان آزاد شد، مانند انجنیر عثمان و مضطرب باختری «سنگ بزرگ» سیاست را نبوسید و از میدان مبارزه کاملاً بیرون نرفت، بلکه در طول پنجسال حاکمیت محمدداوود به کار سیاسی محفلی ادامه داد.
دکتر محمودی و محفلاش پس از کودتای هفتم ثور ۱۳۵۷، در پروسهی تشکیل سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما) سهم گرفت. این پروسه در ابتدا میان این محفل و بخش «تازهاندیشانِ» جمهوری اسلامیخواه بهمیان آمد و سپس محفل عبدالمجید کلکانی، بعد از جدایی از «گروه انقلابی خلقهای افغانستان»، نیز به آن پیوست.
هر سه بخش در اعلامیهی تصویبشده در کنفرانس مؤسس «ساما» در اوایل سال ۱۳۵۸ پذیرفتند که: «امپریالیزم روس اسلام را بهمثابهی سدی در برابر سیاست امحای هویت ملی مردم افغانستان مورد تعارض قرار داده و با مقاومت ملی زیر لوای اسلام مواجه شده است.» همچنان آنان در این اعلامیه تأکید نمودند که برای تشکیل «جبههی ملی رهاییبخش» کوشش و تلاش پیگیر بهخرج دهند، بدون اینکه در آن اعلامیه حتی اشارهای به ضرورت مبارزه برای تشکیل حزب کمونیست بهعمل آمده باشد.
گرچه هر سه بخش «جبههی متحد ملی افغانستان» و خواست تشکیل «جمهوری اسلامی در افغانستان» را، بهعنوان نظام مورد خواست آن جبهه، پذیرفته بودند. اما پس از دستگیری مجید کلکانی در اواخر زمستان سال ۱۳۵۸، که سرانجام منجر به اعدام وی توسط دولت دستنشاندهی شوروی در هجدهم جوزای سال ۱۳۵۹ گردید، دکتر محمودی و همرزمانش از «ساما» بریدند و دست به تشکیل «سازمان انقلابی وطن پرستان واقعی» (ساوو) زدند. در آنزمان، از یکطرف تقریباً تمامی کادرها و فعالان مربوط به جناح مجید کلکانی، که نیروی اصلی تشکیلاتی و بهویژه نظامی در «ساما» بود، حاضر گردیده بودند که از دکتر محمودی بهعنوان رهبر «ساما» حمایت و پشتیبانی نمایند و از طرف دیگر محمودی و جناحاش در «ساما» برنامهی نوشتهشده بهزبان متداول توسط مجید کلکانی را، که بعداً در کنگرهی «ساما» مورد تصویب قرار گرفت، تائید کرده بودند. اما محمودی ترجیح داد که بهجای رهبری سازمان وسیعی مثل «ساما»، به تشکیل و رهبری سازمان نسبتاً کوچکی مثل سازمان انقلابی وطنپرستان واقعی (ساوو) دلخوش کند و عملاً از مسئولیت سازمان تحت رهبریاش (ساما) شانه خالی نماید. این عدم پذیرش مسئولیت توسط دکتر محمودی در عمل به تثبیت نقش رهبریکنندهی اقلیت کوچک «تازهاندیش»، یعنی نویسندگان «برنامهی اسلامی»، بر «ساما» منجر گردید.
برنامهی «ساوو» از مارکسیزم-لنینیزم دم میزد و اندیشهی مائوتسهدون را قبول نداشت. برنامهی «ساوو» علیه رویزیونیسم مدرن چینی و خوجهیی نیز موضعگیری نداشت و در این موارد کاملاً خاموشی اختیار کرده بود. علاوتاً در شرایطی که بهدلیل سلطهی اشکال مختلف رویزیونیسم مدرن (رویزیونیسم مدرن شوروی، رویزیونیسم مدرن چینی و رویزیونیسم مدرن خوجهیی) بر احزاب بر سر قدرت در کشورهای سابقاً سوسیالیستی جهان و سرنگونی سوسیالیزم در آن کشورها، در دنیا هیچ کشور سوسیالیستی باقی نمانده بود و تضاد میان نظام سوسیالیستی و نظام امپریالیستی سرمایهداری مؤقتاً از جهان ناپدید شده بود، این برنامه از موجودیت تضاد میان نظام سوسیالیستی و نظام امپریالیستی سرمایهداری در جهان دم میزد.
