جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۸ آبان ۱۷, جمعه

ادبیات فارسی دری

از: محمدجعفر یاحقی

زبان و ادبیات فارسی

ادبیات فارسی دری


فهرست مندرجات

.



ادبیات فارسی دری

دکتر محمدجعفر یاحقی، پژوهشگر و نویسنده‌ی ایرانی، استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه فردوسی مشهد، عضو پیوسته‌ی شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی و مدیر قطب علمی فردوسی‌شناسی و ادبیات خراسان در دانشگاه فردوسی مشهد است.

تاریخ‌نگاری، بخشی از ادبیات نثری است، که به‌عنوان اصطلاحی خاص، به‌معنای وصف و ثبت وجوه گوناگون حیات و احوال انسان در عرصه‌ی سیاست و اجتماع می‌پردازد. بنا به تعریفی دیگر، تاریخِ، تاریخ و نمود تاریخ و نشانه‌شناسی است که چگونگی به‌دست آمدن یا انتقال دانش گذشته را در نظر می‌گیرد. به‌طور رسمی تاریخ‌نگاری، نگارش تاریخ، و کاربرد روش‌های تاریخی را با پروا به تألیف، منابع، تفسیر، شیوه، غرض و خواننده بررسی می‌کند.

شناخت تحولات تاریخ‌نگاری و منابع پژوهش تاریخی دوره‌ی معاصر یکی از محورهای اساسی و مهم در بررسی‌های تاریخی این دوره‌ی محسوب می‌شود. اما تاریخ‌نکاری سنتی، ادامه‌ی وقایع‌نگاری‌ها و مجلس‌نویسی‌ها محسوب می‌شود. تاریخ‌نگاران سنتی اغلب اهل شعر و ادب بودند و آثار خود را با ویژگی‌های ادبی نگارش می‌کردند. در حالی‌که در دوره‌ی معاصر، شکل جدیدی از تاریخ‌نگاری در ادبیات فارسی رواج یافت که از نظر بینش و روش با تاریخ‌نگاری سنتی متفاوت است.

بخش چهارم

بعد از اسلام، نثر رسمی فارسی پس از وقفه‌ای، از شکل ابتدایی خود بیرون آمد و در دوره‌ی سامانی در لباس فارسی دری پدیدار شد یا دست‌کم براساس آثار برجای مانده و مدارک موجـود می‌توان به‌چنین استنباطی رسید. نخستین متن منثور بر جای مانده، برگ‌هایی از «مقدمه شاهنامه‌ی ابومنصوری» اسـت که به‌امر ابومنصور محمد بن عبدالرزاق، در سال ۳۴۶ ق، به‌دست گروهی از دانشوران خراسان و ماوراءالنهر در موضوع تاریخ و تاریخ داستانی ایران پیش از اسلام تنظیم شده است. همین کتاب است که مبنای کار نظم شاهنامه فردوسی قرار گرفت؛ بنابراین آن‌را می‌توان سرسلسله‌ی نثرهای تاریخی فارسی دانست که در همان دوره‌ی سامانی در «تاریخ بلعمی» (تألیف: ۳۷۲ ق) و کمی بعدتر با «مجمل‌التواریخ والقصص» (تألیف: ۵۲۰ ق) که مؤلفش شناخته نشده است، ادامه یافت. بعد از تاریخ بلعمی، فن تاریخ‌نویسی غیرداستانی و مبتنی بر واقعیت‌های موجود هم در زبان فارسی مطرح شد و اندکی بعد در دوره غزنوی، یکی از مهم‌ترین تواریخ فارسی که صبغه ادبی بسیار هم دارد، به‌قلم ابوالفضل بیهقی طی مدتی نزدیک به‌نیم قرن گردآوری و در سی مجلد تنظیم شده که قسمت اعظم آن از میان رفته است. بخش موجود کتاب که به‌«تاریخ بیهقی» معروف است، کمتر از یک ششم کل کتاب و حاوی تاریخ عصر مسعود غزنوی است و به‌همین دلیل گاهی تاریخ مسعودی هم نامیده شده است. از همین دوره غزنویان تاریخ دیگری به‌نام «زین‌الاخبار» به‌قلم ابوسعید گردیزی نیز باقی مانده است که صبغه ادبی چندانی ندارد.

