- ۱۰ سال پس از طالبان
- دههای پر از دلخوشی و اشتباه
- آغاز یک پایان
- امنیت و سیاست
- اقتصاد
- آموزش و پرورش
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[اشغال افغانستان]
حملههای یازده سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی وضعیت دنیا را کاملا دگرگون کرد. اما بزرگترین تأثیر آن بر افغانستان بود که منجر به سرنگونی رژیم طالبان شد.
اینکه مقصر اصلی حادثۀ یازدهم سپتامبر چه کسانی بودند، تاهنوز بهدرستی روشن نیست؛ اما در میان تحلیل و حدس و گمانها، با اتفاقنظر همه انگشتها به سمت القاعده و اسامه بن لادن در افغانستان، نشانه رفت. طالبان، درخواستهای مکرر آمریکا برای تحویلدهی بن لادن را نپذیرفتند، اما پاسخ آمریکا سکوت نبود. در کمتر از یک ماه با حملات هوایی و موشکی، و با شمار کمی از حملات نیروهای دریایی آمریکا، "امارت اسلامی طالبان" فروپاشید.
سقوط طالبان یک جنگ ارزان برای آمریکا بود. اما ده سال که گذشت، پیروزی در افغانستان آنگونه که برآورد میشد، ارزان نبود. افغانستان هر سال هزینهای حدود ۱۰۰ میلیارد دلار بر مالیاتدهندگان آمریکایی تحمیل میکند.[۱]
[↑] ۱۰ سال پس از طالبان
تصویر زیر که در وبسایت فارسی بی بی سی منتشر شده است، افغانستان، ۱۰ سال پس از طالبان را به روایت آمار نشان میدهد[٢].
[↑] دههای پر از دلخوشی و اشتباه
پس از طالبان، دو پروژه همزمان، مبارزه با القاعده و تروریسم که "عملیات آزادی پایدار" نام گرفت، و مراحل سیاسی برای تاسیس دولت در افغانستان، آغاز شد. از آنجا که نیروهای مقاومت در برابر طالبان، موسم به "اتحاد شمال" بهسرعت مراکز دولتی را در کابل اشغال کردند، بهنظر رسید که فقط موضوع انتقال قدرت به دولت انتقالی و پروسههای آن مهم هستند و موضوع تامین امنیت و دفاع از امنیت ملی در برابر همسایگان در دستور کار پروژه افغانستان قرار نگرفت. نظر غالب این بود که افغانستان به ارتش نیاز ندارد، یا ارتشی با شمار حدود ۸۰ هزار سرباز و بدون سلاحهای سنگین، برای افغانستان کافی است.
در سالهای بعد با حادتر شدن موضوع امنیت، نیروهای بینالمللی موسوم به "ایساف"، به رهبری ناتو، به ولایات گسترش پیدا کرد و تیمهای بازسازی ولایتی ایجاد گردید. اما بهنظر میرسد، افغانستان تنها با دارا شدن یک ارتش کارآمد سه تا پانصد هزار نفری با تجهیزات کافی و یک استراتژی منسجم دفاعی میتواند امنیت سراسری را در افغانستان تامین کند و خلاء قدرت را که زمینهساز دخالتهای کشورهای همسایه است، از میان بردارد.
"کنفرانس بن" (۲۰۰۱) یک صفحه تاریخی نوین در تاریخ سیاسی افغانستان پدید آورد. ارزشهای دموکراسی و حقوق بشر و سیاست بازار آزاد اقتصادی را وارد سیاست و جامعه افغانستان نمود. نیروهای رقیب سابق را در کنار هم نشاند و قانون اساسی جدید و انتخابات آزاد، آزادی زنان و آزادی رسانهها دستارودهای بیسابقه در تاریخ افغانستان است. اما از آنجا که اندیشه حذف رقیب و تمامیتخواهی، بهجای سازش، توافق و همزیستی، اصلیترین قاعده بازی در سیاست افغانی است، این تلاشها، نتیجه منفی بزرگی برجای گذارده است.
پس از ده سال، آشکار شده است که حذف برخی نیروهای عمده سیاسی افغانستان در "کنفرانس بن" یک اشتباه اساسی بوده است.
ناکارآمدی نهادهای حکومت، توزیع ناعادلانه پروژههای بازسازی در ولایات، نارضایتیهای گستردهای به بار آورده است، اما هنوز حمایت عمومی از دولت در سطح بالاست، همچنان که ناراضایتیها هم رو به اوج گرفتن است.
