|
عبدالعلی مزاری
درنگی بر خدمت و خیانت رهبران افغان
فهرست مندرجات
.
نگاهی به مبانی اصولی عبدالعلی مزاری
شعر خانم سیمین دانشور در وصف حال رهبران جنگسالار جهادی ما:
ﺑـﺎ ﺭﻭﺿـــﻪ ﻭ ﺑــﺎ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺭ ﺍﯾـﻦ ﺑـﺎﻍ ﭘـﺮ ﺍﺯ ﮔـل
ﺑﺎ ﭼـﻮﺏ ﻭ ﭼﻤـﺎﻕ و ﻗﻤـﻪ ﻭ ﺩﺷـﻨﻪ ﻭ ﭼﺎﻗـﻮ
ﮔﻔﺘﻨـﺪ ﮐﻪ ﺍﯾـﻦ ﻣﻨـﻄﻖ ﺍﺳـﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰ ﺍﺳـﺖ
ﺑﺴـــﺘـﻨــﺪ ﺯ ﻧـﻔــﺮﺕ ﺩﺭ ﺩﺍﻧـﺸـــﮑـﺪﻩﻫــﺎ ﺭﺍ
ﺁنگاﻩ ﺑﻪ ﺻـﺤـﻦ ﭼـﻤـﻦ ﺩﺍﻧـﺶ ﻭ ﻓـﺮﻫـﻨـﮓ
ﺑﺎ ﭼـﺮﮎ ﻭ ﺷــﭙـﺶ ﻟﺸــﮕــﺮ ﺟـﺮﺍﺭ ﮔـﺪﺍیـاﻥ
ﺭﻭﺯی کـه ﺟــﻮﺍﻧــﺎﻥ ﻭﻃــﻦ ﺩﺭ ﺻــﻒ ﭘـﯿــﮑﺎﺭ
ﺍﻣــﺮﻭﺯ ﺳـــﺮﺍﻓـﺮﺷـــﺘـﻪ ﺩﺭ ﻋـﯿــﻦ ﻭﻗـﺎﺣــﺖ
ﺍﯾـﻨـﮏ ﻫـﻤـﻪ ﺑﺎ ﻏـﺎﺭﺕ ﺍﯾـﻦ ﻣــﺮﺩﻡ ﺑـﺪﺑـﺨـﺖ
ﺑــــﺎ ﺯﻭﺭ ﻭ ﺭﯾـــﺎﮐــﺎﺭﯼ ﻭ ﺩﺯﺩﯼ ﻭ ﺗــﻘــﻠـــــﺐ
ﻣﻮﺳﯿﻘﯽﺷﺎﻥ ﺷﯿﻮﻥ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﺪﺍﯾﯽ
ﮐـﻮﺗـــﻪﻧـﻈــــﺮﺍﻥ ﻗـﺎﺻـــــﺪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺗـﻮﺣـــﺶ
ﺟﺰﻣﻔﺖﺧـﻮﺭﯼ، ﻣﺮﺩﻩﺧﻮﺭﯼ، ﻧﻮﺣـﻪﺳــﺮﺍیـی
ﺩﺭ ﻣﯿـﻬــﻦ ﭘُـﺮ ﺭﻭﻧـــﻖ ﻣـﺎ ﺧـﺎﻧــﻪ ﮔـــﺰیـدنـد
ﭼـﻮﻥ ﮔﺎﻭ ﺩﻭﯾـﺪﻧــﺪ ﻭ ﭼـﺮﯾـﺪﻧــﺪ ﻭ ﺧـﺰﯾـﺪﻧـﺪ
ﺳــﺮﻫـﺎ ﺑﺸــﮑﺴـﺘﻨﺪ ﻭ ﺷــﮑمها ﺑـﺪﺭﯾﺪﻧـﺪ
ﺍﯾﻨـﺎﻥ ﮐﻪ ﺳــﯿـﻪﮐﺎﺭﺗـﺮ ﺍﺯ ﺷــﻤـﺮ ﻭ ﯾـﺰﯾـﺪﻧـﺪ
ﺍســتاﺩ ﻭ ﻣﺒـﺎﺭﺯ ﻫـﻤـﻪ ﺩﺭ ﺑـﻨـﺪ ﮐﺸــﯿـﺪﻧـﺪ
ﻫـﺮ ﺟـﻤﻌـﻪ ﭼـﻨـﺎﻥ ﮔﻠـﻪ بـزﻏـﺎﻟـﻪ ﭼـﺮﯾـﺪﻧـﺪ
ﺍﺯ ﺳـــﺎﻣـﺮﻩ ﻭ ﮐـﻮﻓـﻪ ﻭ ﺑـﯿـﺮﻭﺕ ﺭﺳــــﯿـﺪﻧـﺪ
ﻟﺒـﺨـﻨــﺪ ﺯﻧــﺎﻥ ﺫﺍﺋـﻘــﻪ ﻣـﺮﮒ ﭼـﺸـــﯿـﺪﻧــﺪ
ﺍﯾـﻦ ﻣـﺮﺩﻩﺧـﻮﺭﺍﻥ ﻣـﺪﻋﯽ ﺧـﻮﻥ ﺷــﻬﯿـﺪﻧـﺪ
ﮔـﻮﯾـﯽ ﺷـــﺮﻑ ﮔـﻤـﺸــﺪﻩ ﺭﺍ ﺑـﺎﺯ ﺧـﺮﯾـﺪﻧـﺪ
ﺑـﺮ ﻗـﺎﻣــﺖ ﺩﯾـﻦ ﺟـﺎﻣــﻪی ﺗـﺰﻭﯾــﺮ ﺑـﺮﯾـﺪﻧــﺪ
ﺍﯾـﻦ ﮐـﻮﺭﺩﻻﻥ ﺩﺷــﻤـﻦ ﺷــﺎﺩﯼ ﻭ ﺍﻣـﯿـﺪنـد
ﺑـﺮ ﺳــﻘـﻒ ﺟـﻬـﺎﻥ ﺗـﺎﺭ ﺧـﺮﺍﻓـﺎﺕ ﺗـﻨـﯿــﺪﻧـﺪ
ﻣـﺮﺩﻡ ﻫـﻨــﺮ ﺩﯾـگــری از شــــیـخ نـدیـدنــد
احمدشاه مسعود دربارهی عبدالعلی مزاری میگوید: «بر کسی پوشیده نیست که عبدالعلی مزاری وابسته به ایران نبوده است و ایرانیها خواستههای بهخصوص خود را در کشور ما داشتند... بنابراین، ملت ما مواجه شد به یک جنگ ناخواسته که قصداً از جانب همسایهها توسط همچو عناصر خودفروختهشده بر کشور ما تحمیل شد.»
