|
عبدالعلی مزاری در قضاوت تاریخ
نگاهی به رهبر حزب وحدت اسلامی بعد از بیست سال
نگاهی به کارنامهی عبدالعلی مزاری
این روزها آئینهای متعددی در داخل و خارج افغانستان به مناسبت بیستمین سالگرد قتل عبدالعلی مزاری رهبر پیشین حزب وحدت اسلامی برگزار شد. اشرف غنی رئیس جمهوری در پیامی به این مناسبت گفته: «شهید مزاری از جمله سیاستمداران وطن ما است که جهت حرکت تاریخ را تغییر داد. بدون شک، او شخصیتی تاثیرگذار در سیاست بود.»
مزاری زمانی که در ۲۲ حوت (اسفند) ۱۳۷۳ در اسارت گروه طالبان در چهارآسیاب در جنوب کابل کشته شد، به گفته سعادت غزنوی عضو شورای مرکزی حزب وحدت اسلامی، «ملک و مالی از خود بهجا نگذاشت»، اما میراث سیاسی بهجا گذاشت که حالا براساس آن آقای غنی او را در مقام «تغییردهنده مسیر تاریخ» کشور قرار میدهد.
اما آیا واقعاً مزاری مسیر تاریخ افغانستان را تغییر داد؟ میزان اثرگذاری او بر سیاست افغانستان در چه حدی بوده است؟ پاسخ یکدستی برای این پرسشها وجود ندارد. پانزده سال کار سیاسی، بهویژه پنج سال رهبری یکی از بزرگترین گروههای سیاسی-نظامی کشور، بههمان میزانی که برای مزاری محبوبیت آورد، زمینه مخالفت با او را هم فراهم کرد.
عبدالعلی مزاری متولد ۵ جوزا (خرداد) ۱۳۲٦ در منطقه چهارکنت ولایت بلخ، در کودکی چوپان شد و بعد آموزش در مدرسه دینی «چهارمحله»، او را طلبه سرکشی بار آورد. این روحانی شیعه در ۱۳۴۷ به وظیفه دوساله سربازی به شهر گردیز رفت و در همانجا مقدمات فقه حنفی را از مولوی فراهی همکارش آموخت. در سال ۱۳۵۰ برای ادامه تحصیلات به ایران و عراق رفت.
مزاری به سادهزیستی شهرت داشت
▲ | مبارزات سیاسی |
او در سال ۱۳۵۷ به کشور بازگشت و مبارزات خود را در چهارچوب «سازمان نصر افغانستان» علیه دولت حزب دموکراتیک خلق آغاز کرد، اما پس از خارجشدن هزارهجات (مناطق هزارهنشین در افغانستان) از کنترل دولت، این سازمان با گروههای دیگر شیعی درگیر جنگ شد. جنگ ده ساله بین گروههای عمده هزارهتبار، هزارهجات را در بحران مرگباری فرو برد.
تشکیل حزب وحدت اسلامی در ۲۵ سرطان (تیر) ۱۳۶۸ و قرار گرفتن مزاری در رهبری آن، او را در موقعیت متفاوتی قرار داد. این موقعیت به او فرصت داد که آرامش و همبستگی را در هزارهجات بازآورد. او از نوعی راهبرد ملیگرایی در بین هزارهها حمایت کرد که جوانان و افراد سرخورده از تفرقه خونین سالهای ۶۸-۱۳۵۸ را راضی میکرد.
مزاری با این راهبرد توانست برای اولینبار طیفهای گستردهای از فعالان سیاسی هزاره با گرایشهای گوناگون، از راست افراطی تا چپ افراطی را زیر یک چتر گرد هم آورد و میزان بالایی از همبستگی را در میان قومیت هزاره تحقق بخشد. او این راهبرد را تا جایی پیش برد که پس از پیروزی مجاهدین، سه فرد سکولار را از جانب حزبش به عنوان وزیر در دولت مجاهدین معرفی کرد.
هرچند این کار به مذاق بسیاری از اعضای ردههای بالایی حزب که تقریباً همه روحانی بودند، خوش نیامد، اما مزاری به انتقادهای آنها اعتنایی نکرد، بلکه به نوشته بصیراحمد دولتآبادی زندگینامهنویس مزاری، یک گام دیگر هم برداشت که با این استراتژی همخوانی داشت: حمایت از مرجعیت مذهبی آیتالله قربانعلی محقق کابلی که از میزان وابستگی مذهبی هزارههای شیعه به آیتاللههای ایران میکاست.