فن تاریخ‌نویسی در دوره‌های بعد هم اهمیت و اعتبار داشته است و کتاب‌هایی نظیر «راحه‌الصدور» (تألیف: حدود ۶۰۳ ق) اثر محمد بن علی بن سلیمان راوندی در تاریخ سلاجقه، «تاریخ جهانگشای» اثر عطاملک جوینی (م توفی ۶۸۱ ق)، در تاریخ مغول، «جامع‌التواریخ» (تألیف: ۷۱۰)، به‌قلم رشیدالدین فضل‌الله همدانی که تاریخی عمومی است تا عصر مؤلف، «تاریخ گزیده» (تألیف: ۷۳۰ ق)، از حمدالله مستوفی قزوینی، «ظفرنامه» (تألیف: ۸۲۸ ق)، اثر شرف‌الدین علی یزدی، «مطلع سعدین» (تألیف: ۸۷۲ ق)، نوشته کمال‌الدین عبدالرزاق سمرقندی، «روضه الصفا» (تألیف: ۹۰۳)، به‌قلم میرخواند، «حبیب‌السیر» (تألیف: ۹۳۰ ق)، به‌قلم خواندمیر و در دوره صفوی «عالم‌آرای عباسی» (تألیف: ۱۰۳۸ ق)، اثر اسکندربیگ منشی، و در زمان نادر، «دره‌ی نادره» و «جهانگشای نادری»، هر دو به‌قلم میرزا مهدی استرآبادی، عرصه تاریخ‌نویسی را بارآور و پهنه نثر فارسی را رنگارنگ کرده‌اند.

شاخه‌ای از تاریخ‌نویسی فارسی به‌تواریخ محلی اختصاص یافته است که در این قلمرو از گذشته‌های دور کتاب‌هایی از قبیل «تاریخ سیستان» (تألیف: ح ۴۲۵ و ۷۲۵ ق) از مؤلفی مجهول، «تاریخ بخارا» (تلخیص: ۵۷۴ ق) به‌قلم نرشخی و ترجمه قباوی و تلخیص محمد بن زفربن عمر، و «تاریخ بیهق» (تألیف: نیمه اول قرن ششم‌ ق)، اثر ابن فندق، باقی مانده است که از زمره‌ی تواریخ محلی به‌حساب می‌آید و در شناخت مناطق خاص، بسیار سودمند است. تاریخ‌نویسی از سده‌های هشتم و نهم قمری به‌بعد، در شبه‌قاره هند هم رونق داشته که از آن میان کتاب‌هایی مانند «تاریخ فرشته» و «تاریخ الفی» بیش‌تر‌ قابل ذکرند.


در عرصه‌ی تفسیر

دومین کتاب نثر فارسی که خوش‌بختانه همه متن آن از دوره‌ی سامانی بر جاست، «ترجمه‌ی تفسیر طبری» است که در سال ۳۵۱ ق به‌امر سامانیان، به‌اهتمام گروهی از علمای ماوراءالنهر، تنظیم و ترجمه شد. این کتاب که سرمشق و سردودمان ترجمه‌ها و تفسیرهای فارسی قرآن و کتب دینی به‌شمار می‌آید، در واقع ترجمه و تلخیص کاملاً آزاد از تفسیر سی جلدی محمد بن جریر طبری (م ۳۱۰ ق) است که در اوایل سده چهارم‌ ق به‌زبان عربی تألیف شده است. بعد از ترجمه تفسیر طبری، هم تفسیر و ترجمه‌ی قرآن به‌پارسی ادامه یافت و هم کتاب‌های دینی و کلامی چندی در حوزه‌ی معارف اسلامی به‌زبان فارسی نوشته شد که ادبیات دینی ایران را غنای خاصی بخشید.

از تفسیرهای معروف دوره‌های بعد از «تفسیر سورآبادی» (تألیف ۴۷۱ ق)، تفسیر «تاج‌التراجم» شهفور اسفراینی (م توفی ۴۷۱ ق)، «کشف‌الاسرار» میبدی (تألیف ۵۲۰)، «روض‌الجنان و روح‌الجنان» ابوالفتوح رازی (تألیف: حدود ۵۳۳ ق) و در دوره‌‌های بعد از تفسیر «جلاءالاذهان و جلاءالاحزان» ابوالمحاسن جرجانی و تفسیر «مواهب علیه» کاشفی سبزواری (م ۹۱۰ ق) و «منهج‌الصادقین» فتح‌الله کاشانی باید یاد کرد.