محمدکریم خلیلی، رهبر کنونی حزب وحدت اسلامی افغانستان میگوید: «استاد مزاری در شرایطی مبارزه را آغاز کرد که فضای خارج از کشور بسیار مساعد بود. میان چهرههای انقلابی و مبارزاتی خارج از کشور هماهنگی وجود داشت و مزاری از این شرایط خوب استفاده کرد. با اکثریت مبارزان ایرانی که فعلاً مسئولان بزرگ نظام جمهوری اسلامی هستند و در آنزمان در شکلگیری این نظام تلاش میکردند، روابط همکاری برقرار کرد. بهخصوص که یکی از مخلصین و ارادتمندان به حضرت امام خمینی (ره) بود و آشنایی خوبی با امام داشت...»[۱]
حجتالاسلاموالمسلمین شیخ عابدین احمدی در سال ۱۳۴۶ در زادگاه خود شهرستان درهی صوف در استان سمنگان در شمال افغانستان متولد شد، و مراحل تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی را در این شهر طی کرد. در سال ۱۳۵۷ و در پی وقوع کودتای کمونیستی، اولین جرقههای انقلاب اسلامی افغانستان از مناطق شمالی آنکشور از جمله شهرستان درهی صوف آغاز میشود، و مردم این سامانه بهعلت جنگوگریز بهکوهستانهای منطقه فرار میکنند. احمدی سرانجام در سال ۱۳۶۲ بهحوزهی علمیه قم مهاجرت میکند و بهمدرسهی علوم دینی که عبدالعلی مزاری دایر کرده میپیوندد. او در گفتوگوی اختصاصی با شاهد یاران روند مبارزات عبدالعلی مزاری را شرح میدهد که باهم میخوانیم:
نگاهی بهمبانی اصولی عبدالعلی مزاری در گفتوگوی شاهد یاران با حجتالاسلاموالمسلمین شیخ عابدین احمدی از شاگردان مزاری سایه بهسایه ولایت فقیه حرکت میکرد...
◼ ابتدا بفرمایید چگونه با عبدالعلی مزاری آشنا شدید و ایشان را چگونه انسانی یافتید؟□ عابدین احمدی: بسمالله الرحمن الرحیم: در سال ۱۳۶۲ که بهحوزهی علمیه قم آمدم دوران آغاز تحصیل را در محضر عبدالعلی مزاری آغاز کردم. او در همین چهار راه غفاری قم مدرسهای را دایر کرده بود و تعداد ۴۰ تا ۴۵ نفر از بچههای شیعه افغانی را آموزش میداد. این بچهها پس از گذراندن یک دوره تحصیلات مقدماتی بهحوزهی عملیه قم میپیوستند. چونکه عبدالعلی مزاری با مسئولان حوزه صحبت کرده بود تا این بچهها را بپذیرد.
◼ در مدرسه چهار راه غفاری چه برنامههایی را تدریس میکرد و آموزش میداد؟□ عابدین احمدی: در این مدرسه علاوه بر تحصیل کتب طلبهگی و آموزش تفسیر و تجوید قرآن، عبدالعلی مزاری کتابهای شهید مطهری و انقلاب تکاملی اسلام جلالالدین فارسی را آموزش میداد. سعی میکرد با تفسیر و تجوید قرآن آشنا شویم. البته او قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مدت طولانی در قم تحصیل کرده بود، و مدتی هم بهحوزه علمیه نجف اشرف رفته بود. در نجف هم بهمحضر امام خمینی رسیده بود. او یکی از کسانی است که همیشه با امام ارتباط داشت، پیامهای امام، نوارهای سخنرانیهای امام، کتاب ولایت فقیه امام را بهایران میآورد. گاهی پیامهای امام را بهافغانستان ارسال میکرد. در یکی از سفرها که از نجف بهطرف ایران میآمد، و پیامهای حضرت امام را همراه داشت در مرز خسروی دستگیر شد. بعد ایشان را آوردند بهزندان اوین تهران که همراه شهید رجایی در یک سلول زندانی شد.
