|
زبان و ادبیات فارسی
ادبیات فارسی دری
فهرست مندرجات
◉ نثر
◉ در عرصهی تفسیر
◉ فنون ادبی
◉ تاریخ ادبیات
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
ادبیات فارسی دری
اشاره: با پوزش از تأخیری که در نشر این مقاله پیش آمد، یادآور میشویم که سخن از نظم پارسی و شاعران بزرگ، به«نثر پارسی» رسید و پیشگامان این عرصه که آن را نیز میتوان بهبخشهای گوناگون تقسیم کرد؛ از جمله تاریخنگاری.
دکتر منصور رستگار فسایی، در کتاب «انواع نثر فارسی» بهنقل از لغتنامهی دهخدا، نثر در لغت را اینگونه تعریف میکند: «نثر در لغت صفتی عربی است بهمعنای پراکنده، سخنپاشیده و غیرمنظوم برخلاف نظم، و یکی از اقسام دوگانهی سخن در مقابل شعر.» (رستگار فسایی دکتر منصور، انواع نثر فارسی، تهران: انتشارت شمت، چاپ اول، زمستان ۱۳۸۰، ص ۴)
اما، دکتر حسین خطیبی، ضمن نقل این تعریف، نثر را از لحاظ اصطلاحی چنین توصیف میکند: «نثر، کلامی است که وزن وقافیه نداشته باشد»، او به بیان تعریف دیگری از نثر نیز میپردازد: «کلامی که در آن، مفاهیم و معانی با وضوح و روشنی و رسایی و با نظم فکر و منطقی بیان میشود و تنها وظیفهی لفظ در آن بیان معنا است. جمل با مراعات موازین دستوری با یکدیگر میپیوندند و معانی بیهیچگونه قطع و انحرافی، بیان میشوند و راست و مستقیم پیش میروند. وصل و فصل جمل، برمبنای توالی افکار و روش طبیعی و قواعد مشخص زبان استوار است.» (خطیبی دکتر حسین، فن نثر در ادب پارسی، تهران: انتشارات زوار، چاپ دوم، ۱۳۷۵، ص ۲۹).
بعد از اسلام، نثر رسمی فارسی پس از وقفهای، از شکل ابتدایی خود بیرون آمد و در دورهی سامانی در لباس فارسی دری پدیدار شد یا دستکم براساس آثار برجای مانده و مدارک موجود میتوان بهچنین استنباطی رسید. نخستین متن منثور برجای مانده برگهایی از مقدمهی شاهنامه ابومنصوری است که بهامر ابومنصور محمد بن عبدالرزاق، در سال ۳۴۶ ق، بهدست گروهی از دانشوران خراسان و ماوراءالنهر در موضوع تاریخ و تاریخ داستانی ایران پیش از اسلام تنظیم شده است. همین کتاب است که مبنای کار نظم شاهنامهی فردوسی قرار گرفت. بنابراین آنرا میتوان سرسلسلهی نثرهای تاریخی فارسی دانست که در همان دورهی سامانی در تاریخ بلعمی (تألیف: ۳۷۲ ق) و کمی بعدتر با مجملالتواریخ و القصص (تألیف: ۵۲۰ ق)، که مؤلفش شناخته نشده است، ادامه یافت. بعد از تاریخ بلعمی، فن تاریخنویسی غیرداستانی و مبتنی بر واقعیتهای موجود هم در زبان فارسی مطرح شد و اندکی بعد، در دوره غزنوی، یکی از مهمترین تواریخ فارسی که صبغه ادبی بسیار هم دارد، بهقلم ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، طی مدتی نزدیک بهنیم قرن گردآوری و در سی مجلد تنظیم شده که قسمت اعظم آن در تصاریف زمان از میان رفته است.
بخش سوم
شاخهای از اندیشههای تعلیمی را انتقادهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی تشکیل میدهد. اینگونه انتقادها که میتوان آنها را اشعار زهد و پند از یکسو و یا «اخلاقیات» از سوی دیگر مرتبط دانست، تقریباً در همه دفترهای شعر فارسی پراکنده است، اما مشخصاً کسایی مروزی و ناصرخسرو در یکسوی آن قرار دارند و سیف فرغانی و در شکل تندتر و تلختر آن عبید زاکانی، که اساساً پرچمدار گونهای از انتقادهای اجتماعی بهنام طنز است، در سوی دیگر.
