|
شیر درهی پنجشیر
بهروایت ماهنامهی شاهد یاران
فهرست مندرجات
.
احمدشاه مسعود بهاهالی پنجشیر چه گفت؟
ماهنامهی «شاهد یاران»، در شماره ۶۵ و ۶۶ خود، ویژهی فروردین و اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۰، به واکاوی زندگی و شخصیت «احمدشاه مسعود» با عنوان «شیر درهی پنجشیر» پرداخته است.
در این ویژهنامه، علاوه بر بیان بخشهایی از سخنان مقام رهبری جمهوری اسلامی ایران، در مورد این مبارز و مجاهد افغانی، سخنرانی احمدشاه مسعود در جمع مردم پنجشیر، برخی از یادداشتها و گفتوگوهای منتشر نشدهی وی و خلاصهی زندگینامه او با عنوان «احمدشاه مسعود از ولادت تا شهادت» نیز منتشر شده است.
همچنین ماهنامهی شاهد یاران با افرادی چون برهانالدین ربانی، رئیسجمهوری پیشین افغنستان، حجتالاسلام شیخ یوسف واعظی شهرستانی، مشاور دینی رئیسجمهوری افغانستان، حجتالاسلام سید محمدرضا علوی، محمدرحیم افضلی، رئیس پیشین ادارهی تشریفات ریاستجمهوری اسلامی افغانستان، حجتالاسلام سیدعیسی حسینی مزاری، رئیس خبرگزاری صدای افغانستان (آوا)، سید حسین عالمی بلخی، نمایندهی مجلس افغانستان و حجتالاسلام محمدرشید انصاری، از روحانیون مبارز، در مورد شخصیت احمدشاه مسعود گفتوگو کرده است.
دیدگاه شخصیتهای گوناگون دربارهی شخصیت احمدشاه مسعود، «فاتح جنگ سرد»، بهقلم عبدالحفیظ منصور سخنگوی شورای متحد ملی افغانستان، «احمدشاه مسعود؛ نگاهی از درون»، چگونگی ظهور و سقوط طالبان در افغاستان، سیری در نقش علمای دینی در قیامهای مردمی در افغانستان، نگاهی به تحولات افغانستان در سه دههی گذشته، روزشمار تحولات سه دههی اخیر افغانستان، جدول تلفات جانی و خسارات مادی ارتش افغانتسان و سپاه چهلم ارتش سرخ شوروری در افغانستان از ۲۵ دسامبر ۱۹۷۸ تا ۱۵ فوریه ۱۹۸۹ از دیگر مطالب منتشر شده در این شمارهی ماهنامهی شاهد یاران است.
در این ویژهنامه آمده که احمدشاه مسعود گفت: «خوب است كه در این بخش دو نكته را توضیح دهیم. در مرحله آتشبس شورویها در پی مشورت با ما پیشنهاد كردند آتشبس تا ده خرداد باشد. این درست زمان فصل درو بود و اگر مخالفت میكردیم آنوقت قوای شوروی دوباره حمله میكردند، و محصول مردم روی زمین میماند یا از بین میرفت.»
آنچه در پی میآید، ارزیابی راهكارها و عملكردهای نظامی احمدشاه مسعود در رویارویی با ارتش سرخ شوروی در افغانستان است.
شكست ژنرالهای سپاه چهلم ارتش شوروی در حملات پی در پی بهدرهی پنجشیر، نبوغ نظامی احمدشاه مسعود را برای اغلب صاحب نظران آشكار ساخته است. كافی است بدانیم كه ارتش سرخ در طول یك ماه اشغال افغانستان و بهرغم استفاده از انواع ساز و برگ نظامی بهمنظور بهزانو در آوردن نیروهای مسعود، تنها در محور پنجشیر كمترین دستاوردی نداشته است. كارنامه مبارزات رهایی بخش مسعود آنگونه كه در این سخنرانی كه در سال ۱۳۶۳ در پنجشیر بیان داشته است، نشان میدهد كه یك گروه جهادگر چند هزار نفره چنان بهگونهای استثنایی یك ابر قدرت را بهزانو در آوردند كه چند سال بعد موجب فروپاشی آن ابر قدرت شد.