◼ عبدالعلی مزاری چه مدتی در اوین زندانی بود؟□ عابدین احمدی: حدود پنج ماه با شهید رجایی در یک سلول بود. پس از آزادی بهافغانستان تبعید شد و مدتی در شهر هرات استقرار یافت و از آنجا بهطرز ناشناس و مخفیانه بهکابل رفت تا کسی او را شناسایی نکند. در کابل هم با یکی از شخصیتهای مبارز افغانی که در زندان بهسر میبرد تماس گرفت و کوشید بهملاقات او در زندان برود. سعی میکرد این شخصیت را از نزدیک ببیند. ولی آن شخصیت، مزاری را از آمدن بهزندان برحذر داشت زیرا ترس داشت که نکند شناسایی و بازداشت شود. لذا عبدالعلی مزاری از طریق یک مغازهدار آشنا با زندانی مزبور ارتباط برقرار کرد، و آنگاه ارتباط و هماهنگی میان آن دو برقرار شد. از آن پس با یکدیگر مشاورتهایی صورت گرفت و مزاری پس از گذشت مدتی بهشمال افغانستان منتقل شد.
◼ در مرحله پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران عبدالعلی مزاری در قم با چه اشخاصی ارتباط و همکاری داشت؟□ عابدین احمدی: از جمله اشخاصی که مزاری با آنها روابط دوستانه داشت آقای محسن رضایی است که در آنزمان فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلایم را بر عهده داشت. با آقایهاشمی رفسنجانی هم رفتوآمد داشت و دربارهی مسائل افغانستان با ایشان مشورت میکرد. مهمتر از همه با مقام معظم رهبری که در آنزمان رئیسجمهور بود ارتباط نزدیک داشت. با شهید سید عباس موسوی دبیرکل پیشین حزبالله ارتباط نزدیک داشت و هرگاه ایشان بهتهران میآمد عبدالعلی مزاری بهدیدار ایشان میرفت.
◼ آیا عبدالعلی مزاری بهلبنان هم سفر کرد تا از نزدیک با فعالیت حزبالله آشنا شود؟□ عابدین احمدی: خیر آقای مزاری به لبنان نرفت. منتها نقطه اجتماع همه سران انقلابی تهران، همین پایگاه ولایت فقیه بود. آنها در تهران با یکدیگر ملاقات میکردند. بهطور مثال علامه سید ساجد نقوی از پاکستان میآمد و سید عباس موسوی از لبنان میآمد. آقای مزاری هم از افغانستان میآمد و اینجا با همدیگر ملاقات و مشورت میکردند. آنها همانند پروانههایی بودند که پیرامون محور ولایت فقیه میچرخیدند. نسبت بهیکدیگر خیلی ارادت داشتند.
◼ بهطور دقیق مبارزات نظامی و جهادی عبدالعلی مزاری در چه سالی آغاز شد؟□ عابدین احمدی: ایشان مبارزات نظامی خود را از سال ۱۳۵۷ و در پی کودتای نظامی کمونیستی در افغانستان آغاز کرد. با وجودی که من در آنسال نوجوان یازده ساله بودم، ولی ماجرای کودتای کمونیستها را بهیاد دارم. معمولاً بچههای روستایی زودتر از دیگران بهرشد فکری میرسند. آقای مزاری در سال ۱۳۵۷ بهزادگاهش روستای نانوایی در بخش چهارکندی از توابع استان بلخ آمده بود. از آنجا هم آمد به شهرستان درهی صوف تا با یک شخصیت محلی بهنام حاجی علیمحمد که وکیل پارلمان بود ملاقات کند. حاجی علیمحمد از زمان ظاهر شاه شخص شناخته شدهای بود.
مزاری سپس تعدادی از علمای بزرگ و روحانیون درهی صوف را برای آغاز مبارزه بسیج کرد. او حدود پنج تا شش ماه در شهرستان درهی صوف مستقر بود و برای مبارزه برنامهریزی میکرد. این روحانیون فعالیت میکردند و مردم عادی از کار آنها اطلاع نداشتند. نمیفهمیدند که آنها چهکار میکنند. چون درهی صوف یک منطقهی کوهستانی است و از نفوذ نیروهای کمونیستی بهطور نسبی در امان بود. این روحانیون مجاهد پس از گذشت مدت کوتاهی کارهای اصلیشان را آغاز کردند. مردم میدیدند که اینها جوانان را جمع میکند، و بهبهانه ورزش تمرین تیراندازی بهآنها میآموزند.
این اولین گام آغاز مبارزه عبدالعلی مزاری بود. آنگاه آقای مزاری درهی صوف را ترک کرد و بهمناطق مرکزی افغانستان عزیمت کرد.
◼ در نخستین سال جهاد، گروههای جهادی از چه منبعی نیازهای مالی و تسلیحاتی خود را تأمین میکردند؟□ عابدین احمدی: در آنزمان کمکهای خارجی وجود نداشت. نیازمندیهای جهاد از طریق کمکهای مردمی تأمین میشد. اولین حرکت کمونیستها دستگیری و اعدام روحانیون سرشناس و شخصیتهای با نفوذ بود. مردم بهاین باور رسیده بودند حکومتی که با روحانیت طرف باشد. با دین مخالف باشد. مردم حاضرند با دست خالی و با بیل و تبر با این حکومت مبارزه کنند. همانگونه که عرض کردم عبدالعلی مزاری بههر منطقهای که وارد میشد، علما که مورد اعتماد مردم بودند، برای مبارزات او کمک مالی جمع آوری میکردند. آنها را رهنمون میساخت بعد وقتیکه علما فتوای جهاد صادر کردند. وقتی دستور دادند که باید مردم بجنگند، در آنزمان چون مردم عقیده بهروحانیت داشتند با تمام توان بهمجاهدان کمک کردند.
اصولا مردم افغانستان مردمی مذهبی و بسیار متعصب هستند. در برابر مذهب هیچ گونه مسامحه نمیکنند. بهمحض اینکه یک روحانی، یا یک آخوند فتوایی صادر کرد. مردم منتظر آمدن امکانات ننشستند. با دست خالی بهسراغ توپ و تانک رفتند. بهیاد دارم در منطقهای که اولین جرقه جنگ در آن روشن شد، پدرم رفته بود بهجنگ. پسر عمویم غذا تهیه کرده بود. مردم شب غذا تهیه میکردند و سحرگاه میبردند بهجبهه تا رزمندگان گرسنه نمانند.