از میان کتب ملل و نحل فارسی به‌نام «کتاب النقض» محمد ‌بن عبدالجلیل رازی قزوینی (تألیف: ۵۵۶ ق) و «تبصره‌العوام» منسوب به‌مرتضی ‌بن الداعی الرازی (اوایل قرن هفتم ق)، باید اشاره کرد که هر دو از متون کهن دینی و کلامی شیعه محسوب می‌شود.


فنون ادبی

متن‌های خاص مربوط به‌بلاغت و فنون ادبی از «ترجمان‌البلاغه» محمد بن عمر رادویانی (تألیف: اواسط قرن پنجم ق) آغاز می‌شود، هرچند پیش از او از آثار و مؤلفات کسانی مانند بهرامی سرخسی، ابویوسف عروضی و ابوالعلاء شوشتری نیز نام برده‌اند که متأسفانه بر جای نمانده است. این‌گونه آثار را رشید وطواط (م ۵۷۳ ق) با تألیف «حدائق‌السحر» ادامه داد و شمس قیس رازی با نوشتن «المعجم فی ‌معاییر اشعار العجم» (تألیف: ۶۱۴ ق) به‌اوج کمال خود رسانید. بعد از او، خواجه ‌‌نصیرالدین طوسی (م ۶۷۲ ق) هم تألیف کتاب گرانقدر «معیارالاشعار» گام دیگری در این راه برداشت. کتاب‌های کوچک دیگری از قبیل «بدایع الافکار فی ‌صنایع الاشعار» کاشفی سبزواری و «انیس العشاق» شرف‌الدین رامی (م ۷۹۵ ق) که در این زمینه بعدها پدید آمد، نتوانست چیز چندانی بر میراث پیشینیان بیفزاید.

سبک نویسندگی فارسی در کلیه این آثار یک‌سان نبود. در دوره سامانی و اوایل عصر غزنوی، مورخان از شیوه نویسندگی ساده و فاقد آرایه‌های ادبی استفاده می‌کردند، اما تدریجاً از میانه سده ششم که نثر فارسی تحت تأثیر ترسل عربی رو به‌پیچیدگی گذاشت، نثر کتاب‌های تاریخی، با بسیاری از لغات بیگانه (عربی و بعد هم ترکی مغولی) و آرایه‌های ادبی، از سبک فنی یا مصنوع پیروی می‌کرد؛ به‌طوری که فی‌المثل «تاریخ جهانگشای» جوینی و «نفثه‌المصدور» زیدری و در دوره‌های پسین «دره‌ی نادره» و «جهانگشای نادری» را باید جزو متون متکلف و مصنوع فارسی دسته‌بندی کرد.


تاریخ ادبیات

به موازات کتب تاریخی محض، از تذکره‌‌‌ها، که در واقع کتاب‌های تاریخ ادبیات گذشته به‌حساب می‌آمدند، باید یاد کرد. کار تذکره‌نویسی با محمد عوفی (م توفی بعد از ۶۳۰ ق) و تألیف کتاب «لباب‌الالباب» (تألیف: ۶۱۸ ق) آغاز شد. بعدها دولتشاه سمرقندی با تألیف «تذکره‌الشعراء» (تألیف: ۸۲۹ ق) کار او را دنبال کرد. در دوره صفوی هم در ایران تذکره‌های متعدد و نام‌آوری، چون «تحفه سامی»، «هفت اقلیم»، «عرفات العاشقین» و «تذکره نصرآبادی» تدوین شده و هم در شبه‌قاره کار تذکره‌نویسی به‌نحو نظرگیری رونق یافت و تألیف و تدوین صدها تذکره را سبب گردید. کار تذکره‌نویسی در دوره قاجار و در واقع تا قبل از تألیف تاریخ ادبیات به‌شیوه نوین هم ادامه یافت. از میان واپسین تذکره‌های مهم فارسی از «مجمع‌الفصحاء» رضا قلی‌خان هدایت (تألیف:‌ ۱۲۸۸ ق) باید نام برد که سنت تذکره‌نویسی فارسی را تا نزدیک به‌زمان ما استمرار بخشید.