حضار محترم، علماء، مجاهدین و هموطنان متدین:
السلام علیكم و رحمهالله بركاته: از اینکه شما بهرغم مشكلات و گرفتاریهای زیاد از نقاط در و نزدیك در این جلسه حاضر شدهاید، سپاسگزاری مینمایم. در این جلسه میخواهم یك سلسله مسائل را كه ممكن است برای اكثر برادران و عامه مردم سوال برانگیز باشد، روشن كنم، مسائل را بهطور مشروع و همه جانبه برای حاضرین در جلسه و از طریق شما بههمه مجاهدین و مردم قهرمان و دشمنشكن افغانستان برسانم. سخنانم را با این سئوال آغاز میكنم كه چرا شورویها بهاین پیمانه در قسمت دره پنجشیر پافشاری دارند؟ اگر حملاتشان را بررسی كنیم، پاسخ این سوال خود بهخود داده خواهد شد. اطلاع دارید كه شورویها در حملهی اول پنج هزار نفر، در حمله دوم ده هزار نفر و در حمله سوم با پانزده هزار نیرو بهپنجشیر حمله كردند. در حمله سوم با پانزده هزار نیرو بهپنجشیر حمله كردند. در حمله اخیرشان، تعداد آنان بهسی هزار نفر میرسید كه با تمام تجهیزات نظامی مدرن همراه بود. همه این فشارها موید این نكته است كه شورویها خوب فهمیدهاند كه منطقه پنجشیر بهیك پایگاه مبدل شده كه واقعاً موجودیت آن خطری جدی در برابر حضور ارتش سرخ در افغانستان است.
اطلاعاتی در دست داریم كه حاكی است كه قوای شوروی تصمیم دارند این بار با بیست هزار نفر بهدره پنجشیر هجوم بیاورند، ولی دستگیر پنجشیری و مشاوران نظامیشان پافشاری كردهاند كه بیست هزار نفر كافی نیست، و باید ده هزار تن دیگر اضافه گردد. همچنین گفته شده كه برای یورش بهدره پنجشیر تعداد صد هلی كوپتر و هزار تانك و خودروی زرهی، نیروهای شوروی را پشتیبانی خواهند كرد، شورویها توسط ایادی داخلی شان، تلاش زیادی كردهاند، تا از راههای دیگر این دره را بهتسلیم وادار نمایند. مثل بمبارانهای مداوم، قطع راههای تداركاتی، تطمیع یك عده از مردمان موثر واقع شود. اینك كه تدارك یك حمله بزرگ و تاریخی بهپنجشیر توسط ژنرالهای شوروی گرفته میشود و این جاست كه آدم متوجه میشود كه وقتی خداوند بخواهد یك گروه كوچك را پیروز گرداند، تعداد نفرات و سلاحهای پیشرفته نقش تعیین كننده نخواهد داشت.
در بررسیهایی كه در زمستان بهعمل آوردیم، بهاین نتیجه رسیدیم كه مجموع هفتصد قبضه تفنگ و دوازده قبضه تیربار داشتیم. در حالی كه در عملیات سی هزار نفری طبق اعترافات دشمن، بیش از دویست فروند هلی كوپتر، حدود دو هزار تانك و خودروی زرهی وجود داشت كه از طرف كوماندوها و چتربازانشان حمایت میشدند. همچنین دو اسكادران طیاره از نوع سوخوی ۲۳ و سوخوی ۲۵ پشتیبانی میشدند كه از فرودگاههای بگرام و ترمذ بهپرواز در آمده و پنجشیر را بمباران میكردند. در حالی كه مجاهدین با هفتصد قبضه سلاح و دوازده تیربار و تعدادی موشك انداز مقاومت میكردند شما شاهد بودید و ما قدرت خداوند را مشاهده میكنیم. سپاهیان شوروی در این جنگ نابرابر تصور نمیكردند كه برنده نشوند. میبینیم كه كار یكباره بهضررشان تمام میشود و با آن همه ساز و برگ نظامی كه ذكر شد، نتوانستند پایگاههای اصلی مجاهدین را تسخیر كنند. نظامیان شوروی نه تنها تلفات انسانی و مالی از قبیل انهدام طیارهها، تانكها و كامیونهای آنها، بلكه حیثیت نظامی ارتش سرخ نزد جهانیان نیز زیر سئوال رفت كه چرا در برابر یك عده از مردم مسلمان، آن هم در محدوده دره پنجشیر شكست خوردند و بهزانو در آمدند.