مجاهدی نقل میکرد که جوانان افغانی با دست خالی تجهیزات نیروهای دولتی را بهغنیمت میگرفتند. در میان این تجهیزات انواع سلاحهای اتومات وجود داشت، ولی جوانان توان استفاده از آنها را نداشتند. وقتی جوانان مسلمان با دست خالی حمله میکردند، اسلحههای اتومات نیروهای دولتی از کار میافتاد. نیروهای دولتی تعجب میکردند که چرا سلاحهای پیشرفته آنها کاربرد ندارد؟ بسیار افراد نقل کردهاند که وقتی مجاهدان بهنیروهای کمونیستی حمله میکردند با چشم میدیدند که یک نفر سبزپوش جلوی آنها در حرکت است. این ناشی از باورها و حقخواهی مردم بیگناه و بیدفاع است. شکی نیست که این سبزپوش امداد غیبی بوده است. برخی از مجاهدان چنین گفتند که این سبزپوشی که جلوی ما حرکت میکند امام زمان(عج) است در نبردهای زیاد دیده شده که جوانان با دست خالی سلاحهای سنگین از جمله توپ و تانک بهغنیمت میگرفتند.
◼ سازماندهی گروههای جهادی شیعی و جنگهای چریکی هم در همان سال آغاز شد؟□ عابدین احمدی: خیر، جنگهای چریکی تا سال ۱۳۵۸ هنوز آغاز نشده بود. ولی پس از یورش نظامیان شوروی سابق جنگهای نامنظم چریکی آغاز شد. پیش از یورش قوای شوروی، مردم برای دفاع از خود در مقابل حملات نیروهای دولتی در هر منطقه پایگاهی ایجاد کرده بودند. از این پایگاهها جوانان را بسیج میکردند. احزاب و سازمانهای اسلامی شیعی بعد از سال ۱۳۵۸ تصمیم گرفتند دامنهی جهاد را گسترش دهند. جهاد و مبارزه با یک ابرقدرت بیرحم بهپشتوانه نیاز داشت. زیرا جنگهای چریکی و نامنظم بدون پشتوانه واقعی مشکلی را حل نمیکند.
بر این اساس، عبدالعلی مزاری همراه تعدادی از جوانان مجاهد عازم جمهوری اسلامی ایران شد. او با توجه بهپشتیبانی و حمایت معنوی امام خمینی از مبارزات خستگیناپذیر ملت افغانستان و مخالفت صریح ایشان با حضور قوای شوروی در افغانستان با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و برخی مقامات جمهوری اسلامی دیدار و گفتوگو کرد.
مزاری در این دیدارها تأکید کرد که بههرحال همین نیروهای پراکنده و نامنظم و در حال جنگ با شوروی بهآموزش نظامی نیازمندند. بهاسلحه و تدارکات احتیاج دارند. در پی این مذاکرات جوانان مبارز افغانی آموزشهای نظامیشان در نقاط مرزی آغاز کردند. بعد علمای اهل تسنن افغانستان هم با پاکستان ارتباط برقرار کردند.
◼ گروههای جهادی اهل تسنن در چهسالی مبارزاتشان را آغاز کردند؟□ عابدین احمدی: گروههای جهادی اهل سنت هم فعالیتهای نظامیشان را از اواخر سال ۱۳۵۸ آغاز کردند. نظر بهاینکه اولین جرقههای انقلاب و قیام همگانی ملت مسلمان افغانستان از شهرستان درهی صوف در استان شیعهنشین سمنگان روشن شده بود و بعد بهولایت چهارکنت زادگاه عبدالعلی مزاری و سپس بهمنطقه نورستان که منطقهی سنینشین است سرایت کرده بود. مبارزات برادران اهل تسنن در اواخر سال ۱۳۵۸ آغاز شد. یعنی مناطق شیعهنشین آغازگرد جهاد و قیام بودند و بعد از مدتی برادران اهل سنت جهاد را آغاز کردند.
◼ در ابتدای قیام روابط مردمی بین شیعیان و اهل تسنن چگونه بود؟□ عابدین احمدی: روابط خیلی خوب بود. از اوایل مبارزه در سال ۱۳۵۸ روابط بین شیعه و سنی بسیار نزدیک بود. همین اندازه که شیعیان بر لزوم مبارزه اعتقاد داشتند، سنیها هم معتقد بودند. وقتی که قیام از درهی صوف شروع شد شیعیان و برادران اهل تسنن که در شمال درهی صوف سکونت دارند با همدیگر هماهنگ شدند و پایههای حکومت مرکزی را در آنجا نابود کردند، و حکومت ملی تشکیل دادند. بهطور مثال یک آخوند شیعه که در حوزهی علمیه قم تحصیل کرده و میان جامعه اهل سنت شمال درهی صوف رفته بهاو بهعنوان یک موجود مقدس نگاه میکردند. یکی از علمای اهل سنت بهنام آقای ناطقی گفته بود که این شیعهها میروند قم درس میخوانند و آقا میشوند. آنقدر درس میخوانند تا ناطق بشوند. چون اسم ایشان آقای ناطقی بود. بعد هرچه که این آخوند تحصیل کرده قم بیان میکرد، برادران اهل سنت گفتههای او را میپذیرفتند. در سالهای ۱۳۵۸-۱۳۵۹ اختلافات بین طرفین حل شده بود و اهل سنت توجه خاصی بهشیعیان داشتند. ولی با آغاز سال ۱۳۶۰ یکسری اختلافهایی بروز کرد که بیگانگان در این مسئله دخالت داشتند.
