جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۸ آبان ۱۵, چهارشنبه

میرویس‌خان هوتک

از: دانشنامه‌ی آریانا

میرویس‌خان هوتک


فهرست مندرجات
شاهان افغانهوتکیان

میرویس‌خان هوتک (به انگلیسی: Mīrwais Khān Hotak) (زاده‌ی ۱۶۷۳ م - درگذشته‌ی ۱۷۱۵ م)، ملقب به حاجی میرخان، کلانتر قندهار بود، که نخستین اساس دولت افغان‌ها را در قندهار پی‌ریزی کرد. او نخست گرگین‌خان، حاکم گرجی صفویان‏ در قندهار را که ظلم بی‏‌حد می‏‌کرد مقتول و به‌دنبال آن استقلال قندهار و اطراف و نواحی‏ آن‌را از تسلط حکومت مرکزی صفویه اعلام داشت و از ۱۷۰۹ تا ۱۷۱۵ میلادی فرمانروای قندهار بود.


زندگی‌نامه
حاجی میرویس‌خان هوتک

میرویس‌خان هوتک، پسر شاه عالم‌خان، در سال ۱۶۷۳ میلادی، زاده شد. پدرش از طایفه‌ی هوتکی تیره‌ی غلجایی قوم پشتون و مادرش نازو دختر سلطان ملخی بود. سلطان ملخی، رئیس طایفه‌ی توخی غلجایی بود و زمانی هم ریاست تمام غلجایی‌ها را برعهده داشت. میرویس سه برادر به‌نام‌های میر عبدالعزیز و میر یحیی و میر عبدالقادر و دو پسر به‌نام‌های میر محمود و میر حسین داشت و زنش دختر جعفر خان از قبیله‌ی سدوزایی ابدالی بود. به‌نوشته‌ی دانشنامه‌ی ادب فارسی در افغانستان، «میرویس که گویا در آغاز کار یا بعدها به کار تجارت، به‌ویژه با هند می‌پرداخت، و ثروتی از این راه به‌هم‌زده بود، پس از آن‌که دختر جعفرخان، از خان‌های مشهور و قدرتمند طایفه‌ی سدوزایی را به‌زنی برگزید، رفته‌رفته کارش بالا گرفت و از آن‌جا که ریاست غلجاییان قندهار هم از نیا و پدرش بدو رسیده بود، در میان مردم نفوذ و اعتبار فراوان یافت.» در آن هنگام، قندهار در قلمرو دولت ترک‌تبار صفوی ایران بود، که پادشاه ضعیف‌النفس، خرافاتی و بی‌اراده‌ای همچون شاه سلطان‌حسین صفوی بر آن فرمان می‌راند و ریاست (یا کلانتری) ابدالیان، به‌واقع کل پشتونان قندهار، با دولت‌خان سدوزایی بود که با اتکا بر نفوذ قومی خود از فرمان‌برداری از والی (یا بیگلربیگی) صفوی سرباز زد و اوضاع در آن ولایت آشفته شد. این آشفتگی به‌سبب ستم کارگزاران فاسد و ظالم حکومت ایران بود. محمدهاشم آصف، در کتاب «رستم‌التواریخ»، اطلاعات ارزنده‌ و جالبی از فساد امرای درباری و روحانیان و تبه‌کاری وزرا و حکام و طبقه‌ی ممتاز دولت صفوی به‌دست می‌دهد. او درباره‌ی ویژگی آخرین شاه صفوی، سلطان‌حسین می‌نویسد:

    قریب به‌هزار دختر صبیحه‌ی جمیله، از هر طایفه و قوم و قبیله، از عرب و عجم و ترک و تاجیک و دیلم، با قواعد عروسی و دامادی با بهجت و سرور و دلشاد، ... به‌عقد و نکاح و حباله‌ی خود درآورده و اولاد و احفادش از ذکور و اناث و کبار و صغار تخمیناً به‌قدر هزار نفر رسیده بودند و همه به‌ناز و نعمت پرورده بودند.