شورویها بعد از این شكست كه آخرین توان نظامی خود را بهكار گرفته بودند، تصمیم دیگری اتخاذ كردند كه آمریت پنجشیر (مسعود در سال ۱۳۶۳ فرماندهی عمومی جبهات پروان و كاپیسا را برعهده داشت) و افراد دیگری را تطیمع كنند كه كار ساز نبود. پیشنهاد مقام و جاه و پول را كردند كه باز بیفایده بود. در همین شرایط حساس عبدالقادر (وزیر دفاع وقت) و نجیبالله (رئیس وقت سازمان اطلاعات) نامههای جداگانه ارسال كردند، كه من نامه عبدالقادر را برای شما میخوانم: «هممیهن محترم احمدشاه مسعود» ببینید تا دیروز اشرار بودیم، در كوه بودیم، ما را كسی بهرسمیت نمیشناخت ولی وزیر دفاع برای من نامه مینویسد، و مرا هممیهن خطاب میكند، بعد مینویسد «ما و شما طرفدار صلح هستیم» و از این قبیل حرفها آنهم بعد از اینکه در پی حملات سنگین و بعد از خونریزیها، كسی كه شكستخورده این حرفها را مینویسد. «ما بهشما اعتماد مینماییم تا نظم را در حوزهی تحت كنترل خود بهوجود بیاورید». متوجه هستید كه میگوید تسلط خودتان در آنجا باشد، ما بهشما اعتماد داریم، «تا از ورود قوای دشمن از خارج ممانعت نمایید». او فكر میكند كه شكست نظامی آنها توسط مردم پنجشیر و یا توسط مجاهدین مسلمان انجام نشده است. «تا اهالی بهصلح و خوشبختی زندگی كنند، در چنین شرایطی حاضریم كمك اقتصادی برای اهالی آنجا بكنیم. خواستههای معقول شما را مطالعه و با شما در فضای برادرانه و با اعتقاد متقابل حل خواهد شد».
این اولین نامهی وزیر دفاع بود، وقتی ما مشورت كردیم، بهاین نامه جواب ندادیم، زیرا پرچمیها نزد ما مشروعیتی ندارند. آنها عمال شوریها میباشند. در این مدت تدارك حملهی دوم دیده میشود. قبل از حمله نامهی دیگری رسید، باز مینویسد: «احمدشاه مسعود! قبلا! نامهی مفصل برایتان تحریر داشتیم و در آنان تذكر داده بودیم كه ما طرفدار حل هرگونه مسائل از طریق مذاكره و مسالمتآمیز هستیم، ولی با درك اینکه نامه را بهصورت مفصل مطالعه نمودید، اما متاسفانه جواب تحریری یا شفاهی كه دلالت بر فیصلهی منطقیتان، در مورد آیندهی درخشان مردم ستمدیده و رنجكشیدهی پنجشیر بنماید، بهدست نیاوردیم، از این حالت چنین استنباط میشود كه شما دشمن قوم بیدفاع خویش هستید. اگر واقعاً میخواهید كه بهمردم پنجشیر مصدر خدمت تاریخی گردید، همكاری عام و تام خود را با دولت اعلام دارید، كه در این صورت ما بهوعدههای قبلی خویش استوار میمانیم و امنیت شما و دوستان را تضمین مینماییم. اگر جواب قاطع در آیندهی نزدیك برای ما نرسید، در آنصورت حزب دولت مردمی جمهوری دموكراتیك افغانستان، اقدامات جدی و خارقالعاده را جهت محو كامل عناصر ضد انقلاب در پنجشیر آغاز خواهد كرد، در آنصورت مسئولیت كامل خسارات جانی و مالی مردم پنجشیر بهدوش شخص شما میباشد. تأكید میگردد، در مورد جواب قناعتبخش و مطمئن در آیندهی نزدیك، اگر بهما نرسید، ما بهطور جدی از طریق نظامی با شما برخورد خواهیم كرد.»
این نامه وقتی بهدستم رسید كه مرحلهی دوم حمله شورویها بهپنجشیر شكست خورده بود و نیروهای آنها تا محور رخه عقبنشینی كرده بودند. طوری كه مطلع هستید، مجاهدین نیروهای اشغالگر را تا رخه تعقیب كرده و حتی بیمهابا در داخل رخه عملیات كردند. در داخل آناوه نیز دست بهعملیات زدند و مركز مهمات آنرا بهآتش كشیدند. بهاین ترتیب چهارده روز راههای تداركاتی را قطع كردند. دشمن حملات سنگینی را با جدیدترین سلاحها بهكار گرفت و سودی حاصل او نشد. خانههای مردم را ویران كردند، كشت و زراعت مردم را بهآتش كشیدند و بازهم مردم مقاومت كردند و تسلیم نداشتند. لذا نتیجه میگیریم كه قشون سرخ شوروی متوجه شده است كه جنگیدند در پنجشیر بیفایده است.
روز قبل از طرف دولت یك نفر همراه نامه آمد. نامه از طرف معاون سپاه چهلم قشون سرخ شوروی نوشته شده بود. متن آن چنین است: «ما حاضر بهمذاكره هستیم. حاضر بهصلح هستیم، تا اختلافات در داخل پنجشیر از طریق مذاكرات حل شود». ما در این زمینه با علما، مویسفیدان و سایر برادران مشورت كردیم كه چه باید كرد؟ ناگفته نماند كه ما در چه شرایطی قرار داشتیم. جنگهای شدید هفتماهه را پشتسر گذاشته بودیم. مردم در شرایط سختی بهسر میبردند. چون پنجشیر در محاصره دشمن بود. بر این اساس علما نظر دادند كه مذاكره در چنین شرایطی از نظر شرعی ممانعتی ندارد. دشمن حاضر بهمذاكره شده و میخواهد آتشبس باشد. اگر ما با دشمن مذاكره كنیم بهما چه منفعت و دستاوردی خواهد داشت؟ از نظر سیاسی دشمن ما را بهاین وسیله بهرسمیت میشناسد. وقتی كه ما را بهرسمیت شناخت، جهاد افغانستان را بهرسیمت شناخته است.
