|
میرویسخان هوتک
فهرست مندرجات
◉ زندگینامه
◉ يادداشتها
◉ پيوستها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
◉ پيوند به بيرون
شاهان افغان هوتکیان
میرویسخان هوتک (به انگلیسی: Mīrwais Khān Hotak) (زادهی ۱۶۷۳ م - درگذشتهی ۱۷۱۵ م)، ملقب به حاجی میرخان، کلانتر قندهار بود، که نخستین اساس دولت افغانها را در قندهار پیریزی کرد. او نخست گرگینخان، حاکم گرجی صفویان در قندهار را که ظلم بیحد میکرد مقتول و بهدنبال آن استقلال قندهار و اطراف و نواحی آنرا از تسلط حکومت مرکزی صفویه اعلام داشت و از ۱۷۰۹ تا ۱۷۱۵ میلادی فرمانروای قندهار بود.
▲ | زندگینامه |
میرویسخان هوتک، پسر شاه عالمخان، در سال ۱۶۷۳ میلادی، زاده شد. پدرش از طایفهی هوتکی تیرهی غلجایی قوم پشتون و مادرش نازو دختر سلطان ملخی بود. سلطان ملخی، رئیس طایفهی توخی غلجایی بود و زمانی هم ریاست تمام غلجاییها را برعهده داشت. میرویس سه برادر بهنامهای میر عبدالعزیز و میر یحیی و میر عبدالقادر و دو پسر بهنامهای میر محمود و میر حسین داشت و زنش دختر جعفر خان از قبیلهی سدوزایی ابدالی بود. بهنوشتهی دانشنامهی ادب فارسی در افغانستان، «میرویس که گویا در آغاز کار یا بعدها به کار تجارت، بهویژه با هند میپرداخت، و ثروتی از این راه بههمزده بود، پس از آنکه دختر جعفرخان، از خانهای مشهور و قدرتمند طایفهی سدوزایی را بهزنی برگزید، رفتهرفته کارش بالا گرفت و از آنجا که ریاست غلجاییان قندهار هم از نیا و پدرش بدو رسیده بود، در میان مردم نفوذ و اعتبار فراوان یافت.» در آن هنگام، قندهار در قلمرو دولت ترکتبار صفوی ایران بود، که پادشاه ضعیفالنفس، خرافاتی و بیارادهای همچون شاه سلطانحسین صفوی بر آن فرمان میراند و ریاست (یا کلانتری) ابدالیان، بهواقع کل پشتونان قندهار، با دولتخان سدوزایی بود که با اتکا بر نفوذ قومی خود از فرمانبرداری از والی (یا بیگلربیگی) صفوی سرباز زد و اوضاع در آن ولایت آشفته شد. این آشفتگی بهسبب ستم کارگزاران فاسد و ظالم حکومت ایران بود. محمدهاشم آصف، در کتاب «رستمالتواریخ»، اطلاعات ارزنده و جالبی از فساد امرای درباری و روحانیان و تبهکاری وزرا و حکام و طبقهی ممتاز دولت صفوی بهدست میدهد. او دربارهی ویژگی آخرین شاه صفوی، سلطانحسین مینویسد:
-
قریب بههزار دختر صبیحهی جمیله، از هر طایفه و قوم و قبیله، از عرب و عجم و ترک و تاجیک و دیلم، با قواعد عروسی و دامادی با بهجت و سرور و دلشاد، ... بهعقد و نکاح و حبالهی خود درآورده و اولاد و احفادش از ذکور و اناث و کبار و صغار تخمیناً بهقدر هزار نفر رسیده بودند و همه بهناز و نعمت پرورده بودند.
همو در ادامه - هر با اندکی گزافهگویی - میافزاید:
-
روز و شب در اکل و مجامعت، بسیار حریص و بیاختیار بوده و بهجهت امتحان در یک روز و یک شب صد دختر باکره ماهرو را فرمود، موافق شرع انور محمدی بهرضای پدرشان و رغبت خودشان، از برای وی متعه نمودند و آن پناه ملک و ملت به خاصیت و قوت اکسیر اعظم، در مدت بیستوچهار ساعت ازالهی بکارت آن دوشیزگان دلکش و طناز و آن لعبتان شکرلب پرناز نمود و باز مانند عزبان مست هلمن مزید میفرمود و بعد ایشانرا به قانون شریعت احمدی مرخص فرمود و همهی شان، با صداق شرعی و زینت و اسباب و رخوت نفسهی که آن قبلهی عالم با ایشان احسان و انعام فرموده بود، به خانههای خود رفتند و در همهی ممالک ایران، این داستان انتشار یافت و هر کس زنی در حسن و جمال بینظیر داشت، با رضا و رغبت تمام او را طلاق میگفت و از روی مصلحت و طلبمنفعت او را به دربار معدلت بار خاقانی میآورد و او را از برای آن یگانهی آفاق عقد مینمودند، با شرایط شرعیه و آن زبدهی ملوک از آن حوروش محظوظ و متلذذ میشد و او را با شرایط شرعیه مرخص میفرمود و مطلقه مینمود و آن زن، خرم و خوش از سرکار فیضآثار پادشاهی انتفاع یافته با دولت و نعمت باز به عقد شوهر خود در میامد.
بدینترتیب، شاه سلطانحسین صفوی که خود را شاه شریعتپناه میخواند نهتنها به تحریک اطرافیان به مسکرات روی آورد، بلکه بسیار شهوتران بود و اعتیادی بیمارگونه در همخوابگی با زنان داشت. عیاشیها و شهوترانیهای شاه سلطانحسین، او را از اوضاع مملکت و لشکریان غافل نمود و سبب شد تا روند انقراض صفویان شتاب بیشتری بهخود بگیرد. نقش وی در فروپاشی سلسلهی صفویه بسیار پُررنگ و غیرقابل انکار میباشد.
[▲] يادداشتها
[▲] پيوستها
...
[▲] پینوشتها
...
صدیقی هروی، جلالالدین، رجال تاریخی و سیاسی افغانستان در دو قرن اخیر، مجلهی وحید، نیمهی اول مرداد ۱۳۵۷ - شمارهی ۲۳۷، ص ۲۲.
برزگر، دانشنامهی ادب فارسی ادب فارسی در افغانستان، ج ۳، ص ۱۰۱۶.
غبار، میر غلاممحمد، افغانستان در مسیر تاریخ، ج ۱، ص ۳۱۷.
برزگر، دانشنامهی ادب فارسی ادب فارسی در افغانستان، ج ۳، ص ۱۰۱۶.
غبار، میر غلاممحمد، افغانستان در مسیر تاریخ، ج ۱، ص ۳۱۷.
برزگر، دانشنامهی ادب فارسی ادب فارسی در افغانستان، ج ۳، ص ۱۰۱۶. میر غلاممحمد غبار هم مینویسد: «میرویس علیرغم عنعنهی قبیلوی فیودالی شخصاً به تجارت مشغول گردید.» (غبار، پیشین، ج ۱، ص ۳۱۷).
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□
□
□
□
[▲] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]
ردهها │ ...