همو در ادامه - هر با اندکی گزافه‌گویی - می‌افزاید:

    روز و شب در اکل و مجامعت، بسیار حریص و بی‌اختیار بوده و به‌جهت امتحان در یک روز و یک شب صد دختر باکره ماهرو را فرمود، موافق شرع انور محمدی به‌رضای پدرشان و رغبت خودشان، از برای وی متعه نمودند و آن پناه ملک و ملت به خاصیت و قوت اکسیر اعظم، در مدت بیست‌وچهار ساعت ازاله‌ی بکارت آن دوشیزگان دلکش و طناز و آن لعبتان شکرلب پرناز نمود و باز مانند عزبان مست هل‌من مزید می‌فرمود و بعد ایشان‌را به قانون شریعت احمدی مرخص فرمود و همه‌ی شان، با صداق شرعی و زینت و اسباب و رخوت نفسه‌ی که آن قبله‌ی عالم با ایشان احسان و انعام فرموده بود، به خانه‌های خود رفتند و در همه‌ی ممالک ایران، این داستان انتشار یافت و هر کس زنی در حسن و جمال بی‌نظیر داشت، با رضا و رغبت تمام او را طلاق می‌گفت و از روی مصلحت و طلب‌منفعت او را به دربار معدلت بار خاقانی می‌آورد و او را از برای آن یگانه‌ی آفاق عقد می‌نمودند، با شرایط شرعیه و آن زبده‌ی ملوک از آن حوروش محظوظ و متلذذ می‌شد و او را با شرایط شرعیه مرخص می‌فرمود و مطلقه می‌نمود و آن زن، خرم و خوش از سرکار فیض‌آثار پادشاهی انتفاع یافته با دولت و نعمت باز به عقد شوهر خود در می‌امد.

بدین‌ترتیب، شاه سلطان‌حسین صفوی که خود را شاه شریعت‌پناه می‌خواند نه‌تنها به تحریک اطرافیان به مسکرات روی آورد، بلکه بسیار شهوتران بود و اعتیادی بیمارگونه در همخوابگی با زنان داشت. عیاشی‌ها و شهوترانی‌های شاه سلطان‌حسین، او را از اوضاع مملکت و لشکریان غافل نمود و سبب شد تا روند انقراض صفویان شتاب بیش‌تری به‌خود بگیرد. نقش وی در فروپاشی سلسله‌ی صفویه بسیار پُررنگ و غیرقابل انکار می‌باشد.


[] يادداشت‌ها




[] پيوست‌ها


...


[] پی‌نوشت‌ها

...
صدیقی هروی، جلال‌الدین، رجال تاریخی و سیاسی افغانستان در دو قرن اخیر، مجله‌ی وحید، نیمه‌ی اول مرداد ۱۳۵۷ - شماره‌ی ۲۳۷، ص ۲۲.
برزگر، دانشنامه‌ی ادب فارسی ادب فارسی در افغانستان، ج ۳، ص ۱۰۱۶.
غبار، میر غلام‌محمد، افغانستان در مسیر تاریخ، ج ۱، ص ۳۱۷.
برزگر، دانشنامه‌ی ادب فارسی ادب فارسی در افغانستان، ج ۳، ص ۱۰۱۶.
غبار، میر غلام‌محمد، افغانستان در مسیر تاریخ، ج ۱، ص ۳۱۷.
برزگر، دانشنامه‌ی ادب فارسی ادب فارسی در افغانستان، ج ۳، ص ۱۰۱۶. میر غلام‌محمد غبار هم می‌نویسد: «میرویس علی‌رغم عنعنه‌ی قبیلوی فیودالی شخصاً به تجارت مشغول گردید.» (غبار، پیشین، ج ۱، ص ۳۱۷).


[] جُستارهای وابسته






[] سرچشمه‌ها







[] پيوند به بیرون

[۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]

رده‌ها │ ...