جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۸ آبان ۱۷, جمعه

ادبیات فارسی دری

از: محمدجعفر یاحقی

زبان و ادبیات فارسی

ادبیات فارسی دری


فهرست مندرجات

.



ادبیات فارسی دری

دکتر محمدجعفر یاحقی، پژوهشگر و نویسنده‌ی ایرانی، استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه فردوسی مشهد، عضو پیوسته‌ی شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی و مدیر قطب علمی فردوسی‌شناسی و ادبیات خراسان در دانشگاه فردوسی مشهد است.

دکتر محمدجعفر ياحقی در سال ۱۳۲۶ خورشیدی، در شهر فردوس استان خراسان ایران زاده شد. او دوره‌ی لیسانس و فوق‌لیسانس رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه مشهد گذراند. در سال ۱۳۵۴، به پیشنهاد غلام‌حسین یوسفی به عنوان مربی در بخش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی استخدام شد و هم‌زمان با تدریس در دانشگاه فردوسی، در دوره‌ی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. وی در سال ۱۳۵۹ از پایان‌نامه‌ی دکتری خود در دانشگاه تهران با درجه‌ی ممتاز دفاع کرد. در سال ۱۳۶۷ دانشیار شد و در سال ۱۳۷۲ به‌مرتبه‌ی استادی ادبیات فارسی ارتقا یافت.

یاحقی از دی ماه ۱۳۸۱ مدیریت قطب علمی فردوسی‌شناسی و ادبیات خراسان را در دانشگاه فردوسی مشهد به‌عهده گرفت. او هم‌چنین عضو پیوسته‌ی شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز است.

بخش نخست

ادبیات فارسی مجموعه نوشته‌های ادبی و سروده‌هایی است که از کهن‌ترین ایام تا امروز، در هر کجای قلمرو زبان فارسی پدید آمده است؛ بنابراین از نظر زمانی باید قدمت آن‌را تا روزگار زردشت عقب برد و از نظر جغرافیایی، گستره‌ی آن‌را از آسیای‌مرکزی و افغانستان و شبه‌قاره هند تا ایران مرکزی و غربی و آسیای صغیر و آناتولی باز کرد. ادبیات فارسی از نظر زمانی، به‌دو دوره‌ی کلی پیش از اسلام و پس از اسلام تقسیم می‌شود:


پیش از اسلام

کهن‌ترین اثر ادبی پیش از اسلام، بخش‌های آغازین اوستا، یعنی گاثاها یا گاهان (سرودهای نیایشی) است که به‌نظر بیش‌تر پژوهشگران، متعلق به‌خود زردشت است. میزان قدمت این سروده‌ها به‌تعیین زمان زردشت بازبسته است که از هشت‌هزار تا ۲۶۰۰ سال پیش در نوسان است. گذشته از گاثاها و بخش‌هایی از یشت‌ها، اسطوره‌ها و‌ قصص دینی، روایات پهلوانی، ترانه‌ها و امثال و نقش و نگارهای داستان‌وار بر روی سنگ و سفال و سکه‌ها و کتیبه‌های دوره‌ی باستان نیز یافت می‌شود که چون در آن‌ها پرتوی از مجاز و خیال و آرمان‌خواهی موجود است، می‌توان آن‌ها را در زمره‌ی آثار ادبی دوره‌ی باستان محسوب داشت.

ادبیات فارسی در روزگار پارت‌ها (اشکانیان) ‌گسترش یافت. کتاب‌ها و منظومه‌های چندی نظیر «درخت آسوریگ»، «ویس و رامین» و اصل حماسه‌ی «یادگار زریران» از متن‌های ادبی پارتی است که تا امروز بر جای مانده است. علاوه بر متون مانوی، از ادبیات ساسانی یا فارسی میانه در دو زمینه‌ی دینی و غیردینی آثار ادبی بیشتری در دست است: «بُندهش»، «ارداویرافنامه» و «دینکرد» از زمره‌ی آثار دینی، و «یادگار زریران»، «کارنامه اردشیر بابکان» و رساله‌ی «خسرو کواتان و ریدک» از شمار آثاری است که به‌پارسی میانه ساسانی برجای مانده، هرچند برخی از آن‌ها پس از سقوط دولت ساسانی و در دوره‌ی اسلامی پدید آمده است. اندرزنامه‌های بازمانده از دوران ساسانی و پس از آن نیز بر غنای ادب ساسانی و میراث فارسی میانه افزوده است.