در رابطه با تشکیل گروهها و احزاب جهادی در افغانستان بالطبع گرایشهای فکری تأثیر خودش را داشت. برخی از احزابی که در افغانستان تشکیل شدند، بهبعضی از اصول معتقد نبودند. بهطور مثال وقتی سازمان نصر تشکیل شد در سراسر مناطق شیعهنشین، روی کوهها و سنگرها شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» را مینوشتند. این یک شعار همگانیشده بود. بهیاد دارم که در دوران جنگ تحمیلی، راهپیماییهای بهمناسبت ۲۲ بهمن در برخی از استانهای جنوبی هممرز با پشتونها مانند ولایت غزنی برگزار شد. جمعیت این استانها را شیعه و سنی تشکیل میدهد.
شیعیان شعار میدادند که راه قدس از کربلا میگذرد. برخی از پشتونها از تظاهرکنندگان سؤال میکردند که شما چه میگویید؟ راه قدس از کربلا میگذرد یعنی چه؟ به او توضیح دادند که قدس قبلهی اول مسلمانان است. ما اگر بخواهیم قدس را آزاد کنیم باید ابتدا صدام را از سر راه برداریم. باید ابتدا کربلا آزاد شود، بعد از این طریق بهسوی قدس حرکت کنیم و قبلهی اول مسلمانان را آزاد کنیم. تعدادی از احزاب سیاسی شیعی بهاین اصول معتقد بودند. بهولایت فقیه معتقد بودند.
ولی متأسفانه برخی از احزاب شیعی که نمیخواهم از آنها نام ببرم معتقد بهولایت فقیه نبودند. بهطور مثال با وجودی که جمهوری اسلامی ایران کنفرانس طایف عربستان را تحریم کرده بود رهبر یکی از احزاب شیعی در این کنفرانس شرکت کرد. این کنفرانس بهمنظور رسیدگی بهاوضاع افغانستان تشکیل شده بود. برخی از احزاب شیعی مانند حرکت اسلامی برخلاف نظر امام خمینی در این کنفرانس شرکت کردند. وقتی کسی در چنین کنفرانسی شرکت میکند، خواهناخواه در چارچوب مبارزه دو طرز تفکر بهوجود میآید. وقتیکه گرایشهای فکری متفاوت باشند، نمیتوان احزاب و جریانهای سیاسی را منسجم کرد. مگر اینکه مصالح بسیار بزرگی در آن دخالت کنند، و این احزاب و جریانات سیاسی را بهلزوم همکاری و هماهنگی متقاعد نمایند. مانند تلاشهایی که جمهوری اسلامی ایران در صحنهی افغانستان بهعمل آورد و همه گروههای جهادی و سازمانهای سیاسی را منسجم ساخت.
◼ منظورتان این است که تشکیل ائتلاف گروههای جهادی شیعی در قالب حزب وحدت برخلاف اراده برخی احزاب بوده است؟□ عابدین احمدی: برخی از سران این احزاب اعتقاد قطعی برای ائتلاف نداشتند. البته چون افکار عمومی شیعیان افغانستان میطلبید که باید اتحادی بهوجود آید. جمهوری اسلامی ایران هم بهاین نتیجه رسیده بود که اگر شیعیان افغانستان متحد نشوند کار بهجایی نمیرسد، این دو عامل سبب شد که احزاب و سازمانهای شیعی بهناچار متحد شوند و حزب وحدت اسلامی را تشکیل دهند. که باز هم برخی از سران احزاب هشتگانه نیامدند و بیرون از ائتلاف ماندند.
خدمت خوانندگان عرض کنم که اصولاً فلسفهی تشکیل ائتلاف حزب وحدت چه بود؟ فلسفه تشکیل حزب وحدت حفظ منافع شیعیان افغانستان و هزارههای افغانستان بود. وقتی عبدالعلی مزاری بهشهادت رسید، حزب وحدت یک گردهمایی بزرگی در شمال افغانستان برگزار کرد و آقای محمدکریم خلیلی را بهعنوان دبیرکل حزب وحدت معرفی کرد. خلیلی مرکزیت حزب را در بامیان فعال کرد. تقریباْ ۸۰ درصد شیعیان هزاره بهطور منسجم از آقای خلیلی حمایت کردند. و در آنزمان جبههی وسیع مبارزه با طالبان تشکیل شد. این جبهه بسیار قوی و قدرتمند بود. ولی بعد که آمریکا بهافغانستان حمله کرد و حکومت طالبان سرنگون شد، و حکومت انتقالی بهریاست حامد کرزی شکل گرفت، این بحث مطرح شد که منافع و موجودیت شیعیان افغانستان از چه راهی تأمین میشود. البته این مسئله هم قبلاً مطرح شده بود.
طبیعی است که بین شورای رهبری، افراد زبدهتر ظاهر میشود. یعنی همه اعضای شورای رهبری از نظر فکری و توانایی مساوی نیستند. افرادی وجود دارند که امکاناتشان بیشتر است. وسعت دیدشان گستردهتر است. کشش فکریشان بیشتر است. آقای خلیلی که در موقعیت دبیرکلی حزب قرار داشت برازندگی خاص خودش را نشان داد. آقای محقق هم در شمال افغانستان با افسران شمال بهویژه با دوستم ائتلاف داشت. محمد محقق جایگاه ویژهی خودش را داشت که سایر رهبران احزاب شیعی این جایگاه را نداشتند.