هشت گروه جهادی در سال ۱۳۶۸ زیر چتر حزب وحدت با هم متحد شدند، اما مزاری بعداً طیفهای غیرجهادی را هم وارد آن کرد
▲ | خواستهای اصلی |
حل نسبی مسایل درونی هزارهها، مزاری را برای چانهزنی بر سر قدرت در کابل آماده کرد. او این کار را در سال ۱۳۶۸ با آغاز گفتگوها با احمدشاه مسعود فرمانده اصلی حزب جمعیت اسلامی آغاز کرد و با اتحاد استراتژیک با جنبش ملی اسلامی بهرهبری عبدالرشید دوستم و تشکیل «ائتلاف جبلالسراج» با شرکت این سه گروه در آغاز ۱۳۷۱، گامهای بعدی را برداشت.
اعضای حزب وحدت اسلامی میگویند جمعیت به این ائتلاف پشتپا زد، اما حفیظ منصور عضو این حزب میگوید در مذاکرات جبلالسراج هیچ پیمان و ائتلافی در کار نبود که جمعیت اسلامی به نقض آن متهم شود. اما هرچه بود، باعث هماهنگی پایدار نشد. با ورود مجاهدین از مناطق مختلف به کابل، موضوع تقسیم قدرت به جنگ کشیده شد. جنگهای کابل خیلی چیزها را رو کرد؛ از جمله ماهیت قومی منازعه.
مزاری باور داشت که در افغانستان «شعارها مذهبی، اما عملکردها قومی» است. به اعتقاد او، مطالباتش با انگیزههای قومی به چالش کشیده شدند. مزاری بهصراحت اعلام کرد که خواست اصلی او سه چیز است: ۱- تامین حقوق سیاسی هزارهها، ۲- رسمیت مذهب جفعری و ۳- تغییر ساختار سیاسی و اداری کشور به هدف تامین عدالت اجتماعی و تمرکززدایی از قدرت.
پس از تیرهشدن روابط حزب وحدت با جمعیت اسلامی - که قدرت دولتی را در اختیار داشت - با حزب اسلامی حکمتیار و جنبش ملی اسلامی شورای هماهنگی را علیه دولت برهانالدین ربانی تشکیل داد. سید انور رحمتی عضو شورای مرکزی حزب وحدت میگوید مزاری تصمیم گرفت هر گروهی که با تامین حقوق سیاسی هزارهها موافقت کند، در کنارش بایستد.
این تغییر موضع مزاری انتقادهایی را برانگیخت؛ از جمله محمد اکبری معاونش میگوید دلیل اصلی انشعاب جناح او مخالفت با تشکیل شورای هماهنگی بود. اما زمانی که حزب اسلامی مواضع خود را در مرزهای غربی و جنوبی کابل بهسود گروه طالبان تخلیه کرد، حزب وحدت در غرب کابل بین دو رقیب نظامیاش قرار گرفت: دولت ربانی از یک سو و گروه طالبان از سوی دیگر.
محمدکریم خلیلی رهبر یکی از پنج شاخه کنونی حزب وحدت، مدعی رهبری جناح اصلی این گروه است
▲ | عقبنشینی |
سعادت غزنوی میگوید شاهد ورود طالبان به غرب کابل و «غارت» دفاتر حزب وحدت از سوی آنها بود. به گفته او، همزمان جنگندههای دولت ربانی مواضع این حزب را بمباران کردند، اما آقای منصور میگوید که نه تنها بمبارانی در کار نبود، بلکه برعکس مقامهای دولت وقت تاکید کردند که حزب وحدت با دولت هماهنگ شود که رهبر وقت این حزب آن را نپذیرفت.
در مقابل، هم آقای رحمتی و هم آقای غزنوی میگویند که عبدالعلی مزاری خواستار اتحاد با جمعیت اسلامی علیه طالبان شد، اما به این درخواست توجهی نشد و در نتیجه رهبر وقت حزب مجبور شد که به قصد نقل مکان به هزارهجات «عقبنشینی» کند، ولی طالبان او را روز ۲۰ حوت شناسایی و اسیر کردند و دو روز بعد در چهارآسیاب در جنوب کابل کشتند.
