|
زبان و ادبیات فارسی
ادبیات فارسی دری
فهرست مندرجات
.
ادبیات فارسی دری
ادبیات فارسی دری، در واقع بدنهی نوشتاری زبان فارسی دری است، که از سدهای نهم میلادی با حروف الفبای عربی و وامواژههای فراوان از زبان عربی بهنگارش درآمده است. شکل ادبی زبان فارسی دری، که زبان رسمی ایران است، فارسی نامیده میشود و در افغانستان، در کنار زبان پشتو، زبان رسمی است، بهنام زبان دری شناخته میشود. اما ادبیات زبان رسمی تاجیکستان، تاجیکی بوده که در کشورهای تاجیکستان و ازبکستان با الفبای سیریلیک رایج است. در ادبیات زبان تاجیکی، وامواژههایی از زبان روسی و ازبکی وارد شده است.
ادبیات را از نظر شیوهی بیان و شکل ظاهری میتوان به دو دستهی کلی نظم و نثر تقسیم کرد، که هر کدام از آنها شامل بخشهای کوچکتری هستند.
شعر، چامه یا چکامه، بر پایهی دیدگاههای سنتی، سخنی است موزون و خیالانگیز که دارای قافیه است، اگرچه برخی، قافیه را از شرایط شعر نمیدانند. نگارش شعر به صنایع و آرایههای ادبی متکی است. صنایعی چون تشبیه، مراعات نظیر و استعاره و...؛ وزن اشعار ممکن است شامل الگویی از تکیهها (وزن تکیهای) یا الگویی از هجاهای ناهمطول بوده (وزن عروضی) یا از قافیه استفاده نکند. توصیفناپذیری شعر در ذات آن قرار دارد و بهسختی میتوان تعریفی جامع برای آن یافت، بهویژه آنکه با دگرگونیهای شعر و سبک سرایش در گذر زمان، تعاریف سنتی دیگر کاربرد گذشتهی خود را ندارند و جوامع، تعاریف مدرنتری از مقولههای گوناگون هنر و ادبیات ارائه دادهاند.
نثر نوعی نگارش است که بههیچگونه ساختار شکلی (بهجز دستور زبان ساده) پایبند نیست؛ در متون منثور، اجباری در زیبا گفتن یا استفاده از واژگان زیبا وجود ندارد. با اینحال نثر را نیز میتوان بهشکل زیبا نوشت، اما در این گونهی ادبی از شکل ظاهری واژهها (وزن یا واجآرایی) استفادهی کمتری میشود و بهجای آنها از سبک، جایگذاری یا گنجاندن تصویر سود برده میشود. با این وجود نمیتوان بهدقت تمایز نثر با شعر را مشخص کرد. برای مثال در سجع که خود نوعی نثر است، در پایان دو جمله که بهدنبال هم میآیند باید دو واژهی یکسان یا هموزن آورده شود. این حالت، نوعی وزن و زیبایی شاعرانه به متن منثور میدهد.
بخش دوم
نظم داستانهای تاریخی و اندرزی از دورههای پیش از اسلام در ادب فارسی رواج داشته و در دورهی اسلامی نیز از همان آغاز بهکار آمده است. منظومه ظاهراً اخلاقی «آفریننامه» از ابوشکور بلخی و نظم «کلیله و دمنه» و «سندبادنامه» از رودکی از کهنترین مثنویهای داستانی و اخلاقی ادبیّات فارسی دوره اسلامی است. بعد از آن در دوره غزنوی، نظم چندین منظومه غنایی، از جمله «وامق و عذرا»، «شادبهر و عینالحیات» و «خنگبت و سرخبت» بهعنصری - ملکالشّعرای دربار غزنویان - نسبت یافته است و نشانیمیدهد که اقبال بهاین قالب شعری بهویژه در حوزه ادب غنایی، رو بهتزاید بوده است. منشأ وامق و عذرا یک افسانه قدیم ایرانی است که بعد از عنصری هم بسیاری از شاعران در ایران و شبهقاره هند با استقبال از او آن را بهصورتهای گوناگون بهسلک نظم کشیدهاند.