در واقع آقایان خلیلی و محقق، رهبری حزب وحدت اسلامی را میان خود تقسیم کرده بودند. آقای خلیلی حزب وحدت را در کنار حامد کرزی حفظ کرد، ولی آقای محقق چند سال بعد منشعب شد و «حزب وحدت اسلامی مردم» افغانستان را تشکیل داد. او گاهی با کرزی موافق و گاهی مخالف است. گاهی معترض دولت و گاهی موافق دولت میباشد. حزب وحدت آقای خلیلی از آغاز حکومت کرزی تاکنون در کنار ایشان قرار دارد. هیچگونه اعتراضی نسبت بهعملکرد حکومت ندارد. همیشه تابع سیاستهای دولت کرزی است. حزب وحدت آقای محقق میگوید درست است که این دولت را قبول داریم و حمایت میکنیم. ولی عدالت اجتماعی باید رعایت شود. هر ملیتی باید بهاندازهی شعاع وجودی خود در تعیین حق سرنوشت مشارکت داشته باشد.
◼ مشارکت حزب وحدت در دولت کرزی چه دستاوردی برای شیعیان داشته است؟□ عابدین احمدی: همکاری آقای خلیلی با دولت کرزی، مقداری موقعیت سیاسی شیعیان افغانستان را بالا برده. فقط همین مقدار دستاورد را داشته است. حقوقی که لازم بود برای شیعیان در ساختار دولت در نظر گرفته میشد، بهاندازه کافی در نظر گرفته نشده است. آقای خلیلی بهمقدار کافی پافشاری نکرد تا سهمی بهاندازهی شعاع وجود شیعیان در نظر گرفته شود. در رابطه با بازسازی مناطق آسیبدیده و جنگزده شیعیان، باید گفت که میزان بازسازی فقط پنج تا شش درصد بوده است. این میزان بازسازی با روند بازسازی سایر مناطق کشور قابل مقایسه نیست، و علت اعتراض سایر احزاب همین است.
در حال حاضر مناطق شیعهنشین از محرومترین مناطق افغانستان میباشند. در دوران جهاد و مقاومت هم بیشترین آسیب را دیدهاند. قتلعامهایی که در منطقه بامیان و یکاولنگ توسط طالبان صورت گرفت، هیچجای افغانستان چنین نشد. آتشسوزیهایی که در درهی صوف روی داد در هیچجای دیگر افغانستان روی نداد. طالبان منطقه وسیعی را آتش زد. منتها چون جامعهی جهانی از سال ۱۳۸۰ بهافغانستان آمده، شیعیان افغانستان تابع ارادهی جامعه جهانی هستند. این اصطلاحی که در اوایل حکومت کرزی بهنام DDR در افغانستان مطرح شد، بهمعنی غیرنظامی کردن افغانستان است. یعنی افغانستان باید غیر نظامی بشود، و منطقه شیعهنشین اولین نقطهای بود که DDR شد. ولی نیروهای ناتو هرگز نتوانستند مناطق پشتون نشین جنوب و شرق افغانستان را غیرنظامی کنند. البته اوضاع امنیتی منطقهی شمالی که ازبکنشین میباشد خوب و آرام است. مناطق شمال شرقی و مناطق شیعهنشین، تاجیکنشین هم نسبتاً آرام است. آنچه که بسیار فاجعهآور است مناطق جنوبی و جنوب شرقی افغانستان است که تاکنون غیرنظامی نشده و نیروهای ناتو آنجا فعال هستند، و بهانهی حضور نیروهای خارجی هم همان ناآرامی در جنوب و جنوب شرقی افغانستان است.
◼ آیا مردم افغانستان در حال حاضر از وضع موجود راضی هستند؟□ عابدین احمدی: خدمت خوانندگان عرض کنم از آنجا که مردم مسلمان افغانستان حدود چهارده سال در برابر قوای شوروی سابق جهاد و مقاومت کردند، و پس از خروج شوروی و رویکار آمدن حکومت مجاهدین، جنگهای بسیار تأسفبار و خونین قومی و قبیلهای و حزبی در افغانستان راه افتاد. مردم از این وضعیت خیلی خسته شدند. بهمنظور رهایی از یک چنین وضعیتی انتظار یک حکومتی نظیر حکومت حامد کرزی را داشتند. از این جهت مردم نسبت بهحکومت کرزی راضی هستند. چون اکنون در ساحهی شیعهنشین، در ساحهی ازبکنشین و در ساحهی تاجیکنشین یک گلوله شلیک نمیشود. یک آدم کشته نمیشود. کشاورز میتواند کشاورزیاش را کند. قبایل میتوانند نسبت بههمدیگر تعامل داشته باشند. آزادانه رفتوآمد داشته باشند. از این جهت مردم راضی هستند. از سوی دیگر میلیاردها دلار بهافغانستان سرازیر شده و ملت افغانستان روی این میلیاردها دلار حساب باز کرده است. این میلیاردها بهپای این ملت حساب میشود. این پولها باید وقتی بازدهی داشته باشد.