مسئله دوم اینکه پرچمیها (حزب كمونیست پرچم حاكم) در این قضیه هیچ نقشی نداشتند، وقتی پرچمیها در این قضیه دخالتی نداشتند، این برای ما بهترین سند است كه در آینده بهمحكومیت شورویها مطرح خواهد شد، كه اگر شما متجاوز نبودید و كشور ما را اشغال نكرده بودید، دم از دولت قانونی ببرك (كارمل) و پرچم میزدید، چطور بیخبر از ببرك با ما حاضر بهمذاكره مستقیم شدهاید؟
از این گذشته این آتشبس بهما فرصت میداد تا تجدید قوا كرده و آمادگی بیشتری بگیریم، و از فرصت بهدست آمده حداكثر استفاده را ببریم. راههای تداركاتی خود را كه برای ما حیاتی است بازكنیم، در عین حال زمستان را در پیش داریم و باید بهفكر بهار آینده باشیم كه دشمن دوباره حمله خواهد كرد.
باز میگردیم بهاصل مطالب، نظر بهفیصله علما و مردم و مجاهدین، آماده گفتوگو با شورویها شدیم تا ببینیم آنها چه میخواهند میبایستی بهطور مستقیم با آنها دیدار و مذاكره میكردم. وقتی كه با آنها نشستم، آنها دم از صلحخواهی و دوستی شصت ساله زدند، اعتراف كردند كه در افغانستان مرتكب جنایت شده و اشتباه كردند. گفتند كه ببرك و پرچمیها ما را بازی دادهاند. شرایط افغانستان را طوری كه لازم بود تحلیل نكرده بودیم و بهداخل افغانستان قدم گذاشتیم. این اعترافاتی بود كه خودشان بر زبان آوردند. ما هم با تقبیح اشتباهات و جنایاتشان در افغانستان گفتیم كه شما بدتر از نازیهای آلمان علیه مردم افغانستان عمل كردید. نمایندگان سپاه چهلم قشون سرخ مثل همیشه چنانكه تاكتیكشان است میگفتند كه صلح میخواهند تا بعد از آن جنگی نباشد. آتشبس برقرار شود. ما حاضر بهبازسازی خانههای پنجشیر هستیم و بهشما غله میدهیم و از این حرفها.
ما به آنها گفتیم این مسائل را كنار بگذارید روی موضوع نیرویتان صحبت كنید. گفتم موجودیت ببرك كارمل را نمیخواهیم، حضور نیروهای شما را در افغانستان و در پنجشیر نمیخواهیم. بهآنها یادآوری كردیم كه شما در جهان چه موضعی دارید؟ دنیا در بارهی شما چه میگوید؟ سازمان ملل متحد چندبار این عمل شما را محكوم كرد. نظر افكار عمومی جهان در بارهی شما چیست؟ غربیهایی كه حریف شما هستند از این قضیه چه سودی بردند؟ آنها اعتراف كردند كه بلی ما اشتباه كردیم، بعد از این حرفها آمدیم در قسمت پنجشیر. روز اول آنها گفتند هدف شما چیست؟ من گفتم ما خواهان افغانستانی آزاد، بیطرف، برقراری صلح پایدار، حفظ تمامیت ارضی و همزیستی مسالمتآمیز با همسایگان خود هستیم. آزادی افغانستان و حق تعیین سرنوشت مردم توسط خودشان. این درخواست ماست، چیزی كه مردم افغانستان میخواهند افغانستان آزاد است. من بهشورویها گفتم پنجشیر بهاندازه یك انگشت افغانستان است. اگر كل بدن مریض باشد و تو یك انگشت را تداوی كنی سودی ندارد. باید كل بدن درمان شود، و این بود كه دستكم یك قدم بهجلو برداشتیم.