نظم داستانهای غنایی در عصر سلاجقه با ترجمه منظومه مشهور «ویس و رامین» (بهسال ۴۴۶ ق) از روی متن پهلوی بهشعر دری استمرار یافت. این قصه کهن ایران که ره بهعصر اشکانی میبرد، بهقلم فخرالدین اسعد گرگانی (درگذشته ۴۶۵ ق)، شاعر منتسب بهدربار طغرل و بهدستور والی اصفهان عمیدالدین ابوالفتح مظفر نیشابوری در اصفهان بهنظم فارسی درآمد و از پارهای جهات سرمشقی برای شاعر بلندآوازه عرصه داستانسرایی، نظامی گنجوی قرار گرفت. بعدها محققان فرانسوی و ایرانی میان این منظومه با سرگذشت عاشقانه «تریستان و ایزوت» اثر ژوزف بدیه (۱۸۶۴-۱۹۳۸) در طرح و جریان داستانها مشابهتهایی یافتهاند.
سدهی ششم قمری با وجود نظامی گنجوی در قلمرو نظم داستانهای غنایی، درخشندگی خاصی یافت. نظامی با بهرهگیری از تجربه ادبی دو شاعر بزرگ و منظومهپرداز پیش از خود، یعنی فردوسی و فخرالدین اسعد گرگانی، توانست نظم داستانهای غنایی را بهکمال برساند. پنج منظومه نامبردار وی، یعنی «مخزنالاسرار»، «خسرو و شیرین»، «لیلی و مجنون»، «هفتپیکر» و «اسکندرنامه»، بر روی هم «پنجگنج» یا خمسه وی را تشکیل میدهند. روح عرفانی و اخلاقی که در اوّلی بارز و آشکار است و روح تاریخی و حماسی که بر آخری سایه افکنده است، بهمقدار کمتر و گاه خفیفی، بر سه منظومه دیگر هم سایه افکنده است. توانایی و کمال هنر نظامی از یک طرف و درد و صمیمیتی که وی از طرف دیگر در نظم پنجگنج بهکار گرفته، سبب شده است که پس از او دهها شاعر، از جمله بعضی از تواناترین شاعران زبان فارسی، مانند امیرخسرو دهلوی، خواجوی کرمانی و عبدالرحمان جامی (د ۸۹۸ ق)، بهتقلید از او، منظومهها و حتی خمسههایی، چه در ایران و چه در شبهقاره و خراسان بزرگ (آسیای مرکزی) بپردازند، بهطوری که امروز آمار تقلیدهای نظامی بدون تردید از صد مورد فراتر میرود.
جامی با افزودن دو مثنوی بر خمسهای که بهتقلید از نظامی سروده بود، «هفتاورنگ» خویش شامل هفت منظومه سلسلهالذهب، سلامان و ابسال، تحفهالاحرار، سبحهالابرار، یوسف و زلیخا، لیلی مجنون و خردنامه اسکندری را پدید آورد. جامی علاوه بر این هفت منظومه غنایی و عرفانی، دیوان شعری مشتمل بر غزل و قصیده و نیز آثاری بهنثر فارسی دارد که از آن میان نفحاتالانس، لوایح، لوامع و بهارستان (به تقلید از گلستان سعدی) از همه مشهورترند. کثرت و اعتبار آثار او سبب شده است که برخی او را واپسین شاعر کهن فارسی بدانند و ادبیات پس از او را بهچیزی نگیرند.
موضوعات تعلیمی و اندیشههای اخلاقی چنان با انواع شعر فارسی درآمیخته که بعید است هیچیک از قالبهای شعری را بتوان جدا از آن بهتصور آورد. حتی بخش ستایشی و توصیفی شعر فارسی هم با آن بهکلی بیگانه نیست. برخی از این هم دورتر رفته و بسیاری از مضامین ستایشی را که بهارباب قدرت عرضه شده است، گونهای ارشاد و تبلیغ غیرمستقیم مفاهیم اخلاقی بهممدوح و مخاطب اشعار و بهمنظور تزکیه آنان معرفی کردهاند.
از نظر زمانی، آغاز «ادبیات تعلیمی» بهعبارتی ره بهادبیات ایران پیش از اسلام میبرد. وجود اندرزنامههای فراوان مربوط بهادبیات فارسی میانه و انتقال این میراث خطیر فرهنگی بهادبیات دوره جدید و تلفیق آن با اندیشهها و تعالیم اسلامی، ادبیات فارسی دوران جدید را از بنیاد بارور و سرشار کرده است. پس جای شگفتی نیست که همان ابیاتِ آغازینی که بهعنوان نخستین اشعار فارسی بهشاعرانی از قبیل حنظله بادغیسی، ابوسلیک گرگانی در عصر طاهریان و صفاریان نسبت یافته مشحون بهمضامین تعلیمی باشد. شعر دوره سامانیان اساسا خردورزانه و آمیخته با اخلاق و ادب است، تا آنحد که میتوان مشخص؟ برتر این شاعران بهویژه رودکی، شهید بلخی و فردوسی، را خردورزی و اخلاقمداری دانست.