مجموعه «کلیات عبید» مشتمل بر انتقادهای تلخ و گزندهای است که هرچند بهظاهر بهشوخی و تمسخر ماننده است، اما در باطن مؤثرترین انتقادهای اجتماعی و فرهنگی را در خود منعکس میکند. طنز عبید عام و بیشتر متوجه کلیات فرهنگ و زندگی است، اما طنز کسانی مانند ابواسحاق شیرازی، معروف به«اطعمه» (م توفی ۸۲۷ یا ۸۳۰ ق)، یا مولانا نظام قاری(م ۹۹۳ ق)، که اولی حول خوردنیها و نوشیدنیها و دومی حول پوشیدنیهاست، خاص است. طنز حافظ و جامی و صائب نیز هر یک بهگونهای خاص است. در اواخر دورهی قاجار و آغاز پهلوی هم کسانی مانند یغمای جندقی (م ۱۲۷۶ ق) و ایرج میرزا (م ۱۳۴۴ ق) بهطور بارزتری به این گونه شعر روی آوردند. طنزنویسی با زبان نثر هم از گذشتهها در رسالههای عبید زاکانی و در دورهی اخیر در «چرند و پرند» دهخدا و داستانها و نوشتههای نویسندگان جدیدتری مثل ابوالقاسم حالت، خسرو شاهانی، فریدون تنکابنی و جواد مجابی استمرار یافته است.
▲ | نثر |
نثرنویسی، رویهی دیگر سکهی ادبیات فارسی، همواره تختالشعاع شعر بوده است. راست است که تمام متنهای منثور فارسی را نمیتوان در حوزهی ادبیات بررسی کرد، زیرا جنبهی هنری و خیالانگیزی و ابلاغ معانی عاطفی ندارند و در آنها بیشتر بهجنبهی ابزاری زبان توجه شده است. گذشته از اینگونه متون که بیشتر در حوزهی علوم و دانشهای تجربی است، بقیه آثار منثور در زمرهی ادبیات قابل بررسی است. در گذشته، برخلاف امروز، تقریباً متنهای تاریخی، دینی و دیوانی هم صبغهی ادبی داشته است. در ادبیات فارسی، نثر هم مانند شعر بهدوره ماقبل اسلام راه میبرد. اغلب متنهای منثور موجود بهفارسی میانه، بهویژه سرگذشتنامهها و متون اندرزی دورهی ساسانی، صبغه و جنبهی ادبی دارد.
بعد از اسلام، نثر رسمی فارسی پس از وقفهای، از شکل ابتدایی خود بیرون آمد و در دورهی سامانی در لباس فارسی دری پدیدار شد یا دستکم براساس آثار برجای مانـده و مـدارک موجـود مـیتوان بهچنین استنباطی رسیــد. نخستـین متن منثور بر جای مانده، برگهایی از «مقدمه شاهنامه ابومنصوری» است که بهامر ابومنصور محمد بن عبدالرزاق، در سال ۳۴۶ ق، بهدست گروهی از دانشوران خراسان و ماوراءالنهر در موضوع تاریخ و تاریخ داستانی ایران پیش از اسلام تنظیم شده است. همین کتاب است که مبنای کار نظم شاهنامه فردوسی قرار گرفت؛ بنابراین آنرا میتوان سرسلسلهی نثرهای تاریخی فارسی دانست که در همان دورهی سامانی در «تاریخ بلعمی» (تألیف: ۳۷۲ ق) و کمی بعدتر با «مجملالتواریخ والقصص» (تألیف: ۵۲۰ ق) که مؤلفش شناخته نشده است، ادامه یافت. بعد از تاریخ بلعمی، فن تاریخنویسی غیرداستانی و مبتنی بر واقعیتهای موجود هم در زبان فارسی مطرح شد و اندکی بعد در دورهی غزنوی، یکی از مهمترین تواریخ فارسی که صبغهی ادبی بسیار هم دارد، بهقلم ابوالفضل بیهقی طی مدتی نزدیک بهنیم قرن گردآوری و در سی مجلد تنظیم شده که قسمت اعظم آن از میان رفته است. بخش موجود کتاب که به «تاریخ بیهقی» معروف است، کمتر از یک ششم کل کتاب و حاوی تاریخ عصر مسعود غزنوی است و بههمین دلیل گاهی تاریخ مسعودی هم نامیده شده است. از همین دورهی غزنویان تاریخ دیگری بهنام «زینالاخبار» بهقلم ابوسعید گردیزی نیز باقی مانده است که صبغه ادبی چندانی ندارد.