آثار دیوانی

در سنت نثرنویسی فارسی، غیر از کتب رسمی، منشآت و آثار دیوانی نظیر «عتبة الکتبه» اثر منتجب‌الدین بدیع (م توفی بعد از ۵۵۲ ق) و «التوسل الی ‌الترسل» بهاء‌الدین محمد بن مؤید بغدادی (م توفی بعد از ۵۸۸ ق) و در دوره‌های متأخر «منشآت» قائم‌مقام فراهانی و کتب سفرنامه، که از آن میان «سفرنامه ناصرخسرو» شهرت و اعتبار ادبی لازم را پیدا کرده است، از دسته‌ای دیگر از کتاب‌های نثر فارسی باید یاد کرد که بیش‌تر‌ برای شاهان و شاهزادگان و به‌منظور دستورالعمل حکومت و مملکت‌داری تدوین و تنظیم می‌‌شده است. این نوع ادبی خاص که به «آینه امیران» یا «نصیحة‌الملوک» شهرت دارد، در زبان فارسی از اهمیت خاصی برخوردار است و می‌توان آن‌ها را دنباله اندرزنامه‌های شاهان و شاهزادگان در ادبیات پهلوی (فارسی میانه) به‌شمار آورد. از میان این‌گونه کتاب‌‌ها از «قابوسنامه» (تألیف: ۴۵۷ ق) به‌قلم امیر عنصرالمعالی و «سیاستنامه» اثر خواجه نظام‌الملک (م قتول ۴۸۵ ق) و «نصیحة‌الملوک» محمد غزالی (م توفی ۵۰۵ ق) باید یاد کرد که در زمره متون مهم نثر فارسی قلمداد می‌شود. در ادامه همین آثار با اندکی تفاوت اندرزنامه و کتب حکمت عملی قرار می‌گیرد که از آن میان به‌کتاب‌هایی نظیر «بحر‌الفوائد» از مؤلفی ناشناخته، «کیمیای سعادت» غزالی، «اخلاق ناصری» خواجه نصیرالدین طوسی (م ۶۷۲ ق)، «اخلاق محسنی» کاشفی سبزواری و «اخلاق جلالی» جلال‌الدین دوانی (م ۹۰۸ ق) باید اشاره شود.


ادبیات داستانی

ادبیات داستانی شاید مهم‌ترین زمینه ادبی در عالم نثر فارسی باشد. سنت داستان‌پردازی در ایران باستان با تاریخ و سرگذشت نیاکان چنان درآمیخته بود که امکان تفکیک یکی از دیگری وجود نداشت. وجود کتاب‌هایی نظیر «هزارافسان» که بعداً در دوره اسلامی به‌عنوان «الف‌لیله و لیله» به‌وام گرفته شد و در عصر قاجار با نام «هزار و یکشب» به‌فارسی ترجمه شد، و نیز آوردن مجموعه داستان تمثیلی «کلیله و دمنه» از هند در دوره انوشیروان، از اهمیت این سنت در فرهنگ ایران پیش از اسلام حکایت دارد. در دوره اسلامی، این میراث داستانی ابتدا به‌عربی و بعد به‌فارسی دری منتقل شد. کلیله را ابن‌مقفع به‌عربی درآورد و خود مقدمه و ابوابی بر آن افزود.

سنت عیّاری و پهلوانی دوره اسلامی هم موجد آثار دیگری شد که از آن میان می‌توان به‌داستان «سمک عیار» اشاره کرد که در اواخر سده ششم قمری فرامرز بن خداداد «ارجانی» از زبان یکی از قصه‌پردازان زمان، به‌نام صدقة ‌بن ابی‌القاسم شیرازی، تحریر کرده است.

آثار داستانی سده ششم به‌ سمک عیار منحصر نمی‌ماند. در سال ۵۳۶ ق، ابوالمعالی نصرالله منشی کتاب «کلیله و دمنه» را از عربی به‌فارسی ممتازی ترجمه کرد که خود برای دیگران سرمشق و نمونه‌ای دلپذیر واقع شد و آثار چندی از قبیل «روضة‌العقول» با انشای محمد بن غازی ملطیوی و «مرزبان‌نامه» با انشای مصنوع سعدالدین وراوینی، که دو تحریر متفاوت از اصل کتاب مرزبان‌نامه به‌زبان طبری است، پدید آمد. اصل طبری مرزبان‌نامه را مرزبان بن رستم بن شروین از زبان وحوش و طیور و دیو و پری و آدمی در اواخر قرن چهارم به‌زبان طبری فراهم آورده بود. تقلیدهای کلیله و دمنه در سده‌های بعد هم ادامه یافت که «انوار سهیلی» کاشفی سبزواری (م ۹۰۶ یا۹۱۰ ق) و «عیار دانش» ابوالفضل دکنی از همه مشهورتر است.