پس از اسلام

ادبیات فارسی دوره اسلامی، که پس از وقفه‌ای کوتاه از نخستین سده‌های دوره اسلامی با الفبای عربی عرضه شد، در واقع دنباله‌ی ادبیات پیش از اسلام بود، به‌اضافه‌ی برخورداری وسیعی از حوزه‌ مفاهیم اسلامی و اقتباس از عناصر و مواد ادب عربی. این بخش از ادبیات که بیش‌تر به‌«فارسی دری» شهرت یافته است، به‌صورت رسمی و گسترده از دوره سامانیان آغاز شد، در حالی که به‌صورت ابتدایی و غیررسمی و با حمایت از شعر و شاعری فارسی در دوره‌ی صفاری هم ادامه داشت؛ بنابراین می‌توان گفت که با پدیدآمدن حکومت‌های مستقل و نیمه‌مستقل طاهریان، صفاریان و سامانیان در بخش‌های شرقی و شمال شرقی ایران پا گرفت و پس از آن هم، در دوره‌های بعد، به‌داخل فلات ایران گسترش یافت.

در فاصله‌ی پایان حکومت ساسانی و آغاز کار حکومت‌های مستقل و نیمه‌مستقل ایرانی، علاوه بر این‌که تألیف و تصنیف آثار ادبی و دینی به‌خط و زبان پهلوی میانه ادامه داشت، بسیاری از ادیبان و عالمان ایرانی، که اغلب مسلمانان هم شده بودند، آثار ادبی خود را به‌زبان عربی که زبان رسمی تمام قلمرو حکومت اسلامی و از جمله سرزمین‌های ایرانی بود، پدید می‌آوردند، چنان‌که ابن مقفع و ده‌ها نویسنده ایرانی دیگر تمام آثار و ابونواس اهوازی و بشار بن بُرد و بیش‌تر شاعران ایرانی این دوره همه اشعار خود را به‌عربی می‌نوشتند.

ادبیات فارسی دری عمدتاً در صفحات شرقی و شمال شرقی، یعنی در سیستان و خراسان و ورارود (ماوراء‌النهر) پا گرفت و در دوره سامانی در دو قلمرو شعر و نثر استقرار و گسترش یافت و شاعران بزرگی چون رودکی (متوفی ۳۲۹ ق)، شهید بلخی (م ۳۲۵ ق) و ابوشکور بلخی (م توفی نیمه دوم سده چهارم ق) و اندکی بعد فردوسی (م ۴۱۶ ق)‌ در قلمرو شاعری، و نویسندگان چیره‌دست و دانشمندی چون ابوعلی بلعمی (م ۳۶۳ ق) و پدیدآورندگان شاهنامه ابومنصوری (تالیف ۳۴۶ ق) و پردازندگان ترجمه تفسیر طبری (تالیف ۳۵۱ ق) و جز آنان پدید آمدند. گسترش ادبیات فارسی دری را می‌توان به‌طور کلی در دو قلمرو شعر و نثر در سرزمین‌های فارسی زبان دنبال کرد.


شعر

شعر دری (منسوب به‌درگاه و دربار) ابتدا در خراسان و ورارود، با حمایت امرای ایران‌دوست سامانی، توانایی و گسترش یافت و آثار منظومه‌های چندی به‌این زبان پدید آمد که متاسفانه همه آن‌ها به‌جز شاهنامه فردوسی از میان رفته و تنها ابیات و قطعات پراکنده‌ای از آن‌ها در خلال کتاب‌های تاریخ و تذکره و لغتنامه‌های فارسی باقی مانده است. شاهنامه باآن‌که اثری متعلق به‌اواخر دوره‌ی سامانی است، عملا پس از سی‌سال در دوره‌ی غزنوی به‌پایان رسید.