شورویها پافشاری داشتند كه در پنجشیر دو پاسگاه بازرسی بهما بدهید. یك پاسگاه در رخه و دیگری در آناوه. سرانجام پس از مشورت توافق بر این شد كه بهطور موقت با ایجاد پاسگاهی برای آنان در آناوه موافقت كنیم كه بین قلعه میرانشاه و آناوه هم یك پاسگاه سر سرك باشد، و كوچكترین مداخلهای در امور مردم ما نداشته باشند. خودروهای پنجشیر را در داخل پنجشیر بازرسی نكنند. در پنجشیر، سنجن، یولغین، ملكر، اندراب، انجمن تا قسمت توپخانه آتشبس برقرار گردد، و همه پاسگاههای نظامیشان از این مناطق برداشته شود. كسی حق قطعكردن و راه تداركاتی پنجشیر را نداشته باشد. جالب اینکه در تمام این مدت پرچمیها نه خبر داشتند و نه نقشی. بلكه كارشكنی و درهی پنجشیر را بمباران كردند. (متن معاهده آتشبس بین ارتش سرخ با احمدشاه مسعود در جبهه پنجشیر در ذیل مطلب از نظرتان خواهد گذشت). سرانجام موافقت شد كه شورویها بیایند در قسمت آناوه مستقر شوند، و در سه طرفشان، پاسگاههای ما قرار داشته باشد، تا نتوانند هیچ ارتباطی با مردم آناوه و سایر مناطق برقرار كنند. این بود فیصلهای كه در این مورد بهعمل آمده است.
پس از این مذاكرات، تعدادی از مو سفیدان بهپنجشیر آمدند، دو نفر را خواستیم، یكی از آنها برادر پناهخان بود؛ پرسیدم چرا شما آمدهاید؟ گفتند ببرك كارمل ما را خواسته بود. وقتیكه بهآنجا رفتیم، در مجلس بهجای ببرك كارمل، سلطانعلی كشتمند آمده بود. نجیبالله و یك مستشار شوروی هم حضور داشتند. مستشار كه در صدر مجلس نشسته بود گفت ما با پنجشیر فیصله كردیم. خواستیم كه كشتمند و دیگران هم از موضوع باخبر باشند كار ما خلاص است و ما دیگر كاری نداریم. سپس نجیبالله از جابرخاست و پس از تعریف و تمجید از پنجشیر گفت: آمریت پنجشیر (مسعود) اگر میخواهید بندیها را رها كنم بهمن اطلاع بدهد تا آنها را رها كنم. كشتمند هم در جمع مویسفیدان صحبت میكند، طوری نشان میدهد كه در این مذاكرات پرچمیها هم نقشی داشتهاند. حال چنین نتیجهگیری میكنم كه اگر شورویها با ما آتشبس (یكساله) برقرار كردهاند، این بیانگر ضعفشان و شكستشان در عرصه سیاسی و نظامی بوده است.
با كمال تاسف یك عده از دوستان (حزب اسلامی حكمتیار) بهجای اینکه شرایط را درك كنند، و این پیروزی را مایه افتخار بدانند، از اینکه یك دره كوچك توانسته در مقابل یك ابر قدرت اینطور مقاومت كند، و این ابر قدرت را بهزانو در بیاورد، و او را وادار به آتشبس كند. بهجای اینكه در این افتخار و سربلندی با ما شریك و همراه گردند، یك رشته تبلیغات سؤ بهراهانداختهاند. روشنتر بگویم كه در دامن زدن بهاین بدگمانیها دو جناح سهم دارند. یك طرف پرچمیها و در طرف دیگر حزب اسلامی، پرچمیها در ارتش و بین مردم تبلیغ میكردند كه پنجشیر بهما تسلیم شد. ولی چون مردم حقایق را میدانند، تبلیغات پرچمیها نتیجه ندارد. همه میدانند كه مردم پنجشیر چقدر مقاومت كردند. چقدر تلفات و خسارات متحمل شدند.
پرچمیها هم تصمیم گرفتند توسط عمال خود در پنجشیر، در بین مردم تبلیغات راه بیندازند، بهافكار و اذهان عمومی نفوذ كرده و بین مجاهدین و مردم بهتفرقه دامن زنند. در بین جامعه ما دو دستگی ایجاد كنند. امیدوارم كه مردم ما بتوانند با مقاوتشان این شایعات بیاساس را خنثی كنند. در قسمت اندراب كه ارتباط جمعه خان (از حزب اسلامی) با دولت، صد در صد برای ما ثابت شده است كه این را بهمرور زمان ثابت خواهم نمود. نمایندگان شوروی در مذاكرات بهما گفتند كه پرچمیها بر آنها فشار میآورند كه بهخاطر نجات جمعهخان بهاندراب حمله كنند. ولی ما اخطار دادیم كه اگر بهاندراب حمله كنید، (چون اندراب در حوزهی پنجشیر است) ما هم آتشبس را لغو میكنیم. یكی (فهیم خان) از اعضای «خاد» (سازمان امنیت افغانستان) كه در جریان آن قرار دارد، رفته نزد جمعهخان بهاندراب، از آنجا برگشته پیش ما و باز رفته نزد دولت، در مسئلهی اندراب صرف مسدود ساختن راه تداركاتی نبود، مسائل دیگری هم در میان بود، كه در نتیجه به برادركشی دامنزده میشد. وظیفهی اسلامی ما بود كه در این زمینه كاری كنیم.