پس از حدود ده سال، هنوز دولت افغانستان توانایی پرداخت حقوق مکفی کارمندان خود را ندارد. برخی وزارتخانهها حتی کمتر از ۵۰ درصد بودجه توسعه خود را مصرف میکنند. فساد در افغانستان فراگیر است. فسادی که ناشی از نبود اراده سیاسی، فرهنگ معافیت (عدم اجرای عدالت در مورد مقامهای پیشین و فعلی) و فساد ساختاری است که نتیجه شیوه کار جامعه بینالمللی در افغانستان است، شیوهای که مبتنی بر قراردادها و مصرف پول خارج از کانال دولتی افغانستان است. این فساد در قراردادهای کمپانیهای امنیتی و پروژههای اقتصادی به شدت رایج است و بسیاری از وزیران و مقامهای ارشد دولت افغانستان در آن دست دارند.
دشواری نبرد علیه تروریسم بیشتر از آنروست که نبرد با بخش عمده جغرافیای تروریسم در مناطق قبایلی پاکستان، به ارتش پاکستان واگذار شد و با وجودی که پاکستان، بنا به سیاست اعلان اتحاد در جنگ با تروریسم، دهها میلیارد دلار کمک از آمریکا دریافت کرده است، هنوز کمترین تلاش واقعی در مبارزه علیه تروریسم نکرده است. پس از کشته شدن اسامه بن لادن در پناهگاهی در ابیت آباد، نزدیک یک مرکز نظامی در اسلام آباد، اعتماد آمریکا نسبت به همکاری و صداقت پاکستان از بین رفته است. اما در برابر پاکستان، انتخابهای آمریکا محدود است و آسانترین گزینه همچنان چشم امید دوختن به همکاری ارتش این کشور است و به نظر نمیرسد در این سیاست تغییری اساسی در کوتاه مدت رخ بدهد.
خوشبینی که بعد از سقوط طالبان ایجاد شد، این بود که پس از این افغانستان یک "متحد استراتژیک" آمریکا در منطقه خواهد بود. امضای اعلامیه همکاریهای استراتژیک با آمریکا در سال ۲۰۰۶ به این خوش بینی دامن زد، اما در سالهای بعد، واشنگتن در هنگام تجدید این اعلامیه، علاقهای به گنجانیدن واژه "استراتژی" یا "پیمان" که نوعی تعهد حقوقی بینالمللی به بار میآورد، نداشته است. این اعلامیه نگرانیهایی نیز در میان همسایگان افغانستان برانگیخت. در ماه های اخیر موضوع ایجاد پایگاههای دائمی آمریکا در خاک افغانستان بار دیگر به این بحث دامن زده است که آیا افغانستان میتواند به یک متحد استراتژیک امریکا در منطقه بدل گردد؟
افغانستان خواهان گنجانیدن موضوع کمکهای دراز مدت اقتصادی آمریکا به افغانستان و حمایت دراز مدت سیاسی از حاکمیت دموکراسی نوپا و شکننده افغانستان است، اما به نظر میرسد که برای واشنگتن بیشتر پایگاههای عملیاتی علیه تروریسم در افغانستان اهمیت دارد، و کمتر به تعهدات دوامدار اقتصادی همراه با آن علاقه نشان داده است.
از طرف دیگر، موضوع پایگاههای نظامی آمریکا به یک موضوع روز در کشمکشهای سیاسی بدل شده است که هر فرد یا گروهی با اعلام موضع در این زمینه، یک موضوع سرنوشت ساز ملی را به یک بازی سیاسی داخلی فرو کاسته است، و از این راه، در اندیشه جلب نظر کشورهای همسایه یا آینده سیاسی خود است. تشدید این امر، رسیدن به اجماع نظر ملی را دشوار کرده است.
دیپلماسی پاکستان نیز از این امر غافل نبوده و در تلاش یافتن راهی است تا اگر قرار باشد نوعی توافق استراتژیک میان افغانستان و آمریکا امضا شود، به گونهای منافع پاکستان در نظر گرفته شود، یا نوعی پیمان سه جانبه استراتژیک میان آمریکا، افغانستان و پاکستان باشد[٣].
[↑] آغاز یک پایان
خروج زمانبندی شده نیروهای بینالمللی از افغانستان، نوعی پایان ماموریت پیروزمندانه نبوده بلکه نتیجه بازتعریف و فروکاستن اهداف خوشبینانه اولیه نظامی در افغانستان است، و یافتن راهی برای انتقال مسئولیت تامین امنیت، به نیروهای امنیتی افغانستان. گرچه به نظر میرسد تا سالها بعد از تاریخ ۲۰۱۴ ارتش افغانستان همچنان از مشارکت نیروهای خارجی در عملیاتهای نظامی بینیاز نخواهد شد.
افغانستان ده سال پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، چهار پروسه مهم را آغاز کرده است که آینده این کشور را رقم خواهد زد. خروج نیروهای بینالمللی تا ۲۰۱۴، انتقال مسئولیت تامین امنیت و عملیات به نیروهای امنیتی افغانستان، صلح با طالبان و انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۴. این چهار روند به هم پیوسته است که ناکامی در یکی، به ناکامی کل پروژه افغانستان خواهد انجامید. سئوال این است که آیا باز افغانستان مانند پیش از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به فراموشی سپرده خواهد شد؟ کسی پاسخ روشنی برای این سئوال افغانها ندارد[۴].