غزنویان که اصلاً در خدمت سامانیان بودند، مانند خداوندگاران خود برای گسترش شعر فارسی اهتمام داشتند، منتها بیش‌تر علاقه‌شان به‌شعر ستایشی و قالب قصیده بود؛ به‌این سبب کار قصیده‌سرایی و ادب ستایشی در دربار غزنه، با وجود و حضور شاعران بزرگ و نام‌آوری چون عنصری (م ۴۳۱ ق)، فرخی سیستانی (م ۴۲۹ ق) و منوچهری (م ۴۳۲ ق) گسترش یافت. در شعر دوره سامانی، عناصر فرهنگ ایرانی بیشتر بود تا آن‌جا که شعر این دوره را باید ادامه و فرزند راستین ادب و فرهنگ پیش از اسلام دانست. در عصر غزنوی، گرایش بیش‌تری که حکام غزنه به‌ خلافت بغداد نشان می‌دادند و با تمایل ادب ستایشی به‌قصیده که قالبی بیش‌تر متعلق به‌دوره جاهلی بود، حضور عناصر فرهنگ ایران کاستی گرفت و زمینه برای ورود عناصر و مفاهیم فرهنگ و زبان تازی فراهم شد. ادامه کار فردوسی در دوره غزنوی از این قاعده مستثنی بود. او در حقیقت توانست تاریخ و فرهنگ پیش از اسلام را در کتاب خود احیا و جاودانه کند و حرکتی را که در مسیر احیای تاریخ سنت‌های ایران کهن در قالب گردآوری و نظم حماسه‌های ملی، پیش از او آغاز شده بود، به‌اوج خود برساند؛ کاری که پس از او کسانی مانند اسدی طوسی (م ۴۶۵ ق)، ایران‌شاه [یا ایران‌شان] ابن ابی‌الخیر با نظم کتاب‌های «گرشاسب‌نامه» (تألیف ۴۵۸ ق) و تصنیف «بهمن‌نامه» و «کوش‌نامه» (تألیف هر دو در اواخر سال‌های سده‌ی پنجم یا نخستین سال‌های سده‌ی ششم‌ ق) آن‌را دنبال کردند.

حماسه‌سرایی بعد از ایرانشاه ‌بن ابی‌الخیر هم در سه مسیر ملی، دینی و تاریخی ادامه یافت. در قلمرو حماسه‌های دینی ابن حسام قُهستانی (خوسفی، متوفی ۸۷۵ ق) با سرودن «خاوران‌نامه» (۸۳۰ ق) کاری آغاز کرد که تا قرنها پس از آن و تا زمان ما ادامه یافته است. صبای کاشانی (م ۱۲۳۸ش) صاحب «خداوند‌نامه» از ادامه‌دهندگان این راه است.

در مسیر حماسه‌های تاریخی، «اسکندرنامه‌ی» نظامی (سروده‌ی ۵۹۷ ق)، «غازان‌نامه» از شاعری گمنام متخلص به‌نوری (سروده‌ی ۷۶۳ ق)، «ظفرنامه»‌ حمدالله مستوفی (نظم‌شده‌ی ۷۴۰ ق)، «بهمن‌نام؟» آذری طوسی (متوفی حدود ۸۶۶ ق)، و «شهنامه‌ی قاسمی» (نظم‌شده‌ی ۹۴۰ ق)، زیر تأثیر حماسه‌ی فردوسی و تقریباً تمام آن‌ها بر وزن شاهنامه سروده شده‌‌اند.