اغلب كشمكشها از اینجا سرچشمه میگیرد، كه راههای تداركاتی قوای شوروی از قرهباغ و چاریكار و سالنگ میگذرد. شورویها و ایادی داخلیشان سعی دارند بین مجاهدین تفرقه بیندازند تا سرگرم جنگ باشند و كسی وقت آنرا نداشته باشد تا بهراههای تداركاتی و حیاتی شورویها حمله كند. پاسگاههای نظامی دولت را در مناطق مهم مستقر ساخته و میخواهند كه هیچ جنگ چریكی بر ضد نظامیان شوروی در منطقه وجود نداشته باشد.
اینك با استفاده از فرصت بهدست آمده، در طول سه چهار ماهی كه از آتشبس باقیمانده و تا قبل از اینکه دشمن بهخود بیاید، باید چند پایگاه دیگر، در چند منطقهای دیگر داشته باشیم. باید در قره باغ و كوهبند و سمت شمال پایگاه داشته باشیم. اگر شورویها (پس از پایان آتشبس) باز روی پنجشیر فشار بیاورند، باید یك عملیات هماهنگ علیه ارتش سرخ صورت دهیم. تا دشمن را پراكنده سازیم، فشارها و ضربات روی درهی پنجشیر وارد نشود. یك سال، دو سال، پنج سال مقاومت جابهجا، سرانجام مردم خسته خواهند شد. لذا بههمین منظور دست بهاین كارها زدیم.
از اینکه عدهای از فرماندهان گاهی اشتباهات تاكتیكی مرتكب میشوند، بهآنها تذكر داده میشود بهطور مثال هرگاه فشار آورند كه در كوهستان عملیات نظامی بشود، من مخالفت كردم و گفتم باید حالت دفاعی داشته باشید. همیشه گفتهام كه در مواضعتان در حال دفاع باشید. اگر حمله كردند، دفاع كنید. من بهمهندس حكمتیار و بهاستاد سیاف، بهشوروی اتحاد و بهفرماندهان حزب اسلامی نامه نوشتم، و از آنها خواستم یكبار بیایند با هم مذاكره كنیم. مسائل و مشكلات داخلی خود را حل كنیم. گویی آنها یك ذهنیت دارند و آنرا نمیشود انكار كرد. هر كدام از آنها خودشان را مسلمان و دیگران را منافق میدانند. این تحلیل آنهاست، و اینهم برای همگان قابل درك است كه در همه احزاب، در حزب اسلامی، در جمعیت اسلامی، در حركت اسلامی و غیره آدمهای خوب و بد وجود دارد. نمیشود با داشتن یك كارت حزبی یكی را متهم بهكفر و دیگری را مسلمان بدانیم.
قبل از مسئلهاندراب بهاتحاد پیشاور نامهای نوشتم و مشكلات خود را با آنها در میان گذاشتم. بهآنها گفتم كه در مقابل ما قوای شوروی هستند و بمباران میكنند. راههای تداركاتی پشت جبهه ما را قطع میكنند. مواد غذایی بهمردم نمیرسد. سلاح و مهمات بهدست ما نمیرسد. شما شورای اتحاد یك هیئت بفرستید، بیایند و بین ما و حزب اسلامی داوری كنند تا این مشكلات حل گردد. نامه را یك شخص قابل اعتماد با خود برد و در جلسه شورای اتحاد آنرا خواند، و بیفایده بود. نامهی دیگری بهدست یونس قانونی نماینده جبهات پنجشیر روان كردیم كه این ورقه را در پیشاور پخش كند و در ورقه مذكور مشكلات خود را كه در حالت خطرناك قرار داریم، توضیح داده بودیم.
خوب است كه در این بخش دو نكته را توضیح دهیم. در مرحله آتشبس شورویها در پی مشورت با ما پیشنهاد كردند آتشبس تا ده خرداد باشد. این درست زمان فصل درو بود و اگر مخالفت میكردیم آنوقت قوای شوروی دوباره حمله میكردند، و محصول مردم روی زمین میماند یا از بین میرفت. ما هم قبول كردیم كه مرحله دیگر آتشبس تا آخر تیرماه یا اول آبان باشد، تا آنوقت مردم محصول خود را جمع آوری كنند. در چند ماده از سند آتشبس ذكر شده و مقدمهای هم بهقلم دكتر صاحب بهاین شرح نوشته شده بود:« چون ما آتشبس را كه بهفلان تاریخ از طرف شما پیشنهاد شده بود، این را گامی بهسوی آزادی كامل افغانستان تلقی كرده ، و ما بهمواد ذیل موافقت داریم.»