[↑] امنیت و سیاست
جنگ افغانستان در حالی وارد دهمین سالگرد خود میشود که عنوان طولانیترین جنگ تاریخ آمریکا را بهخود اختصاص داده است. در حال حاضر حدود ۱۳۰ هزار سرباز قوای ائتلاف که بیشتر آنها آمریکایی هستند، در افغانستان استقرار دارند. بهگزارش سازمان ملل متحد، ده هزار شهروند افغانستان در ۵ سال گذشته در جنگ کشته شدهاند. تلفات نیروهای ائتلاف هم بیشتر از ۲۵۰۰ نفر اعلام شده است که بیشتر آنها آمریکایی هستند.
حامد کرزی، رئیس جمهور افغانستان، ده سال پس از سقوط حکومت طالبان، در گفتوگو با بی بی سی فقدان امنیت در افغانستان را یکی از بزرگترین کمبودهای دولت خود عنوان کرد و گفت: "دولت و نیروهای بینالمللی نتوانستهاند امنیت را برای مردم این کشور فراهم کنند."[*]
حامد کرزی همچنین ناکامی در مقابله با فساد مالی گسترده را یکی دیگر از ناکامیهای دولتش عنوان کرد، هرچند که او کشورها و دولتهای خارجی را در گسترش آن مقصر دانست.
وی برای اولینبار در این باره که آیا در سال ۲۰۱۴ میلادی یعنی سه سال دیگر از قدرت کنارهگیری خواهد کرد یا خیر، گفت که او قصد کنارهگیری دارد و درباره جانشینش اقداماتی انجام داده است.
ژنرال استانلی مک کریستال، که در سال ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ فرمانده نیروهای ائتلاف بینالمللی در افغانستان بود، در سخنان خود در شورای روابط خارجی، بزرگترین چالش در این کشور را تشکیل حکومتی مشروع دانست که شهروندان عادی بتوانند به آن باور داشته باشند. او گفت: "ده سال پس از آغاز جنگ در افغانستان، آمریکا و ناتو نتوانستهاند به همه اهداف خود در این کشور دست یابند." و "آمریکا و ناتو تنها نیمی از مسیر برآورده کردن اهداف خود در افغانستان از جمله تشکیل یک دولت مشروع را طی کردهاند."
[↑] اقتصاد
به گفتۀ محمدآصف رحیمی، وزیر زراعت افغانستان، در حال حاضر بیشتر از ۳۰ درصد جمعیت افغانستان زیر خط فقر زندگی میکنند و نیازمند کمکهای فوری هستند.
- "بر اساس گزارش اداره مرکزی آمار و وزارت انکشاف دهات (توسعه روستاها)، در موسم زمستان بیش از ۳۰ درصد جمعیت افغانستان زیر خط فقر میروند."
وزیر زراعت افغانستان افزوده که ادامه خشکسالی و عدم بارندگی به موقع و وابستگی اقتصاد افغانستان به بازارهای جهانی باعث شده که محصولات کشاورزی در این کشور کاهش یابد. به گفتۀ وی این کشور تا ده سال دیگر سالیانه به حدود یک میلیارد دلار برای سرمایهگذاری در بخش کشاورزی نیاز دارد تا از بحران گرسنگی در این کشور جلوگیری شود.
بر اساس آمار رسمی دولت افغانستان، بیش از ۹۰ درصد درآمد سالیانه مردم این کشور، که اقتصاد آن مبتنی بر کشاورزی است، صرف خرید موارد خوراکی میشود.
مقامهای دولت افغانستان، خشکسالی امسال را یکی از شدیدترین خشکسالیها در ده سال اخیر در این کشور توصیف کرده و گفتهاند که امسال چهارده ولایت افغانستان از خشکسالی آسیب دیده است.
دولت افغانستان اعلام کرده که برای کمک به دو میلیون نفری که بهدلیل خشکسالی در این کشور با کمبود شدید مواد غذایی مواجه هستند و همچنین و مقابله با خشکسالی، به ۱۴۲ میلیون دلار نیاز دارد.[*]
[↑] امنیت و سیاست
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی گردآوری شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- یاسین رسولی (کاردار پیشین سفارت افغانستان در بریتانیا)، ۱۱ سپتامبر و افغانستان: دههای پر از دلخوشی و اشتباه، وبسایت فارسی بی بی سی: پنج شنبه ۱۵ سپتامبر ٢٠۱۱ - ٢۴ شهریور ۱٣۹٠
[٢]- افغانستان به روایت آمار، ۱۰ سال پس از طالبان، وبسایت فارسی بی بی سی: چهارشنبه ٠۵ اکتبر ٢٠۱۱ - ۱٣ مهر ۱٣۹٠
[٣]- یاسین رسولی، پیشین
[۴]- یاسین رسولی، پیشین
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□