با گسترش متصرفات غزنوی، قلمرو شعر فارسی از خراسان به‌ری و طبرستان کشیده شد. چند دهه بعد، با ورود سلاجقه به‌فلات ایران، شعر و زبان فارسی در اصفهان و همدان و جبال و آذربایجان استقرار یافت و اندکی بعد اوج و اعتبار و گونه‌گونی خاصی پیدا کرد. در عصر سلاجقه، اصفهان از نیمه‌ی دوم سده‌ی پنجم ق به‌پایتختی انتخاب شد و از این‌رو، شاعران و قصیده‌سرایان از خراسان و نواحی دیگر به‌این شهر آمدند. امیر معزی نیشابوری (م ۴۶۵ ق) امیرالشعرای دربار سلجوقی بود و شاعران بنام دیگری، از قبیل ارزقی هروی (م ۴۶۵ ق) و لامعی (م توفی حدود ۳۶۵ ق) شاهان و شاهزادگان این دودمان را مدح می‌گفتند. اصفهان سده‌ی ششم ق، با حضور انبوهی از شاعران به‌رهبری جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی (م ۵۸۸ ق)، در واقع به‌صورت کانون گرم شعر و ادب فارسی درآمده بود و رونق بخارای عصر سامانی را به‌یاد می‌آورد. شعر ستایشی در خراسان هم با وجود شاعرانی مانند عبدالواسع جبلی (م ۵۵۵ ق)، رشید و طواط (م ۵۷۳ ق) و انوری (م ۵۸۵ ق) هم‌چنان ادامه داشت.

در آذربایجان، شاعرانی مانند اسدی طوسی (م ۴۶۵ ق) و قطران تبریز (متوفی حدود ۴۶۵ ق) زمینه را برای حضور سرایندگان بزرگی چون خاقانی شروانی (م ۵۹۵ ق) و نظامی گنجوی (م ۶۱۴ ق) فراهم می‌کردند. در سده‌ی ششم ‌ق، میان شاعران خطه‌ی آذربایجان با گروه شاعران اصفهان مشاعره و مناظره بود که گاه به‌کدورت و ناخوشدلی می‌کشید. علاوه بر شعر ستایشی در خراسان، ظهور کسانی مثل کسایی مروزی، شاعر شیعه مذهب اواخر سده‌ی چهارم ق، با سرودن اشعار زهد و پند به‌شیوه‌ی خراسانی، از طرفی زمینه را برای پیدایش اشعار فلسفی و مکتبی ناصرخسرو (م ۴۷۸ ق) و قوامی رازی (متوفی پیش از ۵۶۰ ق) و از طرف دیگر برای شعر حکمی سنایی غزنوی (متوفی ح ۵۳۵ ق) آماده می‌کرد.

علاوه بر شعر ستایشی در خراسان، ظهور کسانی مثل کسایی مروزی، شاعر شیعه‌مذهب اواخر سده‌ی چهارم‌ق، با سرودن اشعار زهد و پند به‌شیوه‌ی خراسانی، از طرفی زمینه را برای پیدایش اشعار فلسفی و مکتبی ناصرخسرو (م توفی ۴۷۸ ق) و قوامی رازی (م توفی پیش از ۵۶۰ ق) و از طرف دیگر برای شعر حکمی سنایی غزنوی (م توفی حدود ۵۳۵ ق) آماده می‌کرد. شعر زهد که در ادب عربی هم بی‌سابقه نبود، در دیوان سنایی هویت و استحکام تازه‌ای پیدا کرد؛ همان که بعد در قصاید سعدی به‌‌صورت حکمت و موعظه آشکار شد و در دیوان سیف فرغانی که پس از حمله‌ی‌ مغول در آناتولی می‌زیست، جنبه‌ی‌ انتقاد اجتماعی به‌خود گرفت تا دوره‌ی‌ سنایی، قالب عمده‌ی شعر خراسانی قصیده بود. سنایی به‌غزل هم رسمیت بخشید، قالبی که عمدتاً خاص شعر فارسی و ایرانی قلمداد شده است و از همان ابتدا شاعران بزرگی مانند رودکی در سرودن آن استاد بوده‌اند. سنایی زمینه را برای ورود مفاهیم عرفانی به‌عرصه‌ی غزل نیز آماده کرد، کاری که بعد از او عطار نیشابوری (م ۶۱۸ ق) و سپس عراقی (م ۶۸۸ ق) ادامه دادند و در غزلیات شمس، سروده‌ی جلال‌الدین بلخی (رومی) و شمس‌الدین محمد حافظ (م ۷۹۱ ق) به‌اوج اعتبار خود رسید. در دوره‌ی حافظ و چند دهه‌ی پیش از او غزلسرایان توانای دیگری نظیر خواجوی کرمانی (م ۷۵۳ ق)،‌ سلمان ساوجی (م ۷۷۸ ق) عماد فقیه کرمانی (م ۷۷۳ ق)،‌ جهان‌خاتون (متوفی پس از ۷۸۴ ق)، ‌نزاری قهستانی (م ۷۲۱ ق) و کمال خجندی (م ۷۹۳ ق) بودند که حافظ در غزل خود وامدار برخی از آن‌هاست. پیدایی غزل عرفانی هرچند در خراسان صورت گرفت، اما بسط و گسترش و تکامل آن در عراق عجم و به‌ویژه غرب و جنوب ایران میسر شد.