رهبری ساوو، مدت زیادی در داخل افغانستان فعال باقی نماند. اعضای کمیتهی مرکزی ساوو، بهدلیل سهلانگاریهای تشکیلاتی، فقط چند ماه بعد از تشکیل آن سازمان (در چهارم شهریور ۱۳۵۹)، در شهر کابل مورد ضربت خاد قرار گرفت و غیر از دکتر محمودی، تمامی اعضای آن دستگیر گردیدند. اما رزمندگان اسیر، بهجز یک تن از آنها، در جریان تحقیق از خود ضعف نشان ندادند و در مبارزه علیه مستنطقین خاد با سربلندی ایستادگی نمودند. سپس در مقابل دادگاه رژیم دستنشاندهی اشغالگران شوروی، همهی آنها از موضعگیریها و مبارزاتشان علیه اشغالگران شوروی و دستنشاندگان آنها شجاعانه دفاع کردند، مرگ را نسبت به تسلیمشدن به دشمن ترجیح دادند و در برابر آتش تیر و تفنگ دشمن شعار آزادی را سر دادند.
دکتر محمودی، چندی بعد از ضربتخوردن کمیتهی مرکزی ساوو، توسط یکی از روابط آن سازمان به پاکستان انتقال یافت و در آنجا بقایای ساوو را به گرد خود جمع کرد. این جمع معدود، در طی چندین سال فعالیت محفلی در پاکستان بهنام ساوو حرف میزد و نوشتههایی را در سطح چپیهای مخالف دولت پخش مینمود. محمودی در طی این سالها با قلم مینوشت و رفقایش دست نوشتههای او را فتوکپی مینمودند و کموبیش در میان فعالان جنبش چپ کشور پخش میکردند. او در این سالها با فقر و تنگدستی شدید ساخت و فعالیتهای مبارزاتی تیوریک و تشکیلاتی هرچند محدودش را رها نکرد.
اما پس از آنکه دکتر محمودی بهدلیل تشویشهای امنیتی، در خزان سال ۱۳۶۲، محل سکونتش را در پاکستان از پیشاور به اسلامآباد انتقال داد، او و رفقایش از هر جهت در مضیقه قرار گرفتند. آنها راه نجات از این مضیقه را در تماسگرفتن با سفارت چین در اسلامآباد جستجو کردند. بنابراین، دو تن از کادرهای ساوو، در سال ۱۳۶۳ خود را به سفارت چین در اسلامآباد پاکستان معرفی کردند، برنامه و آئیننامهی تشکیلاتی ساوو را به آن سفارت دادند و خواهان کمک چین به سازمانشان گردیدند. در مقابل، مقامات سفارت چین خواهان تماس مستقیم دکتر محمودی شدند. دکتر محمودی، در جلسهی توضیحیه با نمایندگان هستهی انقلابی کمونیستهای افغانستان در زمان فعالیت اتحاد مارکسیست-لنینیستهای افغانستان (املا) در سال ۱۳۶۵، اظهار داشت: «وی بهخاطر بیمناکشدن از عاقبت این کار از خیر تماسگیری مستقیم با سفارت چین در اسلامآباد گذشت و شخصاً به آن سفارت مراجعه نکرد.»
نشستها و جلسات گفتوگو که در اواخر سال ۱۳۶۳ و اوایل ۱۳۶۴ میان بخشهای مختلف بقایای سازمانهای منسوب به جنبش چپ شعلهیی در محیط پیشاور و اسلامآباد صورت گرفت، سرانجام منجر به ایجاد اتحاد مارکسیست-لنینیستهای افغانستان (املا) توسط ساوو، کمیتهی تدارک برای تشکیل حزب کمونیست افغانستان گردید.