◼ این میلیاردها دلار که دولتهای کمکدهنده برای بازسازی افغانستان اختصاص دادهاند در چه زمینههایی بهمصرف میرسد؟□ عابدین احمدی: انتظاری که مردم افغانستان از جامعهی جهانی داشتند، این است که آنها که برای نجات این مردم آمدهاند و گفتهاند که میخواهند این کشور را بسازند، برآورده نشده است. از این بابت مردم خیلی ناراضی هستند. تعادلی در بازسازی مناطق آسیبدیده بهوجود نیامده است. دولتهای کمکدهنده این دلارها را برای پیشبرد منافع خودشان بهمصرف میرسانند، و از این جهت مردم ناراضی هستند. همین کمکهای مالی که از کشورهای دنیا برای بازسازی افغانستان میآید باید بهطور مساوی در همه مناطق مصرف شود. این کمکها شمال و جنوب، شرق و غرب نمیشناسد. شمال و مرکز نمیشناسد. اما امروز در بازسازی تبعیض وجود دارد. در مناطق شیعهنشین هیچگونه بازسازی صورت نگرفته است. در مناطق ازبکنشین هیچگونه بازسازی صورت نگرفته است. در جنوب هم طالبان میآید مدارس را آتش میزند و اجازه نمیدهد کار بازسازی آغاز شود. بنابراین بیشتر کمکهای خارجی برای اهداف نظامی بهمصرف میرسد.
◼ کرزی در واکنش بهحملههای آمریکا و ناتو بهمناطق مسکونی جنوب افغانستان و کشتار غیر نظامیان بهچه دلیلی همکاری با گروه طالبان را یدک میکشد؟□ عابدین احمدی: در مراحل گوناگون و پرفراز و نشیب ۳۰ سال گذشته افغانستان، روحیهی ملیگرایی و قومگرایی در بین همه رهبران احزاب سیاسی و سازمانهای جهادی بهاوج رسیده بود. حامد کرزی که منسوب بهقوم پشتون میباشد، میبیند که جنگ و درگیری در مناطق پشتوننشینی و روی قوم پشتون جریان دارد. فاجعهای که رخ میدهد روی قوم پشتون است. مناطق غیرنظامی بمباران میشوند. مراسم عروسیهای مردم بهخاک و خون کشیده میشود. بالاخره ایشان عرق قومیاش بر علیه نیروهای «آیساف» تحریک میشود و موضع میگیرد. البته او توانایی جلوگیری از حملههای نظامی ناتو بهمناطق غیر نظامی را ندارد و بهناچار موضعگیریهای تندی علیه آمریکا و ناتو اتخاذ مینماید.
براین اساس کرزی تهدید میکند که با طالبان وارد مذاکره میشود، که در واقع مذاکره با طالبان مشکل افغانستان را حل نمیکند. چون گروه طالبان ابراز فشاری است که خود آمریکاییها آن را بهوجود آوردهاند. القاعده هم که یک شاخهاش طالبانی است ابزار تشنجآفرینی در منطقه و جهان است. گاهی در سودان، گاهی در یمن، گاهی در افغانستان، گاهی در سومالی و گاهی در عراق تشنجآفرینی میکند. در واقع شاخههای القاعده که در همهجا که فتنهانگیزی میکنند، بهآمریکا و ناتو بهانه دخالت میدهند. تا آنها در آن مناطق وارد عمل شوند.
تا زمانیکه آمریکا بهاهدافش در افغانستان نرسیده، طالبان و القاعده در این کشور فعال خواهند بود، و هیچکسی توان نابودی آنها را ندارد. کرزی نمیتواند با مذاکره مشکل طالبان را حل کند. گردانندهی اصلی اوضاع افغانستان آمریکاست. منتها کرزی که عرق ناسیونالیستی دارد گاهوبیگاه عصبانی میشود، میآید با روسها حرف خوشی میزند. با دیگران حرف خوشی میزند. ولی چون چهرهی آمریکاست، ناچار است با آمریکا کنار بیاید.
◼ حالکه اوضاع افغانستان را شرح دادهاید، اجازه دهید دربارهی دستاوردهای عبدالعلی مزاری هم بحث کنیم. مبارزات ایشان چه دستاوردی برای مردم افغانستان داشته است؟□ عابدین احمدی: در رابطه با دستاوردها و آثار و نتایج جهاد و مبارزات خستگیناپذیر عبدالعلی مزاری که او در پای آن قربانی شد و بهشهادت رسید، آثارش را بعد از شهادت بهوضوح ملاحظه کردیم. یکی از آثار مبارزات و شهادت عبدالعلی مزاری که خیلی زود آشکار شد، تحکیم هرچه بیشتر اتحاد شیعیان افغانستان بود. ۸۰ درصد شیعیان و سایر اقوام افغانستان فردای شهادت مرزهای قومی، مذهبی و گروهی را شکستند. شیعیان مرزهای قومی، مذهبی و گروهی را شکستند. شیعیان همه منسجم شدند، و مانند سیل پشت جنازه عبدالعلی مزاری حرکت کردند. با آقای خلیلی دبیرکل حزب وحدت پیمان بستند و متعهد شدند که جبهه بسیار قدرتمندی در برابر طالبان تشکیل دهند. در شمال غرب کابل که منطقه شیعهنشین است و دروازه ورودی هزارهجات است، و راه تسخیر شمال هم از همین دروازه است جبههی قدرتمندی در برابر پیشروی طالبان تشکیل دادند که طالبان مدتهای زیادی از پیشروی بهسمت شمال بازمانده بود. در حالیکه مناطق شمال شرقی افغانستان که درهی پنجشیر در آن قرار دارد نتوانستند مقاومت کنند. درهی پنجشیر را منفجر کردند تا راه پیشروی طالبان را ببندند. ولی طالبان از راههای دیگری نفوذ کرد. اما گروه طالبان در شمال غرب کابل که دروازههای ورودی بهمناطق شیعهنشین است، با اتحاد و انسجام شیعیان مدتهای زیادی زمینگیر شده بود.