فن تاریخنویسی در دورههای بعد هم اهمیت و اعتبار داشته است و کتابهایی نظیر «راحهالصدور» (تألیف: حدود ۶۰۳ ق) اثر محمد بن علی بن سلیمان راوندی در تاریخ سلاجقه، «تاریخ جهانگشای» اثر عطاملک جوینی (م توفی ۶۸۱ ق)، در تاریخ مغول، «جامعالتواریخ» (تألیف: ۷۱۰)، بهقلم رشیدالدین فضلالله همدانی که تاریخی عمومی است تا عصر مؤلف، «تاریخ گزیده» (تألیف: ۷۳۰ ق)، از حمدالله مستوفی قزوینی، «ظفرنامه» (تألیف: ۸۲۸ ق)، اثر شرفالدین علی یزدی، «مطلع سعدین» (تألیف: ۸۷۲ ق)، نوشته کمالالدین عبدالرزاق سمرقندی، «روضه الصفا» (تألیف: ۹۰۳)، بهقلم میرخواند، «حبیبالسیر» (تألیف: ۹۳۰ ق)، بهقلم خواندمیر و در دوره صفوی «عالمآرای عباسی» (تألیف: ۱۰۳۸ ق)، اثر اسکندربیگ منشی، و در زمان نادر، «دره نادره» و «جهانگشای نادری»، هر دو بهقلم میرزامهدی استرآبادی، عرصه تاریخنویسی را بارآور و پهنه نثر فارسی را رنگارنگ کردهاند.
شاخهای از تاریخنویسی فارسی بهتواریخ محلی اختصاص یافته است که در این قلمرو از گذشتههای دور کتابهایی از قبیل «تاریخ سیستان» (تألیف: ح۴۲۵ و ۷۲۵ ق) از مؤلفی مجهول، «تاریخ بخارا» (تلخیص: ۵۷۴ ق) بهقلم نرشخی و ترجمه قباوی و تلخیص محمد بن زفربن عمر، و «تاریخ بیهق» (تألیف: نیمه اول قرن ششم ق)، اثر ابن فندق، باقی مانده است که از زمره تواریخ محلی بهحساب میآید و در شناخت مناطق خاص، بسیار سودمند است. تاریخنویسی از سدههای هشتم و نهم قمری بهبعد، در شبهقاره هند هم رونق داشته که از آن میان کتابهایی مانند «تاریخ فرشته» و «تاریخ الفی» بیشتر قابل ذکرند.
▲ | در عرصهی تفسیر |
دومین کتاب نثر فارسی که خوشبختانه همه متن آن از دوره سامانی بر جاست، «ترجمه تفسیر طبری» است که در سال ۳۵۱ق بهامر سامانیان، بهاهتمام گروهی از علمای ماوراءالنهر، تنظیم و ترجمه شد. این کتاب که سرمشق و سردودمان ترجمهها و تفسیرهای فارسی قرآن و کتب دینی بهشمار میآید، در واقع ترجمه و تلخیص کاملاً آزاد از تفسیر سی جلدی محمد بن جریر طبری (م ۳۱۰ ق) است که در اوایل سده چهارمق بهزبان عربی تألیف شده است. بعد از ترجمه تفسیر طبری، هم تفسیر و ترجمه قرآن بهپارسی ادامه یافت و هم کتابهای دینی و کلامی چندی در حوزه معارف اسلامی بهزبان فارسی نوشته شد که ادبیات دینی ایران را غنای خاصی بخشید.
از تفسیرهای معروف دورههای بعد از «تفسیر سورآبادی» (تألیف ۴۷۱ ق)، تفسیر «تاجالتراجم» شهفور اسفراینی (م توفی ۴۷۱ ق)، «کشفالاسرار» میبدی (تألیف ۵۲۰)، «روضالجنان و روحالجنان» ابوالفتوح رازی (تألیف: حدود ۵۳۳ ق) و در دورههای بعد از تفسیر «جلاءالاذهان و جلاءالاحزان» ابوالمحاسن جرجانی و تفسیر «مواهب علیه» کاشفی سبزواری (م ۹۱۰ ق) و «منهجالصادقین» فتحالله کاشانی باید یاد کرد.