کتاب دیگری که همانند کلیله و دمنه بنیاد هندی داشت، و ابتدا در سده‌ی چهارم به‌خامه ابوالفوارس قناوزی (به نوشته مینوی ضبط قناوزی ظاهراً غلط است و ممکن است درستش فناروزی، منسوب به‌قنارز، از قرای بیرون نیشابور، یا فناروزی، منسوب به‌فناروز، نام جایی در سمرقند باشد) به‌پارسی دری ترجمه شده بود، کتاب «سندبادنامه» است. در سده ششم هجری دو تحریر تازه از این کتاب صورت گرفت:. یکی به‌دست دقائقی مروزی شاعر که در اواخر همان سده آن‌را به‌نثری فارسی درآورد و دیگری به‌قلم ظهیرالدین سمرقندی که انشای ساده ابوالفوارس را نپسندید و آن را به‌نثری مزین و آراسته به‌امثال و اشعار پارسی و تازی، که مطلوب منشیان و مترسلان آن زمان بود، تحریر و تهذیب کرد.

از دیگر زمینه‌های داستانی هندی، که در زبان فارسی از آن استقبال شد، «طوطی‌نامه» بود. طوطی‌نامه اصلا نام کتابی از مجموعه‌های معروف داستان بود که در سنسکریت «شوکه سپتتی»، یعنی «هفتاد داستان طوطی» نامیده شده بود. از این داستان دو تحریر به‌فارسی در دست است: تحریر نخست آن، معروف به‌ «جواهر‌الاسمار»، با انشای عماد بن محمد ثغری در آغاز قرن هشتم ق در زمان علا‌ءالدین خلجی (حکومت:۶۹۵ـ۷۱۵ ق) فرمانروای مملکت دهلی، صورت پذیرفته و تحریر دوم به‌دست ضیاء نخشبی، به‌نام طوطی‌نامه صورت گرفته و اخیراً در تهران به‌صورت مرغوبی طبع و نشر شده است. در حوزه ادب عامه هم روایت‌های دیگری از این داستان به‌نام «چهل طوطی» در دست است.

از جمله کتب قصص و حکایات از یک طرف باید از «چهار مقاله» یا «مجمع‌النوادر» نظامی عروضی (تألیف: حدود ۵۵۰ ق) یاد کرد، که هرچند به‌این منظور تألیف نشده است، اما در عمل حاوی قصص و حکایاتی اغلب غیر تاریخی است، مربوط به‌ چهار صنف طبیب، دبیر، منجم و شاعر، که در نوع خود از آثار ممتاز نثر سده ششم به‌شمار می‌رود، و از طرف دیگر باید به‌نوع کتاب‌های (ترجمه) «فرج بعد از شدت» و «جوامع‌الحکایات»، هر دو با انشای محمد عوفی(م توفی بعد از ۶۳۰ ق) اشاره کرد که بیش‌تر‌ جنبه‌ی اخلاقی و ادبی دارد.

نوع حکایت‌هایی که در «گلستان» سعدی آمده و عمدتاً ارزش ادبی و فنی آن بیش‌تر‌ از اهمیت روایی آن است، خود عنوان دیگری است که برخی از آن به‌مقامه‌نویسی یاد کرده‌اند و میان پاره‌ای از حکایت‌های آن با «مقامات حمیدی»، اثر قاضی حمید‌الدین بلخی (م ۵۹۹ ق)، مشابهت‌هایی یافته‌اند. گلستان سعدی هم مثل کلیله و دمنه، و شاید برتر از آن، موجی از آثار ادبی برانگیخت و ده‌ها تقلید را سبب شد.[۱]


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- یاحقی، محمدجعفر، ادبیات فارسی، وبگاه مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی: ۲۰ مهر ۱۳۹۸.


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها

دانشنامه‌ی جهان اسلام، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی؛ با تخلیص برگرفته از: روزنامه‌ی اطلاعات.