دومین دستاورد مبارزات عبدالعلی مزاری بهرسمیت شناختن مذهب جعفری در قانون اساسی افغانستان است که این دستاورد بسیار بزرگی بهشمار میآید که شیعیان صدها سال آرزوی آنرا داشتند. در حالی که حدود ۲۰ تا ۳۰ سال قبل عزاداری و مراسم مذهبی شیعیان بهشکل قاچاق برگزار میشد. در مناطق شیعهنشین حسینیههایی وجود دارد بهنام حسینیه غریب. هنوز هم بهعنوان آثار بهیادگار مادنده از تاریخ شیعیان است. در این حسینیهها بهطور مخفیانه مراسم عزاداری برگزار میشده است. مردم روستاها افرادی را مأمور میکردند روی تپهی نگهبانی دهد تا اگر غریبهای از دور دیده شد، مردم را آگاه کند، تا متفرق شوند. ولی در نتیجهی زحمات و تلاشهای عبدالعلی مزاری مذهب جعفری در افغانستان رسمیت یافته است. اکنون شهرهای افغانستان در ماه محرم سیاهپوش میشوند.
آثار سوم مقاومت و جهاد شهید مزاری، تصویب قانون احال شخصیهی افغانستان است. که اگر مبارزات طولانی عبدالعلی مزاری نبود، ۷۵ درصد جمعیت اهل تسنن افغانستان حقوق شیعیان را بهرسمیت نمیشناخت. یکی از تلاشهای عبدالعلی مزاری برای شناسایی مذهب جعفری اعزام دو هیئت نزد آقایان برهانالدین ربانی و احمدشاه مسعود بود. آقای ربانی در دیدار با این هیئت این تعبیر را بهکار برد «من هیچوقت این بدعت را در اسلام ایجاد نمیکنم». منظور او این بود که شناسایی مذهب جعفری در افغانستان بدعت است. لذا عبدالعلی مزاری بهقدری پافشاری کرد تا بههمه قبولاند که مذهب جعفری باید یکی از مذاهب رسمی افغانستان باشد.
◼ بهطور دقیق چند درصد جمعیت افغانستان شیعه هستند؟□ عابدین احمدی: حدود ۲۵ درصد از جمعتی افغانستان شیعه هستند البته رقم شیعیان در صد سال گذشته بیش از وقت حاضر بوده است. امیر عبدالرحمن جنایتکار که ۹۰ سال پیش در افغانستان سلطنت میکرد حدود ۶۵ در صد از شیعیان هزاره را قتلعام یا آواره کرد. بخشی از ۳۵ درصدی که زنده ماندند بهمشهد و بخشی بهپاکستان و ترکمنستان کوچ کردند. آنهایی که باقی ماندن در افغانستان را ترجیح دادند بهکوهستانها و درهها فرار کردند.
نظر بهاینکه اغلب مردم افغانستان بهدین و مذهب تعصب دارند، بالطع علما، روحانیون و طلاب افغانی که از حوزههای علمیه نجف و قم بهکشورشان باز میگشتند نقش بهسزایی در گسترش گرایشات دینی و مذهبی ایفا میکنند. بهطور مثال در دوران ۳۰ سال جهاد ملاحظه کردیم که در رأس گروهها و مجموعههای نظامی یک طلبه حضور داشت. وقتی در یک منطقه یک گروه نظامی تشکیل میشد، اهالی منطقه یک طلبه را وادار میکردند تا در رأس این گروه نظامی باشد. فعالیتهای فرهنگی در دست طلبههاست. البته بعد از جنگهای داخلی میان احزاب شیعی و آغاز حکومت کرزی یک نوع رنجش عمومی در برابر رفتار طلبهها و روحانیون بروز کرده است. چون در دورانهای جنگهای داخلی، در رأس همه احزاب و جریانهای سیاسی یک روحانی وجود داشت. خوشبختانه پس از گذشت شش سال از حکومت کرزی افکار عمومی کاملاً تغییر کرده، مردم متوجه شدهاند که این طلبهها و روحانیون هرچه باشند، از درون مردم آمدهاند. مردمانی هستند که از مکاتب و حوزههای دینی آمدهاند.
◼ اغلب حوزههای علمیه افغانستان در کدام منطقه متمرکز هستند؟□ عابدین احمدی: تمرکز حوزههای علمیه در کابل و مزار شریف است. در کابل تعدادی حوزهی علمیه بسیار بزرگ تأسیس شده که علوم اسلامی و علوم کلاسیک در آنها تدریس میشود. مدرسهی خاتم الانبیأ، مربوط بهآیتالله آصف محسنی است که برنامههای درسی آن با علوم اسلامی و علوم جدید تنظیم شده است. میگویند که ساختمان این مدرسه از نظر زیبایی و امکانات در خاورمیانه کمنظیر است. بعد از آن مدرسه جامعالاسلام است که بهآقای محقق کابلی مربوط است. حضراتی مثل آیتالله صالحی، آیتالله تقدسی، آیتالله واعظزاده بهسودی، آقای عرفانی که از قم بهافغانستان رفتند هر یکی مدرسهای راه انداختند. بههرحال حضور علما در افغانستان معاصر بسیار پررنگ است.[٢]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- گفتوگوی شاهد یاران با محمدکریم خلیلی، مزاری احیاگر همهاقوام ستمدیدهی افغانستان ...، ماهنامهی شاهد یاران، شماره ۵۹، مهر ۱۳۸۹، ص ۳۳.
[٢]- نگاهی به مبانی اصولی شهید مزاری در گفتوگوی شاهد یاران با حجتالاسلاموالمسلمین شیخ عابدین احمدی از شاگردان شهید، ماهنامهی شاهد یاران، پیاپی ۵۹، مهر ۱۳۸۹، صص ۴۰-۴۴.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ ماهنامهی شاهد یاران، پیاپی ۵۹، مهر ۱۳۸۹.