از میان کتب ملل و نحل فارسی بهنام «کتاب النقض» محمد بن عبدالجلیل رازی قزوینی (تألیف: ۵۵۶ ق) و «تبصرهالعوام» منسوب بهمرتضی بن الداعی الرازی (اوایل قرن هفتم ق)، باید اشاره کرد که هر دو از متون کهن دینی و کلامی شیعه محسوب میشود.
▲ | فنون ادبی |
متنهای خاص مربوط بهبلاغت و فنون ادبی از «ترجمانالبلاغه» محمد بن عمر رادویانی (تألیف: اواسط قرن پنجم ق) آغاز میشود، هرچند پیش از او از آثار و مؤلفات کسانی مانند بهرامی سرخسی، ابویوسف عروضی و ابوالعلاء شوشتری نیز نام بردهاند که متأسفانه بر جای نمانده است. اینگونه آثار را رشید وطواط (م ۵۷۳ ق) با تألیف «حدائقالسحر» ادامه داد و شمس قیس رازی با نوشتن «المعجم فی معاییر اشعار العجم» (تألیف: ۶۱۴ ق) بهاوج کمال خود رسانید. بعد از او، خواجه نصیرالدین طوسی (م ۶۷۲ ق) هم تألیف کتاب گرانقدر «معیارالاشعار» گام دیگری در این راه برداشت. کتابهای کوچک دیگری از قبیل «بدایع الافکار فی صنایع الاشعار» کاشفی سبزواری و «انیس العشاق» شرفالدین رامی (م ۷۹۵ ق) که در این زمینه بعدها پدید آمد، نتوانست چیز چندانی بر میراث پیشینیان بیفزاید.
سبک نویسندگی فارسی در کلیه این آثار یکسان نبود. در دوره سامانی و اوایل عصر غزنوی، مورخان از شیوه نویسندگی ساده و فاقد آرایههای ادبی استفاده میکردند، اما تدریجاً از میانه سده ششم که نثر فارسی تحت تأثیر ترسل عربی رو بهپیچیدگی گذاشت، نثر کتابهای تاریخی، با بسیاری از لغات بیگانه (عربی و بعد هم ترکی مغولی) و آرایههای ادبی، از سبک فنی یا مصنوع پیروی میکرد؛ بهطوری که فیالمثل «تاریخ جهانگشای» جوینی و «نفثهالمصدور» زیدری و در دورههای پسین «دره نادره» و «جهانگشای نادری» را باید جزو متون متکلف و مصنوع فارسی دسته بندی کرد.
▲ | تاریخ ادبیات |
به موازات کتب تاریخی محض، از تذکرهها، که در واقع کتابهای تاریخ ادبیات گذشته بهحساب میآمدند، باید یاد کرد. کار تذکرهنویسی با محمد عوفی (م توفی بعد از ۶۳۰ ق) و تألیف کتاب «لبابالالباب» (تألیف: ۶۱۸ ق) آغاز شد. بعدها دولتشاه سمرقندی با تألیف «تذکرهالشعراء» (تألیف: ۸۲۹ ق) کار او را دنبال کرد. در دوره صفوی هم در ایران تذکرههای متعدد و نامآوری، چون «تحفه سامی»، «هفت اقلیم»، «عرفات العاشقین» و «تذکره نصرآبادی» تدوین شده و هم در شبهقاره کار تذکرهنویسی بهنحو نظرگیری رونق یافت و تألیف و تدوین صدها تذکره را سبب گردید. کار تذکرهنویسی در دوره قاجار و در واقع تا قبل از تألیف تاریخ ادبیات بهشیوه نوین هم ادامه یافت. از میان واپسین تذکرههای مهم فارسی از «مجمعالفصحاء» رضا قلیخان هدایت (تألیف: ۱۲۸۸ ق) باید نام برد که سنت تذکرهنویسی فارسی را تا نزدیک بهزمان ما استمرار بخشید.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- یاحقی، محمدجعفر، ادبیات فارسی، وبگاه مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی: ۱۰ مهر ۱۳۹۸.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ دانشنامهی جهان اسلام، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی؛ با تخلیص برگرفته از: روزنامهی اطلاعات.