-
۱- قطع هر گونه عملیات دشمن در منطقه پنجشیر.
۲- هیچگونه دسیسه سازی و خرابكاری و اعزام جاسوس در این منطقه نباشد.
۳- توطئههای پنهانی و ترور و غیره بهكلی متوقف گردد.
۴- تحریكات ارگانهای دولتی در میان مردم ما بهكلی بند باشد.
۵- دشمن حق ندارد بهراههای تداركاتی پنجشیر ضربه بزند.
شاید این پرسش مطرح شود كه جبهه پنجشیر در سایهی آتشبس میتواند در سایر مناطق عملیات كند؟ پاسخ این است كه عملیات بكند یا نكند، مطرح نشده است. یكبار یك ژنرال قوای شوروی كنایه آمیز گفت شما در شمال نمیتوانید عملیات كنید. گفتم درست است، شما هم نیروهایتان را جمع كنید كه در افغانستان عملیات نشود پنجشیر هم در دیگر جاها عملیات نمیكند. مگر حرف ما در محدوده پنجشیر است. شما هم نیروهایتان را در قسمتهای دیگر سوق دادهاید. من كه در برابر مناطق دیگر مسئولیت رسمی دارم، مسئولیت اسلامی دارم. میتوانم بگویم كه گروههای خود را روان نمیكنم؟ بالاخره با گفتههای ما موافقت كردند.
در طول مذاكرات ما همین سه هدف را در نظر گرفته بودیم، یكی اینکه فرصتی پیدا شود كه ما پایگاههای دیگری رابسازیم، دوم اینکه شورویها میگفتند كه باورشان نمیشد، كه در پنجشیر آمریكایی و چینی نباشد، فكر م یكردند كه در پنجشیر مشاورین نظامی چینی وجود دارد كه شما این طور میجنگید. آنها بهما گفتند كه عقلشان كار نمیكرد. پرچمیها آنها را فریب داده بودند. سرانجام شورویها فهمیدند كه با ملت افغانستان طرفند و نه با كسی دیگر. هدف سوم اینکه تا بتوانیم بین پرچمیها و شورویها فاصله ایجاد كنیم، تا بیاعتمادیها زیادتر گردد. وقتی نمایندگان پرچمیها اینجا آمده بودند، شورویها سراپاگوش بودند كه اینها اینجا چه میخواهند؟ وقتی كه ما آنها را جواب دادیم، خیلی موثر بود.
در موضوع مسائل خارجی، تصمیم گرفته شد كه با اعزام هیئتی حقایق را بگوید.به مقامهای پاكستانی بفهماند، بهسفارتخانههای كشورهای مختلف مسائل را تفهیم كند، تا این مشكل را حل كنیم. گر چه هیچ سفارتی و هیچ منبعی بر ما نفوذی ندارد، ولی بهخاطر وفور اشتباهات باید این كار انجام شود و تبلیغات سوء دفع گردد. از همه مهمتر روی چند چیز فكر كردم، خداوند با ما باشد، خلوص نیت در همه امور اصل است. خداوند از قلبهای هر مسلمان آگاه است. اگر واقعا نیت ما خالصانه بود، بهطرف فساد نبود، دشمنان هر چه تبلیغات بكنند سودی ندارد. آیا در گذشته دشمنان تبلیغ نكردند؟ چه تاثیر كرد؟ مگر دشمنان دین علیه پیامبر (ص) تبلیغات سؤ نكردند؟ مسئله دیگر عمل است، پنج روز ده روز دشمن تبلیغات كند، ولی یك ماه بعد، دو ماه بعد، عمل ما نشان میدهد كه صادق چهكسی بوده و خائن كیست؟ چه كسانی بودند كه قدمی بهنفع مسلمانان برداشتند، و كدام جبهه است كه در برابر قوای متجاوز میجنگد؟ اعمال بعدی ما همه چیز را روشن میسازد و بهجز روسیاهی چیزی دیگر نمیماند. برخی گفتهاند كه زمستان میرود، روسیاهی بهذغال میماند. باز هم اگر نظری دارید بگویید.