برخی در بررسی اقلیم‌شناختی، قصیده را متناسب با سرزمین‌های برّی و درشتناک و «هامونی» خراسان و غزل را قالبی مناسب سرزمین‌های کوهستانی غرب و جبال یافته و از آن به‌عنوان سبک «مادی» یاد کرده‌اند، حال آن‌که تکامل غزل بعدها در هر دو وجه زمینی و عرفانی آن در شیراز محقق شد. محتوای عمده‌ی غزل عاشقانه که با تعزل و تشبیب مقدمات قصاید در عصر ادبیات درباری مرتبط بود، عواطف شخصی، معاشقات و وصف معشوق و هجران و نازکدلی‌های شاعرانه بود که در هر دوره تغییراتی بسته به‌موقع و محیط در آن صورت می‌گرفت، کما این‌که مقارن فتنه‌ی مغول در سده‌ی‌ هفتم که فارسی در شبه‌قاره‌ی هند رواج و گسترش یافت، شاعرانی مانند امیرخسرو دهلوی (م ۷۲۵ ق) و امیرحسن دهلوی (م ۷۲۷ ق)، با ادامه‌ی طرز غزل سعدی و درآمیختن آن با مفاهیم و نگرش‌های بومی، زمینه را برای پیدایی شیوه‌ای تازه در غزل‌سرایی فارسی آماده کردند.

این شیوه تازه که بر نازک‌اندیشی و خیالپردازی و عامیانگی مبتنی بود، چندی بعد در عصر صائب (م ۱۰۸۶ ق) و پس از او در زمان بیدل دهلوی (م ۱۱۳۳ ق) استقرار و تکامل پیدا کرد و بعدها، عمدتاً در چند دهه پیش، به‌دلیل ارتباط با سرزمین هند به‌«سبک هندی» شهرت یافت. می‌توان گفت که بیشترین کمیّت غزل‌های فارسی در این مرحله تولید شده است. طرز غزل هندی، با تغییرات و ورود به‌قلمروهای تازه، یک بار دیگر پس از انقلاب اسلامی در کانون توجه شاعران غزل‌سرا قرار گرفت، که از دل آن، اندکی بعد «غزل حماسی» و «غزل نو» پدیدار شد. مثنوی هم مانند غزل، از قالب‌های خاص شعر فارسی است که با روح فرهنگ ایرانی سازگار افتاده است. این قالب برای نظم داستان‌ها و سرگذشت‌های مفصّل که دیگر قالب‌های شعر توانایی حمل آن‌را ندارند، به‌کار می‌رود. قالب مثنوی گذشته از حوزه ادبیات حماسی، در زمینه نظم داستان‌های غنایی هم توانایی و کارآیی بسیار از خود نشان داده است. نظم داستان‌های تاریخی و اندرزی از دوره‌های پیش از اسلام در ادب فارسی رواج داشته و در دوره اسلامی نیز از همان آغاز به‌کار آمده است.[۱]


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- یاحقی، محمدجعفر، ادبیات فارسی، وبگاه مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی: ۹ مرداد ۱۳۹۸.


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها

دانشنامه‌ی جهان اسلام، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی؛ با تخلیص برگرفته از: روزنامه‌ی اطلاعات.