ادبیات تعلیمی تقریباً قالب مخصوصی ندارد و در دامن همه قالبهای شعری، حتی منظومههای حماسی و غنایی بالنده تواند بود، چنان که فیالمثل در شاهنامه و خمسه نظامی نیز هست. یک سر ادب تعلیمی در اندیشههای ناب و ژرف فلسفی و فکری است که شعر فارسی قالب ترانه یا رباعی را عمدتا بهاین منظور برگزیده است. ترانه را همانند غزل و مثنوی قالبی صرفا ایرانی و مخصوص زبان فارسی دانسته و در پارهای موارد ابداع آن را بهرودکی نسبت دادهاند. از رودکی هم چند رباعی در دست است مشخصه سایر سرودههای او را بههمراه دارد.
اما قالب ترانه در شعر خیام (م توفی ۵۲۷ ق) در سده ششم ق با درونمایه فلسفی و تفکر ژرف و فراگیر بهکمال رسید، چیزی که اندکی بعد در شعر شیخ فریدالدین عطار شاعر عارف و همشهری او گسترس یافت و تا حدی بهقلمرو مضامین عرفانی نزدیک شد. بعد از خیام هم، هر شاعری که سخنی نغز و ژرف و فکرانگیز داشته، آن را در همین قالب و در همان حال و هوای خیام عرضه کرده و کار شناخت رباعیات واقعی منسوب بهوی را با دشواریهایی مواجه کرده است. درونمایه و موضوع رباعیهای خیام و پس از او متنوع است. برخی از جمله جمال خلیل شروانی که بعدها بهجمع و تدوین قالب رباعی اهتمام داشتهاند، این رباعیها را بر اساس مضمون و محتوا دستهبندی کرده و در هر مورد از شاعران متقدم نمونههایی آوردهاند.
غیر از رباعی که بیشتر سرودهای خیامی معرفی شده است، قصاید و قطعات هم پذیرای مضامین تعلیمی بودهاند. این مضامین گذشته از قصیدههای اخلاقی و اجتماعیات که در دیوان شاعرانی مانند ناصر خسرو، سنایی غزنوی، خاقانی شروانی، سعدی و سیف فرغانی موضوع غالب است، در بسیاری از دیگر قصاید نیز بههمراه سایر مضامین، قابل اعتنا بوده است. قصاید و ترکیببندها و مسمطاتی که موضوع آن نعت پیامبر(ص) و یا مناقب و مراثی بزرگان دین و دنیاست، عرصه پهناور دیگری است سرشار از مضامین تعلیمی و اخلاقی که میراث ادب اخلاقی فارسی را گرانبار میکند. همه اینها از زمرهی میراث ادبی عرفانی فارسی است.
مضامین تعلیمی در قالب قطعه بهمراتب بیشتر از رباعی و قصیده خوش افتاده است، بهویژه که قطعهسرایی هم گویی با شعر فارسی همزاد و همزانو بوده و از همان آغاز در دواوین اغلب شاعران جایی بهخود اختصاص داده است. هم تقریباً تمام قطعات منسوب بهرودکی و ابوشکور اخلاقی و تعلیمی است و هم قطعات اندک و بسیاری که شاعران مدیحهسرا، مانند عنصری و انوری از خود بهیادگار گذاشتهاند؛ اما نامبرداری قطعات تعلیمی و اساساً هنر قطعهسرایی اخلاقی را باید در دیوان ابنیمین فریومدی (م ۷۶۳ ق) جستجو کرد. در روزگار نزدیک بهزمانه ما مقطعات پروین اعتصامی (م ۱۳۲۰ ش) هم از این نگاه درخور ذکر است، تا آنجا که مجموع سرودههای وی را میتوان در زمرهی ادبیات تعلیمی عصر حاضر قلمداد کرد.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- یاحقی، محمدجعفر، ادبیات فارسی، وبگاه مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی: ۲۳ مرداد ۱۳۹۸.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ دانشنامهی جهان اسلام، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی؛ با تخلیص برگرفته از: روزنامهی اطلاعات.