فرماندهان طالبان در آن زمان به رسانهها گفتند که او هنگام انتقال از چهارآسیاب به قندهار، در درگیری با افراد این گروه در درون هلیکوپتر در ولایت غزنی کشته شد. هواداران مزاری جنازهاش را از غزنی به شهر مزار شریف منتقل کردند و در همان جا به خاک سپردند. طالبان در سال ۱۳۷۷ با تصرف این شهر، آرامگاه او را ویران کردند.
به این ترتیب، کارنامه مزاری با گردهم آوردن هشت گروه منسوب به قومیت هزاره به دور یک محور نیرومند سیاسی، زمینه تغییر معادلات سیاسی قبلی را فراهم کرد و این قومیت را در جایگاه سوم ردهبندی قدرت قرار داد. همچنین تاکید او بر وحدت ملی مبتنی بر عدالت اجتماعی و مشارکت گسترده اقوام در قدرت سیاسی و تمرکززدایی از قدرت، در دهه هفتاد توجه بسیاری را جلب کرد.
پیش از آن قدرت سیاسی در افغانستان برای مدت طولانی متمرکز و با مشارکت محدود بود، اما چانهزنی صریح رهبران مانند مزاری تا مرز جنگ مسلحانه در دهه هفتاد، مشارکت همگانی را در گفتمان سیاسی افغانستان به امر پذیرفته شدهای تبدیل کرد. به نظر میرسد که اشاره اشرف غنی به اثرگذاری مزاری در تغییر مسیر حرکت تاریخ در افغانستان بههمین موضوع باشد.
▲ | بیست سال بعد |
البته از کارنامه او انتقادهای زیادی هم شده است. در ۳۴ ماه حضور او در غرب کابل، چند جنگ روی داد که در شماری از آنها، او یکی از طرفهای اصلی بود. منتقدان مزاری او را متهم به قدرتطلبی کردهاند. پاسخ خودش به این انتقادها این بود که «حق خواستن به معنای دشمنی با کسی نیست»، ولی این پاسخ بسیاری از منتقدانش را راضی نکرد.
حالا بیست سال پس از قتل عبدالعلی مزاری، هر چند نظر بسیاری از منتقدان سیاسی او در مورد کارنامهاش تغییر کرده و شجاعت او در طرح مشارکت گسترده و عدالت اجتماعی را میستایند، اما کسانی که از جنگهای دهه هفتاد آسیب دیدهاند، همانگونه که از سایر رهبران جهادی انتقاد میکنند، منتقد او هم هستند. سازمانهای حقوق بشری از نقض گسترده حقوق بشر در این جنگها گزارش کردهاند.
پیروان مزاری اما تأکید دارند که او در بیرون آوردن اقلیتهای قومی از انزوای تاریخی و فراهم کردن زمینه برای شنیده شدن صداهای آنها برای مشارکت آنها در قدرت سیاسی، از هیچ اقدامی فروگذار نکرد. ملیگراهای هزاره که احساس میکنند در مدتی طولانی بهصورت نظاممند از عرصههای سیاسی، آموزشی و اقتصادی طرد شده بودند، مزاری به بازگشتشان به این عرصهها کمک کرد.
بعد از مزاری همبستگی ایجاد شده از هم پاشید. حالا سه جناح از پنج جناح حزب وحدت اسلامی، مدعی حفظ میراث واقعی و ماندن در خط راستین رهبر پیشین خود هستند و هر کدام حزب مستقلی است. برگزاری مراسمهای جداگانه به مناسبت سالگرد قتل مزاری از سوی این جناحها، بیانگر عمق اختلاف بین آنها است.
[▲] يادداشتها
[▲] پینوشتها
ایوب آروین، عبدالعلی مزاری؛ نگاهی به رهبر حزب وحدت اسلامی بعد از بیست سال، وبسایت فارسی بیبیسی: جمعه ۱۳ مارس ٢٠۱۵ - ٢٢ اسفند ۱۳۹۳
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت فارسی بیبیسی