ـ پاسخ مسعود بهنظر خواهی حضار
نظر مولوی صاحب در موضوع اندراب بسیار مهم است، و این گامی است كه حوزه شمال برداشته شده. همه متوجه هستند كه اینها در اندراب چه میكنند. اگر خداوند لطف كرد كه در این منطقه گام مثبتی برداشته شد، ان شاءالله در همه جاها كارها آسان میشود. شاهد بودید وقتی هر گروه میرفت، من با هر گروه یك نفر عالِم تعیین میكردم، و بهآنها توصیه میكردم كه علما حضور دارند. بدون مشورت آنها كاری صورت نگیرد. البته پیشبرد كارها بهزیركی و هوشیاری مسئول هر منطقه مربوط است. تا اینکه مسئول یك روستا، مسئول یك حوزه، فرمانده یك منطقه، موی سفید منطقه هوشیار نباشد، از ما كاری ساخته نیست.
مسئله دیگر تماس افراد سرشناس كمونیستها است، آنها از كابل با منطقه تماس برقرار میكنند. بههمه فرماندهان شمال هشدار دادیم چنانچه هر یك از شما پیش از اینکه آمریت خبر دار شود، با دولت تماس برقرار میكنید، شخص متخلف را بهقضا معرفی میكنیم. هیچكسی حق تماس با پاسگاههای آنها را ندارد. هیچكس حق گرفتن مهمات از دشمن را ندارد، از نداشتن امكانات میمیریم، آمریت اگر مهمات داشت میگیریم. اگر نداشت جنگ و تعرض نمیكنیم. ولی با پاسگاه تماس نمیگیریم. سران كمونیستها وقتی تماس میگیرند، پیش از اینکه بهآن جوابی داده شود، باید آمریت با خبر شود. آمریت هم هر دستوری كه صادر كرد، بههمان عمل شود. تماسهای شخصی خیانت است. هر كس كه با پاسگاه در تماس باشد و ما خبر نداشته باشیم، خیانت است. گفتم كه همه دستهجمعی دعا كردند. فیصله كردند كه هر كس بهطور شخصی تماس گرفت، حیله و بهانه فایده ندارد؛ ما او را محاكمه میكنیم، و تعیین مجازات، بهدوش مولوی صاحبان و قضات است كه فلان شخص زمینش ضبط شود. فلانی اعدام و غیره. مسئولیت آن بهدوش علمای دینی است، ما فقط فیصله علمای دینی را بهمورد اجرا میگذاریم.
موضوع دیگر این است كه شورویها در مورد تعیین فرمانداران فشار آوردند كه فرماندار چهكسی باشد. آنها گفتند كه پرچمیها بهما فشار میآورند كه دستكم فرماندار از آنها باشد. ولی فیصله در قسمت فرمانداری اینگونه شد كه در كنار افراد نظامی یك نفر را هم بیاورند بهنام فرماندار. آنها یك نفر را پیشنهاد كردند كه از همین خان خیلهای ما و شماست. ولی از پرچمیهای دو آتشه بود. من هم قبول نكردم. باز فیصله شد كه یك نفر ما پیشنهاد كنیم. بالاخره یك نفر را معرفی كردم. جالب اینکه پرچمیها در نهایت فهمیدند كه فرماندار هم نفر ماست. پرچمیها در این مورد با شورویها جنجال كردند كه شما در درون ما هم نماینده آنها را آوردهاید و ما قبول نداریم. ولی آنها ناگزیر فرماندار ما را پذیرفتند.
متن موافقتنامه متاركه بین احمدشاه مسعود و ارتش شوروی.
-
۱- از آنجا كه این متاركه اولین گام در جهت آزادی كامل افغانستان میباشد؛ از جانب مجاهدین پذیرفته شد.
۲- تمام قوای شوروی و نیروهای رژیم كابل، پنجشیر را ترك گفته، صرفاً یك پاسگاه در حوزه غیر مسكونی آناوه باقی خواهد ماند. در این منطقه هیچ نوع پاسگاه امنیتی دیگری را دارا نمیباشد و در كارهای مردم نمیتواند دخالت كند، و حق هیچ گونه شلیك تیر زمینی یا هوایی را ندارد.
۳- مجاهدین حق دارند وسایل غیر جنگی را كه وارد مركز دشمن میشود بازرسی كنند.
۴- هیچ نوع نیروی رزمی نمیتواند وارد مركز دشمن در آناوه شود.
۵- هرگاه وسایطی بهغرض تداركات غذایی وارد آن مركز شود، قبلاً باید از مجاهدین اجازه حاصل گردد.
۶- مینهای كاشتهشده در مناطق مسكونی توسط نظامیان شوروی، خنثی میگردد.
۷- شورویها و رژیم كابل از هر نوع توطئه پنهان از قبیل ترور و خرابكاری خودداری میكنند.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی نگاشته شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- احمدشاه مسعود بهاهالی پنجشیر چه گفت؟، ماهنامهی شاهد یاران، شماره ۶۵ و ۶۶، فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۰، صص ۵-۸
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ ماهنامهی شاهد یاران، شماره پیاپی ۶۵ و ۶۶، فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۰.