در آن زمان، اتحاد مارکسیست-لنینیستهای افغانستان (املا)، در اولین شمارهی «جرقه» (ارگان تیوریک-سیاسی آن سازمان)، که در اواخر تابستان سال ۱۳۶۴ منتشر گردید، بهروشنی موضع خود را نسبت به مائوتسهدون نشان داد. املا مائوتسهدون را مارکسیست-لنینیست کبیر میدانست، اما ادعا داشت كه او صاحب انديشه نيست. بنابراین، اندیشهی مائوتسهدون را قبول نداشت.
در هر حال، انشعابهای متعدد در سازمانهای چپ مائوئیستی و تندروییهای آنان، کم کم دکتر محمودی را از مبارزه دلسرد کرد و از فعالیتهای مبارزاتی کنار رفت. بنابراین، در یکی از روزهای سال ۱۳۶۶ در راه برگشت از پیشاور به اسلامآباد، به سفارت کانادا در اسلامآباد پناه برد، خود را با نام و نشان معرفی کرد و بهدلیل اینکه جانش توسط بنیادگرایان اسلامی مورد تهدید قرار دارد، از دولت کانادا تقاضای پناهندگی نمود. او در جواب سوالهای یکی از مقامات این سفارت گفت که کماکان از لحاظ تیوریهای فلسفی، اقتصادی و نظام مورد خواستش همان نظرات سابق خود را حفظ کرده است، اما از لحاظ مشی مبارزاتی دیگر به «خشونت سیاسی» (Political Violence) باورمند نیست، گفتهای که در آنزمان، توسط مخالفان درونرسازمانیاش نوعی تسلیمطلبی در قبال اشغالگران شوروی و دولت دستنششاندهی آنان محسوب میگردید.
در نهایت، سفارت کانادا به او پناه داد و بهزودی اعضای خانوادهاش نیز به او ملحق شدند. ترتیبات انتقال او و خانوادهاش به کانادا توسط سفارت بهسرعت تکمیل گردید و آنان به آنکشور انتقال یافتند. بدینترتیب، دکتر عبدالهادی محمودی از سال ۱۳۶۶ تا زمانی که در هفتم آگست ۲۰۱۷ به سبب کهولت سن در کانادا درگذشت، در تبعید و انزوای خودخواسته قرار داشت، ولی تا پایان عمر، بهگفتهی سالار عزیزپور «عشقاش به مارکسیسم و لنینیسم همان نگاهِ ارتُدوکسی بود و جهان آرمانی که در روزگاران جوانی به آن عشق و باور داشت.»
سالار عزیزپور: «هیچ یادم نمیرود، ما چند تن بودیم در اسلامآباد. در میان، محمودی بزرگ ما بود، هم در سنوسال و هم در تلاشِ مبارزاتیاش. تلاش و کوشش روشنگرانهاش همپای عبدالرحمان محمودیها، غبارها جوانه میزند و با نامآورانی چون: اکرم یاریها، رستاخیزها واصفها... قامت میافرازد و با آزادهگانِ همچون: عبدالمجید کلکانیها به ثمر مینشیند. تکیهکلامش در نقد دوستان و گاهگاه جنبش چپ همواره این بود که اینها کاهِ بیدانه باد میکنند.»
[▲] يادداشتها
[▲] پيوستها
...
[▲] پینوشتها
...
...
...
...
عزیزپور، سالار، عبدالهادی محمودی در گذشت!، کابل ناتهـ، شمارهی مسلسل ۲۹۳، سال سیزدهم اسد ۱۳۹۶ خورشیدی، اول اگست ۲۰۱۷.
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□
□
□
□
[▲] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]
ردهها │ افغانستانشناسی │ زندگینامه